یکشنبه، شهریور ۰۲، ۱۴۰۴

رستاخیز بدویت!

 

 

«[...] اگر خدا وجود داشت دیگر احتیاجی به کشیش و خاخام و آخوند و مسجد و کلیسا و کنیسه نبود [...] دین و مذهب از ابتدا به ساکن تاکنون جز موجبات بدبختی و تیره‌روزی مردم را فراهم نساخته و جز دکانداری و آلت خرکردن مردم چیز دیگری نبوده؛   چه آنکه از پایه و اساس موهوم بود.»

منبع:  ‌صادق هدایت،   رمان «توپ مرواری»، ص. 95 

 

در دوران روضه و زوزه برای پرسوناژ موهوم حسین،   همچنین در دوران «مصدق پارتی»،  ابتذال و حماقت نئاندرتال‌های شیعی به طرز چشمگیری افزایش می‌یابد و این افزایش را در تهاجم اینان به نماد‌های مدرنیته،  تاریخ و مفاخر فرهنگ ایران به صراحت می‌توان مشاهده کرد.   ولی امسال دکان کربلا و مصدق پارتی و ماتم شکست کودتای «ملا، ‌خاخام، ‌کدخدا» با یکدیگر در هم آمیخته‌،   و آنچنان،  به مراتب آنچنانی‌‌تر شده!   کار بجائی رسیده که همۀ محافل حامی کودتای 22 بهمن 1357،   و در رأس‌شان تشکل تروریست نهضت آزادی،‌   برای پاسداری از منافع ارباب ذکر «رفراندوم» گرفته‌اند،   و حکومت خودفروختۀ‌ ملایان نیز با هدف ایجاد اجماع میان شیعی و «نوشیعی» در داخل و خارج مرزها فعال شده.

 

در داخل مرزها املاک نوشیعی‌ها را با پیامک،‌  ملاخور می‌کنند تا کشتزار تقی محمدی،   که از محکوم کردن تهاجم اسرائیل به خاک ایران خودداری کرده بود،   هم‌صدا با نوشیعی‌ها به نقض قانون اساسی اعتراض کند.   محفل بهائی‌ها هم از «خانم محمدی» تشکر می‌کند!  ولی در خارج مرزها،  حکومت ملایان دست نیاز به سوی برادران عرب‌اش در شیخ نشین قطر دراز کرده.   اینان نیز یقة‌ یک فروند «نوشیعی عرب» به نام «رمی روحانی» را می‌گیرند که گویا رهبر جامعة‌ بهائیان قطر است!   «جرم» این رهبر فرهیخته بخشی است از همان بساط بازاریابی برای نوشیعی‌ها،   یعنی  ارائة‌ تصویر مخالفت با توحش اسلام از این جماعت: 

 

«[...] انتشار پست‌هائی در شبکه‌های اجتماعی که «بنیان‌های دین اسلام را زیر سئوال می‌برد» [...]»

منبع:  بی‌بی‌سی،   مورخ 23 مردادماه سالجاری  

  

اهالی مرز پرگهر!   بشتابید که شیخک‌های قطر یک نوشیعی پیدا کرده‌اند که «بنیان‌های دین اسلام را زیر سئوال می‌برد!»  نخست بگوئیم،   بهائی‌جماعت از آخوند شیعی هم یک درجه خشکه‌مذهبی‌ترست،  در نتیجه،‌  شیخک قطر با این بساط فقط می‌خواهد برای اینان «بازاریابی» کند.  در ثانی،  بنیان‌‌های دین اسلام چیست؟   بنیان اسلام،   همچون دیگر ادیان توحیدی مشتی دروغ و توهم و ادعای پوچ است که به عوام‌الناس «باورانده‌اند!»  و نهایت امر این خزعبلات تبدیل شده به ابزار سرکوب ملت و ناندانی انواع لات و آخوند در داخل و خارج!

 

حال این پرسش منطقی مطرح می‌شود که رهبر بهائیان قطر که مُبلغ مذهبی است،   و به طریق اُلی می‌باید با استدلال منطقی و نگرش علمی و تفکر ـ   به زیر سئوال بردن پیش‌فرض‌ها و باورها و اعتقادات ـ  بیگانه باشد،  چگونه می‌تواند دروغ‌ها و مزخرفات «دین قرن هفتمی‌ها» را به زیر سئوال ببرد؟!  پاسخ روشن است؛  ‌ با توسل به مزخرفات و دروغ‌های قرن نوزدهمی!

