یکشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۹۳

نامه و ناپلئون!




«[...]والله دروغ چرا؟ تا قبر آآآآ... ما که چل سال با انگلیسا زد و خورد کرده‌ایم زبان‌شان را نمی‌فهمیم؟ یادش بخیر یک همشهری داشتیم [...] دائی‌جان ناپلئون[...] آهسته گفت: قاسم خفه شو!
منبع:  رمان دائی‌جان ناپلئون، ص. 382

یک روز پس از جمعة ‌سیاه که با نشست سران اوپک در وین تقارن یافت،  سناریوی ارعاب ایرانیان ـ  اسیدپاشی ـ  نیز از اصفهان به تهران رسید!   در اصفهان همچنانکه به یاد داریم،   زنان هدف اسیدپاشی قرار ‌گرفتند،   حال آنکه این سناریو در تهران،   مردان را هدف قرار داده.   و شاید به همین دلیل عملة ساواک از «اسید رقیق» استفاده کرده‌اند:

«[...] احتمالاً مایع پاشیده شده بر روی صورت دکتر سیامند انوری نوعی اسید رقیق شده بوده[...]»
منبع:  ایریب،‌  مورخ 30 نوامبر2014

بله،‌  چون «احتمالاً» اسید کذا «رقیق» بوده،   بر غلظت اسیدپاشی بوق‌های آتلانتیسم افزوده شده!   از آنجمله ‌است ساختن هواپیمای بدون سرنشین با برد 3 هزار کیلومتر توسط سپاه پاسداران؛    گم شدن 32 جلد «تحقیقات» دولت ملاممد خاتمی در مورد خشونت علیه زنان،  لاف و گزاف مم‌جواد ظریف در نشست محرمانة مچلیس؛‌   ارائة مینی ویراست «ملی‌مذهبی» از ژان پل سارتر؛  و نهایت امر تبدیل سکولاریسم به ابزار فروش پوپولیسم!         

نتایج نشست «روسیه ـ اوپک» در وین ـ  مخالفت با مطالبات کاخ سفید مبنی بر‌ کاهش تولید نفت ـ  به آتلانتیست‌ها تفهیم کرد که می‌باید با سناریوی «نفت شیل» وداع کنند.  و پارس کردن نخست‌وزیر بریتانیا به اتحادیة اروپا و تهاجم ایشان به «مهاجران اروپائی»،   واکنش بروکسل‌ستان بود به نتایج «ناخوشایند» همین نشست در وین!   دولت بریتانیا که ریاست «پنهان»‌ اتحادیة اروپا را بر عهده دارد،  ‌ در آستانة کودتای اوکراین «فرمان» داده بود که این اتحادیه می‌باید در مورد «نفت شیل» استثناء قائل شده‌،    مقررات حفظ محیط زیست را کنار بگذارد!   به عبارت دیگر،   گذشته از تخریب اوکراین،   لندن و واشنگتن برای منزوی کردن روسیه،  از نابودی محیط زیست در اروپا و آمریکا نیز ابائی نداشتند.   استخراج نفت شیل از چند سال پیش در آمریکا آغاز شده ـ  رادیوفردا،‌  مورخ 29 نوامبر2014 ـ  و سال گذشته هم مورد تأئید لندن قرار گرفت!   یادآور شویم به گزارش «بورسوراما»،  مورخ 13 ژانویه 2014،   شرکت «توتال» برای سرمایه‌گزاری در این زمینه پیشگام شده بود!    

برنامه حضرات این بود که با افزایش بی‌رویة بهای نفت،  ‌ شرایطی فراهم آورند که سرمایه‌گزاری گسترده در استخراج نفت شیل را تشویق کنند تا شرکت‌های «سنتی» نفت با شرکت‌های «غیرمتعارف» جایگزین شوند.  روشن است که شرکت‌های جدید به «تخریب» محیط زیست نیز «متعهد» هستند،   چرا که استخراج نفت شیل بدون «تخریب محیط زیست» امکانپذیر نیست!   خلاصه «دیانت و سیاست و اقتصاد» پاترنوس همواره «در تقابل با مسکو» شکل می‌گیرد،   و از این منظر با محفل نفرت‌فروش «شیخ‌وشاه»،  و به ویژه با حکومت زال‌ممد رایش هم‌سوئی کامل دارد.   حمایت نوکرمآبانة «زنگنه»،    وزیر نفت جمکرانیان از کاهش تولید نفت اوپک شاهدی است بر این مدعا.   البته حکومت زال‌ممد در این عرصة‌ خودفروختگی از همراهی دولت‌های دست‌نشاندة عراق،‌  ونزوئلا و نیجریه نیز برخوردار شد،   ولی خوشبختانه عربستان به «دلائلی» در برابر اینان قرار گرفت:

«[...] عربستان سعودی[...] به رغم پافشاری کشورهائی چون ونزوئلا،  عراق، ایران و نیجریه،  با کم کردن سقف تولید به مخالفت برخاست[...]»
منبع: رادیوفردا،  مورخ 29 نوامبر2014

باری طی ماه نوامبر سالجاری،   چند نشست سرنوشت‌ساز برگزار شدکه پیوند حکومت ملایان به آتلانتیسم را بر ملا کرد.   طی این مدت جمکرانیان از شرکت در  رأی‌گیری جهت قطعنامة «ممنوعیت ستایش از نازیسم» خودداری کردند؛  آمریکا،  کانادا و اوکراین به این قطعنامه رأی مخالف دادند،   و  اتحادیه اروپا هم به آن «رای ممتنع» داد.  حال آنکه رأی اسرائیل، سوریه،  اردن،  عراق و حتی عربستان به این قطعنامه مثبت بود!

با در نظر گرفتن تقابل مواضع عربستان در مورد نفت و تبلیغات نازیسم با اردوگاه آتلانتیسم،  و با توجه به پیامدهای مذاکرات هسته‌ای در وین و مسکو،  به نظر می‌رسد «اسلام سیاسی» زال‌ممد در سراشیب سقوط افتاده باشد.   و شاید به همین دلیل شیپورهای فارسی‌زبان آتلانتیسم،   به قول معروف دستپاچه شده و همزمان با فروش ملاممد خاتمی به عنوان آخوند «روشنفکر و ضدخشونت»،  و تطهیر جبهة ‌ملی و باند فروهرها و دیگر حامیان کودتای 22 بهمن 1357،   یک مینی ویراست وطنی از «ژان پل سارتر» را هم به بازار آورده‌اند.   ایشان «حسین علیزاده» نام دارند؛   موسیقیدان هستند و برخلاف دیگر شخصیت‌های برجستة جمکران «جایزه ناپذیر» تشریف دارند!   ایشان به توصیة دیگران از دریافت نشان شوالیه خودداری فرموده‌اند! 

آن‌طور که رادیوفردا می‌گوید،‌  «آقای علیزاده ضمن تشکر از مردم بافرهنگ فرانسه،  از پذیرفتن نشان شوالیه انصراف داده‌اند!»  اتفاقاً ژان پل سارتر «راحل» هم در مورد جایزه نوبل همین کلک را زده بود!   ایشان که به توصیة برخی «محافل» مورد لطف و عنایت محفل نوبل قرار گرفته بودند،   وقتی خبردار شدند که قرار است برای دریافت نوبل ادبیات نامزد شوند، ‌ هیچ مخالفتی از خود نشان ندادند.   ولی وقتی جایزه نوبل را،‌  به توصیة محفل به او اهداءکردند،‌  از پذیرفتن‌اش خودداری نمود!    به این ترتیب حضرت ژان پل سارتر با همراهی قبیلة نوبل موفق شد حسابی هیاهو به راه انداخته،   خود را به عنوان «معترض» به جماعت شوت‌وپرت،‌  یا همان «مردم بافرهنگ» فرانسه بفروشد،  باشد که رضایت قبیلة روتچیلد هم تأمین شود.   4 سال پس از این سناریوی مسخره،   شاهد «انقلاب» سال 1968 در کشور فرانسه بودیم؛   ژنرال دوگل جای خود را به نخست‌وزیر وقت،  «ژرژ پمپیدو» واگزار کرد،   بعد هم پمپیدو با «رأی مردم» به عنوان رئیس جمهور فرانسه به کاخ ریاست جمهوری پرتاب شد.

یادآور شویم،   پیش از ورود به عرصة سیاست فرانسه،   «ژرژ پمپیدو» در بانک «روتچیلد» به خدمت اشتغال داشت،   و به همین دلیل در هم‌سوئی با حاج روح‌الله و الیزابت دوم و شرکاء، «جشن‌های پرسپولیس» را مورد تحریم قرار داده بود!   خلاصه،   از همان دوران با همکاری صمیمانه و پنهان قبائل «روتچیلد و نوبل» در کشور فرانسه،   حاکمیت اینکشور با تروریسم اسلامی پیوند مستحکمی برقرار کرده بود،   و ثمرة‌ وصلت ناپلئون بناپارت با اسلام سیاسی چیزی نبود جز «نشست گوادالوپ» و کودتای 22 بهمن 1357.   کودتائی که نشان داد تمام تشکل‌های سیاسی مرزپرگهر،    از جبهة ملی و نهضت‌آزادی و‌ حزب ملت ایران گرفته، ‌ تا حزب توده و فدائیان خلق و دیگر چپ‌نمایان در «تضاد با لائیسیته و روابط حقوقی» اتفاق نظر دارند،  و خلاصه سرشان در آخور «برتری‌طلبان» و آتلانتیست‌هاست.  کودتای 22 بهمن ثابت کرد که اینان جملگی دست در دست محفل «شیخ‌وشاه» برای ‌بازگشت به گذشته مثل سگ له‌له می‌زنند.  و اشتباه نکنیم هنوز هم در بر همین پاشنه می‌چرخد! 

آن‌ها که می‌خواهند به صدر اسلام بازگردند به کنار،  ‌ بعضی‌ها دل‌شان برای بازگشت به دوران تاخت‌وتاز هیتلر و ناپلئون بناپارت تنگ شده،   و می‌خواهند عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای و خلاصه «قراردادهای حقوقی» را به صورت «یکجانبه» لغو کرده،  علم جنگ با روس‌های «کافر» را به دست گیرند:

«[...] به اظهار برخی اصحاب‌نظر[...]  تحولات قرن 20 به ويژه انحلال امپراتوري روسيه [...] فروپاشی اتحاد شوروی [...] و نيز وضعیت افغانستان فرصت به دست تهران داده است که اگر بخواهد قراردادهای گلستان، تركمنچاي، هرات و ... را كه طبق عرف تاريخ،  تحميلات نظامي به شمار مي‌روند و قابل اعراض و اعتراض هستند ـ  دست كم روي كاغذ ـ  ابطال و كان لم يكن اعلام كند،  همچنانکه پس از انقلاب،  قرارداد سال 1921 روسيه شوروي با ایران را به طور يكجانبه لغو کرد.»
منبع:  اطلاعات نت،  مورخ 29 نوامبر2014

می‌بینیم که بعضی‌ها چه خواب‌های شیرینی برای رونق دکان عموسام دیده‌اند؛   جنگ حکومت اسلامی با ارتش روسیه بر سر مناطقی که نه می‌خواهند به ایران ملحق شوند،  و نه ایران قادر است آن‌ها را اداره کند.  البته این مهم با «کمک و هم‌یاری» عموسام می‌باید «عملی» شود!‌   همانطور که خواب و خیال‌های «دمکراتیک عراقی‌ها»‌ را عموجان برای‌شان عملی کرد!   بله،  به منظور تحقق سیاست عموجان،‌  تاریخ هم «شرع» پیدا کرده،   تا عده‌ای در لیفة تنبان عموسام «عرف تاریخ» رویت کنند،‌  و با تکیه بر آن قراردادهای «حقوقی» را به صورت یکجانبه لغو نمایند.  این صاحب‌نظران زرنگ چنین استدلال کرده‌اند:   از آنجا که شوروی قرارداد سال 1921 را لغو کرد و انگلستان در حق ما ظلم کرد،   پس ما هم «حق» داریم عهدنامة گلستان و غیره را لغو کنیم و قفقاز و هرات و غیره را پس بگیریم!   ولی اشکال اینجاست که از یک‌سو نه دیگر شوروی وجود دارد و نه روسیه تزاری!  از سوی دیگر،   در سرزمین‌هائی که به دلیل شکست نظامی قاجار از ایران جدا شده،   انسان‌ها زندگی می‌کنند،  نه گله‌های گوسفند!  به عبارت دیگر،  امکان دارد ساکنان گرجستان و هرات و آذربایجان و داغستان و غیره امروز نخواهند بخشی از طویلة اسلامی رایش باشند،  و همچون ملت ایران از مزایای توحش امر به معروف،‌  اسیدپاشی،  و حکومت چماقدار و قاچاقچی بهره‌مند شوند و ... و خلاصه شاید اینان نخواهند چماقداران صادراتی حکومت از قماش پاسدار اکبر و شرکاء به عنوان روشنفکر و نظریه‌پرداز،   سکولاریسم را به ابزار تبلیغ پوپولیسم تبدیل کنند؛  ‌ دمکراسی را در گرو «باورهای جمع» قرار دهند؛   و‌تل موهوم مردم را در جایگاه «قضاوت» نسبت به قوة قضائیه بنشانند:

«[در] ایران تحت سیطره نظام غیردموکراتیک [...] اعتماد اجتماعی صدمه زیادی خورده [...] اعتماد به رژیم سیاسی[...] به شدت کاهش یافته[...] دستگاه قضایی از اعتماد مردم برخوردار نیست[...]»
منبع:  رادیوفردا،  مورخ 29 نوامبر2014 

بدانید و آگاه باشید که قوة قضائیه باید مورد اعتماد «مردم» باشد،  ‌چرا؟  چون در لجنزار پوپولیسم ـ جوامع اسطوره‌ای ـ  تل موهوم مردم از «حق قضاوت» برخوردار است!  همان شرایطی که بعضی‌ها می‌خواهند در کشور مصر هم حاکم باشد.   و این است حکمت قتل نیروهای حافظ نظم عمومی و «اعتراض مردم» به صدور حکم برائت حسنی مبارک در اینکشور!   برپائی دادگاه خیابانی،   صدور حکم و اجرای آن توسط جمع،  ‌اوج توحش پوپولیسم است.   و برای فروش همین پوپولیسم،   شیپور سازمان سیا به پاسدار اکبر تریبون داده.

حال نیم نگاهی به داغستان و گرجستان و چچنی و جمهوری آذربایجان بیاندازیم.  در این مناطق «مردم» برای قوة‌ قضائیه تعیین تکلیف نمی‌کنند!   بله،‌  وقتی یابو برتان می‌دارد و مطالبات ناپلئون و هیتلر را به حساب «ملت ایران» می‌گذارید،  بد نیست به یاد داشته باشید که علیرغم «بازتولید» کودتای سوم اسفند در کشور اوکراین،  نه  قفقاز و نه هرات،   و به طور کلی هیچ دهکده و شهر و کشوری «آغل گوسفند» نیست!

جنگ‌هائی که به دلیل خودفروختگی روحانیت شیعه و نفرت قشر آخوند از هم‌زیستی و همجواری با مسیحیان« نجس» به راه افتاده بود،  به شکست دولت  ایران منجر شد و «گلستان و ترکمانچای»،‌   پیامد همین شکست نظامی است.   آلمان نازی و فرانسة ناپلئون بناپارت هم پس از دریافت «توسری» ناچار شدند پیامد شکست نظامی‌شان را بپذیرند،‌  و اینک نوبت به لندن و واشنگتن و دیگر حامیان ترویسم بهارعرب رسیده تا تاوان شکست‌شان را در سوریه،   و به ویژه در مرزهای روسیه ـ  ایران و اوکراین ـ  بپردازند.  و اینچنین بود که نخستین نشانه‌های  شکست در رسانه‌های رسمی ملایان پدیدار شد.

سایت ایریب که برای «انقلاب مردمی» اوکراین معرکه گرفته بود،  ناگهان «دریافت» که در اوکراین کودتا شده:

«[...] پس از آنکه روسیه در اواسط ماه مارس در پی کودتای ماه فوریه در اوکراین،  کریمه را الحاق کرد،   مقامات و شرکت‌های روس با نخستین بخش از تحریم‌های غرب شامل ممنوعیت صدور روادید و مسدود شدن دارائی‌ها مواجه شدند[...]»
منبع:  ایریب،‌  مورخ 29 نوامبر2014  

می‌بینیم که سرانجام حکومت زال‌ممد متوجه شدکه در اوکراین کودتا شده!    البته دولت آنجلا مرکل پیش از برادران جمکرانی‌اش به این واقعیت تلخ پی برده بود.   ولی از آنجا که دولت آلمان خیلی «مستقل» است،   بی‌سروصدا وزیر امورخارجه‌اش را به مسکو فرستاد تا خواهان اجرای «توافق مینسک» شود!   ولی روابط «برلن ـ  مسکو» موضوع وبلاگ ما نیست!   پس بازگردیم به حمایت فرانسه از «اسلام سیاسی» در ایران.   این سیاست که پس از عقب‌نشینی برلن در اوکراین تشدید شد،‌   در قالب ابراز عنایت سفیر فرانسه به امامزاده‌های جمکران،   از جمله نظر لطف ایشان به «حضرت معصومه»،  توزیع رایگان نشان فرهنگی شوالیه در میان ابواب‌جمعی جمکران،   تلاش جهت انتشار «پامفیلوس» والری تریرویلر به زبان فارسی،  و به ویژه ارائة مینی‌ویراست وطنی از «ژان پل سارتر» بروز کرده.   

اشتباه نکنیم،  رد نشان شوالیه از سوی حسین علیزاده،  در واقع الگوبرداری هول‌هولکی و کودکانه از صحنه‌سازی ژان پل سارتر و محفل نوبل است.   علیزاده می‌گوید به دلیل «بی‌توجهی» مسئولان به موسیقی از پذیرفتن نشان کذا خودداری کرده!   حال آنکه این ادعا همان پیوند گوز به شقیقه است!  از سوی دیگر بعضی‌رسانه‌ها می‌گویند،  «علی رهبری»،   آهنگساز ساکن اطریش به او چنین «توصیه‌ای» کرده!  گویا مستر رهبری به مستر حسین‌زاده  توصیه فرموده بودند که در اینمورد «تأمل» کند و از ژان پل سارتر و آلبرکامو «بیاموزد» که نشان شوالیه را نپذیرفتند!

خلاصه جمکرانیان پیوسته عین میمون در حال تقلید از این و آن هستند،   و خصوصاً فراموش نمی‌کنند که طبق «عادت» محمدصاد،   در هر موقعیت،   از طریق «امر به معروف»،  دیگران را از گمراهی نجات دهند!   آنچه در ایسنا و ایلنا و رادیوفردا در اینمورد انتشار یافته،  یک «پیام مشخص» به مخاطب می‌فرستد و آن اینکه حسین علیزاده به «نصیحت»،   یا بهتر بگوئیم به دخالت علی رهبری در حریم خصوصی‌اش نه تنها اعتراض نکرده،  و به ایشان نگفته سرش به کار خودش باشد،  که از این تهاجم آخوندمسلکی استقبال هم به عمل آورده:
     
«[...]حسین علیزاده، آهنگساز و نوازنده سرشناس موسیقی سنتی ایران[...] در نامه‌ای، بدون ذکر دلیل روشن، از دریافت نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه اعلام انصراف کرد و نوشت که خود را بی‌نیاز از دریافت هر نشانی می‌داند[...]ایلنا[...] در این باره اشاره می‌کند که [...] علی رهبری [...]روز سوم آذر در نامه‌ای...»
منبع:  رادیوفردا،  مورخ 29 نوامبر2014 

بله این «نامه» که از قضای روزگار در میعاد آذرگان و در آستانة انتشار تصاویر فرانسوا اولاند و ژولی‌گایه در الیزه،  از کشور «اطریش» برای حسین علیزاده ارسال شده،  ‌ به استنباط ما برای حکومت زال‌ممد هم پیامی «نمادین» داشته.   به عنوان نمونه،   به ملایان به صورت غیرمستقیم «نصیحت» کرده که در زمینة نفت و غنی‌سازی اورانیوم،   نزدیک شدن بیش از حد به «ناپلئون» می‌تواند مانند دوران سلطنت فتحعلی‌شاه برای‌شان دردسرهائی به همراه بیاورد!