یکشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۹۳

پروستات استراتژیک!



تقاضای رسمی دولت هند برای پیوستن به «پیمان شانگهای» شاید مهم‌ترین خبر سپتامبر 2014 باشد.   چرا که،   عضویت هند در پیمان مذکور در واقع از یک‌سو پیوند «بریکس» را با اعضای شانگهای مستحکم‌تر می‌کند،   و از سوی دیگر،  زمینة‌ وحشی‌گری تروریست‌های جیره‌خوارآتلانتیسم را،  به ویژه در حکومت‌ اسلامی جمکران کاهش خواهد داد.   این است دلیل گسترش دامنة توحش جمکرانیان در داخل و خارج مرزها.

از آنجمله است عادی سازی‌ نژادپرستی،  و لجن‌پراکنی به دمکراسی و انتخابات دمکراتیک؛ به سخره گرفتن هند؛‌   ستایش اشغال سفارت آمریکا توسط اوباش حکومت اسلامی؛   ایجاد ترادف میان فرهنگ و قانون‌شکنی؛‌   «اهداء جایزه» به عبدالکریم لاهیجی در سوئد،  و ... و از همه مهم‌تر،   «تحقیر» زنان زندانی توسط شهین مولاوردی،‌   مشاور حسن فوتبال در امور زنان!

کنیزالاسلام مولاوردی فرموده‌اند،   چادر سرکردن زنان زندانی،  «بی‌احترامی» به چادر است:

«[...] شهین‌دخت مولاوردی [معاون روحانی در امور زنان و خانواده]  از انتخاب چادر برای پوشش زنان زندانی انتقاد کرد و گفت که این کار یک ضدتبلیغ برای این نوع پوشش است[...]»
منبع: رادیوفردا،‌  مورخ 13 سپتامبر 2104   

پرسه زدن «جان کری» در منطقه،  کنیزالاسلام‌ها را در عرصة زن‌ستیزی،  به مراتب از آخوندها،  هارتر و وحشی‌تر کرده،   و دلیل هم روشن است!   ارتباط کنیزالاسلام با آخوند، همان ارتباط آخوند است با عموسام.   با این تفاوت که کنیزالاسلام برای صیقل زدن نشیمنگاه عموسام،   می‌باید ابتدا کپل آخوند را با مژگان‌اش غبار روبی کند.   اگر کارش مورد تأئید قرار گرفت،   مانند شیرین عبادی و مهرانگیزکار به افتخار غبارروبی ماتحت عموسام نیز نائل خواهد آمد.   بله،   برق انداختن کپل عموسام کار هرکس و ناکسی نیست؛ تجربه و مهارت می‌طلبد.   از قدیم گفته‌اند، ‌ «کار نیکو کردن از پرکردن است» و خلاصه تا ‌مولاوردی بتواند غبارروبی «مقعد مطهر عموسام» را به بهترین وجه انجام دهد،  بسیار کپل باید صیقل بزند!

و اما پارس کردن مولاوردی به زنان زندانی،   در واقع تداوم وق‌وق ملایان و سرداران است به زنان ایران.   شهین مولاوردی شهامت ندارد از «مبارزات» زال‌ممد با «بدحجابی» حمایت کند، در نتیجه از چادر سرکردن زنان زندانی انتقاد کرده،   تا چادر را به ارزش بگذارد.   دلیل هم روشن است؛  لات ـ  مذکر یا مونث تفاوتی نمی‌کند ـ   شهامت ندارد به صراحت خواست خود را بر زبان آورد.  مطالبات‌اش را همچون تروریست‌ها از طریق تهاجم به اقلیت ـ  افراد و گروه‌های آسیب‌پذیر ـ  مطرح می‌کند.   به عنوان نمونه،   سایت بی‌بی‌سی، مرگ حمید خزائی،  یک پناهجوی ایرانی را به ابزاری جهت تهاجم به پناهندگان ایرانی تبدیل کرده و سکوت آنان را در برابر این فاجعه مورد نکوهش قرار داده!

در واقع بوق وزارت امور خارجه بریتانیا با هدف ارائه تصویر مخدوش از «پناهندگان ایرانی» و سلب مسئولیت از حکومت زال‌ممد،‌   اشک تمساح برای «حمیدخزائی» سرازیر کرده!   بی‌بی‌سی گویا فراموش کرده که وظیفة حکومت فراهم آوردن شرایط مناسب زیست برای شهروندان است.   و اگر حکومت زال‌ممد این وظیفه را نادیده گرفته،  مسئولیت مرگ امثال خزائی در درجة نخست بر دوش هیئت حاکمة ملایان قرار دارد.   اینان هستند که جوان ایرانی را در شرایطی قرار می‌‌دهند تا با این وضعیت از کشورش بگریزد.   چرا که،  وظیفة حکومت ملایان باز کردن راه تاراج برای لندن و واشنگتن است.  به همین دلیل شیپور لندن بجای نکوهش حکومت ملایان،   قربانیان این حکومت عصرحجر،   ‌یعنی پناهندگان ایرانی را هدف گرفته و نکوهش می‌کند.   جای تعجب نیست؛  ‌ وقتی تفالة فاشیسم اروپای شرقی را در رأس «خبرگزاری» رسمی بریتانیا قرار می‌دهند،  نتیجه بهتر از این نخواهد بود.   عملکرد بی‌بی‌سی طی دوران انقلاب «یورومیدان» و خبرسازی‌های این شبکه،   به ویژه هیاهوی شاخک‌های‌ جمکرانی‌اش در برابر ماست!

به عنوان نمونه،‌  سایت ایسنا به بهانة انتشار خبر «رویترز» ـ  آزمایش موشک قاره‌پیمای بولاوا ـ این خبر را با یک اسطوره از تولیدات لیفة تنبان عموسام در هم ‌آمیخته و می‌نویسد، ‌ «پوتین تهدید کرده در اوکراین به سلاح اتمی متوسل خواهد شد!»   بله،   زال‌ممد،  دعانویسی و خنزپنزرنگاری را با «اطلاع رسانی» در ترادف یافته.   برای خنزرپنزرنگاری و شایعه‌پراکنی،  دو عبارت مبهم کفایت می‌کند که،  برای شیطان‌سازی و نهایت امر فراهم آوردن زمینة‌ تروریسم ـ  صدور فتوی  ـ  الزامی است:‌

«[...] آزمایش موشک‌ بولاوا با قابلیت حمل کلاهک‌های هسته‌ای در روسیه[...] به نظر می‌رسد این موشک قاره‌پیما [...] برگ برندة‌ روسیه [...] در طول دهه‌های آتی خواهد بود. گفتنی است با افزایش تنش میان روسیه و ناتو در مساله اوکراین و پس از تهدید پوتین به استفاده از سلاح هسته‌ای در اوکراین ... »
 منبع: ‌ایسنا،  ‌ مورخ 10 سپتامبر 2014،‌ کدخبر: 93061912004

دو عبارت «به نظر می‌رسد»، و «گفته می‌شود» را از دست ندهیم،   که بعضی‌ها ـ حسن فوتبال را می‌گویم ـ به نظرشان رسیده بود «تاجیکستان خانة خودشان است و هر چه بخواهند می‌گویند!»   ولی روحانی در همان تاجیکستان چنان توسری جانانه‌ای دریافت کرد که صدایش تا اقیانوس آرام هم رسید!

ولی خوب بی‌بی‌سی،   ایسنا،   و دیگر بوق‌های تبلیغات‌چی تروریسم ترجیح دادند این توسری را به سکوت برگزار کنند و به معرکه‌گیری برای «پروستات» مقام معظم ادامه دهند! نتیجه این شد که سردبیر سابق آفتاب‌یزد که اینک در چاهک ساخته و پرداخته سازمان سیا به جست و خیز مشغول است،  با بیضة مقام معظم بساط تبلیغ اسلام به راه انداخت،  و فارس‌نیوز نیز فرصت را غنیمت شمرده،   «عمق استراتژیک» حکومت را با پروستات زال‌ممد ثالث سنجید:

«[...] عمل جراحی رهبر معظم [...] حامل یک پیام قابل تامل بود [...] این روزها مسلمانان منطقه مشغول شکرگزاری و ارسال پیام تبریک برای سلامتی رهبر[...]‌ هستند؛  موضوعی که شاید عمق استراتژیک ایران را در منطقه بیشتر نمایان می‌کند[...]»
منبع:  فارس‌نیوز، مورخ 14 سپتامبر2014 ، کدخبر: 13930620000418

بله ارتباط «پروستات» علی خامنه‌ای با عمق استراتژیک،  فقط می‌تواند در ذهن پاسداران سلطنت‌طلب انقلاب اسلامی از معنا و مفهوم برخوردار شود.  می‌بینیم که،   محفل «شیخ‌وشاه» در هرحال روی به گذشته و «سنت پدر» دارد،  در نتیجه با واقعیت ـ  پویائی انسان در زمان و مکان مشخص ـ  بیگانه باقی خواهد ماند.   واقعیت این است که ارسال پیام برای علی خامنه‌ای یک عمل «تشریفاتی» است،‌  و فقط بر «ارسال پیام» دلالت دارد و بس!   حال آنکه «عمق استراتژیک» یک کشور به توانائی‌های مادی‌اش ـ   امکانات نظامی،  شبکة مالی،  تولیدات صنعتی و کشاورزی،  و نهایت امر قدرت اطلاعاتی و عملیاتی ـ  مرتبط می‌شود.   و تا آنجا که ما می‌دانیم،   و به گواهی ماجرای مک فارلین،  امکانات نظامی حکومت اسلامی از خرید اسقاطی‌های ارتش اربابان ضدلائیسیته‌اش در دو سوی آتلانتیک فراتر نمی‌رود!   

به همین دلیل نیز،  شاهد همزمانی رجزخوانی‌های باراک اوباما بر علیه دولت بعثی سوریه و اعلام جهاد حسن فوتبال بر علیه اعضای لائیک پیمان شانگهای و «تبلیغ اسلام» توسط جان کری و دیوید کامرون،‌   و همچنین فعال شدن اسلام‌گرایان جمکرانی در استکهلم و بروکسل هستیم.   سخنرانی مضحک بنی‌صدر در بروکسل،   و اهداء جایزة حقوق بشر به لاهیجی در استکهلم نشان می‌دهد که مخالف‌نمایان فرنگ‌نشین حکومت جمکران «همه با هم» سر در آخور  گاوچران‌ها گذارده‌اند.  مالیخولیای اسلامی بنی‌صدر و هذیانات «انقلاب اسلامی» از معرفی بی‌نیاز است.   ولی بد نیست در مورد لاهیجی کمی توضیح دهیم!   این فرد نه تنها کاریکاتور محمد را توهین به اسلام شمرده ـ  وبلاگ «طنز،  توهین، سفسطه»،  ناهید رکسان‌ 29 بهمن 1384 ـ که از طرفداران پروپاقرص تروریسم «بهارعرب» و اسلام سیاسی نیز به شمار می‌رود.   به عبارت دیگر،  رابطة عبدالکریم لاهیجی با دمکراسی و لائیسیته همان ارتباط آخوند است با دمکراسی؛  لاهیجی یک دمکراسی‌ستیز تراز اول به شمار می‌رود.  خلاصه،  تحرکات اخیر جیره‌خواران اسلامگرای آمریکا نشان می‌دهد که،   جبهة «اسلام سیاسی» نه تنها در خاورمیانه،  که در اروپا و ایالات‌متحد نیز فعال شده.   به این امید واهی که یکبار دیگر ایران را به پل پیروزی آتلانتیسم تبدیل کنند.   

تعیین دولت در ایتالیا توسط گلدمن‌ساکس،   جیغ و فریاد آنجلا مرکل بر علیه «دی لینک»، حزب چپ‌گرای آلمان،   حضور پاپ در پارلمان اروپا  ـ طی ماه نوامبر آینده ـ  جملگی نشان می‌دهد که این پارلمان ظاهرسازی را دیگر کنار گذاشته و رسماً با لائیسیته وداع کرده و شتابان به سوی فاشیسم بازمی‌گردد.   پس بهتر است اتحادیة اسلام پناه را رها کنیم و بازگردیم به پروپاگاند فاشیسم و اسلام‌فروشی در قالب طنز و خصوصاً از طریق پیام «کاربران!»

پیام کاربران «جدی و مختصر» است،   و همچون نمونة زیر در سایت فرارو،   مورخ 19 شهریورماه،  با شعار «مرگ بر چین و روسیه» و در نفی پیمان شانگهای منتشر می‌شود.  کاربر کذا گویا فراموش کرده شعار «زنده باد آمریکا» را در پیام‌اش بیاورد،  که ما برای‌ او اضافه می‌کنیم.




حال بپردازیم به «طنز» بوق‌های تروریسم که با طنز هیچ ارتباطی ندارد؛   نوعی متلک‌پرانی و هتاکی است که بر محور نفی و خشونت ـ  نژادپرستی،  زن‌ستیزی،  به سخره گرفتن متفکران مدرنیته،  لائیسیته،  دمکراسی و سازوکار دمکراتیک،  انتخابات،  آزادی بیان،  و به ویژه تهاجم به کشورهای لائیک و دمکراسی‌های غیرمسیحی،  نظیر هند تنظیم می‌شود.   در واقع این قماش «طنز»،  مانند «شعرهای فاقد شعور»  بر محور باورها و تعلقات «جمع» تنظیم شده و تنها کاربردش غبارروبی از نشیمنگاه عموسام است.   یک نمونه از این تبلیغات که بر محور عادی‌سازی نژادپرستی و لجن‌پراکنی به دمکراسی تنظیم شده،  تحت عنوان «تا دمکراسی آ، آ، آ» انتشار یافته.  این مطلب پوچ و وزین،  با توسل به تکیه کلام پرسوناژ «مش قاسم» در رمان «دائی‌جان ناپلئون»،   از همان ابتدا دمکراسی را با قبر در ترادف قرار می‌دهد.   سپس با کوفتن بر طبل واژگان مبهم «باور،  اعتقاد،  خیال» و طرح پرسش‌های ابله‌پسند و بازنشخوار «ویراست‌های رسمی» به ستایش مسیح و محمد می‌نشیند؛   از ظلم و ستمی که بر اسلام رفته گلایه می‌کند و ضمن لگدپرانی به مارکس و لنین،   و نکوهش دمکراسی به چندین و چند  نتیجة مشعشع می‌رسد.   نخست اینکه آشوب‌های بهارعرب و درگیری‌های عراق بدون دخالت استعمار صورت گرفته؛   اسلام با دمکراسی هیچ فاصله‌ای ندارد؛   دمکراسی «مد» شده و طرفداران دمکراسی عوامفریب‌اند؛    دمکراسی همان مردم‌سالاری است و تا «مردم» آدم نشوند،   و نتایج دمکراسی را درک نکنند به مردم‌سالاری نمی‌رسند:     

«یعنی واقعاً دموکراسی همینقدر نزدیک و سهل‌الوصول است؟[...] اینطور که ظاهراَ این روزها مٌد شده،   همه خیال می‌کنند به همین آسانی‌هاست[...]اشکال از مسیح بود یا اشکال از کسانی که  زیر علم او، ترس و وحشت و ظلم و ستم را مشروع کردند؟[...]‌ ظاهراً نوعی آفت بشری است که هنوز رسماً به ثبت نرسیده [...] ‌و فرقی هم نمی‌کند که از نوع دینی باشد یا [...] غیر دینی، مثل آنچه که در شوروی سابق رخ داد. چه می‌دانم،  مارکسیسم و ماتریالیسم و لنینیسم [...]این مد آخری [...] ‌دموکراسی هم،  حال و روزش همین است[...]»
منبع: گویانیوز،  مورخ 11 سپتامبر 2014

بله انسان محوری و حقوق ‌انسانی مانند «مد» به سلیقة افراد بستگی دارد و از همه مهمتر ماتریالیسم نوعی «آفت» بشری است!    اینجاست که رد نعلین متعفن آخوند را به صراحت مشاهده می‌کنیم.  آنهم آخوندی که از استکهلم به زبان ابتذال دستاربندان و با توسل به واژگان مبهم ظلم و ستم و جهل و ... و غیره،   «طنز» فاقد شعور می‌پردازد و به همین دلیل دمکراسی را با دین و خوراک اشتباه گرفته:

«[...]عَلَمی است که آن‌هائی که روی دست گرفتندش یا در جهل‌اند و درکی از آن ندارند که فکر می‌کنند به همین آسانی‌ها شدنی است[...] دموکراسی را کرده‌اند وسیله‌ای در خدمت هدف‌هایشان[...] من معتقدم تا زمانی که ما [...]‌ مفهوم دموکراسی،  پیش‌نیازهای دموکراسی،  نتایج دموکراسی[...]‌ را تا اعماق آگاهی‌مان فرو ندهیم [...] هر چه از دموکراسی بگوئیم بر باد است[...]»
همان منبع     

‌بله طویلة احترام به ادیان قلادة‌ یک نخبة جدید و تازه نفس را گشوده.   نخبه‌ای که در کمال حماقت می‌پندارد «نتایج دمکراسی» را از پیش می‌توان شناخت و بلعید!   این نوقلاده در ادامه ترهات پراکنی‌اش برای دور زدن دمکراسی در ایران فتوی صدوریده و چند لگد هم نثار دمکراسی هند کرده و می‌گوید یک دیکتاتوری از این دمکراسی خیلی بهتر بود:      

«[...] خوب حالا گیریم که یک جاهایی در دنیا دموکراسی هم باشد[...]همین هندوستان خودمان [...] آنجا هم دموکراسی است ولی [...] باید دید که محصول این دموکراسی چیست[...] اکثر مردم هند در ته چاه سنت‌های تبعیض‌گرایانه هزار رنگ مذهبی و قومی [...] گیر افتاده‌اند[...]گیرم که دموکراسی‌ هند خیلی هم غلیظ باشد،  اما وقتی محصولش چنین تلخ و به دردنخور است،  چه بسا یک دیکتاتور می‌توانست یک تنه این کشور را بهتر اداره کند[...] ‌چطور تا زمانی که در یک کشور نظام طبقاتی به رسمیت شناخته می‌شود و آدم‌ها هنوز به یک اندازه «مردم» نیستند،   می‌توان انتظار یک دموکراسی واقعی را داشت؟[...]»
همان منبع

برخورد با بافت طبقاتی جامعه،  در کمال تأسف از دوران رضامیرپنج در ادبیات نوقلمان فاشیست‌مشرب و طرفداران استبداد جایگاه بسیار «باارزشی» یافته.   این برخورد وحشیانه با جامعه انسانی طی دوران پهلوی‌ها تشدید شد،   و نهایت امر راه به «ادبیات سیاسی مخالف» باز کرد.   بهترین بازده این قماش ادبیات،  ‌عبارات مسخرة «حکومت مستضعفین» و «جامعة بی‌طبقة توحیدی» بود که در کلام خودفروختگانی همچون بنی‌صدر و خمینی و رجوی ظاهر شد.  ولی جامعه بدون بافت طبقاتی وجود ندارد؛  هر جامعه‌ای از بافت طبقاتی برخوردار است،  حتی بلشویسم روس هم به وجود طبقات در جامعه اذعان کرده بود.  چرا که،‌  جامعه بدون طبقه  همچون جنگل فاقد الگوهای رفتاری،  اجتماعی،  سیاسی و حتی اقتصادی خواهد بود.   ولی همانطور که می‌بینیم اینگونه برخورد فاشیست‌مسلکی با «بافت طبقات» در ایران به «اعتقادات» گروه‌های سیاسی تبدیل شده.  گروه‌هائی که آگاهانه یا از روی حماقت و فقرفرهنگی مبلغ فاشیسم و فروپاشانی بافت‌های اجتماعی کشورشان هستند.  

ولی پیشتر گفته بودیم که دموکراسی،   نظامی است برخاسته از توازن قوای موجود در یک کشور.  و منظور از قوای موجود،   قوای واقعی است،   که تکیه بر امکانات اقتصادی واقعی و پایه‌ای همان کشور دارد.  به همین دلیل «زبان دموکراسی» همواره «زبان تعادل» خواهد بود.  زبان تعادل،   زبانی است که زبان «تبادل» است و از زبان نفی و خشونت و مبهم ضمیر ناخودآگاه و ضمیربرتر فاصله می‌گیرد.   به عبارت دیگر،   زبان دمکراتیک نه بر طبل «حقیقت» مبهم می‌کوبد،   نه بر بیان خام تمایلات بیولوژیک متمرکز می‌شود.   این تعادلی است که جوامع دموکراتیک،‌   به نوبة خود بر افراد نیز حاکم می‌کنند و همین تعادل شکل‌دهندة هنجارهای اجتماعی می‌شود.   ولی در حکومت‌های استعماری،   اوضاع متفاوت است.   در این حکومت‌ها،   «تقدس» زبان را آلوده و مسموم می‌کند.   و اهمیتی ندارد که چه نوع تقدسی بر یک جامعه حاکم شده،   آنچه مهم است،   وجود حاکمیتی است که بر «تقدس» پای می‌فشارد.   از آنجا که حکومت استعماری خود نشانگر «عدم تعادل» است، ‌  نخستین و مهم‌ترین هدف‌‌اش بر هم زدن تعادل افراد خواهد بود.   و به همین دلیل است که «فرد» و «فردگرائی» و زبان فردی در جوامع غیردمکراتیک به شدت سرکوب می‌شود.   به همین دلیل در «طنز» گویا نیوز،   بجز «ویراست‌های رسمی» و تأکیدات ایدئولوژیک ـ  جانبدار ـ   هیچ نمی‌بینیم.  در واقع از آنجا که «زبان قدرت استعماری» دیگر کاربرد خود را از دست داده،  عملة فاشیسم به شبیه‌سازی «طنز» روی آورده‌اند،  و سعی دارند روابط یک‌سویه را در قالب آنچه «طنز» می‌نمایانند به مخاطب حقنه ‌کنند.

میکائیل باکتین،   طنز را عامل فروپاشی «تقدس» حماسی می‌خواند.   ولی از آنجا که «تقدس حاکمیت» و حمایت استعمار راه طنز را مسدود کرده،   زبان قدرت با صورتک «طنز» به میدان آمده و دمکراسی و انسان‌محوری را مورد تهاجم قرار می‌دهد.  بهتر است نخبگان لجنزار احترام به ادیان بجای گزافه‌گوئی در مورد دمکراسی هند و پیام مارکس کمی بیشتر «مطالعه» کنند!   در یکی از آیات «توپ مرواری»‌ چنین آمده:

«سگ که می‌خواهد استخوان بخورد،  به زیر دمش نگاه می‌کند»