
«فیفی» و جوانان!
...
به روی ما نگاه خدا خنده میزند،
هر چند ره به ساحل لطفش نبردهایم
زیرا چو زاهدان سیهکار خرقهپوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخوردهایم
آنها که با ادبیات معاصر ایران آشنائی دارند میگویند، شعرنو با نیما یوشیج آغاز شد و با فروغ فرخزاد به اوج رسید.
مائیم، ما که طعنة زاهد شنیدهایم
مائیم، ما که جامة تقوی دریدهایم
زیرا درون جامه به جز پیکر فریب
زین هادیان راه حقیقت ندیدهایم
به دلیل شکست معرکة «موسوی ـ کروبی» قرار شده آشوبهای خیابان در به «اصطلاح» مجلس جمکران تکرار شود تا «اقتدار مجلس خیابانی» نیز به اثبات برسد. بله رئیس این «مجلس» همان پاسدار علیکوچیکة خودمان است که برای تکمیل عزت و اقتدار مجلس چاه جمکران، تک و طایفة عیالاش را نیز به عنوان سرجهازی به محل کذا آورده. «مجلس»، در لغتنامة دهخدا، «محل نشستن مردمان» را گویند. در نتیجه، همه میتوانند نشیمن مقدسشان را روی صندلیهای مجلس بگذارند، حتی موجود روانپریشی همچون علی مطهری، برادر عیال پاسدار علی کوچیکه. خلاصه از آنجا که جهت تأمین منافع آنگلوساکسونهای خداجو و خداپرست و خداشناس دو سوی آتلانتیک، «قوانین» در کشور ایران «الهی» شده و باید منطبق باشد بر «احکام شرع»، پس هر کس میتواند در قانونگزاری شرکت کند، به شرط اینکه از سوی کارخانة رجالهپروری صلاحیتاش مورد تأئید قرار گرفته باشد.
فواید قوانین منطبق بر «احکام شرع» این است که همة نوکران وفادار سفارت صلاحیت «قانونگزاری» خواهند داشت و میتوانند در یک آن «مجلس قانونگزاری» را به «طویلة علیاحضرت» تبدیل کنند. درست همانطور که در دوران مدرس و مصدق شاهد بودیم. باز بعضیها نپرسند، مگر شما در دورة «مدرس» زندگی میکردید، یا دورة «مصدق» را به یاد دارید؟! ما از آغاز پادشاهی کوروش هخامنشی در ایران زندگی میکردیم و اگر «مجلس گوادالوپ»، امام روشنضمیر را برایمان ارسال نکرده بود مسلماً هنوز هم در ایران ساکن بودیم. باری آنچه از دوران «مدرس» و «مصدق» به یاد داریم رواج «زبان گسست» یا همان «زبان فریب» و انسانستیزی است برای سرکوب آرمانهای والای مبارزان صدرمشروطه: قانون بجای شریعت، جدائی دین از سیاست، و ... و برای تحقق همین امر مقدس بود که آخوند مدرس ناگهان کشف کرد سیاستاش عین دیانتاش شده، و دیانتاش هم مزدوری و بندگی است در بارگاه استعمار. یا اینکه محمد مصدق، برای «ملی کردن نفت» در «مجلس» کذا حکایت میکرد که، یک «آقای نورانی» به خواباش آمده و ملی کردن نفت را تأئید فرموده! بله وقتی به «مدرس» و «مصدق» مینگریم میبینیم در واقع همنام و هر دو «مزور» بودهاند. چرا که تطبیق «سیاست» با «دیانت» بدون توسل به تزویر و ریا ممکن نیست. این است دلیل واقعی معرکة «هیزاکسلنسی»، یعنی لشکرکشی خیابانی و به راه افتادن کاروان خردجال در ایران.
باری، هیزاکسنلسی برای تکرار دورة مشعشع «دمکراسی دوران مصدق»، یعنی همان خرتوخر «مردمی» مرکب از شعبان جعفری، مظفر بقائی و حزب توده، جهت ملاخور کردن نفت خیز برداشتهاند و رسانههایشان در غرب نیز با توسل به جسد «ندا» و با تکیه به «خردجمعی» و «بهرهگیری از دستاوردهای دانش جوامع بشری» دستاندرکار ساخت یک «امامزادة عقلانی» شدهاند، که در وبلاگ دیگری به آن اشاره خواهیم کرد. میبینیم که مخاطب اصلی سخنرانی شیادانة نوآم چامسکی در باب «دمکراسی دوران مصدق»، یا همان «حکومت آشوب» که همواره به یک کودتای «شیرین» میانجامد در تهران نشسته، و زحمت ترجمة سخنرانی مذکور هم بردوش سایت «محسنآقا»، یعنی «تابناک» افتاده!
