بروکسلستان!
جنجال رسانهای پیرامون «سرباز گمشدة اسرائیلی»، که با هدف «توجیه» نقض آتشبس توسط ارتش
اسرائیل به راه افتاد، زمینة مساعد را برای تحقق سناریوی آتلانتیسم ـ ایجاد جهان اسلام ـ فراهم آورد.
یکی از فواید «جهان اسلام» این است که همچون طویلة رایش بر
محور تروریسم ـ نفی و ارعاب ـ استوار شده و مانند سگ هار برای «وحدت کلمه» لهله
میزند. خلاصه اگر اینروزها شعارهای ابلهپسند «نه به
این، نه به آن» رایج شده، و
گروهی فتوی «نبرد با اسلام» میصدورند، یا اینکه «فرانکفورتر آلگماینه» از دیوان حافظ
برای ایرانیان «اسلام خوب» استخراج میکند، حکمتی دارد!
در واقع اسلامپرستی و اسلامستیزی
همچون غربپرستی و غربستیزی، دو روی سکة
«انسانستیزی» است. و طی سدة اخیر اردوگاه غرب از برکت «انسانستیزی»
دو جنگ جهانی، و یک جنگ سرد و چندین
«انقلاب اسلامی» به راه انداخته و هنوز هم دستبردار نیست.
همزمان با یکصدمین سالگرد جنگ جهانی اول، نخستوزیر
بریتانیا با ارسال یک نامة «سرگشاده» به دبیرکل سازمان ناتو ـ لوموند،
مورخ اول اوت 2014 ـ بر
تقویت نیروی «دفاعی» در اروپای شرقی برای مقابله با «خطر روسیه» تأکید کرد! به
عبارت دیگر، دولت بریتانیا،
همچون حکومت زالممد برای «دشمن»
به لهله افتاده، و این است دلیل همزمانی
نامة دیوید کامرون با وقوقیة جمکرانیان!
وقوقیة اینهفته را آخوند موحدی کرمانی «روخوانی» میکرد. در این
وقوقیه که طبق معمول در چارچوب مطالبات تفنگفروشهای سازمان ناتو یعنی «انتقامجوئی،
نابودی اسرائیل و ایجاد جهان اسلام» تنظیم
شده بود، آخوند موحدی از اینکه «مردم
دنیا» در جریان جنایات ارتش اسرائیل قرار میگیرند، ابراز
خوشوقتی کرده و میگوید، به این ترتیب
«همه» از اسرائیل متنفر میشوند:
«[...] پایه و اساس رژیم صهیونیستی بر آدمکشی بنا شده [...] خوشبختانه
کمکم این خبرها به گوش مردم دنیا میرسد و بیدار میشوند [...] و از آن ابراز
تنفر میکنند[...]»
منبع: فارسنیوز،
مورخ اول اوت 2014، کدخبر: 13930510000275
بله، آخوند شیعیمسلک، همچون
ارباباناش در لندن و واشنگتن «نفرت و جمع » را به «ارزش» تبدیل کرده، و دلیل هم روشن است. با
توسل به پروپاگاند به سادگی میتوان «مردم» را بر محور «نفرت» متمرکز کرد، و به
این ترتیب از انتقامجوئی، سرکوب و کشتار
تصویر دلپذیر ارائه داد. دیدیم که طی سالهای 1360، میرحسین موسوی دست در دست وزیر «پروپاگاند»
وقت، محمد خاتمی با استفاده از همین شیوهها از قتلعام
مخالفین ولایتفقیه تصویر «رویائی» در مطبوعات زالممد ارائه میداد. پیشتر نیز جامعة بشری شاهد رقص و پایکوبی
«مردم» برای جنگ جهانی اول، و عربدة
«مردم» آلمان برای هیتلر و ... و استقبال «مردم» از حماقت و توحش روحالله خمینی
بود. حداقل در ایران، نتیجة این «تصویر رویائی» در تقابل قرار گرفتن
جامعه با پیشنهادات منطقی شاپور بختیار بود.
و این «نتیجه» بخوبی نشان داد که شیفتگی استعمار غرب به «باورهای مردم» دلائل
موجه مالی و اقتصادی دارد!
باری پس از انتشار نامة مسخره و سرگشادة دیوید کامرون به
دبیرکل ناتو در باب «خطر» تهاجم روسیه به اروپای شرقی، و لزوم
استقرار ارتش ناتو در این منطقه، رئیسجمهور فرانسه هم به مناسبت یکصدمین سالگرد
جنگ جهانی اول، یک سخنرانی آتشین در ستایش
«جانبداری»، به ویژه در محور «اوکراین ـ غزه ـ لبنان» ایراد فرمود و تأکید کرد، «ما نمیتوانیم فقط پاسدار صلح باشیم؛ اروپا و جامعة جهانی باید دست به عمل بزنند و جلوی
کشتار مردم را بگیرند!»
بله، همچنانکه میبینیم
دولت سوسیالیست فرانسه با حکومت زالممد همصدائی میکند، و جای تعجب هم نیست. با نیم
نگاهی به عناوین روزنامههای فرانسه در تاریخ 3 اوت 1914 و موضعگیریهای مقامات
حکومت زالممد در بحران «اسرائیل ـ غزه»
خواهیم دید که اتحاد محافل ضدلائیسیته، به قول حافظ «از عهد قدیم افتاده است!» و شاید
به همین دلیل هفتة گذشته «فرانکفورتر آلگماینه»، با توسل
به تفسیر «گوته» از دیوان حافظ، این مجموعه را به جای توضیحالمسائل آیات عظام و
دین اسلام نشانده بود و به شوت و پرتها «اسلام خوب» میفروخت! خلاصه، هممیهنان
گرامی، بدانید و آگاه باشید که «حافظ»، مانند آخوند طالقانی و شیخ مهدی بازرگان طرفدار
«اسلام سیاسی» بوده! شاید با سیاسی کردن حافظ شیرازی، پاترنوس بتواند در همان جایگاه پربرکتی که از
قِبَل جنگ جهانی اول به دست آورده بود، لنگر اندازد،
و همچنان برای جهانیان «تعیین
تکلیف» کند!
امسال در میعاد صدور فرمان مشروطه، حکومت
زالممد یک نشست «کمیتة فلسطین جنبش عدم تعهد» به راه انداخته، و در
این نشست، رئیس دولت «تف و تکفیر» کشتار غیرنظامیان غزه را
به ابزار تهاجم به شورای امنیت تبدیل کرده:
«[حسن روحانی گفت:] بیاعتنائی
شورای امنیت که یکی از دلایل اصلی آن همدستی و همراهی برخی از اعضای دائم این شورا
با رژیم صهیونیستی است [...] این رژیم را در تداوم جنایتهایشان گستاختر کرده [...]»
منبع: ایسنا، مورخ 4 اوت 2014 ، کدخبر: 93051305524
همچنانکه میبینیم حسن فوتبال ضمن گرفتن انگشت اتهام به سوی
شورای امنیت، از اشاره به نام همراهان
اسرائیل در این شورا نیز خودداری میکند!
دلیل هم روشن است؛ به این ترتیب میتوان نام «حامیان رژیم
صهیونیستی» در شورای امنیت را در پردة ابهام قرار داد. تعجب نکنیم؛ حامیان صهیونیسم، در واقع
همان پشتیبانان حکومت زالممد هستند. همانها
که در گیرودار تحولات مشروطه در ایران درهای سفارتخانهشان را به روی «لوتی و
عنترهای مشروعهطلب» باز کردند، تا با حذف «مجلس شورای ملی و عدالت» از فرمان
مشروطه، «لات» را در جایگاه ملت ایران بنشانند، و احکام
توحش شرع را با «عدالت» جایگزین کنند. چرا
که خواست «پناهندگان سفارت»، یا بهتر بگوئیم مرکز تروریسمنوازی و سفلهپروری
چنین بوده:
«[...] چون در این فرمان [...] با ذکر شاهزادگان قاجاریه و
علماء و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف ذکری از دیگر طبقات مردم نشده بود، به در
خواست نمایندگان پناهندگان سفارت، فرمان دیگری صادر شد [...] جناب اشرف صدراعظم [...]
در تکمیل دستخط سابق خودمان [...] مقرر میداریم که [...] بعد از انتخابات [...] مجلس
شورای اسلامی را مطابق تصویب و امضای منتخبین [...] و قوانین شرع مقدس [...] مرتب
بنمائید[...]»
منبع: «صدور فرمان
مشروطیت»، ویکی پدیا
حال متوجه میشویم که پالان آخوند و روضهخوان را چه کسانی
به میدان مشروطه انداختهاند! بله، اگر به
«قطعنامة راهپیمایان روز قدس» ـ 25 ژوئیه
2104 ـ و مطالبات «پناهندگان سفارت» در
سال 1906 میلادی نیم نگاهی بیاندازیم، خواهیم
دید که پس از گذشت 98 سال، مطالبات
استعماری بریتانیا به همان شیوة دوران مظفرالدینشاه بر ملت ایران تحمیل میشود. به این
ترتیب که گلة سگهای هار لندن به دو شاخه تقسیم میشوند؛ جنگ زرگری به راه میاندازند و کنیزالاسلامها
را نیز به جانبداری از یک طرف، به میدان
«مبارزه» میآورند! در کشور استعمارزدة
ایران، زننمایان مدعی «آزادیخواهی» همواره
در مسیر تخریب، پشت سر لات و آخوند ایستادهاند! زنانی
که سنگ مشروطه به سینه میزدند، همچون کنیزالاسلامهائی
که به طرفداری از «جمهوری اسلامی» در برابر دولت شاپور بختیار موضعگیری کردند، در نظر
نمیگرفتند که در آن «مشروطه» و در این «حکومت اسلامی»، هیچ حقوقی برای زن در نظر گرفته نشده! ولی اگر
نگرش متحجر و واپسماندة زنان ایران در دورة قاجار با در نظر گرفتن شرایط جامعة
ایران، بتواند تا حدودی توجیه شود، صف
کشیدن امروز کنیزالاسلامهای فرنگیمآب پشت سر لات و آخوند، به
ویژه پس از تجربة هولناک حکومت اسلامی با هیچ ترفندی نمیتواند «موجه» باشد! برخورد غیرحقوقی ـ جانبدار و احساسی ـ با مسائل جامعه، در
بهترین حالت ممکن فقط میتواند حماقت و بیشعوری را به نمایش بگذارد!
به همین دلیل شیپورهای لجنزار مطلقگرائی تمامی تلاش خود را
برای تحریک احساسات جمع به کار میگیرد تا مردم را در جایگاه «قضاوت» بنشاند، چرا؟ چون به این ترتیب دو جبهة «حق و باطل» ایجاد میشود،
فضای
جمعی در «ابهام» قرار میگیرد، و فقط در این عرصة ابهام است که میتوان روابط
حقوقی را به حاشیه رانده، تروریسم و خشونت
و یکجانبهگرائی را به ارزش گذارد. یکصدسال پیش با همین ترفند، «مردم»
را به خیابانها هی کردند، تا اینان با رقص و پایکوبی آغاز جنگی را «جشن»
بگیرند که دهها میلیون انسان را به قتلگاه فرستاد و برندة نهائی آن لندن و متحداناش
شدند که نام خود را «جهان متمدن» گذاشته بودند!
پیام پایانی جنگ اول جهانی از خود این جنگ نیز وحشیانهتر است. در این پیام به بشریت یک دروغ بیشرمانه را تحمیل
میکنند: «گلة وحش» که پس از ترور «ژان ژورس»،
روزنامهنگار صلحطلب فرانسه ـ 31 ژوئیه 1914 ـ با رقص و پایکوبی در خیابان به استقبال جنگ و
تخریب آمده بود تا در واقع جیب تفنگفروشها را پرکند، از«تمدن» طرفداری میکرد! اشتباه نکنیم،
از دوران تاریخستیز قواد خلیلالله تا هم اکنون، این قماش «تمدن»، بر مرگ و تخریب پای فشرده. حال اگر گذشته از زوزههای مقامات حکومت زالممد، به
وقوقیهها و پیشوقوقیههای اخیر جمکران بنگریم خواهیم دید که، حکومت
اوباش در همان جهان توحشی سیر میکند که یکصد سال پیش در روزنامههای فرانسه «جهان
متمدن» خوانده میشد! خلاصه بگوئیم، این «جهان متمدن»، در
تقابل با انسانمحوری و ارزشهای دمکراتیک قرار گرفته؛ با
منطق و استدلال و روابط دوسویه بیگانه است.
نهایت امر جهانی است «مرزشکن و جانبدار»، یا
بهتر بگوئیم، جهانی است «تروریست.»
جهانی که با بهرهبرداری لندن و واشنگتن از دستاوردهای جنگ
اول جهانی ـ مرگ و ویرانی و آوارگی و فقر ـ ساخته
و پرداخته شد تا از تروریسم در قالب فاشیسم و نازیسم و فرانکیسم و اسلام سیاسی «تصویر
دلپذیر» ارائه دهد، و درهای قفقاز را به
روی «پاترنوس» بگشاید. ولی این آرزو به دلیل فروپاشی دستگاه هیتلر تحقق
نیافت و آنگلوساکسونها ناچار شدند برای ممانعت از پیشروی ارتش سرخ، با
صورتک «مخالف فاشیسم» به میدان بیایند و با ایجاد ارتش ناتو و ارتشهای مخفی از
قماش «گلادیو» به سرکوب چپ و اقلیتزدائی در اروپا و خاورمیانه ادامه دهند. کودتای اوکراین ـ سوم اسفندماه 1392 ـ و آدمسوزی در اودسا ـ اول مه 2014 ـ در
تداوم همین روند سازمان یافته.
با این وجود، گویا
نتایج این جنایات، با در نظر گرفتن ایجاد «بانک بریکس» چندان مطلوب
نبوده. از اینرو،
در گیرودار «کش» دادن مذاکرات هستهای،
همزمان در اوکراین و غزه نیز دو کانون
بحران فعال شد تا بوقهای لجنزار مطلقگرائی بتواند به پیروی از احکام گوبلز، به نفرتپراکنی همزمان از مسکو و «یهودی» مشغول
شود. بلبلزبانیهای باراک اوباما و بیانات پرمغز و
پوچ حسن فوتبال را که فراموش نکردهایم. اولی بلافاصله کشف کرد که سقوط هواپیما کار مسکو
و طرفداراناش بوده، و دومی هم تأکید کرد که «به خاطر چند یهودی یک
ملت را نابود میکنند!» هر چند حسن فوتبال و باراک اوباما چند روز بعد
هر دو ناچار شدند دنده عقب بگیرند، ولی اصل مطلب،
یعنی تداوم روسستیزی و ارائة
«تصویر دلپذیر» از یهودستیزی و تروریسم همان است که بود!
شاهد بودیم که درگیری نظامی «اسرائیل ـ حماس» که از قضای روزگار با سقوط هواپیمای
مالزیاایرلاینز در اوکراین تقارن یافت ـ 17
ژوئیه 2014 ـ فرصتی طلائی برای حکومت زالممد
و ارباباناش فراهم آورد تا از تروریسم «تصویر دلپذیر» ارائه دهند. برای ارائة تصویر دلپذیر از تروریسم کافی است
«لات» را در جایگاه «قضاوت ارزشی» بنشانند تا او «جهان نسبی» تعیین کند. جهان حق و باطل، جهان دوست و دشمن، جهان غرب و شرق، جهان ظالم و مظلوم، یا جهان مسلمان و یهود و مومن و کافر، هیچ تفاوتی نمیکند. در هر حال، «نسبیات» بر انسانهای ساکن این جهان نسبی و
موهوم نیز تحمیل خواهد شد. بیدلیل نبود که در نشست «دوحه»، خالد مشعل،
رهبر شاخة سیاسی حماس با پیشنهاد
آتش بس مصر مخالفت کرد، به این امید که کشتار غیرنظامیان غزه ادامه
یابد. ولی الاغهای طویلة مککارتی که فلسطینیان ساکن
غزه را با «مردم مظلوم و بیگناه» غزه
جایگزین کردهاند، در همان جایگاه رفیع
«قضاوت الهی» چشمهایشان مخالفت آشکار حماس با آتشبس را ندید!
دلیل هم روشن است؛ لات و اوباش با روابط حقوقی سرستیز دارد، یا
اینکه در بهترین حالت این روابط را اصولاً نمیشناسد. از اینرو در جایگاه «قضاوت ارزشی» مینشیند و
حق و باطل و ظالم و مظلوم تعیین میکند، بدون
اینکه در نظر آورد، حقوق معاصر
«غیرجانبدار» و انسانمحور است و هیچ ارتباطی با «حق» در معنای اسطورهای و الهی
آن ندارد! و در چارچوب این نگرش حقوقی، اگر یک
طرف دعوا ترک مخاصمه را به «پیششرطی» وابسته کند که میداند برای طرف مقابل قابل
پذیرش نیست، عمل او معنائی جز مخالفت با
آتشبس نخواهد داشت. این نکتة پیشپاافتاده
را لوتی و عنترهای سازمان سیا نادیده گرفتهاند!
زمانیکه خالد مشعل در دوحه «بلبلزبانی» میکرد و پایتخت
کشور فلسطین را شهر بیتالمقدس میخواند، به
صراحت میگفت، «تا زمانی که اسرائیل به تحریم
سواحل غزه پایان ندهد، ما آتش بس را نمیپذیریم، و مردم
غزه میباید به مقاومت ادامه دهند.» همانطور
که خمینی دجال «صلح» با عراق را به «رفتن صدام حسین» منوط میکرد، خالد مشعل،
نیز در اظهاراتاش پای در یک دور باطل سیاسی گذاشت. رهبر حماس این واقعیت را عنوان نمیکرد که حماس
یک سازمان غیررسمی است و به همین دلیل نیز حق ندارد وزیر امور خارجه و وزیر
اطلاعات داشته باشد. خالد مشعل نمیگفت
که دولت موازی حماس نه رسمیت دارد و نه قانونیات! او نمیگفت که، بهانة اسرائیل برای محاصرة غزه را حماس در
اختیار تلآویو قرار داده؛ نمیگفت که با
تشکیل گروههای مسلح غیرقانونی و ایجاد درگیریهای پراکنده چه در داخل خاک غزه و
چه در کشور اسرائیل بهانة کافی برای تندروهای «لیکودز» خلق کرده تا آنها غزه را در «محاصره» قرار
دهند. بله، اینهاست آنچه بر زبان این جانوران وحشی هرگز جاری
نخواهد شد؛ چرا که موجودیتشان در گرو
همین ابهامات است. نیازی نیست که بگوئیم «خشونت» کارساز تروریسم است، و حماس
هم جز یک تشکل تروریست نبوده و نیست. در
نتیجه به گسترش خشونت نیاز دارد.
اگر تساهال با حمایت آتلانتیستها ـ اینان از سال 1975 در برابر کشتار فلسطینیان و
ساکنان جنوب لبنان خفقان گرفته بودند ـ تمام ساکنان غزه را هم قتلعام کند، باز هم نمیتوان چهرة کریه حماس را با تکیه بر
این جنایات بزک کرد! حماس در هر حال یک سازمان تروریست است، نوع
اسلامی دستگاه هیتلر. بوقهای لجنزار مطلقگرائی
علیرغم مهارت در عادیسازی فاشیسم، نمیتواند
این واقعیت را با خون ساکنان غزه بشوید!
دوران حکومت جهانی قوادخلیلالله و یوتوپیاسازی و بهارعرب بازی
به سر رسیده! تشکیل بانک بریکس، فروپاشی تروریسم بهارعرب در سوریه و سپس در مصر
و لیبی و ... و از همه مهمتر «تماس تلفنی» پوتین و اوباما شاهدی است بر این مدعا!
بله،
این تماس خیلی «مهم» است. این
تماس جادوئی که در تاریخ اول اوت 2014
یعنی همزمان با مراسم یادبود قربانیان جنگ جهانی اول در روسیه برقرار شد، هم
آخوند سیستانی را از لقب پرطمطراقشان محروم کرد،
هم آرزوهای کاخ باکینگهام ـ ایجاد کشور
مستقل کردستان ـ را بر باد داد، و ... و هم به حکومت زالممد تفهیم کرد که بساط برتری
شیعه بر دیگر مذاهب اسلام باید برچیده شود.
اینچنین بود که آیتالله سیستانی
ناگهان «فروتنی» پیشه فرمودند، و کاردار
بریتانیا در عراق هم تبریکات صمیمانة الیزابت دوم را به «فواد معصوم»، رئیسجمهور
جدید اینکشور تقدیم کرد، و در ایران دولت حسن فوتبال شیعة غیرقانونی کشف
نمود:
«روز دوشنبه خبرگزاری "فارس" به نقل از وزارت کشور
گزارش داد که چند شهروند ایرانی در چهار استان ایران به اتهام کار برای کانالهای
ماهوارهای شیعة غیرقانونی افراطی بازداشت شدند.»
منبع: صدای روسیه،
مورخ 4 اوت 2014
اگر به این واقعیتهای تلخ، کنترل داعش بر خط لولة نفت «عراق ـ ترکیه»، و ملاقات روسای جمهور آذربایجان و ارمنستان در
سوچی ـ صدای روسیه مورخ 4 اوت سالجاری ـ
هم افزوده شود، ممکن است یکبار دیگر
«بریتانیا» و نوچههای اروپائیاش در «بروکسلستان» به جهان «غیرمتمدن» اعلان جنگ
دهند!
<< بازگشت