مصدق در قرهباغ!
تزلزل محور 30 سالة تروریسم که با
افتتاح سفارت ارمنستان در تلآویو ـ 19 سپتامبر سالجاری ـ تقارن زمانی یافت، به نوبة خود چند محورجدید تروریستی هم ایجاد کرده! محور
جهاد ترکیه و آذربایجان و جمکران بر علیه ارمنستان و روسیه، و محور «موج دوم کرونا ویروس!»
هیاهوی «موج دوم» کرونا ویروس که از
اسرائیل آغاز شد و قرنطینة عمومی در پی آورد، بلافاصله
به پادشاهی کانادا و انگلستان نیز سرایت کرد!
نخستوزیر کانادا کشف نمود که موج
دوم کرونا آغاز شده، و لازم آمده تا هر چه زودتر واکسنهای مرغوب و
خطرناکی که روی دست شرکت «سوئدی ـ انگلیسی» آسترازنکا باد کرده روی عوام امتحان
شود! ولی کشفیات «علمی» بریتانیا به مراتب
از کشفیات مستعمرة کانادائیاش مهمتر است؛
دولت بوریس جانسون برای مقابله با موج دوم کذا فتوی صدوریدکه بارها و
رستورانها، رأس ساعت 22 تعطیل شوند!
به عبارت دیگر، میباید بپذیریم که پیش از ساعت 10 شب، کرونا
ویروس به هیچ بار و رستورانی وارد نخواهد شد!
ولی درواقع دولت جانسون با اینکار
یک حکومت نظامی «لایت» اعلام کرده، باشد
تا با یک تیر چندین و چند نشان بزند؛ هم
عوام را بترساند، هم ارتباط مردم را با یکدیگر
قطع کند، و هم صاحبان بار و رستوران را به
ورشکستگی بکشاند! چرا که درآمد صاحبان بار
و رستوران یک اشکال عمده به وجود میآورد؛ از کنترل تام و تمام دولت خارج است! باری از آنجا که دل به دل راه دارد، این حکومت نظامی لایت، در 24مین سالگرد قتل دکتر نجیبالله، رئیسجمهور مستعفی افغانستان توسط سگهای دستآموز
سازمان سیا ـ طالبان ـ به اعلام حکومت نظامی «هارد» در جمهوری
آذربایجان تبدیل شد!
بله در تاریخ 27 سپتامبر، جمهوری آذربایجان ناگهان تصمیم گرفت قرهباغ را
پس بگیرد و «حق مسلم» ارتش آدمخوار ناتو را بپردازد. و دلیل
هم اینکه در دورة صدارت مصدق دمکراسی در ایران حاکم بوده!
بر اساس وعظ و خطابه حسن روحانی در
هفتادوپنجمین نشست سازمان ملل متحد، در
دورة صدارت محمد مصدق درکشور ایران، دمکراسی
حاکم بوده و این «دمکراسی» را آمریکا سرنگون کرده! مهدی پرپنچی نیز بلافاصله با تغذیه از وراجیهای
روحانی، بساط مرثیهخوانی برای «دمکراسی مصدق»
پهن کرد:
«حسن روحانی بدون نام بردن از مصدق به
آمریکا تاخت که «اسلافشان، تنها دموکراسی آن زمان خاورمیانه را با کودتا سرنگون
کردند. ایشان ظاهرا یادشان رفته که «اسلاف آمریکا» با همدستی اسلاف آقای روحانی
(لشگری از آخوندها و منبریها و در رأسشان آیتالله کاشانی و فلسفی) مصدق را
سرنگون کردند [...]»
توئیتر مهدی پرپنچی، مورخ 23 و 24 سپتامبر سالجاری
البته دلیل مصدق دوستی حضرات این است
که مصدق به معنای یکجانبهگرائی، اشغال وزارتخانهها
توسط اعضای قوم و قبیله، تحمیل تحریمهای
اقتصادی بر ملت ایران، تفکیک جنسیتی در
دبستانهای کشور، تأمین انحصار کنسرسیوم
بر منابع انرژی ایران از جمله منابع دریای خزر است!
از این گذشته، محمد مصدق
قتل رزمآرا را جشن گرفت و قاتلاش
را از زندان آزاد کرد، و پس از عشقبازی و
جنگزرگری با آخوند کاشانی، همانطور که دیدیم با فراهم کردن زمینة کودتا انحصار
کنسرسیوم را هم بر نفت ایران تضمین نمود!
و این است دلائل واقعی برای آنکه «بعضیها» دولت مصدق را «تنها دمکراسی
منطقه» اعلام میکنند!
و به استنباط ما، درگیری میان آذربایجان و ارمنستان، پیامد منطقی نفسکشطلبی
رجب اردوغان و تمجید حسن روحانی از محمد مصدق در هفتادوپنجمین نشست عمومی سازمان
ملل است. این نشست «مجازی» را بیانیة آلمان
نازی به نمایندگی از سوی« 47 کشور» ـ و در
رأسشان 2 کشور انگلستان و فرانسه ـ در
شورای حقوق بشر سازمان ملل تکمیل کرد!
پیش از ادامة مطلب، جهت دریافت ابعاد وقاحت آلمان نازی و شرکاء یادآور
شویم، کشور اشغالشدة آلمان مهمترین طرف
تجارت حکومت ملایان و همچنین فروشندة تجهیزاتی است که برای تداوم جنگ یمن و تخریب
زیرساختهای عربستان مورد استفاده قرار میگیرد:
«[...] سازمان ملل: ایران موتورهای آلمانی مخفیانه خریداری
شده را برای ساخت پهپادها در اختیار حوثیها گذاشته [...]»
منبع: رادیوفرانس انترناسیونال، مورخ 25 سپتامبر 2020
البته فراموش نکنیم که، این تجهیزات با چراغ سبز لندن و واشنگتن در
اختیار جمکرانیها قرار میگیرد؛ آلمان
جرأت ندارد بدون چراغ سبز اینان به کسی «موتور پهپاد» بفروشد، چه رسد به فروش مخفیانة آن! ولی در گزارش سازمان ملل جهت پاسداری از پرستیژ
آنگلوساکسونها به این مسائل اشاره نمیشود!
و از آنجا که در لجنزار آتلانتیسم،
دروغ جایگاه ممتازی به خود اختصاص داده و عملکرد، به عنوان واقعیت ملموس و
مادی فاقد اهمیت شده، مسئولیت قرائت بیانیة به اصطلاح حقوقبشری را هم
به آلمان نازی واگزار کردهاند تا از ویراست بیابانی و حسینی واتیکان، تصویر «نرمال» ارائه داده، چنین بنمایانند که در چنین حکومتی قوة قضائیه
نیز وجود دارد! حال آنکه حکومت دینی در هر
حال نمیتواند قوة قضائیه به مفهوم معاصر ـ احقاق حق حقوقی ـ داشته باشد!
در این قماش حکومت که اصل بر روابط ضد
حقوقی ـ تفکیک جنسیتی و اطاعت از احکام
دین ـ گذارده شده، «جرم» با «گناه» در ترادف قرار میگیرد! در
نتیجه همانطور که در وبلاگ «منتسکیو و میمونها» هم گفتیم، هدف 47 کشور از صدور بیانیة حقوق بشری در واقع
حمایت زیرجلکی از حکومت آخوند است، نه
دفاع از حقوق ملت ایران.
در این بیانیة خررنگ کن و سراسر ابهام چنین
وانمود شده که سرکوب و کشتار سازمان یافتة ایرانیان، خصوصاً
طی سدة اخیر و به ویژه پس از کودتای 22بهمن 1357، که مهمترین ضامن تاراج اقتصادی ملت ایران بوده
و هست، هیچ ارتباطی با ماهیت واقعی حکومت
و قوة قضائیة بیابانیاش ندارد! حضرات پای را فراتر گذارده، در پایان بیانیة کذا، از کشتزارهای رضا خندان
و تقی رحمانی نیز به عنوان «زندانی سیاسی» یاد کردهاند، دلیل هم روشن است. برای آلمان نازی و شرکاء که یکصد سال است نان
اسلام سیاسی سق میزنند، کنیزالاسلامهائی
که در جبین آخوند پدوفیل و برده فروش، مدافع حقوق بشر رویت کردهاند، میباید «زندانی سیاسی و مدافعان حقوق بشر»
شناسائی شوند. بعد هم این جانوران وحشی و
ظاهراً «زندانی» بر موجودیت پدیدههائی به نام «دستگاه قضائی، قانون و شهروند» در حکومت اسلامی مهر تأئید میگذارند
و حامی منافع استعمار در کشور ایران میشوند:
«[...] نسرین ستوده زندانی
سیاسی در پیامی از زندان اوین با اشاره به پایان اعتصاب غذایش پس از ۴۶ روز نوشت: «مشخصترین نتیجه این اعتصاب نشان دادن این واقعیت
بود که دستگاه قضائی ایران تا چه حد آمادگی دارد برای نقض قانون تا پای جانِ شهرونداناش
بایستد [...]»
منبع: صدای آلمان، مورخ 28 سپتامبر سالجاری
بله!
چه نشستهاید که معجزه شده! کشتزار رضا خندان پس از 46 روز اعتصاب غذای
«رسانهای»، نه فقط زنده مانده، که بساط بازاریابی برای یک معجزة دیگر هم پهن
کرده. و آن اینکه در حکومت آخوند پدوفیل و
برده فروش که باورها و سنتهای صحرانشینان قرن هفتم میلادی را با «قانون» در ترادف
قرار داده، هم دستگاه قضائی وجود دارد، هم قانون، و هم شهروند! در
واقع اظهارات نسرین ستوده، بازنشخوار
بیانیة 47 کشور کذاست. شاید به هم اساماس
زده و توافقاتی کرده بودند، شاید هم این بازنشخوار
«اتفاقی» است. در هر حال، اهمیتی ندارد؛ بیانیة مبهم 47 کشور نیز ضمن کوفتن بر طبل
مزخرفات عدالتمحور شیعیها، خواهان «قوانین عادلانه دادرسی و استقلال قوة
قضائیه» در این حکومت قرون وسطائی شده:
«[...] امضاکنندگان بیانیه
همچنین خواستار[...] تضمین استقلال نظام قضائی و عادلانه بودن قوانین دادرسی و
دسترسی آزادانه متهمان به وکیل شدند[...]»
منبع: یورونیوز، مورخ 25 سپتامبر سالجاری
میبینیم که حضرات، شورای
حقوق بشر سازمان ملل را با کاغذ توالت اشتباه گرفته و مخاطب را ابله انگاشتهاند. جالب اینکه، 42 سال پیش شاهد بودیم که هماینان، همصدا با دستگاه جیمی کارتر، از استقرار حکومت آخوند پدوفیل و برده فروش در
ایران، و کودتا بر علیه دولت لائیک شاپور
بختیار حمایت میکردند و پس از پایان جنگ استعماری با اهداء جایزه حقوق بشر به
امثال محمد خاتمی و صیغههای سیاسیاش حمایت بیقید و شرطشان را از تروریسم اسلام
سیاسی به اثبات رساندهاند.
خلاصه بگوئیم پس از جنگ جهانی دوم، لندن و
واشنگتن یک جعبه مقوائی را به عنوان یک «بوگاتی» آخرین مدل به ملت ایران حقنه کردهاند؛
دست بردار هم نیستند. هر روز
یک تکه از مقوا را با نام «جبهة ملی، نهضت آزادی، رهبر ضداستبداد، اصلاحطلب، میانهرو، معتدل، مدافع حقوق بشر، مدافع حقوق زنان، و... و هوادار حفظ محیط زیست» در بوق میگذارند
و با این صحنهپردازی از خود تصویر «مخالف استبداد» ارائه میدهند. ولی کیست که نداند در هزارة سوم میلادی، استبداد استعماری در کشور ایران، نه ودیعة آسمانی و الهی، که اهدائی لندن و واشنگتن است.
<< بازگشت