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم، پیام مورخ 25 آبانماه 1388، در سایت «نووستی»، بخش «نامههایشما» متعلق به نویسندة این وبلاگ است. در تأئید همین مطلب و مطالب وبلاگ «جب و ریغان» تکرار میکنیم، اعتقادات مذهبی، همة «باورها» و «سلایق» که به دلیل ابهام، هیچ توجیه منطقی و مستدل ندارد، «حریم خصوصی» افراد به شمار میرود و نمیتوان آنرا به عنوان قوانین و مقررات به عرصة اجتماع وارد کرد. اصولاً در جوامع بهنجار قانون مبهم تدوین نمیشود. در این راستا توسل «حقوقدانان» جنبش کذا را به عبارت گنگ و مبهم «خردجمعی» در «پیشنویس» قانون اساسیشان فریبکاری میدانیم. چرا که «خرد جمعی» به سهولت میتواند حتی در برگیرندة اصول اساسی قانون فعلی حکومت اسلامی نیز باشد. پس بهتر است پیشنویس کذا را در کوزه گذاشته آبش را بنوشند. از طرف ما به غلام سفارت بفرمائید، سیاست نان و آبدار «امامزاده سازی» و شعارهای گوسالهپسند از قبیل «سیاست ما عین دیانت ماست» دیگر نمیتواند ادامه یابد، هر چند که آخوند کروبی شیاد و کودن هنوز متوجة این نکتة پیش پا افتاده نشده.
سرانجام آخوند کروبی پس از مراسم آشتیکنان با میرحسین به «خط امام»، یا همان خط زیگزاگ بازگشت، تا در «نظام»، که همان بینظمی باشد و در بطن قانون اساسی، یا همان قانون بیپایه و اساس بهتر بتواند به دروغگوئی و شیادی ادامه دهد. میدانیم که در به اصطلاح «انتخابات» چاه جمکران که در واقع همان «بیعت» صدر اسلام در صحرای عربستان است، کروبی و موسوی در نقش سگهای تزئینی هیزاکسلنسی، یعنی «فیفی» و «لاسی» ظاهر شده، به دلبری مشغول بودند. در واقع هیزاکسنلسی که استوارنامة خود را تقدیم نوکران در جمکران نکرده بودند، به عنوان سفیر «مستمعآزاد» یا توریست دیپلمات در تهران به معرکهگیری اشتغال داشته و «فیفی» و «لاسی» را برای جلب مشتری و «فروش انتخابات» و «کسب مشروعیت» برای «نظام» به صحنه آورده بودند. البته ما هر وقت در رسانهها از زبان مقامات جمکران میشنویم، «نظام» واقعاً از خنده به گریه میافتیم، و از گریه هم به خنده. به عبارت دیگر، تعادل روانیمان بکلی در هم میریزد. راه دور نمیرویم. کافی است به مذاکرات هستهای گورکنها باگروه «1+5» بنگریم.
در میان «مقامات» جمکران تنها کسی که هنوز در این مورد «اظهارنظر» نکرده، همان اسمال تیغزن معروف است. اصلاً پاسخ گورکنها به دلیل عدم دخالت اسمالآقا در امور هستهای به تأخیر افتاده! چرا که ایشان، یعنی جناب اسمال تیغزن به دلیل مهارتشان در چاقوکشی، متخصص امور «دستهای» هستند! میدانیم که شرط لازم برای «انتخاب» چاقوی خوب، داشتن درجة کارشناسی ارشد در رشتة «دستهای» است. به عبارت دیگر باید دستة چاقو «مرغوب» و مورد اعتماد باشد، مثل اکبر اعتماد خودمان که مورد اعتماد بعضیهاست. در غیر اینصورت حین نفسکشطلبی و عربدهجوئی ممکن است، تیغة چاقو خود را از اسارت «دسته» نجات داده، فقط دستة چاقو در دست کلاه مخملی شریف باقی بماند و نوامیس اسلام از این راه خدشهدار شود. بله، فکر نکنید انتخاب چاقو کار سادهای است! فقیه جامعالشرایط میطلبد، و «تعهد» به مکتب! یعنی باید متدین و متعهد باشید به چاقوکشی دینی، در غیر اینصورت شما را به عنوان یک «تیغکش فرهیخته»، متخصص دخالت به حریم خصوصی و لجنپراکنی و برچسب زدن قبول نخواهند داشت! خلاصه بگوئیم اسمال تیغ زن فعلاً فرصت ندارند وقت گرانبهای خود را برای امور هستهای تلف کنند.
پس تا اظهار نظر «اسمالآقا» در مورد توافقهای ژنو فرصتی هست که به معرکة هیزاکسلنسی برای برگزاری مسابقات مارگیری بپردازیم. آنروزها، یعنی همین پنج ماه پیش، برای پهن کردن بساط معرکه «هوادلپذیر» بود و همة شرایط مساعد. در نتیجه، عدهای شوتوپرت برای «تماشا» جمع شدند. «لاسی»، در پناه ارباب و «فیفی» در خیابان به هنرنمائی مشغول بودند، چون برخلاف مهرورزی و پاسدار محسن رضائی، لاسی و فیفی غیرنظامی تشریف داشتند. بخصوص «فیفی» که سالها در «مجلس» برای ارباب دمجنبانده بود و برای رهبر معرکه گرفته بود، در عرصة دروغ و شیادی کهنهکار به شمار میرفت. هیچ تعجبی هم ندارد، جنتلمنهای نزولخور در زمینة دانش بشری چنان پیشرفت کردهاند که سگهای سیرکشان نه تنها به چند «زبان نفتی» دنیا از جمله فارسی و عربی تسلط کامل دارند که در «نوسازی مردگان» و اسلام شناسی نیز تخصص یافتهاند. همین فیفی، امروز در دیدار با «فراکسیون خط امام» یک اسلام جدید و یک امام نوین، معتقد به همان اسلام جدید را به شوتوپرتها معرفی کرده، و «گویا نیوز» هم این سخنان گوسالهپسند را انعکاس داده. «فیفی» میگوید:
«اسلامی که امام (ره) و ما به آن اعتقاد داريم به آزادی حقوق و حرمت مردم پايبند است و تجسس و تفحص در زندگی شخصی مردم را منع کرده است و با کسی سر جنگ و نزاع ندارد.»
