گوبلز و بریکس!
در آستانة 26 امین سالگرد سرکشیدن جام زهرمار توسط روحالله
خمینی، سایت رادیوفردا یک تحلیل «عمیق و مستدل» و به
ویژه مضحک از استعفای ویلیام هیگ، وزیرامورخارجه بریتانیا ـ 14 ژوئیه 2014 ـ ارائه داده که برای تسکین «موقت» دردهای ناشی از
یک مجموعه «واقعیات تلخ» میتواند مفید باشد.
طی چند سال گذشته، شکست
کودتای سبز در ایران، و فروپاشی کودتاهای «بهارعرب» و سوم اسفند در
اوکراین به «سروری» آنگلوساکسون در اتحادیة اروپا پایان داد؛ حاکمیت
فرانسه را به تزلزل انداخت، و در رأس این واقعیتهای
تلخ میباید به فروپاشی انحصار آتلانتیسم آدمخوار بر ارتباطات دریائی و امور بانکی
نیز اشاره کنیم. این فروپاشیها پیامد «ظهور رقیب» برای کانال
پاناما، بانک جهانی و «صندوق بینالمللی
پول» است. به همین دلیل شیپورهای آتلانتیست، به
ویژه در جمکران، اهمیت استراتژیک تصمیمات سران «بریکس» را به
سکوت برگزار کردند؛ با بیتفاوتی از کنار استعفای ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا گذشتند؛ و برای
گزینة عملیات خرابکارانه در متروی مسکو ـ 15 ژوئیه 2014 ـ نیز هیچ اهمیتی قائل نشدند!
جالب اینجاست که همزمان با حادثة متروی مسکو، و
البته از قضای روزگار، شبکة فرانس 24، به دومینیک کوریس، یکی از پادوهای دکان «عفو بینالملل» ـ این دکان را به اختصار ع.ب.ا مینامیم ـ تریبون داده بود تا این شخصیت فرهیخته به
بازنشخوار تبلیغات فاشیسم بینالملل بنشیند و با الهام از شیوة گوبلز، به شایعهپراکنی و الصاق برچسب و خلاصه «ژاژخائیدن»
مشغول شود. نشخوار ژاژ توسط شاگردحجرة «ع.ب.ا» مفصل است و بررسی یک نمونه از آن برای دریافت
ابعاد وقاحت و بیشرمی صاحبان این دکة «انساندوست» کفایت میکند.
ژاژ داری تو و هستند بسی ژاژخوران
وین عجب نیست که یازند سوی ژاژ خران
چنین گفت مادام کوریس که «ولادیمیر پوتین دشمن فعالان مدنی و
همجنسگرایان است»، چرا؟ چون در روسیه تبلیغ
«نفیجنسیت» نزد افراد نابالغ «جرم» شناخته شده!
و از سوی دیگر، دولت روسیه کسانی
را که همچون دارودستة شیرین عبادی با دریافت بودجه از خارج مرزها «او. ان. اجی» به
راه میاندازند و سربازگیری میکنند، «مأمور
بیگانه» به شمار میآورد. خلاصه از منظر بوق
«ع.ب.ا» در فرانسه، هر کس در روسیه و هر
کشور دیگر جهان با «نفی جنسیات» و تحرکات «بشردوستانة» سازمان سیا ـ استثناءگرائی، برتری طلبی، آشوبسازی،
لاتبازی، عربده جوئی و نظم شکنی
ـ مخالفت کند، «دیکتاتور»
شناخته میشود. بله، بدانید که «دمکراسی» در غرب، «حاکمیت قوانین انسانمحور» است، ولی در
روسیه اگر نظم «انسانمحور» حاکم شود، همه باید آن را «استبداد» شناسائی کنند! از اینرو در دوران یلتسین که آشوب بر روسیه حاکم بود و
دست اولیگارکها از جمله اوفسکیهای آمریکاپرست برای تاراج باز بود، «دمکراسی» در روسیه موج میزد!
هیچیک از وقوقساهابهای ناتو، به
شرایط اسفبار ملت روسیه در آن دوران اشاره نمیکرد. و اشکالات زمانی شروع شد که یلتسین کنار رفت و «حساب
و کتاب» در کار آمد، و تلاش اوفسکیها
برای گسترش تاراج و برپائی «امارات اسلامی قفقاز» با مانع برخورد کرد! اینجا بود که
معلوم شد «پوتین» خیلی دیکتاتور است و حقوق بشر را نقض میکند! اهداء
جایزه «حقوق بشر» به میکائیل کودورکووسکی در کشور مستقل و اشغال شدة آلمان را که
فراموش نکردهایم! همچنین فراموش نکردهایم که برنامة «نشست برلن»
ـ اوپوزیسیونسازی با اوباش اسلامگرا برای
بقاء و دوام حکومت زالممد ـ در همین
کشور آلمان به اجرا درآمد. نشستی
که موسسة «هاینریش بل» به راه انداخت تا پاسدار اکبر و مهرانگیز کار و آخوند
اشکوری و همپالکیهایشان را به عنوان «طرفداران دمکراسی» به عوام حقنه کند. و دیدیم
که این جانوران وحشی پس از خروج از کشور به تبلیغ «اسلام خوب» مشغول شدهاند و ضمن
طرفداری از آخوند منتظری منفور و «جنبش سبز»،
به سینهزنی برای «اجتهاد و فتوی»
نشستهاند. خلاصه، محفل ضدلائیسیته دست از «اسلام سیاسی» نمیشوید.
اسلام سیاسی، همچون
صهیونیسم و فاشیسم و آتلانتیسم بر ادعای پوچ «برتری» استوار شده. برتری مسیحیان
سفیدپوست آنگلوساکسون، برتری شیعه، برتری
یهودی، و ... و نهایت امر همة فاشیستها
خود را «برتر»، و در نتیجه «برحق» میشمارند. به
عنوان نمونه کافی است به اظهارات ابلهانة حسن فوتبال در مورد بحران اخیر «اسرائیل ـ
فلسطین» نیم نگاهی بیاندازیم. ثمرة تف سربالای مردمی که در همسوئی با
ک...شعربافان بیت رهبری، چند روز پیش در سنگر یهودستیزی لنگر انداخته بود
و به صراحت میگفت، «جان یک یهودی چه
ارزشی دارد که یک ملت را به خاطرش نابود میکنند»، دو روز بعد ناچار شد مزخرفاتاش را «تصحیح»
کند، در نتیجه اظهاراتاش خندهدارتر شد!
حسن فوتبال که در حکومت آپارتاید «شیعه» ریاست قوة مجریه را
برعهده گرفته، از آپارتاید دولت اسرائیل بسختی
«انتقاد» کرده:
«[...]تنها یک رژیم حامی تبعیضنژادی و آپارتاید میتواند دهها
هزار زن و مرد و کودک بیگناه را به بهانه کشته شدن سه نفر زیر باران گلولههای
توپ و تانک و بمبارانهای بیامان قرار دهد[...]»
منبع: ایسنا، مورخ 16 ژوئیه 2014
بله وقتی زالممد رایش میخواهد از خود تصویر «مخالف
آپارتاید» ارائه دهد، کار به مضحکه میکشد. حسن
فوتبال فراموش کرده که خود و اعضای دولتاش در فاضلاب آپارتاید «شیعیمسلکی» شناورند، و ملت
ایران را با جفنگیات عدالت علوی و صحرای کربلا و شهامت فاطمه و غیره از «حق
انتخاب آزاد» محروم کردهاند. حداقل دولت اسرائیل، هر چه هست،
از احکام توحش تورات و باورها و
اوهام یهودیان «قانون اساسی» سر هم نکرده، جامعه «زنانه
ـ مردانه» به راه نیانداخته، و «جرم» را
هم در مفاهیم حقوقیاش با «گناه» در ترادف قرار نداده! خلاصه همین
اسرائیل، با تمامی کاستیها یکسروگردن
از تمامی جهان اسلام بالاتر ایستاده، و در
عمل تنها دمکراسی منطقه است. به همین دلیل نیز مردم اسرائیل حتی در دوران جنگ
از حق تظاهرات بر علیه سیاست دولتشان برخوردارند. حقوقی
که در طویلة اسلامی رایش، حتی در دوران
صلح هرگز به رسمیت شناخته نشده و نمیشود.
چرا که اصل و اساس در جمکران، باورها و تعصبات «تل موهوم مردم» است، نه منطق و حقوق انسانی! در
واقع دولت اسرائیل در وحشیگری به گردپای حکومت عدالت علوی حسن فوتبال نمیرسد. و این
مختصر را گفتیم تا گلة سگهای هار که بحرانسازی دارودستة اسمعیل هنیه را در داخل
و خارج مرزها به ابزار تکرار مزخرفات روح الله خمینی ـ کشور نامشروع اسرائیل ـ تبدیل کردهاند، دو نکتة اساسی را به یاد
داشته باشند.
نخست اینکه سازمان ملل موجودیت اسرائیل را همچون موجودیت
پاکستان به رسمیت شناخته و جای هیچ اعتراضی نیست. دیگر آنکه،
قربانیان فلسطینی جنگ بر قربانیان
اسرائیلی برتری ندارند! غیرنظامیان چه در اسرائیل و چه در فلسطین
«انسان» شمرده میشوند و حقوق انسانی دارند.
ولی خوب، فعلة
فاشیسم با این مسائل «پیشپاافتاده» بیگانه است. درقاموس این جانوران وحشی مردم غزه و به ویژه دارودستة
تروریست اسمعیل هنیه در سنگر «حق» نشستهاند و ساکنان اسرائیل هم در سنگر باطل! در
نتیجه، وقتی موشک و خمپاره به مناطق مسکونی اسرائیل
اصابت میکند، سگهای هار عموسام خوشحال
هم میشوند، چرا که در «راه اسلام» است و هیچ
اشکالی ندارد:
«[...] سردمداران رژیم تلآویو هیچ مبنا و منطقی برای موشک
باران [...] افراد بیگناه و غیرنظامی ندارند[...]»
همان منبع
اینکه حسن فوتبال موفق شده در جایگاه «الهی» بنشیند و از «بیگناهی»
قربانیان غیرنظامی آگاه شود، تعجبی ندارد! اگر اظهارات
ابلهانه و الهی حسن فوتبال را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم خواهیم داشت، موشکباران
افراد غیرنظامی توسط حماس، مبنا و منطق دارد! چرا که، این
غیرنظامیان برخلاف غیرنظامیان فلسطین «بیگناه» و «صالح» نیستند! اشتباه
نکنیم همین «جزئیات» است که در دهة 1930 نکبت و ادبار دستگاه نازیسم را بر ملت
آلمان حاکم کرده بود. جائی که زالممد سلامالله به پیروی از قواد
خلیلالله به قضاوت ارزشی در مورد جمع بنشیند،
و انسان نسبی ـ صالح، دیندار،
مومن، متعهد، میهنپرست و فرهنگدوست و غیره ـ کشف کند با هیتلر
فاصلهای نداریم. حسن فوتبال هم در همین جایگاه توحش نشسته و میخواهد
از کسانی که با «نگاه ملی» به فرهنگ والای «ایرانی ـ اسلامی» خدمت میکنند، حمایت هم بکند.
تو گوئی فرهنگ این سرزمین طی این چند هزار سال چشم انتظار حمایت مشتی آخوند
«زیردم دریده» بوده:
«[...] دولت خود را موظف میداند با نگاه ملی از هر کس که به
فرهنگ والای ایرانی ـ اسلامی خدمت میکند،
حمایت کند[...]»
همان منبع
بله، رئیس دولت «تفوتکفیر» که همچون اسلافاش، جهت حفظ منافع اربابان آتلانتیست وظیفه دارد تنش
و ابهام را بر عرصة اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی
تحمیل کند، یکروز پس از انتشار خبر تأسیس بانک «بریکس»، گام بلندی در عرصة پوچپردازی برداشت و از لیفة
تنبان عموسام فرهنگ والای «ایرانی ـ اسلامی» برای ما ملت بیرون کشید! فرهنگ «ایرانی
ـ اسلامی» چه صیغهای است؟ جامعة «زنانه
ـ مردانه»، آلودن هنر، ورزش و دانشگاه به «سیاستخیابانی»، شلاق
زدن روزهخواران در کوچه و خیابان، سنگسار و قصاص و به ویژه اعدام در ملاءعام و ...
و از همه مهمتر، تأکید بر اینکه 35 سال
پس از «انقلاب اسلامی»، هیچکس حق مخالفت با این انقلاب را ندارد، چون این
انقلاب «برحق» است!
بله اگر به یاد داشته باشیم زمانی که توطئهگران گوادالوپ
برای براندازی دولت ایران به اجماع رسیدند، حاج روحالله هم خیلی بلبلزبان شده بود، و پیوسته میگفت و بازمیگفت که دلیلی ندارد به
راه پدرانمان ادامه دهیم! ولی اینروزها که واشنگتن به افلاس افتاده و لندن
چه در اروپا و چه در خاورمیانه مثل خر درگل گیر کرده، و جایگاهش در جزایر فالکلند تهدید میشود ـ چین و روسیه از آرژانتین حمایت میکنند ـ حسن
فوتبال «نگاه ملی» پیدا کرده، واکبر رفسنجانی و صادق لاریجانی به میدان آمدهاند
تا به قول معروف «پیزی ارباب را جا بیندازند!» ما هم از
دمجنبانی شیخ صادق لاریجانی برای ارباب آغاز میکنیم. شیخ صادق ادعا کرده، از
آنجا که قوة قضائیه پاسدار نظام است، مورد تهاجم «ضدانقلاب» قرار گرفته:
«[...] ضدانقلاب در داخل و خارج از کشور[...] با اصل نظام
مخالفاند و از آنجا که قوة قضاییه در پیشانی نظام قرار دارد و در صیانت از آن به
وظایف خود در برابر فتنهگران عمل میکند، مورد حمله این عده واقع میشود[...]»
منبع: فارسنیوز، مورخ 16 ژوئیه 2014 کدخبر: 13930425001195
البته شیخ صادق تاحدودی درست میگوید، حکومت زالممد بساط آشوب و سرکوب است، و قوة قضائیة جمکران هم دستگاهی است حامی آشوبطلبان. و چرا راه دور برویم؟ حاشیة امن برای محمد
خاتمی، میرحسین موسوی و شیخ کروبی، رهبران کودتای سبز و تولههایشان شاهدی است بر این
مدعا. ولی جالب اینجاست که شیخصادق، غلامبچة
سفارت بریتانیا مدعی شده قوة قضائیه با عوامل کودتاهای ناکام 18 تیرماه 1378 و
کودتای سبز برخورد کرده و حامیان براندازی نظام که کشتار غزه را نمیبینند، قوة
قضائیه را به دلیل قصاص، مورد تهاجم حقوقبشری قرار میدهند:
«[...] کشورهائی که در آن حوادث [...] طمع به براندازی نظام
داشتند [...] عوامل کشتار کودکان غزه [را نمیبینند] اما به قوه قضاییه جمهوری
اسلامی [...] که میگوید در برابر قتل، باید حق قصاص وجود داشته باشد، هجمه
حقوق بشری می کنند[...]»
همان منبع
بله عبارت گوساله پسند و مبهم «تهاجم حقوق بشری» را از دست
ندهیم که از جمله علوفة تولیدی لجنزار سازمان سیاست. این
علوفه برای نشخوار در اختیار مقامات حکومت زالممد قرار گرفته و از قرار معلوم به دهان صادق
لاریجانی خیلی شیرین آمده. البته سازمان سیا چندین نوع علوفه برای زالممد
فرستاده که علاوه بر ایجاد ترادف میان «حقوق بشر و تهاجم»، بتواند مرزشکنی را به زمینههای دیگر حقوقی نیز
گسترش دهد. به عنوان نمونه، لاریجانی
ادعا کرده، اگر نقض حقوق دیگران عمدی باشد «جرم» شناخته میشود! حال
این گوساله که کاخ باکینگهام برای ملت ایران پروارکرده، باید
توضیح دهد چگونه میتوان نقض حقوق دیگران را با «نیت» مجرم در ارتباط قرار داد، و با
کدام ابزار میتوان به عمدی بودن جرم پی برد؟
البته وراجیهای امثال لاریجانی
برای این است که دست خودیها را برای
تاراج باز بگذارد و غیرخودیها را
هم به سادگی سرکوب کند. به عنوان نمونه، همین
قوه قضائیه تولة تاراجگر آخوند طبسی را تبرئه کرد، و مدعی
شد تولة حضرت آیتالله «جهل به قانون» داشته!
شاید مهدی خاوری، مدیرکل
بانک ملی جمکران هم از روی «عمد» سه هزار میلیارد کذا را به جیب نزده؛ ایشان
هم «جهل به قانون» داشتهاند! باری شیخ صادق در ادامه، ضمن بازنشخوار هذیانات روحالله خمینی در باب
نابودی اسرائیل، خواهان وحدت جهان اسلام
شده:
«[...] حوادث فلسطین آشکار میکند که کشورهای استعماری از ایجاد
این غدة سرطانی و حمایت از آن چه اهدافی را دنبال میکنند[...]»
همان منبع
با توجه به نادیده گرفتن حقوق مردم فلسطین و حمایت بیقید و
شرط ویلیام هیگ و آنجلا مرکل از دولت اسرائیل،
میتوان به صورتبندی مطلوب
استعماری در منطقه پی برد. لندن و برلن با
هیاهو و تبلیغات از اسرائیل «حمایت» میکنند،
زالممد هم وظیفه دارد نقش «تایة» دلسوزتر از مادر برای حماس و امت مسلمان
فلسطین ایفا کند. به این ترتیب، سازمان آزادیبخش فلسطین که هیچ ارتباطی با
اسلامگرائی و دینفروشی و آخوندنوازی نداشته و ندارد، در لجنزار توحش «اسلام سیاسی» غرق خواهد شد. پس شیخ صادق را در همین لجنزار رها میکنیم و میرویم به سراغ اکبر
هاشمی رفسنجانی، تروریست سابقهداری که مدتی
است با مدد و همکاری «چپنمایان» صورتک مخالف استبداد بر چهرة پلیدش گذاشته و میپندارد
با این ترفندها خواهد توانست سوابقاش را از اذهان «بشوید» و در حکومت آینده جائی
برای خود و قبیلهاش دستوپا کند:
« [...] مثلث شوم استكبار، استبداد و افراطیگری بلای جان جوامع اسلامی
است. استكبار و استبداد مكمّل همدیگرند[...]
در تونس، مصر، لیبی، یمن،
سوریه، افغانستان، عراق و پاكستان یك عده جاهل چنان عرصه را بر
مردم تنگ كردند كه راضی به برگشت نظامیها شدند و بهار عرب را به خزان تبدیل كردند
و بیداری اسلامی را به هرج و مرج كشاندند[...]»
منبع: پیکنت، مورخ 16 ژوئیه 2014
همچنانکه میبینیم استعفای غیرمنتظرة ویلیام هیگ، بعضیها را چنان به هراس انداخته که به زبان بیزبانی
از کودتای نظامیان «استقبال» میکنند. اینهمه،
در شرایطی که رادیوفردا با مقالات کشکی تلاش دارد، استعفای وزیر امورخارجه بریتانیا را غیرمنتظره
ولی «کم اهمیت» جلوه دهد!
رادیوفردا میگوید، کنارهگیری هیگ چندان اهمیت ندارد، چرا که برخلاف آمریکا، پست وزارت امورخارجه در بریتانیا «تشریفاتی»
است. و اینکه طی ماههای اخیر، به
دلیل حضور در کنار آنجلینا جولی، ویلیام
هیگ به شهرت رسید، حال آنکه حضور وی در
مذاکرات هستهای چندان اهمیتی نداشت:
«[...] طی ماههای گذشته ویلیام هیگ به دلیل قرار گرفتن در
کنار خانم آنجلینا جولی [...] به منظور دفاع از زنان در برابر خشونتهای جنسی شهرت
بیشتری یافت تا ایفای نقش در مذاکرات اتمی با ایران[...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ
17 ژوئیه 2014
حضور مسئولان محترم و «دانشگستر» رادیوفردا بگوئیم، آنجلینا جولی خود بخشی است از سیاست خارجی
لندن که از طریق شبکة وابسته به میلیاردرهای هولیوود اعمال میشود! آنجلینا جولی پس از ازدواج ایدئولوژیک و کوتاه
مدت با «جانی لی میلر»، به هالیوود پرتاب
شد و در سایة شهرت «براد پیت»، و با همراهی دبیرکل سازمان ملل، در مسیر سیاست کلی آتلانتیسم دست به مرزشکنی و
نفی جنسیات زد و پس از چندین سال خدمت در راه حق و عدالت و وقاحت و مرزشکنی، در تاریخ 2 ژوئن سالجاری مورد «تفقد» الیزابت
دوم هم قرار گرفت. خلاصه آنها که میخواهند «مقاله» بنویسند بهتر
است بدانند که آتلانتیسم یک شاخة هولیوودی هم دارد که از قضای روزگار از دیگر شاخهها
قدرتمندتر عمل میکند و جهت گسترش ابتذال، توجیه خشونت، و ارائة تصویر دلپذیر از وحشیگریهای اعضای
ناتو عملاش، اگر نگوئیم «استراتژیک»، حداقل الزامی به شمار میرود. بله، متاسفانه
مقاله نوشتن با «تعبد» جور در نمیآید، چرا که به «تفکر» نیاز دارد! در این
راستا بد نیست رادیوفردا که ادعا کرده، برخلاف
آمریکا، پست وزارت امور خارجه در بریتانیا
اداری و تشریفاتی است، به ما بگوید جان کری و اسلافاش، امور
خارجه آمریکا را با ابتکارات و نصایح و پند و اندرز مامانجانشان اداره میکنند، یا با استخاره و فال قهوه و استفتاء از آیات
عظام و تماس با جبرئیل؟
از قضای روزگار، همراهی
ویلیام هیگ با آنجلینا جولی طی ماههای گذشته نشان داد که وزارت امور خارجه
بریتانیا به دلیل ناکامی در سوریه، ناچار
شده برای پیشبرد سیاستهای اسلامیاش، شاخک «هولیوود» را فعالتر کند. در هر حال
آنجلینا جولی و ویلیام هیگ هر چند در عرصههای متفاوت فعالیت دارند، در خدمت یک «سیاست» شناخته شده قرار گرفتهاند. سیاستی
که طی چند دهة اخیر با تشویق «اسلام سیاسی» و «قوم برگزیده» و «نژاد برتر» به
تخریب و جنگ افروزی مشغول است. و نیازی نیست بگوئیم که این سیاست انسانستیز از
لندن هدایت شده و میشود! در واقع فاشیسمی که طی دهة 1930 نیز در
آلمان، ایتالیا، اسپانیا، پرتقال و فرانسه به قدرت دست یافت، تحت نظارت بریتانیا قرار داشت. و ارتباط با آمریکا به کنار، با توجه به جایگاه بریتانیا به عنوان ریاست
«واقعی» اتحادیة اروپا، مشکل میتوان پذیرفت که وزیر امورخارجة بریتانیا
«پست تشریفاتی» داشته باشد! اگر این پست تشریفاتی است، چرا در تاریخ 14 ژوئیه سالجاری، بیبیسی به
قطع مذاکرات در شب «قدر» چسبیده بود و برای انتشار خبر استعفای ویلیام هیگ فسفس میزد؟! به چه
دلیل پس از استعفای هیگ، نامزدی هیلاری
کلینتون برای پست ریاست جمهوری در ابهام قرار گرفت و ... و از همه مهمتر اگر این
استعفا اهمیتی ندارد، چرا سازمان سیا
تلاش میکند ناشیانه و هولهولکی با مقالات مضحک و پرتوپلا این عمل «بیاهمیت» را
تفسیر کند؟! با توجه به حوزة مسئولیت
وزیر امورخارجه بریتانیا مشکل میتوان پذیرفت که این جایگاه تشریفاتی باشد:
«[...] مسئولیت اصلی وزیر خارجه بریتانیا تأمین منافع ملی آن
کشور در خارج، حمایت از اتباع بریتانیا و
حقوق و منافع تجاری آنها در اقصی نقاط دنیا است.
در حقیقت یکی از وظایف اصلی وزیر
خارجه بریتانیا نمایندگی فروش تسلیحات و تولیدات صنعتی و خدمات آن کشور است[...]»
همان منبع
بله، این مجموعه
«وظائف» تشریفاتی را رادیوفردا برایمان «توضیح» داده. البته
تحلیل عمیق و «دانشمندانة» رادیوفردا یک پیام مهم هم دارد، و آن
اینکه یانکیها ترجیح میدهند وزیر امورخارجه لهستان، «سیکورسکی» که همچون محمد مصدق از غلامان جاننثار
آتلانتیسم و دشمن سرسخت دمکراسی است، جانشین
کاترین اشتون شود:
«با پایان یافتن زمان خدمت کاترین اشتون [...] و جانشینی
احتمالی او با رادوسلاو شیکورسکی، وزیر خارجه لهستان، میتوان انتظار داشت که نقش [...] بریتانیا در
رابطه با پرونده اتمی ایران در وضعیت انفعالی کنونی باقی بماند[...]»
همان منبع
در هر حال ماه سپتامبر خواهیم دید، وزارت امور خارجة اتحادیة اروپا به دست فاشیستها
میافتد یا خیر. ولی تا آنجا که به «انفعال» بریتانیا مربوط میشود
در همینجا بگوئیم، سیاستی که برای حل صلحآمیز
بحران هستهای ایران فعال شده، از مسکو و
پکن میآید. لندن در این میانه، همچون پاریس و برلن و واشنگتن منفعلانه و
دنبالهرو عمل خواهد کرد چرا که هرگز خواهان حل صلحآمیز «بحران» نبوده و نیست.
حال تحلیل و تفسیر رادیوفردا و التماس دعا برای نشاندن
پیشخدمت لهستانی سازمان سیا بجای کاترین اشتون را کنار میگذاریم، و نگاهی خواهیم داشت به پیامدهای واقعی استعفای
ویلیام هیگ: ناکامی اتحادیه اروپا برای انتخاب جانشین کاترین
اشتون؛ جمعآوری دکان لاتبازی «تعطیل
مذاکرات هستهای برای شب قدر»؛ آغاز حملة زمینی اسرائیل به نوار غزه جهت برچیدن
دکان حماس؛ و همچنین اجماع لوتی و عنترهای سازمان سیا در مورد
سقوط هواپیمای مالزیا ایرلاینز در اوکراین!
بلافاصله پس از انتشار خبر این فاجعه که با خجسته
سالگرد میلاد با سعادت آنجلا مرکل، سرور بانوان آتلانتیست تقارن یافت، حضرات
در فرانسه به این نتیجة علمی و کارشناسانه رسیدند که «کار، کار پوتین است!» حال باید پرسید، با
توجه به «جهاد» رسانههای آتلانتیست بر علیه بنیانگزار بریکس، چگونه
میتوان استعفای ویلیام هیگ را آنهم در آستانة نشست سران بریکس در فورتالتزا «کم
اهمیت» انگاشت؟!
<< بازگشت