چهارشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۸


سوداگران و «فرهاد»!
...

از دیده سفر کردن، ‌آغاز ز دل رفتن
هر بار اگر می‌شد، اینبار نخواهد شد

عکس «واقعی» نیکو خردمند همان است که در وبلاگ «یاد و آئینه» گذاشته شد، نه آن تصاویری که زخم شلاق توحش ضحاک را بر چهرة زن ایرانی باز می‌تاباند. نیازی به عکس‌های «حقیقی»‌ نبود، چهرة دوست داشتنی نیکو خردمند همیشه در یاد ماست.

در مورد شعار موذیانة «جمهوری ایرانی» به عزیزانی که بدون داشتن کوچک‌ترین ارتباطی با ساواک منفور، صرفاً برای رعایت وزن و قافیه چنین شعار دلنشینی در ذهن‌شان شکوفا شده بگوئیم، اگر ریگی به کفش‌های مقدس‌شان نیست می‌توانند شعارشان را به «استقلال،‌ آزادی، جمهوری» تبدیل کنند. برخلاف آنچه بعضی‌ها وانمود می‌کنند، اهمیت «شعار» به مراتب از نفس مبارزه، حتی از مبارزات مسلحانه هم بیشتر است. «شعار»، مسیر و اهداف حرکت سیاسی را مشخص می‌کند. ‌ با توسل به شعار است که می‌توان «عقیده‌سازی» کرد، مرحلة سربازگیری نسبت به عقیده‌سازی ثانوی است. فاجعة سال 1357 را که فراموش نکرده‌اید؟ از شعار مبهم توحش،‌ به حکومت مبهم توحش رسیدید. ابهامی که هر لحظه گسترش یافته، برفزونی توحش را در پی آورد. از آنجمله است، «جامعة ‌جنبشی» و «زایش دین سبز!»

بله در پی رها کردن «لاسی» و «فی‌فی» در خیابان‌های تهران، «هیزاکسلنسی» نیز کالاهای «جامعة جنبشی» و «دین سبز» را جهت «فروش» به بازار آوردند. البته «هیزاکسلنسی» همچنانکه می‌دانیم هرگز «مستقیماً» ملت ایران را مخاطب قرار نمی‌دهند. دلیل هم اینکه نژادپرست‌های دو سوی آتلانتیک، ملت ایران را «بندگان خداوند» به حساب می‌آورند، و خود را «انسان»! در نتیجه مطالبات خود را از زبان نوکران‌شان در حاکمیت جمکران مطرح می‌فرمایند. این نوکران نیز از آنجا که بندة زور و دلاراند، نمی‌توانند بپذیرند که ایرانی «انسان» است، چرا که در اینصورت جایگاه واقعی آبمنگل‌ها، به عنوان مزدور بیگانه در زباله‌دان خواهد بود، نه در رأس هرم قدرت. روشن‌تر بگوئیم اگر ملت ایران در جایگاه واقعی خود قرار گیرد، رهبرفرزانه‌ و کروبی پروانه و موسوی دیوانه و تمامی شرکای‌شان جز سر طویلة ارباب مقصدی نخواهند داشت.

افسوس! در بازارشان فرهادها
سودا شدند ...
[...]
تلخی به شیرین چیره شد
(ناهید رکسان)

باری جهت فروش آخرین کالاهای تولیدی استعمار، دانشکدة علوم اجتماعی دانشگاه سابق تهران یک «سمینار» برگزار کرده که در آن «نخبگان» فقرفرهنگی سخنرانی‌های گوساله‌پسند و در خور ذائقة ارباب ایراد کرده‌اند. یکی از سخنرانان «عماد‌الدین باقی» از پامنبری‌های «حقوق بشر دینی» است که در باب «دین مترقی» و «حقوق ‌بشر اسلامی» و اسلام خوب و «مترقی» و این قماش مهملات به راستی «حق مطلب» را ادا کرده. حضرت «باقی» یکی از جایزه‌بگیران حرفه‌ای جمکران به شمار می‌روند که هم در زندان است و نامة سرگشاده می‌نویسد، هم در دانشگاه سخنرانی ایراد می‌کند، و هر جا که باشد، هیچ فرصتی را جهت «دین فروشی» و ستودن «نظام» از دست نمی‌دهد. اخیراً نیز قتل بهنود شجاعی برای ایشان فرصتی فراهم آورده بود تا به شیوة رایج فعلة فاشیسم نامة سرگشاده‌ای در باب بیشرمی قلمی کرده و یک شکم سیر از قانون توحش جمکران ستایش به عمل آورند!