بله این اسلام و این امام که حتی پس از مرگ هم اعتقادات خود را حفظ کرده و کروبی را گویا مرتباً از آن دنیا در جریان اعتقادات نوین خود میگذارد، همزمان با پیشنویس قانون اساسی پیشنهادی، از لیفة تنبان هیزاکسلنسی بیرون افتادهاند. روزی که اوباشالله مؤنث در برابر سفارت انگلستان میزوزیدند و خواهان استرداد شاهد قتل ندا یا قاتل فرضی او بودند، هیزاکسلنسی یک بستة پیشنهادی برایشان پرتاب فرمودند که رویش نوشته شده بود، «فیفی! چنج وی نید، ام. ام .ام»، یعنی «فیفی زمان تغییر فرا رسیده، مدرس، مصدق و مجلس!» و فیفی که بسیار باهوش و فراست است و مسئول حراست از منافع ارباب، به فراکسیون خط شکسته میگوید، مجلس خوب و واقعی و قوی آن است که «افکار عمومی» را منعکس کند! بله این همان «خرد جمعی» کذا است که اربابان «فیفی» میکوشند آنرا در مجلس مضحک جمکران اعمال کنند تا عوامگرائی و توحش و ابتذال «طاعون سبز» را در قوة مقننه «رسمیت» بخشند، و برای ایجاد بحران و تنش، بین دولت و مجلس «جنگ زرگری» به راه اندازند. از اینرو «فیفی» ضمن تکان دادن دم، چنین پارسیده:
«وقتی میشنيديم که در مجلس اقليتی5 نفره منشاء چه تأثيرات شگرفی شدهاند و يا آنکه مدرس به تنهائی چگونه ايفای نقش مینمود، در ذهنم جايگاه والائی از مجلس و توان آن شکل میگرفت اين اعتبار و جايگاه[...] اعتقادم را به جايگاه و شأن مجلس صد چندان مینمود[...]»
گویا «فیفی» فراموش کرده، روزگاری خودش رئیس همین «مجلس» بود و برای ممانعت از تصویب قانون مطبوعات چهها کرد! ما که فراموش نکردهایم، دیگران نیز مسلماً پدرسوختگی شیخ اصلاحات را از یاد نبردهاند. باری کروبی در ادامة دروغهای شاخدار مزخرفاتی هم از قول اماماش نقل کرده و تعریف نوینی نیز از مجلس ارائه داده. گویا از این پس مجلس باید پیرو «افکارعمومی» یا همان «خرد جمعی» باشد و هر چه «همه» خواستند این مجلس آناً همان را به عنوان قانون «تصویب» کند.
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگوئی خدا، خدا
میبینیم که طاعون سبز چه برنامههای مترقی و پیشرفتهای برایمان دارد. بیدلیل نبود که در پیشنویس قانون اساسیشان، پرچم و تقویم را هم به «انتخاب مردم» گذاشته بودند! اصلاً پرچم چه رنگی میخواهید؟ سه رنگ، چهاررنگ، گلدار، راهراه یا هفترنگ همچون رنگینکمان؟ کدام مبداء تاریخ را دوست دارید؟ تاریخ ورود «امام» به میهن اسلامی، تاریخ اشغال سفارت آمریکا، تاریخ شروع جنگ با عراق، تاریخ شکار جوانان در مدرسه و دانشگاه و خیابان، یا تاریخ مقدس ژانویة 1979، هنگام نشست گوادالوپ، که شما ملت را به ابزار تأمین منافع سازمان ناتو در منطقه تبدیل کرد؟ تاریخ تبدیل موسوی جلاد و کروبی شیاد به رهبران اوپوزیسیون را هم میتوانید انتخاب کنید، که هیچ بد نیست. انتخاب تاریخ و پرچم با شما، چپاول ثروتهای ملی هم با ما! «ما» با یک مجلس «قوی»، البته به فرمودة امام از آن دنیا، برای انجام این خدمات دینی آمادهایم:
«[...] امام گفتند [...] مجلس قوی نمیگذارد کشور با بحران و مشکل مواجه شود[...] مجلسی که برآيند واقعی افکار عمومی و طبقات اجتماعی ملت باشد، هيچگاه برخلاف خواست و ارادة ملت گام برنخواهد داشت.»
بله این است «مجلس» در ذهن علیل آخوند کروبی که قلم از شرح حماقت و تزویرشان عاجز میماند. «فیفی» در ادامه میگوید، ما همان جمهوری اسلامی را میخواهیم که امام مطرح کردند و 98 درصد مردم به آن رأی دادند! این گوسالة ننهحسن میپندارد همة شوتوپرتهائی که در «رفراندوم» 12 فرودینماه 1358 شرکت کردند، به پیشنهاد امام دجالاش «آری» گفتهاند، یا اینکه واقعاً 98 درصد ایرانیان عاقل و بالغ پای به معرکة رهبرکبیر گذاشتهاند. پیش از ادامة مطلب بهتر است نگاهی داشته باشیم به تبلیغات رسانههای غرب در باب «خواست مردم» که در سایت مردمپرست و خداجو و حقطلب «بیبیسی»، مورخ 15 نوامبر 2009 انعکاس یافته.
به گزارش سایت کذا به نقل از «کوریره دلاسرا»، 84 درصد مردم ایتالیا «صلیب» را نماد ریشههای فرهنگی کشورشان میدانند! البته مهم نیست «مردم» ایتالیا در توهمات خود چه میپندارند، مهم این است که برنامة گوسالهپسند «هویت» که از سوئد و بریتانیا آغاز شد و طی آن به فرهنگ 17 هزار سالة انگلستان پی بردیم، اکنون به فرانسه و ایتالیا هم رسیده! بله، پروپاگاند «فرهنگی» ناتو مثل «واکسن آنفلوانزای خوکی» باید به همه فروخته شود، چرا که اولی میلیاردها دلار به جیب ارتش ناتو و دومی میلیاردها دلار نصیب شرکتهای داروئی غرب میکند! ابتدا میگفتند این نوع گریپ میتواند باعث مرگ افراد مسن و گروههای آسیبپذیر شود، گویا کسی از واکسن کذا استقبال نکرد! در نتیجه چند روز پیش خبر مرگ یک زن 27 ساله را هم در بوق گذاشتند تا همه حسابی بترسند و واکسن بزنند! بگذریم و بازگردیم به معرکة «هویت» در فرانسه. چند روز پیش نیکولا سرکوزی گفت، «هویت ما بورکا نیست.» روشنتر بگوئیم، اربابان جمکران نیز به «زبان نفی دیگری» روی آوردهاند. همچنانکه جمکرانیها برای تعریف خود، میگویند «ما غربی و سکولار نیستیم»، اربابانشان نیز میگویند ما افغانی و مسلمان نیستیم! خلاصه چارچوب هویت جمکرانیها و اربابان را «نفی مکان» و «باورهای» یکدیگر تشکیل میدهد. به عبارت دیگر اینان دو روی سکة فاشیسم و انسانستیزیاند.
پس دلیلی ندارد که ایتالیا از فرانسه و انگلستان در زمینة فاشیسم عقب بماند! روزی ایتالیا با «موسولینی راحل» از مشروعیت 98 درصدی خوبی برخوردار بود! به هر تقدیر بر اساس یک «نظرخواهی»، 84 درصد «مردم» ایتالیا طرفدار صلیباند و 68 درصدشان صلیب کذا را نماد ریشههای فرهنگی «هویت» کشورشان دانستهاند. البته مهم نیست که این آمار تا چه حد بازتاب نظرات مردم است، مهم این است که تبلیغات مهوع ناتو قصد باوراندن این دروغ بزرگ را دارد که «توحش کلیسا» را باید به عنوان «فرهنگ» بپذیریم، آنهم در ایتالیا، خاستگاه رنسانس! رنسانسی که در تضاد با تحجر کلیسا شکل گرفته! همین تبلیغات است که در رسانههای حکومت جمکران و مخالفنمایاناش به خورد مخاطب داده میشود: توحش دین، همان «فرهنگ» است! فرهنگ هر ملت، همان «دین اکثریت» است. پس در کشورهای مسلماننشین همچون ایران، فرهنگ ملت همان بیبیگوزکهای شیعة اثنیعشری خواهد شد. حال که معنا و مفهوم «فرهنگ» ویراست فرهنگستیزان غرب را شناختیم بازگردیم به نوکران انسانستیزشان در جمکران از جمله شیخ کروبی.
آخوند کروبی یکی از سخنگویان «فرهنگ» انسانستیز، ویراست سازمان ناتو به شمار میرود. ایشان که سیسال است به جفتکپرانی و مهملگوئی اشتغال دارند، در دیدار با فراکسیون خط توحش، «جوانان» را نیز به رفتار «منطقی» دعوت فرمودهاند!
«فیفی» در پایان سخنان پریشاناش همه را از رفتار خشونتآمیز منع کرده، گویا شکستن در ورودی دانشگاه را از یاد برده باشد، یا شاید هنوز شعورش نمیرسد که خشونت همان «قانونشکنی» است. در هر حال نصایح ابلهانة کروبی فقط شامل حال «جوانان» میشود. جوانان باید «منطقی» رفتار کنند، حال آنکه دیگران به ویژه کروبی میتوانند همچنان از الگوی گاو حاج میرزا آغاسی پیروی نمایند:
«بايد همان جمهوری اسلامی که امام مطرح کردند و 98 درصد مردم به آن رأی دادند حاکم باشد[کروبی از جوانان خواست] از رفتار خشونتآميز [...] پرهيز کنند و اجازه ندهند انسانهای مريض جوانان را به کارهای تند هدايت کنند و همچنان رفتارهای منطقی و انسانی را سرلوحة جنبش سبز قرار دهند.»
همین عبارات به بهترین وجه «زبان انسان ستیز» گسست را نشان میدهد: بازگشت به گذشتة رویائی و دروغین 98 درصدی، پریشانگوئی، و از همه مهمتر در ترادف قراردادن جوانان با صغیر و مهجور. «فیفی» میگوید «جوانان» مراقب باشند، فریب انسانهای «مریض» را نخورند، و همچنان «رفتار منطقی» داشته باشند! بله، «جوانان عزیز!» رفتار منطقی داشته باشید! درست مثل شیخ کروبی که رفتارش بر «منطق توحش»، «گلهپروری»، «حق طبیعی» و «حقوق الهی» استوار است و شما را صغیر و مهجور میانگارد.
طوفان طعنه خندة ما را ز لب نشست
کوهیم و در میانة دریا نشستهایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستی است
زین رو به موج حادثه تنها نشستهایم.
