سیزده بدر و سیزده آوریل!
بر اساس گزارش رسانهها «در اوائل
فروردینماه دو جوان ایرانی در فرودگاه جده مورد تجاوز قرارگرفتند.» این رخداد تا 17 فروردینماه به سکوت برگزار شد،
و آنزمان که در رسانهها بازتاب یافت، حکومت جمکران پای در روند «عادیسازی» تجاوز
گذارد. ابتدا شاهد «تعدیل» واژة تجاوز بودیم؛ سایتهای فارسی در کمال حماقت به «شبهتجاوز»
اشاره کردند. سپس مقامات رسمی حکومت ملایان وارد صحنه شدند؛ کنیزالاسلام «افخم» برای سلب مسئولیت از
«متجاوز»، رخداد واقعی و عمدی را با «حادثه» ـ پیشامد غیرعمد ـ در ترادف قرار داد. سپس لاریجانی، مسئول ستاد حقوق بشر ملایان، برای «تعمیم
خشونت» و ایجاد ترادف آن با «قانون» پای به میدان وقاحت گذارد. لاریجانی این «تجاوز» را به صدور فتوی در کشور
عربستان ارتباط داد و آن را سازمان یافته خواند و چنین القاء نمودکه «تمام مسافران
ایرانی» مشمول این تجاوز شدهاند! پس از آنکه لاریجانی «تجاوز به ایرانیان» را به
عنوان «قانون» کشور عربستان به افکار عمومی حقنه کرد، قلادة نمایندة خامنهای را
برای گسترش حماقت و خشونت گشودند، تا میان روند غیرحقوقی ـ انکار و حاشا ـ با روند حقوقی تکذیب مبتنی بر اسناد و شواهد محکمهپسند، ترادف ایجاد نماید، و هم
از خشونت «تجاوز» بکاهد و هم واکنش منطقی دولت به این تجاوز ـ ممنوعیت حج عمره ـ
را، به عنوان برخورد احساسی مورد انتقاد
قرار دهد. اینچنین بود که نمایندة خامنهای ادعا کرد، تجاوزی در کار نبوده، «قصد تجاوز» داشتند و ... و اینکه نباید با
مسائل اسلامی «برخورد احساسی» شود:
«[...] خبر تجاوز به دو
نوجوان ایرانی در عربستان دروغ است [...] این حادثه اقدام برای تعرض و آزار جنسی
بوده [...] نباید با مسائل دینی و اسلامی، احساسی برخورد شود[...]»
منبع: بیبیسی، مورخ 16 آوریل 2015
بله تجاوزی درکار نبوده، هیاهو
به راه نیاندازید و برخورد احساسی با اسلام نکنید! این اظهارات بیشرمانه بازتولید همان تبلیغات
دستگاه گوبلز است. تبلیغاتی که واکنش
منطقی انسان در برابر تجاوز را با «خشونت» در ترادف قرار میدهد، تا ضمن
سلب مسئولیت از متجاوز، انگشت اتهام را
به سوی قربانی گرفته، شیطانسازی کند. از قضای روزگار اظهارات اخیر نخستوزیر اسرائیل
نیز تداوم همین روند «شیطانسازی» است. نتانیاهو
برای سلب مسئولیت از آتلانتیسم که طی سدة اخیر در اروپا «مسیحیت»، و در
منطقه، اسلام را به ابزار «سیاسی» تبدیل
کرده، تا دمکراسی را با پوپولیسم در
ترادف قرار دهد، انگشت اتهام را نه به سوی آتلانتیسم و آخوند
شیعیمسلک، که به سوی «ایران» گرفته، و ادعا میکند «ایران، قصد نابودی اسرائیل را دارد»:
«[...]همانطور که نازیها میخواستند تمدن را لگدکوب
کرده و نژاد برتر را با نابود کردن یهودیها جایگزین آن کنند، همانطور هم ایران در تلاش است تا قدرت بیشتری را
در منطقه، با هدف اعلامشده نابود کردن کشور یهود، در دست گیرد[...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 16 آوریل 2015
بله نتانیاهو باردیگر چماق «دولت یهود»
را به دست گرفته تا موجودیت حکومتهای اسلامی و به ویژه حکومت ایرانستیز جمکران
را توجیه کند. باری در اظهارات مضحک نخستوزیر اسرائیل جهت
شیطانسازی از ایران، با چند لایه سلب مسئولیت
و حذف و ترادف کلی جهت بازنویسی تاریخ برخورد میکنیم. نتانیاهو
یهودیت را با «تمدن» در ترادف قرار داده؛ با وقاحت از کشتار چپگرایان فاکتور گرفته؛ تصفیة معلولین و کولیها و همجنسگرایان و ...
و اقلیتهای غیراروپائی را نیز در پرانتز گذاشته، و از همه مهمتر انگیزة اقتصادی نازیسم، یعنی
هدایت سرمایهها به سوی مراکز تحت نظارت آنگلوساکسون را زیر سبیلی در کرده! به
عبارت دیگر، نخستوزیر اسرائیل به جفنگبافی و تحریف تاریخ
مشغول شده، تا ضمن سلب مسئولیت از اربابان و ولینعمتهای
یانکی و شرکای آلمانیاش در ساخت و پرداخت نازیسم و وحشیگری، مهمترین
قربانی آلمان نازی در منطقه، یعنی ایران
را در جایگاه متجاوز بنشاند.
بیبی، فراموش کرده که پس از پایان جنگ جهانی دوم، ایجاد
لجنزار پاکها به ارتباط ایران با هند، یکی
از مهمترین مراکز تمدن جهان پایان داد؛ سپس،
ارتباط کهن فرهنگی ایران با کشورهای قفقاز گسسته شد، و ... و از همه مهمتر نتانیاهو فراموش کرده که
این سیاست ایرانستیز آتلانتیستها، ریشه
در سنت ادیان ابراهیمی دارد! سنتی
«ضداجتماعی» و برتری طلب، که همچون
تروریسم بر «نفی و تخریب» انسان و دستاوردهای تمدن انسانی پای میفشارد.
بد نیست به بیبی بگوئیم که، تروریسم معاصر، به
عنوان تجاوز «سازمان یافته»، بر اساس اسطورههای اقوام سامی، با روند «شیطانسازی» آغاز شده. نخستین قربانی این روند شیطان، آفریدة خداوند بود که «برتری» مخلوق دیگر، آدم
را نپذیرفت، و در برابر وی سجده نکرد! اینچنین بود که «شیطان» به ابزار «سلب مسئولیت»
از خداوند و دیگر نمادهای قدرت پدرسالار ـ شیخ و شاه و شوالیه ـ تبدیل شد.
همانطور که در تاریخ میبینیم جنگهای صلیبی با شیطانسازی از مسلمانان
توجیه شد. سپس رسیدیم به اخراج یهودیان از بریتانیا و
تشکیل دادگاههای تفتیش عقاید و سوزاندن مخالفان ارباب کلیسا در اروپای مسیحی. پس از کشف قارة آمریکا، بومیان
این قاره مشمول سیاست «شیطانسازی» شدند؛
و در قرن 17 میلادی شاهد تصفیة خونین پروتستانها در فرانسه بودیم. زمانیکه
جنگ اول جهانی آغاز شد، همین سیاست را امپراتوری
عثمانی بر «ارامنه» اعمال کرد.
در پایان جنگ جهانی اول، بریتانیا به عنوان برندة اصلی جنگ دست در دست متحداناش
در آمریکا و اروپا برای سرکوب مدرنیته ـ انسانمحوری ـ به حمایت سازمان یافته از «پوپولیسم» پرداخت. فاشیسم در ایتالیا، نازیسم در آلمان، فرانکیسم در اسپانیا، دولت ویشی در فرانسه، و ... و از همه مهمتر پشتیبانی از پوپولیسم و
استبداد سیاه در ایران ویژگی این دوره از تاریخ انگلستان است. ایران،
کشوری که بریتانیا از دورة صفوی در
آن حضور استعماری داشت. این سیاست
استعماری با حمایت از فتوی آخوند بر علیه شاه تداوم یافت، سپس شاه را در برابر مشروطهطلب گذاردند، و سرانجام با خلع سلاح سرداران مشروطه و ... کار را به کودتای آیرونساید کشاندند. کاروانهای
خردجال مصدق و انقلابیون اسلامی جز تداوم همین سیاست ایرانستیز نبوده و نیست.
ولی خوب بنیامین نتانیاهو مانند دیگر
همپالکیهای فاشیستاش با رخدادهای تاریخی کاری ندارد. این
جماعت هر کدام یک «کتاب اسطوره» به دست گرفته، بر اساس آنچه در کتاب کذا آمده، در مورد مسائل زمان حال به قضاوت مینشینند. اظهارات نتانیاهو هیچ تفاوتی با شعارهای حکومت
ملایان ندارد. با این تفاوت که در اسرائیل، طرفداران دمکراسی این «تشابه» را به صراحت در
رسانههای جمعی مطرح میکنند، حال آنکه آتلانتیسم تمام تلاش خود را به کار
گرفته تا ایرانیان طرفدار دمکراسی را در داخل سرکوب کند، و به ویژه در خارج از مرزها اینان را به سکوت بکشاند.
ترور شاپور بختیار را فراموش نکردهایم؛ خفقان خامنهای به کنار، سکوت رضاپهلوی در مورد بیانیه لوزان را نمیباید
نادیده گرفت. چرا که،
این سکوت به معنای نفی تلویحی «مذاکرات»
به عنوان یک روند حقوقی ـ انسانمحور ـ است! در واقع اعلیحضرت نمیتوانند از این روند انتقاد
کنند، چرا که چنین عملی به معنای نفی
«روابط حقوقی» و متمدنانه خواهد بود! ولی خوب،
لوطی و عنترهای محفل «شیخوشاه»
برای شیطانسازی از این «مذاکرات»، تمام
تلاش خود را به کار گرفتهاند. یکی ادعا
میکند، توافق هستهای به تقویت دولت جمکران و در نتیجه سرکوب زندانیان سیاسی منجر
میشود؛ دیگری فریاد و فغان سر داده که، «چرا آمریکا با نمایندگان واقعی ملت ایران
مذاکره نمیکند»؛ یک گروه هم ضمن نشخوار گذشته به «دشمنی» تزارها
و استالین با ایران اشاره دارد و به پیروی از سنت توحش ادیان ابراهیمی و آتلانتیسم
بر طبل «نفرت» از روسیه میکوبد.
برای دریافت ابعاد توحش و حماقت اینان
کافی است نیمنگاهی به رفتار متمدنانة دولت کوبا بیاندازیم! کشوری که بیش از پنجاه
سال است، متحمل سیاستهای ضدلائیک آمریکا و متحدان
اروپائیاش شده، ولی وقتی رئیسجمهور
آمریکا هر چند از روی ناچاری، دست دوستی بهسویاش دراز میکند، این
دست را پس نمیزند، چرا؟ چون روابط انسانی ـ متمدنانه ـ
با نفرت و کینه و انتقام شکل نمیگیرد! این
روابط مانند «همبستگی»، افقی، زمینی و دوسویه و برابریطلبانه است! حال آنکه بنیامین نتانیاهو و علی خامنهای، چه با دوست و چه با دشمن روابط «عمودی» و
آسمانی و یکسویه و برتریطلبانه برقرار میکنند. روابطی که بر تجاوز و زور تکیه
دارد و کوتاه سخن روابط این جانوران وحشی غریزی، انسانستیز و جانبدار است، و در عرصة سیاسی فقط میتواند در قالب «شیطانسازی»
بروز کند.
«ادواردو گالیانو»، نویسندة سرشناس آمریکای لاتین که در تاریخ 13
آوریل سالجاری درگذشت، و مرگش با خفقان سایتهای فارسیزبان روبرو شد، در
مورد روند «شیطانسازی» و نفرت فروشی مقالهای نوشته بودکه ترجمهاش تحت عنوان
«شیطانکهای شیطان» در لوموند دیپلماتیک فارسی انتشار یافت. این مقاله با عبارت «شیطان مسلمان است» و بر
اساس شیطانسازی «دانته» از محمد، پیامبر
مسلمانان آغاز میشود؛ با اشاره به روند شیطانسازی
از «یهودی، زن، همجنسگرا، سرخپوست،
سیاهپوست و خارجی» ادامه مییابد و با شیطانسازی از «فقیر» به پایان میرسد. این
مقاله هنوز روی سایت لوموند دیپلماتیک در دسترس است و با توجه به سیاست ارعابی که
رسانههای غرب از طریق تمرکز بر «پناهجویان»، یا قربانیان تجاوز و جنگافروزی و حمایت آشکار
غرب از تروریسم، به راه انداختهاند، یک بخش از آن را نقل میکنم:
«[...] در شرايط حاکميت ترسها، ترس از دست دادن شغل ترسناکترين است؛ و هنگام گرفتن انگشت اتهام به سوي مسببين
بيکاري، کاهش دستمزد، نبود امنيت و ديگر دردهاي اجتماعي، مهاجر بهترين مترسک. در گذشته، اروپا لشکر سربازان، زندانيان، و دهقانان گرسنه و رو به مرگ خود را
بر پهنه گيتي ميپراکند. اين بازيگران
ماجراجوئيهاي استعماري، در تاريخ، به عنوان پويندگان راه تجارت خداوند به ثبت رسيدهاند.
آنان تجلي تمدن براي نجات از توحش بودند. اينک، سفر در مسير عکس صورت ميگيرد. آنان که ميآيند، يا سعي دارند که از جنوب به
طرف شمال بيايند، نه دشنه به دندان
دارند، نه تفنگي بر دوش. از کشورهائي غارت
شده ميآيند، و هدفي جز يافتن شغل يا
کاري پيشپا افتاده ندارند. اين بازيگران مصيبتهاي استعماري پيامآوران شيطاناند.
تهاجم توحش به تمدن[...]»
منبع: لوموند دیپلماتیک، مورخ اوت 2005
بله زوزة مداوم بوقهای آتلانتیسم در
روزهای اخیر در مورد «سیل پناهجویان» بیحکمت نیست! رسانههای غرب پیامدهای سیاست ضداجتماعی «ریاضت
اقتصادی» ـ بیکاری، افزایش قیمت کالاهای اساسی و کاهش خدمات اجتماعی
ـ را به حساب حضور پناهجویان میگذارند! به این ترتیب،
پناهجویانی که به دلیل سیاستهای
استعماری غرب، ناچار شدهاند جانشان را
برداشته و از کشورشان بگریزند، در
پروپاگاند آتلانتیستها تبدیل شدهاند به ابزار ارعاب ساکنان اروپا! تسامح
و تساهل پلیس آلمان در برابر آتش زدن محل اقامت پناهجویان و تبلیغات «یورونیوز»
برای تشکل ضددمکراتیک و نفرت فروش جبهة ملی فرانسه، نمونهای است از وحشیگری آتلانتیسم. و باتوجه به این توحش است که میتوان تا حدودی
به «علت» سکوت رسانههای فارسیزبان در مورد مرگ «ادواردو گالیانو» پی برد!
«گالیانو» طرفدار برابری انسانها بود،
و با لجنزار تکرار و سکون «محفل احترام به
ادیان» هیچگونه ارتباطی نداشت! ولی سکوت بلندگوهای
فاشیسم در مورد مرگ «گالیانو»، تا حدودی
به موشکهای «اس ـ 300» روسی نیز مربوط میشود!
در تاریخ 13 آوریل خبر رسید که
ولادیمیر پوتین، فرمان لغو تحریم تحویل
موشکهای «اس ـ 300» را به ایران امضا کرده. فرمان پوتین مانند پتک بر فرق حکومت جمکران
فرود آمد. ملایان که در خلوت ساختوپاخت با اربابان یانکیشان
شکم خود را برای دخالت نظامی در یمن، و
زمینهسازی جهت کشاندن دامنة جنگ به ایران حسابی صابون زده بودند، با شنیدن این خبر زبانشان بند آمد! چرا که،
انتشار خبر تحویل موشک «اس ـ 300» به
ایران در واقع هشداری بود به ملایان جمکران و اربابانشان در غرب. به
همین دلیل نیز آمریکا ناچار شد دکان جمکرانیان را در کشور یمن تعطیل کند. و «زود، تند، سریع»، با استفاده از رأی ممتنع روسیه، یک قطعنامه در مورد یمن بصدورد و کمک نظامی
نوکران جمکرانیاش به شورشیان یمن را «غیرقانونی» اعلام کند! به این
ترتیب، هم دست حکومت ملایان از یمن کوتاه شد،
و
هم دولت اسرائیل که در حاشیة امن جنگ های «نیابتی»، به تجاوز و سرکوب مشغول شده بود، از این
ابزار مفید محروم ماند. نفسکشطلبی نخستوزیر اسرائیل بر علیه ایران و
عربدهجوئی حسن روحانی در گیلان، پیامد رخدادهای 13 آوریل است!
دلیل نیز روشن است. صدور فرمان ولادیمیر پوتین نشان داد که روند
لغو تحریمهای حقوقی ایران آغاز شده. پیش از ادامة مطلب، جهت توضیح درمورد «تحریمهای حقوقی» یک پرانتز باز میکنیم. تحریمهای
حقوقی به روندی مربوط میشود که از سوی شورای امنیت سازمان ملل مورد تأئید قرار
گرفته. و این روند حقوقی الزاماً کاری با تحریمهای
کنگره آمریکا نداشته و نخواهد داشت! چرا
که از منظر سیاستهای خارجی، کنگرة آمریکا
میتواند تحریمهای یکجانبة خود را هر آنقدر که میخواهد تمدید کند! و اگر
ایجاد رابطة اقتصادی با کشوری مورد تأئید کنگرة ایالات متحد نیست، تحریم اقتصادی حق قانونی آمریکاست. کاخ سفید هم میتواند تحریمهای کنگره را رد کند
یا بپذیرد؛ اینها مسائلی است داخلی و
هیچ ارتباطی با خارج از مرزهای ایالاتمتحد ندارد.
طی سالیان دراز، یانکیها در کمال وقاحت تلاش داشتند تا در مورد
فعالیتهای «هستهای» ملایان جمکران،
مطالبات کاخسفید را به میدان سیاست جهانی بیاورند، و آنچه در منطقة خاورمیانه میجویند، تحت عنوان مسائل حکومت جمکران به «حقوق بینالملل»
پیوند دهند. این سیاست اینک به صراحت
شکست خورده و آمریکا دیگر نمیتواند در مورد ایران و یا در مورد هیچ کشور دیگری مطالبات
داخلی خود را به عنوان «مواضع حقوق بینالملل» به جهانیان حقنه نماید. هیچ
سازمان و نهاد بینالمللی نیز حق ندارد، روند حقوقی مذاکرات هستهای را به امور داخلی
ایالات متحد تحمیل کند! چرا که چنین عملی یکجانبهگرائی و در نتیجه
«غیرحقوقی» است!
ولی از آنجا که تروریسم ـ برتری طلبی ـ با روند حقوقی بیگانه است، پس از صدور فرمان پوتین، علاوه بر ابراز نارضایتی آنجلا مرکل، شاهد جیغ و فریاد حسن روحانی نیز هستیم. روحانی سخت
ترسیده! چرا که صدور این فرمان از لغو
تحریمهای حقوقی شورای امنیت حکایت دارد، ولی این امر به معنای لغو تحریمهای کنگره
آمریکا نخواهد بود! ایران میتواند با همة کشورهای جهان مبادلات
اقتصادی داشته باشد و آمریکا هم نمیتواند در برابر این مبادلات سنگ اندازی کند! و با توجه به پذیرش ایران در بانک توسعة آسیائی
ـ 2 آوریل 2015 ـ «بند ناف» اقتصادی
جمکرانیان از بانک جهانی قطع شده و این شرایط نوین، به کاهش نفوذ تجاری و ضدفرهنگی
آتلانتیسم در ایران منجر خواهد شد. روندی
که به تدریج محفل شیخوشاه را تضعیف میکند و نهایتاً فرومیپاشاند. در نتیجه،
2 روز پس از صدور فرمان پوتین، روحانی سروپا برهنه به گیلان رفته و ضمن تهدید
روسیه به عدم امضاء توافق، از آمریکا هم التماس دعا دارد:
«[...] دنیا و
گروه 1+5 ، مجلس نمایندگان آمریکا، سنا،
رئیس جمهور و دولت آمریکا و همه بدانند در این توافق اگر پایان تحریم نباشد، توافقی
نخواهد بود[...] باید پایان این مذاکرات و زمان امضای توافق، اعلام پایان و لغو تحریمهای ظالمانه نسبت به
ملت بزرگ ایران باشد[...]»
منبع: منبع: ایسنا، مورخ 15 آوریل 2015، کدخبر: 94012610009
بله رئیس دولت تف و تکفیر در گیلان به
عربدهجوئی و نفسکشطلبی مشغول شده و در واقع به روسیه پارس میکند که اگر تحریمهای
کنگره آمریکا لغو نشود، توافقی در کار
نخواهد بود! البته حسن فوتبال سخت کور خوانده، چرا که کاخ سفید در شرایطی نیست که بتواند از
مطالبات غیرحقوقی نوکران جمکرانیاش حمایت کند.
اگر چنین امکانی وجود میداشت، باراک
اوباما خواهان لغو تحریمهای کوبا نمیشد!
لغو تحریمهای کوبا از سر اجبار و ناچاری است. ولی
خوب شیخ حسن، مانند همه لاتهای صالح و مومن و متعهد، از تضعیف «پدر» به هراس افتاده و تبلیغات
آلمان نازی را بازنشخوار میکند.
روحانی میگوید، «ما خواهان سلطه بر
منطقه نیستیم ولی میخواهیم ملتهای منطقه سربلند باشند!» به عبارت دیگر،
رئیس دولت تف و تکفیر خود را در
جایگاه برتر رویت کرده، و از تریبون ریاست
قوة مجریة ولایتفقیه برای ملتهای منطقه تعیینتکلیف میکند:
«[...] هدف نهایی ما سلطه
[...] بر منطقه [...] نیست[...] هدف ما آن است که ملتهای منطقه سربلند باشند و
برای ما بین شیعه و سنی، ترک و عرب و فارس
و بلوچ هیچ تفاوتی وجود ندارد[...]»
همان منبع
بله حسن فوتبال به ادعای خود با «سلطه»
مخالف است، ولی همانجا برای دیگر ملتها
هدف «معنوی» و مبهمی به نام «سربلندی» مشخص کرده! «سربلندی» ملتهای منطقه چیست؟ مسلماً همان است
که حسن فوتبال میگوید و میجوید! و برای فروپاشاندن بساط شارلاتانیسم جمکران یک
«چرا» کفایت میکند! «چرا» دولت ملایان خواهان «سربلندی» همه ملتهای
منطقه شده؟ برای این پرسش، پاسخ منطقی نخواهیم یافت! دلیل هم روشن است؛ دولت بیمسئولیت و عوامفریبی
که جز فراهم آوردن زمینة غارت و سرکوب ایرانیان هیچ وظیفة دیگری برای خود نمیشناسد، چگونه
میتواند «خیرخواه» دیگر ملتهای منطقه باشد؟!
از این گذشته، وظیفة
دولت، «خیرخواهی» برای دیگران نیست؛ تأمین
امنیت اجتماعی، اقتصادی و خلاصه برآوردن نیازهای مادی ملت است. مسکن و بهداشت و آموزش و فرهنگ هیچ ارتباطی با
«سربلندی» ندارد! «سربلندی» یک واژة پوچ و مبهم است که فقط در
لجنزار سکون محفل احترام به ادیان کاربرد پیدا میکند. جای
تعجب نیست که حسن روحانی بر طبل توخالی این «سربلندی» بکوبد. رئیس قوة مجریة حکومتی که در کارنامهاش جز جنایت
و خشونت و فرار مغزها و سرمایهها هیچ نیست،
نه تنها ادعای سربلندی دارد، که میخواهد ذلت و نکبت و توحش خود را بر دیگر
ملتهای منطقه نیز تحمیل کند! و همزمان
ادعا میکند که تسلط بر منطقه را هم نمیخواهد!
روشنتر بگوئیم حسن روحانی، به بازتولید شعارهای نفی و خشونت دستگاه
گوبلز مشغول است. به همین دلیل در موعظة ابلهانه و خیرخواهانهاش
شاهد «حذف» ملتها، اقلیتهای مذهبی، طرفداران دمکراسی، مخالفان اسلامسیاسی، و ... و خلاصه حذف «انسان» هستیم. اظهارات حسن فوتبال بر محور گزافه ـ افتخار، تهدید، احترام، تحقیر ـ
و «ادعای پوچ» تنظیم شده:
« [...]
به مردم قهرمان[...] که سالیان دراز مقاومت کردهاند افتخار میکنیم[...] به مقام
معظم رهبری [...]افتخار میکنیم[...] به اعتماد مردم به نظام[...] و به نوکری شما
ملت بزرگ نیز افتخار میکنیم[...]»
همان منبع
بله زبان لات و آخوند «غیرحقوقی» و انسانستیز
است؛ انسجام منطقی ندارد؛ زوج لات و آخوند، همواره در مسیر تعلقات و تعصبات، یا
بهتر بگوئیم در مسیر «شیطانسازی» گام برمیدارد.
این زوج خود فروخته که طی سدة اخیر پیوسته در مسیر سرکوب ملت ایران گام
برداشته، در واقع پای جای پای همان فاشیسم انسانستیزی
گذارده که با شعار و ادعای پوچ «برتری» آلمانی بر دیگر ملتها اینکشور را به
مخروبه تبدیل کرد! شیطانسازی از
«انسان»، و هر آنچه انسانی است شیوة فاشیسم است. و
همانطور که میبینیم، شیطانسازی نتانیاهو از «ایران» همسوئی دولت وی
را با حکومت اسلامی به اثبات میرساند.
<< بازگشت