نامه‌های توحش‌ستائی «باقی»، مانند مقالات دیگر پاسداران فرهیختة حکومت معمولاً چند کیلومتر طول دارد و بی‌کم‌وکاست در سایت «گویانیوز» به زیور طبع آراسته می‌شود. البته نمی‌خواهیم بگوئیم این نامه‌ها و سخنرانی‌ها در واقع «وراجی» و «روده درازی» است، اگر نه می‌گفتیم! خواستیم «ادب اسلامی» را رعایت کرده، «شأن مسلمین» را نزد اربابان‌شان پائین نیاوریم. باری پاسدار باقی که مانند اربابان به بیماری «هویت»‌ نیز مبتلاست، توصیه کرده طاعون سبز برای تعیین «هویت قطعی» خود باید «اصلاح قانون مجازات اسلامی» را «هدف» خود بداند. و برای تحقق چنین هدف والائی لازم است به «آیات عظام» مراجعه کند! ‌البته نه به هر آیات عظامی، فقط به آیات عظام «طرفدار» طاعون سبز. پاسدار باقی پیش از ایراد چنین ترهاتی ابتدا باید بداند که «هویت قطعی» اصلاً وجود ندارد! اصلاح قوانین هم هرگز نمی‌تواند «هدف» باشد، چرا که قوانین در هر حال «ابزار» اجرای «عدالت» در جامعه است. البته منظور ما در اینجا «عدالت علوی» نیست،‌ منظور عدالت انسانی است. وارد جزئیات سخنرانی پاسدار باقی نمی‌شویم فقط چند جمله از این سخنرانی شیوا را نقل می‌کنیم تا خوانندگان نیز با نگرش نخبگان فقرفرهنگی و رذالت‌ و حقارت‌شان کمی آشنا شوند.

اینبار پاسدار باقی ضمن اشاره به اسلام مترقی و مزخرفات مشابه جهت «توجیه» قتل وحشیانة «احسان فتاحیان» می‌گوید، «خانوادة‌ او گفته‌اند عضو یک گروه مسلح بوده.» گویا برای پاسدار جماعت همین یک جمله کافی است تا قوة قضائیة جمکران از جنایتی که به آن دست یازیده مبری شود! عضویت در یک گروه مسلح سیاسی در هر کشوری برحسب قوانین آن‌کشور «حداکثر مجازات»‌ را دارد، در نتیجه اگر احسان فتاحیان عضو گروه مسلح بوده، هیچکس نمی‌تواند قوة قضائیة حکومت توحش را برای اعدام او سرزنش کند. فقط اشکال اینجاست که اگر خانوادة‌ فتاحیان عضویت او را در یک گروه مسلح تأئید کرده باشد، از نظر حقوقی این «ادله» کفایت نخواهد کرد و این امر می‌باید در دادگاه به اثبات برسد! ذهن علیل پاسدار «باقی» چنان در معجزات اسلام مترقی شناور بوده که این نکتة پیش‌پاافتاده را فراموش کرده که «جرم» باید از نظر حقوقی با اسناد و شواهد و مدارک مستدل و محکمه پسند به «اثبات» برسد، نه با سخنان اعضای خانوادة متهم!

باقی در ادامة سخنرانی خود همان ترجیع‌بند همیشگی را تکرار می‌کند: «اینکار ـ اعدام فتاحیان ـ تبلیغ علیه نظام است»! بله بی‌جهت نیست که امثال «باقی» از دست‌های مقدس استعمار جوایز حقوق‌بشر دریافت می‌کنند تا به مهمل‌بافی و اسلام فروشی ادامه دهند. باقی می‌گوید، «اگر» قوانین را مورد بازبینی قراردهیم، خواهیم دید که نظام حقوقی سنتی اسلام «استعداد» ‌پذیرش تازه‌ترین «یافته‌های حقوق‌بشری» را دارد. وی با تکیه به «اگر» می‌افزاید، اگر جامعة مدنی مطلوب‌اش «با رعایت مقررات مذهبی» به اصلاح قوانین بپردازد و «اگر» سطح رشد فکری جامعه در قوانین کذا «بازتاب کند» باقی و شرکاء می‌توانند تا ابد به «تمدن» خود افتخار کنند. می‌دانیم که فعلة‌ فاشیسم اصولاً اهل غرغره کردن «افتخار» هستند آنهم افتخار به مسائل قومی، بومی و نژادی و حتی مذهبی، مسائلی که «انتخابی» نیست و جملگی بر انسان تحمیل می‌شود:

«برخی مجازات‌های اسلامی را در تضاد با حقوق بشر می‌دانند اما اگر برخی از اين مجازات‌ها [...] را مورد بازبينی قرار دهيم[ می‌بینیم که] در بسياری از زمينه‌های ديگر؛ نظام حقوقی سنتی اسلام يا پيشرو بوده يا استعداد پذيرش تازه‌ترين يافته‌های حقوق بشری را دارد[...] اگر جامعه مدنی ما اصلاح قوانين را با رعايت مقررات مذهبی [...] در دستور کار خود قرار دهد و سطح رشد فکری و فرهنگی جامعه در قوانين هم بازتاب کند آنوقت ديگر شاهد چالش‌های ويرانگر حيثيتی [...] نخواهيم بود و ايران می‌تواند رشد و تمدن خود را در جهان با افتخار به نمايش بگذارد.»


در اینکه نظام به اصطلاح «حقوقی» و در واقع مبهم اسلام «استعداد پذیرش» تازه ترین یافته‌های حقوق انسانی را دارد، تردیدی نیست، آب را نه در لیوان پر، که در لیوان خالی می‌ریزند. به همچنین است در مورد نظام حقوقی اسلام که از هرگونه حقوق انسانی تهی است. به هر تقدیر! اگر «ایران» به ترهات حضرت «باقی» گوش کند، فقط با تکیه به سه «اگر» جادوئی می‌تواند وقاحت و بی‌شرمی و حقارت «فاشیست ـ مسلمان‌ها» را با «افتخار» به نمایش بگذارد. در تأئید ترهات «باقی»، سفیر گورکن‌ها در مسکو، «سجادی» نیز ضمن مصاحبه با یک رسانة روسی به نام «زافترا» این افتخارات را به «نمایش» گذارده. سجادی یک مصاحبه کرده، البته «مصاحبة اختصاصی» که ترجمة آن با بدجنسی در سایت نووستی، ‌مورخ 26 آبانماه سالجاری منعکس شده. سفیر فوق‌العاده و تام‌الاختیار جمکران در مسکو در زمینة مهمل‌بافی به راستی روی پاسدار باقی را سپید کرده.

بررسی متن مفصل این مصاحبه را به وبلاگ دیگری موکول می‌کنیم و فقط بخش مربوط به «حقوق‌بشر» را به صورت شتابزده بررسی خواهیم کرد. مصاحبه کنندة روزنامة «زافترا»، «الکساندر پروخانوف» از سجادی می‌پرسد، در جامعة شما، بین دین‌سالاری با گرایشات قوی غیرمذهبی تضاد ایجاد نمی‌شود، و همین تضادها در انتخابات اخیر بروز نکرد؟ سجادی پاسخ می‌دهد، گرایشات غیرمذهبی هم جزو اسلام است. وی سپس اضافه می‌کند، غربی‌ها 60 ـ 70 سال پیش «حقوق‌بشر» را «اختراع» کردند، ولی «حقوق‌ بشر» در واقع اختراع قرآن است که به آن «حق‌الناس» ‌می‌گویند و ترجمة آن در زبان فارسی و لاتین «حقوق بشر» است.