(فروغ فرخزاد)
هر چند ره به ساحل لطفش نبردهایم
زیرا چو زاهدان سیهکار خرقهپوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخوردهایم
آنها که با ادبیات معاصر ایران آشنائی دارند میگویند، شعرنو با نیما یوشیج آغاز شد و با فروغ فرخزاد به اوج رسید.
مائیم، ما که طعنة زاهد شنیدهایم
مائیم، ما که جامة تقوی دریدهایم
زیرا درون جامه به جز پیکر فریب
زین هادیان راه حقیقت ندیدهایم
به دلیل شکست معرکة «موسوی ـ کروبی» قرار شده آشوبهای خیابان در به «اصطلاح» مجلس جمکران تکرار شود تا «اقتدار مجلس خیابانی» نیز به اثبات برسد. بله رئیس این «مجلس» همان پاسدار علیکوچیکة خودمان است که برای تکمیل عزت و اقتدار مجلس چاه جمکران، تک و طایفة عیالاش را نیز به عنوان سرجهازی به محل کذا آورده. «مجلس»، در لغتنامة دهخدا، «محل نشستن مردمان» را گویند. در نتیجه، همه میتوانند نشیمن مقدسشان را روی صندلیهای مجلس بگذارند، حتی موجود روانپریشی همچون علی مطهری، برادر عیال پاسدار علی کوچیکه. خلاصه از آنجا که جهت تأمین منافع آنگلوساکسونهای خداجو و خداپرست و خداشناس دو سوی آتلانتیک، «قوانین» در کشور ایران «الهی» شده و باید منطبق باشد بر «احکام شرع»، پس هر کس میتواند در قانونگزاری شرکت کند، به شرط اینکه از سوی کارخانة رجالهپروری صلاحیتاش مورد تأئید قرار گرفته باشد.
فواید قوانین منطبق بر «احکام شرع» این است که همة نوکران وفادار سفارت صلاحیت «قانونگزاری» خواهند داشت و میتوانند در یک آن «مجلس قانونگزاری» را به «طویلة علیاحضرت» تبدیل کنند. درست همانطور که در دوران مدرس و مصدق شاهد بودیم. باز بعضیها نپرسند، مگر شما در دورة «مدرس» زندگی میکردید، یا دورة «مصدق» را به یاد دارید؟! ما از آغاز پادشاهی کوروش هخامنشی در ایران زندگی میکردیم و اگر «مجلس گوادالوپ»، امام روشنضمیر را برایمان ارسال نکرده بود مسلماً هنوز هم در ایران ساکن بودیم. باری آنچه از دوران «مدرس» و «مصدق» به یاد داریم رواج «زبان گسست» یا همان «زبان فریب» و انسانستیزی است برای سرکوب آرمانهای والای مبارزان صدرمشروطه: قانون بجای شریعت، جدائی دین از سیاست، و ... و برای تحقق همین امر مقدس بود که آخوند مدرس ناگهان کشف کرد سیاستاش عین دیانتاش شده، و دیانتاش هم مزدوری و بندگی است در بارگاه استعمار. یا اینکه محمد مصدق، برای «ملی کردن نفت» در «مجلس» کذا حکایت میکرد که، یک «آقای نورانی» به خواباش آمده و ملی کردن نفت را تأئید فرموده! بله وقتی به «مدرس» و «مصدق» مینگریم میبینیم در واقع همنام و هر دو «مزور» بودهاند. چرا که تطبیق «سیاست» با «دیانت» بدون توسل به تزویر و ریا ممکن نیست. این است دلیل واقعی معرکة «هیزاکسلنسی»، یعنی لشکرکشی خیابانی و به راه افتادن کاروان خردجال در ایران.
باری، هیزاکسنلسی برای تکرار دورة مشعشع «دمکراسی دوران مصدق»، یعنی همان خرتوخر «مردمی» مرکب از شعبان جعفری، مظفر بقائی و حزب توده، جهت ملاخور کردن نفت خیز برداشتهاند و رسانههایشان در غرب نیز با توسل به جسد «ندا» و با تکیه به «خردجمعی» و «بهرهگیری از دستاوردهای دانش جوامع بشری» دستاندرکار ساخت یک «امامزادة عقلانی» شدهاند، که در وبلاگ دیگری به آن اشاره خواهیم کرد. میبینیم که مخاطب اصلی سخنرانی شیادانة نوآم چامسکی در باب «دمکراسی دوران مصدق»، یا همان «حکومت آشوب» که همواره به یک کودتای «شیرین» میانجامد در تهران نشسته، و زحمت ترجمة سخنرانی مذکور هم بردوش سایت «محسنآقا»، یعنی «تابناک» افتاده!
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم، پیام مورخ 25 آبانماه 1388، در سایت «نووستی»، بخش «نامههایشما» متعلق به نویسندة این وبلاگ است. در تأئید همین مطلب و مطالب وبلاگ «جب و ریغان» تکرار میکنیم، اعتقادات مذهبی، همة «باورها» و «سلایق» که به دلیل ابهام، هیچ توجیه منطقی و مستدل ندارد، «حریم خصوصی» افراد به شمار میرود و نمیتوان آنرا به عنوان قوانین و مقررات به عرصة اجتماع وارد کرد. اصولاً در جوامع بهنجار قانون مبهم تدوین نمیشود. در این راستا توسل «حقوقدانان» جنبش کذا را به عبارت گنگ و مبهم «خردجمعی» در «پیشنویس» قانون اساسیشان فریبکاری میدانیم. چرا که «خرد جمعی» به سهولت میتواند حتی در برگیرندة اصول اساسی قانون فعلی حکومت اسلامی نیز باشد. پس بهتر است پیشنویس کذا را در کوزه گذاشته آبش را بنوشند. از طرف ما به غلام سفارت بفرمائید، سیاست نان و آبدار «امامزاده سازی» و شعارهای گوسالهپسند از قبیل «سیاست ما عین دیانت ماست» دیگر نمیتواند ادامه یابد، هر چند که آخوند کروبی شیاد و کودن هنوز متوجة این نکتة پیش پا افتاده نشده.
سرانجام آخوند کروبی پس از مراسم آشتیکنان با میرحسین به «خط امام»، یا همان خط زیگزاگ بازگشت، تا در «نظام»، که همان بینظمی باشد و در بطن قانون اساسی، یا همان قانون بیپایه و اساس بهتر بتواند به دروغگوئی و شیادی ادامه دهد. میدانیم که در به اصطلاح «انتخابات» چاه جمکران که در واقع همان «بیعت» صدر اسلام در صحرای عربستان است، کروبی و موسوی در نقش سگهای تزئینی هیزاکسلنسی، یعنی «فیفی» و «لاسی» ظاهر شده، به دلبری مشغول بودند. در واقع هیزاکسنلسی که استوارنامة خود را تقدیم نوکران در جمکران نکرده بودند، به عنوان سفیر «مستمعآزاد» یا توریست دیپلمات در تهران به معرکهگیری اشتغال داشته و «فیفی» و «لاسی» را برای جلب مشتری و «فروش انتخابات» و «کسب مشروعیت» برای «نظام» به صحنه آورده بودند. البته ما هر وقت در رسانهها از زبان مقامات جمکران میشنویم، «نظام» واقعاً از خنده به گریه میافتیم، و از گریه هم به خنده. به عبارت دیگر، تعادل روانیمان بکلی در هم میریزد. راه دور نمیرویم. کافی است به مذاکرات هستهای گورکنها باگروه «1+5» بنگریم.
در میان «مقامات» جمکران تنها کسی که هنوز در این مورد «اظهارنظر» نکرده، همان اسمال تیغزن معروف است. اصلاً پاسخ گورکنها به دلیل عدم دخالت اسمالآقا در امور هستهای به تأخیر افتاده! چرا که ایشان، یعنی جناب اسمال تیغزن به دلیل مهارتشان در چاقوکشی، متخصص امور «دستهای» هستند! میدانیم که شرط لازم برای «انتخاب» چاقوی خوب، داشتن درجة کارشناسی ارشد در رشتة «دستهای» است. به عبارت دیگر باید دستة چاقو «مرغوب» و مورد اعتماد باشد، مثل اکبر اعتماد خودمان که مورد اعتماد بعضیهاست. در غیر اینصورت حین نفسکشطلبی و عربدهجوئی ممکن است، تیغة چاقو خود را از اسارت «دسته» نجات داده، فقط دستة چاقو در دست کلاه مخملی شریف باقی بماند و نوامیس اسلام از این راه خدشهدار شود. بله، فکر نکنید انتخاب چاقو کار سادهای است! فقیه جامعالشرایط میطلبد، و «تعهد» به مکتب! یعنی باید متدین و متعهد باشید به چاقوکشی دینی، در غیر اینصورت شما را به عنوان یک «تیغکش فرهیخته»، متخصص دخالت به حریم خصوصی و لجنپراکنی و برچسب زدن قبول نخواهند داشت! خلاصه بگوئیم اسمال تیغ زن فعلاً فرصت ندارند وقت گرانبهای خود را برای امور هستهای تلف کنند.
پس تا اظهار نظر «اسمالآقا» در مورد توافقهای ژنو فرصتی هست که به معرکة هیزاکسلنسی برای برگزاری مسابقات مارگیری بپردازیم. آنروزها، یعنی همین پنج ماه پیش، برای پهن کردن بساط معرکه «هوادلپذیر» بود و همة شرایط مساعد. در نتیجه، عدهای شوتوپرت برای «تماشا» جمع شدند. «لاسی»، در پناه ارباب و «فیفی» در خیابان به هنرنمائی مشغول بودند، چون برخلاف مهرورزی و پاسدار محسن رضائی، لاسی و فیفی غیرنظامی تشریف داشتند. بخصوص «فیفی» که سالها در «مجلس» برای ارباب دمجنبانده بود و برای رهبر معرکه گرفته بود، در عرصة دروغ و شیادی کهنهکار به شمار میرفت. هیچ تعجبی هم ندارد، جنتلمنهای نزولخور در زمینة دانش بشری چنان پیشرفت کردهاند که سگهای سیرکشان نه تنها به چند «زبان نفتی» دنیا از جمله فارسی و عربی تسلط کامل دارند که در «نوسازی مردگان» و اسلام شناسی نیز تخصص یافتهاند. همین فیفی، امروز در دیدار با «فراکسیون خط امام» یک اسلام جدید و یک امام نوین، معتقد به همان اسلام جدید را به شوتوپرتها معرفی کرده، و «گویا نیوز» هم این سخنان گوسالهپسند را انعکاس داده. «فیفی» میگوید:
«اسلامی که امام (ره) و ما به آن اعتقاد داريم به آزادی حقوق و حرمت مردم پايبند است و تجسس و تفحص در زندگی شخصی مردم را منع کرده است و با کسی سر جنگ و نزاع ندارد.»
