واکسن برژینسکی!
صدور فتوی علی روضه خوان بر علیه واکسن فایزر و
آسترازنکا، و ابراز انزجار مینو محرز و گلة «اصلاحطلب» از واکسن سپوتنیک v، نشان میدهد که شیعیها با واکسن چینی هیچ
مخالفتی ندارند و به ویژه خواهان
تولید واکسن در داخل کشور نیستند! خواست این جانوران وحشی بازگشت به دوران نورانی
گذشته و تداوم راه محفل «کارتر ـ برژینسکی» است؛ حضور ویکتوریا نولاند در دستگاه
بایدن پیام روشنی است از سوی واشنگتن به تمایل بیمارگونۀ شیعیها!
به صورت سنتی، پیامد حضور دمکراتها در کاخ سفید، حمایت از جدائیطلبان، تقویت روابط با گورستانپرستان ـ چین و اسلامگرایان ـ و ایجاد تنش با روسیه و هند است. تشکیل
سازمان القاعده، ایجاد حکومت طالبان در پاکستان، ایران،
افغانستان، و تجهیز پاکستان به سلاح اتمی، تهاجم نظامی پاکستان به هند، تجزیة یوگسلاوی، و حمایت از تروریستهای چچن همگی در دورة
دموکراتهای آمریکا صورت پذیرفته. امروز هم گویا قرار شده در بر همان پاشنة «گسترش
تروریسم» بچرخد! و به این منظور لازم است،
آمریکا،
چین را نیز مانند پادوهای شیعیاش،
به صورت رسانهای «دشمن» جلوه دهد!
به این ترتیب هم کنیز مطبخی آمریکا، و هم سرکارگر مائوئیستاش خواهند توانست به
عنوان «ضدامپریالیست» مجری سیاست دوم واشنگتن باشند!
ایالات متحد از طریق پادوهای چینیاش، به تاراج و سرکوب ملت ایران مشغول است، و
ایرانیان را به ابزار اعمال فشار برکشورهای روسیه و هند تبدیل کرده. ولی کشور روسیه، همسایة شمالی ماست، و برخلاف چین و ایالاتمتحد، امنیت منطقه با منافع ملیاش پیوندی مستقیم دارد. در حالیکه
چین و ایالات متحد، هیچ مرز مشترکی با ما
ندارند و از حامیان سنتی طالبان و سازمان القاعده به شمار میروند. پیشتر
گفتیم نیروهای امنیتی کشور فرانسه ـ عضو ناتو ـ در خاک چین مسئول آموزش طالبان بودهاند،
و علیرغم مرز مشترک افغانستان با کشور چین، دولت «مائوئیست» پکن طی سالیان دراز کوچکترین
نگرانیای از فعالیتهای این گروه تروریستی در مرزهای خود نداشته، چرا که این سازمان از آستین سازمان ناتو به در
آمده و با حکومت ملایان، چین، پاکستان و شیخکهای کازینونشین خلیجفارس جبهۀ
مشترک تشکیل داده.
از سوی دیگر، «انقلاب فرهنگی» مائوتسه تونگ، و سپس کشتار میدان
«تیانآنمن» ثابت کرد که پکن در عرصة توحش در جهان بیرقیب است. همین ویژگیها است که دولت چین را به مقام
«سرکارگری» عموسام ارتقاء داده. فعلاً همین «سرکارگر»، به پشتگرمی
عموسام، علیرغم قطعنامههای شورای امنیت، در
ازاء چپاول ایران، از غنیسازی اورانیوم
توسط رمالان تهران نیز حمایت میکند، و با چراغ سبز آمریکا، مدرنترین تجهیزات نظامی را در اختیار سپاه پاسداران دلار قرار میدهد. البته
این الطاف شامل ارتش نمیشود، چرا که ارتشیها برای سرقت برق ایران و تولید
بیتکوین با چینیها «شرکت توسعه سرمایه» تأسیس نکردهاند و حکومت ملایان نمیتواند
برای سرکوب مطالبات منطقی ایرانیان ـ اعتراض به سرکوب و تاراج سازمان یافته ـ ارتش را
مستقیماً به خیابانها بیاورد! خلاصه آن ارتش «خوب» آریامهری دیگر در دسترس
حکومت نیست؛ گذشت آن روزهای خوب!
