سیا و مسیحا!
اگر چه هنوز «آمران» ترور شارلی ناشناس
ماندهاند، ولی حداقل مشخص شده عملیات تروریستی پاریس از
کجا ریشه گرفته! «الکساندر لاتسا»، روزنامهنگار و همکار موسسه روابط بینالمللی و
راهبردی فرانسه مینویسد، در بعضی مناطق مهاجرنشین، «حاکمیت از مقامات منتخب محلی خواسته بود دست گروههای
مافیائی اسلامی را باز بگذارند»:
«[...]مقامات منتخب تأکید میکنند که
حاکمیت به آنان فرمان داده بود قانون را فراموش کنند[...]»
منبع: سپوتینک، مورخ 28 ژانویه 2015
بله دمکراسی فرانسه به مقامات منتخب
دستور داده با «نادیده گرفتن قانون» در واقع به «رسم و رسوم» برخی مهاجران اسلامگرا
«احترام» بگذارند! همان شیوة سفلهپروری و گسترش خشونت که
آنگلوساکسونها در داخل و خارج مرزهایشان برای سرکوب انسانها اعمال کرده و میکنند.
کافی است نیم نگاهی به کشورمان بیاندازیم. آنگلوساکسونها
همواره در کنار وحشیترین افراد و گروهها قرار گرفته و از مطالبات ضدانسانی اینان
پشتیبانی کردهاند. دفاع از شیخ فضلالله نوری و به ارزش گذاشتن
مطالبات اراذل و اوباشی که در سفارت انگلستان «بست» نشستند، با هدف سرکوب ایرانیانی صورت گرفت که برای
«جدائی دین از سیاست، و نشاندن قانون بجای
شریعت» سلاح به دست گرفته بودند. نتیجة سیاست آنگلوساکسونها راه یافتن اوباشی از
قماش «آخوند مدرس» به مجلس شورای به اصطلاح «ملی» بود! پیشتر
در مورد حماقت و توحش «مدرس» به تفصیل توضیح دادهایم، و نیازی به تکرار مکررات نیست، فقط بگوئیم،
تروریسم در ایران با حمایت استعمار
از «دخالت آخوند در سیاست» آغاز شده. هدف از این حمایتها، پیش از انقلاب اکتبر، ایجاد انسداد در روابط ایران و روسیه بود. ولی پس از انقلاب اکتبر، همین اهداف را کودتای آیرونساید با استقرار یک
حکومت طرفدار آلمان نازی از طریق به قدرت رساندن میرپنج در ایران دنبال کرد. نهایت امر آنگلوساکسونها توانستند جهت مبارزه
با بلشویسم، زمینة جنگ دوم جهانی را نیز فراهم
آورند.
چند سال پس از پایان جنگ دوم بودکه
الیزابت دوم به سلطنت رسید و بساط فدائیان اسلام
ـ ترور شخصیتهای سیاسی و یکجانبهگرائی اوباش دینپناه در عرصة بینالمللی
رونق فراوان گرفت. ملی کردن نفت؛ تفکیک جنسیتی در دبستانهای ایران؛ و ... و به راه انداختن کاروانهای خردجال به
طرفداری از دولت مصدق، زمینهساز کودتای 28 مرداد شد؛ بعد هم رسیدیم به میدانداری بیبیسی و شاخکهایاش
برای آن وحشی بیابانی و دولت خیابانیاش. یا اگر بخواهیم به صراحت سخن بگوئیم، رسیدیم به کودتای ارتش شاهنشاهی بر علیه دولت
شاپور بختیار!
البته اینروزها شاخک بریتانیائی
آتلانتیسم با تمام قوا میکوشد، کودتاهای
28 مرداد 1332 و 22 بهمن 1357 را به حساب دیگران در ینگه دنیا بنویسد، و به این ترتیب از خود سلب مسئولیت کند:
«[...] ریچارد کاتم[...] از
منتقدان سرسخت شاه بود[...] چاره کار را در کنار آمدن هر چه سریعتر آمریکا با
مخالفان شاه میدانست[...] یکی از اولین مأموریتهای کاتم [...] فعالیتهای تبلیغاتی
در پشت صحنه کودتای ۲۸ مرداد [...] بود [...]
کاتم [...] با فعالان جبهه ملی و نهضت آزادی معاشرت داشت[...]»
منبع: بیبیسی، مورخ 2 فوریه 2015
به این ترتیب میباید بپذیریم که کارمند سازمان سیا
«خیرخواه» ایرانیان بوده، و دکان تفکیکجنسیت و یکجانبهگرائی محمد مصدق، رهبر فکل کراواتی فدائیان اسلام وکودتای 28
مرداد هیچ ارتباطی با استعمار بریتانیا نداشته!
در نتیجه، به
سهولت «باور» خواهیم کرد که لندن هیچ نقشی
در کودتای نئونازیهای اوکراین هم نداشته و ندارد! حال آنکه اتحادیه اروپا تحت قیمومت لندن و
واشنگتن عمل میکند؛ موجودیت مستقل ندارد. عدم
استقلال اتحادیه مذکور، همانطور که شاهد بودیم، طی یک سال اخیر در رابطه با روسیه آشکارتر هم
شده. آمریکا در اوکراین کودتا کرد، یورونیوز،
بوق تبلیغاتی بریتانیا بر طبل «انقلاب دمکراتیک» کوبید؛ نئونازیهای اوکراین در روز جهانی کارگر «کوره
آدمسوزی» هیتلر را در «اودسا» احیاء کردند، رسانههای غرب خفقان گرفتند؛ ساکنان کریمه رفراندوم برگزار کردند؛ اعضای
ناتو، پوتین را با هیتلر به قیاسکشیدند؛ ساکنان
مناطق روسزبان اوکراین به «خودمختاری» رأی دادند، مورد تهاجم نظامی قرار گرفتند؛ در لندن و واشنگتن نیز هیچ طرفدار حقوق بشری اعتراض نکرد.
آمریکا که در محاسبات اوکراینی خود سرش
به سنگ خورده بود، «فرمان» تحریم روسیه صادر میکرد، بروکسلستان
هم در مسیر اطاعت و دنبالهروی گام بر میداشت و این روند همچنان ادامه یافت، تا
رسیدیم به سقوط هواپیمای مسافربری هلند و سناریوی براندازی در مسکو! ولی این
سناریو ناکام ماند، در نتیجه تخریب زیرساختها و کشتار غیرنظامیان
مناطق جنوب و شرق اوکراین شتاب بیشتری گرفت!
ولی چند روز پیش، ناگهان
باراک اوباما به یاد آوردکه «تغییر دولت در کییف با توافق آمریکا» صورت گرفته! به عبارت دیگر،
کاخ سفید ناچار شد «مسئولیت» کودتای سوم اسفند اوکراین را بپذیرد! این مسئولیتپذیری
به استنباط ما میتواند پیامد چند ناکامی در جبهة آتلانتیسم باشد. ناکامی جنگ افروزی در لبنان و سوریه به نفع
اسرائیل، و ناکامی تحمیل شرایط کودتائی در کشور فرانسه! در عمل، مقالات اخیر الکساندر لاتسا در مورد جاخالی
دادن حاکمیت فرانسه در برابر مافیای اسلامی بخوبی نشان میدهد که تلاشها برای
تحمیل «شرایط ویژه» بر ملت فرانسه ناموفق مانده.
البته شرایط اسفبار فرانسه موضوع
وبلاگ ما نیست!
موضوع این وبلاگ «عادیسازی» تروریسم توسط
آمریکا و رعایایاش در بروکسلستان است که با تحریف «فاشیسم»، آن را به «یهودستیزی» تقلیل دادهاند. عوامل آتلانتیسم تروریسم اسلامگرایان را به
حساب «مسلمانان» مینویسند، تا بتوانند سرکوب «آزادی بیان» و به ویژه چپستیزی
را توجیه کنند. جای تعجب نیست که همزمان با 70مین سالگرد آزادی
اردوگاه آشویتس توسط ارتش سرخ، بوق تبلیغاتی حاکمیت بریتانیا از ارتش سرخ
فاکتور گرفت و به بیبیگوزکسازی پیرامون «شجاعت زندانیان» مشغول شد! حکومت جمکران هم مسابقة «کاریکاتور هولوکوست»
به راه انداخت، و دولت تکفیر و انفعال هم در سنگر خفقان لنگر
انداخت. در این گیرودار بودکه دوباره سروکلة «برتی آهرن»
در تهران پیدا شد و حسن روحانی کشف کرد که «زاینده رود مظهر تمدن ایران است!» بله، در ذهن علیل آخوند، «تمدن» دستاورد جامعة انسانی نیست؛ مانند
زلزله و سیل و کوه و دشت و غیره «طبیعی» است.
«[...] روحانی با اشاره به اینکه با
بهینهسازی آبیاری در سراسر کشور و به ویژه اصفهان باید زایندهرود زنده و زاینده
بماند، تصریح کرد: زایندهروز فقط مظهر تمدن اصفهانیها نیست بلکه
مظهر تمدن تمام ایرانیهاست[...]»
منبع:
فارسنیوز، مورخ 5 فوریه 2015
ترادف یافتن تمدن ایران با یک رودخانه،
گویا سوقاتی بود که در چمدان «برتی آهرن»
جاسازی شده بود، و با مذاکرات هستهای و
کودتای اوکراین هم آنقدرها بیارتباط نیست! اگر به یاد داشته باشیم، سال
گذشته نیز در آستانة کودتای اوکراین، لاشة متعفن برتی آهرن را به جمکران فرستاده
بودند، تا با علیاکبر ولایتی «گفتگو»
کند! امسال «آهرن» گویا برای «گفتگو» با اکبر
رفسنجانی راهی تهران شده! سردار اکبر سازندگی هم در دیدار با نخستوزیر
پیشین و «خوشسابقة» ایرلند، راه راست و
درست را به اتحادیة اروپا نشان داده و این اتحادیه را «نصیحت» کرده که برای نجات
خود چارهای بیندیشد چرا که مشکلات اقتصادی زمینهساز موفقیت «چپگرایان» میشود، و
«بعضی کشورها» از احزاب چپ حمایت «مالی» میکنند:
«[رفسنجانی]گفت:
قاعدتاً اتحادیه اروپا باید به فکر نجات از مشکلات موجود باشد[...] پیروزی
گرایشهای احزاب چپگرا در کشورهای اروپائی [...] که فعلاً از یونان آغاز شده [...]
نتیجه بیتوجهی به مشکلات اقتصادی [است] کشورهائی هستند که با انبوه ذخایر ارزی میتوانند
به علاقه و توجه مردم سرعت ببخشند و بعید نیست اتفاقات یونان به دیگر کشورها هم
سرایت کند[...]»
منبع: ایریب، مورخ 14 بهمن ماه سالجاری
بله به مصداق «چیزی که عیان است چه
حاجت به بیان است»، سردار اکبرسازندگی مسلماً
برای «برتی» جان از شاهکارهای چپستیزانة حکومت ولایت فقیه و کشتار هزاران انسان
در زندانها سخنی بر زبان نرانده؛ اگر چه در این زمینه «سابقة درخشانی» دارد! سردار سازندگی این روزها آنقدر از تحولات
سوریه و یونان، «هول» به دلش، و کک به تنباناش افتاده که به ارباباناش
هشدار میدهد مراقب منافعشان باشند! در واقع آنچه اکبر رفسنجانی را به وحشت انداخته، تزلزل
سنگر «ضدلائیسیته» در سوریه و یونان است. تزلزلی که مسلماً سر از ترکیه نیز به در خواهد آورد. و استعفای «هاکان فیدان»، رئیس
سازمان اطلاعات و امنیت ترکیه که مجری عملیات تروریستی در سوریه بوده، شاهدی
است براین مدعا.
نیازی نیست که بگوئیم تحولات ترکیه پشت
مرزهایاش متوقف نخواهد شد و به سرعت به ایران هم سرایت خواهد کرد. و همین واقعیت است که آنگلوساکسونها را چنان به
هراس افکنده که برای حفظ سنگر پوسیدهشان
چند جبهة کاذب ایجاد کردهاند. همانطور که
دیدیم جبهة استقبال از دولت مارکسیست یونان را کاخسفید اشغال کرده؛ فرماندهی جبهة صلحطلبی در اوکراین را هم مشترکاً
به گروهبان آنجلا مرکل و استوار فرانسوا اولاند دادهاند؛ بریتانیائیها در مورد «تهاجم روسیه به
کشورهای بالت» جنجال و هیاهو به راه انداختهاند،
و طویلة اسلامی لندن هم که تکلیفاش معلوم است: کوفتن بر طبل اسلام رحمانی در هافینگتون پست، چپستیزی در پیش وقوقیه، و دخیل بستن به خشتک
«امام» خمینی و دم مسیحائی ایشان در وقوقیة جمعه:
«[...] پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری شخصیتی که در
اخلاص، عرفان و فقاهت اول و دارای نفسی عیسوی
و دمی مسیحی بود[...]»
منبع: ایریب، مورخ 6 فوریه 2015
بله، روحالله خمینی که از طرفداران
کودتای 28 مرداد 1332 بوده، «دم مسیحائی»
داشته! البته «دم» ایشان به این دلیل
مسیحائی بوده که کودتای نازنازی 28 مرداد را سازمان سیا برای کمک به برادران مسیحیاش
در لندن سازمان داده بود، همانطور که بریتانیا هم برای پشتیبانی از دستگاه
موسولینی و هیتلر در برابر «کفار مسکو»،
کودتای سوم اسفند را در کارنامة پرافتخار استعماریاش به ثبت رسانده. خلاصه
حوزة علمیه قم که با بودجه دربار پهلوی تأسیس شد،
«نیمة پنهان» واتیکان موسولینی در
شهر رم است. به این ترتیب میتوان به صراحت گفت که تروریسم
«مسیحیت سیاسی»، نیمه پنهان تروریسم «اسلام سیاسی» است. به
عبارت دیگر، استعمار غرب از اسلام سیاسی «ویترین» ساخته، همانطور که از پرسوناژ مسیح نیز برای پوشش دادن
به چپستیزی، پدوفیلی و تروریسم «ویترین» درست کرده.
فایدة اصلی ویترینسازی این است که
عملیات القاعده و داعش و اخوانالمسلمین و شرکاء به حساب واتیکان و بروکسلستان و
گاوچرانها نوشته نمیشود؛ وقوقساهابهای ارتش ناتو «تروریسم» را به
«مسلمانان» نسبت میدهند. حال آنکه «تروریسم» نوعی رابطة غیرحقوقی ـ یکسویه و ضداجتماعی ـ است که به دین اسلام محدود نمیشود. ضدیت
با اجتماع ویژگی تمامی ادیان ابراهیمی بوده،
هست و خواهد بود. کافی است به عملکرد قواد خلیلالله نیم نگاهی
بیاندازیم! فردی که فاقد جایگاه واقعی
اجتماعی است؛ هیچ مسئولیتی نمیپذیرد؛
چارچوب روابط متعارف خانوادگی را میشکند و تخریب اماکن مقدس بتپرستان را «حق»
خود میداند. ولی نیازی نداریم به دوران اسطورهای بازگردیم، شیخ
الازهر و رهبران واتیکان هم چندان فاصلهای
با پرسوناژ اسطورهای ابراهیم ندارند؛ از
جایگاه «فراقانونی» برای دیگران تعیین تکلیف میکنند. یکی به
مردم توصیه میکند تروریستها را به صلیب بکشند و بسوزانند، دیگری آشکارا «تنبیه بدنی» کودکان را به
«پدران» توصیه میکند:
«[...] پاپ فرانسیس [در مورد] نقش پدران در خانواده [...] گفت، یک پدر باید [...]
با قاطعیت به اصلاح فرزندش بپردازد[...] من باید فرزندانم را کمی بزنم، اما نه به صورتشان، تا آنها را سرخورده نکنم[...]»
منبع: دویچهوله، مورخ 6 فوریه 2015
همانطورکه میبینیم برای رهبر واتیکان
خشونت فیزیکی به «اصلاح» کودک منجر میشود،
چرا؟ چون تنبیه بدنی ابزار
مناسبی است برای «ارعاب» کودک، همانطور که با توسل به شکنجه، سازمان سیا میتواند زندانیان را «اصلاح» کند، و یا با تروریسم میتواند به ارعاب ملتها بپردازد. الکساندر لاتسا در ادامة تحلیل رخدادهای پاریس ـ
سایت رئالپلیتیک، مورخ 30 ژانویه سالجاری ـ مینویسد،
مانوئل والس، نخستوزیر
فرانسه طی سخنرانی در برابر دانشآموزان دبیرستان تأکید کرد که میباید «همزیستی
با تروریسم را بپذیرند و به تهدید تروریسم عادت کنند!» با در نظر گرفتن «نصیحتهای» حضرت پاپ، مسلماً
این تهدیدها نه تنها برای «اصلاح» دانشآموزان که برای اصلاح افراد خانوادهشان
نیز کارساز خواهد بود! تصور کنید که هر
روز خود و فرزندانتان با «ترس از عملیات تروریستی» از خانه خارج میشوید و اگر
بمبی هم در سرراهتان منفجر شود، مسئولیتی
متوجه هیچکس نیست! چقدر زندگی زیبا میشود!
حال با توجه به ناکامی گاوچرانها در
حفظ سنگر نئونازیهای اوکراین، باید ببینیم آنها که به مقامات منتخب فرانسه دستور
دادهاند، با نادیده گرفتن «قانون»، دست مافیای اسلامی را باز بگذارند،
تا «آزادی بیان» را در کشور فرانسه
سرکوب کنند، همچنان خواهند توانست خود و
اهدافشان را در پردة ابهام از انظار به دور نگاه دارند، یا سرانجام
چهرة واقعیشان به نحوی از انحاء آشکار خواهد شد؟!
<< بازگشت