جفنگ و جمع و جهاد!
یکروز پس از هیاهوی شیپورهای یانکی و رعایای اروپائیاش
در باب «تحریمهای مالی روسیه» ـ 29 ژوئیه 2014 ـ موسسة
«ویزا» اعلام داشت به فعالیتاش در روسیه ادامه خواهد داد! یادآور
شویم شرکتهای «ویزا و مسترکارد» برای ادامة فعالیتشان در کشور روسیه میباید حدود
دو میلیارد دلار در روز نزد بانکهای اینکشور «ودیعه» بسپارند! پرداخت این ودیعة نجومی از هنگامی الزامی شد که
دو موسسة مذکور به پیروی از نخستین تحریمهای ایالات متحد ـ پس از رفراندوم کریمه ـ کارتهای
اعتباری شهروندان روسیه را مسدود کردند و پس از چند روز فهمیدند که علاوه بر
قانونشکنی، چندین میلیارد دلار هم در
روز متضرر خواهند شد! در نتیجه برای لغو
تحریمها اعلام آمادگی کردند، هر چند دیگر دیر شده بود؛ دولت
روسیه برای فعالیت مجدد این دو موسسه، «پیش پرداخت» به بانکهای روسیه را الزامی کرد و
... و اینچنین بود که «ویزا و مسترکارد» دوزاریشان افتاد و دریافتند که آب
ایدئولوژی ـ عرصة تعصبات و تعلقات ـ و امور مالی و حقوقی در یک جوی نمیرود! البته مشکل
میتوان پذیرفت که مسئولان موسسة «ویزا» از تضاد مادیات و پوچیات آگاه نبوده
باشند! به استنباط ما،
حضرات در این توهم دستوپا میزدند
که روسیه کنونی همان اتحاد شوروی است و در بر پاشنة دوران جنگ سرد خواهد چرخید! ولی
خوب، این توهم چندان دوام نیافت و به همین دلیل
بلافاصله پس از هیاهوی رسانههای آتلانتیست پیرامون «تحریم دوبارة روسیه» توسط
ایالات متحد و اتحادیه اروپا، موسسة ویزا
یک لیوان آب زرشک خنک فرستاد به کاخ سفید،
سپس «سوزی مک مایکل»، سخنگوی شرکت «هالیبرتون» نیز اعلام داشت:
«[...] ما به همکاری با روسیه ادامه میدهیم، و به قوانین احترام میگذاریم[...]»
منبع: سایت بلومبرگ،
مورخ 30 ژوئیه 2014
اظهارات سخنگوی هالیبرتون نشان میدهد که تحریمهای یکجانبة
کاخسفید که مورد استقبال بوقهای لجنزار مطلقگرائی قرار گرفته، «غیرحقوقی» و در نتیجه غیرقانونی است! خلاصه، کاخ سفید، علیرغم تلاش وقوقساهابهای ناتو، نمیتواند بر ضد مسکو «وحدت کلمه» ایجاد کند. و اینجاست
که میتوان به دلائل تغییر سنگر «دیدهبان حقوق بشر» و هولیوود در مورد اوکراین ـ وبلاگ پائیز آتلانتیسم ـ پی برد!
بله، آتلانتیسم ـ استعمار غرب ـ در ایجاد وحدت کلمه ناکام شده و برای جبران همین
ناکامی است که حکومت زالممد و مخالف نمایاناش در داخل و خارج مرزها پیرامون
مطالبات اساسی استعمار به اجماع رسیده و به قول معروف برای ارباب معلق میزنند. خواست استعمار روشن است، کسب
مشروعیت خیابانی برای تشکلهای تررویست ـ
تشکلهای ضدحقوقی. و همچنانکه 35 سال پیش در کشورمان شاهد بودیم، بدون هی کردن گلة ابله و اوباش و هالو به
خیابان، یعنی بدون بسیج گله بر محور خشم و
نفرت، نمیتوان به این مهم دست یافت. اینبار
هم روند «تغییر» نکرده و یانکیها زمینة مناسب را برای ایجاد «وحدت کلمه» فراهم
آوردهاند!
وتوی قطعنامة آتشبس توسط آمریکا، لشکرکشیهای خیابانی در نیویورک و لندن و پاریس
و برلن به حمایت از حماس با حمایت بیقید و شرط حامیان تروریسم بهار عرب از
اسرائیل تقارن یافت. همزمان با این صحنهآرائیها، خالد
مشعل در سالن یک هتل پنجستاره در شیخنشین قطر «مردم غزه» را به مقاومت فراخواند، و رهبر
حکومت زالممد جهت گسترش جنگ به کرانة باختری رود اردن فتوی صدورید. سپس سیاهی
لشکر فاشیسم ـ مردم همیشه در صحنه ـ یکبار دیگر به فرمان آخوند راهی خیابان شدند و
بیبیسی از زبان بنیامین نتانیاهو، «جنگ طولانی» را به امت مسلمان «مژده» داد!
بوق وزارت امور خارجه بریتانیا، همچنین از زبان «ابوضیف»، فرماندة شاخة نظامی حماس بر طبل «شهادتطلبی»
کوبید و خبرگزاری رسمی حکومت زالممد هم به بازنشخوار شعارهای پوچ «معاریو»، شاخک اسرائیلی بیبیسی نشست:
«حماس پیروز میدان است»
منبع: ایریب، مورخ 30 ژوئیه 2014
بله، به ارزش
گذاشتن مرگ و تخریب و دمیدن در بادبان شهادتطلبیهای رسانهای دقیقاً همان شیوهای
است که نه تنها طی دوران نخستوزیری شاپور بختیار، که پس از کودتای 22 بهمن 1357، و به
ویژه در دوران جنگ استعماری با عراق در کشورمان سکة رایج شده بود. به یاد
داریم در دورانی که محمد خاتمی منفور مسئول تبلیغات جنگ بود، نه تنها رسانههای جمکران از ادامة جنگ حمایت میکردند،
که در هر فرصتی، روحانیت شیعیمسلک گلة لات و اوباش را با
شعارهای «جنگ، جنگ تا پیروزی، و صدای صلح و سازش خاموش باید گردد» به خیابانهای
تهران میآورد تا «مرگ و تخریب» را به ارزش بگذارد؛ اینان هنوز هم دست بردار نیستند.
اینبار ارتش اسرائیل بجای هدف قرار دادن حماس، غیرنظامیان غزه را به گلوله بسته و در واقع
برای تشکل تروریست حماس «مشروعیت جهانی» تأمین میکند. لشکرکشیهای
خیابانی در نیویورک و لندن و پاریس و برلن حکمتی داشت که تفنگچیهای نتانیاهو از
آن کاملاً مطلعاند! میبینیم که در آستانة یکصدمین سالروز آغاز جنگ
جهانی اول، آتلانتیستها باز هم برای ایجاد اجماع پیرامون
«مرگ» خیز برداشتهاند. پیش از نخستین جنگ جهانی، مطلقگرایان
با توسل به پروپاگاند کاری کرده بودند که تودههای مردم «آغاز جنگ» را جشن بگیرند! و این
حمایت «مردمی»، گویا 4 سال ـ 11 نوامبر 1918 ـ ادامه یافت!
حداقل دویچه وله ادعا میکند، حمایت «مردم» از جنگ ادامه داشته:
«[...] با اعلام آغاز جنگ در ماه
اوت ۱۹۱۴، میلیونها تن از مردم کشورهای
مختلف به خیابانها ریختند و از سر شادمانی به رقص و پایکوبی پرداختند[...] رهبران
این کشورها تا [...] هنگامی که جنگ در جبهة غرب پایان گرفت، بیوقفه
نسلی را با پشتیبانی کامل مردم قربانی بازیهای قدرتطلبانة خود ساختند[...]»
منبع: دویچه وله، مورخ 28 ژوئیه 2014
با توجه به سطور فوق باید بپذیریم که کشتار و تخریب از
«حمایت مردم» برخوردار بوده، پس معجزات
«مردم» را دستکم نگیریم. گروهی که مطالبات
منطقی و انسانی ندارد، همواره در مسیر حذف و تخریب گام برخواهد داشت، و متن قطعنامة تظاهرکنندگان جمکرانی «روز قدس» که
در آن اقلیتهای غیرمذهبی و غیرمسلمان ایران «حذف» شدهاند شاهدی است براین مدعا. برخلاف تلاش جمکرانیان ساکن بلاد غرب و بوقهای
زالممد برای ارائه تصویر دلپذیر از کارگردان طرفدار جنبش سبز که در این راهپیمائی
حضور یافت، باید بگوئیم گلة وحش، «یکدست» بود!
گوسفندان عموسام همه با «شعار نفی» به خیابان آمده بودند: نه به
کشتار کودکان غزه؛ نه به کشتار مردم فلسطین؛ نه به
جنگ و... و از همه مهمتر، «مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا!» و اگر
در این میانه چند نفری هم با شعارهای «متفاوت» حضور یافتند، شعارهایشان در قطعنامة راهپیمائی کذا «ذوب» شد،
و خودشان هم در لجنزار توحش آخوند غرق
شدند.
روی سخن علاوه بر کارگردان «انساندوست» طرفدار میرحسین
موسوی، با کنیزالاسلامهای مکش مرگماست! حضرات شاید
به پیروی از نیاکانشان در حرمسرای ناصرالدینشاه، به
فرمان آخوند پای به میدان «اعتراض» گذاشته بودند و ... و این عملیات قهرمانانه علاوه
بر تأئیدات الهی بوق سازمان سیا ـ رادیوفردا ـ با تشویق «دیگران» هم روبرو شد:
«[...] پارهای از انسانهای شریفی که از هرگونه جنگ وخونریزی
بیزارند واز دیدن صحنههای دلخراش آنچه در غزه میگذرد به سختی رنج میبرند از
آنجا که هیچگونه تظاهرات غیردولتی در ایران مجاز نیست، به ناچار،
و احتمالاً با اکراه، برای
نخستین بار در این نوع تظاهرات دولتی شرکت کردند [...]»
منبع: اطلاعاتنت، مورخ 29 ژوئیه 2014
بله این «پاره» از انسانهای «شریف» که گویا برای نخستین
بار در تظاهرات دولتی شرکت کرده بودند، در
عمل تصویرشان را به سایتهای آمریکائی فروختهاند. اینهمه تا در مملکت ایران که در هر گوشهاش
تجاوز به حقوق انسانها چشم را خیره میکند،
و فقر و اعتیاد و خودفروشی و جنایت و تجاوز به حقوق انسانی سکة رایج
شده، در صف اوباش حکومت اسلامی قرار گیرند
و با کسانی ابراز همدردی «خیابانی»کنند که آنها را از دریچة بوقهای آتلانتیسم میشناسند
و میبینند! این «پاره» از انسانها در واقع انسانستیزی را
محکوم نکردهاند؛ به تبلیغات پاشنه آهنیهای
ینگهدنیا لبیک گفتهاند! این جماعت
«سیاستزده»، با تقلید میمونوار از آخوند
و تولهآخوند که اهل تظاهر و خودنمائی است و حرف منطقی برای گفتن ندارد، راهی
خیابان شده تا با یک تیر چند نشان بزند. «خیابان»
و فضای اجتماعی را به نوبة خود به شعارهای پوچ مشتی آخوند بیالاید؛ برای حکومت اسلامی فضا «بخرد»؛ و
جامعه را هر چه بیشتر به عرصة ابراز احساساتی تبدیل کند که خودش را «قربانی» آنها
معرفی کرده! به این «پاره از انسانها» چه بگوئیم، جز خودفروخته یا ابله؟
در غیراینصورت هیچ دلیلی وجود نداشت که یک کارگردان سینما که
ظاهراً با حکومت اسلامی «مخالف» است در کنار اوباش طرفدار حکومت بنشیند. در هر حال، ابراز
احساسات خیابانی ایشان، حتی اگر جنبة
ظاهرسازی هم نداشته باشد، شرایط اسفبار فلسطینیان را تغییر نداده و نمیدهد.
از کجا میدانید، شاید برای بهبود شرایط خودشان به خیابانها
آمده باشند! در هر حال،
همراهی این «انسان شریف» با اراذل
و اوباشی که ملت ایران را به «ملت مسلمان و موحد و روزهدار» تقلیل دادهاند، و کشور
ایران را پشت قبالة اسلام و آخوند و یانکی انداختهاند، به
صراحت نشان میدهد که ایشان چندان تفاهمی هم با «انسان و انسانیات» ندارند! چرا که، انسان
هرگز در کنار فاشیستها نمینشیند.
متأسفانه برخلاف عربده و زوزة بنیصدر، شرکت در راهپیمائی فاشیستها، معنائی جز همراهی و همصدائی با فاشیسم ندارد، و در هر حال این همسوئی قابل «توجیه» نیست. از سوی دیگر طرفداری از جنبش سبز با طرفداری از فاشیسم
هیچ تفاوتی ندارد، و هیاهوی بوقهای زال ممد پیرامون حضور کارگردان
مذکور در راهپیمائی روز قدس، که در واقع
نوعی بازارگرمی برای دارودستة میرحسین جلاد به شمار میرود، شاهدی
است بر این مدعا. در واقع کارگردان «شریف» را به خیابان آوردهاند تا یک جبهة جدید
برای باد انداختن در آستین پیروان خط توحش امامشان باز کرده باشند، و خوشبختانه افتتاح این جبهة «میمون» گویا با
موفقیت به انجام رسیده! به عنوان نمونه کافی است نیم نگاهی به قلمفرسائی
پرشور و حرارت سردبیر سابق آفتابیزد بیاندازیم تا ببینیم چگونه کشتار غیرنظامیان
غزه را به ابزار تبلیغ برای دارودستة
میرحسین موسوی و خشونتطلبی خطامامیها تبدیل کرده.
این مبلغ فاشیسم که یانکیها او را «طرفدار دمکراسی» جا زدهاند،
ضمن دمیدن در بوق «غیرت»، از شعار ابلهانة جنبش سبز، یعنی نفی همزمان غزه و لبنان، و
ابراز آمادگی برای مرگ در راه ایران دفاع کرده:
«[...] خامنهای با حذف اصلیترين بخش از شعار [نه غزه، نه لبنان] يعنی جانم فدای ايران، تلاش کرده بر موج احساسات ناشی از جنايتهای
اسرائيل عليه بیگناهان فلسطينی، سوار شده
[...] سردهندگان آن شعار را در برابر انسانهائی قرار دهد که از جنايات اخير در
فلسطين به شدت عصبانی و نگران هستند[...]»
منبع: گویانیوز، مورخ 7
مردادماه سالجاری
عبارت «انسانهای نگران و عصبانی» را از دست ندهیم که «انسان
نسبی» پایه و اساس تبلیغات فاشیسم است! آخوند جماعت همیشه در جایگاه قضاوت اخلاقی مینشیند
و «انسان نسبی» تعیین میکند، تا از این
مفر انسانها را در تقابل با یکدیگر قرار دهد.
و حضور کارگردان طرفدار میرحسین
جلاد این فرصت طلائی را فراهم آورد تا حکومت زالممد یک ملت ایران «نسبی» خلق کند
و مخالفنمایاناش هم با به ارزش گذاشتن «حضور کارگردان مذکور در لشکرکشی
خیابانی»، نگرانی را معیار «انساندوستی» قرار دهند و همصدا
با بنیصدر به دولت سوریه پارس کنند:
«[...] رهبر جمهوری اسلامی نمیتواند خود را انساندوست و
نگران جان انسانها نشان دهد زيرا سه سال است از خونريزترين ديکتاتور دهههای
اخير ـ بشار اسد ـ حمايت کرده [...]»
همان منبع
اینجاست که عربدة عموسام را از حلقوم سردبیر «سابق» روزنامة
آفتابیزد میشنویم، و اینجاست که دمخروس
از زیرعبای «آزادیخواهانة» ایشان بیرون میافتد.
دولت سوریه در ادبیات اینان «خونریز
و دیکتاتور» است چون از حماس، تروریسم
بهارعرب و اسلام سیاسی و لشولوشهائی که فرانسه و آلمان و انگلیس برای جنگ به
سوریه فرستاده بودند طرفداری نمیکرد! و خامنهای که دهها پاسدار جهت فروپاشاندن
حکومت بعث به سوریه اعزام کرده بود «همکار» بشار اسد شده، چرا؟
چون یانکیها این را میگویند!
حال میفهمیم چرا این زبالهها را در غرب روی سر هم انباشتهاند؛ دستیاران رسانهای عموساماند. اگر بشار
اسد مثل هنیه و مشعل و بازرگان و بنیصدر و خاتمی چادر به سر زنها انداخته
بود، و به ماتحت آخوند «دخیل» میبست، کسی خونریزیهایاش را نمیدید! همانطور که بعضیها که امروز «آزادیخواه» شدهاند، در دوران «امام امام» گفتنهایشان «خونریزیها»
را ندیدند! هر چند ما این حضرات را
آنروزها دیدیم و رفتارشان را هم خوب به یاد داریم.
خلاصه بگوئیم، مخالفت
بشار اسد با حماس، سرانجام در «صدای
آمریکا» علنی شد ـ گویانیوز، مورخ 8
مردادماه سالجاری ـ و این امر نه تنها
حکومت اوباش جمکران را، که ظاهراً مدعی
طرفداری از دولت بعث سوریه هستند رسوا کرد،
که پتة رئیسجمهور «تبعیدی»
حکومت زالممد و همپالکیهایاش را نیز بر آب انداخت. پس با حکومت زالممد شروع کنیم که چاردست و پا
به خشتک حماس آویزان شده و با استفاده از احساسات به وجود آمده پیرامون کشتار
غیرنظامیان فلسطین توسط تساهال، میخواهد مدافعان تروریسم بهار عرب را به عنوان
یکی از جنبشهای «جهانی» مقاومت به ملت فلسطین حقنه کند! به این امید که بتواند نانی برای اسرائیل به
تنور بچسباند و دولت سوریه را تحت فشار قرار دهد:
«[...] سلام بر فرماندهان مقاومت که نامهای خود را با حروف
شرف در تاریخ فلسطین ثبت کردند؛ فرماندهانی که سازش نمیپذیرند[...] سلام بر
برادران من، سران سیاسی حماس و جهاد اسلامی
و همه گروههای مقاومت [...] و همه مجاهدان و جنبشهای مقاومت در روی زمین[...] منظرههای
دردناک فلسطین قلبهای ما را خون میکند و سینههامان را اندوه شدید در بر میگیرد؛ اندوهی
که در جوهره خود خشم عمیق را دارد؛ خشمی که جام آن در زمانی مناسب بر سر صهیونیستهای
جنایتکار خواهد ریخت[...]»
منبع: فارسنیوز،
مورخ 31 ژوئیه 2014
بله، خالد مشعل که به دلیل حمایت مسلحانه از تروریسم
اسرائیل و بهار عرب در سوریه از این کشور اخراج شده، امروز برای قاسم سلیمانی فرماندة «مقاومت» نام
گرفته، و مسلماً نام این تروریست
اسلامگرا با «حروف شرف» در تاریخ فلسطین به ثبت رسیده، چرا که
این قماش حروف موهوم را برای نگارش نوع ویژهای از «تاریخ» به کار میبرند. تاریخی که بر محور جفنگبافی و «جهاد و جفتگیری»
استوار است:
«شیعیان با کثرت جمعیت با نقشه شوم صهیونیستها مبارزه کنند.»
منبع: ایسنا، مورخ 29 ژوئیه 2014
حال میتوان دریافت «جام خشم» سردار سلیمانی که خیرسرش قرار
است بر «سر صهیونیسم» ریخته شود، چه ویژگیهائی
دارد! در واقع جنگ زرگری سگ زرد و شغال بر محور همین
جفنگیات به راه میافتد، چرا که بدون جفنگیات نمیتوان «مردم» را بر محور
دور باطل احساسات ـ خشم، نفرت، غم
و یا شادی ـ متمرکز کرد و فاشیسم را به ارزش گذاشت:
«[حسن روحانی] با اشاره به حضور گسترده، فعال و با نشاط مردم ایران در روز قدس گفت: فجایع
و جنایات صهیونیستها در غزه برای هیچ انسانی قابل تحمل نیست[...] مردم ما همیشه
در صحنه حاضر هستند[...] و بیتردید وقتی فشارها و سختیهای مردم غزه را میبینند،
احساس غم و اندوه میکنند[...]»
منبع: ایسنا، مورخ
29 ژوئیه 2014، کد خبر: 93050703310
از بیانات پر مغز حسن فوتبال میباید حداقل سه نتیجة سوپر
ابلهانه گرفت. نخست اینکه راهپیمائی به
بهانة همدردی با فلسطینیان ساکن غزه «با نشاط» بوده! به عبارت دیگر، مردم
ایران با نشاط به خیابانها آمدند تا کشتار غیرنظامیان فلسطین را محکوم کنند! دیگر آنکه
حضور مردم کذا در خیابان غم و اندوه آنان را به «اثبات» میرساند! میبینیم
که لات نه تنها از میزان «ایمان و اعتقاد» مردم که از احساسات آنان نیز آگاه است! باری، حسن
فوتبال میگوید «مردم بانشاط به خیابان آمدند،
چون از سختیهای مردم غزه احساس غم
و اندوه میکردند!» و اما سومین نتیجة
ابلهانهای که از بیانات رئیس دولت تف و تکفیر میباید گرفت از همه مهمتر است: کسانیکه در راهپیمائی روز قدس حکومت زالممد
شرکت نکردند، نسبت به مصائب فلسطینیان بیتفاوت بودهاند، و این
نتیجة سوپر ابلهانه همان استکه استاد بنیصدر
به آن رسیدهاند. منتهی برای بنیصدر لشکرکشی خیابانی و لاتبازی
به دو دسته تقسیم میشود: «ساختگی و اثرگذار!»
لشکرکشی ساختگی را حکومت جمکران
سازمان داده، حال آنکه لشکرکشی «اثرگذار»
را مردم فرانسه در تقابل با دولت اینکشور به راه انداختهاند!
استدلال کشکی بنیصدر بر این استوار شده که دولت فرانسه با
تظاهرات مخالف بود ولی از آنجا که «مردم» فشار آوردهاند، ناچار شده مجوز تظاهرات را صادر کند:
«[...] آن اجتماعاتی که اثر دارد مانند اجتماعات مردم فرانسه
است و چون اثر دارد حکومت فرانسه جلوی آن را میگیرد، اینقدر فشار زیاد شد که همین چهارشنبه دولت
فرانسه مجبور شد که منع تظاهرات را برداشت[...] جمعیت زیادی به آنجا رفتند[...] اینگونه
اعتراضات به صورت خود جوش است و خود مردم ( معترضین) اداره کننده هستند و از آنجائی
که ساختگی نیست و تحت نظر سرداران سپاه انجام نمیشود، اثر گذار میشود و کار خوبی است[...]»
منبع: اطلاعات.نت، مورخ 31 ژوئیه 2014
تبلیغ حماقت و توحش
از این آشکارتر میشود؟ آنها که «بلبل
خوش الحان» امامخمینی، بنیصدر را میشناسند، نیک میدانند که این بچهآخوند عادت داشت «نیمی
از واقعیت» را بیان کند؛ و هنوز هم گویا «عادت»
خود را ترک نکرده. به ملیجک اعظم یادآور
شویم، دولت فرانسه تظاهرات کذا را ممنوع
کرد، چرا که به ادعای رسانهها، «مردم میخواستند
اعتراض کنند!» شایدکسی که با قوانین فرانسه آشنائی نداشته
باشد، مزخرفات آخوندی بنیصدر را باور
کند، ولی واقعیت این است که حاکمیت «کاسورها» را به
خیابان آورد تا پلیس را مورد تهاجم قرار دهند!
دولت فرانسه همچون دولتهای بریتانیا و آلمان کشور را به میدان نبرد
یهودیان افراطی و ضدیهودیان تبدیل کرده، تا با یک تیر چندین و چند نشان بزند. هم از طریق ارعاب، زمینة
مهاجرت یهودیان فرانسه را به اسرائیل فراهم آورد،
تا سهمی در آیندة منطقهای اسرائیل برای فرانسه باز کرده باشد، و هم جایگاه آتلانتیسم را در فردای فلسطین
محفوظ نگهدارد. به عبارت دیگر،
یانکیها و متحدان اروپائیشان میخواهند
با حمایت همزمان از اسلامپرستان و اسرائیلپرستان، هم از توبره بخورند و هم از آخور!
بنیصدر هم طبق معمول در مسیر سیاست ارباب پارس میکند، و به
همین دلیل است که همچون حسن روحانی به تناقضگوئی و جفنگبافی افتاده و نوع جدیدی
از «انسان نسبی» خلق کرده که «حقوقدان» است!
انسان حقوقدان ساخته و پرداختة
بنیصدر همان رفتار «امام علی» را دارد که در بیبیگوزکهای شیعیمسلکان برای خلخال
«آن زن یهودی» خیلی گریسته:
«[...] یک رژیمی به
خودش اجازه میدهد یک مردمی را کشتار کند [...] بگوئیم به ما ربطی ندارد[...] ماه
رمضان است و شما ایرانی ها هم شیعه هستید[...] برای علی قرب و منزلت قائلاید، آن
آدم بابت اینکه در یک گوشهای از کشورش از پای یک دختر یهودی خلخال بیرون آورده
بودند گریست[...] گفت بر این ستم باید گریست [...]»
همان منبع
فراموش نکنیم، کسی
که اینچنین بلبلزبانی میکند، روز 8 مارس 1979، در
مقام عضو شورای انقلاب حاضر نشد حملة اوباش به راهپیمائی زنان را در تهران محکوم
کند! وقتی تساهال طی جنگ 33 روزه جنوب
لبنان را به بمب و موشک بسته بود، همچون
دیگر وکلای مدافع مردم غزه در خفقان فرو رفته بود، و اینک
همین موجود مزور برای ما ملت اشک ریختن علی عین برای خلخال کذا را علم کرده! از این گذشته چه کسی به بنیصدر گفته، «ایرانی، یعنی شیعه!»
این قصة خلیفة چهارم که «بر ستم میگرید!» از کجا آمده؟
این موجود موهوم که معلوم نیست چه بوده و چه کرده، به چه دلیل میباید پایاش به مباحث اجتماعی و
سیاسی معاصر باز شود؟ همانطور که میبینیم
بنیصدر گویا هنوز حال و هوای شیعیمسلکی به سر دارد؛ و «چه بهتر» که امروز ارباب و نانآورش عموسام
نیز به این شیعیمسلکیها نیاز وافر پیدا کرده،
از اینرو قلادة ریاست جمهور مادامالعمر
و «منتخب» را گشوده تا برایمان «روضه» بخواند!
هم میهنان گرامی! وای به حال کسی که به شیوة علی از «حقوق خود و
حقوق مردم» دفاع نکند، چماق تکفیر بنیصدر
و همپالکیهایاش در حکومت زالممد بر فرق او فرود خواهد آمد! بله روزهای
مفرحی است این روزها! سگهای زرد دست در دست شغالهای سازمان سیا از
تلآویو و تهران گرفته، تا پاریس و
نیویورک پیرامون «نفرت» به اجماع رسیده، و برای تفنگفروشها «معلق» میزنند. جمعپرستی و تعلقات که بازتاب جنگ نتانیاهو با
اوباش اسلامگرای حماس است وسیلهای شده تا موشهای فاضلاب مطلقگرائی همچون دوران
آن وحشی بیابانی به «وحدت کلمه» برسند. به
همین دلیل است که بنیصدر از یکسو همچون علی خامنهای «وکالت» مردم غزه را بر
عهده گرفته، و بر طبل «مردم» میکوبد، و از
سوی دیگر با توسل به همین تل موهوم «مردم» میخواهد «نظم نوین» برای جهانیان به
ارمغان آورد!
در این «نظم نوین»، مسلمانان ساکن غرب میباید به لشکر سرکوب پاشنهآهنیها
تبدیل شوند، مردم منطقه نیز وظیفه دارند به
پیروی از شعار مبهم باراک اوباما خواهان «تغییر» باشند، چرا که این «تغییر» در کشور ایران مذاکرات
هستهای را به حاشیه میراند:
«[...] مردم کشورهای منطقه تغییر را بخواهند [...] آقای
خامنه ای از این وحشت کرده[...] دو بیچارگی برای ایشان و امثال ایشان به بار آمده [...]
مسئله اتم [...] دوم اینکه تجزیه سازان در غرب دارند اقلیت میشوند[...] طرف متوجه
است که این خطرناک است[...] جمعیت مسلمان در غرب [...] در حال رشد است و مانند
خمرهای سرخ و یا فاشیستها در اروپا نیست که یک گروه کوچک باشند بلکه میتوانند یک
جمعیت دردسرزا باشند[...]»
همان منبع
حال میبینیم آسمان ریسمان و پیوند «گوز به شقیقه» توسط بنیصدر
گذشته از تبدیل ایران به پلپیروزی آتلانتیسم،
چه اهدافی دنبال میکند: دفاع از مطالبات پاشنهآهنیها، یا به عبارت دیگر سرکوب چپ در اروپا! برای تحقق این هدف الهی کافی است در غرب
مسلمانان را به «یک جمعیت دردسرزا»، یعنی
چماقدار ناتو تبدیل کنند. به این ترتیب،
ارتش ناتو جمعیت دردسرزا را به
سراغ «مانلیو دی نوچی» میفرستد تا با چند ضربه چماق و چاقو به او تفهیم کند که
«بررسی و تحلیل» گسترشطلبیهای ناتو ممنوع است! به این ترتیب،
افتضاح سانسور مقالة «مانلیو دی
نوچی» در «ایل مانیفستو»، مورخ 29 ژوئیه
2014، ماستمالی خواهد شد! وحشیگری
تساهال و زوزه و روضة حکومت زالممد و بنیصدر برای فلسطینیان بیدفاع در واقع دو
شاخة یک سیاست واحد است. سیاستی که از آغاز دوران مدرنیته با لائیسیته و
انسانمحوری در تضاد قرار گرفته.
<< بازگشت