جمعه، مرداد ۲۴، ۱۴۰۴

خدای خفاشکان!

 

 

[...] خدای جهودی آن‌ها قهار و جبار و کین‌توز است.   و همه‌اش دستور کشتن و چاپیدن مردمان را می‌دهد [...] سر تا سر ممالکی را که فتح کردند مردمش را به خاک سیاه نشاندند و به نکبت و جهل و تعصب و فقر و جاسوسی و دوروئی و تقیه و دزدی و چاپلوسی و کون آخوندلیسی مبتلا کردند و سرزمینش را به شکل صحرای برهوت در آوردند [...] عرب پست‌تر از این بود که از این فضولی‌ها بکند و این فتنه را جاسوسان یهودی به راه انداختند [...] برای اینکه تمدن ایران و روم را براندازند و به مقصودشان هم رسیدند.»

منبع:  صادق هدایت،   «توپ مرواری»، ‌ ص. 18ـ14

 

بیست سال پیش،   دولت آریل شارون با جابجائی چندهزار شهرک نشین،   نوار غزه را به فلسطینیان واگزار کرد،  و با سرمایۀ دولت اسرائیل اولین مسجد را با پیشنمازی شیخ یاسین برای تشکل تروریست حماس افتتاح فرمود!    اسرائیل با حمایت از حماس،   تشکل لائیک فتح را به حاشیه راند و حکومت غزه را نیز به تروریست‌های حماس واگذار نمود!   چند روز پیش،   در گیرودار مذاکرات اسرائیل و حماس در قطر،   رئیس مجلس نمایندگان آمریکا،  مایک جانسون راهی اسرائیل شد و پس از زیارت دیوار «خدعه» ـ   این دیوار در واقع از بقایای دیوار یکی از پادگان‌های امپراتوری رم باستان است ـ   فرمود  «نوار غزه به اسرائیل تعلق دارد و این خواست خداست!» 

 

شگفتا که «خواست خدا» در دوران آریل شارون،   با خواست خدا در دوران نتانیاهو به هیچ عنوان هماهنگی نشان نمی‌دهد!  و نیازی نیست که بگوئیم برای گلوبالیست‌ها،  «خدا» بهترین ابزار توجیه تجاوز و تاراج و تبهکاری شده.  کافی است نیم نگاهی به «خواست خدا» در غرب و در کشور ایران بیاندازیم!

 

در آستانة نخستین دیدار «ترامپ ـ پوتین» در آلاسکا،  رهبران کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا هم با زلنسکی ـ ‌ رئیس‌جمهور فاقد مشروعیت اوکراین ـ  نشستی برگزار کرده،   در پایان با صدور یک بیانیة مشترک خواهان برگزاری «رفراندوم» در اوکراین شده‌اند:

 

«[...] مردم اوکراین باید آزادی آن را داشته باشند تا در مورد آینده خود تصمیم بگیرند [...]»

منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 12 اوت سالجاری   

 

به عبارت دیگر اینک که زمام امور می‌رود تا از دست اتحادیة کذا خارج شود‌،  حضرات به «خواست خدا»،   یاد حق و حقوق «مردم اوکراین» افتاده،  می‌خواهند اینان در مورد آینده‌شان تصمیم بگیرند!

 

به قول مش قاسم،   دروغ چرا؟‌   مگر برای آغاز این جنگ نیابتی با روسیه از مردم اوکراین نظرخواهی شده بود که اینک این مردم بخت‌برگشته با میلیون‌ها آواره و صدها هزار بی‌خانمان و معلول و قربانی می‌باید در مورد پایان جنگ و قرارداد صلح با مسکو اظهار نظر کنند؟!  اصولاً مگر در مورد آغاز و پایان جنگ از «مردم» نظر خواهی می‌شود؟!  به هیچ عنوان!   ولی بعضی‌ها می‌خواهند در اوکراین برای پایان این جنگ نیابتی از مردم «نظرخواهی» شود،   باشد تا شکست ارتش ناتو و زیرمجموعه‌های ترک و عرب و عجم و فاکستانی‌اش را به حاشیه برانند.   

 

در ایران هم شاهدیم که «به خواست خدا»،  قبائل وحشی شیعی در داخل و خارج کشور در مورد «رفراندوم» به اجماع رسیده‌اند،  و این اجماع رضا پهلوی را در کنار میرحسین موسوی،‌ دشمن شناخته شدة تاریخ و فرهنگ ملت ایران،  و خادم وفادار حزب لیکود قرار داده!  

البته رضا پهلوی،  برخلاف میرحسین موسوی،  سابقة‌ کشتار و سرکوب و تاراج،   و به ویژه سابقة جفتک‌پرانی به تاریخ و فرهنگ ایران ندارد؛   در جایگاه وکیل مدافع خودخواندة فلسطینی‌ها هم لنگر نیانداخته،   و از همه مهم‌تر،   برخلاف میرحسین موسوی به میعاد 15 بهمن‌ماه و بازگشت به‌ پوپولیسم اسلامی دخیل نبسته!   پیش از ادامة مطلب یک مینی‌پرانتز نه چندان مینی،   باز می‌کنیم تا در مورد پیوند میعاد 15 بهمن‌ماه با تروریسم ـ  اسلام سیاسی ـ  توضیحاتی بیاوریم.

 

پیشتر در مطالب همین وبلاگ‌‌ گفته بودیم که میعاد کذا به نخستین «خودزنی» دربار پهلوی دوم و در آستانة ایجاد دو شبه‌کشور فاکستان و اسرائیل ارجاع می‌دهد.  پس از این «خودزنی» بود که ترور نخست‌وزیر مخالف پوپولیسم،   زمینه مناسب را جهت یکجانبه‌گرائی ـ  ‌تحمیل تحریم‌های اقتصادی به ملت ایران و پرداخت خسارت هنگفت به بریتیش پترولیوم ـ  همزمان با اعمال تفکیک جنسیتی در دبستان‌ها و ... و نهایت امر مسجدسازی در دانشگاه تهران فراهم آورد!   جالب اینکه مسجد کذا را هم نخستین فیلدمارشال فاکستانی افتتاح کرد!

 

بد نیست بدانیم که پس از فرار «پرافتخار» پهلوی دوم و تخلیة روح‌الله خمینی و اوباش همراهش در تهران،  و پس از ساخت‌وپاخت کودتاچیان با ارتش شاهنشاهی و تحت نظارت  سفارت آمریکا در تهران،  در همین میعاد شوم «دولت موقت» در مدرسة‌ علوی تشکیل شد،  آنهم در شرایطی که شاپور بختیار هنوز نخست‌وزیر قانونی بود!

 

در واقع تشکیل دولت موقت در میعاد 15 بهمن‌ماه 1357،   پیام روشنی برای ملت ایران داشت:  تداوم و تحکیم سیاست ایران‌ستیزی که سه دهه پیش از آن،   سرنوشت ایران را به شبه کشور فاکستان و دولت پوشالی‌اش پیوند زده بود.   همانطورکه شاهد بودیم این پیوند شوم،   به ویژه پس از تهاجم اوباش به سفارت آمریکا،   ملت ایران را در راه تأمین منافع دولت اسرائیل و اربابانش به مسلخ جنگ و تحریم فرستاد و حکومت کودتائی اسلامی را به «خودزنی» و «شیطان‌تراشی» تشویق کرد.   البته اینهمه،  باز هم به خواست همان خدای خونخوار و کینه‌توز!

 

ولی پیش از تهاجم اراذل به سفارت آمریکا،   «به خواست خدا» خودزنی‌ها با ترور «تیمسار قره‌نی وآخوند مطهری»، حلقه‌های رابط دستگاه پهلوی با حکومت آخوند آغاز شده بود،  و کودتاچیان نیز طبق معمول انگشت اتهام را به سوی «دیگران» می‌گرفتند.   پس از اشغال سفارت آمریکا،  و به دلیل عملیات خرابکارانة حکومت ملایان در خاک عراق،  زمینۀ جنگ استعماری فراهم آمد و تداوم این جنگ،  گسترش ابعاد «خودزنی» و شیطان‌تراشی ملایان را الزامی کرد.  در این راستا،  و «به خواست همان خدا»،   حدود دو ماه پیش از آغاز جنگ و در گیرودار «مصدق پارتی»،  مدفوعات ابله‌پرور شیعی،‌   ‌هم‌صدا با بوق حماقت‌گستر حزب توده و با هدف زمین‌گیرکردن نیروی هوائی،   به شایعه‌پراکنی در مورد کودتای نوژه پرداخته بودند!

 

از آنجا که فرض محال،   محال نیست،   فرض کنیم که نیروی هوائی قصد کودتا ‌داشته.  در اینصورت می‌بایست پیش از سازمان یافتن کودتای 15 بهمن 1357 ـ   تشکیل دولت شیخ مهدی بازرگان ـ  دست به‌کار می‌شد،   نه یک‌سال و اندی پس از پیروزی کودتای مذکور! باری جنگ آغاز شد و از آنجا که حکومت روسپی‌های جهادی،  «به خواست خدا» نیروهای زرهی و ارتش را عقب کشیده،  و غیرنظامیان را در برابر ارتش عراق قرار داده بود،   در میعاد 4 آبان‌ماه 1359 خرمشهر سقوط کرد!  هر چند در تاریخ سوم خردادماه 1360 ـ  پس از 19 ماه ـ  این شهر آزاد شد.       

 

در این دوران،  بنی‌صدر،   رئیس قوه مجریه که بر خلاف «خواست خدا» خواهان آتش‌بس و پایان جنگ بود،  در پی عربده‌جوئی بوزنامه‌های جهادی از قماش «جمهوری اسلامی» و کیهان جمکران ـ  ‌ به سرپرستی ملاممد خاتمی ـ   با حکم روح‌الله خمینی برکنار شد!   و «به خواست خدا»،   انفجار بمب در مقر حزب جمهوری اسلامی،   و سپس در نخست وزیری،  با حذف بهشتی و باهنر،   دو حلقۀ رابط کلیدی دیگر با دستگاه پهلوی ـ  اولی با فرمان آریامهر به سازمان تبلیغات اسلامی هامبورگ اعزام شده بود،  و دومی با حکم فرخ‌رو پارسا در  وزارت آموزش و پرورش خدمت می‌کرد ـ   زمینه برای تداوم جنگ استعماری از طریق استقرار زوج «خامنه‌ای ـ موسوی» در رأس قوة‌ مجریه فراهم آمد. 

 

در این دوران «نورانی» که با صدارت مناخیم بگین تقارن داشت،   اسرائیل برای تداوم جنگ استعماری،   حکومت ملایان را مسلح می‌کرد!   به عبارت دیگر،  دولت اسرائیل نیک می‌دانست ‌شعارهای آبکی «نبرد با اسرائیل،  و راه قدس از کربلا می‌گذرد و ...» صرفاً مصرف داخلی جهت پوک‌تر کردن کلۀ عوام‌الناس دارد.   حال مینی پرانتز را می‌بندیم و می‌پردازیم به هم‌سوئی مخالفان دولت شاپور بختیار با اسرائیل!   

 

 امروز که نخست وزیر اسرائیل،   هم‌صدا با رضا پهلوی و مرتضی الویری،   و کشتزار تقی رحمانی برای «تظاهرات مردم ایران» فراخوان می‌دهد،   به صراحت می‌توان دریافت که وقتی روح‌الله خمینی برای «تظاهرات مردمی» فراخوان می‌داد،  سرش در آخور اسرائیل،  دشمن دمکراسی و لائیسیته در ایران بوده!

 

«جونم براتون بگه!»   فراموش نکنیم که در استبداد دست نشاندة استعمار،  ‌ «تظاهرات مردمی» فواید شناخته شده‌ای دارد.   مهم‌ترین‌اش اینکه «مردم» را به پیاده نظام استعمار تبدیل می‌کند،   و کودتا را تحت عنوان «انقلاب» به سر وسامان می‌رساند.   به این ترتیب قلم‌زن‌های استعمار و عوامل کودتا خواهند توانست جهت سلب مسئولیت از ارباب،   46 سال بگویند و بنویسند،‌  «ما انقلاب کردیم؛  اشتباه کردیم؛   خمینی ما را فریب داد،  و ...» ولی به نام خداوند جان و خرد،  ‌ نه می‌توان دروغ را با تکرار به «واقعیت» تبدیل کرد؛   نه می‌توان تهمت را با تکرار به اثبات حقوقی رساند؛    نه می‌توان با تکرار بر پیکر توهم و ابهام و ادعای پوچ،  ردای «واقعیت» پوشاند!   ولی چه بگوئیم که مدت‌هاست خواست خداوند خونخوار آن‌ها بر سرنوشت ملت ایران حاکم شده.   

 

به عنوان نمونه،  نادرشاه افشار که در هیچ جنگی شکست نخورد و آخرین پادشاه ایران بود که وارد مرو شد،   به قتل رسید تا «به خواست خدا» الماس کوه نور نصیب دربار بریتانیا شود!  بنیانگزار سلسلة قاجار نیز که روسیه را در جنگ شکست داده بود،  به قتل رسید، ‌  تا به خواست خدا،   فتحعلی‌ میرزای حرمسرانشین دست‌گدائی به سوی ناپلئون دراز کند.   ناصرالدین شاه قاجار به قتل رسید،  تا به «خواست خدا» دربار بریتانیا برای‌مان یک قانون اساسی مشروطه سر هم کند؛   آخوند پدوفیل و برده‌فروش را در جایگاه برتر «ناظر بر تدوین واجرای قوانین» بنشاند و ملت ایران را به مشتی شیعی تقلیل دهد.

 

باز هم «به خواست خدا»،‌   دربار بریتانیا با کودتای سوم اسفند،   امور تهران ـ شهری را که بنیانگزار سلسلة قاجار به دلیل برخورداری از استحکامات طبیعی و دوری از مرزها به عنوان پایتخت تعیین کرده بود ـ  تحت نظارت «کاظم‌خان» قرار داد،   تا بعد از یکصدسال، یک پزشک بی‌سروپا،  ‌ الکن و بیگانه‌پرست،   بجای حل «مشکلات پایتخت» ـ  مشکلات ناشی از سیاست سازمان یافتة‌ گسترش فقر و تمرکز جمعیت ـ  بخواهد پایتخت را از تهران به جای دیگری منتقل کند! 

 

البته نیاکان والاتبارمان پیشتر گفته بودند،  «دکتر شدن چه آسان،  آدم شدن چه مشکل!» چه می‌توان گفت که به خواست خدای جهودی این «دکترها» کشورمان به عرصة تاخت‌وتاز مشتی هرجائی سیاست‌زده تبدیل شده.   بله،  هم‌ اینان را می‌گوئیم که 20 سال است در برابر احداث کریدور «شمال ـ جنوب» سنگ‌اندازی می‌کنند،  و اینک که قرار شده ناتو در مرز ایران و ارمنستان مستقر شود،   جهت تحریک افکارعمومی نعل‌وارونه زده،   ظاهراً «نگران» هستند!  

 

دقیقاً برای گسترش و تداوم همین عوام‌فریبی‌هاست که پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» میرحسین موسوی در میعاد 15 بهمن‌ماه بیانیه صدورید و خواهان برگزاری رفراندوم و تغییر قانون اساسی ‌شد!   و پس از شکست کودتای «ملا،  خاخام،‌ کدخدا»  و تهاجم نظامی به خاک ایران،  باز هم همین بیانیۀ ابله‌پسند را صادر ‌کرد.   چرا که در تاریخ 23 خردادماه سالجاری،   «مردم»،  برخلاف انتظار کودتاچیان و خداوند خونخوار ابراهیم برای تظاهرات به خیابان‌ها نیامده بودند‌‌!

 

اینچنین بود که همزمان با سالگرد ترور شاپور بختیار،   «موساد» بر علیه وی به دروغ‌پراکنی پرداخت،  هر چند در دوران حیات وی از این شکرخوری‌ها نمی‌کرد!  بله،  فراموش نکنیم که تخم وترکۀ اسحاق،   مانند داداش کوچیکه‌اش پست و جبون‌اند،  و مانند همۀ‌ دشمنان استقرار دمکراسی در ایران،   شاپور بختیار را هدف گرفته‌اند!   چرا که بختیار در دوران صدارت،   طرفدارانش را از راهپیمائی و تظاهرات منع کرد؛‌  با دخالت ملا در سیاست مخالف بود و آخوند پدوفیل جیره‌خوار دربار پهلوی را هرگز به رسمیت نشناخت:

 

«[...] امور سياسی ‌را نمی‌توان ‌در اختيار يک ‌چهرۀ ‌مذهبی‌ گذاشت. آيت‌‌الله خمينی ‌يک‌ شخصيت‌ مذهبی ‌هستند و قابل‌ احترام ‌مردم ‌ايران‌،   ولی ‌يک ‌چهره ‌سياسی ‌نيستند.»

منبع:   مصاحبۀ‌ شاپور بختیار با فرانس‌پرس،   در آستانۀ ورود خمینی به ایران

 

بله برخلاف خواست خدای نفرت‌فروش و گله‌پرور آن‌ها،  لشکرکشی‌های خیابانی مورد تأئید بختیار نبود!  و بی‌دلیل نیست که «ملا و خاخام و کدخدا» در خماری سیاهی لشکر مانده‌اند و جنگ زرگری‌شان ایران و ملت ایران را هدف گرفته‌.   خاخام به علی روضه‌خوان می‌گوید قرآن بخوان؛   اوباش شیعی‌ در «شورای امنیت ملی» به خشتک موسی دخیل بسته‌اند؛ وزیردفاع اسرائیل هم به احترام توحش و بربریت اسلام،  از علی روضه خوان به عنوان «دیکتاتور ایران» یاد می‌کند و کازینونژاد،   خاورمیانه را تحت نظارت «پیمان ابراهیم» می‌خواهد!      

