سه‌شنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۴

کاریکاتور «حضرت ختمی مرتبت»، گامی به سوی «پادگان جهانی موعود»!؟
هیاهوی سیاسی، که بر اساس آن جامعه را بر پایة صحیح و ناصحیح های اخلاقی قطبی می‌کنند، ابتکار نظریه‌پردازان کمیسیون کریل(1) در زمان ریاست جمهوری ویلسون است. نوآم چامسکی در کتاب حاکمیت بر رسانه‌ها می‌گوید، در گیرودار جنگ اول جهانی توده‌های مردم بی‌نهایت "جنگ ستیز" بودند و هیچ دلیلی برای درگیری در یک جنگ اروپائی نمی‌دیدند. دولت ویلسون، عملاً به جنگ التزام داشت و می‌بایست چاره‌ای بیاندیشد. به این منظور، یک کمیسیون دولتیِ هیاهوی‌سیاسی» تحت عنوان کمیسیون کریل پایه‌گذاری شد که، در عرض شش ماه موفق شد، توده‌های جنگ ستیز را به جماعتی «جنگ پرست» تبدیل کند ...؟

به گفته چامسکی، در بین کسانی که فعالانه و با شوق و ذوق در جنگ ویلسون شرکت کردند، می‌توان از پیروان حلقة دیوی نام برد، روشنفکران پیشروئی که، همانطور که آثارشان در آن دوران نشان می‌دهد، از اینکه به اصطلاح اعضای هوشمندتر جامعه، به عبارت دیگر خودشان، قادرند یک تودة بی‌میل و ‌رغبت را وحشتزده کرده،‌ و با به فوران در آوردن خشکه‌فکری‌های وطن‌پرستانه‌اشان، به میدان جنگ گسیل دارند، بسیار هم مفتخر بودند.

چامسکی تأکید می‌کند این دستاوردی شگفت‌انگیز بود، و راهگشای دستاوردهای دیگری شد. پس از پایان جنگ دوم، بر اساس همین ابتکار بیش از نیم قرن، مردم را با «وحشت سرخ» فریفتند. شیوه‌های مشابهی برای تحریک و ایجاد تشنجِ بر ضد «وحشت سرخ» به کار گرفته شد، که با موفقیت کامل، اتحادیه‌ها را نابود کرد و پدیده های «خطرناکی» چون آزادی رسانه‌ها و آزادی عقاید سیاسی را ریشه‌کن نمود.

هدف از اعمال روند هیاهوی سیاسی، ایجاد هیستری دوران جنگ در یک جامعة جنگ ستیز است. به گفتة چامسکی، هیاهوی سیاسی دولتی، آنزمان که از سوی طبقات تحصیلکرده به نحوی مورد حمایت قرار گیرد که هیچ چرخشی در آن امکانپذیر نباشد، تأثیراتی به سزا بر جای می‌گذارد. این درسی بود که هیتلر و بسیاری دیگر فرا گرفتند، و تا به امروز، پیگیرانه دنبال شده.(2)؟
هیاهوی سیاسی، در تجلی اخیر خود، برگ برنده‌ای ارائه داد: کاریکاتور پیامبر اسلام! مدت‌ها پس از انتشار این کاریکاتور در یک رسانة دانمارکی، ناگهان خبر «اهانت به مقدسات اسلام»، در دورة حج، یعنی هنگام گردهمائی عظیم در عربستان، مرکز اجتماع «مومنین جهان اسلام»، پخش شد! و نتیجه همان بود که محافل سلطة غرب با چراغ در دل تاریکی به دنبال آن می‌گشتند: اعتراضات گستردة توده‌ای در «جهان اسلام»، هیاهوی مهاجران مسلمان، بینوا و رهاشده در کام فقر در قلب اروپا، و به دنبال آن عذرخواهی سیاست پیشه‌گان صلیبی در مهد آزادی‌های لائیک اروپائی، کسانی که اینک موجودیت‌شان را نه در امتداد لائیسته، و داده‌های قرن روشنگری، که در پناه تحجر مردمانی می‌بینند که دهه‌ها پیش آنان را «عقب مانده» می‌نامیدند.

