زن، ایدئولوژی، بردگی!
پای جمهوری و دست انگلیس!
دزد آمد، دزد
آمد، ای پلیس!
(میرزادۀ عشقی)
در ایران معاصر، استعمار بریتانیا مراسم تیرگان را با ترور
میرزادۀ عشقی آغاز کرد! میرزادۀ عشقی، شاعر، نویسنده و روزنامهنگار دوران مشروطه بود که
قربانی سیاست استعماری شد. مسلم است که بریتانیا مسئولیت جنایتاش را نپذیرد و آن را به حساب «اوامر» جیرهخواراناش بگذارد! و بوق رسمی شیعیها نیز جهت سلب مسئولیت از
آمر این جنایت و به حاشیه راندن ابعاد
اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی آن، از یکسو «رضاخان» را مسئول و آمر آن معرفی کند، و از سوی
دیگر، شاعر بودن عشقی را دلیل ترور وی بشمارد:
«[...] رضا خان [...] دستور داد که قلب عشقی را نشانه
بگیرند و شلیک کنند تا هم شاعر را کشته باشد هم شعر را [...]»
منبع: ایرنا، مورخ تیرماه 1400، کد خبر: 89390944
بله به فرض که «رضا خان دستور داد» میرزادۀ عشقی را
بکشند! ولی همین رضاخان بود که «دستور
داد» یک «حوزة علمیۀ» مامانی در شهر قم به راه بیاندازند تا نان بریتانیا و نوکران
دستاربندش در روغن شناور شود! البته
ایرنا از ترس گرفتار کردن ریش و پشم خمینی و خامنهای و دیگر اراذل به سیاستهای بریتانیا ترجیح میدهد، این قسمت از «اوامر رضاخان» را نادیده بگیرد! دلیل
هم روشن است؛ نئاندرتال شیعی در هر حال «محفلی» است، و پیرو
یک بام و دو هوا!
این حضرات بیش از 3 سال است که با شلیک موشک به
هواپیمای مسافربری اوکراین معرکه گرفتهاند،
ولی در مورد شلیک موشک به ایرباس
خطوط هوائی ایران ـ 12 تیرماه 1367 ـ همگی خفقان اختیار کردهاند. بیش از 4 دهه است که گروه رجوی را «دشمن
جمهوری اسلامی» میخوانند، ولی زندانیان
واقعی یا رسانهایشان به طرفداری از گروه رجوی از درون سلولها بیانیه میصدورند، و این
گروه سرکوبگر مذهبی را مخالف دیکتاتوری و ضامن دمکراسی معرفی میکنند:
«[...] ما جمعی از زندانیان سیاسی هوادار سازمان مجاهدین
خلق ایران در زندان گوهردشت کرج در آستانه برگزاری گردهمائی جهانی ایران آزاد 1401
ضمن اعلام حمایت خود از برگزاری این کهکشان [...] از تکتک یاران و هواداران
مقاومت و اشرفنشانها در سراسر جهان استدعا داریم تا با حضور و حمایت خود از این
کهکشان سرنوشت ساز، رقم زننده برگی درخشان
از تاریخ مبارزاتی و آزادیخواهانه مردم ایران با شاخص «نه به شیخ و شاه و دیکتاتوری ـ آری به جمهوری و دموکراسی» باشند[...]»
منبع: سایت
سازمان مجاهدین خلق، مورخ 29 تیرماه 1401
جالب اینجاست که احدی در داخل و خارج مرزها یاوهگوئیهای
این به اصطلاح زندانیان سیاسی را بررسی نمیکند، حکومت ملایان هم مزاحم این شبهزندانیان نمیشود! به
عبارت دیگر، یاوهگوئیهای این به اصطلاح
زندانیان سیاسی مورد تأئید شیخالله، شاهالله
و چپالله قرار دارد و زمانی که سه گلۀ کذا در مورد «اهداف مترقی» گلۀ رجوی به اجماع میرسند، پیام روشن و واضح مبرهن این است
که برای لندن واشنگتن، آلترناتیو حکومت آخوند در ایران فقط میتواند
یک حکومت وحشیتر و درندهتر از آخوند باشد،
یعنی همین گروه رجوی. گروهی
سرکوبگر و مذهبی که خواهد توانست به مجموعه سیاستهای ضداجتماعی و فرهنگستیز ملای
شیعه ـ توجیه جنایت و تجاوز و شکنجه و بردهفروشی
و تفکیک جنسیتی و نماد بردگی زن و ... و دیگر احکام توحش دین اسلام ـ کودکسربازی و ازدواج ایدئولوژیک را نیز اضافه
کند.
جالبتر اینکه، گروه کذا ادعای دمکراسی و آزادی بیان هم
دارد. ولی رهبر این سازمان ـ کشتزار سابق
مهدی ابریشمچی و بیوة رجوی ـ طی 4 دهه
اقامت در غرب، آنچنان در مورد پرسوناژ
موهوم فاطمه بیبیگوزک ساخته و پرداخته، تو
گوئی این پرسوناژ «نیست درجهان» منبع الهام «رزا لوکزامبورگ» بوده! از این
گذشته سازمان کذا هرگز از وراجی در مورد «عدالت علوی» و برپائی مراسم روضه و زوزه
برای حسین (عین) و شرکاء غافل نشده است. و
از همه مهمتر، مجاهدین خلق هرگز ترور و سرکوب
آزادی بیان را محکوم نکردهاند! نه ترور شاپور بختیار، نه
ترور هیئت تحریریۀ شارلی، نه مراسم کتاب سوزان ـ آتش
زدن رمان آیات شیطانی در لندن ـ و نه ترور
سلمان رشدی، و نه حتی آتش زدن قرآن را! در ضمن
منابع مالی مریم رجوی، مانند سرنوشت همسرش
در ابهام کامل فرو افتاده و گروه رجوی هرگز از شعار «زن، زندگی، آزادی» نیز استقبال نکرده! چرا که این شعار «غیرایدئولوژیک و انسان محور»
است و روی به زندگی و آینده دارد.
«زن»، در مقام انسان آزاد، خط بطلانی است بر کنیز، برده، دختر، صیغه، بانو و ... یعنی تمامی اشکال زن سرکوب
شده و تحت قیمومت! و کافی است به لچک مریم رجوی و ازدواجهای
ایدئولوژیک ایشان نیمنگاهی بیاندازیم تا از تضاد آشکار «زن»، با این گوسفند
سیاستزده و تحت قیمومت مرد آگاه شویم!
با اینهمه در «نشست جهانی ایران آزاد 2023» که در پاریس برگزار شد، مایک
پنس، معاون رئیسجمهور سابق آمریکا را میبینیم
که درکمال حماقت و وقاحت تلاش میکند، تا گروه
انسانستیز رجوی را به این شعار زندگیبخش بچسباند. و به این منظور، شعار مبهم «انقلاب برای آزادی» را جانشین شعار
«زن، زندگی، آزادی» میکند، باشد تا دارودسته رجوی آلترناتیو حکومت ملایان
شوند، و افکار عمومی، البته افکار عمومی در غرب، از این اوباش تصویر دلپذیر در ذهن داشته باشند:
«[...] مایک پنس [...] اعتراضات سراسری پس از [قتل مهسا
امینی] را آغاز انقلاب برای آزادی در ایران توصیف کرد [...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ اول ژوئیه 2023
در نشست کذا، طبق سنت رایج،
برنارکوشنر ـ همان فردی که در
دوران جیمی کارتر هم از خمینی طرفداری میکرد ـ حضور به
هم رسانده است و جای تعجب هم نیست! هر کجا چشمانداز تاراج و تخریب و نابودی ملتها
و ترویج پدوفیلی و تجارت برده و قاچاق وجود داشته باشد، سایۀ برنارکوشنر به نمایندگی از آنچه در کشور
فرانسه «چپ رادیکال» خوانده میشود، به
چشم خواهد خورد. البته در این نشست شخصیتهای دیگری هم حضور
داشتند که مهمترینشان، نخستوزیر پیشین بریتانیا ـ لیز
تراس ـ بود. ولی
موضوع وبلاگ ما نه حاضران در نشست کذا، که
برگزاری آن در شهر پاریس است!
به یاد داریم که پیش از آغاز آنچه «شورش و انقلاب در
فرانسه» خوانده میشود، «فرماندار پاریس»
به دلائل امنیتی با برگزاری این نشست مخالفت کرده بود. ولی از آنجا که مایک پنس و شرکاء برای دریافت حقالزحمهشان به برگزاری این بساط اصرار داشتند، در اوج آشوبهای پس از قتل یک جوان
الجزایری، دادگاه اداری جمهوری فرانسه به ناچار
فرماندار را محکوم کرد و «حق» را به گلة رجوی داد! گلۀ رجوی هم اعلام داشت، «دمکراسی و آزادی بیان» پیروز شد! در
وبلاگ (ژئوپولیتیک و آشپز پوتین)گفتیم وقتی «قانون» ـ قوانین انسانمحور دمکراسی فرانسه ـ مطابق میل گلۀ رجوی باشد، در فرانسه «دمکراسی و آزادی بیان» حاکم است، در غیراینصورت گلۀ وحش در دمکراسی فرانسه جز «استبداد
و دیکتاتوری» هیچ نخواهد دید!
حال که به فرانسه رسیدیم نیم نگاهی بیاندازیم به دلائل
آشوبها و واکنش نئاندرتالهای شیعی. شیعیها با بهرهبرداری سیاسی از این آشوبها به
توجیه توحش خودشان مشغول شدهاند. در ذهن
علیل یک گروه از این جانوران وحشی، آتش
زدن شهرداریها و کتابخانهها و غارت فروشگاهها توسط مشتی اوباش، «اعتراض مردم فرانسه» است و ثابت میکند «ما
ایرانیها چقدر متمدنیم!» به عبارت دیگر، زمانیکه در کشور استعمارزدة ایران با دست خالی
در برابر پلیس شهربانی آیرونساید قرار میگیرید،
و شعار مبهم و ابلهانه سر میدهید، همه
باید بدانند که گوسفند نیستید، «متمدناید!»
همچنین اگر گلة خرابکاران حرفهای را
«مردم فرانسه» میخوانید، همه باید بدانند
که از نظر «فهم و شعور» هیچ اشکال و کموکسری ندارید!
گروه دیگری از همین جانوران وحشی، ضمن مقایسۀ پلیس فرانسه با «پلیس ایران» ـ و نه
پلیس حکومت ملایان ـ نتیجه میگیرند که «عملکرد پلیس در فرانسه، بهتر از عملکرد پلیس در دیکتاتوری ایران» است! گروه
مذکور به این ترتیب، هم توحش و تحجر اسلام و آخوند را به حساب ایران میگذارد، هم توحش و درندگی استعمار را! و اما برای
تحلیل آشوبهای فرانسه نمیباید به موارد مشابه در چند سال گذشته بنگریم! ریشۀ این آشوبها در تحولاتی است که به «نظم
نوین» منجر شده!
پس از آغاز عملیات ویژۀ روسیه در اوکراین، «نظم
نوین» در دو حرکت سرنوشت ساز ـ 16 سپتامبر و 3 ژوئیه سالجاری ـ با تأئید عضویت ایران در پیمان شانگهای، پیمان سنتو را فروپاشاند و سرانجام ملت ایران را
از زنجیر اسارت این پیمان استعماری آزاد کرد.
در واکنش به این تحولات است که حکومت «مسجد ـ روسپیخانۀ»
شیعی، دو دستی به نماد بردگی زن دخیل بسته؛ «گروه
خودسر» به کنسرتها میفرستد و ملایان سنیاش رسماً بر علیه روسیه وقوقیه میسرایند. از
جفتکپرانیهای ویراست افغانیاش نیز فاکتور میگیریم، و میرویم به سراغ ارباب اصلیشان، یعنی آمریکا.
در پاسخ به
شکستهای غیرقابل تردید جو بایدن در سطوح مختلف جهانی، آمریکا
نیز به شیوۀ گاوچرانها خود را برای «نظم نوین» آماده میکند و لغو «تبعیض مثبت»
توسط دیوانعالی، گامی بود به سوی جناح ترامپ و طرفداراناش. در اروپا نیز،
روند عادیسازی و تطهیر فاشیسم که از
ایتالیا آغاز شده بود، اینک به آلمان سرایت کرده. البته
هنوز فاشیستها در دولت آلمان حضور ندارند، ولی با توجه به دعوت کاخسفید از جورجیا ملونی، نخستوزیر
فاشیست ایتالیا، به استنباط ما، راه
برای اینان در جرمانی نیز هموار خواهد شد.
در این میانه فقط ملت فرانسه است که
هنوز از این «نعمت الهی» بیبهره مانده و میباید آنقدر تحت فشار قرار گیرد تا به
«راه راست» یعنی توحش پوپولیسم هدایت شود!
از اینرو، به استنباط ما آشوبهای اخیر ممکن است ابزاری باشد
چند منظوره! این آشوبها از یکسو همۀ نگاهها را به سوی
فرانسه جلب میکند تا تحولات اخیر ـ اعزام
فرستاده ویژۀ پاپ به اوکراین و مسکو، مرگ
پیمان استعماری سنتو، و به ویژه شکست پروژۀ آشوبسازی در روسیه ـ در حاشیه قرار گیرد. و از
سوی دیگر، به حاکمیت فرانسه امکان میدهد
تا با تکیه بر آنها، به سیاست یانکیها
لبیک گفته، راه را برای حکومت فاشیستها هموار سازد! در این شرایط است که میتوان دست دشمنان
لائیسیته و دمکراسی، یعنی آنگلوساکسونهای
دو سوی آتلانتیک را در این «بساط» به صراحت مشاهده کرد.
<< بازگشت