بله این اسلام و این امام که حتی پس از مرگ هم اعتقادات خود را حفظ کرده و کروبی را گویا مرتباً از آن دنیا در جریان اعتقادات نوین خود میگذارد، همزمان با پیشنویس قانون اساسی پیشنهادی، از لیفة تنبان هیزاکسلنسی بیرون افتادهاند. روزی که اوباشالله مؤنث در برابر سفارت انگلستان میزوزیدند و خواهان استرداد شاهد قتل ندا یا قاتل فرضی او بودند، هیزاکسلنسی یک بستة پیشنهادی برایشان پرتاب فرمودند که رویش نوشته شده بود، «فیفی! چنج وی نید، ام. ام .ام»، یعنی «فیفی زمان تغییر فرا رسیده، مدرس، مصدق و مجلس!» و فیفی که بسیار باهوش و فراست است و مسئول حراست از منافع ارباب، به فراکسیون خط شکسته میگوید، مجلس خوب و واقعی و قوی آن است که «افکار عمومی» را منعکس کند! بله این همان «خرد جمعی» کذا است که اربابان «فیفی» میکوشند آنرا در مجلس مضحک جمکران اعمال کنند تا عوامگرائی و توحش و ابتذال «طاعون سبز» را در قوة مقننه «رسمیت» بخشند، و برای ایجاد بحران و تنش، بین دولت و مجلس «جنگ زرگری» به راه اندازند. از اینرو «فیفی» ضمن تکان دادن دم، چنین پارسیده:
«وقتی میشنيديم که در مجلس اقليتی5 نفره منشاء چه تأثيرات شگرفی شدهاند و يا آنکه مدرس به تنهائی چگونه ايفای نقش مینمود، در ذهنم جايگاه والائی از مجلس و توان آن شکل میگرفت اين اعتبار و جايگاه[...] اعتقادم را به جايگاه و شأن مجلس صد چندان مینمود[...]»
گویا «فیفی» فراموش کرده، روزگاری خودش رئیس همین «مجلس» بود و برای ممانعت از تصویب قانون مطبوعات چهها کرد! ما که فراموش نکردهایم، دیگران نیز مسلماً پدرسوختگی شیخ اصلاحات را از یاد نبردهاند. باری کروبی در ادامة دروغهای شاخدار مزخرفاتی هم از قول اماماش نقل کرده و تعریف نوینی نیز از مجلس ارائه داده. گویا از این پس مجلس باید پیرو «افکارعمومی» یا همان «خرد جمعی» باشد و هر چه «همه» خواستند این مجلس آناً همان را به عنوان قانون «تصویب» کند.
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگوئی خدا، خدا
میبینیم که طاعون سبز چه برنامههای مترقی و پیشرفتهای برایمان دارد. بیدلیل نبود که در پیشنویس قانون اساسیشان، پرچم و تقویم را هم به «انتخاب مردم» گذاشته بودند! اصلاً پرچم چه رنگی میخواهید؟ سه رنگ، چهاررنگ، گلدار، راهراه یا هفترنگ همچون رنگینکمان؟ کدام مبداء تاریخ را دوست دارید؟ تاریخ ورود «امام» به میهن اسلامی، تاریخ اشغال سفارت آمریکا، تاریخ شروع جنگ با عراق، تاریخ شکار جوانان در مدرسه و دانشگاه و خیابان، یا تاریخ مقدس ژانویة 1979، هنگام نشست گوادالوپ، که شما ملت را به ابزار تأمین منافع سازمان ناتو در منطقه تبدیل کرد؟ تاریخ تبدیل موسوی جلاد و کروبی شیاد به رهبران اوپوزیسیون را هم میتوانید انتخاب کنید، که هیچ بد نیست. انتخاب تاریخ و پرچم با شما، چپاول ثروتهای ملی هم با ما! «ما» با یک مجلس «قوی»، البته به فرمودة امام از آن دنیا، برای انجام این خدمات دینی آمادهایم:
«[...] امام گفتند [...] مجلس قوی نمیگذارد کشور با بحران و مشکل مواجه شود[...] مجلسی که برآيند واقعی افکار عمومی و طبقات اجتماعی ملت باشد، هيچگاه برخلاف خواست و ارادة ملت گام برنخواهد داشت.»
بله این است «مجلس» در ذهن علیل آخوند کروبی که قلم از شرح حماقت و تزویرشان عاجز میماند. «فیفی» در ادامه میگوید، ما همان جمهوری اسلامی را میخواهیم که امام مطرح کردند و 98 درصد مردم به آن رأی دادند! این گوسالة ننهحسن میپندارد همة شوتوپرتهائی که در «رفراندوم» 12 فرودینماه 1358 شرکت کردند، به پیشنهاد امام دجالاش «آری» گفتهاند، یا اینکه واقعاً 98 درصد ایرانیان عاقل و بالغ پای به معرکة رهبرکبیر گذاشتهاند. پیش از ادامة مطلب بهتر است نگاهی داشته باشیم به تبلیغات رسانههای غرب در باب «خواست مردم» که در سایت مردمپرست و خداجو و حقطلب «بیبیسی»، مورخ 15 نوامبر 2009 انعکاس یافته.
به گزارش سایت کذا به نقل از «کوریره دلاسرا»، 84 درصد مردم ایتالیا «صلیب» را نماد ریشههای فرهنگی کشورشان میدانند! البته مهم نیست «مردم» ایتالیا در توهمات خود چه میپندارند، مهم این است که برنامة گوسالهپسند «هویت» که از سوئد و بریتانیا آغاز شد و طی آن به فرهنگ 17 هزار سالة انگلستان پی بردیم، اکنون به فرانسه و ایتالیا هم رسیده! بله، پروپاگاند «فرهنگی» ناتو مثل «واکسن آنفلوانزای خوکی» باید به همه فروخته شود، چرا که اولی میلیاردها دلار به جیب ارتش ناتو و دومی میلیاردها دلار نصیب شرکتهای داروئی غرب میکند! ابتدا میگفتند این نوع گریپ میتواند باعث مرگ افراد مسن و گروههای آسیبپذیر شود، گویا کسی از واکسن کذا استقبال نکرد! در نتیجه چند روز پیش خبر مرگ یک زن 27 ساله را هم در بوق گذاشتند تا همه حسابی بترسند و واکسن بزنند! بگذریم و بازگردیم به معرکة «هویت» در فرانسه. چند روز پیش نیکولا سرکوزی گفت، «هویت ما بورکا نیست.» روشنتر بگوئیم، اربابان جمکران نیز به «زبان نفی دیگری» روی آوردهاند. همچنانکه جمکرانیها برای تعریف خود، میگویند «ما غربی و سکولار نیستیم»، اربابانشان نیز میگویند ما افغانی و مسلمان نیستیم! خلاصه چارچوب هویت جمکرانیها و اربابان را «نفی مکان» و «باورهای» یکدیگر تشکیل میدهد. به عبارت دیگر اینان دو روی سکة فاشیسم و انسانستیزیاند.
پس دلیلی ندارد که ایتالیا از فرانسه و انگلستان در زمینة فاشیسم عقب بماند! روزی ایتالیا با «موسولینی راحل» از مشروعیت 98 درصدی خوبی برخوردار بود! به هر تقدیر بر اساس یک «نظرخواهی»، 84 درصد «مردم» ایتالیا طرفدار صلیباند و 68 درصدشان صلیب کذا را نماد ریشههای فرهنگی «هویت» کشورشان دانستهاند. البته مهم نیست که این آمار تا چه حد بازتاب نظرات مردم است، مهم این است که تبلیغات مهوع ناتو قصد باوراندن این دروغ بزرگ را دارد که «توحش کلیسا» را باید به عنوان «فرهنگ» بپذیریم، آنهم در ایتالیا، خاستگاه رنسانس! رنسانسی که در تضاد با تحجر کلیسا شکل گرفته! همین تبلیغات است که در رسانههای حکومت جمکران و مخالفنمایاناش به خورد مخاطب داده میشود: توحش دین، همان «فرهنگ» است! فرهنگ هر ملت، همان «دین اکثریت» است. پس در کشورهای مسلماننشین همچون ایران، فرهنگ ملت همان بیبیگوزکهای شیعة اثنیعشری خواهد شد. حال که معنا و مفهوم «فرهنگ» ویراست فرهنگستیزان غرب را شناختیم بازگردیم به نوکران انسانستیزشان در جمکران از جمله شیخ کروبی.
آخوند کروبی یکی از سخنگویان «فرهنگ» انسانستیز، ویراست سازمان ناتو به شمار میرود. ایشان که سیسال است به جفتکپرانی و مهملگوئی اشتغال دارند، در دیدار با فراکسیون خط توحش، «جوانان» را نیز به رفتار «منطقی» دعوت فرمودهاند!
«فیفی» در پایان سخنان پریشاناش همه را از رفتار خشونتآمیز منع کرده، گویا شکستن در ورودی دانشگاه را از یاد برده باشد، یا شاید هنوز شعورش نمیرسد که خشونت همان «قانونشکنی» است. در هر حال نصایح ابلهانة کروبی فقط شامل حال «جوانان» میشود. جوانان باید «منطقی» رفتار کنند، حال آنکه دیگران به ویژه کروبی میتوانند همچنان از الگوی گاو حاج میرزا آغاسی پیروی نمایند:
«بايد همان جمهوری اسلامی که امام مطرح کردند و 98 درصد مردم به آن رأی دادند حاکم باشد[کروبی از جوانان خواست] از رفتار خشونتآميز [...] پرهيز کنند و اجازه ندهند انسانهای مريض جوانان را به کارهای تند هدايت کنند و همچنان رفتارهای منطقی و انسانی را سرلوحة جنبش سبز قرار دهند.»
همین عبارات به بهترین وجه «زبان انسان ستیز» گسست را نشان میدهد: بازگشت به گذشتة رویائی و دروغین 98 درصدی، پریشانگوئی، و از همه مهمتر در ترادف قراردادن جوانان با صغیر و مهجور. «فیفی» میگوید «جوانان» مراقب باشند، فریب انسانهای «مریض» را نخورند، و همچنان «رفتار منطقی» داشته باشند! بله، «جوانان عزیز!» رفتار منطقی داشته باشید! درست مثل شیخ کروبی که رفتارش بر «منطق توحش»، «گلهپروری»، «حق طبیعی» و «حقوق الهی» استوار است و شما را صغیر و مهجور میانگارد.
طوفان طعنه خندة ما را ز لب نشست
کوهیم و در میانة دریا نشستهایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستی است
زین رو به موج حادثه تنها نشستهایم.
(فروغ فرخزاد)
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت