فوتبال هستهای!
در شرایطی که کاخ سفید هم ژست «مردم پسند»گرفته و برای حفظ
ظاهر طرفین درگیری در اسرائیل و فلسطین را به آرامش فرامیخواند، و در
خاک اسرائیل شاهد تظاهرات مخالفان قتلعام غیرنظامیان فلسطین هستیم، آنجلا مرکل، صدراعظم دولت «آزاد و مستقل» آلمان که حامی
فاشیستها در اوکراین است، با محکوم کردن «حماس»
در بحران اخیر منطقه، توحش و حماقت خود را
به اثبات رساند. به این ترتیب معلوم شد که
دولت آلمان همچنان در مرداب روابط جنگ سرد ـ مهار روسیه ـ شناور مانده و حاضر نیست از این چاهک مأنوس یکجانبهگرائی
خارج شود. نامهنگاری نمایندگان مجلس جمکران برای ممنوعیت خروج، تصویر و بیان آخوند محمد خاتمی، و انتصاب «علی ماجدی»، به
عنوان سفیر جدید جمکران در آلمان، آنهم در گیرودار مذاکرات هستهای حکمتی دارد!
علی ماجدی که اکنون معاون بازرگانی و امور بینالملل وزارت
نفت حکومت ملایان است،
طی دوران نکبتبار صدارت میرحسین موسوی، مشاور
اقتصادی وی بوده! مقصود همان اقتصاد کوپنی
و تاراج نفت ایران است. پس از پایان جنگ
استعماری با عراق، ماجدی را به سیاست خارجی پرتاب میکنند و نخستین مأموریت وی
در سال 1368 به عنوان کاردار در کشور مستقل و آباد و آزاد «امارات» آغاز میشود. و سرانجام
در سال 1378، در جایگاه سفیر جمکران در
کشور ژاپن مینشیند. در دورة احمدینژاد،
همین فرد مشاور عالی شرکتهای اقتصادی بوده:
«[...] سفیر آینده ایران در آلمان از اصلاحطلبان عملگرا و
معتمدان روحانی به شمار میرود [...] او در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی [...]
معاون اقتصادی وزیر امور خارجه [...] بود[...] ماجدی در آن دوره همچنین عضو هیئت ایرانی
مذاکرهکننده در گفتوگوهای هستهای بود. ریاست آن هیئت را حسن روحانی بر عهده داشت[...]»
منبع: دویچه وله، مورخ 8 ژوئیة 2014،
بله، پس از انتصاب
سفیر جدید مردهشویان در اوکراین ـ 23 ژوئن 2014 ـ که از قضای روزگار به لغو آتشبس در این کشور منجر شد، قرار
است طویلة اسلامی رایش در برلن فعال شود. چرا که،
سوابق ماجدی، همچون کارنامة «جان تفت»، سفیر جدید آمریکا در روسیه «درخشان» است و این
انتصابات به صراحت نشان میدهد که علیرغم فروپاشی حاکمیت ایدئولوژیک اتحاد شوروی، آتلانتیسم همچنان بر تداوم ایدئولوژی «مهار
روسیه» پای میفشارد. در این راستا،
مسابقات جام جهانی فوتبال هم فرصتی
مناسب فراهم آورد تا بعضیها ضمن بازنشخوار «برتری آلمان»، دکان اسطورهفروشی
«لوی ستراوس» را پهن کنند و شکست تیم فوتبال برزیل را به حساب دورشدن از «سنتها»
بنویسند! بله، فواید «مردمی» بودن فوتبال همین «چیزها» است!
در این چارچوب است که کاربرد «مردمی» پیروزی تیم برزیل در مسابقات
نیمه نهائی جام جهانی فوتبال برای حاکمیت برزیل همانقدر ارزشمند میشود که یک شکست
سهمگین! و برای دستیابی به چنین شکست
مطلوبی بودکه تیم فوتبال برزیل در برابر آلمان «جاخالی» داد تا دولت ظاهراً
سوسیالیست «دیلما روسف» که به بهانة «تأمین امنیت» مسابقات جام جهانی، حکومت نظامی اعلام کرده، بتواند پس از دستیابی به شکست جادوئی، اوباش و «کاسورها» را نیز به میدان بیاورد!
جالب اینجاست که رسانهها از جمله فرانسپرس، مورخ 9 ژوئیه 2014 ادعا کردند، «مردم» از شکست تیم ملی فوتبال «خشمگین» شده و
به تخریب اموال عمومی پرداختند. البته موضوع وبلاگ ما فوتبال نیست، ولی
تحولات سیاسی چند روز اخیر را میتوان با استفاده از قوانین و مقررات و اصطلاحات
بازی فوتبال نیز بررسی کرد. به عنوان نمونه،
آخوند گیلانی «اوت» شد؛ چندین
گل در عراق و ترکیه و جمکران و اتحادیه اروپا به دروازة «ناتو» اصابت کرد؛ و ... و از همه جالبتر نتیجة مسابقة فوتبال هستهای
بین فرانسه و حکومت جمکران است. در این
مسابقه که روز دوشنبه 16 تیرماه سالجاری آغاز شد، هر دو تیم بازنده شدند!
بله فوتبال هستهای با فوتبال عادی تفاوت دارد. در
فوتبال هستهای، فرانسه به نیابت از سوی لندن «شوت» میکند، ولی بجای
هدف گرفتن دروازه، توپ را به حکومت زالممد رایش «پاس» میدهد، تا
مقام معظم به مذاکرات پنالتی زده، «گل» فرمایند!
و اینچنین بود که در تاریخ 7 ژوئیه سالجاری، قلادة
مقام معظم را گشودند تا ورقپارههای جمکران و به ویژه «فرانسپرس» بتوانند ضمن
نشاندن علی خامنهای در جایگاه «رهبر ایران و تصمیم گیرندة نهائی مذاکرات هستهای»، پیرامون
190 هزار سانتریفوژز جنجال به راه اندازند:
«[...] رهبر ایران، تصمیم
گیرنده نهائی در پرونده مذاکرات هستهای، تأکید کردکه کشورش به 190000 سانتریفوژز نیاز
دارد[...]»
منبع: فرانسپرس، مورخ 8 ژوئیه 2014
یادآور شویم، فرانسپرس
که خیلی برای بازتاب اظهارات بیپایه و اساس مقامات جمکران و مخالفنمایانشان
اشتیاق نشان میدهد، تمایلی به انتشار
خبر تظاهرات مخالفان جنگ اوکراین در شهر پاریس ندارد! بگذریم
و بازگردیم به 190 هزار سانتریفوژز مورد نیاز علی خامنهای! باری
پس از انتشار مطالبات مقام معظم معلوم نیست چه پیش آمد که علیاکبر صالحی، ناچار
شد اظهارات علی خامنهای را «تصحیح» کند:
«صالحی [...] ایران برای تکمیل سوخت نیروگاه بوشهر به
۱۹۰هزار سو غنیسازی نیاز دارد/ مطالب رسانههای غربی بحثی انحرافی است[...]»
منبع: فارسنیوز، مورخ 8 ژوئیه 2014
ولی فابیوس، وزیرامورخارجة
فرانسه دست بردار نبود، و همچنان بر طبل 190 هزار سانتریفوژز میکوبید و
ادعا میکرد، «روسیه» در مذاکرات وین تغییر موضع داده! خلاصه بگوئیم،
محافل بحرانساز از مذاکرات هستهای
هیچ راضی نیستند و میکوشند به هر ترتیب ممکن این مذاکرات را به شکست بکشانند. این
است دلیل تحرکات لوران فابیوس و علی خامنهای،
فعال شدن حماس و کرهشمالی در عرصة
پرتاب موشک، و از همه مهمتر مانور نظامی ارتش ناتو در غرب دریای
سیاه.
به گزارش سایت نووستی،
مورخ 7 ژوئیه 2014، در این مانور دریائی کشورهای بلغارستان، ترکیه، یونان،
ایتالیا، بریتانیا و آمریکا شرکت دارند. خلاصه
اگر به شیوة معمول رادیوفردا، قانون اساسی «ضدحقوقی» جمکران را با اعلامیه
جهانی حقوقبشر در «ترادف» قرار داده، و نمایندگان مجلس جمکران هم برای نشاندن محمد
خاتمی در ویترین، خواهان اجرای حکم مجازات وی شدهاند جای تعجب نیست!
این موضعگیریها حکمتی دارد که همان حکمت کودتای میرپنج، ظهور محمد مصدق، ایجاد
دو یوتوپیای پاکستان و اسرائیل و ... و خلاصه بگوئیم احیای نازیسم، یعنی سیاسی کردن عرصة علم و هنر و ورزش، و به ویژه سیاسی کردن «پوشش زن» است. همچنانکه
پیشتر هم به کرات گفتهایم، نازیسم از طریق شبیهسازی «بلشویسم» نوعی
«دیانت» بر کل جامعه تحمیل کرد تا سرمایهها را تحت نظارت بانکهایآنگلوساکسون
قرار دهد. از اینرو اعضای محفل «شیخوشاه»
ـ از چپنما و لیبرالنما گرفته تا اصلاحطلب
و سبز و غیره ـ به نازیسم علاقه و ارادت
فراوان دارند! این فاشیستها که در هیبت
انسان ظاهر میشوند، در لجنزار اسطورههای
مقدس شناوراند، به همین دلیل جز نشستن در
جایگاه قضاوت ارزشی، الصاق برچسب «نیک» و «بد» به افراد، یعنی تقدیس و تکفیر انسانها و فعالیتهای
انسانی هیچ وظیفة دیگری برای خود نمیشناسند.
در قاموس اینان «بررسی» و تحلیل
محلی از اعراب ندارد، در «مذهب» اینان فضای جامعه الزاماً باید «سیاسی»
باشد، و با تکیه بر همین پیشفرض، در ادبیاتشان نوعی «دیانت» بر کل جامعه تحمیل میکنند. از
اسلام و زرتشتیگری و بهائیت و غیره گرفته تا استالینیسم، و یا پرستش فلان و بهمان «متفکر» و نظریه، و قشر
هیچ تفاوتی ندارد. اصل اساسی این است که
«پرستش» صورت گیرد، چه گاو و خر
باشد، چه فیلسوف و نظریهپرداز و قشر
دانشجو، و چه شیخ و چه شاه. خلاصه بگوئیم
در جامعة مطلوب اینان جائی برای «انسان» به عنوان موجود مستقل، آزاد و صاحبنظر که هیچ الزامی برای «طرفداری»
از این و آن ندارد، پیشبینی نشده. به زعم
اینان انسان «موظف» است در یک «سنگر» سیاسی لنگر اندازد و در یک جبهه «مبارزه»
کند! و نتیجة این برخورد ابلهانه نیز در
برابرمان قرار گرفته.
شیپورهای آتلانتیسم بیجهت طی سالیان دراز به این پیامآوران
توحش و خشونت تریبون ندادهاند! به زبان
سادهتر، در «شبهنظریهای» که اینان سر
هم کردهاند، آخوند و دانشجوجماعت و زنان
«انقلابی» میباید مسائل جامعة ایران را هم حل کنند! ولی در
واقع تلاش اینان در مسیر حل مشکلات آتلانتیسم در منطقه است! در
همین میسر چنین وانمود میکنند که حل این مشکلات مستلزم عجین شدن «سیاست» با ابهام
«دیانت» است! به همین دلیل بود که روحالله
خمینی، به فرموده «درد اسلام» گرفته
بود. و اینجاست ریشة تحریف «ماتریالیسم»
توسط عوامگرایان شیادی که ادعای چپگرائی دارند.
اینان بر طبل توخالی «حقیقت» و
«قهرمان» و «رهائی» و غیره میکوبند، چرا؟ چون
حقیقت همواره «مبهم» باقی خواهد ماند و در واقع ماشینی است جهت تولید مبهمات بیشتر! حال
آنکه آنچه در ایران و عراق و افغانستان و اسرائیل گذشته و میگذرد، رخداد
و «واقعیت» است، نه «حقیقت!» برای
توضیح تفاوت میان حقیقت و واقعیت یک پرانتز باز میکنیم.
در وبلاگهای پیشین پیرامون «مدرنیته» به کرات گفتهایم، «حقیقت»، در چارچوب تعاریف فلسفی همواره فراتر از «انسان»
قرار میگیرد. در فلسفة کلاسیک، «حقیقت»
یگانه و جاودان است و به «خداوند» مرتبط میشود، و در مغلطة اعضای محفل فرانکفورت این واژه جز
سراب فریب و ابهام هیچ نیست. بنابراین اشاره به «حقیقت» توسط شیپورهای
آتلانتیسم نشان شیادی و عوامفریبی اینان است. جنایات غرب در عراق و افغانستان هیچ ارتباطی با
«حقیقت» ندارد. در مورد مسائل کشور عراق نه «حقیقت»، که میباید
این «واقعیت» را در نظر گرفت که آمریکا و بریتانیا با توسل به «دروغ» بر علیه صدام
حسین جنجال رسانهای به راه انداختند تا بتوانند عراق و ایران را در راستای سیاست
استعماری «یک کشور، یک مذهب» تجزیه کرده و
این عملیات قهرمانانه را به فدراسیون روسیه نیز تعمیم دهند. این
است واقعیت! برای دریافت چند و چون جنایات
آنگلوساکسونها و پادوهایشان، به ویژه در عراق نیازی به بوقهای ناتو نداریم.
سالها پیش از تهاجم وحشیانة آنگلوساکسونها به عراق ـ 20
مارس 2003 ـ تجزیة این کشور به سه منطقة
شیعه، سنی و کرد در رسانههای جمعی فرانسه مطرح میشد،
و ما هم شاهد بودیم! به
عبارت دیگر، ادعای اینکه لندن و واشنگتن از ماه ژوئن
گذشته، و پس از بساط داعش، برای
تجزیة عراق خیز برداشتهاند، یک دروغ
شاخدار بیش نیست.
هدف نهائی آنگلوساکسونها، جهانی
کردن لجنزار «یک کشور، یک مذهب» ـ یا همان یوتوپیاست. این
هدف «الهی» که پس از جنگ اول جهانی با کودتای میرپنج در ایران به اجرا در آمد، علاوه
بر سازمان تبلیغات اسلامی، یک حزب «زنانه
ـ مردانه» هم به نام «حزب توده» پایهگزاری کرد.
و پس از جنگ دوم جهانی، دو شرکت سهامی تحت عنوان «کشور» پاکستان یا
«سرزمین پاکها»، و «کشور» اسرائیل یا همان «سرزمین موعود قوم
یهود» را تأسیس نمود. همچنانکه پیشتر هم گفتیم، ملت ایران ظهور پدیدة استعماری مصدق و حزب
زنانه مردانة «جبهة ملی» را به همین سیاست استعماری مدیون است. پس از کودتای
28 مرداد 1332، تشکل نهضت آزادی، با تمایلات علنی اسلامگرائی به این مجموعة
خشونتگستر افزوده شد، و ... و 35 سال پس
از کودتای 22 بهمن 1357، حزب توده که ادعای
چپگرائی دارد، به بهانة حمایت از محمد خاتمی، در واقع به دفاع از مجموعة انسانستیز و متناقضی
مشغول شده که حکومت ملایان به عنوان
«قانون اساسی» معرفی میکند.
ویژگی قانون کذا همچنانکه به دفعات گفتهایم در این خلاصه میشود
که فاقد چارچوب «حقوقی» است. چرا که، بر ابهام
ـ اسطوره، حدیث و روایت ـ تکیه دارد و «آخوند» را در جایگاه برتر و داور
نهائی و ناظر بر تدوین و اجرای قوانین نشانده.
تمام هم و غم محفل «شیخوشاه»، به
ویژه چپنمایان جمکران این است که این جایگاه
انسانستیز دستنخورده باقی بماند:
«[...] منتشرکنندگان این نامه میخواهند [...] وزنه موسوی و
کروبی هم به خاتمی افزوده نشود. روحانی بودن خاتمی
هم مزید بر علت دشمنی است [...] بخشی از فرماندهان سپاه که برای قبضه قدرت در آینده
نقشه ریختهاند[...] منتظرند تا [...] از شر روحانیونی مانند خاتمی که در میان
مردم نفوذ کلام دارند خلاص شوند [...] وجود و حضور و عکس تصویر و نقش روحانیانی مانند
محمد خاتمی مانع این هدف است[...] در هیچ کجای قانون اساسی به شورای امنیت ملی اختیار
قانونگذاری و نشستن بجای قوه مقننه یا صدور حکم قضائی و تعیین تکلیف برای حبس و
حصر و سلب حقوق و آزادیهای مردم و نشستن آن بجای قوه قضائیه داده نشده[...] اینکه
میگفتند موسوی فتنه کرده است همین است که میگفت اجرای کامل و بدون تنازل قانون
اساسی[...]»
منبع: راه توده، مورخ 19 تیرماه سالجاری
بله، همه بدانند که محمد خاتمی در میان مردم «نفوذ
کلام» دارد، و به همین دلیل «دشمنان» میخواهند او را مانند موسوی و کروبی در حصر
قرار دهند! بالاخره وقتی «ولایت فقیه» و برتری آخوند و ملا
و قاری و رمال شیعه «قانون اساسی» به حساب آید،
تودهایها هم باید چپگرا به شمار
آیند، و حامیان همین «قانون طبیعی» فرهنگستیز
شوند! در این راستا و برای همراهی با رادیوفردا ـ این
رادیوی نازنازی مدتهاست ذکر«مصدق» گرفته و دلش برای دانشگاه سیاسی لک زده ـ آخوندکدیور و پسر شیخ مهدی بازرگان و شرکاء هم
این مجموعة انسانستیز، استعماری و
ضدایرانی را با اعلامیة جهانی حقوقبشر در ترادف قرار دادهاند:
«[...] راه دوم تجدیدنظر در خطاهای گذشته و بازگشت به اجرای
قانون اساسی و احقاق حقوق ملت است[...]»
منبع: اطلاعات نت، مورخ 16 تیرماه سالجاری
هر چند در طبیعت، هیچ
الاغی طوطیوار عرعر نکرده و نخواهد کرد، در یوتوپیای شیعیمسلکان، اصل بر تکرار طوطیوار است! تکرار
اینکه، حکومت اسلامی جمکران، «قانون اساسی» دارد و این
قانون به ادعای فرزند خلف شیخ مهدی بازرگان و شرکاء پاسدار حقوق ملت ایران است! خلاصة
کلام، در قاموس الاغهای طویلة مککارتی،
حقوق ملت ایران میباید با تکیه بر یک
مجموعه قصص انسانستیز، و احادیث و
اسطوره و روایات شیعیمسلکی تأمین شود. زمانیکه اصل را بر این جفنگیات بگذاریم، بدون تردید با حقوق انسانها هم «وداع» کردهایم.
این «مجموعه» چرندیات که با تکیه بر تعصبات و تعلقات اوباش «تنظیم»
شد، و در سایة هیاهوی اشغال سفارت
آمریکا، به ادعای ورق پارههای جمکران، به تصویب «همه» رسید، بار دیگر مورد توجه حزب توده و اعضای شناخته شدة
کانون تبلیغات اسلامی قرار گرفته و ... و خلاصه اوباش «خیرخواه و حقطلب» خواهان
برقراری این قانون «اساسی» شدهاند، چرا؟ چون این مجموعة بیاساس جز تأئید محرومیت
انسانها و محکومیت انسانیت و برابری حقوق معنا و مفهومی نداشته و ندارد.
برای دریافت ابعاد توحش «آرمانگرایان» بد نیست نیم نگاهی هم
به سنگر مشترک ویلیام هیگ، وزیر امورخارجه بریتانیا و آنجلا مرکل در مسائل
اسرائیل بیاندازیم. ویلیام هیگ در توئیتر خود «ماه رمضان» را به
مسلمانان بریتانیا و جهان تبریک گفته! تبریک
برای روزه گرفتن مشتی آخوند و بچهآخوند در سراسر جهان «دلیل موجه» دارد:
«[...] ملاها و عمامه به سرها [در ماه رمضان] هار میشوند[...]»
منبع: سرگذشت حاجی
بابای اصفهانی، ص. 73
باری «مستر» هیگ پس از تبریک «ماه مبارک هاری»، بربریت و توحش قتل سه نوجوان اسرائیلی را محکوم
کردهاند، ولی در مورد قتل نوجوان فلسطینی خفقان میگیرند. آنهم
در شرایطی که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل نه تنها از این قتل ابراز تأسف
کرده که با پدر نوجوان مقتول فلسطینی هم تماس گرفته! از این
گذشته، روزنامة هارتص در مطلبی به زبان انگلیسی و عربی،
نظریة «سرزمین موعود یهودیان» را محکوم
کرده، و به صراحت میگوید که تکیه بر مفاهیمی نظیر
«قوم برگزیده» و سرزمین متعلق به «یک قوم» با صلح عادلانه در تضاد قرار میگیرد:
«[...] امتناع اسرائيل [ از صلح] در بدویترين اعتقاداتش جای دارد[در
عمق این اعتقادات] اين مفهوم نهفته است که اين سرزمين تنها برای يهوديان در نظر
گرفته شده[...]در عمل، اين پيام به اين صورت معنی شده که، در اين سرزمين يهوديان مجازند به انجام هر کاری
که برای ديگران ممنوع است، دست بزنند. نقطۀ عزيمت اين است و از اين نقطه راهی به
سوی صلح عادلانه نيست[...]»
منبع: گویانیوز، مورخ 17 تیرماه سالجاری
میبینیم که برخلاف محفل نفرتفروش «شیخوشاه» که دو دستی به
نعلین متعفن آخوند چسبیده، در کشور اسرائیل
پایه و اساس ادعای موهوم «قوم برگزیده» به چالش کشیده میشود، و به این ترتیب محور سنتی آنگلوژرمن به زیر
سوال میرود. محوری که در کنار حکومت زالممد در سنگر قوم
برگزیده لنگر انداخته. جای تعجب نیست که در آستانة تشکیل بانک مستقل
کشورهای بریکس ـ سایت نووستی، مورخ 10 ژوئیه 2014 ـ دولت آلمان
بر ژستهای ضدامپریالیستیاش میافزاید، و
همزمان ویلیام هیگ، برای حمایت از مواضع لوران فابیوس، و در واقع با هدف ایجاد انسداد در مذاکرات هستهای
به میدان میآید و رسماً اظهارات مایکل
مان، سخنگوی کاترین اشتون را «نفی» میکند:
«[...] ويليام هيگ، وزير امورخارجه بريتانيا، در مصاحبهای با روزنامه اتريشی وينر زايتونگ که
روز پنجشنبه منتشر شد، گفت: دسترسی به توافق در مذاکرات با ايران به هيچ وجه
قطعی نيست و هنوز اختلافات مهمی باقی است که بايد رفع شود[...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 10 ژوئیه 2014
هر چند مشخص نیست این «اختلافات» چیست، ولی روشن است که لندن با نوکران جمکرانیاش
نمیتواند «اختلاف» داشته باشد! این «اختلافات» همانقدر موهوم است که اختلافات «نوین»
دولت آلمان با آمریکا! از سال گذشته که ادوارد سنودن از روسیه درخواست پناهندگی
کرد، جاسوسی آمریکا در میان دولتمداران آلمان و دیگر
دولتهای اتحادیة اروپا در رسانههای گاردین و واشنگتنپست فاش شده و بجز ویلیام
هیگ که به همکاری با واشنگتن «افتخار» میکرد ـ
وبلاگ «روزنه و رمدان»، مورخ 18 تیرماه 1392ـ هیچ
«صدای» دیگری از اتحادیه اروپا نشنیدیم. حال باید پرسید، چه پیش
آمده که آنجلا مرکل، رئیس سازمان اطلاعات
آمریکا در آلمان را به دلیل جاسوسی از اینکشور اخراج میکند؟ شاید
پاسخ را از نتیجة مسابقة فوتبال «آلمان ـآرژانتین» به دست آوریم!
<< بازگشت