سرزمین آبی فردوسی!
ایران من!
«سرزمین آبی فردوسی»
با تندباد آه
با اشکهای ابر
با لبخند خورشید
جام شراب در دست
به سوی تو میآیم
(ناهید رکسان)
پروپاگاند رسانههای غرب پیرامون فیلم
«مصاحبه»، با هدف بازاریابی برای فیلم کذا،
و به ویژه ارائه تصویردلپذیر از «باراک
اوباما»، به عنوان «مدافع آزادی بیان» به راه افتاده! بله، آتلانتیسم به این توهم دچار شده که مدافع «آزادی بیان»
است، و از آنجا که جهانیان «وظیفه» دارند توهمات و
باورهای برتریطلبان را به عنوان «واقعیت» بپذیرند و به آن «احترام» بگذارند،
ابتدا دستگاه شیطانسازی به کار
افتاد و بلافاصله «اف. بی. آی» انگشت اتهام را به سوی کره شمالی گرفت! سپس
رئیسجمهور ایالات متحد بالای منبر رفت و تمام وقوقساهابهای «ناتو» به طبل زدن
برای کاخ سفید مشغول شدند، تا همه بدانند و آگاه باشند که «باراک اوباما»
با سانسور و دیکتاتوری مخالف است:
«[...]آقای اوباما روز جمعه [...] در
نشستی خبری با اشاره به [...] تصمیم مدیران شرکت سونی [انصراف از پخش فیلم مصاحبه]
گفت: «ای کاش آنها اول با من صحبت کرده
بودند... جامعه ما نمیتواند به گونهای باشد که دیکتاتوری یک کشوری بتواند سانسور
را تحمیل کند [...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 19 دسامبر2014
با در نظر گرفتن حمایت کاخسفید از
اسلامگرائی و لاتبازی در جهان سوم، گویا
«جامعة» مورد نظر ریاست جمهوری آمریکا، با تحمیل سانسور بر دیگر جوامع مشکلی ندارد! به عبارت دیگر جامعة آمریکا «برتر» از دیگر
جوامع است! باری، مخالفت
رسانهای باراک اوباما با دیکتاتوری و سانسور آنزمان خندهدارتر میشود که در همین
مقطع استقبال بیقید و شرط «امام حسین» اوباما را از دو اهرم سرکوب ـ اسلام سیاسی و شایعهپراکنی ـ مد نظر قرار دهیم! پشتیبانی کاخ سفید و متحدان اروپائیاش از تروریسم
بهارعرب، و به ویژه جنجال آتلانتیستها پیرامون سقوط
هواپیمای «مالزیاایرلاینز» را که فراموش نکردهایم! حال
این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان ادعای پوچ باراک اوباما ـ مخالفت با دیکتاتوری و سانسور ـ را پذیرفت؟!
مگر مدافعان دروغگوئی و تروریسم میتوانند
با سانسور و «آزادی بیان» کنار بیایند؟! مسلماً
در عرصة واقعیت چنین امکانی وجود ندارد.
ولی اشتباه نکنیم، «پاترنوس» در توهماتاش دستوپا میزند؛ با واقعیت بیگانه است و دقیقاً به همین دلیل نیز
شعار پوچ بر زبان میراند؛ دیگران را
«نصیحت» میکند؛ نفرت میفروشد، تا از این
مفر گلهسازی کند. حکومت «نه شرقی، نه غربی» جمکران نیز در همین مسیر حماقت و توحش
گام برمیدارد. حکومتی که به ویژه روزهای
جمعه هارتر و وحشیتر میشود و بیش از روزهای دیگر دروغ میبافد:
«[...] خطیب جمعه تهران افزود: آمریکا دشمن شماره یک [...] ماست [...] میکوشد
به عزت ما آسیب برساند[...]»
منبع: ایریب، مورخ 19 دسامبر 2014
عربدة خطیب مفلوک جمعه برای این است که
همه بدانند و فراموش نکنند که «آمریکا دشمن ملاست!» اما زهی خیال باطل که در عرصة واقعیت به ویژه
در زمینه اقتصاد، خلاف این امر به اثبات
رسیده. و جالب اینجاست که ذخائر ارزی
حکومت ملایان به بانکهای «دشمن» سپرده میشود و «نخبگان» این حکومت و قوم و قبیلهشان
به ویژه در آمریکا و بریتانیا وکانادا و استرالیا ـ بلاد دشمن ـ لنگر میاندازند! جالبتر اینکه فدائیان اسلام ساکن فرنگ نیز تلاش
میکنند حکومت دستنشاندة اسلامی را «پیرو روسیه» معرفی کنند و از این طریق نانی
برای «مصدقالسلطنه» و فاشیستهای جبههملی به تنور بچسبانند:
«[...] اگر غرب توانست خمينی را بر انقلاب ايران تحميل کند، و اگر شرق توانست به تدريج مسير انقلاب ايران
را به سود خود تغيير دهد[...] تنها وجود فعال يک نيروی سوم [...] میتواند ...»
منبع: اطلاعاتنت، مورخ 19 دسامبر2014
سالهای سال از فروپاشی اتحادشوروی میگذرد، ولی همانطور که میبینیم هنوز در توهمات پیروان
مصدقالسلطنه، ارتباط ایران با همسایه شمالی «مکروه» است، چرا؟ چون فدائیان اسلام همچنان به شعار «نه شرقی، نه غربی» ساختة آلمان نازی و اصل و اساس کودتای
سوم اسفند، یعنی ستیز با لائیسیته وفادار
ماندهاند، و به همین دلیل تلاش میکنند
ارتباط منطقی و مادی سیاست و اقتصاد را نفی کنند:
«[...] تمام برنامهريزیهای شرق و غرب
ناظر بر سودجوئی [...] است. اينجا است که
نظريهای که در دوران حکومت دکتر مصدق [...] مطرح شد و نيروی سوم نام گرفت
ديگرباره در افق روزگار ما ظاهر میشود[...]»
همان منبع
هر چند، بررسی سطور فوق موضوع وبلاگ ما نیست، ولی همینجا بگوئیم، این «نیروی سوم» موهوم که یکپا در مسجد و
امامپرستی گذارده و پای دیگرش در بازارچههای تهران گیر افتاده، فقط میتواند در افق کسانی «ظاهر» شود که مدعی
سکولاریسم هستند. چرا که، در سیاست واقعی، هر تشکلی که بر «نفی» تکیه کند، «انسانستیز» و ضددمکراتیک خواهد بود، و
«نیروی سوم» مذکور هم که بر نفی شرق و غرب پای میفشارد، از این قاعده مستثنی نیست. ولی در
واقعیت، ارتباط ایران با غرب و به ویژه با آنچه در زبان
الکن فدائیان اسلام «شرق» خوانده میشود،
الزاماً میباید حفظ شود. دلیل هم اینکه، از منظر تاریخی «نفی» کودکستانی شرق و غرب، ملت
ایران را به سپربلای آتلانتیسم در برابر مسکو تبدیل کرده، آنهم
در شرایطی که ایران همسایه روسیه است، و
برخلاف کشور کوبا، همجوار آمریکا نیست!
حال که به کوبا رسیدیم، بدنیست
به واکنش بوقهای «نه شرقی، نه غربی» جمکران به «خبر» عادی شدن روابط ایالات متحد
و کوبا نیز نیمنگاهی بیاندازیم. چرا که
این «خبر» زبان حکومت زالممد را چند روز بند آورده بود!
در تاریخ 17 دسامبر سالجاری، و در آستانة نشست مطبوعاتی ولادیمیر پوتین ـ 18 دسامبر 2014 ـ خبر عادی شدن روابط ایالات متحد و کوبا در سراسر
جهان انتشار یافت. و همة پامنبریهای ایالات متحد در بروکسلستان
از ابتکار «ارباب» با ذوق و شوق استقبال کردند. ولی حکومتهای «مسجد ـ روسپیخانه»،
و به ویژه حکومت زالممد مفلوک چند روز «لالمونی»
گرفت تا اینکه سرانجام کنیزالاسلام افخم دهاناش را بازکرد و از ارباب عاجزانه
تقاضا نمود تا این سیاست را «ادامه» دهد، تو گوئی ارباب منتظر اجازة کنیزالاسلام
و «آقا» نشسته بود:
«[...]مرضيه افخم، سخنگوی وزارت امور خارجه [حکومت اسلامی] روز
شنبه ۲۹ آذرماه ضمن استقبال از بهبود روابط کوبا و آمريکا [اعلام داشت] تداوم چنين
سياستی میتواند نتايج مفيدی در عرصة بينالمللی در پی داشته باشد [...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 19 دسامبر 2014
اعتقاد عوام بر این بود که «مرده نمیگوزه!»
ولی میبینیم که در جمکران چنین نیست! باری اگر میگوئیم وزارت امور خارجه جمکران از عادی
شدن روابط ارباب با حکومت «کافر و نجس و ملحد» کوبا، زباناش
بند آمده بود، به این دلیل است که مواضع واشنگتن
در حال نزدیک شدن به پانآمریکانیسم جناح راست آمریکاست، و این تغییر موضع نهایت امر به عقبنشینی کاخسفید
از مواضع سنتی و «انگلیسیپرست» حزب دمکرات منجر خواهد شد. حزبی که در کارنامة
درخشاناش جز عوامپرستی، چپستیزی و خلاصه نبرد با لائیسیته، یا بهتر بگوئیم حمایت از فاشیسم هیچ نمیبینیم. و با
توجه به ماهیت فاشیستی حکومت زالممد،
ما هم اگر جای مرضیه افخم بودیم زبانمان بند آمده بود! بخصوص
که انگلستان برای ساختن «عروسک اسلامی» از کنیزالاسلامهای جمکران الهام گرفته، تا اینان را به الگوی «جهان اسلام» تبدیل کند. ولی اینک
که حاکمیت آمریکا از انگلستان فاصله میگیرد،
معلوم نیست تکلیف «رضوانه»، طراح عروسک وحشتناک اسلامی و «آزاد» زنان زالممد
چه خواهد شد!
از مطلب دور افتادیم بازگردیم به کوبا
و «خبر خوش» روز 17 دسامبر. یادآور شویم
در کشور کوبا، بهداشت، آموزش و مسکن برای همه، و «بدون استثناء» مد نظر است و پدیدة «کودکان
خیابانی» خوشبختانه هنوز در اینکشور به منصة ظهور نرسیده. به
عبارت دیگر، کشور کوبا برخلاف حکومتهای «مسجد
ـ روسپیخانه»، و تولیدات «سیاستی ـ
عقیدتی» سازمان سیا هنوز به «شرکت سهامی» بزنودررو تبدیل نشده! و شاید به همین دلیل نیز ترهاتپراکنی قلمزن
روزنامة «اعتماد» به مذاق بیبیسی اینهمه شیرین آمده:
«[...] حالا که جهان
دوباره در آستانه قطبی شدن است، شاخ هیولای
کمونیسم دست دوستی خود را به سوی دشمن تاریخی دراز کرده است[...]»
منبع: بیبیسی، مورخ 17 دسامبر2014
تا آنجا که ما میدانیم «شاخ هیولای کمونیسم» نمیتواند
«دست» داشته باشد؛ کمونیسم هیولا نیست! ولی
اطمینان داریم که فرشتة سرمایهسالاری غرب به هزاران هزار «دست معجزهآفرین» مجهز
است، و قلمزن «اعتماد» یکی از میلیونها
انگشت این دستهای متجاوز است. و یکی از
همین دستها چنان دستپاچه شده که در سایت بیبیسی محمد مصدق را تلویحاً طرفدار
شرق معرفی کرده و مینویسد، آمریکا بر علیه
مصدق کودتا کرد تا ایران را تحت سلطة غرب قرار دهد:
«[...] مطابق اسناد منتشرشده هدف عملیات آژاکس [...] جایگزینی
دولت مصدق با دولتی بود که ایران را با سیاستهای مورد تأیید غرب اداره کند[...]»
منبع: بیبیسی، مورخ 19 دسامبر2014
آنچه این بنگاه خبرسازی «جانبدار» القاء میکند این است که گویا سیاست دولت مصدق مورد تأئید غرب نبوده! میبینیم که با چه ترفند و پدرسوختگیای برای نوکرانشان
بازاریابی میکنند. و در دنبالة این
تبلیغات ابله فریب، قلمفرسائی هواداران
مصدق در باب «نیروی سوم» و «نه شرقی، نه
غربی» و منافع ملی و غیره مخاطب را مبهوت و سردرگم میکند که این مصدق چه «اعجوبهای»
بوده؛ نوعی «امام» خمینی پیش از موعد! ولی مسائل
اقتصادی به کنار، اگر به یاد آوریم که «تفکیک
جنسیتی» در دبستانهای ایران، یکی از برنامههای دولت همین مصدق «مستقل» بوده، بسیاری از ابهاماتمان برطرف میشود و به صراحت میبینیم که دولت مصدق در
واقع افتخار پادوئی برای محفل اسطورهپرستان را داشته و در عمل هیچ تضادی بین این
دولت و سیاستهای غرب در ایران دیده نمیشود.
عملیات آژاکس همچنانکه پیشتر هم گفتیم
از منظر سیاسی با هدف سلب مشروعیات از پهلوی دوم و فراهم آوردن زمینة حکومت شیخ
بجای شاه سازمان یافت، و مانند کودتای 22 بهمن
1357، از موافقت ضمنی حاکمیت اتحاد
شوروی نیز برخوردار بود. سیاست مسکو در
قبال ایران زمانی تغییر کرد که سلطنت آخوندهای «بلشویک» و مسکویت نفسهای آخر را
میکشید و ... و پس از چندین و چند سال گزارشهائی در مورد عملیات تخریبی اینان
انتشار یافت که یک نمونه از آن را در وبلاگ «پاپ و پاپستان» نقل کردهایم. حال میپردازیم
به برخورد «انقلابیون» بلشویک با عرصة ادبیات و تشابه آن با نگرش ابلهانة
جمکرانیان چپنما و چماقدار!
بله دچار توهم نشویم، در عرصة هنر،
«انقلابیون» جمکران میمونوار به تقلید از بلشویکها نشستهاند. ویژگی
نگرش بلشویکها این است که بخش تخیلی ـ سوبژکتیف ـ
آفرینش هنری را «ارزشی» میخواهند.
به این ترتیب که اگر اثر هنری با
ارزشهای به اصطلاح «والا» و انقلابی اینان همخوانی نمیداشت، هنرمند را به ضدیت با انقلاب متهم میکردند. به
ویژه اگر هنرمند مانند «آناآخماتووا» به طبقة اجتماعی «شیاطین» تعلق داشت نه تنها
آثار که موجودیتاش نیز انقلاب را تهدید میکرد!
«آنا آخماتووا»، پس از
انقلاب اکتبر، نفرت حکومت را برانگیخت. به سه
دلیل «شکمی ـ ارزشی!» نخست اینکه همسر وی توسط انقلابیون تیرباران شده
بود. دیگر آنکه آخماتووا به طبقة اشراف سابق تعلق
داشت و آثارش نیز با جریانات ایدئولوژیک حکومت همخوانی نشان نمیداد. در
نتیجه منتقدان ادبی بلشویسم آثار او را خطری برای انقلاب به شمار میآوردند:
«[...] منتقدان [...]بارها
درخصوص خطر بالقوهای که در اشعار وی مستتر بود، به حکومت هشدار داده بودند [...] پس از انتشار
شعری با عنوان زن لوط [...] یکی از منتقدان به نام لیلویچ چنین مینویسد: آیا میتوان مدرکی روشنتر و دلیلی واضحتر از
این شعر برای اثبات ضدانقلاب بودن آخماتووا ارائه نمود؟[...]»
منبع: محمود
رضائی، «آنا آخماتووا، بانوی رنج و عشق»، سایت ایراس، مورخ 5
تیرماه 1392
آنچه آخوندهای بلشویک «خطر بالقوه» در شعر آخماتووا میخواندند
در واقع «فردیات» و زنانگی وی بود که خارج از ارزشهای حاکم قرار میگرفت. واکنش
حکومت ملایان به آثار صادق هدایت و به ویژه سرودههای فروغ فرخزاد را که فراموش
نکردهایم؛ نگرش فردی، به ویژه در قالب «تخیل» تهدیدی است جدی برای
گلهپرستان! دلیل هم روشن است؛ «پوپولیسم
اسلامی» در مقام عرصة نفی و تخریب، یا
همان تأئید «آزادی بیان آخوند» در هر حال با آزادی بیان انسان ـ لائیسیته ـ در تضاد آشکار قرار میگیرد. و در کمال تأسف «نیروی سوم» مطلوب ایرانینماها
نیز از عرصة نفی و تخریب فراتر نمیرود. استدلال «نیرویسومیها» این است که اکثریت
ایرانیان از حکومت اسلامی نفرت دارند و این حکومت در مسیر سیاست مسکو قرار گرفته! اشکال
اینجاست که منطقاً حکومت اسلامی نمیتواند در مسیر سیاست مسکو باشد، چرا که
دارائیهایاش را به صورت دربست در اختیار بانکهای غرب گذارده. پس «نیروی سومیها» تحلیلشان را با دروغ شروع
میکنند.
فرض محال که محال نیست؛ فرض
کنیم ملایان جمکران شیفتة مسکو باشند. در اینصورت باز هم برای گام برداشتن در مسیر دلخواهشان
«اختیار» ندارند، چرا که اقتصاد دولت آخوندها
به آتلانتیسم وابسته است. حکومت اسلامی ایران تحت قیمومت غرب قرار دارد و
دقیقاً به همین دلیل دیانت و سیاستاش یکی شده و منافع آخوند را بجای منافع ملی
ایرانیان نشانده:
«[...] در بودجه سال 94 تصویب شده که آب و برق و گاز حسینیهها، تکایا
و اماکن مذهبی رایگان است. چیز تازهای
هم نیست، تقریبا در همه لوایح بودجه چنین چیزی پیشبینی
شده بود[...]»
منبع: بیبیسی، مورخ 20 دسامبر 2014
این دست و دلبازیها در شرایطی صورت میگیرد که تورهای
شب یلدا به دلیل تقارنشان با ایام روضه و زوزة «امت اسلام» ممنوع شده:
«[...] برگزاری هر نوع تور شب یلدا [...] به دلیل
همزمانی این شب با وفات پیامبر اسلام و دو امام ششم و هشتم شیعیان در سال جاری
ممنوع[...]»
منبع:رادیوفردا، مورخ 27 آذرماه سالجاری
ولی وحشیگری حکومت زالممد به این مختصر محدود نمیشود!
آخوندهای آفتابه بهدست و نعلینپوش که پیراهن زنانه بر تن دارند، در مورد شب یلدا هم برای ملت ایران تعیینتکلیف
میکنند:
«[...]آیتالله ناصر مکارم شیرازی [...] از مردم خواستهاست
تا از برگزاری جشن در این شب خودداری کنند[...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 20 دسامبر2014
حکایت گوز قاطر در جشن عروسی پسر پادشاه است. خلاصه
بگوئیم حضرات گویا فراموش کردهاند که هزاران هزارسال پیش از قوادی ابراهیم خلیلالله
در سرزمین فراعنه، اقوام ایرانی جشن میلاد خورشید بر پا میکردهاند.
«سرزمین آبی فردوسی» برگرفته از سرودة «سرگئی
الکساندروویچ یسنین.»
<< بازگشت