نفت و نوویچوک
چشم انداز کاهش تنشهای نظامی در منطقه، به عنوان پیامد غیرقابل اجتناب عادی شدن روابط امارات و اسرائیل، فستیوال ونیز را به منبر مظلومنمائی و دروغپراکنی علی روضهخوان تبدیل کرد؛ وزیر امور خارجه آمریکا را در کنار جوزف بایدن نشاند، و عظمت گذشته را به جرمانی بازگرداند! بله، آلمان همیشه نازی، حامی بیقید و شرط تروریسم، ضمن پارس بیوقفه به مسکو، از هوادار سرشناس آخوند پدوفیل و برده فروش، نسرین ستوده غافل نماند و یک جایزة «حقوق بشر» به کشتزار رضا خندان اهداء کرد!
پس از سفر وزیر امور خارجة سوئیس به ایران، همزمان با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در بلاروس ـ 9 اوت سالجاری ـ ، حکومت جمکران با پهن کردن بساط اعتصاب غذای رسانهای نسرین ستوده، در واقع برای ارائه خدمات «جنسی ـ ایدئولوژیک» به ارباب یانکی اعلام آمادگی کرد، باشد تا جرمانی نیز بتواند به دوران نورانی هیتلر بازگشته، «عظمت گذشته» را بازیابد!
همانطورکه میدانیم، عظمت گذشتة جرمانی از دو لایة مشخص تشکیل شده؛ اعلان جنگ به لائیسیته، انسانمحوری و قوانین و مقررات بینالمللی، همزمان با حمایت از تروریسم ـ اسلامگرائی ـ در کشورهای مسلماننشین، به ویژه در ایران! در این راستا، ابتدا کانون وکلای دادگستری آلمان یک جایزة حقوق بشر به نسرین ستوده اهداء کرد. نسرین ستوده کیست؟ هوادار هاشمی رفسنجانی، نوچة محمد خاتمی و ... و خلاصه بگوئیم دشمن دمکراسی و آزادی بیان در ایران. به این ترتیب مشخص شد برای «حقوقدانان» جرمانی، دفاع از حقوق بشر در ایران به معنای ایستادن پشت سر آخوند پدوفیل و برده فروش است! ولی پس از اینکه موضوع نوار گفتگوی تلفنی مقامات جرمانی و لهستان در مورد بلاروس به رسانهها درز کرد، قرار بر این شد که بساط مسمومیت رسانهای آلکسئی ناوالنی هم به سفرة نذری نسرین ستوده وصله شود، تا علاوه بر دولتهای فاشیست آلمان و انگلستان، جوزف بایدن هم فرصتی طلائی برای پارس کردن به روسیه بیابد. از اینرو مسمومیت رسانهای الکسی ناوالنی، با وخامت رسانهای حال و احوال نسرین ستوده تقارن زمانی پیدا کرد:
«[...] آلکسی ناوالنی، رهبر مخالفان روسیه مسموم شد [...] در پی اعتصاب غذا در زندان؛ حال نسرین ستوده [...] وخیم شده است [...]»
منابع: بیبیسی و صدای آمریکا، مورخ 20 اوت 2020
بله درگیرودار مبارزات انتخاباتی جوزف بایدن و دونالدترامپ، بهترین راه تخلیة چاه فاضلاب یکصدسالة آنگلوساکسونها، همین تقارن زمانی وخامت رسانهای حال ستوده و مسمومیت فرضی ناوالنی است! این جماعت میپندارند با توسل به این وخامتهای رسانهای میتوانند شکستهای سیاسیشان را پنهان کنند. نخستین شکست در دو جبهة علمی و سیاسی به منصة ظهور رسید. خبر جانگداز تهیة واکسن کروناویروس توسط روسیه، و عادی شدن روابط امارات و اسرائیل. روابط ایندو کشور در واقع «معامله قرن»، یا به عبارت دیگر، سگخور کردن سرزمینهای فلسطین را در تعلیق قرار داد. «معاملة» مذکور میبایست از اول ژوئیه سالجاری همة کشورهای مسلماننشین منطقه را در سنگر «دشمن اسرائیل» بنشاند و با افزایش تنش منطقهای، هم جیب تفنگفروشها را پر کند، هم عظمت گذشته را به تخم و ترکة اسحاق بازگرداند! ولی دولت اسرائیل ناچار شد بساط زمینخواری را برچیند و به عادی شدن روابط تجاری با امارات تن دهد!
دومین شکست، فروپاشی زمینهسازی برای جنگ داخلی در لبنان بود که علیرغم تلاشهای «آبراهام» ناکام ماند و رئیسجمهور فرانسه ناچار شد برای حفظ صلح راهی لبنان شود و با نمایندگان حزبالله در مجلس اینکشور «مذاکره» کند! و اما شکست سوم، چیزی نبود جز ناکامی طرح کودتا در بلاروس. شکستی که زوزههای واتیکان را در پی آورد! اینچنین بودکه علیرغم هیاهوی مدفوعات غرب پیرامون مسمومیت ناوالنی، معاون اول وزارت امور خارجه آمریکا راهی لیتوانی و روسیه شد؛ پشت درهای بسته با سرگئی لاوروف گفتگو کرد و ... و برای حفظ «سر» آنجلا مرکل، سر بریدة وزیر امورخارجة لهستان را در سینی گذاشت! البته تحلیلگران مدفوعات غرب خود را به کوری و کری زدند؛ باشد تا لال بمانند. ولی اگر همه چشمهایشان را بر واقعیت ببندند، واقعیت محو نمیشود! در هرحال از آنجا که فرض محال، محال نیست! فرض کنیم آلکسئی ناوالنی که بین خودمان بماند، سابقه کلاهبرداری هم دارد، مخالف فساد مالی است و پوتین هم که در مدفوعات آتلانتیست همان استالین شده، میخواهد ناوالنی را حذف «انقلابی» کند! ولی در شرایطی که میتوان با یک تصادف ساختگی اتومبیل و یا توسل به یک چاقوکش این عملیات را به سادگی انجام داد، میبینیم که ولادیمیر پوتین تصمیم میگیرد ناوالنی را با نوویچوک معروف مسموم کند! و همینجاست که جریان مسمومیت ناوالنی واقعاً خندهدار میشود. صحنهسازی مهوع دولت مادرترزا در مورد مسمومیت سکریپال ـ جاسوس تاریخ مصرف گذشتة انگلیس ـ را که فراموش نکردهایم.
آن روزها، دولت انگلستان با توسل به دروغ و جنجال مدفوعاتی، اتحادیة اروپا و دستگاه جهادی اوباما را در مورد اعمال تحریمهای اقتصادی بر ملت روسیه به اجماع رساند. امروز هم مانند آنروز، روسیه هیچ منفعتی نداردکه یک کلاهبردار شناخته شده را مسموم کند؛ جان تازهای در لاشة سازمان آدمخوار ناتو بدمد، و متحمل تحریمهای اقتصادی شود؛ لندن و واشنگتن در این بساط منفعت دارند. دولت جرمانی هم که میدانیم پس از جنگ جهانی اول تبدیل شده به غلام حلقه بهگوش آنگلوساکسونها. هر کجا لائیسیته و دمکراسی منافع آنگلوساکسونها را تهدید کند، اولیگارشی جرمانی در خط مقدم آمادة خدمت خواهد بود، حتی در سرزمین آلمان!
بله همین اولیگارشی بود که هیتلر را از زبالهدان بیرون کشید و به صدارت رساند و در میعاد 19 اوت 1933، با برپائی یک «رفراندوم» همین زباله را به «فوهرر» ـ رهبر ـ تبدیل کرد. بقیه ماجرا هم که از روز روشنتر است! انگلستان و فرانسه و ایتالیا، با دستگاه هیتلر پیمان دوستی بستند و علاوه بر سرکوب دمکراسی در اسپانیا، زمینه را برای تهاجم به اتحاد شوروی وقت فراهم آوردند. ولی زمانی که مسلم شد پیروزی ارتش آلمان نازی بر ارتش سرخ امکانپذیر نیست؛ بلافاصله پهلوی اول را از ایران اخراج کردند، و برای سلب مشروعیت قانونی از پهلوی دوم؛ سگخورکردن دارائیها و سرکوب ملت ایران، مصدق را به صحنه آوردند و از قضای روزگار در میعاد 19 اوت، همین جانور وحشی را به مدافع منافع ملی و «قهرمان» تبدیل کردند!