پشت پرده این هیاهو چه می‌گذرد؟
روال انتشار کاریکاتور در رسانه‌ها، این است که «موضوع کاریکاتور مورد نظر» به کاریکاتوریست «سفارش» داده می‌شود. سپس، کاریکاتوریست یا کاریکاتوریست‌ها مجموعه‌ای از طرح‌های‌شان را ارائه می‌دهند و مسئول انتشار، طرح مورد پسند را انتخاب می‌کند. حال چند پرسش مطرح می‌شود. با توجه به تشویق عناصر افراطی مسلمان از سوی حاکمیت‌های غربی، و حاکمیت‌های متحجر کشورهای مسلمان، سفارش کاریکاتور پیامبر اسلام از سوی کدام مراجع صادر شده؟ به عبارت دیگر چه عاملی در پی ایجاد بحران جدید بوده است؟

پرسش بعد به این امر باز می‌گرد که، با توجه به شناخت حاکمیت‌های غربی از تعصبات مذهبی اکثر مسلمانان مهاجر در جوامع غرب، چگونه این دولت‌ها و در رأس آنان، دولت دانمارک، اجازه تظاهرات به افراطیون مسلمان را صادر کرده‌اند؟ دولت‌هائی که در مقاطعی از تظاهرات آزادیخواهان لائیک مسلمان به شدت جلوگیری می‌کنند. و در رسانه‌های‌شان، کوچکترین اشاره‌ای به موجودیت این گروه‌ها نمی‌شود؟ در اروپا سعی حاکمیت و رسانه‌ها بر این است که یهودیان اروپا طرفدار شارون و کشتار فلسطینیان معرفی شوند، و مسلمانان ساکن اروپا، مسلمانان افراطی طرفدارحاکمیت‌های اسلامی ایران یا عربستان و ...؟

حمایت از افراطیون مذهبی این امکان را فراهم می‌آورد که عامل ارعاب آزادیخواهان و صلح طلبان در درون هر کشور غربی تضمین شود. در واقع، حربه حاکمیت‌های غربی، برای محدود کردن آزادی بیان، که از اواخر دهة هفتاد به دلیل مخالفت‌های توده‌ای با جنگ ویتنام «خطرناک» برآورد شده بود، همان ایجاد هیاهو و تشویق افراطیون مذهبی شده است. در چارچوب منافع امروز حاکمیت‌های غربی، آزادی بیان یا باید در خدمت «ادیان» قرار گیرد و یا در تقابل با آن‌ها. امروز یا باید «متعهد و مکتبی» بود، یا ضد «مکتب». چرا که این امر، مکاتب مشوق «افراطی‌گری» را تقویت خواهد کرد. به باور نظریه‌پردازان امروز جهان غرب، اگر هنوز نمی‌توان همچون دورة تفتیش عقاید، با استفاده از سازوکارهای «افراطیون مسیحی» به سرکوب مردم پرداخت، افراطیون مسلمان و رسانه‌های استعماری به راحتی می‌توانند راهگشای ایجاد چنین ارعابی شوند.

گذار غرب از دورة تولید صنعتی به اقتصاد مالی، گذاری که طی دهه 1980با رونق بازار پوچ فروشان وال‌استریت صورت گرفت، و سپس شکست شوروی در ارائة یک نمونة قابل اعتماد از برخورد سیاسی، پدیده‌ای را ایجاد کرد که شاید متفکران هم انتظار آنرا نداشتند: توسعة تحجر مذهبی! در واقع، براندازی‌ها و استقرار حاکمیت‌های ایدئولوژیک در مناطق نفوذ کشورهای عضو ناتو (ایران، پاکستان، ترکیه و افغانستان)، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بحران اقتصادی آمریکا، که در اواخر هزارة دوم با سقوط بازارهای پوچ فروشان آغاز شد، و تضعیف جنبش‌های چپ آمریکائی در اروپا، جان تازه‌ای در کالبد بنیادهای مذهبی دمید.

امروز، رسانه‌های گروهی در جهان، جملگی به تبلیغ مستقیم و غیرمستقیم مذهب مشغول‌اند. شیوة رایج تبلیغ، همان شیوه فاشیستی است، شیوه‌ای که جهان را در دو قطب متخالف قرار می‌دهد: اسلام، علیه مسیحیت، مسیحیت، علیه اسلام، و ... و در سایه، اتحادی از هر سه دین ابراهیمی، اتحادی بر علیة آزادی‌های فردی. تظاهرات و قتل، در اعتراض به رُمان سلمان رشدی، هیاهوی واتیکان بر علیة فیلم آخرین وسوسه مسیح، و قتل تئو ونگوگ، بجز اتحاد شوم مذاهب، چه هدف دیگری می‌توانسته داشته باشد؟ بجز تقدیس و تکفیر مذهبی در این هیاهوی تبلیغاتی چه می‌توان دید؟

با عنوان اینکه، «تقدیس‌شدگان» را نباید استهزاء کرد، جامعة «مدرن» جائی برای طنز، در کلام و در تصویر، باقی نمی‌گذارد. در واقع، همان طور که آقای ژاک شیراک، نخست وزیر وقت کشور لائیک فرانسه، هنگام «بحران» رمان سلمان رشدی متذکر شدند: «توهین به مقدسات صحیح نیست!» به عبارت دیگر، اروپا گامی به عقب برداشته، و همانطور که در بهمن 1357 ایران را به دوران پیش از صادق هدایت بازگرداندند، با این ترفندهای موذیانه، اروپا را نیز باز می‌گردانند به دنیای پیش از ربله، به تفکر هنری پیش از سروانتس، به دوران دادگاه‌های تفتیش عقاید و ....؟

پس از هیاهوی رسانه‌ها، که توجه تمامی مردم جهان را به کاریکاتور پیامبر اسلام جلب کرد، در کشور فرانسه، «مهد لائیسته!» رسانه‌ها کاریکاتور کذائی را انتشار دادند، و یکی از روزنامه‌ها که متعلق به یک فرانسوی ـ مصری‌ است، آنرا دوبار منتشر کرد! به دنبال این امر، صاحب امتیاز روزنامه، مسئول مربوطه را اخراج کرد! و مسئول جدیدی انتصاب کرد ولی، وی نیز به عنوان اعتراض به اخراج سلفش، از پست خود استعفا داد!؟

نتایج پربار این جنجال جدید، این بود که نخست وزیر فعلی فرانسه، آقای دومینیک دو ویلپن، که مستقیماً وابسته به محافل راست افراطی و مذهبی است، از رسانه‌ها «درخواست» کرد از اهانت به ادیان خودداری کنند! به عبارت ساده‌تر، آقای نخست وزیر نه تنها با دخالت در این مسئله، آزادی مطبوعات را رسماً نقض کرده و نقش خود را به عنوان حافظ فضای آزادی بیان به زیر سئوال برد، که گستاخانه حد و حدود «آزادی بیانی» که دولت ایشان برای طنزپردازان قائل‌اند را هم مشخص نمود. وی اعلام داشت، «البته ما به آزادی بیان احترام می‌گذاریم ولی این آزادی را با رعایت احترام به ادیان می‌پذیریم!» به عبارت دیگر، نخست وزیر جمهوری لائیک فرانسه، همان حرفی را می‌زند که وزارت ارشاد حاکمیت تحجر ـ توحش در تهران!؟

در کمال تعجب، هیچ حزب و گروه سیاسی، هیچ سندیکائی، هیچ اتحادیة دانشجوئی، به این اظهارات گستاخانه اعتراض نمی‌کند. این اظهارات در کشوری صورت می‌پذیرد که دو سدة پیش، بساط تزویر خادمان سالوس کلیسا را برچیده و قانون اساسی، حاکمیت را از قید زنجیر سلطة خداوند و واسطه‌های زمینی‌اش رهانیده. کشوری که، در فرهنگ ادبی، و مباحثات روشنفکرانه‌اش «متعهد و مکتبی» بودنِ خالق یک اثر هنری را مترادف با اسارت او به شمار می‌آورد. کشوری که در دانشگاه‌هایش، دانشجویان می‌آموزند که تخیل حد و مرز نمی‌شناسد، که تخیل آزاد است، که طنز، مانند هر اثر هنری دیگر، در تصویر و در کلام، تقدس نمی‌شناسد.

لزومی ندارد یادآور شویم که قانون اساسی فرانسه به دولت حق تعیین تکلیف برای مطبوعات را نمی‌دهد. به عبارت دیگر، فرانسه یک دموکراسی لائیک است که مطبوعات در آن از آزادی بیان برخوردارند. ولی، در کشور انگلستان با این مسائل به نوع دیگری برخورد شد. وزیر امور خارجة دولت «سوسیالیست» کارگری، را به حمایت از «اسلام و مسلمین» گماشتند. آقای جک استراو، از مطبوعات انگلیس «درخواست» کردند، به آتش دامن نزنند! در نتیجه، رسانه‌های انگلیس، به شیوه‌ای موذیانه، از کاریکاتوری گفتند و نوشتند که «به احترام مسلمانان» پنهانش داشتند. و با تحریک کنجکاوی مسلمانان، آنان را به مراجعه به سایت‌های اعراب مسلمان تشویق کردند که چندین و چند کاریکاتور از «حضرت ختمی مرتبت» به چاپ رسانده بودند.

باز هم لزومی ندارد یادآور شویم که «سوسیالیست‌های حزب‌کارگر» انگلیس، همان‌هائی هستند که در دهه هفتاد، خود را اکثرأ «کمونیست» می‌خواندند، و سوسیال دموکراسی را نیز قبول نداشتند. برنامه «حزب کارگر» در آن زمان، الغاء نظام سلطنتی کشور، یعنی براندازی بنیاد مکمل مذهب آنگلیکن، و لغو مجلس اعیان و امتیازات اشراف بود! به عبارت دیگر آقای جک استراو از حزبی می‌آید که سه دهة پیش به بنیاد‌های فئودال: مذهب، سلطنت، اشرافیت، اعلان جنگ داده بود!؟

عکس‌العمل واتیکان، به عنوان میراث فرهنگیِ جاودان فاشیسم موسولینی، بیش از دیگر بنیادها قابل پیش بینی بود. واتیکان در این هیاهو، نقش خود را به خوبی اجرا کرده، رسماً «خواستار احترام به ادیان» شد.

واکنش آمریکا، که در واقع سردمدار بحران فعلی مذاهب به شمار می‌رود، در مورد کاریکاتور «آن حضرت» جای هیچ تردیدی نگذاشت. جرج والکر بوش، که در سه سال اخیر، هزاران «مسلمان» را فقط در عراق به قتل رسانده، و به چپاول ملت‌های مسلمان و به قول خود «محترم»، نه تنها در عراق که در تمامی جهان اسلام مشغول است، از «اهانت» به مسلمین سخت برآشفت! حاکمیت آمریکا که گویا «آزادسازی همة ملت‌های جهان را مأموریت الهی خود می‌خواند»، و قصد دارد همة انسانیت را در یک «پادگان جهانی» تحت نظارت مستقیم خود و شرکت‌های آمریکائی قرار دهد، از این کاریکاتور اصلاً خوشش نیامد. چون اولا، توهین به «ادیان محترم»، بخصوص دین اسلام که بیش از نیم قرن حافظ منافع غرب است، از نظر آمریکا قابل قبول نمی‌تواند باشد. ثانیا، کاریکاتور «موهن»، تابلوی سر در دکان استعمار را روی بمب، یعنی همان وسیله «مقدس» آزاد سازی کشور‌های جهان نصب کرده. اگر کاریکاتور پیامبر مسلمانان را بتوان تحمل کرد، کاریکاتور بمب، یعنی خداوند حاکمیت‌های غرب را نمی‌توان پذیرفت. توهین به نماد «علمی» سلطة غرب، توهین به خداوندانی است که هر سال بودجه نظامی بیشتری می‌طلبند، تا، با افزایش پادگان‌ها، بندگان «محترم» بیشتری را به سوی «آزادی» رهنمون شوند.

این گونه توهین به مقدسات، به صاحبان صنایع نظامی، یعنی، روسای بوش و همتایانش را نمی‌توان توجیه کرد. «پادگان» مقدس است، چرا که در پادگان جائی برای طنز وجود ندارد. پادگان محل «اطاعت مطلق» است. اطاعت از فرمانده، اطاعت از مقررات، اطاعت از قوانین، اطاعت از اسارت. در پادگان، نظامیان حکومت می‌کنند. پدر مقدس هم از لوازم پادگان است. هر چه باشد اطاعت از خداوند هم نوعی اطاعت است، هر نوع اطاعت، سرسپردگی بندگان به حاکمان را تقویت می‌کند. پس با هیاهو «دهکدة جهانی» را به «پادگان جهانی» تبدیل باید کرد.
پادگان جهانی، همان محل ایده‌آلی است که فردیت و آزادی در آن به رسمیت شناخته نمی‌شود. همه جزو «تشکیلات، گروه و ... گله‌‌‌اند». همه در خدمت‌اند، در خدمت میهن، امنیت، خداوند، و ... در جامعة پادگانی، حزب وجود ندارد، مخالفین سیاسی در این جامعه، فقط تروریست‌ها هستند، افراطیون، هواداران بن‌لادن، الزرقاوی و دیگر خادمان سرویس‌های امنیتی غرب.

بی‌جهت نیست که، همزمان با هیاهو در مورد «بحران هسته‌ای ایران» و هیاهوی سیاسی در مورد کاریکاتور «حضرت ختمی مرتبت»، در چهارم فوریه، دونالد رامسفلد در داووس، خطاب به هم‌پیمانان آمریکا در ناتو اظهار داشت: «خطر افراطیون جدی است»، و برای مبارزه با تهدید القاعده خواستار افزایش بودجة ناتو شد. «افراطیون» محترم، و در رأس آن‌ها القاعده، که همگی ساخته و پرداخته سرویس‌های امنیتی غرب هستند، اینک نه تنها برای ارعاب ملت‌های مسلمان، که جهت باجگیری از هم‌پیمانان آمریکا در تشکیلات ناتو، نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند. امروز بن‌لادن، نقش بسزائی در افزایش سهم صاحبان صنایع نظامی، در آمریکا به عهده دارد. بدون همکاری بن‌لادن و دیگر افراطیون، برپائی «پادگان جهانی» موعود امکانپذیر نخواهد بود.


ناهید رکسان
‏6 فوریه 2006


پانویس‌ها
...........................................
(1
این کمیسیون که. از آن به نام «کمیتة اطلاعات عمومی» نیز یاد می‌کردند؛ با فرمان حکومتی ویلسون در 13 آوریل 1917، زیر نظر جورج کریل (George Creel) تشکیل شد. در میان فعالان این کمیسیون می‌توان از والتر لیپمن و ادوارد برنایز نام برد. در این «هیاهوی‌سیاسی»، هولیوود به صورتی فعال شرکت داشت و فیلم‌های متعددی می‌ساخت که در آن‌ها آلمانی‌ها را «غول» نشان می‌دادند. قبل از آنکه آمریکا رسماً پای به میدان جنگ بگذارد، این کمیسیون با انتشار اعلامیه‌هائی هر روزه از مردم درخواست می‌کرد که «جاسوسان آلمانی‌ها»‌ را به پلیس معرفی کنند! نامه‌های افراد در ادارات پست، به دست گروه‌های سازمان یافته، خوانده می‌شد؛ خطوط تلفن‌ تحت نظارت بود، باشگاه‌ها و رستوران‌ها زیر نظر بود، و ... این همه برای سرکوب کسانی که دعوت به صلح و عدم شرکت در جنگ می‌کردند. (بر گرفته از پانویس‌های مترجم در کتاب حاکمیت بر رسانه‌ها).؟
(2
حاکمیت بر رسانه‌ها، نوآم چامسکی، ترجمة این کتاب به زبان فارسی در سایت زیر در دسترس است
http://www.parstech.org/detail.php?id=1264

1 نظردهید:

At ۱:۵۱ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

اتفا قا جرج والکر بوش، رئیس جمهور آزادیخواه و عدالت گستر آمریکا هم از کنگره تقاضای افزایش بودجه نظامی کرده که امنیت را برقرار کند.

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت