جمعه، آبان ۲۲، ۱۳۸۸


خطبة آمریکائی!
...
عوام‌گرائی و ابتذال کار به اصطلاح «جنبش» سبز را بجائی رسانده که رخدادهای تاریخی و نتایج آنرا نیز به انتخاب «مردم» وا‌گذاشته! در پیش‌نویس گنگ و مبهم «قانون اساسی» پیشنهادی اینان، حضرات «تقویم» و «پرچم ایران» را نیز به همه‌پرسی گذاشته‌اند! پس امروز نگاهی خواهیم داشت به همین «پیش‌نویس» که روی شبکة اینترنت به نظرخواهی گذاشته شده. اگر فرصتی بود سری هم به وقوقیة امروز می‌زنیم چرا که «بازتولید» سخنرانی ویلیام برنز است در «موسسة خاورمیانة»‌ واشنگتن.

«پیش‌نویس قانون اساسی ایران» همانطور که گفتیم سرشار از «ابهام» است. ابهام کذا ریشه در ابهامی دارد که واژة «حق» از نظر حقوقی ایجاد می‌کند. گویا این واژه بجای «خدا» نشسته و نویسندگان پیش‌نویس کذا «به نام حق» پیشنهاد خود را مطرح کرده‌اند. وبلاگ امروز را به بررسی شتابزدة چند ‌اصل مهم در این پیش‌نویس اختصاص می‌دهیم که «به نام حق» ارائه شده، و خواهان «جمهور» نیز هست! می‌دانیم که یکی از ویژگی‌های مهم «جمهور» صراحت آن است، در حالیکه در کمال تأسف پیش‌نویس مذکور فقط به نام جمهور نگاشته شده، و خود در هاله‌ای از ابهام فروافتاده! در اصل دوم این پیش‌نویس می‌خوانیم که «حاکمیت ملت» به «دو عبارت مبهم» یعنی «خردجمعی» و «بهره‌گیری از دستاوردهای دانش جوامع بشری» منوط شده! با توجه به اینکه اصل اول و دوم مبهم است، اصول بعدی حتی اگر صراحت هم داشته باشد، قربانی ابهام حاکم بر اصول نخستین خواهد شد. به عبارت دیگر، «خشت‌ اول» را معماران محترم کج گذاشته‌اند، در نتیجه کل پیش‌نویس «کج» شده. اگر این ابهام دوگانه را از اصل نخست خارج نکنیم، تمام واژگان و عبارات فریبنده نظیر «رعایت حقوق اساسی بشر و اقوام» و غیره جز شعار پوچ هیچ نخواهد بود. البته امیدواریم ابهام دوگانة اصل اول به عمد «طراحی» نشده باشد! منطقاً یک حقوق‌دان مرتکب چنین خطائی نمی‌شود. بگذریم!

پیش‌نویس مذکور از «ملت» و ابهام «خردجمعی» به سوی ابهام گنگ‌تری به نام «حاکمیت مردم» نیز می‌لغزد. به عنوان نمونه، در این پیش‌نویس تفکیک قوای سه گانه با رعایت «اصل حاکمیت مردم» امکانپذیر می‌شود! به عبارت دیگر تفکیک قوای سه‌گانه گروگان عبارت مبهمی خواهد شد به نام «اصل حاکمیت مردم»! حال آنکه «ملت ایران» فرضاً به قانون اساسی جمهوری رأی داده‌ که در آن تفکیک قوای سه گانه یک «الزام» است، و می‌باید توسط نهادهای قانونی ذی‌صلاح به مورد اجرا گذاشته شود. خلاصه بگوئیم این پیش‌نویس از نظر منطقی سخت «لنگ» می‌زند.

اصل اول آن نوع حکومت را جمهوری ایران می‌خواهد که ملت ایران از طریق همه‌پرسی به آن رأی خواهند داد. طبق همین اصل «تغییر نوع حکومت» نیز بر اساس «همه‌پرسی» ممکن خواهد شد ولی شرایط قانونی برپائی این همه پرسی مشخص نیست. همچنین «درصد اکثریت» مشخص نشده. از نظر ما لازم است به صراحت حدود این «اکثریت» از منظر «حقوقی» تعیین شود. ولی اشکال اساسی از «اصل دوم» آغاز می‌شود که حاکمیت ملت بر سرنوشت خود را به دو عبارت مبهم «خرد جمعی» ‌و «بهره‌گیری از دانش در جوامع بشری» منوط می‌کند. باید نخست پرسید، نویسندگان محترم پدیده‌ای به نام «خردجمعی» را چگونه و در چه «چارچوبی» تعریف می‌فرمایند؟ ‌ از نظر ما «حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش» الزاماً و صراحتاً می‌باید در یک چارچوب حقوقی وسیع‌تر یعنی احترام بی‌قید و شرط به قوانین و مقررات حقوق بین‌الملل قرار گیرد.