بله میعاد 19 اوت، نه تنها در جرمانی که در جمکران هم سرنوشت ساز است! به عنوان نمونه در تاریخ 19 اوت 1978، به مناسبت ایام «فرخندة» محرم، سینما رکس آبادان را آتش زدند؛ چند صد نفر را زنده سوزاندند تا برای استقرار حکومت مطلوب محفل «کارتر ـ برژینسکی» در کشور ایران «سنگر حق» بسازند. این سناریوکه با کودتای نظامی ضیاءالحق در پاکستان آغاز شده بود، در ایران به کودتای ارتش بر علیه دولت قانونی شاپور بختیار انجامید و زمینه را برای استقرار یک حکومت تروریست تازه نفس هموار کرد. و نیازی نیست راه دور برویم، و به تاریخچة این عملیات تروریستی ـ ترور میرزادة عشقی، احمدکسروی و رزمآرا و ... و آتش زدن سینما رکس آبادان ـ بنگریم. کافی است به یاد آوریم که فرماندهان بلندپایة ارتش ایران ـ بدرهای ، نشاط، و ... ـ که با کودتای دستگاه جیمی کارتر بر علیه دولت بختیار مخالف بودند، ترور شدند، تا منافع محفل تروریست «کارتر ـ برژینسکی»، یعنی سرکوب ملت ایران و اعمال فشار بر مسکو در افغانستان و پاکستان تأمین شود. پس از استقرار حکومت خیابانی مهدی بازرگان، کشتار و سرکوب مخالفان «تروریسم اسلامی» در سراسر ایران آغاز شد، و با شروع جنگ استعماری ایران و عراق، قتلعام مخالفان آخوند به اروپا و آمریکا هم رسید. هر چند موضوع این وبلاگ «شرح وقایع گذشته نیست»، ولی این پیشزمینه میتواند به دریافت روشنتر از تحرکات کنونی محافل سنتی «روسستیز» که از تروریسمپروری فراتر نمیرود، کمک فراوان کند. این تحرکات که امروز به جنجال پیرامون نسرین ستوده و مسمومیت ناوالنی کشیده، نشان میدهد که محفل تروریست «کارتر ـ برژینسکی» برای بازتولید سناریوی سال 1975 در منطقه خیز برداشته.
مهمترین ویژگی این محفل نفی روابط حقوقی و تبلیغ «برتری» فرضی است. برتری نژادی، دینی، بومی، جنسی، و... خلاصه بگوئیم تبلیغ «برتری تفاوتها.» تفاوتهائی که با دستاوردهای انسان در سایة تلاش و کوشش فردیاش در زمینههای اجتماعی، فرهنگی، علمی، ورزشی و ... کوچکترین ارتباطی ندارد. در آلمان نازی این برتری فرضی، «نژاد و مذهب» را شامل میشد، در ایران نیز همین دکان حماقتپروری را رونق دادهاند؛ فلان لات و بهمان چاقوکش به شیعه بودناش «مفتخر» شده؛ دیگری به گرایش جنسی نامتعارفش! بخش رسمی این پروسة استعماری را دربار پهلوی اول با «سیاسی کردن پوشش زنان» به میدان آورد. و ادارة بخش پنهان و «انقلابیاش» هم به آخوندها ـ بروجردی، حائرییزدی و صدر ـ واگزار شد و سرانجام کار به طالقانی و «سازمان تبلیغات اسلامی» کشید. وظیفة این سازمان استعماری ارائة تصویر دلپذیر از دین اسلام بود. دین مشوق پدوفیلی و بردهداری و زنستیزی که میبایست به عنوان یک ایدئولوژی «ضداستبدادی» به خورد عوام داده شود. نیازی نیست که بگوئیم تنها هدف این بساط حماقتگستر، سرکوب مطالبات انسانی ایرانیان و تبدیل ملت ایران به سپربلای آتلانتیسم در برابر مسکو بوده، هست و خواهد بود.
حال بپردازیم به چهارمین شکست که وزیر امورخارجه ایالات متحد را در برابر دونالد ترامپ، و در کنار برادر دینیاش، جوزف بایدن قرار داد!
در گیرودار جنجال مدفوعات غرب پیرامون «مسمومیت» ناوالنی، در شرایطی که دونالد ترامپ تأکید میکند، هیچ اسناد و شواهدی مبنی بر دخالت مسکو در دست ندارد، مایکل پمپئو که منطقاً میبایست موضع دیپلماتیک اتخاذ کند، مثل خالهزنکها به زبان احتمالات روی آورده، کشف میکند که «احتمالاً مقامات روس ناوالنی را مسموم کردهاند:»
«[...]وزیر امور خارجه آمریکا [...] گفت که به احتمال زیاد الکسی ناوالنی [...] به دستور مقامات ارشد روسیه مسموم شده است [...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 9 سپتامبر سالجاری
بله مادر ترزا هم که از قضای روزگار کاتولیک بود، با «هایلی لایکلی» خودش بساط سکریپال را پهن کرده بود، پمپئو هم که از بلاد کاتولیکخیز ایتالیا برخاسته، گویا به ایشان اقتداء کرده باشد. با توجه به همسوئی پمپئو با جوزف بایدن، مشخص شد که در پس پردة جنجالی که پیرامون مسمومیت ناوالنی به راه افتاده، مقامات ارشد کلیسای کاتولیک به اُرتدوکسهای روس اعلان جنگ دادهاند!
<< بازگشت