 

این دروغ‌های قرن نوزدهم را انگل‌های شیعی‌ تحت عنوان بهائیت سر هم کردند،  باشد تا چهرة کریه اسلام را «بزک» کنند.   اینهمه از ترس اینکه مدرنیته و انسان‌محوری به مرزهای ایران نزدیک شود،   و مرداب متعفن باورهای بیابانی‌‌شان را مخدوش نماید!  همان باورها و «تفکرات و تخیلات» را می‌گوئیم که انسان را در خدمت سیاست و قدرت می‌خواهد.  از اینرو قرن نوزدهمی‌ها،   دست در دست قرن هفتمی‌ها به صورت «سازمان یافته» شخصیت‌های تاریخی و مفاخر فرهنگی و آئین‌های ایرانی را مورد تهاجم قرار می‌دهند.   البته تهاجم شیعی‌ها،   با تهاجم نوشیعی‌ها به تاریخ و فرهنگ ایران یک‌سان نیست!   شیعی‌ها رسماً به هتاکی و مهمل‌بافی و سانسور و تحریف متوسل می‌شوند؛   نوشیعی‌ها برای عملیات شیعی‌ها پامنبری می‌خوانند.

 

به عنوان نمونه شیعی‌ها مستقیماً فردوسی و «شاهنامه فردوسی» و نوروز را هدف می‌گیرند، حال آنکه نوشیعی‌ ادعا دارد،   «شاهنامه یک کتاب سیاسی است!»   در نتیجه می‌باید بپذیریم که فردوسی هم «فعال سیاسی» بوده؛   به دنبال کسب قدرت بوده،  و ... و مانند «قره‌العین» بر علیه مخالفانش «فتوی مرگ» می‌صدوریده و قصد داشته پیش‌فرض‌ها و توهمات‌اش را «برحق» جلوه داده و آن‌ها را بر سراسر جهان حاکم کند!    البته ناگفته نماند که پرسوناژ قره‌العین که در اوهام نوشیعی‌ها نوعی رزا لوکزامبورگ به شمار می‌رود،   فی‌نفسه چیزی نیست جز ویراست قرن نوزدهمی پرسوناژ موهوم زینب!  

 

در بی‌بی‌گوزک کربلا،    زینب به اسارت در می‌آید و او را با قل و زنجیر به شام می‌برند و ایشان با همان وضعیت در بارگاه خلیفه بالای منبر رفته و «وعظ» می‌فرمایند!  قره‌العین هم در «اجتماع بُدشت» روبنده‌اش را برداشته و برای حاضران سخنرانی می‌کند.   زرین‌تاج برغانی طی این سخنرانی انقلابی با اعلام نسخ احکام و سنن قدیم ـ  سنت‌های مقدس ـ  خواستار «جدائی کامل» آئین باب از اسلام و اقدام نظامی برای دفاع از جامعة بابی شده بود!  و آنطورکه جناب عباس امانت طی مصاحبه با «آسو» گفته‌اند،   پیش از «واقعة بُدشت»،  طاهره هیچ‌گاه بدون روبنده در میان عموم حاضر نشده بود!  خلاصه طاهره‌جان پیش از بساط کشف حجاب بنیانگزار ایران نوین، کشف روبنده کرده بود!    البته این «حکایت» می‌باید «واقعة‌ تاریخی مهمی» باشد که اینچنین مورد عنایت جناب امانت قرار گرفته!   بله،  در هزاره سوم این قماش ترهات در رسانه‌های غیررسمی فارسی زبان مطرح می‌شود؛  ترهات رسانه‌های رسمی هم که از توضیح بی‌نیاز است،   «واقعه تاریخی کربلا،‌   سربریدة حسین،  و...» و خردجال اربعین که به ادعای مدفوعات شیعی،‌   آنطور که باید و شاید در بی بی‌سی انعکاس نمی‌یابد:

 

«[...] خبرهای این بنگاه خبرپراکنی در قبال بزرگ‌ترین پیاده‌روی آئینی در یک ماه اخیر با کمال تعجب کمتر از ده خبر است.»

