چهارشنبه، مرداد ۲۲، ۱۳۹۳

بمباران مردمی!



همزمان با انتشار خبر جانگداز توقف فعالیت شرکت‌های نفتی آمریکا،  کانادا،  آلمان،  ترکیه و ابوظبی در اقلیم کردستان عراق ـ  ایریب،  مورخ 13 اوت 2014 ـ   یورنیوز،  بوق لندن‌ هم از خواب غفلت بیدار شد و به یاد آورد که «دمکراسی» اهدائی لندن،  واشنگتن و برلن به اوکراین،   چندصد هزار نفر از ساکنان جنوب و شرق اینکشور را به روسیه پناهنده کرده!  بله،   گویا هوا خیلی‌خیلی باید پس باشه،   که «جانبداری» بوق لندن از فاشیست‌های اوکراین چند میلیمتر کاهش یافته!   ولی خوب این کاهش جانگداز را سگ‌های هار «رایش‌ستان» از طریق معلق زدن دست‌جمعی در مسیر سیاست سنتی «نفی» جبران می‌کنند!   نفی ایرانی،  نفی عراقی،‌ نفی یهودی،  ‌نفی موجودیت اسرائیل،  و از همه مهم‌تر،  نفی اعضای بریکس و پیمان شانگهای!

وظیفة‌ نفی اعضای بریکس و شانگهای را چماقداران طرفدار محمد‌خاتمی برعهده دارند.   اینان که ظاهراً،   یعنی در رسانه‌ها «زندانی» به شمار می‌آیند،  ‌ هر آنچه بگویند،  تحت تعقیب قانونی قرار نخواهند گرفت.   به ویژه برای پارس کردن به روسیه و چین از «آزادی و استقلال» کامل برخوردارند.   در واقع آنچه حکومت زال‌ممد نمی‌تواند بر زبان آورد،  یعنی ستایش کانون تروریسم به عنوان حامی دمکراسی و نفی چین،‌ هند و‌ روسیه  را از زبان الکن هم اینان بیرون می‌کشد.   به عنوان نمونه،   نگاهی داشته باشیم به بخشی از نامة «تاج‌زاده!» سال‌های سال پس از اینکه بسیاری مورخین و محققین عملکرد دولت آمریکا را به عنوان یک ساختار تروریست محکوم کرده‌اند،   این جانور وحشی که به اصطلاح انقلاب ضدامپریالیستی هم کرده،‌   «حقوق بشر و دمکراسی» را در «غرب» کشف می‌کند:

«[...] اصول‌گراها [...] در سال84 نگاه به شرق را راه نجات کشور خواندند.  منظور ظاهرا قطع مذاکرات هسته‌ای با غرب و حل مسئله از طریق گفتگو با روسیه و چین بود.  اما راهبرد مزبور دست کم نزد گروهی از آنان معنای دیگری داشت و آن نفی دموکراسی و حقوق بشر به زعم آنان غربی و الگو گرفتن از رژیم های شرقی بود[...]»
منبع:  اطلاعات‌نت،  مورخ 13 اوت 2014      

اشتباه نکنیم عنتر محفل گوبلز طرفدار «دمکراسی و حقوق بشر» نیست؛   از سیاست لندن و واشنگتن در تقابل با چین و روسیه طرفداری می‌کند.   همانطور که آخوند مطهری ـ  این فرد  به دخترش، همسر علی لاریجانی،  اجازة تحصیل در دانشگاه را نداد ـ ‌ در «آثارش» لیبرالیسم را به ابزار توجیه لیسیدن ماتحت پاشنه آهنی‌های غرب تبدیل کرده بود.   در واقع،   اگر تاجزاده طرفدار دمکراسی و حقوق بشر می‌بود،   خواست خود را به صراحت مطرح می‌کرد.  به عبارت دیگر،‌   برای حمایت از دمکراسی نیازی به پارس کردن به چین و روسیه نیست!   ولی خوب «زبان» لات و اوباش هرگز زبان صراحت دمکراتیک نبوده،   و نخواهد بود.   زال‌ممدها در اسطوره‌های ادیان ابراهیمی دست‌وپا می‌زنند و زبان‌شان نیز با زبان معاصر بیگانه است.  ادبیات اینان،‌  ادبیات دوران تحجر بشر است و خیلی که پیشرفت کنند،  سر از طویلة مک‌کارتیسم در می‌آورند و به نفرت‌فروشی و الصاق برچسب می‌نشینند.   و همچنانکه می‌بینیم تاج‌زاده نیز سر در همان آخور گذاشته و به بازنشخوار پروپاگاند سازمان سیا ادامه می‌دهد.  سطور فوق نمونه‌ای است بارز از ادبیات سیاسی تروریسم. 

ادبیاتی که بر «نفی» متمرکز شده،‌   نفی «چین و روسیه.»   به ادعای تاج‌زاده حکومت ملایان جمکران از سال 1384،‌   با هدف قطع مذاکرات هسته‌ای،  و همچنین «نفی دمکراسی و حقوق بشر» به چین و روسیه نزدیک شده بود!    به عبارت دیگر،   می‌باید این اسطوره را بپذیریم که در دوران نکبت‌بار محمد خاتمی،   دمکراسی و حقوق بشر بر ایران حاکم بوده و با آمدن احمدی‌نژاد این دمکراسی و حقوق بشر را «لولو» خورده‌!   چرا که،‌  دولت احمدی نژاد به ادعای تاج‌زاده به چین و روسیه نزدیک شده!   ادعاهای خنده‌دار تاجزاده هم مانند شایعات کودکانة کاخ سفید در مورد سقوط هواپیمای مالزیا ایرلاینز ـ 17 ژوئیه 2014  ـ‌  از اسناد و شواهد بی‌نیاز است!   جهان حقیر لات،   همچون جهان موهوم قواد خلیل‌الله جهان دوقطبی‌های کاذب است که بر «ادعای پوچ» استوار شده.   در این جهان موهوم جز «ظالم و مظلوم و حق و باطل» هیچ نخواهیم یافت.   به عبارت دیگر،‌  در این عرصة توحش،  برخورد منطقی و غیرجانبدار و حقوقی وجود ندارد.   و این نگرش انسان‌ستیز را در نظام رسانه‌ای «رایش‌ستان» به صراحت می‌توان مشاهده کرد.   

پیش از ادامة مطلب یادآور شویم برخلاف ادعای مارک لانگفان،  «رایش‌ستان»،  به عنوان مجموعة‌ ضدیهود هیچ تقابلی با اردوگاه غرب ندارد!   چرا که هدف این رایش‌ستان،‌  همچون هدف بروکسل‌ستان هدایت سرمایه به سوی مراکز تصمیم‌گیری آنگلوساکسون است.   در هر حال،   آنچه ما به عنوان رایش‌ستان مطرح کردیم،‌  بروکسل‌ستان و حکومت‌های اسلامی،‌   به ویژه حکومت جمکران را شامل می‌شود.  ویژگی این مجموعه همچنانکه بالاتر گفتیم،   نظام رسانه‌ای «جانبدار» است که اطلاع رسانی را با توحش تعلقات و تعصبات در هم می‌آمیزد.   به عنوان نمونه نگاهی داشته باشیم به تیتر سایت فیگارو،   در مورد برندگان جایزه فیلدز:

«یک زن و یک تبعة‌ فرانسه برندة‌ جایزة فیلدز شدند.»
منبع:‌ فیگارو،  مورخ 12 اوت 2014

پایه و اساس پروپاگاند آتلانتیست ـ برتری‌طلبی و تخریب و نفی دیگری ‌ـ  در همین یک جمله قابل رویت است.   یک مرد فرانسوی جایزة فیلدز را به دست آورده،  حال آنکه موجودیت برندة دیگر این جایزه،  به جنسیت‌اش ـ  زن بدون نام و نشان و تابعیت ـ  تقلیل یافته!   برای خنده بگوئیم که آن تبعة فرانسه،  در واقع تبعة کشور برزیل است که در مرکز تحقیقات علمی دولت فرانسه کار می‌کند،  ‌ ولی از آنجا که برندة‌ جایزة «فیلدز» شده،  مهر وی گویا به دل فیگارو افتاده باشد!    البته هدف تبلیغاتی فیگارو،  بخش خاصی از ملت فرانسه است که خود را کاتولیک «متعهد» می‌داند،   و می‌باید به «تعصبات» و تعلقات «ملی‌گرایانه‌‌اش» هم میدان داده شود تا روند گسترش فاشیسم در قالب نفی اقلیت‌های قومی و بومی و دینی تداوم یابد.   همان شیوة «غیرحقوقی» که طی سدة اخیر در سراسر بروکسل‌ستان جاری و ساری  بوده،  و هنوز هم هست.   این شیوه را «غیر‌حقوقی» می‌خوانیم،   چرا که جانبدار است و «برابری» را نفی می‌کند.  اگر نگرش جانبدار بر فیگارو حاکم نمی‌بود،  به شیوه‌ای در مورد برندگان جایزة فیلدز «خبررسانی» می‌کرد که هیچیک در «جایگاه برتر» قرار نگیرند.   در اینصورت سازمان سیا مسلماً به مسئولان فیگارو «تذکر» می‌داد که از «راه راست» منحرف نشوند و «اصول» را رعایت کنند.   اصولی که تمام رسانه‌های رسمی «رایش‌ستان» وظیفه دارند از آن پیروی کنند.  پایه و اساس اصول مذکور،  حمایت بی‌قید و شرط و همه جانبه از «روابط یکسویه» است.  حمایت از کودتا در اوکراین،  ‌ حمایت از موشک‌پرانی‌های حماس و همچنین حمایت از تهاجم نظامی اسرائیل به غزه،  و ... و اخیراً هم حمایت بی‌قید و شرط از تهاجم هوائی یانکی‌ها به کشور عراق. 

همینجا بگوئیم،   این تهاجم که تحت پوشش «حمایت» از حقوق‌انسان‌ها و ‌بدون مجوز شورای امنیت صورت می‌گیرد،   فاقد مشروعیت قانونی است.   ولی شاهد بودیم که لوتی و عنترهای سازمان سیا در سراسر جهان از این عملیات حمایت به عمل آوردند،   و نهایت امر فواد معصوم،   رئیس‌جمهور عراق نیز با تکیه بر بمب‌های ارباب موفق شد بر علیه نوری المالکی کودتا کند!   و جالب اینجاست که روز گذشته،   تمام مقامات حکومت‌ زال‌ممد ـ  این حکومت ظاهراً مدعی نبرد با آمریکاست ـ   هم‌صدا با اتحادیه اروپا از کودتای رئیس جمهور عراق حمایت کردند،   البته به استثناء حسن روحانی!

بله،   حسن فوتبال موضع متفاوتی گرفت و حساب‌اش را از رهبر قلعة حیوانات جدا کرد و ... و اینچنین بود که امروز قلادة مقام معظم را گشودند تا ضمن حمایت از کودتای عراق،  به صورت غیرمستقیم زبان به تهدید روحانی بگشاید و دولت را از نزدیک شدن به آمریکا برحذر دارد.  ولی از قضای روزگار،   این علی خامنه‌ای است که آرزوی پریدن به آغوش آمریکا را دارد،  نه روحانی!  در واقع خامنه‌ای به روحانی حسادت می‌کند،  از اینرو در جمع سفیران حکومت اسلامی تأکید کرد،   مذاکره با آمریکا،   فقط در مورد مسائل هسته‌ای مجاز است و این مذاکرات هم «بی‌فایده» بوده:  

«[...] آمریکایی‌ها نه تنها دشمنی‌ها را کم نکردند بلکه تحریم‌ها را هم افزایش دادند!  البته می‌گویند این تحریم‌ها جدید نیست اما در واقع جدید است و مذاکره در زمینة تحریم هم فایده‌ای نداشته [...]»
منبع: ایسنا،  مورخ 13 اوت 2014،  کدخبر: 93052211408      

بله این مذاکرات «فایده» نداشته،   ولی جالب اینجاست که خامنه‌ای می‌خواهد مذاکره کنندگان «مهارت دیپلماتیک» داشته باشند و پشت دشمن را به خاک برسانند:

«[...] مهارت دیپلماتیک [...] استفاده به موقع و بجا از انعطاف و اقتدار [است] و معنای دیگر این ویژگی نرمش قهرمانانه است که صلح امام حسن [...] پرشکوه‌ترین نمونه تاریخی آن به شمار می رود [...] نرمش قهرمانانه [...] معنای واضحی دارد که نمونه آن در مسابقه کشتی نمایان است [...] در این [...] اگر کسی قدرت داشته باشد اما انعطاف لازم را در جای خود بکار نگیرد قطعاً شکست می‌خورد اما اگر انعطاف و قدرت را به موقع مورد استفاده قرار دهد پشت حریف را بخاک می‌نشاند[...]»
همان منبع

در وراجی‌های علی خامنه‌ای از «حقوق قانونی» هیچ خبری نیست!   رهبر قلعة‌ حیوانات به این توهم دچار شده که مذاکرات هسته‌ای،   همان مسابقات کشتی است،‌  در نتیجه یک برنده دارد،   و یک بازنده!   هر چند،   تساوی هم می‌تواند نتیجة مسابقه باشد،   حماقت علی خامنه‌ای در حدی است که از در نظر گرفتن این امکان عاجز مانده.   در هر حال،   مذاکرات حقوقی هیچ ارتباطی با مسابقات ورزشی ندارد،   این ترادف کلی و ابلهانه را طویلة اسلامی رایش ایجاد کرده تا صراحت حقوقی را از مذاکرات هسته‌ای بزداید و آن را در ابهام قرار دهد.   و جالب اینجاست که در ادامة چرندبافی رهبر،‌  مم‌جواد ظریف نیز یک لایة نوین بر ابهام افزوده و تأکید می‌کند که،   «ما به قدرت خود باور داریم و هیچ ابرقدرتی را به رسمیت نمی‌شناسیم»:
  
«[...] ما مصمم هستیم سیاست خارجی طراحی شده از سوی رهبر معظم انقلاب را به بهترین وجه اجرا کنیم و در اجرای آن،   به قدرت لایزال و برتر الهی اعتماد داریم،  و هیچ قدرتی را ابرقدرت نمی‌دانیم[...] به قدرت ملی و توان کارشناسی خود باور داریم و بر اساس این باور در مقابل قدرت‌های ظاهری مغلوب نخواهیم شد[...]»
همان منبع

همچنانکه می‌بینیم در بیانات پیامبرگونة مم جواد ظریف هم هیچ اثری از صراحت حقوقی به چشم نمی‌خورد.   در واقع،   وزیر امور خارجه زال‌ممد به بازنشخوار «بیانات» محمد صاد در حدیث و روایات مشغول شده و همان چرندیات تاج‌زاده را بازتولید می‌کند.   منتهی مم‌جواد نمی‌تواند مستقیماً چین و روسیه را مورد تهاجم قرار دهد،   این وظیفه را به زندانیان تزئینی  واگزار کرده‌اند تا در مسیر الزامات آتلانتیسم به چین و روسیه،   اعضای بریکس و شانگهای پارس کنند.   چرا که چین و روسیه انحصار مالی و اقتصادی بروکسل‌ستان را از میان برده‌اند و از همه مهم‌تر پیش‌خدمتی زال‌ممد برای اردوگاه غرب را علنی کرده‌اند.   گلایة امیرعبداللهیان از کمبود بمباران یانکی‌ها شاهدی است بر این مدعا!

امیرعبداللهیان،   معاون وزارت امور خارجه در امور آفریقا و کشورهای عرب،   ضمن حمایت از کودتای رئیس‌جمهور عراق،‌   مبارزه با تروریسم را وظیفة مردم عراق دانسته و از اینکه آمریکا به اندازة کافی داعش را بمباران نمی‌کند،   انتقاد به عمل آورده:  

«[...] امیرعبداللهیان [...] تعیین نخست‌وزیر جدید عراق از سوی رئیس‌جمهور اینکشور را گامی اساسی در تکمیل روند سیاسی عراق دانست [...] و افزود: [...] مردم عراق [...] در تامین امنیت [...] اینکشور و مبارزه با تروریسم نقش اصلی را برعهده دارند [...] حملات بسیار محدود آمریکا به مواضع داعش در شمال عراق نشان می‌دهدکه کاخ سفید در مبارزه با تروریسم، گزینشی و تبلیغاتی عمل می‌کند».
 منبع: ‌ایریب،‌  مورخ 13 اوت 2104  
                                         
 بله،   مبارزه با تروریسم «وظیفة مردم عراق» است!   در نتیجه،‌  آمریکا هم بخشی است از همین «مردم عراق» که به وظیفة خود عمل نمی‌کند!   اینهم یک نمونة دیگر از ترهات بافی اسطوره‌ای است که در وزارت امور خارجة زال‌ممد رواج فراوان دارد.   یادآور شویم امیرعبداللهیان همان کسی است که اخیراً برای حل بحران غزه،  «آلمان واقع‌بین» رویت کرده بود!  بد نیست بدانیم که این آلمان به اصطلاح «واقع‌بین» و مسلماً «مستقل»،   نه تنها اجازه نیافت ذخائر طلای خود را از آمریکا خارج کند،‌  که حتی به هیئت آلمانی اجازه ندادند از این ذخائر در صندوق بانک مرکزی آمریکا صورت‌برداری نماید!   به گزارش «تله‌سور»،   مورخ 2 2 اوت 2013،‌  آلمان دارای بزرگ‌ترین ذخیرة طلا  ـ 3396 تن ـ  در جهان است و بخش اعظم این ذخائر در آمریکا «گیر» کرده!    خلاصه،   این آلمان خیلی «مستقل» است هر چند در استقلال به پای حکومت زال‌ممد نمی‌رسد.   چرا که حکومت جمکران اختیار تمام ذخائر ارزی‌اش به دست ارباب است،   و به همین دلیل 35 سال است که شعار «نبرد با آمریکا» سر می‌دهد.   همانطور که محمد مصدق هم شعار نبرد با انگلستان می‌داد تا بانک‌های لندن را فربه‌تر کند.  از اینرو در آستانة میعاد 28 مرداد،   سگ‌های‌هار محفل «شیخ و شاه» برای بازتولید سناریوی «ایران،  پل پیروزی آتلانتیسم» بسیج شده‌اند و برای ارباب دم می‌جنبانند.   حزب توده بر طبل «انقلاب در انقلاب» می‌کوبد،  ‌ علی خامنه‌ای می‌خواهد با مهارت دیپلماتیک پشت حریف را به خاک بمالد،  ‌ممد جواد ظریف به صدر اسلام بازگشته و خود را در جایگاه محمد صاد رویت کرده و ... و حسن روحانی که پیشتر گروهی را به جهنم فرستاده بود،   ضمن «توجیه» جفنگیات‌اش،‌   اینک زبان به تهدید «خرابکاران» گشوده!

بله به ادعای حسن فوتبال،‌   عده‌ای خرابکار از اتاق فکر پای به عرصة عملیات گذاشته‌اند و رئیس دولت تف و تکفیر می‌خواهد حساب‌شان را برسد:       

«[...] امروز به جائی رسیده‌ایم که برای حفظ منافع ملی و رفع معضلات و توسعه کشور اگر ببینیم، گروه و اقلیتی در گوشه و کنار از اتاق فکر خارج شده و وارد اتاق عملیاتی شده‌اند، باید بدانند که دولت هم از اقدامات آن‌ها آگاه است و هم در این زمینه جملات متناسب با تخریب آن‌ها را به کار خواهد برد[...]»
منبع: ایسنا،  مورخ 13 اوت 2104،  کدخبر 93052211324 

بیانات حسن روحانی همچون اظهارات خامنه‌ای و مم‌جواد ظریف،   دقیقاً در چارچوب همان تیتر فیگارو تنظیم شده؛   ابهام‌پرور،‌  برتری طلبانه،  و خلاصه بگوئیم «غیرحقوقی» و یک‌سویه است.   در واقع ادبیات حسن روحانی،  ‌ همچون ادبیات گاوچران‌ها و متحدان اروپائی‌شان «جانبدار» و غیرحقوقی  است.   اینان بدون استثناء به «ادبیات فاشیسم» متوسل می‌شوند،   از اینرو زبان‌شان در هرحال فاقد نزاکت دیپلماتیک است.   به عبارت دیگر،   وقتی حسن روحانی «مذاکره‌هراسان را به جهنم» و بهشت حواله می‌دهد،  یا زمانیکه خامنه‌ای و دیگر مقامات حکومت زال‌ممد به هتاکی می‌نشینند،   «ادبیات سیاسی فاشیسم» را به کار گرفته‌اند.  به همچنین زمانی که این اوباش زبان به تملق و ستایش و تمجید می‌گشایند،  باز هم از چارچوب «نزاکت و صراحت» زبان دمکراتیک خارج شده‌اند.   روشن تر بگوئیم،   هتاکی و مداحی به یکسان «موهن» است،‌  چرا که انسان را از جایگاه واقعی‌اش خارج کرده،   او  را در «ابهام» یک جایگاه مجازی  ـ  پست یا برتر ـ  قرار می‌دهد.