شهر و شه!
...
یادم آمد قصة اهل سبا
کز دم احمق صباشان شد وبا
به دلیل تضعیف جناحهای حامی القاعده و طالبان در حاکمیت ایالات متحد، مخالفنمایان حکومتی ناچار شدند برای مقابله با مطالبات ملت ایران صفوف خود را فشردهتر کنند. در این راستا صدور بیانیة هفدهم میرحسین موسوی در واقع عقبنشینی کل حکومت اسلامی است، نه عقب نشینی میرحسین موسوی. کاملاً بر عکس، موسوی برای بسیج سربازان بیشتر در سنگر حماقت، واژة «تقلب» را رها کرده، به «آزادی» و «بحران» چنگ انداخته. چرا که هر دو واژه برای ایجاد «اجماع» مناسباند. هیچکس در «وجود بحران» تردید ندارد، و هیچکس نیز نمیتواند آشکارا با «آزادی» مخالفت کند!
صد زبان و هرزباناش صد لغت
زرق و دستاناش نیاید در صفت
[...]
از صیادی بشنود آواز طیر
مرغ ابله میکند آنسوی سیر
پس با توسل به واژة جادوئی «آزادی» میتوان اجماع گستردهتری در میان اقشار شوت و پرت ایجاد کرد. در واقع شعار «اعتراض به تقلب» در حکومتی که خود ریشه در تقلب و دروغ دارد از قدرت بسیج چندانی برخوردار نمیشود، خصوصاً که شخص میرحسین موسوی از متقلبان کارکشته و شناخته شدة حکومت جمکران به شمار میرود. ولی همین میرحسین موسوی با صدور بیانیة اخیر میخواهد در جایگاه «مدافع آزادی» و به ویژه «آزادی تجمع» براساس اصل 27 قانون اساسی قرار گیرد. دلیل هم روشن است. این بیانیه میرحسین موسوی را از جایگاه «مجرم» واقعی به جایگاه کاذب «مدافع آزادی» ارتقاء میدهد، در نتیجه ایشان میتوانند لشکرکشی خیابانی با شعارهای ابلهانة امام روشنضمیرشان را به روزمرة ملت ایران تبدیل کنند، البته با همراهی همان گروههای ضربت. گروههای سازمان یافتهای که مستقیماً از بیگانه دستور میگیرند، و «فرانسپرس» با انتشار تصویر کذا آنان را «مردم» معرفی کرده بود. و ما هم با بیصبری منتظریم سرداران جمکران با در دست داشتن تصویر این قماش «مردم» حداقل یک نفر از آنان را دستگیر کنند تا ببینیم منبع در آمدشان از کجاست و بدانیم اربابشان کیست؟
باری همچنانکه در وبلاگ «شلوار و شیطان» گفته شد، در رأس هرم قدرت ایالات متحد، پیرامون مسیر «مبارزه با تروریسم» شکاف افتاده و گروهی از گاوچرانهای شریف و محترم که باید خیلی خیلی زرنگ و بلا و باهوش باشند، ضمن همکاری و همیاری و همدستی با «القاعده» به ویژه در عراق، به مذاکره و زدوبند با طالبان در افغانستان و پاکستان مشغولاند و برای به دست آوردن دل نوکران در جمکران حاضر نیستند مسئولیت عملیات نظامی در یمن را بر عهده گیرند. خلاصه یانکیها با یکدست حداقل 4 هندوانه برداشتهاند! روشنتر بگوئیم حضرات هم از توبره میخورند، هم از آخور، هم ژست «مبارزه با تروریسم» میگیرند و هم تلاش میکنند با پنهان داشتن حضور نظامی گورکنها در یمن، برای پشت جبهة طالبان، یعنی حکومت جمکران کسب وجهه کنند!
اما پس از ترور 8 مأمور سازمان سیا در افغانستان، ایالات متحد ناچار شد یکی از هندوانههای خوب و درشت و «تپل مپل» را بر زمین بگذارد و رسانههای غرب اعلام داشتند که از تاریخ 17 دسامبر 2009 عملیات نظامی علیه «القاعده» آغاز شده. به گزارش فیگارو، مورخ سوم ژانویه 2010، روزهای 17 و 24 دسامبر نیروهای یمن اردوگاههای آموزش نظامی سازمان القاعده را بمباران کردند. در تاریخ 25 دسامبر 2009، فرانسپرس گزارش میدهد که تعدادی از سران سازمان القاعده در این بمباران به قتل رسیدند. همزمان سایت نووستی، مورخ سوم دیماه سالجاری، به نقل از یکی از مقامات یمن اعلام داشت، اتباع عربستان و ایران در میان قربانیان بمباران اخیر دیده میشوند:
«[در میان قربانیان] برخی از چهرههای مهم القاعده در یمن مانند، سعدالفتاحی و محمد احمد صالح العمیر و [...] برخی از اتباع عربستان سعودی و ایران نیز دیده میشوند.»
حال به دلائل واقعی شیون و زاری کیهان جمکران برای «شیعیان یمن» پی میبریم و میتوانیم چارچوب تقریبی عملیات تروریستی در افغانستان و پاکستان را روشنتر ببینیم. به گزارش فیگارو، مورخ سوم 3 ژانویه 2010، دولت انگلستان با صدور بیانیهای اعلام داشت همکاری بریتانیا با ایالات متحد جهت مبارزه با سازمان القاعده در یمن و سومالی گسترش خواهد یافت. به عبارت دیگر آنگلوساکسونها پذیرفتهاند که دستوپای دوستان خود را در منطقه جمع و جور کنند و این است دلیل واقعی صدور بیانیة هفدهم میرحسین موسوی: حفظ کاسه و کوزة حکومت جمکران!
صحبت احمق بسی خونها که ریخت
همچنانکه گفتیم این بیانیه را به هیچ عنوان نمیتوان «عقبنشینی» میرحسینموسوی به شمار آورد، صدور این بیانیه در واقع عقبنشینی کل حکومت اسلامی از مواضعی است که از سوی رسانههای غرب سخاوتمندانه در اختیار طاعون سبز قرار گرفته بود تا میرحسین موسوی را به عنوان رهبر اوپوزیسیون به ملت ایران حقنه کنند. برنامة رهبر اوپوزیسیون چیست؟ هیچ! یا بهتر بگوئیم برنامة پیروان خط امام «عربده جوئی در خیابان» است. اینان هیچ برنامة اقتصادی و فرهنگی ندارند، برنامة طاعون سبز فقط «سیاستبازی» است. باید ببینیم در این وانفسای فقر و گرانی و ... اصل 27 قانون اساسی الکن حکومت اسلامی کدام مشکل روزمرة ملت ایران را حل میکند؟ اصولاً گروههای سیاسی جمکران که جز شعار پوچ و «اسلام» هیچ برنامهای برای جامعه ندارند به چه دلیل برای تجمع در خیابان پافشاری میکنند؟
البته دلیل این پافشاریها برای ما روشن است. تجمع با شعار پوچ «آزادی» با هدف عقیدهسازی و سربازگیری جهت تهاجم به مخالفان الزامی است. اما آزادیهای «مطروحه» در قانون اساسی حکومت اسلامی همچون سراب دست نیافتنی است، چرا که حدود این آزادیها را ابهامی به نام «اسلام» مشخص میکند.
همچنانکه در وبلاگ دیروز هم اشاره شد، در این حکومت توحش، حتی آزادی «انتخاب رنگ» تنپوش هم برای کسی به رسمیت شناخته نمیشود. در چنین شرایطی وقتی یک مهرة شناخته شدة حکومت پوشالی جمکران بر طبل «آزادی تجمع» میکوبد، باید بدانیم که تجمع کذا یک هدف بیشتر ندارد: ایجاد جنجال و هیاهوی سیاسی جهت پوشش دادن به عملیات گروههای ضربت گوشبهفرمان بیگانه. بهتر است تصویر عاشورائی «فرانسپرس» را به دقت بنگریم و سخنان سردار احمدی مقدم را پس از آشوبهای خردادماه مرور کنیم. ایشان از گروههای «خودسر» و سازمان یافتهای سخن به میان آوردند که از هیچکس دستور نمیگیرند! و در تصویر عاشورائی «فرانسپرس» یکی از همین گروهها را حین اجرای عملیات «مردمی» مشاهده میکنیم. اینان در همسوئی کامل با اراذل و اوباش و لباسشخصیهای حکومت عمل میکنند، با این تفاوت که اراذل و اوباش به رهگذران حمله میکنند، و گروههای کذا به نیروهای انتظامی! اوباش به مردم تفهیم میکنند که نظم و امنیت اجتماعی درکار نیست، گروههای ضربت نیز همین «پیام» را به نیروهای حافظ نظم و امنیت اجتماعی میرسانند. این است فواید «تجمع مردم» در حکومت فرسودة اسلامی! و این است دلیل شیفتگی میرحسین موسوی به اصل 27 قانون گنگ و مبهم حکومت توحش. هر چه مردم بیشتر «تجمع» کنند، کار گروههای به اصطلاح «خودسر» برای ابتر کردن نیروهای انتظامی سادهتر خواهد بود، چرا که اینان میتوانند جنایات خود را به حساب «مردم» بگذارند.
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم برای بررسی متن بیانیة میرحسین موسوی از «بیبیسی»، فرانسپرس، فیگارو و لوموند بهره گرفتیم، تا ابعاد «تحریف» رسانههای غرب نیز روشن شود. اینان تلاش کردهاند موسوی را هر آنچه نیست جلوه دهند، یعنی کسی که برای اصلاحات و آزادی حاضر است جان خود را نیز فدا کند! حال آنکه میرحسین موسوی فقط به دلیل فرسایش شعار «تقلب» به بازتولید سخنانخمینی پرداخته. در حکومت جمکران همه دروغ میگویند و تقلب میکنند. لزومی ندارد به سه دهه تقلب مقامات در مسابقات مارگیری اشاره کنیم. کافی است به بیانیة مفتضح کانون مدافعان حقوق بشر، و مزخرفات حاجیه عبادی در مورد آخوند منتظری نگاهی بیاندازیم تا به ابعاد گستردة دروغ و تقلب و بیشرمی نزد «فاشیست ـ مسلمانها» پی ببریم. کانون به اصطلاح مدافعان حقوقبشر، روز 11 دسامبر 2009 ، ضمن اهدای تندیس حقوقبشر به کسی که هرگز مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر را تأئید نکرده، به دروغ ادعا میکند که حسینعلی منتظری با جنایات حکومت اسلامی مخالف بوده! وقتی دامنة دروغ و تقلب اینچنین گسترده است، لزومی ندارد میرحسین موسوی به «تقلب» اعتراض کند. بهتر است ایشان به دروغ خود را «مدافع آزادی» معرفی کنند و از دولت هم بخواهند «وجود بحران» را بپذیرد. ولی کدام آزادی و کدام بحران؟
هرخسی دعوی داوودی کند
هرکه بیتمییز کف در وی زند
نقد را از نقل نشناسد غویست
هین از او بگریز اگر چه معنویست
رسته و بربسته نزد او یکیست
گر یقین دعوی کند در او شکیست
اینچنین کس گر ذکای مطلق است
چونش این تمییز نبود احمق است
آزادیهای مطروحه در قانون اساسی میباید در چارچوب احکام اسلام قرار گیرند، و همانطور که شاهدیم اسلام کذا انواع و اقسام دارد، اسلام علوی، که با خلخال آن زن یهودی همة مشکلات ملت ایران را یکشبه برطرف میکند؛ اسلام اموی، که بدون خلخال آن زن یهودی قصد ادارة کشور را دارد، و به همین دلیل است که «بحران» ایجاد کرده، چرا که «این بحران» با آن «خلخال» پیوندی ناگسستنی دارد! باری گذشته از اسلام با خلخال و بیخلخال، اسلامهای دیگری هم در بازار موجود است، از جمله اسلام ناب محمدی، اسلام نبوی، اسلام حسینی، اسلام حسنی و از همه مهمتر اسلام «امام خمینی» که میرحسین موسوی خواهان ادامة «خط» پیچدرپیچ و شکستة ایشان است، چرا که خط کذا ملت ایران را به سپر بلای ارتش ناتو در برابر اتحاد شوروی سابق تبدیل کرد و اربابان میرحسین، به ویژه در لندن همچنان در دوران جنگ سرد یخ زده خواهان تداوم سیاستهای قدیماند.
گفت رنج احمقی قهر خداست
اشکال گوسالههای ننه حسن این است که با نفی واقعیت زمان و مکان، همسایگی روسیه را با ایران نمیپذیرند! در نتیجه هر کس سخن از ارتباط با روسیه به میان آورد بلافاصله یک برچسب «روسوفیل» برپیشانیاش الصاق شده، در «جبهة کفر» قرار میگیرد! و خلاصه خوناش «مباح» میشود. بیانیة موسوی در همین چارچوب منطقگریز و عوامفریب صادر شده. جزئیات این بیانیه را بررسی نخواهیم کرد چرا که اتلاف وقت خواهد بود. فقط به یک بخش از آن اشاره میکنیم که به سبک و سیاق تودهپرستان و گلهستایان و همة شارلاتانها «قضاوت مردم» و «نگاه جهانیان» را ملاک و معیار مشروعیت حاکمیت شمرده. حال آنکه مشروعیت حاکمیت فقط میباید «قانونی» باشد، آنهم بر اساس قوانین صریح و فاقد ابهام، نه بر اساس «قضاوت مردم» و نگاه جهانیان و نه براساس خلخال آن زن یهودی!
زمهریر ار پر کند آفاق را
چه غم آن خورشید با اشراق را
شاید میرحسین موسوی فراموش کرده که در دوران امام روشنضمیرش «قضاوت» مردم ایران و «نگاه جهانیان» به حکومت توحش و متکی به خلخال آن زن یهودی چه بوده! پس حضور این حسین که در هفتاد سالگی هوس «شهادت» کرده بگوئیم، شلاق زدن مردم در خیابانها، قطع دست و پای «گناهکاران» و به ویژه مجازات سرشار از عطوفت «سنگسار» و دیگر مزایای حکومتی که مشروعیت خود را در روایات و قصص و مزخرفات مقدس جستجو میکند هرگز مورد تأئید ملت ایران نبوده. حکومت اسلامی شما چنان مفتضح است که حتی اربابانتان در غرب هیچگاه نتوانستند در برابر افکار عمومی روابط آشکار با شما برقرار کنند. پس شما که خیلی به «تاریخ» آشنائی دارید لطف کرده مزخرفات امام روشن ضمیرتان را مرور فرمائید تا اگر به دلیل روشنفکری بیش از حد به آلزایمر مبتلا شدهاید به یاد آورید که دروغ با حکومت اسلامی پیوندی ناگسستنی دارد. به عنوان نمونه امامتان در سال 1355در نجف مخالف اعدام قاچاقچیان است چرا که شاه در ایران حکومت میکند:
«تعجب میکنم كه اين دولت [شاه] چگونه فكر ميكند ... در نظر دارند قاچاقچيان هروئين را اعدام كنند. اين موضوع نه تنها خلاف اسلام است. خلاف انسانيت هم هست.»
چه «امام» با شعور و انساندوستی بود، این خمینی در نجف! ولی 4 سال بعد همین فرد در تاریخ 30 اردیبهشتماه سال 1359 در تهران صد و هشتاد درجه تغییر موضع میدهد:
«اينهائي كه مواد مخدر ميفروشند شرعاً مستوجب اعداماند و بايد بدون هيچ تأخيري اعدام شوند. هيچ ترحمي هم در مورد آنها جايز نيست.»
این مختصر را از وبلاگ «رامین مولائی» آوردیم تا سرکار و اربابانتان دکان صدوربیانیههای ابلهانه را تعطیل کنید. نخستوزیر سابق یک کشور که فتوی «حل مشکلات» اقتصادی میصدورد، میباید چند نکته را در نظر داشته باشد. نخست اینکه نقش عمدة دولت خود را در ایجاد مشکلات مذکور فراموش نکند، دیگر اینکه بداند بجای «اشاره» به مشکلاتی که همه میشناسند، میباید «راه حل» ارائه دهد. البته سرکار در چنین جایگاهی نیستید چرا که خارج از عدم آگاهیتان از مسائل سیاسی و اقتصادی کشور آنچه به شما تحت عنوان «اقتصاد» معرفی کردهاند، همان تجارت قاچاق و ارتباط با شبکة زیرزمینی دلالان غربی در منطقه است. و اما گذشته از این مسائل کسی که در دوران جنگ 8 ساله در بدهبستانهای سازمان سیا با «کنتراها» شریک بوده، از اسرائیل سلاح و تجهیزات دریافت داشته، و ارز حاصل از چپاول نفت را در بانکهای غرب ذخیره کرده از «استقلال» و «عدم وابستگی» سخن به میان نمیآورد. صادرکنندگان بیانیههای میرحسین موسوی فراموش کردهاند که ما ملت فراموشکار نیستیم.
شهر را بفریبد الا شاه را
ره نتاند زد شه آگاه را
کز دم احمق صباشان شد وبا
به دلیل تضعیف جناحهای حامی القاعده و طالبان در حاکمیت ایالات متحد، مخالفنمایان حکومتی ناچار شدند برای مقابله با مطالبات ملت ایران صفوف خود را فشردهتر کنند. در این راستا صدور بیانیة هفدهم میرحسین موسوی در واقع عقبنشینی کل حکومت اسلامی است، نه عقب نشینی میرحسین موسوی. کاملاً بر عکس، موسوی برای بسیج سربازان بیشتر در سنگر حماقت، واژة «تقلب» را رها کرده، به «آزادی» و «بحران» چنگ انداخته. چرا که هر دو واژه برای ایجاد «اجماع» مناسباند. هیچکس در «وجود بحران» تردید ندارد، و هیچکس نیز نمیتواند آشکارا با «آزادی» مخالفت کند!
صد زبان و هرزباناش صد لغت
زرق و دستاناش نیاید در صفت
[...]
از صیادی بشنود آواز طیر
مرغ ابله میکند آنسوی سیر
پس با توسل به واژة جادوئی «آزادی» میتوان اجماع گستردهتری در میان اقشار شوت و پرت ایجاد کرد. در واقع شعار «اعتراض به تقلب» در حکومتی که خود ریشه در تقلب و دروغ دارد از قدرت بسیج چندانی برخوردار نمیشود، خصوصاً که شخص میرحسین موسوی از متقلبان کارکشته و شناخته شدة حکومت جمکران به شمار میرود. ولی همین میرحسین موسوی با صدور بیانیة اخیر میخواهد در جایگاه «مدافع آزادی» و به ویژه «آزادی تجمع» براساس اصل 27 قانون اساسی قرار گیرد. دلیل هم روشن است. این بیانیه میرحسین موسوی را از جایگاه «مجرم» واقعی به جایگاه کاذب «مدافع آزادی» ارتقاء میدهد، در نتیجه ایشان میتوانند لشکرکشی خیابانی با شعارهای ابلهانة امام روشنضمیرشان را به روزمرة ملت ایران تبدیل کنند، البته با همراهی همان گروههای ضربت. گروههای سازمان یافتهای که مستقیماً از بیگانه دستور میگیرند، و «فرانسپرس» با انتشار تصویر کذا آنان را «مردم» معرفی کرده بود. و ما هم با بیصبری منتظریم سرداران جمکران با در دست داشتن تصویر این قماش «مردم» حداقل یک نفر از آنان را دستگیر کنند تا ببینیم منبع در آمدشان از کجاست و بدانیم اربابشان کیست؟
باری همچنانکه در وبلاگ «شلوار و شیطان» گفته شد، در رأس هرم قدرت ایالات متحد، پیرامون مسیر «مبارزه با تروریسم» شکاف افتاده و گروهی از گاوچرانهای شریف و محترم که باید خیلی خیلی زرنگ و بلا و باهوش باشند، ضمن همکاری و همیاری و همدستی با «القاعده» به ویژه در عراق، به مذاکره و زدوبند با طالبان در افغانستان و پاکستان مشغولاند و برای به دست آوردن دل نوکران در جمکران حاضر نیستند مسئولیت عملیات نظامی در یمن را بر عهده گیرند. خلاصه یانکیها با یکدست حداقل 4 هندوانه برداشتهاند! روشنتر بگوئیم حضرات هم از توبره میخورند، هم از آخور، هم ژست «مبارزه با تروریسم» میگیرند و هم تلاش میکنند با پنهان داشتن حضور نظامی گورکنها در یمن، برای پشت جبهة طالبان، یعنی حکومت جمکران کسب وجهه کنند!
اما پس از ترور 8 مأمور سازمان سیا در افغانستان، ایالات متحد ناچار شد یکی از هندوانههای خوب و درشت و «تپل مپل» را بر زمین بگذارد و رسانههای غرب اعلام داشتند که از تاریخ 17 دسامبر 2009 عملیات نظامی علیه «القاعده» آغاز شده. به گزارش فیگارو، مورخ سوم ژانویه 2010، روزهای 17 و 24 دسامبر نیروهای یمن اردوگاههای آموزش نظامی سازمان القاعده را بمباران کردند. در تاریخ 25 دسامبر 2009، فرانسپرس گزارش میدهد که تعدادی از سران سازمان القاعده در این بمباران به قتل رسیدند. همزمان سایت نووستی، مورخ سوم دیماه سالجاری، به نقل از یکی از مقامات یمن اعلام داشت، اتباع عربستان و ایران در میان قربانیان بمباران اخیر دیده میشوند:
«[در میان قربانیان] برخی از چهرههای مهم القاعده در یمن مانند، سعدالفتاحی و محمد احمد صالح العمیر و [...] برخی از اتباع عربستان سعودی و ایران نیز دیده میشوند.»
حال به دلائل واقعی شیون و زاری کیهان جمکران برای «شیعیان یمن» پی میبریم و میتوانیم چارچوب تقریبی عملیات تروریستی در افغانستان و پاکستان را روشنتر ببینیم. به گزارش فیگارو، مورخ سوم 3 ژانویه 2010، دولت انگلستان با صدور بیانیهای اعلام داشت همکاری بریتانیا با ایالات متحد جهت مبارزه با سازمان القاعده در یمن و سومالی گسترش خواهد یافت. به عبارت دیگر آنگلوساکسونها پذیرفتهاند که دستوپای دوستان خود را در منطقه جمع و جور کنند و این است دلیل واقعی صدور بیانیة هفدهم میرحسین موسوی: حفظ کاسه و کوزة حکومت جمکران!
صحبت احمق بسی خونها که ریخت
همچنانکه گفتیم این بیانیه را به هیچ عنوان نمیتوان «عقبنشینی» میرحسینموسوی به شمار آورد، صدور این بیانیه در واقع عقبنشینی کل حکومت اسلامی از مواضعی است که از سوی رسانههای غرب سخاوتمندانه در اختیار طاعون سبز قرار گرفته بود تا میرحسین موسوی را به عنوان رهبر اوپوزیسیون به ملت ایران حقنه کنند. برنامة رهبر اوپوزیسیون چیست؟ هیچ! یا بهتر بگوئیم برنامة پیروان خط امام «عربده جوئی در خیابان» است. اینان هیچ برنامة اقتصادی و فرهنگی ندارند، برنامة طاعون سبز فقط «سیاستبازی» است. باید ببینیم در این وانفسای فقر و گرانی و ... اصل 27 قانون اساسی الکن حکومت اسلامی کدام مشکل روزمرة ملت ایران را حل میکند؟ اصولاً گروههای سیاسی جمکران که جز شعار پوچ و «اسلام» هیچ برنامهای برای جامعه ندارند به چه دلیل برای تجمع در خیابان پافشاری میکنند؟
البته دلیل این پافشاریها برای ما روشن است. تجمع با شعار پوچ «آزادی» با هدف عقیدهسازی و سربازگیری جهت تهاجم به مخالفان الزامی است. اما آزادیهای «مطروحه» در قانون اساسی حکومت اسلامی همچون سراب دست نیافتنی است، چرا که حدود این آزادیها را ابهامی به نام «اسلام» مشخص میکند.
همچنانکه در وبلاگ دیروز هم اشاره شد، در این حکومت توحش، حتی آزادی «انتخاب رنگ» تنپوش هم برای کسی به رسمیت شناخته نمیشود. در چنین شرایطی وقتی یک مهرة شناخته شدة حکومت پوشالی جمکران بر طبل «آزادی تجمع» میکوبد، باید بدانیم که تجمع کذا یک هدف بیشتر ندارد: ایجاد جنجال و هیاهوی سیاسی جهت پوشش دادن به عملیات گروههای ضربت گوشبهفرمان بیگانه. بهتر است تصویر عاشورائی «فرانسپرس» را به دقت بنگریم و سخنان سردار احمدی مقدم را پس از آشوبهای خردادماه مرور کنیم. ایشان از گروههای «خودسر» و سازمان یافتهای سخن به میان آوردند که از هیچکس دستور نمیگیرند! و در تصویر عاشورائی «فرانسپرس» یکی از همین گروهها را حین اجرای عملیات «مردمی» مشاهده میکنیم. اینان در همسوئی کامل با اراذل و اوباش و لباسشخصیهای حکومت عمل میکنند، با این تفاوت که اراذل و اوباش به رهگذران حمله میکنند، و گروههای کذا به نیروهای انتظامی! اوباش به مردم تفهیم میکنند که نظم و امنیت اجتماعی درکار نیست، گروههای ضربت نیز همین «پیام» را به نیروهای حافظ نظم و امنیت اجتماعی میرسانند. این است فواید «تجمع مردم» در حکومت فرسودة اسلامی! و این است دلیل شیفتگی میرحسین موسوی به اصل 27 قانون گنگ و مبهم حکومت توحش. هر چه مردم بیشتر «تجمع» کنند، کار گروههای به اصطلاح «خودسر» برای ابتر کردن نیروهای انتظامی سادهتر خواهد بود، چرا که اینان میتوانند جنایات خود را به حساب «مردم» بگذارند.
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم برای بررسی متن بیانیة میرحسین موسوی از «بیبیسی»، فرانسپرس، فیگارو و لوموند بهره گرفتیم، تا ابعاد «تحریف» رسانههای غرب نیز روشن شود. اینان تلاش کردهاند موسوی را هر آنچه نیست جلوه دهند، یعنی کسی که برای اصلاحات و آزادی حاضر است جان خود را نیز فدا کند! حال آنکه میرحسین موسوی فقط به دلیل فرسایش شعار «تقلب» به بازتولید سخنانخمینی پرداخته. در حکومت جمکران همه دروغ میگویند و تقلب میکنند. لزومی ندارد به سه دهه تقلب مقامات در مسابقات مارگیری اشاره کنیم. کافی است به بیانیة مفتضح کانون مدافعان حقوق بشر، و مزخرفات حاجیه عبادی در مورد آخوند منتظری نگاهی بیاندازیم تا به ابعاد گستردة دروغ و تقلب و بیشرمی نزد «فاشیست ـ مسلمانها» پی ببریم. کانون به اصطلاح مدافعان حقوقبشر، روز 11 دسامبر 2009 ، ضمن اهدای تندیس حقوقبشر به کسی که هرگز مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر را تأئید نکرده، به دروغ ادعا میکند که حسینعلی منتظری با جنایات حکومت اسلامی مخالف بوده! وقتی دامنة دروغ و تقلب اینچنین گسترده است، لزومی ندارد میرحسین موسوی به «تقلب» اعتراض کند. بهتر است ایشان به دروغ خود را «مدافع آزادی» معرفی کنند و از دولت هم بخواهند «وجود بحران» را بپذیرد. ولی کدام آزادی و کدام بحران؟
هرخسی دعوی داوودی کند
هرکه بیتمییز کف در وی زند
نقد را از نقل نشناسد غویست
هین از او بگریز اگر چه معنویست
رسته و بربسته نزد او یکیست
گر یقین دعوی کند در او شکیست
اینچنین کس گر ذکای مطلق است
چونش این تمییز نبود احمق است
آزادیهای مطروحه در قانون اساسی میباید در چارچوب احکام اسلام قرار گیرند، و همانطور که شاهدیم اسلام کذا انواع و اقسام دارد، اسلام علوی، که با خلخال آن زن یهودی همة مشکلات ملت ایران را یکشبه برطرف میکند؛ اسلام اموی، که بدون خلخال آن زن یهودی قصد ادارة کشور را دارد، و به همین دلیل است که «بحران» ایجاد کرده، چرا که «این بحران» با آن «خلخال» پیوندی ناگسستنی دارد! باری گذشته از اسلام با خلخال و بیخلخال، اسلامهای دیگری هم در بازار موجود است، از جمله اسلام ناب محمدی، اسلام نبوی، اسلام حسینی، اسلام حسنی و از همه مهمتر اسلام «امام خمینی» که میرحسین موسوی خواهان ادامة «خط» پیچدرپیچ و شکستة ایشان است، چرا که خط کذا ملت ایران را به سپر بلای ارتش ناتو در برابر اتحاد شوروی سابق تبدیل کرد و اربابان میرحسین، به ویژه در لندن همچنان در دوران جنگ سرد یخ زده خواهان تداوم سیاستهای قدیماند.
گفت رنج احمقی قهر خداست
اشکال گوسالههای ننه حسن این است که با نفی واقعیت زمان و مکان، همسایگی روسیه را با ایران نمیپذیرند! در نتیجه هر کس سخن از ارتباط با روسیه به میان آورد بلافاصله یک برچسب «روسوفیل» برپیشانیاش الصاق شده، در «جبهة کفر» قرار میگیرد! و خلاصه خوناش «مباح» میشود. بیانیة موسوی در همین چارچوب منطقگریز و عوامفریب صادر شده. جزئیات این بیانیه را بررسی نخواهیم کرد چرا که اتلاف وقت خواهد بود. فقط به یک بخش از آن اشاره میکنیم که به سبک و سیاق تودهپرستان و گلهستایان و همة شارلاتانها «قضاوت مردم» و «نگاه جهانیان» را ملاک و معیار مشروعیت حاکمیت شمرده. حال آنکه مشروعیت حاکمیت فقط میباید «قانونی» باشد، آنهم بر اساس قوانین صریح و فاقد ابهام، نه بر اساس «قضاوت مردم» و نگاه جهانیان و نه براساس خلخال آن زن یهودی!
زمهریر ار پر کند آفاق را
چه غم آن خورشید با اشراق را
شاید میرحسین موسوی فراموش کرده که در دوران امام روشنضمیرش «قضاوت» مردم ایران و «نگاه جهانیان» به حکومت توحش و متکی به خلخال آن زن یهودی چه بوده! پس حضور این حسین که در هفتاد سالگی هوس «شهادت» کرده بگوئیم، شلاق زدن مردم در خیابانها، قطع دست و پای «گناهکاران» و به ویژه مجازات سرشار از عطوفت «سنگسار» و دیگر مزایای حکومتی که مشروعیت خود را در روایات و قصص و مزخرفات مقدس جستجو میکند هرگز مورد تأئید ملت ایران نبوده. حکومت اسلامی شما چنان مفتضح است که حتی اربابانتان در غرب هیچگاه نتوانستند در برابر افکار عمومی روابط آشکار با شما برقرار کنند. پس شما که خیلی به «تاریخ» آشنائی دارید لطف کرده مزخرفات امام روشن ضمیرتان را مرور فرمائید تا اگر به دلیل روشنفکری بیش از حد به آلزایمر مبتلا شدهاید به یاد آورید که دروغ با حکومت اسلامی پیوندی ناگسستنی دارد. به عنوان نمونه امامتان در سال 1355در نجف مخالف اعدام قاچاقچیان است چرا که شاه در ایران حکومت میکند:
«تعجب میکنم كه اين دولت [شاه] چگونه فكر ميكند ... در نظر دارند قاچاقچيان هروئين را اعدام كنند. اين موضوع نه تنها خلاف اسلام است. خلاف انسانيت هم هست.»
چه «امام» با شعور و انساندوستی بود، این خمینی در نجف! ولی 4 سال بعد همین فرد در تاریخ 30 اردیبهشتماه سال 1359 در تهران صد و هشتاد درجه تغییر موضع میدهد:
«اينهائي كه مواد مخدر ميفروشند شرعاً مستوجب اعداماند و بايد بدون هيچ تأخيري اعدام شوند. هيچ ترحمي هم در مورد آنها جايز نيست.»
این مختصر را از وبلاگ «رامین مولائی» آوردیم تا سرکار و اربابانتان دکان صدوربیانیههای ابلهانه را تعطیل کنید. نخستوزیر سابق یک کشور که فتوی «حل مشکلات» اقتصادی میصدورد، میباید چند نکته را در نظر داشته باشد. نخست اینکه نقش عمدة دولت خود را در ایجاد مشکلات مذکور فراموش نکند، دیگر اینکه بداند بجای «اشاره» به مشکلاتی که همه میشناسند، میباید «راه حل» ارائه دهد. البته سرکار در چنین جایگاهی نیستید چرا که خارج از عدم آگاهیتان از مسائل سیاسی و اقتصادی کشور آنچه به شما تحت عنوان «اقتصاد» معرفی کردهاند، همان تجارت قاچاق و ارتباط با شبکة زیرزمینی دلالان غربی در منطقه است. و اما گذشته از این مسائل کسی که در دوران جنگ 8 ساله در بدهبستانهای سازمان سیا با «کنتراها» شریک بوده، از اسرائیل سلاح و تجهیزات دریافت داشته، و ارز حاصل از چپاول نفت را در بانکهای غرب ذخیره کرده از «استقلال» و «عدم وابستگی» سخن به میان نمیآورد. صادرکنندگان بیانیههای میرحسین موسوی فراموش کردهاند که ما ملت فراموشکار نیستیم.
شهر را بفریبد الا شاه را
ره نتاند زد شه آگاه را
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت