پنجشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۹۳

نوروز و روزمره!



طی روزهای اخیر جارچی‌های تروریسم اسلامی،  جشن‌های اقوام ایرانی را با «فاجعه و مصیبت» در ترادف قرار دادند،  تا بوق وزارت امور خارجه بریتانیا بتواند نوروز را در ردة «عید نه چندان مهم قرار داده،   به این ترتیب بادی در بادبان تروریسم ـ  اسلام سیاسی ـ بیاندازد:

«ساکنان ترکیه،  مانند ساکنان خیلی از کشورهای خاورمیانه و آسیای مرکزی،  نوروز را با اینکه سال‌ها است عید چندان مهمی در زندگی روزمره آن‌ها نبوده جشن گرفته‌اند[...]»
منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 28 اسفندماه سالجاری

بله «نوروز» به قول شیپور نزولخورهای لندن «عید چندان مهمی» در زندگی روزمره ما نبوده! مسلم است؛  نوروز با روزمرة ما ارتباطی ندارد،  چون سالی یه روزه!   ولی بی‌بی‌سی به احترام بساط روضه و زوزة زال‌ممد،   ناشیانه تلاش کرده این عدم ارتباط را به چماقی برای حقیر شمردن نوروز تبدیل کند تا دکان آخوند و پوپولیسم کساد نشود.  خلاصه بوق پوپولیسم چند نوع «عید» شناسائی کرده:  مهم، ‌ نه چندان مهم،  و ... و ویژگی پوپولیسم یا اجماع «ضددمکراتیک»،  همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،  «تهاجم به حریم خصوصی» افراد،  گروه‌ها و ملت‌هاست.   تهاجمی که می‌تواند هم مانند گزافه‌گوئی بی‌بی‌سی پیرامون نوروز، رسانه‌ای باشد،   و هم نظامی. 

به عنوان نمونه تهاجم مسلحانة اخیر به توریست‌ها در تونس،‌  به حکومت رمالان و دعانویس‌های فکل‌کراواتی اینکشور که تحت عنوان «نمونة موفق بهارعرب» قدرت را قبضه کرده‌اند،  امکان خواهد داد تا افکار عمومی را پیرامون «مبارزه با تروریسم» بسیج کند.   در واقع شعار مبارزه با تروریسم بهانه‌ای خواهد شد در دست حاکمیت جهت قرار دادن مطالبات دمکراتیک تونسی‌ها در پرانتز.   و حکومت رمالان تونس خواهد توانست با بازگشت به دوران بن‌علی،  ‌ جامعة تونس را بار دیگر به شاهراه سرکوب و تاراج سازمان یافتة استعماری رهنمون شود!  

این همان سیاستی است که دستگاه هیتلر جهت سرکوب لائیسیته و هدایت سرمایه‌ها به سوی بانک‌های تحت نظارت آنگلوساکسون اتخاذ کرده بود.  و در دوران معاصر،  این سناریوئی است که آتلانتیسم برای تمام کشورهای مسلمان‌نشین،  و برای مسلمانان ساکن غرب به اجرا در می‌آورد.   در دوران «جنگ سرد»،  این سناریو از طریق حمایت از کودتاها و به اصطلاح «انقلاب‌های اسلامی»  ـ  نمونه‌های لیبی،  پاکستان،  بنگلادش و سپس ایران  ـ اجرا می‌شد. ولی پس از فروپاشی اتحاد شوروی،  شیوة عمل آتلانتیسم تغییر یافت و کار به ارائة تصویر قدرقدرت از مزدوران‌اش در خاک ایالات‌متحد کشید!   اینچنین بودکه شبکة تبلیغاتی پنتاگون رخدادهای 11 سپتامبر 2001 را به حساب «القاعده» نوشت!  و پس از لشکرکشی‌های آمریکا به افغانستان و عراق،  برنامة جنبش‌سبز در ایران سازماندهی شد،  و به دنبال شکست این هیاهوی استعماری‌،   شاهد ظهور پدیدة مسخرة «بهار عرب» بودیم.  و اما در مناطق مسیحی‌‌نشین نیز،   به ویژه در بساط «انقلاب میدانی» اوکراین همین پروژه گام به گام دنبال شد.  

اینک که بهار عرب در «سوریه» با شکست روبرو شده،  از منظر آتلانتیسم گویا جنگ زرگری دولت سوئد با عربستان،   و همچنین حمایت رسانه‌ای غرب از «دولت فلسطین» وسیلة مناسبی جهت گسترش حماقت در فضای بین‌المللی شده باشد.  خصوصاً که‌ پیروزی «تلخ» نتانیاهو در انتخابات اخیر اسرائیل،   از سوی برخی محافل زمینة مناسب پروپاگاند برای اجرائی کردن نوعی اجماع «ضددمکراتیک» در کشورهای مسلمان‌نشین تحلیل شده!  اینجاست که شاهد بسیج رهبران و شیپورهای آتلانتیسم،  هم‌صدا با بوق‌های حکومت زال‌ممد بر علیه «نتانیاهو» هستیم.    ‌حال آنکه در عرصة‌ واقعیت ارتش اسرائیل از نتانیاهو فرمان نمی‌برد،  تحت فرماندهی ارتش ناتو عمل می‌کند!  حال باید ببینیم چرا شخص نتانیاهو مورد «تهاجم» تبلیغاتی غرب و نوکران منطقه‌ا‌ی‌اش قرار گرفته؟!

برای این پرسش پاسخ‌های متفاوتی می‌توان یافت،‌  ولی به استنباط ما حملات تبلیغاتی به نتانیاهو،   با هدف تحکیم پایگاه وی به عنوان «مخالف سیاست‌های آمریکا» و همزمان تثبیت آمریکا به عنوان «مدافع حقوق اعراب» صورت می‌گیرد.   به همین دلیل،   بیانیه‌های مضحک کاخ سفید در ورق‌پاره‌های جمکران انعکاس وسیعی یافته:

«کاخ سفيد از اظهارات مسئولان اسرائيلی بر ضد اعراب فلسطين اشغالي انتقاد کرد[...] مقامات آمریکائی نگرانی‌های عمیقی در خصوص استفاده از لحن اختلاف برانگیز در انتخابات رژیم صهیونیستی در خصوص تضعیف شهروندان عرب فلسطین اشغالی دارند[...]»
منبع: ایریب،  مورخ 19 مارس 2015 

همچنانکه می‌بینیم کاخ سفید اینک نگران «اعراب ساکن اسرائیل» شده!   دلیل هم روشن است؛   این به اصطلاح «اعراب»،   یهودی و اروپائی نیستند؛   ساکنان «بومی» اسرائیل کنونی به شمار می‌روند،  و موجودیت‌شان به پیش از تشکیل کشور اسرائیل باز می‌گردد!   به عبارت دیگر،   اعراب مذکور،  همچون آثار تاریخی آشور و بابل در کشور عراق،  و یا بومیان ساکن قارة‌ آمریکا بر «نظم حاکم»،   تقدم تاریخی دارد!   خلاصه بگوئیم،   موجودیت این «اعراب» مانعی است جدی بر سر راه ایجاد «آرمانشهر یهود!»  این است دلیل ابراز نگرانی کاخ سفید و رعایای اروپائی‌اش،   و این است دلیل دل‌سوزی اینان برای «اعراب ساکن اسرائیل.»  آتلانتیسم در تلاشی مزورانه قصد دارد به بهانة حمایت از این «اعراب»،   سیاست‌های جاری اسرائیل را در مسیر تحقق مطالبات نتانیاهو،  یا همان پایه‌ریزی «دولت یهود» سوق دهد و برای اینکار رعایای بریتانیا در سوئد نگران حقوق زنان عربستان شده‌اند و اوباما هم از شدت نگرانی برای اعراب ساکن اسرائیل «خواب و خوراک» ندارد!   

دولت‌های غربی که پس از پایه‌ریزی دولت اسرائیل با ارعاب عمومی به مهاجرت فلسطینی‌ها به خارج از کشور اسرائیل دامن زدند و فاجعة تشکیل «نوارغزه» و اردوگاه‌های پناهندگان فلسطینی را به وجود آوردند.  اینک می‌خواهند به بهانه حمایت از اعراب اسرائیل باقیماندة اعراب را نیز به مهاجرت از سرزمین مادری‌شان  ـ  تخلیة اسرائیل ـ  تشویق کنند.

اهداف این سیاست کاملاً روشن است؛ جهت ایجاد پدیدة مسخرة «دولت یهود» لازم است که «اعراب اسرائیلی» از اینکشور اخراج شوند!  به این ترتیب،‌  آتلانتیسم می‌تواند در کنار لجنزارهای اسلامی که برای تشکیل‌شان غائلة بهارعرب را سازمان داده بود،  یک لجنزار یهودی هم تأسیس کند و با تهی کردن ملت‌های منطقه از پیشینه‌های فرهنگی،  تاریخی و سنتی‌شان شاهرگ‌های ارتباطی خاورمیانه را به نفع واشنگتن و شرکت‌های چندملیتی «مصادره» نماید.  یکی دیگر از فواید لجنزار یهودی این است که موجودیت و اهداف لجنزارهای اسلامی را نیز تقویت خواهد کرد  و راه را برای ایجاد «جهان اسلام» مطلوب آنگلوساکسون‌ها فراهم می‌آورد.

سخنرانی ایران‌ستیز نتانیاهو را که فراموش نکرده‌ایم؛   نخست‌وزیر اسرائیل با توسل به «هامان»،  پرسوناژ موهوم  اسطوره‌های «عهد عتیق»،  تروریسم اسلامی را با امپراتوری پارس در ترادف قرار داده بود،  و ایرانیان را «یهودستیز» معرفی می‌کرد.   همچنانکه در وبلاگ «پارسی و پینوکیو» هم گفتیم هدف از ارائة این «ترادف‌های کلی»،  «عادی سازی» فاشیسم معاصر ـ  برتری محافل آنگلوساکسون‌ ـ  است.   این محافل برای تامین منافع استعماری‌شان به «یوتوپیا» نیاز دارند، آرمان‌شهر مسیحی در غرب،   وآرمان‌شهر یهود و «جهان اسلام» در منطقه!

البته اشتباه نکنیم،  هیچ تفاوتی ندارد که این به اصطلاح «جهان اسلام»،   سنی باشد یا شیعی.  هر چه باشد اهمیتی ندارد،  فقط باید به نام «جهان اسلام» شناسائی شود.   به این ترتیب جهان کذا می‌تواند عارضه‌ای باشد که با گسترش نفرت،  تضاد،  بحران و لات‌بازی در منطقه، زمینة ‌مناسب غارت را برای سرمایه‌داری غرب فراهم آورد.  و پر واضح است که چنین «جهان پر سودی» می‌باید بر اساس سیاست «خیابانی»،  و «میدانی» یعنی به طریق مردمی و «ضددمکراتیک» اداره شود.   در شرایط کنونی خاورمیانه،  می‌توان دریافت که تنها مانع در برابر تأسیس چنین لجنزار متعفنی از ادیان ابراهیمی،   وجود دولت لائیک سوریه است!   این است دلیل عربده‌های گوشخراش باراک اوباما:  «اسد ماست گو!»  

جالب اینجاست که جهت رفع همین مانع،  و در پی تخریب میراث فرهنگ پیش‌اسلامی عراق توسط عملة داعش  ـ  این جنایت با سکوت نسبی یونسکو همراه شد ـ   «یونیسف»،  دکان کودک‌‌فروشی غرب،   به بهانة حفظ جان کودکان،  پیشنهاد کرد «سران جهان با داعش مذاکره کنند!»  به عبارت دیگر،  سازمان مفت‌خور مذکور بجای مؤاخذة دولت‌های غرب که حتی در درون مرزهای‌شان شبکه‌های اطلاعاتی تشکیل داده و نوجوانان و حتی کودکان را برای جنگ در عراق و سوریه آماده می‌کنند،  جان کودکان را به «ابزار» رسمی‌ات بخشیدن به «تروریسم» داعش تبدیل کرده!   

جالب‌تر اینکه پیشنهاد مزورانة‌ یونیسف اعتراض هیچیک از سران آتلانتیسم را نیز در پی نیاورد.  سپس جان کری،   دو روز پیش از برگزاری انتخابات مجلس اسرائیل،  دست‌به کار شد!   وزیر امورخارجة آمریکا که برای «مذاکرات هسته‌ای» با جمکرانیان به لوزان رفته بود،   در برابر دوربین‌ها،  بجای اظهار نظر در مورد مذاکرات هسته‌ای،  به لزوم مذاکره با بشار اسد اشاره کرد!  و هنوز اظهارات جان کری به پایان نرسیده بود که یک هیئت اقتصادی جمکرانی برای «دلالی» راهی سوریه شد،   تا با یک تیر دو نشان بزند!   هم به حکومت تروریست جمکران،   به عنوان طرف صحبت و طرفدار دولت لائیک سوریه اعتبار ببخشد،  و هم تنها دولت لائیک منطقه را در چارچوب مطالبات یانکی‌ها تحت فشار قرار دهد.   ولی خوشبختانه دلالان جمکرانی خرشان به گل نشست!  به استنباط ما،  گوشی را به موقع به دست اسد داده بودند،  چرا که در حضور هیات جمکرانی اعلام داشت،  «بهتر است بجای حرف زدن، اول عمل کنند!»‌   اینجا بودکه منبر و میکروفون در اختیار «ماری هارف»،   سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحد قرار گرفت.  و ایشان فرمودند،   پیشنهاد جان کری،   مذاکره با بشار  اسد نبوده و واشنگتن هرگز با اسد مذاکره نخواهد کرد:

«[...] ماری هارف می‌گوید واشنگتن هرگز با بشار اسد رئیس جمهوری سوریه مذاکره نخواهد کرد[...]»
منبع: رادیوفردا،  ‌مورخ 25 اسفندماه سالجاری  

به عبارت دیگر،   سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا،  پس از دریافت پاسخ منفی سوریه، اظهارات صریح مافوق خود ـ  وزیر مسئول وزارتخانه ـ  را نفی فرمودند!  و به دنبال این خرتوخر در وزارت امور خارجة آمریکا به یک‌باره هیاهوی اتحادیه اروپا ـ  رعایای آمریکا ـ به آسمان برخاست و ... و اینچنین بود که دامنة جنگ زرگری سوئد با کشورهای عرب جهت عادی‌سازی تروریسم،   از ریاض به کویت و قطر رسید:

«قطر و کويت اظهارات وزير خارجه سوئد را درباره عربستان محکوم کردند[...] و آن را دخالت در امور داخلی این کشور دانستند[...]»
منبع‌: ایریب،‌  مورخ 19 مارس 2015

بله همه بدانند که قطر و کویت در امور کشورهای دیگر دخالت نمی‌کنند و حمایت‌شان از تروریسم در کشور سوریه،  نمی‌باید «دخالت» تلقی شود!  این است پیامد سفر 6 روزة پرنس چارلز به کشورهای اردن،  عربستان،  کویت،  قطر و امارات متحده عربی!  پیشتر در وبلاگ «پاپ و خانواده» به این سفر اشاره کرده بودیم،‌  و گفتیم که هدف از این سفر خیرخواهانه تحکیم سیاست سنتی لندن یعنی فروش سلاح و افزایش تعداد مستشاران نظامی بریتانیاست!   البته از تشویق تجارت قاچاق فاکتور گرفتیم، چرا که پرستیژ خانوادة «عصمت و طهارت» سلطنتی انگلستان را مخدوش می‌کرد!   در هر حال،   سفر علی لاریجانی به کویت و قطر برای تحکیم سیاست سنتی لندن ـ  تشویق تروریسم اسلامی ـ  بود.  سیاستی بازنده و بی‌اعتبار که رو به زوال دارد و تحت نظارت ولیعهد بی‌اعتبار بریتانیا،  پرنس چارلز اعمال می‌شود.   حال آنکه سیاست نوین بریتانیا که محورسازی علیه روسیه را ازطریق گسترش رابطه با پکن در دستور کار خود قرار داده،   به پرنس ویلیام،  جانشین ملکه واگذار شده،‌  و عادی سازی روابط چین و ژاپن بخشی است از همین سیاست نوین. 

البته این سیاست موضوع وبلاگ ما نیست!   موضوع وبلاگ ما همان سیاست سنتی لندن است که پس از کودتای «ضدکمونیست» در ترکیه و ایران،   به دستگاه هیتلر در اروپا نیز مشروعیت بخشید و ... و پس از شکست آلمان نازی،   همچنان تداوم یافته.   جنگ زرگری دولت سوئد با شیخک‌های عرب همین سیاست عادی‌سازی تروریسم را تداوم می‌بخشد.  روند کار این است که وزیر امور خارجه سوئد در جایگاه وکیل مدافع زنان عربستان  بنشیند،  تا شیخک‌ها بتوانند «دخالت در امور داخلی‌شان» را محکوم کنند.   به این ترتیب الشرق الاوسط می‌تواند با نقل قول از منابع «ناشناس» سرکوب انسان و به ویژه سرکوب زنان را به عنوان «امور داخلی» حکومت‌های عصر حجر «توجیه» نماید و ... و همه موظف خواهند بود که به احترام عرف بین‌المللی،   وحشیگری حکومت‌های «تروریست‌ ـ مسلمان» را به رسمی‌ات بشناسند:

«[در پی اظهارات وزیرامور خارجه سوئد درباره عربستان] روزنامه الشرق الاوسط چاپ لندن [به نقل ] از یک  یک منبع [...] وزارت خارجه کویت که خواست نامش فاش نشود[...] اظهارات وزیر خارجه سوئد را محکوم کرد و آن را دخالتی آشکار در امور داخلی و حاکمیت عربستان دانست و گفت اظهارات وزیر خارجه سوئد به نظام قضائی عربستان خدشه وارد می‌کند[...]»
منبع: ایریب،  ‌مورخ 28 اسفندماه سالجاری    

بله «نظام قضائی» عربستان نباید مخدوش شود،  چرا که این دستگاه آدمخوار با قوة قضائیه داعش و حکومت جمکران هیچ تفاوتی ندارد!  به همین دلیل،   وزارت امور خارجه قطر ـ حامی اصلی تروریسم در سوریه ـ  نیز مخالفت خود را با دخالت در امور داخلی کشورها اعلام داشته و گنده‌گوئی‌های شیخک قطر به مذاق جمکرانی‌ها سخت شیرین آمده:       


«[...] وزارت خارجه قطر [...] اعلام کرد اظهارات وزیر امور خارجه سوئد عرف‌های بین‌المللی و قواعد صلح‌آمیز را زیر پا گذاشت.  قواعدی که باید در روابط بین کشورها حاکم باشد.  این اظهارات با قانون بین‌المللی مبنی بر دخالت نکردن در امور داخلی کشورها مغایر است[...]»              
همان منبع

پیام سطور فوق این است که حمایت قطر از تروریسم در عراق و سوریه،   مجاز است،   ولی اظهار نظر در مورد وحشیگری عربستان با قوانین و قواعد صلح‌آمیز بین‌المللی مغایرت دارد!   این اظهارات «متمدنانه» بازنشخوار بیانیه‌های ابلهانة وزارت امور خارجه ملایان است و پیشتر در دهان کنیزالاسلام افخم نیز گذاشته شده بود.  به این گوساله‌های ننه حسن گویا تفهیم نشده که قواعد بین‌المللی بر حقوق انسان‌محور و معاصر تکیه دارد،   و اراذل و اوباش و غارنشینان ساکن طویلة «توجیه‌ستان» گوبلز که این حقوق را به رسمیت نمی‌شناسند،   نمی‌توانند آن را به ابزار «توجیه» سرکوب و جنایت‌شان تبدیل کنند.   به عبارت دیگر،   حکومتی که فردیت انسان را نفی می‌کند و جامعه را با گلة گوسفند در ترادف قرار داده،   در مورد قواعد و قوانین بین‌المللی شکر خوری نمی‌کند!    فقط دولت‌های لائیک می‌توانند بر قوانین بین‌المللی تکیه کنند!   دولت‌های غارنشینی که زن را به عنوان مایملک مرد در به اصطلاح قوانین‌شان جایگیر کرده‌اند،   خدا دارند و بنده!   حکومت‌های غارنشین که در مرداب «توجیه» دست وپا می‌زنند، ‌ انسان را در مفاهیم حقوقی‌اش به رسمیت نمی‌شناسند، پس بهتر است دهان‌شان را بیش از این باز نکنند! غارنشین و تروریست را با قوانین بین‌المللی چکار؟!  به همچنین است در مورد شکرخوری شیپور نزولخورهای لندن پیرامون نوروز!   حال که به نوروز رسیدیم، نوروزتان پیروز باد!