زالممد اصیل!
سفر رئیسجمهور چین به کشور هند، با «اعتراض»
طرفداران استقلال تبت روبرو شده! البته استقلال تبت «بهانه» است؛ حضرات
در واقع به سرمایهگزاری چین در کشور هند اعتراض میکنند! دلیل
هم روشن است؛ پایان تنش در روابط چین و
هند، و به ویژه شکوفائی اقتصادی دمکراسی هند به مذاق پیروان
قواد خلیلالله ـ اهالی رایشستان ـ هیچ خوش نمیآید. و به همین دلیل قلادة «او. ئن. جیها» را
برای اعتراض به «ظلم و ستم» دولت چین به اهالی تبت گشودهاند. البته صحبت از آندسته «او. ئن. جیها» است که
بودجهشان را بروکسلستان، تحت نظارت
سازمان سیا تأمین میکند. وظیفة این قماش سازمانهای به اصطلاح غیردولتی
که در واقع به دولتهای آتلانتیست وابستهاند،
«سربازگیری و گلهسازی» جهت گسترش حماقت،
شایعهپراکنی،
درهم شکستن نظم قانونی و از میان بردن
امنیت و ثبات در سراسر جهان، به ویژه در کشورهای «غیرخودی» نظیر روسیه، چین، هند وکوبا است. چرا که،
بیثباتی مانع سرمایهگزاری میشود. و از
آنجا که رئیسجمهور چین برای سرمایهگزاری در هند راهی اینکشور شده، اعتراض
مدافعان «استقلال تبت» به این سفر حکمتی دارد که از هرگونه توضیح و تفسیر بینیاز
خواهد شد! و چرا راه دور برویم؟ جنجال پیرامون «استقلال اسکاتلند» نیز در همین
راستا تنظیم شده! اگر نیم نگاهی به نقشة جغرافیا بیاندازیم، خواهیم دید که اسکاتلند «مستقل»، همچون نروژ،
در مسیر ورود روسیه به اقیانوس
اطلس قرار گرفته! ولی رفراندوم اسکاتلند و نتیجة آن در هر حال
موضوع وبلاگ ما نیست، موضوع وبلاگ ما تأسیس
دکان «ندای وحوش»، تحریف سازمان یافتة «دمکراسی»، و بهم
ریختن کاسه کوزة حسن فوتبال و علی خامنهای است.
همزمان با برپائی نشست پاریس، نمایش پورنوگرافیک جمکرانیان پایان گرفت و زالممد
معظم که یک هفته، زبان در کام به حالت افقی قرار گرفته بودند تا
حسن فوتبال بتواند با پرش به آغوش یانکیها،
ایشان را در برابر عمل انجام شده
قرار دهد، ناگهان عمودی
شدند و رسماً همکاری با یانکیها را محکوم فرمودند:
«[...] همان روزهای اولی که مسئله داعش در عراق پيش آمد
آمريکائیها بهوسيله سفيرشان در عراق درخواست کردند که درباره داعش همکاری
کنيم، من مخالفت کردم[...] وزيرخارجه آمريکا هم شخصا از دکتر ظريف درخواست کرده
بود که آقای ظريف هم رد کرد[...]»
منبع: ایسنا، مورخ 15 سپتامبر 2014
نور به قبر پدر دروغگو!
بله، این علیخامنهای همان است که ماه گذشته، در گیرودار نفسکشطلبی باراک اوباما بر علیه نوری
المالکی خفقان گرفت و از کودتای گاوچرانها در عراق پشتیبانی کرد، و
همزمان با سفر جان کری به منطقه نیز،
نمایش جراحی پروستات به راه انداخت تا حسن روحانی بتواند، خدمات لازم را به ارباب در سایة بحران پروستات
مقام معظم ارائه دهد. به این ترتیب مسئولیت
خوشخدمتی و پیشخدمتی دولت «تف و تکبیر» در آستان آتلانتیسم از علی خامنهای سلب میشد
و بر دوش دولت «محبوب و منتخب» قرار میگرفت!
از اینرو همزمان با آغاز نمایش کذا،
حسن روحانی به شاخ و شانه کشیدن برای زنان ایران
مشغول شد و تأکید کرد که «مردم» برای حفظ حجاب و عفاف خون دادند؛ باید به خون
شهدا احترام بگذاریم و ... و اظهارات ابلهانة روحانی در کیهان، مورخ 17 شهریورماه سالجاری نیز انتشار یافت. طی
مدتی که خامنهای در نمایشنامة «بحران پروستات» رل نعش ایفا میکرد، مخالفنمایان
حکومت نیز به بهانة طرفداری از دمکراسی، با
تمام قوا دمکراسی را «هدف» قرار داده بودند. یکی تک،
تک افراد جامعه را «دمکرات» میخواست، و دیگری
از «دمکراسی ارسطوئی» انتقاد میکرد، و برای «گذار به دمکراسی» نسخه مینوشت و در واقع هر دو گروه به بازتولید تبلیغات عوامپسند
سازمان سیا مشغول بودند. ویژگی تبلیغات کذا در تمام صور آن این است که دمکراسی را
به عنوان «نظم حقوقی معاصر و انسانمحور» نفی میکند.
تبلیغاتی که دمکراسی را در گرو نگرش افراد جامعه قرار میدهد، دمکراسیستیز
و غیرحقوقی است، چرا که نگرش افراد جامعه را «یکدست» ـ طرفدار دمکراسی
ـ میخواهد، درست همانطور که
شارلاتانهای جمکران نیز همة ایرانیان را «مومن و مسلمان و حقطلب» میطلبند. مدافعان
این قماش دمکراسی «نیست در جهان» میگویند،
«تک تک افراد جامعه به حقوق دیگران احترام میگذارند!» حال
آنکه چنین شرایطی فقط در ناکجاآباد «آرمانشهر» یافت میشود، و «آرمانشهر»
نیز همانطور که میدانیم «ارزشی» است و در هر حال با دمکراسی در تضاد قرار خواهد
گرفت. و اما گروه دوم که نسخة «گذار به دمکراسی» مینویسد، دمکراسی را به عنوان «نظم حقوقی» به حساب ارسطو
میگذارد! حال آنکه دمکراسی به عنوان یک نظم حقوقی معاصر و انسانمحور، در هر حال
هیچ ارتباطی با دمکراسی یونان باستان نداشته و نخواهد داشت. دلیل
هم روشن است؛ هزارة سوم را نمیتوان به دوران افلاطون و ارسطو
بازگرداند! نیازی نیست که بگوئیم نظم حقوقی دمکراتیک با
آرمانشهر افلاطون، و تمام صور «مردمسالاری» ـ دینی، بومی، نژادی
ـ نیز در تضاد قرار میگیرد. چرا که
«مردمسالاری» بر باورها و ارزشها ـ روابط
یکسویه ـ پای میفشارد و در هر حال «آزادی بیان» انسان را نفی میکند. باری انتساب نظم دمکراتیک به ارسطو، نشان
میدهد که حضرات دمکراسی را با دمکراسی یونان باستان در ترادف قرار دادهاند تا پوپولیسم و لشکرکشیهای خیابانی را
به عنوان «دمکراسی» به مخاطب حقنه کنند. همان تبلیغاتی که پیشتر دکان «مکفال» آن
را تنظیم کرده بود و توسط پاسداراکبر به دفعات
بازنشخوار شد، و اینک گویا نوبت
به «دیگران» رسیده تا از چرندیات سازمان سیا تصویر دلپذیرتر ارائه دهند.
برای ارائة تصویر «خررنگکن» کذا کافی است نخست ادعا کنیم، «دمکراسی به دو دسته تقسیم میشود، دولتی و مردمی!» سپس
لازم است یک ادعای پوچ بر ادعای نخست بیافزائیم و بگوئیم دمکراسی مردمی از دمکراسی
دولتی «برتر» است، چرا که دمکراسی دولتی
«حقوقی» است و قانونشکنی را نمیپذیرد. در گام بعد،
باید این دروغ شاخدار را به خورد
مخاطب بدهیم که دمکراسی حقوقی یک سیستم بسته است و هدفی جز «کسب قدرت» ندارد، از اینرو
با اقدام غیرقانونی، و انقلاب و تصرف میدان مخالف است! به
عبارت دیگر در یک نظام دمکراتیک، اگر دولت با قانون شکنی و آشوب و انقلاب مخالفت
کند، این دمکراسی «دولتی» است و هیچ خوب
نیست:
«[...] نگاه حقوقی و دولتمداری
به جمهوری و دموکراسی [...] از جمهوری و دموکراسی سیستمی نهادینه و بسته میسازد. نگاهی است که تنها از موضع قدرت، دولت و حقوق به مسایل اجتماعی و سیاسی مینگرد و
[...] و سیاست را تنها در انتخابات، پارلمان،
تحزب برای کسب قدرت و حکومت کردن در نظر میگیرد
[...] در این نگاه، قیام، انقلاب، اقدام غیرقانونی، نافرمانی، تصرف میدان،
رخداد نابهنگام و از این دست مغایر
دموکراسی محسوب میشوند. بنابراین محکوماند[...]»
منبع: گویانیوز، مورخ 22 شهریورماه سالجاری
این حضرات فراموش میکنند که
دمکراسی به معنای حاکمیت قوانین است، نه
حاکمیت عواطف و احساسات و هیجانات و باورها.
و قوانین میباید بر مبنای حقوقی و غیرجانبدار تنظیم شود،
نه بر پایة احساسات جمع و هیاهوی خیابانی.
ولی برای فروپاشاندن «اظهارات» پوچ
اینان، کافی است، این
نکتة اساسی را به «فضلای فکور و فضلههای فاضل روشنفکر» یادآورشویم که نظم
دمکراتیک از آنجا که «غیرایدئولوژیک» و غیرجانبدار است، به همة افراد و گروهها این حق را میدهد که
مطالبات «دمکراتیک» خود را مطرح کنند. از
اینرو نظم دمکراتیک به هیچ عنوان یک سیستم بسته نیست؛ چرا که، در یک سیستم «بسته» چنین امکانی وجود ندارد. البته در
یک نظام دمکراتیک «حق» چاقوکشی، تخریب، عربدهجوئی، زورگوئی و نفرت فروشی وجود
ندارد، و چه بهتر که چنین «حقوق اخلاقی»
در یک دمکراسی به رسمیت شناخته نشود.
در واقع کوفتن حضرات بر طبل
«نافرمانی مدنی و تصرف میدان و اقدام غیرقانونی» دقیقاً بازتولید تبلیغات سازمان
سیا در باب «دین ضداستبداد» است که ویژة نشخوار و بازنشخوار فعلة فاشیسم، به
ویژه آخوندهای ادیان ابراهیمی تنظیم شده. فجایع درخشان این «ایدئولوژی نیمبند» را نه
تنها در ایران و افغانستان، که در
اوکراین نیز امروز به صراحت شاهدیم. «انقلاب میدان» که تحت نظارت بنیاد سوروس ـ شاخک سازمان سیا ـ در اوکراین سازمان یافت، عملاً مشتی نئوفاشیست را به قدرت رسانده، ولی لوتی و عنترهای سازمان سیا وظیفه دارند از
کودتای ارباب، به عنوان «انقلاب مردم» و
بهارعرب و غیره ستایش به عمل آورند تا از یانکیها سلب مسئولیت کرده باشند.
فضلفروشان عوامفریبی که
دمکراسی را به ابزار بازاریابی برای جوامع اسطورهای تبدیل کردهاند دو نکته اساسی
را نادیده گرفتهاند. نخست اینکه در
دمکراسی اگر «جدائی دین از سیاست» اساسی است،
ادعای «جدائی دین از دولت» شعاری پوچ و بیمعناست! دین به عنوان یک ساختار مادی، همه ساله صدها میلیون دلارثروت ملی را به صور مختلف جذب میکند.
چنین ساختاری نمیتواند خارج از
حیطة نظارت دولت قرار گیرد. شعار پوچ «جدائی دین از دولت» دقیقاً به این میماند که
گروهی خواستار «جدائی بازار از دولت» باشند!
شعار ابله فریب، «جدائی دین از دولت»، یعنی
آزادی بیقید و شرط، و بیحد و مرز بنیاد
دین جهت دخالت در امور دولت و کشور! به عبارت دیگر،
با این موضعگیری حضرات میخواهند تحت عنوان حمایت از دمکراسی، دولت را از حق قانونی خود یعنی نظارت بر چند و
چون فعالیتهای مالی، اقتصادی، تجاری و حتی سیاسی بنیاد دین محروم کنند. این همان
بساطی است که این حضرات در دوران آریامهر در کشور به راه انداخته بودند. در نتیجه دولت برآمده از «شبه دمکراسی»
پیشنهادی سازمان سیا، در برابر عملکردهای اجتماعی، سیاسی و مالی بنیاد دین حق دخالت ندارد؛ «پدوفیلی،
بردهداری، تعدد زوجات و...» و خلاصه اجرای
احکام دین مبین به این ترتیب هیچ مانعی نخواهد داشت!
این است یکی از فوائد شعار
«جدائی دین از دولت!» توحشی بدون مرز که امثال «شیدان وثیق» آن را
«دمکراسی» مینامند، و به همین دلیل مقالة وزین و گوسالهپسند ایشان
علاوه بر گویانیوز، در سایت بنیصدر و
اخبار روز هم منتشر شده! و اما نکتة دومی که این متفکر کبیر نادیده گرفته
این است که میدان، و خیابان و پارک و به طور کلی «اماکن عمومی»، ارث پدر هیچ معترضی نیست؛ این اماکن به جمع تعلق دارد و استفاده از آنها
میباید قانونمند باشد! در نتیجه اشغال اماکن عمومی برای «اعتراض»، از
منظر حقوقی «تجاوز به حریم جمع» شمرده میشود و بر اساس همان حقوقی که وثیق و همپالکیهایاش
اصولاً برای جامعه قائل نیستند، «جرم» است! از سوی
دیگر، سازمان دهندگان تظاهرات میباید به
قول معروف «شناسنامه دار» باشند. به این ترتیب،
اگر «معترضان» اموال عمومی را
تخریب کنند، یا رهگذران را مورد تهاجم قرار دهند، مسئولیتها میباید مشخص شود. ولی
نسخة «گذار به دمکراسی» این حضرات دقیقاً در مسیر عکس، یعنی در راستای شارلاتانیسم و «مسئولیتگریزی»، ویژة نوچههای روحالله خمینی تنظیم شده. و در
واقع از تروریسم و تجاوز به فضای اجتماعی و به زیر پای گذاردن حریم خصوصی افراد طرفداری
میکند. هر چند میکوشد با لفاظی و سفسطه
و مغلطه این مرزشکنی و تجاوز را «دلپذیر» نیز بنماید!
برای ارائة تصویر دلپذیر از
تروریسم، شیدان وثیق به سفسطة آخوندی متوسل شده و میگوید
«دمکراسی ناقص» است و باید از آن فراتر رفت! همین
ادعای ناقص بودن دمکراسی برای دریافت بیمایگی و شارلاتانیسم «وثیق» کفایت میکند! اول باید پرسید، مگر کسی در دنیا ادعا کرده که، دمکراسی «کامل» وجود دارد؟ دمکراسی
روندی است «پویا» و در حال شدن! به عبارت
دیگر «دمکراسی» هرگز «کامل» و بینقص نیست و نخواهد شد! چرا که،
بشر در حال تحول است، و جامعة بشری
نیز طی این تحول پای در تغییرات میگذارد،
این جامعه کامل و بینقص نیست، و
هرگز نیز جامعه کامل و بینقص وجود خارجی نداشته و نخواهد داشت. آنان که برای انسان و دمکراسی «ناقص و کامل» جوهر
قلم حرام میکنند، بهتر است بدانند که با
اینکار فقط بیمایگی و بیپایگی عقایدشان را به نمایش گذاردهاند. البته، این جماعت محراب دیگری هم دارند، و جوامع اسطورهای و آرمانشهرها و هیچستانهای
رنگارنگی که به قول خودشان برای «مبارزه با سلطه» توسط سازمان سیا ساخته و پرداخته
شده، از نظر اینان کامل و بینقص مینماید. بله،
فراموش نکنیم، دقیقاً جهت تبلیغات
برای همین قماش «جامعه» است که شیدان وثیق و همپالکیهایاش دست به هیاهو برداشتهاند، تبلیغ میکنند، و
همانطور که حکومت زالممد دکان اسلام اصیل افتتاح کرده، اینان نیز بساط «دمکراسی اصیل» پهن کردهاند:
«[...]نگاه دوم [...] میخواهد
فراسوی دموکراسی نمایندگی رود، چون آن را
محدود و ناقص میداند. این فراروی را نیز [...] از هم اکنون در دستور کار خود قرار
میدهد. این نگاه، جمهوری و دموکراسی را
در معناهای اصلی و اصیلشان میفهمد و میاندیشد. یعنی اقدام مردمان برای تصاحب امور و سرنوشت خود
و به دست خود برای رهائی خود از سلطههای گوناگون[...]»
همان منبع
در سطور فوق اگر واژة «دمکراسی»
را با اسلام جایگزین کنیم، دقیقاً همان
مزخرفاتی به دست میآید که در دوران پهلوی اول، آخوند طالقانی و شرکاء در کانون «تبلیغات
اسلامی» بازنشخوار میکردند: «مردم با درک
اسلام اصیل سرنوشت خود را به دست میگیرند، و از سلطههای گوناگون رها میشوند!» بله، این حضرات حرف تازهای ندارند، به
کاوش در همان چاه فاضلابی مشغولاند که 36
سال پیش هم ملت را در آن انداختند. ولی فرض
محال که محال نیست. پس فرض میکنیم که این «مردم» در کشور ایران
سرنوشت خود را به دست گرفتهاند، و به قول
لوتی و عنترهای سازمان سیا «از سلطههای گوناگون هم رها شدهاند!» حال این «مردم رها از سلطه» برنامهشان چیست و
میخواهند چه کنند؟ این «مردم» در این نگرش خردرچمن میباید در همان
حالت سکون باقی بمانند، چرا که در دمکراسی
اصیل این حضرات که از پیش و «یکبار برای همیشه تعیین» شده، هیچ جائی برای تحرک پیشبینی نشده. تداوم
چنین شرایط «یوتوپیائی» را فقط از طریق تحمیل و تحکیم «سکون» اجتماعی میتوان تصور
کرد. این همان سکونی است که خمینی و
دارودستهاش تحت عنوان «رأی ملت به جمهوری اسلامی»، 36 سال
است به زور چماق و چاقو بر ایران حاکم کردهاند.
و پرواضح است که هر حرکتی، هر
تحولی، هر تغییری، تعادل
این لجنزار سکون را بر هم خواهد زد!
از سوی دیگر، این جامعة بدون سلطه و «کامل» جهت حفظ سکون
خود میباید با تمام کشورهای خارج نیز قطع رابطه کند، و ... و اینجاست که میرسیم به همان «یوتوپیا»،
جزیرهای که «غیرخودیها» نمیتوانند به آن دسترسی داشته باشند. به
عبارت دیگر، شیدان وثیق به تبلیغ برای سیستم بستة «یوتوپیا»
نشسته، ولی از آنجا که شهامت ندارد به صراحت بگوید چه
میخواهد، در کمال حماقت دمکراسی را با سیستم بستة یوتوپیا
در ترادف قرار میدهد، و سیستم بستة یوتوپیا را که در عمل خمیرمایة
فاشیسم و استبداد است به عنوان «دمکراسی اصیل» به مخاطب حقنه میکند. بدون
اینکه در نظر آورد چسباندن صفت به واژگان مطلق نظیر «انسان، روشنفکر و دمکراسی» نشان انسانستیزی، تحریف، مرزشکنی
و خلاصه بگوئیم نشان فاشیسم و مرگپرستی است.
وثیق نیز همچون آخوند در واقع برای
«مرگپرستی» و ابهام تبلیغات به راه انداخته:
«[...] این نگاه امر انتخابات،
پارلمان و غیره را نفی نمیکند، اما دموکراسی و جمهوری را به این شاخصها تقلیل
نمیدهد. این نگاه به پیشواز قیام، انقلاب، اقدام غیرقانونی، نافرمانی، تصرف میدان،
رخداد نابهنگام و از این دست میرود. اینها
را تا آنجا که در راستای رهائی انسانها باشند،
بخشی جداناپذیر از جمهوری خواهی و
دموکراسیخواهی، ادامه و تحکیم آنها به
شمار میآورد[...]»
همان منبع
«تا آنجا که در راستای رهائی انسان باشند!» بله،
چه کسی باید تعیین کند که «کدام عمل در راستای رهائی است، و کدام در راستای
اسارت؟» پاسخ روشن است: بنیصدر،
امام خمینی، و وثیق! اینان
معین خواهند کرد که کدام عمل در راستای رهائی انسان است، نه خود انسان!
متوجه شدید؟! یک عده شارلاتان قیم
ما ایرانیان شدهاند و راه رهائی به ما نشان میدهند! از سوی دیگر،
عبارت ابله فریب و مبهم «رهائی انسان» همان نیست که آخوند شیعی مسلک برای
ستایش از مرگپرستی و شهادت طلبی و بازارگرمی برای دکان صحرای کربلا به کار میبرد؟! «رهائی
انسان»، همانطور که بالاتر نیز
گفتیم، مانند «دمکراسی اصیل» فاقد تعریف مشخص حقوقی
است! این عبارات گنگ و فریبنده، در یک متن حقوقی، سیاسی و اجتماعی محلی از اعراب ندارد، صرفاً پوششی است برای تبلیغ تروریسم و فاشیسم.
تبلیغاتی
که طی نمایش7 روزة جراحی پروستات علیخامنهای در پوشش «دمکراسی و آزادی و
غیره» به مخاطبان فارسی زبان حقنه شده.
ولی در گیرودار نمایشنامة «پروستات روی تخت»، به محض
اینکه معلوم شد امکان یکجانبهگرائی در عراق و سوریه برای گاوچرانها وجود ندارد، پردهها افتاد. اینچنین
بود که، مقامات حکومت زالممد از قماش اکبرقاتل رفسنجانی
و آخوند جنتی پیش افتادند، تا به نوبه خود
به حقوق بشر و آزادی بیان علاقمند شوند! حسن
فوتبال هم گندهگوئیهای هفتة گذشتة خود را به دست باد سپرد. و علیخامنهای نیز ناچار شد دکان پروستات را
تعطیل کند. در نتیجه،
بیانیة مؤسسان «ندای ایرانیان» که در واقع نوعی ندای وحوش است، همزمان با شفای عاجل پروستات مقام معظم انتشار
یافت. این تشکل به پیروی از محفل نوبل، اسلامی کشف کرده که با دمکراسی هیچ تضادی ندارد!
در پی ابراز وجود «ندای وحوش»، گویانیوز هم تبلیغات «دمکراسی اصیل و آزادی و
رهائی از سلطه و غیره» را برچید و دکان «حریت» فقیه معترض ـ آخوند منتظری جنایتکار ـ را از نو افتتاح نمود!
به این ترتیب، یکبار دیگر آخوند وحشی و جنایتکاری که از سرکوب
زنان و کشتار مخالفان کودتای 22 بهمن حمایت کرده بود، به دلیل
اعتراض به اعدامهای سالهای 60 و همچنین تهاجم فرضی لباسشخصیها به خانهاش، در جایگاه برتر قرار گرفت:
«[...]حقوق واخلاق [...] شالودههای قواعد حقوقی را پیريزی
وسامان ميبخشند[...] اخلاق امری فطری بوده که درکنيه بشرنهفته[...]به گونه مثال
نوع بشرفینفسه اضرار به غير را امری باطل تلقی مينمايد[...] در سيزدهم رجب سال
هفتاد وشش بود که بیت نماد فقاهت، حريت و صداقت مرحوم آيهالله العظمیحسينعلی [مورد
تهاجم] نيروهای لباس شخصی [قرار گرفت] که حتی صفحات قرآن و نهجالبلاغه هم از آن
در امان نماندند[...]»
منبع: گویانیوز، مورخ
26 شهریورماه سالجاری
بله، سطور فوق را
با طرح یک پرسش منطقی میتوان فروپاشاند و آن اینکه اگر «اخلاق» امری فطری بوده، در اینصورت تکلیف ابراهیم خلیلالله چه میشود؟
این جانور وحشی که در مصر همسرش را به
خودفروشی واداشت، «اخلاق در فطرتاش»
بوده؟! پاسخ به این پرسش مثبت است؛ «اخلاق» در قاموس لوتیهای سازمان سیا با قوادی
و جنایت و دروغ و تجاوز هیچ تضادی ندارد. در
عمل، مطالبات اینان همان ترهاتی است که
آخوندهای حکومت زالممد ردیف میکنند، و توسط
شارلاتانهای مستفرنگ در قالب «دمکراسی اصیل و آزادی و غیره» ـ دمکراسی نسبی ـ بازتولید میشود. اینک
پادوئی زالممد برای یانکیها در عراق با مشکل روبرو شده، و کاخسفید دیگر شانسی برای لشکر داعش در سوریه
نمیبیند، برای اوباش و اراذل در عربستان
«آموزشگاه نظامی» باز کرده، و به قول
خودشان میخواهند از اسلامگرایان «میانهرو» حمایت کنند! بیدلیل نیست که همزمان با این لشکرکشی جدید
کاخسفید به خاورمیانه، جملة اسلامگرایان
دکان 22 بهمن «میانهرو» شدهاند! سازمان مجاهدین خلق مورد الطاف ویژة دولت فرانسه
قرار میگیرد؛ در سوئد از «خدمات» لاهیجی
و مهرانگیز کار ستایش به عمل میآید؛ در
بروکسل به بنیصدر تریبون داده میشود؛ و ...
و خصوصاً شاهدیم که اوباش «انقلابی» و پیروان مکتب «داخ داخ تاراخ تاراخ» به لاشة
متعفن آخوند منتظری دخیل بسته از «میانهرویهای» این اسوة اخلاق تقدیر به عمل میآورند. خدمتشان بگوئیم، اگر حنای اوباما رنگ میداشت، کار به اینجا نمیکشید؛ بیدلیل برای پیشخدمتی دم در کاخسفید صف
نبندید؛ آنچه به مشامتان خورده بوی کباب
نیست، خر داغ میکنند.
<< بازگشت