این امر الزامی است که حاکمیت آیندة ایران نتواند عبارتی به نام «حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش» را تبدیل به ابزاری جهت نقض قوانین بین‌المللی کند. هر چند مشخص است، شاید بهتر باشد که روشن‌تر بگوئیم، ‌ ملت ایران جهت برخورداری از «جمهور» به طریق اولی نمی‌تواند خارج از چارچوب حقوق بین‌الملل قرار گیرد، ولی لازم است نویسندگان محترم «پیش‌نویس» این موضوع را به «صراحت» مطرح کنند. تا حاکمیت ملت ایران در ترادف با «خواست مردم» و «حکم الهی» و دیگر ابهامات رایج در حکومت‌های استبدادی قرار نگیرد.

در بند دوم از اصل دوم نیز ابهام را می‌توان مشاهده کرد. «رعایت آزادی، برابری و سایر حقوق اساسی بشر با توجه کامل به ‌میثاق‌ها و کنوانسیون‌های بین‌المللی» فاقد صراحت حقوقی است. نویسندگان محترم اگر میثاق‌های مذکور را قبول دارند، بجای واژة «توجه» می‌باید از «رعایت بی‌قید و شرط» استفاده کنند. در غیراینصورت پیشنهادشان نوعی حقوق‌بشر «دینی ـ بومی» تفسیر خواهد شد که روی دیگر همان حقوق بشر نسبی و اسلامی است. از نظر ما برای رفع ابهام از بند دوم اصل دوم پیش‌نویس قانون اساسی می‌توان آنرا به اینصورت مطرح کرد:

«رعایت حقوق اساسی فرد فرد ایرانیان در چارچوب اعلامیة جهانی حقوق بشر»! به این ترتیب آنچه در بندهای دیگر اصل دوم آمده نیز زائد خواهد بود. از این گذشته، باید اذعان کنیم که ابهامات موجود در بندهای مختلف اصل دوم همه ریشه در ابهام نخست،‌ یعنی «حاکمیت ملت بر اساس خرد جمعی» دارد که در بند ششم جای خود را به عبارت مبهم‌تر «حاکمیت مردم» می‌سپارد!

بند هفتم این پیش‌نویس، گر چه مبهم است، از نظر تأکید بر پوپولیسم و عوام‌گرائی و جمع‌گرائی خوشبختانه صراحت کامل دارد! در جمهور کذا «ادارة امور کشور» باید به آراء عمومی ‌گذاشته شود! به همچنین است در مورد بند هشتم که خواهان حقوق ‌مساوی برای همة گروه‌ها و آئین‌ها و اقوام و عشایر می‌شود حال آنکه «حقوق» کذا در این پیش‌نویس فاقد چارچوب مشخص است! به عبارت دیگر گویا این «حقوق» نیز بر همان ابهام «خرد جمعی» می‌باید تکیه داشته باشد! از نظر ما این پیش‌نویس آمیزه‌ای است از الهامات سرکوبگرانة «توده‌ای ـ اسلامی» و ناقض حقوق انسانی به شمار می‌رود. متن کذا به صورتی ناشیانه «مردم» را بجای «قانون» و «حقوق فردی» نشانده و نویسندگان‌اش همان مزخرفات حکومت اسلامی مبنی بر استقلال و آزادی فرضی و نمایشی و خیابانی را در بوق گذاشته‌اند.

به عنوان نمونه، نویسندگان محترم می‌گویند، «دولت» و «آحاد ملت» باید «آزادی» و «استقلال» و «وحدت» و تمامیت ارضی کشور را حفظ کنند! یا اینکه هیچ فردی حق ندارد به نام «استفاده از آزادی»، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران خدشه وارد کند! این صحبت‌های مضحک در واقع متن سخنرانی‌ها و مهملات خمینی دجال را تداعی می‌کند که با عربدة «استقلال» و «آزادی» و به بهانة حفظ «وحدت کلمه» و «انقلاب» و «اسلام»، صدای مخالفان خود را خاموش می‌کرد، و تشکیل حزب را هم عامل «تفرقه» می‌خواند. به نویسندگان «نامحترم» این پیش‌نویس باید گفت، با این مزخرف‌بافی‌ها و ضد و نقیض‌گوئی‌ها نمی‌توانید مخالفت آشکار خود را با «آزادی بیان» پنهان دارید. اولاً ایران نمی‌تواند در چارچوب عربده‌جوئی‌های دینی و بومی و خارج از قوانین بین‌المللی «استقلال» داشته باشد. این نوع استقلال و آزادی که شما مطرح می‌کنید همان شعار پوچ پائیز سال 1357 است، که به حکومت توحش آخوند و روضه‌خوان انجامید. ثانیاً هیچ فردی در چارچوب آزادی‌های قانونی نمی‌تواند «استقلال» کشور را تهدید کند و «محدودة حقوق افراد» را در یک جمهور ـ اگر این جمهور معنا و مفهوم متعارف جمهور داشته باشد ـ نمی‌توان با واژة مبهم و بی‌مرز و فاقد چارچوب «حق» مشخص کرد:

«آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آنها وظيفة‌ دولت و آحاد ملت است. هيچ فرد يا گروه يا مقامي حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سياسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تماميت ارضی ايران كمترين خدشه‌ای وارد كند و هيچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور آزادی‌‌ها و حقوق اساسی مردم را، هر چند با وضع قوانين و مقررات، سلب كند.»

بله، این «پیش‌نویس» بیشتر به اطلاعیه‌هائی می‌ماند که دولت‌های نظامی پس از کودتا منتشر کرده، در رادیو و تلویزیون به خورد خلق‌الله می‌دهند. نویسندگان دوست دارند که بیشتر از «موانع» بگویند تا از «حقوق»! همچنانکه می‌بینیم حضرات در دریای ابهام «حق» شناوراند و قصد دارند به همراه خود ما ملت را نیز در همین ابهام غرق کنند: حق، مردم، خردجمعی، دستاوردهای دانش بشر، «توجه» به حقوق اساسی بشر، و ... و شعار پوچ استقلال، آزادی که اینبار بجای جمهوری اسلامی به صورتی مزورانه به پوپولیسم «دینی ـ بومی» متوسل شده، می‌خواهد بر پایة توجیهات این پدیده، یک قانون اساسی «جمهور» نیز حضور توده‌های مستضعف، ‌ امت همیشه در صحنه و «مردم» ایران تقدیم کند. به عبارت دیگر، این چاه عمیق مسلماً توسط همان مغنی پلیدی حفر شده که با توسل به دو کودتای 22 بهمن‌ 1357، و 13 آبانماه 1358، همین مجموعة مبهم و متناقض را در چارچوب آنچه «معتقدات شیعی‌مسلکان» معرفی می‌شد، پیشتر به ملت ایران حقنه کرده است.

پس بررسی پیش‌نویس «نیرنگ اساسی»‌ را در همین مقطع به پایان می‌بریم و به طراحان «توطئة سبز» که «پرچم» و «تقویم ایران» را نیز به «آراء مردم»‌ واگذار کرده‌اند گوشزد می‌کنیم، پرچم ایران با نشان شیروخورشید از آسمان نیامده! این پرچم نماد مبارزات صدرمشروطه است و هیچ ارتباطی هم با دربار قاجار ندارد. این پرچم با خواست «مردم» نیز ارتباطی ندارد، این پرچم دستاورد مبارزات آزادیخواهان ایران در سدة گذشته است. «خواست مردم» نمی‌تواند رخدادهای تاریخی را تعیین کند. رخدادهای تاریخی را نمی‌توان به دلخواه «مردم» شما تغییر داد. چنین کاری را «تحریف تاریخ» می‌خوانند و آنان که کارشان را با چنین تحریف‌هائی آغاز می‌کنند اهداف‌شان مشخص است: عوام‌گرائی و ایجاد «گسست» در جامعه و تاریخ ملت! و این شیوه‌ای است که در تمامی کشورهای تحت سلطه توسط شبکه‌های استعماری بر علیه ملت‌ها اعمال می‌شود. به همچنین است در مورد «تقویم ایران»!

موجودیت تاریخی مدون ایران با امپراطوری هخامنشی آغاز شده، و این مبداء را «آراء مردم» تغییر نخواهد داد. از آنجا که شما «ادعای» حمایت از «جمهور» دارید، پس مسلماً می‌دانید که در یک جمهوری، مردم در انتخابات شرکت می‌کنند، تا از طریق این شرکت فعال مسائل حال و آیندة خود را رقم بزنند، نه اینکه گذشتة تاریخی خود را روی کاغذباطله‌های دولتی «تغییر» دهند! باعث تأسف بسیار است که تاریخ و پرچم ایران اینچنین به ابزار عوام‌فریبی تبدیل شده. شاید این به اصطلاح «مردم» بخواهند تقویم ایران بر زادروز فرضی «مسیح» منطبق شود، یا اینکه تاریخ ایران با آغاز سلطنت نکبت‌بار شاه‌عباس «بسیار» کبیر آغاز گردد! تکلیف چیست؟ اصلاً ممکن است همین «مردم» خواسته‌های غیرمنطقی دیگری هم داشته باشند و به عنوان نمونه، شاید «مردم» خواهان قتل‌عام دستاربندان بشوند، می‌باید دولت «جمهور» مطالبات‌شان را «محترم» بشمارد؟ کوبیدن بر طبل «مردم» در این مملکت تبدیل به یک شارلاتانیسم سیاسی شده که نهایت امر بهترین ابزار جهت سرکوب آزادی‌های فردی است. اتفاقاً وقوقیة امروز تهران نیز با الهام از خطبة «ویلیام برنز» در ینگه دنیا، بر طبل همین «مردم» می‌کوبد: «مردم» دوران خلافت علی، و «مردم» دوران ولایت علی خامنه‌ای که به یکدیگر چسبیده‌اند!

آخوند جنتی، امروز همان پاسخی را که حاکمیت آمریکا برای تداوم سیاست‌های استعماری خود در منطقه لازم داشت، با الهام از سخنان مزوارنة برنز تحویل ارباب داد! به یاد داریم که برنز گفته بود، ‌ آمریکا از اصول خود چشم پوشی نمی‌کند!‌ آخوند جنتی هم گفت، حکومت مقدس عدالت علوی هم از اصول خود چشم پوشی نمی‌کند! علی در برابر دشمن شمشیر به زمین نگذاشت، این علی نیز همچون «آن علی» جز جنگ با آمریکا هیچ مسیر دیگری نمی‌پیماید، ‌چرا که «مردم» با آن‌علی بیعت کرده بودند، و آن علی با «دشمن» جنگید، پس این علی هم باید با «دشمن» بجنگد. دشمن این علی کیست؟ آمریکا! خلاصه اگر این علی با آمریکا مبارزه نکند به آن مردم که با آن علی بیعت کرده بودند خیانت کرده!‍

برنز به دروغ گفت، ما خواهان مذاکره هستیم، پاسخ مطلوب‌اش را هم همانطور که دیدیم دریافت کرد! جنتی گفت ما با «دشمن» مذاکره نمی‌کنیم. برنز به رعایت حقوق بشر اشاره کرد، جنتی هم اعلام داشت لشکرکشی‌های خیابانی ادامه خواهد یافت. بله همچنانکه شاهدیم متن وقوقیه‌های جمکران در واقع در ینگه‌دنیا تنظیم می‌شود. بر اساس قطب‌نمای بصیرت اهدائی گاوچران‌ها به امام روشن‌ضمیر، هر چه آمریکا گفت باید نوکران در جمکران عکس آنرا نشخوار کنند تا منافع ارباب تأمین شود. کار نوکری اینان بجائی رسیده که «مردم» را همزمان به خامنه‌ای و امام راحل «چسبانده‌اند»، به طوریکه هیچ عاملی نمی‌تواند «مردم» را از ایندو دجال جدا کند:

«[...] تصور می‌کنند می‌‌توانند با سروصدا مردم را از امام (ره) و مقام معظم[...] جدا کرده و راه ديگری در پيش بگيرند، اما بسيار اشتباه می‌کنند [...]»


آخوند جنتی سپس با تکیه بر همان تکه استخوانی که ارباب برایش پرتاب کرده، ادعا می‌کند اربابان‌اش با «خدا» و «مردم» سر جنگ دارند، چرا که حکومت چاه‌جمکران مردمی و الهی است! جنتی سپس از تونل‌زمان استفاده کرده، به دوران علی بازمی‌گردد و شرایط دقیق آنزمان را برای‌مان توضیح داده و می‌گوید آن علی هم مثل این علی بود! آن‌ علی با شمشیر با مخالفان برخورد کرد، بنابراین لازم است این علی هم به همان علی تأسی کند. بله این است فایدة‌ «بی‌بی‌گوزک»! هر گاه لازم باشد علی خانه نشین می‌شود و حکومت را نمی‌پذیرد؛ هر گاه منافع ارباب ایجاب کند، آن علی، درست مثل خمینی به یک جانور وحشی تبدیل می‌شود که جز نابودی مخالفان هیچ نمی‌طلبد، چرا که مخالفان را فاقد صلاحیت می‌داند. باری جنتی که در دوران آن ‌علی سیر می‌کرد، یک‌پا هم به زمان حال گذارده می‌گوید، اگر تسلیم مخالفان شویم به مردمی که به آن علی «رأی» داده بودند خیانت کرده‌ایم. بله، این «مردم» ‌زمان و مکان ندارند! چون «مردم» در صحرای عربستان گویا با آن علی بیعت کرده‌اند، این علی باید مطالبات‌شان را امروز در تهران برآورده کند! مطالبات «مردم» چیست؟ مبارزه با «دشمن»! دشمن کیست؟ در واقعیت همان ارباب و در شعار، آمریکا! پس از اینجا نتیجه می‌گیریم که نبرد با آمریکا به خواست مردمی صورت می‌گیرد که با آن ‌علی بیعت کرده بودند، در نتیجه باید ادامه داشته باشد تا نظام توحش سر پا بماند. کنگرة آمریکا هم برای تحقق همین امر مقدس می‌کوشد و برای نوکران‌اش در جمکران دستاویز فراهم آورده:‌‌

«کنگرة آمريکا، 55 ميليون دلار برای تضعيف نظام [...] اختصاص داده[...] اين به معني جنگ با خدا و جنگ با مردم است چرا که اين نظام، نظامی مردمی و الهی است[...] زماني که مردم با حضرت علی (ع) بيعت کردند و [...] حکومت الهی و بيعت مردمی برقرار شد، علی (ع) به کسانی که در برابرش ايستادند، باج نداده و با آنان با شمشير برخورد کرد. [...]‌ علي(ع) حاضر نبود، بيت‌المال و قدرت سياسي مردم را در اختيار افرادی قرار دهد که هيچ صلاحيتی ندارند، اگر قرار بر جنگ شد، با آنان مبارزه مي‌کنيم[...] اينکه بخواهيم تسليم آن‌ها شويم، خلاف وظيفة شرعی و خيانت به مردمی است که به علی رأی داده بودند[...]»


جنتی پس از نشخوار این ترهات، تلویحاً از شرکاء در طاعون سبز می‌خواهد تا بر مخالفت‌ها پافشاری کرده و به لشکرکشی‌های خیابانی اوباش ادامه دهند:‌

«تداوم جريان فتنه، حضور مردم را در صحنه‌ها افزايش می‌دهد [...] هر چه [...] فتنه را ادامه دهيد، صفوف مردم مستحکم‌تر می‌شود، به همين دليل امسال مردم در روز 13 آبان حضور گسترده‌تری داشتند[...]»


بله لازم است میرحسین و شرکاء به مزخرف‌بافی و مصاحبه‌های ابلهانه ادامه دهند تا روز 16 آذر نیز ساواک جمکران برای قدرت‌نمائی در برابر ملت ایران، «مردم» را به صحنه آورد. چرا که حکومت توحش خود را «مقدس» می‌داند، در نتیجه بدون «دشمن» حیات ننگین‌اش امکانپذیر نیست. این حکومت برای سرکوب ما ملت، ‌ با ارائة تصویر واژگون از اربابان خود در واشنگتن، یک دشمن دروغین اختراع کرده تا به بهانة نبرد با او ایرانیان را سرکوب کند. اینجاست که به اهمیت اساسی «دشمن» برای نوکران آمریکا پی می‌بریم. این حکومت پوشالی بدون دشمن، یا بهتر بگوئیم «بدون ارباب» خواهد مرد:

«همة انبياء دشمن داشتند[...] ياران آن‌ها هم در مقابل دشمن تا مرز خون و جان می‌ايستادند و اين سنت الهی است. ننگ بر دامن شما همين بس که آمريکا از شما حمايت مي‌کند[...] خجالت نمي‌کشيد که در مقابل مردم و نظام به دامن آمريکا مي‌افتيد.»


