بختیار و بنیبرژینسکی
جوزف بایدن که به دلیل لاتبازیهای
مفرح و دلچسب دونالد ترامپ، در سنگر
«سکوت علامت رضاست» لنگر انداخته بود، 10
روز پس از ترور فخریزاده، آلو را از دهاناش در آورده، در «سنگر ابهام» نشست و به تقابل با ایران و
چین و روسیه اشاره کرد:
«آنها [...] به توانائی
داشتن مواد کافی برای یک سلاح هستهای نزدیکتر شدهاند [...] مسائل مربوط به موشکها
نیز وجود دارد [...] ما باید بخشی از یک گروه بزرگتر باشیم تا نه تنها با ایران
بلکه با روسیه، چین و طیف وسیعی از مسائل
روبرو شویم.»
منبع: یورونیوز، مورخ 4 دسامبر 2020
میدانیم که حکومت آخوند زیردم دریده با
کودتای آمریکا و رعایا بر علیه دولت شاپور بختیار در ایران مستقر شده. و همچنین شاهدیم که طی 42 سال اخیر، واشنگتن در
راه تحکیم پایههای این حکومت پوشالی از هیچ جنایتی در داخل و خارج مرزها فروگزار
نکرده. پس از کودتای 22 بهمن 1357، نخستین
تلاش آمریکا برای حفظ حکومت ملایان، اشغال
سفارت اینکشور در تهران بود. این عملیات به حاکمیت ایالاتمتحد امکان داد، تحریم اقتصادی و سپس جنگ 8 ساله را به ملتهای ایران
و عراق تحمیل کند؛ مزدوراناش را در جایگاه «دشمن آمریکا» بنشاند؛ دست اسرائیل را برای تاخت و تاز باز بگذارد، و منطقه را به پشت جبهة تروریسم تبدیل نماید. ولی پس
از ترور فخریزاده، شیعیها به یکباره
کشف کردهاند که مسئول اشغال سفارت آمریکا در تهران «خبرگزاری روسیه» بوده، و از شما چه پنهان، این
«اکتشاف علمی» شیعیها سخت به مذاق گویانیوز خوش آمده:
«[...] حمله به سفارت
آمریکا، دو روز بعد از ملاقات بازرگان، چمران و یزدی با برژینسکی + نقش خبرگزاری روسیه
در این میان!»
منبع: گویانیوز، مورخ 6 دسامبر 2020
بله، بر اساس این خبرسازیها، گوسفندالله باید بداند که خبرگزاری روسیه باعث
شد اوباش ساواک و شهربانی از دیوار سفارت آمریکا بالا بروند تا تشکل تروریست نهضت
آزادی در جایگاه اوپوزیسیون قرار گیرد، و دستگاه
«کارتر ـ برژینسکی» هم بتواند ضمن برقراری روابط زیرزمینی با دستنشاندگانش، در سنگر مدافع حقوق بشر بنشیند؛ ملت
ایران را تحت تحریم اقتصادی قرار دهد؛ در
مورد سرکوب و کشتار ایرانیان توسط دولت دستنشانده از خود سلب مسئولیت کند و ... و
نمیدانستیم که در حیاط خلوت یکصدسالة آنگلوساکسونها، این خبرگزاری روسیه است که از چنین امکاناتی
برخوردار شده! حتماً این «خبرگزاری» در
تهاجم اوباش به سفارت انگلستان، آتش زدن کنسولگری عربستان و ... و خصوصاً عرعرهای
خمینی بر علیه کنوانسیون وین، و به ویژه قتل گریبایدوف هم نقشآفرینیهائی
داشته و به ما نگفتهاند!
بله کی بود، کی بود؟ خبرگزاری روسیه بود! چرا؟ چون جوزف بایدن علاوه بر روسیه، با ایران و چین هم ارواح شکماش تقابل دارد! تقابل
کاخ سفید با جمکرانیها که در برابر چشمان ماست؛ پس بد نیست نگاهی بیاندازیم به ادعای تقابل
آمریکا با چین! میدانیم که روابط چین و آمریکا از دوران نیکسون
عادی شد، و در دوران جیمی کارتر به روابط
استراتژیک ـ بر علیه مسکو ـ ارتقاء درجه
یافت. استقرار حکومت آخوند در ایران و
تبدیل افغانستان و عراق و پاکستان و ترکیه به طویلة توحیدی ـ تروریسم ـ پیامد همین روابط بود. برای
درک تقابل آمریکا با چین کافی است نیم نگاهی به گزارش بلومبرگ ـ سایت فارسی سپوتنیک، مورخ 8 دسامبر سالجاری ـ و آمار
رسمی ایالات متحد در مورد سرمایهگزاری استراتژیک و تجاری طرفین ـ بخش خصوصی و دولتی ـ بیاندازیم، تا به استعداد جوزف بایدن در دروغسازی و یاوهسرائی
پی ببریم!
در واقع ایالات متحد هیچ تقابلی با
کارگران مائوئیست و کنیزمطبخی شیعیاش ندارد.
و اما تقابل واشنگتن با روسیه حکایت دیگری است؛ تقابلی است که آمریکا از آلمان نازی به ارث
برده؛ تقابل با لائیسیته و مخالفت با روابط حقوقی
معاصر! و به همین دلیل است که وزارت امورخارجة دستگاه
بایدن فعالیتاش را با لگدپرانی به شاپور بختیار آغاز میکند.
تعجبی هم ندارد! شاپور
بختیار طی 37 روز دوران صدارتش در برابر گلة وحش و آخوند پدوفیل و بردهفروش
ایستاد، و کوچکترین تعبدی در برابر گلهسازی و خشونتپرستی آمریکا از خود نشان نداد. طی دوران تبعید هم بختیار به کرات اعلام داشت
که، «حکومت خمینی تداوم آریامهر است.» او در پارلمان اروپا رسماً در برابر پوپولیسم
موضعگیری کرد و حاضر نشد از «دوران شاه و بازگشت پادشاهی به ایران» دفاع کند. خلاصه، بختیار
چه در دوران صدارت و چه در دوران تبعید،
سخت باعث آزردگی خاطر یانکیها شده بود،
و مسلم است که تخم و ترکه اسحاق و
سگهای دستآموز عموسام ـ شیعیها، و در رأسشان باند بنیصدر ـ از شاپور بختیار نفرت فراوان داشته باشند.
اینان در دوران زندگی بختیار خفقان
گرفتند، و پس از ترور وی بساط افشاگریهای کودکستانیشان
را پهن کرده، میپندارند با دروغپراکنی
میتوان از شاپور بختیار تصویری مخدوش
ارائه داد. ولی اینبار موضوع از تخم و
ترکة اسحاق و اوباش «انقلاب اسلامی» فراتر رفته؛ نوبت افشاگری کودکستانی به وزارت
امورخارجة ایالات متحد رسیده! همان وزارت امورخارجهای که مرگ جنایتکاری به نام هاشمی رفسنجانی را رسماً به
خانوادة «محترماش» تسلیت گفت! و چرا راه دور برویم؟ پس از تبدیل کشور ایران به
حیات خلوت کنسرسیوم، زمانی که ارتش شاهنشاهی، تخریب مکان عبادت بهائیان را در کارنامة
پرافتخارش به ثبت رساند ـ کیهان، مورخ 31 اردیبهشتماه 1344ـ همین
وزارتخانه که امروز برای بهائیان ایران اشک تمساح سرازیر میکند، به
علامت رضا سکوت کرده بود. بله، این
چهرة واقعی وزارت امورخارجه دولتی است که هم ادعای دفاع از حقوق بشر دارد، هم از
امضاء کنوانسیونهای حقوقی سازمان ملل مبنی بر منع تبعیض و خشونت علیه زنان و
کودکان خودداری میکند. چرا که این کنوانسیونها با احکام توحش توحیدی
در تضاد قرارگرفته و ناقض «حق مسلم» و آزادیهای پدوفیلها و برده فروشهاست! خلاصه
بگوئیم وزارت امورخارجه ایالات متحد دشمن لائیسیته و انسانمحوری و «حقوق و آزادی
زن»، و حامی بیقید و شرط اسلامگرایان
است. در نتیجه افشاگری این تشکل خشونتپرست و «انسان
ستیز» بر علیه شاپور بختیار در این مقطع زمانی هیچ تعجبی ندارد. وزارت امورخارجه دستگاه بایدن تکه استخوانی جهت
تغذیه ابوالحسن بنیصدر پرتاب کرده. بوزنامة «انقلاب اسلامی» هم استخوان اهدائی
ارباب را روی هوا قاپ زده و «ترجمه» و تفسیر نموده تا به همه این دروغ شاخدار را
بباوراند که «بنیصدر و ابراهیم یزدی و قطب زاده و روح الله خمینی و چمران و محمد
ملکی و مهدی بازرگان و ...» هیچ ارتباطی
با سازمان سیا نداشته و ندارند! حال آنکه «ایستادن پشت سر آخوند پدوفیل و برده
فروش»؛ قرارگرفتن در کنار گلة وحش، و به ویژه ایجاد ترادف میان رسم و رسوم و
باورهای بادیهنشینان عرب قرن هفتم میلادی با دمکراسی و آزادی که بنیصدر در هر
نفسی آن را بازنشخوار میکند، دقیقاً انکار دمکراسی و آزادی انسانهاست!
ولی خوب، از
آنجا که «اسلامگرا» طبیعتاً عقب افتاده و کودن و خودفروخته است و دقیقاً به همین
دلیل نیز مورد الطاف ویژة سازمان سیا قرار میگیرد، افشاگری ارباب در مورد شاپور بختیار را نه تنها بیچون
و چرا تأئید میکند که آن را جهت «فروش به مردم» در ویترینهایاش تزئین
کرده، به ارزش نیز میگذارد. چرا که از قدیم گفتهاند، «آراستن و تزئین تغوط ارباب، موجب افزایش رزق و روزی نوکران باشد.» پس انقلاب اسلامی را در مسیر تلاش توحیدیاش رها
کرده، میرویم به سراغ تغوط اربابش!
وزارت امورخارجة یانکی، با انتشار یک «سند معتبر»، مورخ 11 دسامبر 1979، ادعا دارد که «شاپور بختیار برای بازگشت به
ایران از سازمان سیا درخواست حمایت و برنامهریزی کرده بود!»
جریان، طبق
سند کذا از این قرار است که در تاریخ 8 دسامبر 1979، پس از درخواستهای مکرر بختیار، یک افسر سازمان سیا با او تماس مستقیم برقرار
کرده و طی این تماس که 90 دقیقه به طول انجامیده، از وی پرسیده، از ایالات متحد چه انتظاری دارد؟ و بختیار هم گفته «خمینی سه ماه دیگر سقوط میکند؛
اگر کشورهای دیگر کمک مادی کنند و ایالات
متحد برای حمایت از من ـ بختیار ـ برنامه ریزی نماید، موفق خواهم شد:»
«[...] خمینی بزودی سقوط
خواهد کرد [او گفت] آماده اقدام است و اگر حمایت مالی لازم از او بشود او بخت
مناسبی برای موفقیت دارد [...] مغز متفکر باید آمریکا باشد.[...]»
منبع: گویانیوز،
مورخ
6 دسامبر 2020
اینکه شاپور بختیار برای بازگشت به
ایران، از ایالات متحد و هر کشور دیگری
درخواست کمک نماید، هیچ تعجبی ندارد. ولی آنچه حیرتانگیز مینماید مقطع زمانی این
درخواست است! اگر سند مذکور این درخواست را در تابستان 1979
مطرح میکرد، یعنی آن زمان که جان
سالیوان با ماشالله قصاب نرد عشق میباخت،
و علیرغم حمایت بیدریغ آمریکا، دولت خیابانی مهدی بازرگان و رهبر روانپریش
حکومت ملایان به افلاس افتاده و پنچر شده بودند، «سند» منطقی مینمود. ولی یکماه
پس از اشغال «به فرموده» سفارت آمریکا در تهران توسط مزدوران سازمان سیا، و پس از اعمال تحریمهای اقتصادی دستگاه کارتر
بر ملت ایران، چنین درخواستی مضحک مینماید! به عبارت دیگر، آنچه
در «سند معتبر» آمده، در واقع حماقت و
بلاهت افشاگر ـ وزارت امورخارجه ایالات متحد ـ
را به اثبات میرساند؛ بختیار را
تخریب نمیکند! آنهم به یک دلیل روشن و مستدل و منطقی.
در تاریخ 8 دسامبر 1979، خطوط اصلی سیاست آمریکا در منطقه مشخص شده بود. جاخالی دادن در برابر مسکو؛ سلب مسئولیت از واشنگتن در جنایات حکومت دستنشانده؛
زمینهسازی برای جنگ با عراق، و به ویژه نشاندن تشکل تروریست نهضت آزادی و
شرکاء در جایگاه اوپوزیسیون حکومت اسلامی. خلاصه بگوئیم خطوط اصلی سیاست آمریکا روشن شده بود. هر فردی با اندک آگاهی از سیاست یکصدسالة آمریکا
در کشور ایران ـ آخوند نوازی، اسلامپرستی و مردم نوازی ـ این خطوط را آن روزها تشخیص میداد! شاپور بختیار هم از این سیاست استعماری نیک آگاه
بود؛ پدر و پدربزرگش قربانیان همین سیاست بودند، و روز 22 بهمن 1357 خود وی قربانی همین سیاست
استعماری شده بود. اگر وزارت امورخارجه
دستگاه بایدن یک جو فهم و شعور میداشت، چنین
سند مضحکی منتشر نمیکرد. ولی خوب تقارن انتشار
سند کذا و به ویژه ترجمه و تفسیر خندهدار آن در بوزنامة بنیصدر، با
انتشار مطلب «نقش خبرگزاری روسیه در اشغال سفارت آمریکا» به صراحت نشان میدهد که دستگاه
بایدن جهت تحکیم محور تروریسم ـ واشنگتن ،
پکن، تهران ـ تا چه حد به تهران درباغسبز نشان میدهد. و همین در باغ سبز است که جناحهای حکومت مفلوک
ملایان را در تهران به جان یکدیگر انداخته؛ ترور فخریزاده در همین چارچوب میباید بررسی شود.
این ترور که دو روز پس از تبریکات رسمی
رهبر چین به جوزف بایدن صورت گرفت، فرصتی طلائی شد
برای اوپوزیسیونسازی، و به ویژه بحرانسازی
و یکجانبهگرائی جهت تأمین رضایت جنگطلبان اسرائیل، جهادیهای منطقه و محافل جنگ
سرد!
از اینرو پس
از ترور فخریزاده، آنچه یکصد سال است در
کشور اسلامزدة ایران «قوة مقننه» ـ مجلس
ـ خوانده میشود و اینک با مشتی پاسدار دلار آن را پر کردهاند، با هدف بازگرداندن پروندة ایران به شورای امنیت
سازمان ملل، و قرار دادن ملت ایران در انزوا، از جایگاه واقعی اجتماعی و
قانونیاش بیرون پریده، در جایگاه قوة مجریه نشست! این «مجلسک»
به بهانة اینکه آمریکا و رعایا ـ انگلستان،
فرانسه و آلمان ـ به تعهدات برجامیشان عمل نمیکنند، از
توافق حقوقی خارج شد و «شورای نگهبان منافع استعمار» هم بلافاصله این جفتکپرانی
را مورد تأئید قرار داد. بوق جنگطلبان اسرائیل نیز فرصت را غنیمت شمرده،
ادعا کرد، فخریزاده
در یک نشست محرمانه برای تهیة 5 کلاهک هستهای تقاضای تأمین بودجه کرده بود:
«[...] گزارشگر
یدیعوت احارونوت درباره صدای ضبط شده فخریزاده [...] مینویسد [...] در سال2008، ایهود اولمرت، نخستوزیر پیشین اسرائیل، در یک گفتوگوی شخصی [...] این صدا [...] را برای
بوش پخش میکند [...] در این نوار [...] فخریزاده از ساخت پنج بمب اتمی سخن گفته
و تاکید کرده که سپاه پاسداران باید بودجه کافی به او بدهد [...]»
منبع: گویانیوز، مورخ 4 دسامبر 2020
بله فخریزاده
چنین گفته، نوارش هم در جیب موساد است؛ اهود اولمرت هم نوار کذا را برای جرج بوش پخش
کرده! و میدانیم که جرج بوش نه تنها به
زبان فارسی تسلط کامل دارد، که صدای پاسدار
فخریزاده را هم میشناسد. هر چه باشد
پاسدار دلار دستپروردة یانکی است. و تجهیز حکومت
نئاندرتالهای مسلمان به سلاح هستهای هم ثمرة جفتگیری محفل «کارترـ برژینسکی» است
با مائوئیستها. 42 سال پیش در چنین روزهائی، سایروس ونس و برژینسکی و جیمی کارتر در خط «پکن
ـ اسلامآباد» کار میکردند، و زحماتشان در
دوران کلینتون به نتیجه رسید؛ اخوانالمسلمین پاکستان که از بالا کشیدن
شلوارش عاجز است، در نظام رسانهای به بمب هستهای دست یافت! اینک نوبت به فدائیان اسلام در تهران رسیده، و فردا
هم حتماً نوبت خواهد رسید به شیخکهای کازینونشین خلیجفارس. هدف مشخص است؛ تجهیز صورتکهای عرب و عجم آمریکا به سلاح هستهای؛ ارعاب
ملتها و فرو بردن منطقه در بحران پیوسته!
در راستای همین سیاست استعماری است که «مجلسک»
جمکران چراغ سبز خروج از توافق حقوقی را دریافت کرده و پاسداران دلار، همصدا با شیپورهای حاکمیت ایالات متحد تلاش
میکنند ترور خانگی فخریزاده را به حساب اسرائیل بنویسند! حال
آنکه اسرائیل استقلال نظامی ندارد و برای انجام چنین عملیات فرامرزیای به چراغ
سبز و حمایت لندن و واشنگتن نیازمند است. ولی خوب نئاندرتال جماعت حتی اگر قادر به درک
این موضوعات هم باشد، بدون اجازة
پدرمعنویاش که در واشنگتن نشسته نمیتواند آن را ابراز دارد! به عنوان نمونه، پس از
مشخص شدن گزینة جوزف بایدن برای محیط زیست و وزارت امورخارجه، سازمان
سیا پس از 42 سال به عیسی کلانتری تریبون داد تا ایشان به شیوهای خالهزنکی به ماجرای
نشستن صیغة دستگاه کندی ـ
روحالله خمینی ـ بجای آریامهر گریزی بزنند و زمینه جهت عرعر و اعتراض نوة صیغة کندیها را فراهم آورند. همچنین
پس از تشکیل تیم ارتباطات، یا بهتر بگوئیم اندورنی جوزف بایدن، بازاریابی رادیوفردا و حکومت ملایان برای ماچه
نئاندرتالهای شیعی ـ صیغههای اجارهای
آخوند ـ به یکباره شدت گرفت.
کنیزالاسلام مولاوردی، مدافع زیرجلکی عادیسازی پدوفیلی ـ سپردن فرزند به زوجهای همجنسگرا ـ یک حکم محکومیت کشکی دریافت کرد؛ خمینی مونث، کشتزار رضا خندان را به صورت رسانهای به زندان
بازگرداندند تا «جامعة جهانی» یا بهتر بگوئیم، دشمنان استقرار دمکراسی در ایران از
او به عنوان «مدافع دمکراسی» یاد کنند، و رادیوفردا هم به کشتزار تقی رحمانی تریبون داد
تا وضعیت اسفبار اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ملت ایران را نادیده بگیرد و از
زندانی شدن ابراز رضایت نماید:
«ما زندگی میکنیم،
ما راضی هستیم، ما آگاهانه انتخاب کردیم [...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 4 دسامبر2020
بله صیغه اجارهای آخوند پدوفیل و
متجاوز که با جامعة مختلط و روابط حقوقی معاصر مخالف است؛ صاحب و دو تولهاش هم به
هزینة ملت ایران در فرانسه لنگر انداخته و تبلیغ اسلام میکنند، باید هم از زندانی شدن رسانهای راضی باشد. زندان و تبعید و حصر رسانهای، پایه و
اساس سیاست استعماری تبدیل جنایتکار به رهبر اوپوزیسیون است؛ مصدق را که از یاد نبردهایم! پس از مصدق،
خمینی، منتظری، محمد ملکی و دیگر
روسپیهای سیاسی هم از همین مسیر جادوئی تبدیل شدند به شخصیت سیاسی، و در دوران جیمی کارتر، هر کدام به نوعی سلطنت رسیدند. دوران بایدن هم چندان متفاوت نخواهد بود.
خلاصه بگوئیم با توجه به شرایط ایران، و افزایش بودجة نظامی انگلستان و فرانسه، آنچه
دستگاه بایدن در خارج مرزها نوید میدهد، چیزی نیست جز گسترش تروریسم، یا بهتر بگوئیم
توسعة میراث محفل «کارتر ـ برژینسکی.» در داخل هم که جوزف بایدن شخصاً برنامة اجتماعی
ـ اقتصادیاش را مشخص کرده:
100 روز اول: فروش ماسک و
واکسن!
و نهایت امر گسترش فقر، ارعاب جمع، تبدیل مردم به موش آزمایشگاهی فایزر و شرکاء.
<< بازگشت