سه‌شنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۴

اوپوزیسیون آن لاین
نمی‌دانم ناگهان چرا اوپوزیسیون به آغوش اسلام پناه برد و اسلام هم به آغوش اوپوزیسیون؟! این هم از امدادهای غیبی باید باشد. همان‌ امداهائی که در ولایات متحد و اروپای حقوق بشر نه کسی می‌شنود، نه کسی می‌بیند ولی پیامد‌هایش را همه لمس می‌کنند. عین کودتای هویزر که در پس پردة هیاهوی آزادی و استقلال ناگهان جمهوری اسلامی را بر فرق‌ سرمان کوبید. باد‌‌آن لاین کلی آرزو داشت، می‌خواست «دیالوگ» به راه بیندازد و ستون آزاد بگذارد، ستونی به بلندی کوه قاف، که ستون‌های تخت‌جمشید هم به پاشنة پایش نمی‌رسیدند. قرار بود همه باهم سلام علیک داشته باشند و با هم دوست باشند که پس از دفن جمهوری تحجر ـ توحش، سر لولة نفت را با هم بگیرند و عوایدش را هم با هم «برادرانه» و «دموکراسی خواهانه» تقسیم کنند. ولی نمی‌دانم چه پیش آمد که ناگهان به همه «ایست» دادند. و همه خشکشان زد. بعد باد‌ آنلاین به کلی منکر گفتگو شد، و ستون آزاد را به دست فراموشی سپرد، دست آخر هم دکان اظهار نظر را تعطیل کرد، گفت زن و بچه داریم، براندازی بی براندازی.

بعد هم حماس نمک پرورده اسرائیل و آمریکا را از صندوق مارگیری بیرون کشیدند، به طریق دموکراتیک، ولی اینبار مزاحمین خلق دیگر تبریک نگفتند! سفیر انگلیس در ایران تغییر کرد و چند بمب به شیوه عوامل امنیتی دموکراسی‌گستر و عدالت‌پرور «ولایات متحد» در اهواز منفجر شد. یعنی میان مردم. و سفر جناب دکتر احمدی نژاد ـ لولوئی که دیگر هیچکس را نمی ترساند، مگر آن‌ها که می‌خواهند بترسند و به بهانه ترس چند بمبی نثار این و آن کنند ـ به استان نفت خیز خوزستان نیز بکلی لغو شد. همانطور که قبلا سفر کرزای به ایران لغو شده بود، یعنی به دلیل «بدی هوا». و به دلیل همین «بدی آب وهوا» تا اطلاع ثانوی، خوزستان جزو قلمرو ایران به شمار نمی‌رود! هند هم دو سه روز پشت سر هم موشک آزمایش کرد ولی به پاکستان «اجازه» آزمایش موشک مشابه نتوانستند بدهند.

بعد هم جشن سده بود، و من به عنوان ایرانی، به امور جاودانگی خودم و پیدایش آتش و پز دادن به غربی‌های بدبخت مشغول بودم. طفلک این غربی‌ها وقتی از دهان من، ایرانی پر مدعای تبعیدی، می‌شنوند که «غرب تمدن نداشته، چون هر تمدنی دین و زبان و شیوه تولید ویژه خود را دارد، در صورتی که غرب دینش هم از شرق آمده»، خیلی حسودیشان می‌شود. هر قدر پرتره مسیح بکشند، شبیه آلن دلون، ولی با موهای طلائی، هر قدر مریم را شبیه ویرنالیزی با لچک بکشند، فایده نمی‌کند، مادر و پسر و پدر پسر از شرق آمده‌‌اند و کاری نمی‌توان کرد. طفلک‌ها دچار عقده حقارت شده‌اند، هرچه بیشتر ما را غارت می‌کنند، تبعیدی ها بیشتر می‌شوند و بیشتر برای این ژرمن‌ها، فرانک‌ها و وایکینگ‌ها پز و افاده می‌آیند: که بعله، تولد مسیح را هم شما از برکت اسطوره‌های ما دارید … در اسطوره‌های ما آمده که هزار سال پس از تولد کودکی از یک باکره سوشیانت (ناجی) می‌آید و کریسمس شما همان شب یلدای ماست ... فلک‌زده‌ها تقویم‌تان غلط است، مسیح، مانند آفتاب، در بلند‌ترین شب سال متولد شده ... وحشی‌ها، حتی ادیان امپراطوری رم باستان هم از شرق آمده بود و… آنقدر سروکوفت زدیم به این‌ها تا سرو صدای برلوسکونی، که تازه کچلیش را ترمیم و چین و چروک‌هایش را اطو کرده در آمد که نخیر، تمدن غرب، تمدن برتر است! البته کسی به جز عمله اکره «اسلام» اهمیتی به این مهملات نداد. ولی جدیداً در مواضع برلوسکونی تغییر محسوسی مشاهده شده. از دو سه روز پیش به سبک گاندی «پرهیز» اعلام کرده. و بی‌بی‌سی هم دو سه روز است تیتر می‌زند: برلوسکونی گفته تا انتخابات روابط جنسی نخواهم داشت!
نمی‌دانم در این آشفته بازار سیاسی که هر کس مخاطب هر کس می‌تواند باشد، روی سخن این ناپلی مادر مرده و تعمیری با چه کسی است؟! جرج بوش که مطمئنم اینکاره نیست، پوتین و همتای چینی و هندیش هم فکر نمی‌کنم با «تمدن برتر» کاری داشته باشند. تازه وارد گروه فقط آنجلا مرکل است. یعنی صدراعظم آلمان این چنین دمار از روزگار موسولینی معاصر در آورده که کار به اعلام در رسانه‌های عمومی کشیده؟!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت