چهارشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۹۳

اسید و اسطوره!




ادعای وجود «پیشرفت‌های اخیر در دولت و مجلس ایران» از توهمات احمد شهید،  گزارشگر ویژة سازمان ملل در امور حقوق بشر باید باشد: 

«[...] گزارشگر ویژه سازمان ملل همچنین تأکید کرد به رغم پیشرفت‌های اخیر در دولت و مجلس ایران،  وضعیت حقوق بشر در این کشور همچنان موجب نگرانی جدی است[...]»
منبع: رادیوفردا،‌  مورخ 29 اکتبر2014

بهتر است مستر شهید در مورد «پیشرفت‌های اخیر» به ما توضیح دهند تا نادان از این جهان نرویم.   چرا که،  اگر ایشان به مسائل ایران با دقت می‌نگریستند،  به صراحت می‌توانستند ببینند که اظهارات حسن فوتبال در مورد علاقة «زنان عفیف ایران» به نماد بردگی،  هیاهوی اسیدپاشی،   ‌تصویب یکی دیگر از احکام تحجر ـ  امر به معروف ـ  در مجلس جمکران،   و به ویژه اعدام هول‌هولکی و جنایتکارانة ریحانه جباری،  ‌آنهم به جرم دفاع از خود در برابر تجاوز یک کارمند وزارت اطلاعات،  در واقع نشان «پیشرفت» حکومت اسلامی در عرصه توحش و خشونت است.   شاید هم گزارش احمد شهید متحمل «اسیدپاشی» شده باشد!   چرا که «اسید» نیز مانند اسطوره «انسان‌زدا» است!  در واقع اسیدپاشی با تحمیل حکومت  اسطوره‌ای بر ملت‌ها هیچ تفاوتی ندارد؛  حکومت اسلامی همان حکومت اسیدپاشی است.         

این حکومت جنایتکار «ریحانه جباری» را به جرم «دفاع از خود در برابر تجاوز» اعدام کرد و شیپور تبلیغاتی وزارت امور خارجه بریتانیا هم برای «سلب مسئولیت» از حکومت جمکران،   تلاش کرد این جنایت را به حساب «رسانه‌ها» بگذارد.  هر چند هنوز مشخص نشده کارمند وزارت اطلاعات به چه دلیل از محل سکونت یک زن «تنها»  ـ  آنهم در حکومت اسلامی ـ  سر در آورده؟!  کسی چه می‌داند؟   شاید ایشان قصد «امر به معروف» داشته‌اند و ریحانه از امر ایشان اطاعت نکرده،   در نتیجه پای را به قول کنیزالاسلام‌ها از «مرحلة لسانی» فراترگذاشته،  و دست به امر به معروف «عملی» زده!  در هر حال،   این جانور وحشی «برحق» بوده و ریحانه هم باطل!   از اینرو بی‌بی‌سی برای سلب مسئولیت از حکومت زال‌ممد به میدان‌داری افتاده:

«آیا رسانه‌ها در اعدام ریحانه جباری نقشی داشتند؟»
منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 26 اکتبر 2014

به این ترتیب می‌باید بپذیریم که «قوه قضائیه» حکومت اسلامی که برای «ریحانه» حکم اعدام صادر کرد،   در این جنایت هیچ مسئولیتی ندارد.   بله،   لازم است «همه با هم» برای «سلب مسئولیت» از حکومت اسلامی و ارائة‌ تصویر دلپذیر از این ساختار جنایتکار و دست‌نشاندة آتلانتیسم بکوشند،   تا بتوان دامنة سرکوب و تاراج ایرانیان را گسترش داد.  از اینرو در مورد اعدام ریحانه و اسیدپاشی،  بی‌بی‌سی و رادیوفردا،‌  هم‌سو با بوق‌های جمکران به «سلب مسئولیت» از حکومت اسلامی مشغول شده‌اند.   به این منظور «رادیوفردا»،   اظهارات آخوند یونسی را در مورد اسیدپاشی منعکس کرده.   این جانور وحشی خشونت و توحش حکومت اسلامی را با «فرهنگ ایرانی» در ترادف قرار داده،  فرهنگ ایران را «ضدخشونت» می‌خواند:

«[...] قطعاً چنین کارهائی از یک ایرانی نمی‌تواند سربزند چرا که ایرانی‌ها فرهنگی ضدخشونت دارند[...]»
منبع:  رادیوفردا،  مورخ 27 اکتبر 2014 

همه بدانندکه «ایرانی‌ها فرهنگ ضدخشونت دارند!»  پس اگر ایرانیان به قول این آخوند «مابون» فرهنگ ضدخشونت دارند،   باید پرسید خشونت اعمال شده بر ایرانیان طی این چند دهه از کجا آمده؟  چرا که شاهدیم سال‌هاست ساختاری بر«ایرانیان ضدخشونت» حاکم شده،  که از قضای روزگار و برخلاف ترهات این آخوند،  عین «خشونت» است!  در واقع اینجا یونسی برای ارائة تصویر دلپذیر از حکومت اسلامی متوسل به «فرهنگ ایرانیان» شده.   حتماً می‌خواهد خودش را هم با آن ریش و پشم و دستار نمادی شایسته از فرهنگ ایرانیان جا بزند.   بد نیست این آخوند حرمسرادار بداند که «فرهنگ»،  چه ایرانی و چه غیر،  در هر حال با حکومت آخوند و «تکرار» و پرستش سنت و پیروی از «نصایح بزرگان» و ... و «بازگشت به گذشته» هیچ ارتباطی نمی‌تواند داشته باشد.   عرصة فرهنگ را نمی‌توان با عرصة خشونت و توحشی که نتیجة «تکرار و تعبد» است،   در ترادف قرار داد.   ایجاد ترادف میان فرهنگ و خشونت فقط در منطقة نفوذ آتلانتیسم یعنی در لجنزار اسطوره‌پرستی امکانپذیر می‌شود و حکومت جمکران نیز از قضای روزگار در اعماق همین لجنزار نشسته.

به همین دلیل،  مخالف‌نمایان این ساختار متجاوز،  در زمینة خشونت و  توحش به مراتب «پیشرفته‌تر» از رسانه‌های رسمی و نیمه‌رسمی حکومت اسلامی هستند!   انتساب «اسیدپاشی» به فرودستان؛   دعوت به حضور در نماز جمعه و‌ شرکت در مراسم تف سربالای جمعی؛  و از همه مهم‌تر تجلیل از آخوند مدرس ـ‌ از مخالفان حق رأی زنان ـ  فقط یک نمونه از این پیشرفت‌ها در عرصة حماقت است که سایت چپ‌نمایان آن را در فیس‌بوک یکی از آخوندپرست‌های مونث پیدا کرده و با افتخار منعکس می‌کند:

«[...] آن‌ها که بر چهره دختران اسید پاشیده‌اند[...] از میان جوانان بیکار حاشیه شهر به دام این وسوسه افتاده‌اند [...] خرجی هم برای این دنیا و تبدیل آن به جهنم می‌گیرند[...] چه اشتباهی کردیم که موقع انتخابات مجلس [...] پای صندوق‌ها نرفتیم [...] ایکاش می‌شد،  صدهزار در صد هزار می‌شدیم و به نماز جمعه می‌رفتیم و [...] بانگ بر می‌داشتیم:  حیا کنید![...] ‌به یاد آورید روزگاری را که از ترس نظمیه رضاشاه جرأت نداشتید با عبا و عمامه در خیابان ظاهر شوید[...] تشنه به خون هر آن کس هستید که بخواهد به مجلس برود و مدرس باشد[...]»
منبع:  پیک‌نت،‌  مورخ 6 آبان‌ماه سالجاری
                           
اهالی مرز پرگهر!   حضور در  مراسم حماقت‌گستر جمعه،  و شرکت در مراسم تف سربالای جمعی را از دست‌ ندهید تا حکومت زال‌ممد بتواند ضمن کسب مشروعیت مردمی برای خود، جانوران وحشی و زن‌ستیز نظیر «آخوند مدرس» را هم به مجلس بفرستد و نان آتلانتیسم را در روغن فراوان‌تری شناور کند.   به این ترتیب،   نتایجی جادوئی حاصل می‌شود که مهم‌ترین‌اش مترادف شدن «فرودست با مجرم» است.   و با تکیه بر همین ترادف جادوئی می‌توان قربانیان خشونت را به عنوان عامل خشونت مجازات کرد!   صدور حکم اعدام برای ریحانه جباری از همین نگرش واژگون سرچشمه گرفته.   نگرش قبائل صحرانشین سامی که در قرن بیستم نیز کارساز «11 فرمان گوبلز» شد!   در وبلاگ‌های پیشین به یازده فرمان گوبلز اشاره کرده‌ایم و نیازی به تکرار نیست،   فقط بگوئیم این مجموعه انسان‌ستیز بر مردمی بودن پروپاگاند تکیه کرده:
  
«پروپاگاند باید مردمی باشد و در حد درک عوام»

به عبارت دیگر لازم است تبلیغات در مسیر «باورهای مردم» تنظیم شود.  و در کمال تأسف در کشور ایران،  این باورها بر چرندیات آخوند شیعی و به ویژه قصة مسخرة حسین در کربلا استوار شده.  پس تبلیغات‌چی‌ها بدانند که،   باید در بوق کربلا و مبارزه با ظلم و ستم دمید!  به ادعای شیعی‌مسلکان پرسوناژ حسین بر علیه ظلم و ستم یزید «قیام» کرد و شهید شد!  پس می‌باید بپذیریم «حق» با «حسین» بوده!   به این ترتیب هیتلر و گوبلز هم در ردة مقدسات شیعی‌مسلکان قرار می‌گیرند،  ‌چرا که ارتش آلمان نازی کمونیست‌های «خداناباور» را مورد تهاجم قرار داده بود.   و با توجه به انتشار اسناد محرمانة یانکی‌ها در نیویورک‌تایمز،  مورخ 27 اکتبر 2014،  می‌بینیم که حاکمیت آنگلوساکسون‌ها نیز در ردة مقدسان شیعه قرار گرفته!   بله،  اخیراً ورق‌پاره‌های آنگلوساکسون دست به فرار به جلو زده‌اند،   و رسماً اعلام می‌کنند که،  پس از پایان جنگ دوم آتلانتیسم بر علیه شوروی به صورت زیرجلکی با فاشیست‌ها همکاری می‌کرد!  همان آتلانتیسمی که پیش از جنگ دوم جهانی نیز حامی فاشیست‌ها بود. ‌ از این «اعترافات» می‌توان نتیجه گرفت که،   همکاری آتلانتیسم با نازی‌ها به ویژه از حمایت کاتولیک‌های ینگه‌دنیا برخوردار بوده و با سناتور «جوزف مک‌کارتی» و قبیلة کندی‌ها،   یعنی با واتیکان پیوندی ناگسستنی دارد.   ولی با در نظر گرفتن اینکه محفل «کارترـ برژینسکی» حضرت پاپ را برای نخستین بار به کاخ سفید دعوت  کرد،  و سناتور کندی هم از حامیان نامزدی باراک حسین اوباما در انتخابات ریاست جمهوری بود،   و با توجه به تقارن کودتای سبزالله و تروریسم بهار عرب با دوران ریاست جمهوری باراک اوباما به صراحت می‌توان دریافت که برخلاف دوران «ترومن»،‌  طی سال‌های اخیر،  جهت حمایت از آشوب و تروریسم برای اعمال فشار بر مسکو،‌   آتلانتیست‌ها دیگر به «پنهان‌کاری» هم نیازی نمی‌بینند!   

ولی رسانه‌های اینان اصل اساسی پروپاگاند گوبلز ـ  واژگون‌نمائی ـ  را همچنان رعایت می‌کنند!   به عنوان نمونه،  چند روز پیش وزیردفاع یانکی‌ها اعلام داشت،  «نزدیک شدن روسیه به مرزهای ناتو یک تهدید جدی است!»   حال آنکه در واقع این ارتش آدمخوار ناتوست که پس از فروپاشی اتحاد شوروی،  به مرزهای روسیه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود!  و اشتباه نکنیم،   حکومت اسلامی جمکران نیز در همین مسیر تجاوز و خشونت گام برمی‌دارد.   ارتش ناتو،  روسیه را به ویژه از طریق همسایگان‌اش هدف گرفته!   در نتیجه،   حکومت اسلامی نیز برای تأمین منافع آتلانتیسم،   ملت ایران را هدف قرار داده.   و در رأس این سیاست استعماری «بحران‌سازی» قرار گرفته.   

بحران‌سازی از طریق افشاگری‌های سیاسی،  اقتصادی و به ویژه از طریق ارعاب.   ارعاب از طریق تخریب اماکن عمومی ـ  سینما،  بازار،  ‌مدارس و ... ـ   و از همه مهم‌تر تهاجم پیوسته و سازمان یافته به زنان.   این تهاجم که طی سدة اخیر با کشف حجاب و مخالفت با آن آغاز شد،   در دوران ریاست جمهوری «ترومن»،  به لات‌بازی مصدق،  عضو فکل‌کراواتی محفل «فدائیان اسلام» و نهایت امر به ترور رزم‌آراء میدان داد تا زمینة مناسب برای تحمیل «مک‌کارتیسم» بر ملت ایران فراهم آید.   این هدف الهی با انحلال مجلس و خوش‌رقصی‌های مصدق زمینه کودتای 28 مرداد 1332 را فراهم آورد و جالب اینکه،   برای «تثبیت پایه‌های کودتا»،  بساط اسیدپاشی در ایران به راه افتاد.   

برنامة مفرح اسیدپاشی در دوران پهلوی‌ دوم 3 سال ادامه داشت،   تا سرانجام  یک‌سال پس از مرگ جوزف مک‌کارتی،  مجلس شورای ملی ایران در تاریخ 16 اسفندماه 1337 خورشیدی،  قانون مجازات اسیدپاشی را به تصویب رساند:    

«[...] ضايعات بدني هولناکي که در سال‌هاي 1334 تا 1337 رخ داد،   موجب شد که قانون  گذار اقدام به تصويب ماده واحده‌اي در خصوص اسيدپاشي نمايد[...]»
منبع:  تابناک،  مورخ 22 اکتبر2014 

همچنانکه می‌بینیم،   «اسیدپاشی» با دوران بروبیای جوزف مک‌کارتی تقارن زمانی دارد.   در این برهه بود که آتلانتیست‌ها با هدف تثبیت دورباطل «شیخ وشاه» به اسیدپاشی متوسل شده بودند.   در دوران صدارت جمشید آموزگار نیز با هیاهو پیرامون «اسیدپاشی»،  دست به بحران‌سازی و ارعاب جهت «تثبیت»کودتای محفل «شیخ‌وشاه»،  یا همان «انقلاب اسلامی» زدند!   و مسلم بدانیم اینبار هم «اسیدپاشی» جز تثبیت کودتای محفل کذا هیچ هدف دیگری دنبال نمی‌کند.   به همین دلیل است که همزمان با دخیل بستن حسن فوتبال به «حجاب زنان عفیف ایران»،   سامانتا پاور و کنیزالاسلام‌های جمکران در داخل و خارج مرزها با تکیه بر «اسیدپاشی» به میدان‌داری مشغول شده‌اند،   و خبر بازداشت چند ساعتة شیخ نسرین ستوده در رادیوفردا و دیگر شاخک‌های‌اش انعکاس «مناسب» یافته.   سپس باراک حسین اوباما برای جایگزین کردن پسر برژینسکی در سوئد،  به خشتک یک زن ایرانی‌الاصل دخیل می‌بندد!

انتساب یک زن ایرانی‌تبار به عنوان «سفیر ایالات متحد» در سوئد،   در واقع جهت تکمیل روند «اسیدپاشی» به زنان ایران اجرائی شده!   در این روند توحش‌گستر،   جهت ارائة «تصویر دلپذیر» از حکومت اسلامی جمکران و اربابان آتلانتیست‌اش،   «زن ایرانی» را به ابزار تبدیل کرده‌اند.   همچنانکه در وبلاگ «اسیدالله» هم گفتیم،  مقامات حکومت اسلامی با سازمان دادن به «اسیدپاشی» و نکوهش آن می‌توانند از خود تصویر دروغین «مخالف خشونت» ارائه دهند.  اینان دقیقاً همانطور عمل می‌کنند که آتلانتیست‌ها با انتقاد از «داعش» مسائل‌شان را به میانة میدان سیاست جهانی انداخته‌اند.  این آدمخواران از طریق «مخالفت» رسانه‌ای با تشکل ساخته و پرداختة‌ ارتش ناتو،‌  می‌خواهند از خود تصویر «مخالف تروریسم» ارائه کنند.   ولی کیست که نداند طی سدة اخیر،  شبکة جهانی تروریسم‌ از حمایت بی‌قیدوشرط آنگلوساکسون‌ها برخوردار بوده و هست؟!   

نیازی نیست‌که بگوئیم،   شبکة ‌مذکور پس از جنگ جهانی اول در دو کشور ایران و ترکیه حکومت تشکیل داده،   و به ادعای وق‌وق‌ساهاب‌های آتلانتیسم این حکومت‌ها «لائیک» هم بوده‌اند!   حال آنکه به گواهی سرکوب سازمان یافتة زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی، حکومت‌های ترکیه و ایران هیچ ارتباطی با لائیسیته نداشته‌اند.   دلیل هم اینکه در ایندو کشور به اصطلاح لائیک،  قوانین دولتی هیچگاه «اختیارات پدر» و حقوق «ولی بر فرزند» را به زیر سئوال نبرد!  چه در ترکیه و چه در ایران،  پدر «مالک الهی» فرزندان‌اش شمرده می‌شود،  و از اینرو «حق» دارد، ‌ مانند احمد شاملو،   آن‌ها را به ابزار معاش خود تبدیل کند:

«[...] يکی ديگراز جيره‌خوارهای رژيم برای بی‌اعتبار کردن من [...] نوشت که من بچه‌هايم را لباس کهنه می‌پوشانم می‌فرستم اين ور و آن ور به گدائی[...] گدائی از مردم دست کم يکی دو سه آب شسته‌تر از آن است که نواله‌خور دستگاه ظلم باشی[...]»
منبع:  گویانیوز،  مورخ 3 مارس 2014   

می‌بینیم که برای مشاهدة توحش محفل شیخ‌وشاه هیچ نیازی نداریم به میرزای شیرازی و روح‌الله خمینی و علی خامنه‌ای مراجعه کنیم.   احمد شاملو،  شاعر و روشنفکر «شیخ‌وشاه» و ... و خلاصه «بت» کانون نویسندگان جمکران نیز،   همچون پرسوناژ موهوم حسین،  برای مبارزه با آنچه «دستگاه ظلم» می‌پندارد،  حاضر است فرزندان‌اش را قربانی کند!   به عبارت دیگر،  ایشان نیز در دکان حسین و کربلا و به ویژه در مکتب دمکراسی‌ستیز «برتری شعر بر رمان» لنگر انداخته بودند.   خلاصه اگر «احمد شهید» از «بهبود شرایط دولت و مجلس» در ایران گزارش داده،  حتماً نگرش «کربلائی» محفل شیخ‌وشاه را مد نظر داشته.   محفلی که  جز خشونت و روابط یک‌سویه هیچ نمی‌شناسد!  بد نیست ایرانیان برای «بهترتر» شدن اوضاع دولت و مجلس زال‌ممد،   البته در گزارش‌های احمدشهید،   یک نکتة اساسی را رعایت کنند:   
     
در برابر تجاوز آخوند و پاسدار و کنیزالاسلام،  یعنی گوسفندان گلة «برحق و برتر»،  به حقوق انسانی خود هیچ واکنشی ندهند و از خود دفاع نکنند.   چرا که،   مقاومت در برابر سگ‌های هار پاترنوس «جرم» شناخته می‌شود.   همانطور که واکنش منطقی مسکو به کودتای نئونازی‌ها در مرزهای‌اش با «تجاوز نظامی» به اوکراین در ترادف قرار گرفت.