منبع: ‌مهرنیوز،  مورخ 29 مردادماه سالجاری  

 

بله،  باز هم انگلیسی‌ها به غلامان حلقه به‌گوش شیعی‌شان «خیانت» کردند!  حال آنکه بوق نژادپرستان بریتانیا به هیچ عنوان با گسترش حماقت و ابتذال و لشکرکشی خیابانی و پهن کردن بساط روضه و زوزه برای اشغالگران مسلمان مخالفت ندارد!   این ادعای مهرنیوز است که به نیابت از سوی ملایان،  نانی به بی‌بی‌سی عزیزشان «قرض» می‌دهد.   البته اگر اینبار بی‌بی‌سی در مورد خردجالِ روضه و زوزه و پدوفیلی و صیغه و سورچرانی،  آنطورکه باید و شاید «اطلاع‌رسانی» نکرده،  چند دلیل دارد که مهم‌ترین‌شان ناکامی کودتای 23 خردادماه است.

 

از یک‌سو،  این ناکامی باتری‌های علی روضه‌خوان را خیس کرده و بی‌بی‌سی ناچار است هر از گاه باتری‌های کذا را تعویض کند تا رهبر کبیر بتوانند در مورد «اصول و ارزش‌های انقلاب» وراجی بفرمایند.   و از سوی دیگر،   ناکامی مذکور باعث بر آب افتادن پتة پروفسور پشت‌کوهی و هم‌صدائی زیرجلکی ایشان با شاه‌الله و «اصحاب شالوم» شده.  

 

 «القصه» به دلیل استقبال شاه‌‌الله از تجاوز اسرائیل به خاک ایران،‌  و سکوت رضایتمندانة نوشیعی‌ها و کنیزان محفل نوبل و «بعضی‌ها»،   یک بساط مناظره میان الهیار کنگرلو و فرج سرکوهی برای مشخص شدن مواضع مخالفان و موافقان تهاجم اسرائیل به راه افتاد که طی آن فرصت‌طلبی و فقرفرهنگی و شارلاتانیسم استاد پشت‌کوهی،  از شخصیت‌های مهم فرهیختگان عرصة فقر فرهنگی آشکار شد!

 

سرکوهی نخست ادعا می‌کرد که با تجاوز اسرائیل مخالف است!  ولی طی مناظرۀ کذا با یکی از طرفداران تجاوز اسرائیل به خاک ایران،   ناگهان به صورت مشروط از تجاوز کذا استقبال هم به عمل آورد:

 

«[...] آقای سرکوهی مخالف این دیدگاه بود،   اما در جریان مناظره [...] ناگهان [...]‌ اذعان کرد که بله، اگر نیروی خارجی بتواند مراکز سرکوب جمهوری اسلامی را منهدم کرده و مردم را از شرّ این نظام برهاند، او نیز (یعنی آقای سرکوهی) خوشحال خواهد شد و حتی برایش دست خواهد زد [...]»

منبع:‌ گویانیوز، ‌ مورخ  18 اوت سالجاری

 

آری،  تبدیل شدن این بیگانه‌پرستان هزارچهره به «شخصیت فرهنگی» ریشه در سیاست سازمان یافتة سفله‌پروری و حماقت‌نوازی استعمار دارد.   فرج پشت‌کوهی که خود محصول چند دهه سفله‌پروری بوق نژاد‌پرستان بریتانیا است،   در بحر حماقت و رذالت و بلاهت آنچنان مغروق شده، که می‌خواهد به ایرانیان القاء کند،  هدف اسرائیل از حمله به خاک ایران می‌تواند نابودی مراکز سرکوب در کشورمان باشد!   به عبارت ساده‌تر،  دولت اسرائیل با آن تاریخچۀ سراسر شقاوت و جنایت‌اش در بیانات امثال پشت‌کوهی تبدیل شده به دایۀ  دل‌سوزتر از مادر برای ملت ایران!  

 

از سوی دیگر،  «پشت‌کوهی» تبلیغ می‌کند که اسرائیل می‌خواهد ناندانی آمریکا و اروپا را در ایران نابود کند!  و در این راستا،   ما ملت مسلماً می‌باید دو دروغ شاخدار را هم بپذیریم. نخست اینکه اسرائیل یک «دولت مستقل» است،  و برای منافع آمریکا و اروپا تره خورد نمی‌کند!   دیگر آنکه اسرائیل می‌خواهد خادمان وفادار خودش را هم در ایران نابود کند! 

 

البته حماقت «پروفسور» سرکوهی به این مختصر محدود نمانده.  ایشان هم مانند بنیامین نتانیاهو،‌   شکم‌شان را برای «به خیابان آمدن مردم» حسابی صابون زده‌اند!   با این تفاوت که نخست‌وزیر اسرائیل برای سازمان دادن به کودتا و استقرار استبداد نوین،   به سیاهی لشکر نیاز دارد؛ ‌ حال آنکه در ذهن علیل امثال سرکوهی،   مهاجم خارجی ماشین سرکوب را از کار می‌اندازد،  تا مردم به خیابان بیایند و حکومت را سرنگون کنند:

 

«[...]‌ سرکوهی،  با ورود نیروی مخالف خارجی که چنان ماشین سرکوب را از کار بیندازد تا مردم به خیابان بیایند،  حکومت را سرنگون کنند و از شّر آن برهند،  ‌مخالفتی ندارد»  

همان منبع

 

همانطورکه می‌بینیم این عقب‌افتادگان ذهنی بنا بر وظیفۀ محفلی‌شان،   یعنی حمایت از پوپولیسم و پنهان کردن دست استعمار،  چنین القاء می‌کنند که تهاجم بیگانه و «تجمع مردم در خیابان» حکومت دست‌نشانده و ریشه‌های استعماری‌اش را ساقط خواهد کرد!  ولی در واقع این شکست کودتاست که علی روضه‌خوان،  صورتک فرسودة استعمار را پس از ناکامی 23 خردادماه به سوراخ موش انداخته و استعمارگران جهت جایگزینی‌اش با یک صورتک نوین،  برای گوسفندالله رنگ «رفراندوم،  رفراندوم» گرفته‌اند!

 

بله،   «رفراندوم» بر هر درد بی‌درمان شیعی‌ها و اربابان غربی‌شان دواست!  در گام نخست، شارلاتان‌ها و در رأس‌شان میرحسین موسوی با جار وجنجال پیرامون «رفراندوم»،   به گوسفند‌الله چنین القاء می‌کنندکه می‌توان با «گذار از جمهوری اسلامی» همة مشکلات‌ را حل کرد!   درست متوجه شدید،   همان صورتبندی «جادوئی» است که ساواک آریامهر در دوران کارتر بر سر زبا‌ن‌ها انداخته بود: 

 

«شاه بره!  همه چیز درست می‌شه!» 

 

و محافلی که اوباش را با شعار «مرگ بر شاه» به خیابان می‌آوردند،   نمی‌گفتندکه هدف‌شان گسترش سرکوب جهت جلوگیری از تزلزل و تضعیف پایگاه‌های استعماری در ایران است.   همانطورکه امروز نیز هدف از برگزاری رفراندوم «گذار از جمهوری اسلامی»،  پس‌روی و حفظ سنگرهای استعماری است،   نه دستیابی به دمکراسی!

 

میرحسین موسوی،   به گواهی گفتار و کردارش،   دشمن دمکراسی و تمدن و خصوصاً دشمن فرهنگ جامعة‌ ایران است.   و اگر چنین فردی در میعاد 15 بهمن‌ماه،   پس از خیزش «زن،  زندگی، آزادی» بر طبل ابله‌فریب «رفراندوم» می‌کوبد،  به دنبال حفظ منافع اربابان‌اش اوفتاده.   منافعی که به گواهی تاریخ معاصر،   درگرو پس‌روی و تقویت «استبداد استعماری» است.   استبداد فرسوده‌ای که اینک محافل حامی امثال پشت‌کوهی‌ها،  دست‌دردست ملایان و حامیان کودتای 22 بهمن1357،  می‌خواهند با یک نمونۀ تازه نفس،  بدوی‌تر،  درنده‌تر و  سرکوبگرتر جایگزین کنند!