 

از اینرو «به خواست خدا» و در هم‌سوئی با اسرائیل،   شاهد قطع مکرر آب و برق توسط حکومت خودفروختة اسلامی هستیم.   زرشکیان هم به وظیفه‌اش عمل کرده،  روزی پنج نوبت به مردم «نوید» بی‌آبی می‌دهد،   و آنان را از حملة نظامی آمریکا می‌ترساند!   ولی باز هم از «تظاهرات میلیونی» خبری نمی‌شود!  تا اینکه نخست وزیر اسرائیل در یک پیام ویدئوئی با تکیه بر بیانات نغز و بی‌مغز زرشکیان در مورد بحران آب،  برق و تورم،   ایرانیان را به تظاهرات بر علیه حکومت ملایان فرامی‌خواند و آنطورکه ایران‌وایر می‌گوید،  کتاب‌های پاسدار اکبر،‌  شیرین عبادی،  رویا حکاکیان و سوسن آزادی را روی میز نخست وزیر اسرائیل می‌بینیم.

 

رویا حکاکیان و سوسن آزادی را نمی‌شناسم،   ولی دشمنان شناخته شدة دمکراسی ـ اکبر نابغه و جارچی محفل نوبل ـ  را خیلی خوب می‌شناسم؛  اینان مانند نرگس محمدی،‌  به آخوند منتظری 2 کشتزاره و میرحسین موسوی ارادت فراوان دارند.   به عبارت دیگر،  پیام ویدئوئی نخست وزیر اسرائیل نشان داد که ایشان نیز همچون «حسین درکربلا» برای بازگشت  ملت ایران به دوران «نورانی» و نکبت‌بار خمینی،  له‌له می‌زنند.  

 

یادآور شوبم در این عرصة ایران‌ستیزی،   نتانیاهو به هیچ عنوان تنها نیست!   در داخل کشور،  زرشکیان برایش پامنبری می‌خواند،   در خارج مرزها هم رضا پهلوی در مونیخ برایش معرکه می‌گیرد!   البته به همراه طرفداران سابق «انقلاب» اسلامی!

 

همایش مونیخ را بررسی نمی‌کنیم چرا که شرکت‌کنندگان در این همایش،  تهاجم نظامی به خاک ایران را محکوم نکرده‌اند.   مسلماً تکیۀ اینان به«خواست همان خدا» و «ارادة‌ مردم»،  یعنی به همان تل موهومی است که از تهاجم نظامی اسرائیل به خاک ایران تشکر می‌کند.   گزارشگر هفته‌نامة لوپوئن،   به گوش خود شنیده که مردم می‌گفتند:  «مرسی اسرائیل.»   علامت تعجب هم نمی‌گذاریم؛   در خیال خام عوام،  اسرائیل به حکومت آخوند حمله کرده،   نه به خاک ایران!

 

 حال آنکه ساواکی‌های حکومت آخوند همچنان در اسرائیل آموزش می‌بینند؛  ‌ نفت رایگان ایران به برادران «عوفر» تقدیم می‌شود،  و ... و خلاصه اسرائیل هیچ مشکلی با آخوندجماعت ندارد؛   دشمن «ایران» است!   دلیل هم آنکه تاریخ،   فرهنگ،  جهان‌بینی و ... و هر آنچه به هویت ایرانی مرتبط ‌می‌شود،   به صراحت ابتذال،  خشونت،  انسان‌ستیزی و ضدیت ادیان ابراهیمی را با اجتماع علنی می‌کند.  و بی‌دلیل نیست که نتانیاهو برای تطهیر دستگاه آلمان نازی،   هخامنشیان را یهودستیز ‌می‌شمارد،   و بی‌جهت نیست که اراذل فرهیختة ساواکی نیز برای تخریب هخامنشیان،   نخستین امپراتوری لائیک ـ  امپراتوری فاقد دین رسمی و موبد درباری ـ  ادعا می‌کنند «هخامنشیان یهودی بوده‌اند!»  

 

ولی تا آنجا که ما می‌دانیم،‌  کوروش کبیر که یهودیان بابل را آزاد کرد؛‌  در جنگ بر پادشاه بابل پیروز شد و سپاهیانش را از کشتار مردم و تاراج و تخریب معابد بر حذر داشت؛  خدای کوروش، خدای خفاشکان نبود!