البته فکر نکنید سجادی، برای چنین پاسخ حکیمانه‌ای با پاسدار باقی یا آخوند منتظری و حاجیه عبادی مشورت کرده، یا اینکه جناب سفیر تام‌الاختیار جمکران در مسکو ممکن است یک «الاغ» باشد. به هیچ عنوان! سجادی الاغ نیست، «یک طویله الاغ» است، چرا که نه تنها عبارت مبهم «حق‌الناس» یعنی «حق مردم» را در زبان فارسی با «حقوق ‌بشر» در ترادف قرار داده که در «زبان لاتین» هم این عبارت گنگ و موهوم را «حقوق بشر» ترجمه کرده. البته ما نمی‌دانیم «طویلة سیار» و سخنگوی جمکران، زبان لاتین را در کجا آموخته؟! و اصولاً نمی‌دانیم منظورش از «زبان لاتین» زبان‌های رایج در کشورهای اروپای غربی است یا منظور دیگری دارد، چرا که به عنوان نمونه، زبان انگلیسی، آلمانی، روسی و ... ‌در زمرة زبان‌های لاتین قرار نمی‌گیرد! بگذریم!

سجادی در پاسخ پروخانوف می‌گوید، گرایشات مدنی، بخشی از اسلام است و برخلاف تبلیغات غرب، 90 درصد «مردم ایران» هم طرفدار حکومت‌اند! البته سجادی فراموش کرده تکه استخوان «مشارکت 85 درصدی» ایرانیان در مسابقات مارگیری، هدیة اهدائی همین پروپاگاندیست‌های غرب به حکومت جمکران بوده. به هر تقدیر این مختصر را گفتیم تا روشن شود بررسی کل مصاحبة سفیر گورکن‌ها در این وبلاگ و در فرصت باقی‌مانده به هیچ عنوان امکانپذیر نیست:

«آقای پروخانوف! [...] غرب 60-70 سال پیش کلمة حقوق بشر را ابداع نموده است [...] و به دستاورد خود افتخار می‌کند. ولی [...] این کلمه [عبارت] 14 قرن پیش در اسلام ابداع شده و این حق به زبان عربی یعنی حق‌الناس و در ترجمة‌ فارسی و لاتین همان حقوق‌بشر نامیده می‌شود[...] گرایشات مدنی در جامعه ما وجود دارند، زیرا آنها بخشی از اسلام و تعالیم اسلامی می‌باشند. آن چیزی که شما اصولاً در رسانه‌های گروهی می‌شنوید، بیشتر تبلیغات غرب است. [...] برای آن‌ها مهم نیست که نود درصد از مردم ایران از حاکمیت حمایت می‌کنند.»


بله همچنانکه می‌بینیم طویلة تام‌الاختیار جمکران در مسکو نیز همچون دیگر بوق‌های پنتاگون «در اسلام همه چیز» را یافته! شاید بهتر است بگوئیم ایشان جهت تأمین منافع نژادپرستان دو سوی آتلانتیک صلاح دیده‌اند که ملت ایران در هزارة سوم همان هنجارهای اجتماعی‌ای را دنبال کند که شبکه‌های «عقیده‌سازی» تحت نظارت چماقداران مسلمان غرب از قصه‌ها و «بی‌بی‌گوزک‌» سامیان، آنهم در صحرای عربستان استخراج کرده‌اند. و این «بی‌بی‌گوزک‌ها» همانطور که بلندگوهای تفنگ‌فروشان غرب برای‌مان در بوق گذاشته‌اند از مشروعیت 90 درصدی نیز برخوردار است! بله اینبار اتفاقاً سجادی درست می‌گوید! اگر 85 درصد اهدائی رابرت گیتس را به جمعیت زیر هجده سال ایران نیز اضافه کنیم، بیش از 90 درصد از «ناس» ایران، یعنی همان «مردم» در زبان فارسی و «لاتین» و همة زبان‌ها، طرفدار حکومت توحش جمکران‌اند هر چند خود از این مهم بی‌خبر مانده‌اند! خلاصه شعار مزورانة «جمهوری ایرانی» ابداع معرکه‌گیران استعمار، برای تداوم همین شرایط مبهم، و با هدف گسترش سرکوب ملت ایران ابداع شده است.

تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که زخون تو بنوشند کویران
تا اندکی از حق سخن را بگذارند
باید که زخونت بنگارند دبیران
حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است
ای کاسته از شأن تو این معرکه‌گیران
(حسین منزوی)



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت