سه‌شنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۹۳

پردیس و پنج‌تن!




همزمان با سالگرد تاجگزاری الیزابت دوم ـ  2 ژوئن 1953 ـ  خوان کارلوس،  پادشاه اسپانیا پس از 39 سال سلطنت ـ  22 نوامبر 1975 ـ   به نفع پسرش استعفا داد تا وغ‌وغ‌ساهاب‌های آتلانتیست بتوانند حسابی نشخوار کنند.   باشد که غم افلاس‌ از یادشان  برود!   افلاسی که پایه‌های استعمار را به ویژه در پاکستان،   مرکز اصلی تروریسم‌پروری آتلانتیسم به لرزه در آورده و نه تنها فرانسه و بریتانیا را به تغییر سنگر در برابر روسیه واداشته،  که ایالات‌متحد را به صحنة جنگ زرگری میان سناتور مک‌کین و کاخ سفید تبدیل کرده.   پس با همین جنگ زرگری مطلب را آغاز کنیم که این دعوای سگ زرد با شغال،   در واقع مسیر روس‌ستیز و سنتی حکومت زال‌ممد را هم مشخص می‌کند.

کاخ‌سفید با آزادی پنج زندانی گوانتانامو در برابر یک «اسیر جنگی» آمریکائی در واقع با یک تیر چندین و چند نشان زد!   هم به صورت «نمادین» گوشه چشمی به حکومت «پنج‌تن پرست» زال‌ممد نشان داد؛   هم شیخک قطر را به حمایت از توحش طالبان تشویق کرد،   و از همه مهم‌تر،  به روسیه هم در مورد بازگشت «پنج‌تن» به صحنة نبرد هشدار داد:‌

«[...] جان مک‌ین به تلویزیون سی‌بی‌اس آمریکا گفت [...] طالبان آزاد شده احتمالا مسئول مرگ هزارها نفر بوده‌اند و شاید دوباره به جبهه جنگ بازگردند[...] زندانیانی‌که به قطر منتقل شده‌اند[...] خطرناک‌ترین افراد بوده‌اند[...]»
منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 3 ژوئن 2014

بله سناتور مک‌کین با تکیه بر «حدس و گمان و احتمال» همزمان از عملکرد گذشته و آیندة این «پنج‌تن» آگاه شده و هشدار می‌دهد که اینان «احتمالاً» مسئول مرگ هزاران نفر هستند،  و «شاید» دوباره به جبهة جنگ هم بازگردند!   این نمونه‌ای است از ادبیات لات.  بنابرتعریف، لات از آنجا که شهامت ابراز تمایل به جنایت را ندارد،  ‌ خواسته‌های‌اش را به صورت واژگون ـ   ابراز آمادگی برای شهادت ـ  بیان می‌کند؛‌  یا اینکه همچون سناتور مک‌کین با تکیه بر موهومات گذشته،   در جایگاه «پیشگو» می‌نشیند و از «آینده» خبر می‌دهد.  اگر مواضع سناتور مک‌کین را به ویژه در مورد سوریه و اوکراین به یاد داشته باشیم،   می‌بینیم که این فرد هیچ مشکلی با جریانات ضدلائیسیته و تروریسم یا همان اسلام سیاسی نداشته.  در نتیجه هیچ دلیلی وجود نداردکه با «جنبش‌های مترقی» طالبان،  القاعده،  اخوان‌المسلمین و فدائیان اسلام مخالفت ورزد!

بررسی توانائی یا ناتوانی آمریکا برای تداوم بساط طالبان در افغانستان موضوع این وبلاگ نیست.   ولی ابراز امیدواری یانکی‌ها برای مذاکره با طالبان،  هم برای حزب جمهوریخواه دردسرساز شده،   هم برای حاکمیت «دمکرات‌ها!»   چرا که به ویژه پس از رخدادهای 11 سپتامبر2001،  ‌ آمریکا به بهانة «مبارزه با تروریسم» دو کشور افغانستان و عراق را مورد تهاجم نظامی قرار داده،   و اینک دستگاه باراک اوباما دم از مذاکره با طالبان می‌زند.   مذاکراتی که دلال‌اش شیخک قطر،   یکی از دست‌پروردگان انگلستان است که هم برای آمریکا و هم برای فرانسه نقش گاوشیرده ایفا می‌کند.   در نتیجه،   اعتراض جمهوریخواهان آمریکا به تروریسم‌نوازی کاخ سفید نمایشی است.   در واقع هیاهوی اینان به دلیل تزلزل محور «واشنگتن ـ پاریس» به راه افتاده.   محوری که علاوه بر حمایت از تروریسم در آفریقا،   از کودتاهای «بهارعرب»،   و به ویژه از تروریسم در سوریه نیز یپشتیبانی می‌کند،   البته با حمایت زیرجلکی لندن. 

ممانعت اتحادیة اروپا از برگزاری انتخابات در سفارتخانه‌های سوریه، ‌ شاهدی است بر این مدعا.   البته به این بساط می‌باید اعزام تروریست‌های نئونازی و جهادی به سوریه را نیز بیافزائیم.   و نیازی نیست که بگوئیم تروریست‌ها را سازمان سیا از طریق ترکیه به سوریه می‌فرستد.   و در این مورد سایت فارسی ولترنت،  ‌ مورخ 19 مه 2014 گزارش مفصلی تحت عنوان «سیا،  نازی‌ها و جهادطلبان را هماهنگ می‌سازد» منتشر کرده.   خلاصه هدف آتلانتیسم از اعزام تروریست به کشورهای مسلمان‌نشین،  «انقلاب سازی» است.   شیوه‌ای که 35 سال پیش در کشورمان با موفقیت به اجرا در آمد و البته حمایت دولت وقت فرانسه از «انقلاب» کذا را نیز نمی‌باید نادیده گرفت.   دولت «والری ژیسکار» با نقض آشکار قوانین و مقررات فرانسه به روح‌الله خمینی اجازه داد بر علیه دولت ایران دست به فعالیت سیاسی بزند.   و همچنانکه شاهد بودیم شخص والری ژیسکار برای حمایت از محمد خاتمی و دولت اصلاحات به تهران هم آمد.   در دوران ریاست جمهوری ژاک شیراک نیز سیاست خاتمی‌نوازی با حمایت از شیرین عبادی همراه شد تا اینکه رسیدیم به احمدی‌نژاد و ناکامی آتلانتیست‌ها،   هم برای تهاجم نظامی به ایران،  و هم برای کودتای سبز.  کودتائی که بوق وزارت امور خارجه بریتانیا از آن دل برنمی‌دارد!

سایت بی‌بی‌سی،   ماه ژوئن را با یاد کودتای از دست شده آغاز کرد،   و به بازارگرمی برای اصلاح‌طلبان پرداخت!   شیپور «پاترنوس» با تکیه بر یک فایل ویدئو،  به نقل از سردار جعفری،‌   فرمانده سپاه پاسداران می‌نویسد،  «سپاه وظیفه داشت از به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان ممانعت کند،‌  چرا که اینان مخالف انقلاب بودند.»  محمدنوری‌زاد هم کشف کرده که «منظور» سردار جعفری از مخالفان انقلاب،   همان دارو دستة‌ گوبلز جمکران باید باشد:

«[...] در جریان انتخابات دهم [...] دغدغه و نگرانی و خط قرمز نیروهای انقلاب روی کار آمدن نیروهای مخالف انقلاب و ارزش‌های انقلاب بوده [...] محمد نوری‌زاد می‌گوید[...] این سندی است که از دخالت سپاه و تصمیم قبلی آن‌ها برای جلوگیری از پیروزی اصلاح‌طلبان [...] خبر می‌دهد [...]»
منبع:  بی‌بی‌سی،   مورخ اول ژوئن 2014

بله شیفتگی لندن به «اصلاح‌طلبی» هنوز پایان نگرفته!   دلیل هم اینکه بساط اصلاح‌طلبی در هر حال ضدلائیسیته و مخالف مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر خواهد بود،   و هرگز از روند گسترش خشونت،  از طریق تکرار دور باطل «سیاسی ـ اقتصادی» پای فراتر نخواهد گذارد.   در نتیجه،   «خطر» استقرار دمکراسی در ایران منافع بریتانیا و متحدان‌اش را تهدید نخواهد کرد.   دورباطل «سیاسی ـ  اقتصادی» همین شرایطی است که امروز دولت «تف سربالای جمعی» بر ایرانیان حاکم کرده.   یعنی جنگ زرگری پیرامون مبهمات دین ـ  بهشت، جهنم، شلاق،  آخرت ـ  و همزمان حمله به برنامه‌های عمرانی و اقتصادی دولت قبلی و به ویژه جنجال پیرامون «قرارداد کرسنت!»  

به این ترتیب فضای «اجتماعی ـ اقتصادی »کشور با ادبیات منطق‌ستیزآخوندی ـ  بازگشت به گذشتة موهوم ـ   و جنجال پیرامون «اشتباهات گذشته» اشباع می‌شود‌ و «افکارعمومی» بر گذشته تمرکز خواهد یافت.  تمام تلاش دولت حسن فوتبال و اربابان‌اش در لندن و واشنگتن این است که افکار عمومی ایرانیان بر گذشته متمرکز شود.   چرا که بدون نشخوار گذشته امکان «نفرت‌فروشی» وجود ندارد و مهم‌ترین بخش نفرت‌فروشی «اقتصادی» است!   با تکیه بر نفرت‌فروشی اقتصادی است که می‌توان نفرت سیاسی را نیز فراگیر کرد.

از قضای روزگار،  در دوران پهلوی دوم هم سناریوی سرکوب سیاسی برای سازمان دادن به براندازی کفایت نمی‌کرد.   از اینرو ساواک فهرست سوءاستفاده‌های مالی خانوادة پهلوی و  نزدیکان دربار را منتشر کرد!   به این ترتیب،   افرادی که از نظر سیاسی آخوندجماعت را تائید نمی‌کردند نیز،  به صف تروریست‌های کانون تبلیغات اسلامی پیوستند،  و خلاصه گلة «مردم» بر علیه «شاه» به اجماع رسید.  همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،  مهم‌ترین فایدة تل موهوم «مردم» این است که همواره  در مسیر ارزش‌ها،  هیجانات و تعصبات حرکت می‌کند،  و  در هر حال با پایه و اساس دمکراسی یعنی آزادی بیان انسان و روابط حقوقی و دوسویه در تضاد قرار می‌گیرد.   این است دلیل کوفتن محمد خاتمی و شرکاء بر طبل مردم‌سالاری و جمهوری‌مردمی و ...  حال که به «مردم» رسیدیم،   بد نیست نگاهی داشته باشیم بر یک نمونة بارز «جمهوری نامحدود مردم» در یکی از روستاهای قزوین! 

در یکی از روستاهای قزوین،‌   «مردم» نیمه شب با چوب و چماق به افغان‌ها حمله کردند، اموال‌شان را به غارت بردند،   خانه‌های‌شان را ویران کردند و نه تنها «ولایت جمهور» بنی‌صدری،  که «مردم‌سالاری» گوبلز جمکران و همچنین «جمهوری نامحدود مردم» ـ  تبلیغات چپ‌نمایان ـ  را در عمل به منصة ظهور رساندند.  ویژگی مردم‌سالاری کذا نیز همان «غیبت» نیروهای حافظ نظم قانونی است:

«[...] در یکی از شب‌های فروردین امسال در روستائی از قزوین، مردانی که صورت خود را با پارچه پوشانده بودند،   فریادزنان به خانه ده‌ها مهاجر افغان حمله کردند [یکی از شاهدان گفت] به شیشه‌ها سنگ ‌زدند،  دیوارخانه را خراب کردند و اموال‌مان را با خود بردند[...] بیشتر از ۲۰ نفر بودند.  به خانه‌هائی که چراغ‌شان روشن بود سنگ می‌زدند.  به پنج شش خانه هم که ساکنانش نبودند،  حمله کردند [...]‌ دیوار خانه آن‌ها بر اثر هجوم مهاجمان فرو می‌ریزد و موتورسیکلت و بعضی وسایل داخل حیاط به غارت می‌رود [...] پلیس محلی هم در مکان حمله حضور داشته اما تعداد آن‌ها برای مقابله با مهاجمان کافی نبوده[...]»
منبع:  بی‌بی‌سی،  30 مه 2014  

بله در واقع پلیس محلی به عنوان تماشاچی حضور داشته و نخواسته با مرکز تماس بگیرد و   نیروهای کمکی بخواهد.   دلیل هم اینکه افغان‌هائی که مورد تهاجم قرار گرفتند،  در شهر صنعتی قزوین فعالیت «تولیدی» داشتند و این قماش فعالیت با شعار ایدئولوژیک «نه شرقی،  نه غربی» ویژة حکومت‌های «مسجد ـ روسپی‌خانه» در تضاد قرار گرفته:

«[...] شهر صنعتی قزوین و روستاهای اطراف آن میزبان افغانانی است که در صنعت دامداری و ساختمان‌سازی فعال هستند[...]»
 همان منبع

اگر افغان‌ها همچون قبیلة لاریجانی و بروجردی از نوکران انگلستان بودند و در زمینة قاچاق مواد مخدر فعالیت می‌داشتند؛  و یا از قماش «ملاباشی و ملانادان» ـ ‌ پرسوناژهای رمان سرگذشت حاجی بابای اصفهانی ـ  خادمان مسجد و روسپی‌خانه از آب درمی‌آمدند،   مطمئن باشیم هیچکس مزاحم‌شان نمی‌شد!  ‌چرا که،   در این قماش فعالیت‌ها فقط هیچ و پوچ «تولید» می‌شود.   در مسجد بساط احترام به ارزش‌های گذشته و نوامیس و غیره پهن شده،   و در روسپی‌خانه و مجلس جمکران و دفاتر دولت خودفروخته نیز دکان اختلاس و لذت‌جوئی ـ  با تفریح اشتباه نشود ـ  برپاست.  بسیج «مردم» نیز با تکیه بر همین دو قطب ضداجتماعی امکانپذیر می‌شود:

«[احمد می‌گوید] آن روز حوالی ساعت5 عصر [دیدم ]‌ چند نفر از جوانان روستا مشغول کتک‌زدن افغان‌هائی هستند که از محل گذر می‌کنند [...] موتور یک افغان را آتش زده بودند و به زبان ترکی شعارهائی علیه افغان‌ها می‌دادند.  از یکی پرسیدم چی شده؟  گفت به یک دختر ایرانی تجاوز کردن [...]»
همان منبع

بله یک «دخترایرانی» مورد تجاوز قرار گرفته بود،   و «مردم» بلافاصله در جایگاه پلیس و قاضی و مفتش قرار گرفته،  و پس از شناسائی متجاوز،  حکم به مجازات جمع دادند.   و از آنجا که در جوامع یک‌دست «نفرت از اقلیت» یک سنت طبیعی به شمار می‌رود،   همانطور که در دادگاه خلق «سرمایه‌دار و بورژوا» جنایتکار شمرده می‌شود،   در «دادگاه مردم» نیز چه در ایران و چه در غرب،  همیشه «بیگانه» مجرم است.   و چرا راه دور برویم،   وغ‌وغ‌ساهاب‌های ارتش ناتو،   تهاجم به مرکز یهودیان بروکسل را به حساب یک «مهاجر» گذاشته‌اند که گویا یک‌سال هم در سوریه به «جهاد» اشتغال داشته و خلاصه مجرم «مردم‌پسندی» است.  به ویژه که دستگیری‌اش برای رئیس‌جمهور فرانسه هم امکان «تغییر سنگر» فراهم آورد و اینچنین بود که در پی تغییر سنگر دولت بریتانیا،   فرانسوا اولاند نیز  علیرغم حمایت‌های جانانه از «انقلابیون سوری»،  ناگهان برای مبارزه با جهادیست‌ها اعلام آمادگی کرد!   بله،   انقلاب «کبیر» رسانه‌ای فرانسه که با ارسال هول‌هولکی مادام «بورگراف» به مسکو آغاز شد،   همچنان ادامه دارد.   چرا که،   روز پنجم ژوئن باراک اوباما و ولادیمیر پوتین در کاخ الیزه با رئیس‌جمهور فرانسه دیدار می‌کنند و فردای همان روز،  سران 18 کشور در مراسم 70امین سالگرد حملة متفقین به سواحل نرماندی ـ 6 ژوئن 1944 ـ حضور خواهند یافت.

یادآور شویم امسال،  برخلاف انتظار،   علاوه بر پرنس چارلز،  الیزابت دوم نیز در این مراسم حضور خواهد داشت.  پیشتر قرار بود ولیعهد انگلستان در این مراسم شرکت کند،   ولی به نظر می‌رسد اظهارات نامربوط وی در مورد ولادیمیر پوتین ـ   رئیس فدراسیون روسیه هم به این مراسم دعوت شده ـ  حضور الیزابت دوم را نیز در نرماندی الزامی کرده.   به این ترتیب،   در این مراسم،  پرنس چارلز نمایندة دربار بریتانیا شناخته نخواهد شد و حضورش تحت‌الشعاع الیزابت دوم و پرنس ویلیام قرار می‌گیرد.    ابراز ارادت ضمنی دربار بریتانیا به مسکو،   زمینه‌ای شد برای ابراز تمایل دیوید کامرون جهت دیدار خصوصی با ولادیمیر پوتین در حاشیة مراسم نرماندی  ـ  فیگارو مورخ 2 ژوئن سالجاری ـ   و امروز هم موافقت کرملین با این دیدار اعلام شد.  از مطلب دورافتادیم،   بازگردیم به توحش «مردم‌سالاری» و «جمع‌گرائی» در مرز پرگهر! 

سایت بی‌بی‌سی که گزارش وحشی‌گری «مردمی» را در قزوین منتشر کرده،   می‌نویسد،  دو سال پیش هم در یزد،   افغان‌ها مورد تهاجم «مردم»  قرار گرفتند و ... و این تهاجم وحشیانه شامل کودکان افغان هم می‌شود.   در مدرسه این «وظیفه الهی» را کودکان بر عهده دارند و در بیرون مدرسه هم بزرگ‌ترها:

«[...] احمد [...] می‌گوید [...] هم‌کلاسی‌ها به کودکش در مدرسه ناسزا می‌گفتند و او را افغانی خائن خطاب می‌کردند[...] معلم مدرسه به احمد گفته بود در مدرسه روستا خطری بچه‌ها را تهدید نمی‌کند اما بهتر است خانواده‌ها بچه‌ها را تا مدرسه همراهی کنند و نگذارند تنها به مدرسه بروند[...]»
همان منبع

همچنانکه می‌بینیم بهترین ابزار گسترش توحش و خشونت «باورهای مردم» است.   و این باورها هرگز با واقعیت ـ  انسان در زمان و مکان مشخص ـ  ارتباط منطقی برقرار نمی‌کند.  دلیل هم روشن است،   تل موهوم مردم همواره از «سنت» پیروی می‌کند.  جنگ‌های زرگری حکومت زال‌ممد و مخالف‌نمایان‌اش هم دقیقاً جهت تثبیت همین «سنت» به راه می‌افتد.  جنگ سگ زرد با شغال،  بر سر «بردن مردم به بهشت» با شلاق و یا بی‌شلاق،   فقط یک نمونه از این صحنه‌گردانی‌های مهوع است که در پی دیدار شیخ کویت با مقامات جمکران و ابراز تمایل ایشان به «گاز»،  به زمینة اقتصادی هم کشیده شد. 

 همزمان با خجسته سالروز تاجگزاری الیزابت دوم،   وزیر صنعت حسن فوتبال هم به افشاگری در مورد قرارداد «کرسنت» و جریمه چندین میلیارد دلاری پرداخت،   تا وزیر نفت بتواند اظهارات وی را تکذیب کند ـ  بی‌بی‌سی،   مورخ 2 ژوئن 2014  ـ  و با اینکار افکارعمومی هر چه بیشتر در ابهام فرو افتد.  گویا دولت حسن فوتبال مأموریت دارد مشابه قرارداد «کرسنت» را با کویت امضاء کند،   و با اهداء یک جریمة چند میلیارد دلاری به شیخ کویت،   «حق مسلم» یانکی‌ها و شرکای اروپائی‌شان را پرداخت نماید.  

چرا که،   «حق مسلم» یانکی‌ها «مقدس» است و نیازی نیست به رخدادهای دور بنگریم.  پس از انفجار بمب در استادیوم «موبی» در کشور نیجریه،   که با خفقان نسبی شیپورهای ناتو روبرو شد،   کار به کشتار دانشجویان در خوابگاه دانشگاه کشید ـ  بی‌بی‌سی،  مورخ 2 ژوئن  2014  ـ  و با توجه به سرمایه‌گزاری کلان چین برای توسعة آفریقا،  این عملیات خرابکارانه هیچ تعجبی ندارد.  آتلانتیسم از شیوة قواد خلیل‌الله پیروی می‌کند؛  هر فرد و ملتی که در خدمت منافع‌اش قرار نگیرد،   «بت» است و می‌باید شکسته شود.   با این تفاوت که حضرت قواد با چماق و تبر «بت‌شکنی» می‌فرمودند تا از «سنت الهی» پاسداری نمایند،   گاوچران‌ها با بمب و موشک از «سنت گذشته» پاسداری می‌کنند.  بی‌دلیل نیست که جنگ زرگری محفل «شیخ‌وشاه»،   لیبرال دمکراسی را هم به «سنت» تبدیل کرده؛   آنهم سنتی که درقرن هجدهم «تکامل» یافته و به این ترتیب از مارکس و فروید و دیگر متفکران مدرنیته بی‌نیاز می‌شود:                
 
«[...] ما [...] خود را ‏به طور قطع در سُنت لیبرال دمکراسی که ‏ریشه‌هایش به دو هزار و پانصد سال پیش ‏یونان و ایران می‌رسد[...]جا داد‌ایم.  ما [...] همانگونه لیبرال ‏دمکرات هستیم که نویسندگان اعلامیه ‏استقلال و قانون اساسی امریکا بودند[...]»
منبع:  اطلاعات نت،  مورخ 3 ژوئن 2014  

بله،   «سنت» لیبرال دمکراسی را از دست ندهیم که سنتی است 2500 ساله!   و به بعضی‌ها امکان می‌دهد،   با این «سنت» آخوند را در حاشیة امن قرار دهند؛   مردم را با آرامگاه کوروش هخامنشی سرگرم کنند،  و سیل دلارهای نفتی را به سوی بانک‌های آمریکا سرازیر نمایند.  در این «سنت» بجای هی کردن «مردم با شلاق به سوی بهشت»،  همان شلاق را برای «هدایت مردم به پردیس» به کار خواهند گرفت.   این همان «سنت» چپ‌ستیزی است که با کودتای میرپنج و «ایران‌شناسان» به کشورمان آمد،   تا بعدها با تکیه بر «شعار نه شرقی،  نه غربی» ثروت ایران را به تاراج دهد و برای آخوندوحشی،  پرستیژ فرضی «استبدادستیزی» کسب کند.    برای تحقق این سیاست ایران‌ستیز به تل موهوم «مردم» نیازمندیم،  گویا «مردم» زمینة پادشاهی را بهبود می‌بخشد:

«[...] حزب ما می‌خواهد به نیروی اندیشه و روش ‏خود توده‌های مردم را جذب کند و سبب شود ‏که پادشاهی هم در ایران زمینة بهتری پیدا ‏کند[...]»
همان منبع

این «سنت» 2500 سالة‌ لیبرال دمکراسی برای توحش «مردم‌سالاری»،   که فقط یک نمونه‌اش در بی‌بی‌سی انعکاس یافته،   هیچ اشکالی ایجاد نخواهد کرد.   تقارن «سنت» 2500 سالة لیبرال دمکراسی با ورود باراک اوباما به لهستان و سخنرانی وی در باب «تقدس» امنیت اروپای شرقی و مرکزی برای آمریکا ـ  سایت نووستی،  مورخ 3 ژوئن 2014 ـ  بی‌حکمت نیست!  

شاهد بودیم که در آستانة  10 سالگی کودتای نارنجی،  کشور اوکراین،   با دخالت مستقیم آمریکا،  آلمان،‌  فرانسه و لهستان و به ویژه با حمایت پشت پردة لندن در آشوب فرو رفت و کار به کودتای دوم کشید.   اینبار هدف آتلانتیسم حذف لائیسیته از اوکراین بود،  یعنی همان برنامه‌ای که با پهلوی اول در ایران پیاده شد.   البته به یاد داشته باشیم که شرایط واقعی اوکراین هیچ ارتباطی با ایران ندارد.   ولی وجه مشترک ایران و اوکراین همجواری‌شان با مسکو است!   و از آنجا که آتلانتیسم بدون قرار دادن مسکو در انزوا، ‌ نمی‌تواند دامنة چپاول استعماری‌اش را گسترش دهد،   برای محاصرة مسکو،  به ویژه طی سدة اخیر،  از هیچ جنایتی فروگزار نکرده.   همین اصل استراتژیک است که تبدیل به پایه و اساس سیاست آتلانتیست‌ها در ایران شده و غرب مدعی دمکراسی را به حامی بی‌قید و شرط آخوندیسم ـ  شیخ‌وشاه ـ  تبدیل کرده.