اگر همة انبیاء دشمن داشتند، علی خامنه‌ای «دشمن» نداشته باشد؟ مگر می‌شود؟ دیگر این علی، علی نیست! اما گذشته از دشمن‌پرستی، همه باید از جنتی یاد بگیرند! در پنهان پای ارباب را ببوسند و روی چمن دانشگاه جفتک بیاندازند و شعار مرگ بر آمریکا بدهند، چرا که به این ترتیب «مردم در آسودگی» زندگی خواهند کرد. همچنانکه شاهدیم آن «مردم» به راستی در آسودگی زندگی می‌کنند، به ویژه آن‌ها که همچون جنتی از برکت قاچاق مواد مخدر و تجارت زن و کودک تغذیة «بهداشتی» هم دارند:

«پرچم مبارزه با آمريکا بايد براي هميشه افراشته باشد، زيرا اگر بخواهيم نظام، انقلاب و اسلام باقي بماند و مردم به آسودگي زندگي کنند، پرچم مقابله و مبارزه با دشمن هميشه بايد افراشته باشد.»

منبع مجموعة «وقوقیه»، حنازرچوبه!

حال اگر نگاهی به سخنرانی ویلیام برنز بیاندازیم خواهیم دید که این «هل‌من‌مبارزطلبی‌ها» در خطبه‌های آمریکائی امروز، ریشه در همان سخنرانی مزورانة برنز در ینگه‌دنیا دارد. برنز ادعا کرد ما با شما دشمنی نداریم، خواهان مذاکره‌ایم ولی از «اصول» و حقوق خود چشم‌پوشی نمی‌کنیم. جنتی هم دقیقاً عکس این مطالب را عنوان کرد تا حقوق و اصول ویلیام برنز و شرکا محفوظ بماند: تمدید تحریم‌های اقتصادی بر علیه ملت ایران، تداوم بحران در منطقه، تداوم بحران دست‌ساز هسته‌ای جهت فراهم آوردن شرایط مطلوب برای بنیامین نتانیاهو و ...

بنیامین نتانیاهو پس از ملاقات با اوباما و سرکوزی مطمئن شد که دولت‌اش می‌تواند مذاکرات صلح را ماستمالی کرده، به این ترتیب بلندی‌های جولان را نیز همچنان در اشغال خود نگاهدارد. سال گذشته در آستانة مذاکرات صلح، اسرائیل به نوار غزه حمله کرد. برنامة جنگ امسال برای سمبل کردن مذاکرات صلح هنوز مشخص نشده!

کنگرة آمريکا، 55 ميليون دلار برای تقویت نظام اختصاص داده[...] اين به معني جنگ با ملت ایران است چرا که اين نظام، نظامی مردمی و الهی است[...] اگر قرار بر جنگ شد، با آنان مبارزه مي‌کنيم[...] اينکه بخواهيم تسليم آن‌ها شويم، خلاف منافع آمریکا و خيانت به مردمی است که به این علی و آن علی رأی داده بودند[...] هر چه [...] فتنه را ادامه دهيد، صفوف مردم مستحکم‌تر می‌شود. همة انبياء دشمن داشتند و اين سنت الهی است. ما هم الهی هستیم پس باید دشمن داشته باشیم. ننگ بر دامن شما همين بس که آمريکا پنهانی از ما حمايت مي‌کند[...] خجالت نمي‌کشيد که در مقابل مردم و نظام به دامن آمريکا مي‌افتيد از ما یاد بگیرید،‌ مذاکره در عشق‌آباد، مجادله در ایران. پرچم مبارزه با آمريکا بايد براي هميشه افراشته باشد، زيرا اگر بخواهيم نظام، انقلاب و اسلام باقي بماند و ما به آسودگي چپاول کنیم پرچم مقابله و مبارزه با ارباب را باید برافراشته نگاه داشت.





...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت