چهارشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۹۳

شارلی و شبان!



به روی ما نگاه خدا خنده می‌زند 

فاکتور گرفتن اتحادیه اروپا از دولت قانونی یونان؛   «تسلیم» نمایشی فیس‌بوک در برابر دولت مافنگی رجب اردوغان؛   پرتاب زرتشت،  پیامبر ایرانی به «برزخ»،   و تبدیل بهرام گور به «بهرام گورکن»،  تداوم عملیات تروریستی محفل «احترام به ادیان» است.   محفل ضدلائیسیته مبتلا به توهم «برتری»،‌  که جهانیان را تحت سلطة ادیان ابراهیمی می‌خواهد و جهت لجن‌پراکنی به نمادهای تاریخی و فرهنگی ایران باستان و معاصر از هیچ کوششی فروگزار نکرده و نمی‌کند:

«[...] آرداویراف [...] ابتدا به بهشت می‌رود و با نامدارانی چون تهمینه،  فریدون،  بهرام گورکن و زرتشت دیدار می‌کند[...]»
منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 28 ژانویه 2015  

بله آرداویراف در «بهشت با بهرام گورکن» دیدار کرده.  این دیدار گویا از شاهکارهای «هنری» آخوند بهرام بیضائی باشد که چندی پیش هم در کنار گلة «چادرپرستان» ساکن غرب قرار گرفت و به «چادر مادرش» خیلی احترام گذاشت!    فراموش نکنیم که در لجنزار احترام به ادیان،  «زن» فاقد «حقوق انسانی» است و جایگاه‌اش حتی در هزارة سوم نیز از مایملک مرد ـ  شوهر یا پدر ـ  فراتر نمی‌رود.  و نیازی نیست که بگوئیم،  گذشته از واتیکان،  ‌سرفرماندهی لجنزار احترام به ادیان در «انگل‌ستان» واقع شده.   کشور استعمارگری که به ویژه طی سدة اخیر،  نه تنها در ایالات‌متحد،  که در سراسر اروپا و مناطق مسلمان‌نشین، از «تروریسم»،  به صور مستقیم و غیرمستقیم حمایت کرده؛    آخوند را در جایگاه برتر ناظر بر تدوین و اجرای قوانین نشانده و نفرت‌فروشی و توحش «پوپولیسم» را با «دمکراسی» در ترادف قرار داده.

سازمان دادن به گروه‌های  تروریست اخوان‌المسلمین،  فدائیان اسلام و ... و حمایت از «انقلاب‌های مردمی»،   با هدف  نفی جنسی‌ات و ایجاد یوتوپیا ـ  یک کشور،  یک مذهب ـ  سیاستی است که تاکنون  از حمایت بی‌قید و شرط لندن و متحدان‌اش برخوردار شده.  منتهی این سیاست صد ساله فرسایش یافته،   در نتیجه «واتیکان»،  که رهبرش چندی پیش کاریکاتور شارلی از پیامبر اسلام را به عنوان «توهین» محکوم کرده بود،  ‌ به گزارش فیگارو، ‌ ‌مورخ 28 ژانویه 2015 ،  دست دوستی به سوی ترانس‌ها و پدوفیل‌های مدعی گرایش به همجنس دراز کرده!   بله،   این است تداوم منطقی «نظم نوین»آتلانتیسم.   یک نظم ضداجتماعی که برای جبران فروپاشی سنگرهای‌اش به سانسور،  هتاکی و «بازنویسی تاریخ» روی آورده.                    

در آستانه 70مین سالگرد آزادی اردوگاه آشویتس توسط ارتش سرخ،   توافق هسته‌ای غیرنظامی هند و آمریکا،  نشست مخالفان سوری در مسکو،   و از همه مهم‌تر نتایج انتخابات یونان،   اقلیم «یورو ـ دلار» را چنان به لرزه درآورد که علاوه بر اعلام «شرایط ویژه» و بازنویسی تاریخ،   کار به هذیان و هتاکی و هشدار کشید!   به ویژه هشدار «یک‌متر برف در نیویورک»،  و تکرار شعار خنده دار«اسپانیا،  یونان نیست»،   توسط بوق‌های ناتو.

به عبارت دیگر،  لازم آمده تا ساکنان «بروکسل‌ستان» شدیداً «نگران» بارش برف در نیویورک باشند،   و بدانند که اسپانیا می‌باید همچنان در لجنزار فرانکیسم باقی بماند،  تا بساط باج‌گیری و راهزنی‌ آنگلوساکسون‌ها در جبل‌الطارق مورد تهدید قرار نگیرد!   بله،   نتایج قابل پیش‌بینی انتخابات یونان،   حال آشفتة‌ بروکسل‌ستان را آشفته‌تر کرده.   چرا که،   برخلاف گذشتة نورانی و دوران سرهنگ‌های نازنازی،   اینبار دیگر امکان کودتای نظامی بر علیه مارکسیست‌های یونان وجود ندارد.

شاید هم تلاشی برای کودتا صورت گرفته باشد،  ولی مسلماً به دلیل بارش برف شدید در نیویورک  ـ  برفی که قرار بود خیلی خیلی شدید باشد، هر چند چندان شدید هم نبود ـ   تلاش فوق ناکام ماند!  و اینچنین بود که حزب‌الله لبنان به ارتش اسرائیل حمله کرد و برای همه مسلم شد،  «اسپانیا،‌ یونان نیست!»  خلاصه بگوئیم، آتلانتیست‌ها،   به ویژه در اروپا،  جشن‌های زمستان ـ  میلاد مسیح و سال نو ـ  را با وحشی‌گری و ترور آغاز کردند،   و همچنان به این راه الهی ادامه می‌دهند.

گام برداشتن در این راه مقدس بسیار ساده است؛   کافی است به پیروی از نازی‌های آلمان، جنایت کنیم،   و آن را به یک یا چند «اقلیت»  ـ دینی،  قومی، سیاسی و یا لائیک ـ  نسبت دهیم،   و ضمن تحمیل شرایط ویژه،  کشور را به میدان نبرد یک گروه بر علیه گروه‌های دیگر تبدیل کنیم!    نازی‌ها جنایات‌شان را به مارکسیست‌ها نسبت دادند،   و «شب کریستال» به راه انداختند،   و شاهد بودیم که محفل «شیخ‌وشاه» هم در ایران طی سدة اخیر در همین مسیر گام برداشته.  مسیری که فقط سیاسی نیست؛   اقتصادی هم هست!   به عنوان نمونه،  کافی است به عملکرد دولت حسن روحانی نیم نگاهی بیاندازیم.

دولت تکفیر و تکذیب،  کارش را با افشاگری و بازگشت به گذشته آغاز کرد.   البته گذشته‌ای که فقط دوران اسف‌بار احمدی‌نژاد را شامل می‌شود.   به عبارت دیگر،   قبل از احمدی نژاد «فساد مالی» در حکومت اسلامی وجود نداشته،  چرا؟   چون پیش از احمدی‌نژاد،  همة‌ روسای قوة مجریه جمکران نعلین و دستار داشته‌اند؛  به استثناء بنی‌صدر که مانند شیخ مهدی بازرگان و محمد مصدق،  به مراتب از آخوندها وحشی‌تر است و به همین دلیل نیز در جایگاه «قربانی» استبداد آخوندی لنگر انداخته و از متون متناقض قرآن،   «حقوق بشر و اسلام خوب و رحمانی و سکولار و دمکراتیک» برای ملت ایران استخراج می‌کند و روزی پنج نوبت از دست‌های مقدس آتلانتیسم «جایزه» می‌گیرد!    

البته شارلاتانیسم بنی‌صدر موضوع این وبلاگ نیست!   ‌موضوع حمایت استعمار غرب از خشونت و تحجری است که در هزارة سوم،  نگرشی را بر جامعة ایران تحمیل کرده،  که حتی جهان‌بینی عرفانی،‌  پیرامون «فردی‌ات اعتقاد» را نیز نفی می‌کند!  کافی است نیم نگاهی به حکایت «موسی و شبان» در مثنوی معنوی بیاندازیم.   در این حکایت «شبان» از خداوند برداشتی دارد که به کاریکاتور بی‌شباهت نیست.

شبان می‌خواهد کفش‌های خداوند را بدوزد؛  ‌سرش را شانه کند؛  لباس‌های‌اش را بشوید؛ شپش‌های‌اش را بگیرد؛  و برای‌اش شیر بیاورد و رختخواب‌اش را بروبد:

[...]
 چارقت دوزم کنم شانه سرت
جامه‌ات شویم شپشهاات کشم
 شیر پیشت آورم ای محتشم
دستکت بوسم بمالم پایکت
وقت خواب آید،  بروبم جایکت
ای فدای تو همه بزهای من
[...]

حضرت موسی،   از شنیدن مناجات شبان سخت خشمگین می‌شود؛   او را به کفرگوئی متهم می‌کند و می‌گوید،  خدا بزرگ‌تر از آن است که تو می‌پنداری:      

«[...]
گفت موسی ‌های بس مدبر شدی
خود مسلمان ناشده کافر شدی
این چه ژاژست این چه کفرست و فشار
پنبه‌ای اندر دهان خود فشار
گند کفر تو جهان را گنده کرد
[...]
گر نبندی زین سخن تو حلق را
آتشی آید بسوزد خلق را

شبان،  پس از ابراز پشیمانی،  ساکت و غمگین سر به بیابان می‌گذارد:

گفت ای موسی دهانم دوختی
وز پشیمانی تو جانم سوختی
جامه را بدرید و آهی کرد تفت
 سر نهاد اندر بیابانی و رفت

اینجاست که خداوند ‌خشمگین می‌شود و موسی را مورد سرزنش قرار می‌دهد.  خداوند به موسی می‌گوید،   من به هرکس خصوصیاتی داده‌ام؛   ممکن است آنچه شبان در مدح ما می‌گوید،  به نظر تو کفر بیاید،   ولی اهمیتی ندارد؛   ما از پاکی و ناپاکی بری هستیم؛  از مناجات بندگان‌مان بی‌نیازیم،   ‌ولی تو با حرف‌های‌ات،  بندة ما را از ما جدا کردی:

وحی آمد سوی موسی از خدا
بندة ی ما را ز ما کردی جدا
تو برای وصل کردن آمدی
[...]‌
هر کسی را سیرتی بنهاده‌ام
هر کسی را اصطلاحی داده‌ام
در حق او مدح و در حق تو ذم
در حق او شهد و در حق تو سم
هندوان را اصطلاح هند مدح
سندیان را اصطلاح سند مدح
[...]
ما زبان را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را

این نگاه مولوی است به «فردی‌ات» اعتقاد و باورهای بندگان خدا!  به عبارت دیگر،‌  اعتقاد افراد به عنوان «حریم خصوصی» حتی در ادبیات مولوی نیز مقبولی‌ات داشته،   اگر چه در آن دوره «حریم خصوصی» فاقد مفاهیم و چارچوب‌های حقوقی معاصر بوده.   ولی امروز همین حریم خصوصی است که توسط آخوند و استعمار لگدمال می‌شود.  همة ایرانیان موظف‌اند،   «خدا» را از دریچة چشم آتلانتیسم و آخوند شیعه بنگرند،  در غیر اینصورت «کافر و مرتد» شمرده شده،   همچون «شارلی» واجب‌القتل می‌شوند و ... و محفل مرداک هم مسئولیت این جنایت را به حساب مسلمانان می‌نویسد.

کی بود،  ‌کی بود؟ تروریست‌های «مسلمان» بودند که شارلی را به قتل رساندند!   ولی اگر روپرت مردخای بلافاصله عاملان جنایت را شناسائی کرده،   هنوز «آمران» این جنایت شناخته نشده‌اند و جالب اینکه،  ‌هنوز آخرین شمارة «شارلی ابدو» هم به دست ما نرسیده!   ولی موضع‌گیری‌های لجنزار احترام به ادیان در مورد شارلی همچنان مفرح و مفرح‌تر می‌شود!

به عنوان نمونه،   اتحادیة کانون وکلای حکومت جمکران، کاریکاتور شارلی از پیامبر اسلام را «نقض حقوق شهروندی» دانسته!   گویا کانون کذا یک «همایش حقوق شهروندی» برگزار کرده و در پایان این همایش نیز بیانیه‌ای صدوریده.   در بیانیة ‌مذکور چنین آمده که کاریکاتور پیامبر مسلمانان «حق» آزادی مذهب را تهدید می‌کند و توهینی است به همه مسلمانان و دینداران جهان!   بله،  پس از «پاپ» و لات‌های جمکران،  اینک نوبت رسیده به گلة‌ وکلای حکومت زال‌ممد تا در جایگاه وکیل مدافع «همه دینداران جهان» نشسته و حسابی هذیان بگویند و قوانین فرانسه را هم در راستای حماقت و توحش خود تفسیر کنند.  باشد که طنز و کاریکاتور درکشور فرانسه به عنوان سوءاستفاده از «آزادی بیان» مطرح شود:
     
«[...] نشر کاریکاتور توهین‌آمیز به ساحت مقدس پیامبر بزرگ اسلام [...] تهدیدی [است] بر حق آزادی مذهب [...] حیات اجتماعی مسلمانان کشورهای اروپائی را به خطر می‌اندازد و اهانت به تک‌تک مسلمانان جهان،   بلکه آحاد دین‌داران در عالم را در پی دارد[...] این عمل حتی مغایر آموزه‌های حقوق فرانسه دائر بر جلوگیری از [...] سوءاستفاده از آزادی و از جمله ‌آزادی بیان است[...]»
منبع:  فارس‌نیوز،  مورخ 7 بهمن ماه سالجاری کدخبر: 13931107001582  

بدانید و آگاه باشید که فرانسوی‌ها حق ندارند در چارچوب قانون اساسی کشورشان فعالیت مطبوعاتی داشته باشند؛  ‌می‌باید از رسم و رسوم صحرانشینان عربستان در قرن هفتم میلادی پیروی کنند و «تسلیم» باشند!   به این ترتیب،  حکومت زال‌ممد در پناه جنجال و هیاهو پیرامون کاریکاتور محمد،‌  و «فساد مالی» دوران احمدی‌نژاد،  و پیاده روی مم جواد ظریف و جان‌کری و غیره،   می‌تواند کارخانة قند ورامین را تعطیل کند.   چرا که «تولید» در ایران،  در هر حال تهدید الگوی آتلانتیسم ـ  عربستانی کردن کشورمان ـ  است.   و از سوی دیگر،  فیس‌بوک هم می‌تواند با تکیه بر تهدیدات فرضی دادگاهی در ترکیه،   به «سانسور» رسمی‌ات بخشد!  

بله فیس بوک می‌خواهد سانسور را عادی جلوه دهد،  به این منظور یک دادگاه در ترکیه  این شرکت را تهدید به تعطیل می‌کند،   مدیریت شرکت هم بلافاصله «تسلیم» می‌شود و سانسور را می‌پذیرد،  و ... و هیچکس هم نمی‌پرسد این فیس‌بوک که با در‌آمد ماهانة خود صد‌ها دولت از قماش دولت رجب‌اردوغان را می‌خرد،   چه پیش آمده که از آتاترکی‌های فکل‌کراواتی اینقدر حساب می‌برد: 

«[...]فیسبوک با مسدود کردن بعضی از صفحات [...]  اهانت‌بار به [...] پیامبر اسلام [...] موافقت کرده[...]»
منبع:  صدای روسیه،  مورخ 28 ژانویه 2015     

بله در این خرتوخر، که اتحادیة  اروپا جهت خوش رقصی برای واشنگتن ـ گسترش تحریم روسیه ـ  بیانیه صدوریده و با نقض قوانین خود از دولت قانونی یونان هم فاکتور گرفته ـ  فیگارو،  مورخ 28 ژانویه سالجاری ـ   فیس‌بوک نیز از فرصت استفاده کرده و«پیام» خودش را ارسال داشته:  همه باید در برابر آخوند «تسلیم» باشند!   همانطور که دیدیم،  پادشاه جدید عربستان که «شیخ سلمان» خوانده می‌شود سلطنت‌اش را با اعدام آغاز کرد،   و همچنانکه می‌دانیم اقتصاد عربستان توحیدی است،  نه تولیدی!  حال که به «تولید» رسیدیم،   به عنوان حسن ختام،   نگاهی داشته باشیم به شیوة تولید در کشور شیلی،  پس از کودتای پینوشه ـ 11 سپتامبر 1973 ـ  از دریچه چشم «هاراکیری»،  که پس از تعطیلی توسط دولت فرانسه،‌  به «شارلی ابدو» تبدیل شد.   


ترجمة متن:  تولید کارخانه‌های ما [آی. تی. تی] در شیلی!