آن روزهای «خوب» لندن در جایگاه فاتح
جنگ جهانی اول لنگر انداخت و «گریپ اسپانیول»، 100 میلیون نفر را به کام مرگ کشید. آن روزها «ارتباطات ایدئولوژیک» آسان بود؛ شعار
«نه شرقی، نه غربی» مستقیماً از فاضلاب
کاخ باکینگهام به ذهن سرشار از نبوغ فاشیستها «وحی» میشد! از
اینرو دستگاه کودتای آیرونساید، برای
تعیین جدول قطع برق ناچار شد، پس از سازمان دادن به ترور رزمآرا، ادارۀ کشور را
به محمد مصدق و شعبان جعفری بسپارد، باشد
تا سازمان سیا هم بتواند به تهران اسبابکشی کرده، ضمن تبدیل دانشگاه تهران به طویلۀ شیعیها و
نظارت بر تخریب حضیرتالقدس تشکل تروریست نهضتآزادی و ترور حسنعلی منصور را
سازمان داده، روحالله خمینی را برای
دستگاه کندیها صیغه کند. طبیعی است که در
این میانه، صدارت ابدمدت هم به امیرعباس
هویدا سپرده شود. 14 سال طول کشید تا منصور روحانی ـ نورچشم لندن ـ بتواند به کمک آلستوم، قطع برق را در پایتخت ایران عادی سازد تا عظمت
«تمدن صدر اسلام» به معرض نمایش گذاشته
شده، جیمیکارتر ظهور کند! حال
آنکه کودتای «کارتر ـ برژینسکی»، یا همان
انقلاب اسلامی، جهت دستیابی به این مرحله
از «پیشرفت الهی» فقط زیر سایۀ مائوتسهتونگ نشست! بله، آن روزها کاخ باکینگهام برای تاراج و سرکوب ملت
ایران، به حضور مستقیم چین مائوئیست نیازی نداشت! آن
روزها همه چیز به خوبی و خوشی پیش میرفت.
تا اینکه در سال 1971، Imagine ، اثر معروف
«جان لنون» در آمریکا پخش شد، و جالب
اینکه 4 سال طول کشید تا در انگلستان هم مجوز انتشار بگیرد!
نیازی نیست که بگوئیم دلیل این تأخیر، مخالفت کاخ باکینگهام بود. هر چند به ادعای بوقهای آتلانتیسم، «دربار انگلستان در سیاست دخالت نمیکند!» ولی
خوب بوقهای آتلانتیسم «وظیفه» دارند به فاشیستها احترام بگذارند، و دقیقاً به همین دلیل ادعا میکنند، «اسلام
دین ضداستبداد است؛ اسلام دین صلح است؛ اسلام دین زیبائیهاست، و...!»
باری به محض انتشار اثر «کفرآمیز» لنون
در آمریکا، دربار بریتانیا سراسیمه، دست اندرکار
سروسامان دادن به اوضاع در مستعمرة سابق یا همان ینگهدنیا شده، دست نیاز به سوی واتیکان و مستعمرة مائوئیستاش
نیز دراز کرد! اینچنین بود که یک نئاندرتال خشکه مقدس و «ساده
زیست» به نام جیمی کارتر را از صندوق انتخابات ریاست جمهوری ایالاتمتحد بیرون
کشیدند تا از «حقوق بشر» ـ حقوق شبکة
سلطنتی پدوفیلی و برده فروشی ـ یا بهتر
بگوئیم از حق مسلم بینالملل فاشیسم دفاع کند!
بلافاصله شیعیها با ارسال نامة
سرگشاده به درگاه این جانور وحشی، کاسة
گدائی «حقوق بشر» به دست گرفتند.
اینچنین بودکه ابتدا افغانستان، تحت
نظارت سازمان سیا تبدیل شد به میدان تاخت و تاز ساواک آریامهر! دنگ شیائو پینگ به پابوس جیمی کارتر شتافت و
همکاری نظامی چین و ارتش ناتو بر علیه مسکو در کشورهای ایران، ترکیه، عراق، افغانستان، پاکستان و عربستان آغاز شد. سپس، جیمی
کارتر بارانی کلمبو بر تن کرده، وارد
تهران شد و با تکرار شکسته بستة یک بیت شعر سعدی، دل «گوسفندالله» را به دست آورد!
شش روز بعد روزنامة اطلاعات، بوق
رسمی کودتای آیرونساید، با انتشار نامة «رشیدی مطلق»، به لات و اوباش حوزة علمیه برای «دفاع از آخوند
جیرهخوار دربار پهلوی» فراخوان داد و ... و سرانجام روحالله خمینی، صیغة دستگاه کندی برای ادامة راه مصدق بجای
آریامهر نشست و ویلیام سالیوان با ماشاالله قصاب و زهراخانوم، ادارة
امور کشور را به دست گرفتند! دستگاه جیمی کارتر هم که زوزة حقوق بشر سر میداد، در
مورد توابسازی تلویزیونی آورام یزدی، اعدام مقامات کشوری و لشکری ایران، تهاجم
به تظاهرات 8 مارس، و سرکوب و سانسور اهل
قلم و به ویژه کشتار کرد و بلوچ و ترکمن و عرب زبانان جنوب ایران خفقان گرفت، و از ممنوعیت انتشار آیندگان و هفته نامة فکاهی
«آهنگر» ابراز خرسندی کرد! اولی در میعاد 16 ژانویه 1979، نامۀ سرگشادۀ مصطفی رحیمی ـ «چرا با جمهوری اسلامی مخالفم!» را منتشر کرده
بود، و دومی هم «انقلاب اسلامی» و دولت
خیابانی بازرگان را به سخره گرفته بود!
با اینهمه «دولت موقت»، یعنی
سفیر آمریکا و لشکر اوباش ساواک و شهربانی و نهضت آزادی آنچنان که باید و شاید از
سرکوب و کشتار ایرانیان رضایت نداشتند! اینچنین بودکه «خودزنی» در دستور کار قرار گرفت.
قرار شد لاتواوباش سفارت آمریکا را در
تهران تسخیر کنند تا هم دست حکومت پوشالی برای جنایت و تاراج بازتر باشد، هم آمریکا بتواند ضمن لنگر انداختن در جایگاه
«قربانی» سگ دستآموزش، همچنان خود را مدافع حقوق بشر جلوه داده، آن
«خشکه مقدس سادهزیست» و بادام زمینی فروش را با یک لات هولیوودی جایگزین کند.
رئیس جمهور هولیوودی، هیأت
طالبان را در کاخ سفید به حضور پذیرفت؛ لیبی را بمباران کرد و با ترور جان لنون و ... و
لاس زدن با دستگاه خمینی و حمایت از شبکۀ «کنترا»، ارادتش را به دربار انگلستان به اثبات رساند. البته به ادعای بوقهای آتلانتیسم، لنون را «یک بیمار روانی به قتل رساند!» امروز
هم ادعا میشود که تهاجم لات و اوباش به کاپیتول «کار ترامپ» بوده! ولی
خودزنی پاشنهآهنیها همانطورکه در وبلاگ «شب کریستال و کاپیتول» گفتیم، ریشه
در سیاست محفلی دارد که از 6 سال پیش، با
ترور هیأت تحریریۀ شارلی ابدو در جمهوری فرانسه،
رسماً به لائیسیته و آزادی بیان و «دمکراسی» اعلان جنگ داده!
این محفل پس از «خودزنی» 6 ژانویه در
واشنگتن، بریتانیا را تشویق کرد تا با برچیدن مجسمة شخصیتهای
تاریخیاش از اماکن عمومی لندن، به همة «عقبافتادههای ذهنی» احترام بگذارد! سپس با شعار «مبارزه با تروریسم»، عادل عبدالباری، سخنگوی القاعده را از زندان
آزاد کرد، تا در خیابانهای لندن گردش کند؛ مبادا در
زندان آمریکا به کرونا ویروس مبتلا شود!
بله کرونا ویروس در زندان سخنگوی
القاعده را تهدید میکرد، حال آنکه جولیان
آسانژ را تهدید نمیکند! «کروناویروس» با زندانی شدن جولیان آسانژ هیچ مخالفتی
ندارد؛ ولی زندانی شدن پارة تن کاخ
باکینگهام را تحمل نخواهد کرد. خلاصه بگوئیم، سیاسی کردن کروناویروس ابزاری
است برای «احترام به تروریسم»، یا بهتر بگوئیم دستمایهای است برای توجیه جنایت
و سرکوب و تاراج از طریق «تمرکز بر معنویات!»
در ایالات متحد این روند با فعالیتهای
انتخاباتی دمکراتها آغاز شد و پس از «خودزنی»
مراسم 6 ژانویه ـ وبلاگ «شب
کریستال و کاپیتول!» ـ همچنان ادامه یافت.
همزمان با مراسم تحلیف جوزف بایدن، شاهد
تهاجم گلة وحش به مقر حزب دمکرات و ساختمان اداره مهاجرت و گمرک بودیم، آنهم
در ایالتی که دست دمکراتهاست و در همان شهری که پیشتر سناریوی «جرج فلوید» را به
صحنه آورده بودند!
به گزارش یورونیوز، «در خیابانهای پورتلند نزدیک به ۱۵۰ نفر که اکثراً کلاه ایمنی به سر و ماسک گاز بر چهره داشتند
به مقر حزب دموکرات حمله بردند و پس از شکستن پنجرهها، بر دیوارهایش نمادهای
آنارشیستی کشیدند. معترضان سپس به دفاتر اداره مهاجرت و گمرک سنگ و
تخممرغ پرتاب کردند و با پلیس درگیر شدند:
«[...] برخی از آنها سپر فلزی، گاز فلفل و دستگاه شوک
الکتریکی به همراه داشتهاند[...] گروهی از
معترضان پلاکاردهای «ما بایدن نمیخواهیم، ما انتقام می خواهیم» حمل میکردند[...]»
منبع: یورونیوز، مورخ 21 ژانویه 2021
و انتقامجوئی علی روضهخوان، آنهم با 18 روز تأخیر از همین «منبع الهی»
سرچشمه گرفت! بله، مطالبات لات و اوباش پاشنهآهنیها، «منبع
الهام» جهادیهای منطقه و در رأسشان حکومت شیعیهاست! به همین دلیل شرکت توئیتر، توئیت
منسوب به علی خامنهای را سانسور کرد تا پیوند انداموار اوباش حکومتی ایالات متحد
با «رهبر انقلاب شکوهمند اسلامی» را پنهان کند!
البته این نخستین بار نیست که شرکت
توئیتر مدفوعات مقام معظم جمکران را پاک میکند.
پیشتر هم فتوی علی روضه خوان بر علیه
واکسنهای فایزر و آسترازنکا سانسور شد تا از یکسو ارتباط «فتوی» مقام معظم با
وراجیهای خاله زنکی در شبکههای «اجتماعی» بر ملا نشود، و از سوی دیگر، کسی نتواند این فتوی را با فتوی
کنیزالاسلام مینو محرز بر علیه واکسن سپوتنیک V مرتبط
کند!
جالب اینجاست که علی روضه خوان و مینو محرز که این
روزها واکسنشناس شدهاند، در مورد واکسن
چینی خفقان گرفتهاند! جالبتر اینکه فتوی مینو محرز، در واقع مکمل فتوی سانسور شدة علی روضه خوان است! این دو
فتوی باز تولید «نه شرقی، نه غربی»، شعار پایهای دستگاه آلمان نازی است! شعاری
که پس از پایان جنگ جهانی اول، از فاضلاب
کاخ باکینگهام به ذهن سرشار از نبوغ هیتلر «وحی» شد، و با کودتای آیرونساید به مرز پرگهر افتخار
صدور یافت و پس از «کودتای سوم اسفند» به سانسور کلیات سعدی، ترور میرزاده عشقی و به ویژه تمدید «قرارداد
دارسی» و تبدیل کشور ایران به پشت جبهة آلمان نازی بر علیه مسکو منجر شد! البته شیعیها
آن زمان، به دروغ ادعای بیطرفی داشتند؛ هنوز هم در سنگر «مظلوم و قربانی» لنگر
انداخته و حاضر نیستند مسئولیت «همکاری با آلمان نازی» را بپذیرند. ولی صدسال پس کودتای آیرونساید، شعار دستگاه آلمان نازی، «نه شرقی، نه غربی» همچنان بر سر در وزارت
امورخارجهشان میدرخشد.
<< بازگشت