چهارشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۸


پادشاه یمن!
...

گرامی‌باد زادروز فروغ فرخزاد.

آنروزها رفتند
آنروزهای خوب
آن آسمان‌های پر از پولک

حکومت اسلامی و اربابان‌اش در لندن و واشنگتن کور خوانده‌اند اگر می‌پندارند با دستگیری و حتی اعدام رهبران تشکل فاشیست «طاعون‌سبز» می‌توانند نوکران خود را به قهرمان و تشکل کذا را به اوپوزیسیون تبدیل کنند! «جنبش سبز» هیچ ارتباطی با دمکراسی ندارد. در این تشکل مبهم «همه چیز» هست، جز دمکراسی و حقوق انسانی برای ملت ایران. ما خواهان استقرار دمکراسی سیاسی در ایران هستیم و دمکراسی، برخلاف شعارهای تظاهرات رسوای عاشورا «دین ستیز» نیست. همچنانکه حاکمیت آمریکا، به گواهی تاریخ، حداقل در کشور ایران هرگز مدافع حقوق‌بشر نبوده.

تاریخ شهادت خواهد داد که حکومت اسلامی در ایران با پشتیبانی ایالات متحد استقرار یافته. این واقعیت را هیچ قدرتی در جهان نمی‌تواند تحریف کند، هر چند همة سگ‌های دست‌آموز استعمار در سراسر جهان پیرامون وقوع «انقلاب» در کشور ایران به اجماع رسیده باشند. باری پس از گذشت سه دهه از کودتای ننگین 22 بهمن، از قضای روزگار همین سگ‌های خوب و نازنازی کودتای کذا هستند که این روزها، هم‌صدا با پادوهای جنگ‌فروشان، ایالات متحد را مدافع حقوق‌بشر می‌‌خوانند. فراموش نکنیم که یانکی‌ها «پرستیژ» خود را به تظاهرات جیره‌خواران‌شان در «جنبش سبز» مدیون‌اند!

یکی از فواید برپائی تظاهرات حکومتی در جمکران و «سرکوب رسانه‌ای تظاهرکنندگان» این است که از فرو افتادن صورتک‌های حکومت اسلامی و اربابان‌اش در لندن و به ویژه در واشنگتن جلوگیری می‌کند. به این ترتیب حکومت اسلامی می‌تواند ضمن سرکوب ملت ایران، با حفظ صورتک «ضدآمریکائی» به نوکری برای گاوچران‌ها ادامه دهد، یانکی‌ها نیز می‌توانند با پشتیبانی از تظاهرات مخالفان فرضی حکومت جمکران، صورتک مدافع حقوق بشر را بر چهرة پلید خود حفظ کنند. و اینچنین است که چندین هدف ایالات متحد محقق خواهد شد. نخست شهرک‌سازی غیرقانونی دولت اسرائیل به پشت صحنة سیاست جهانی رانده می‌شود و توجه جهانیان به نقض حقوق‌بشر در ایران معطوف خواهد شد. از سوی دیگر، ایالات متحد می‌تواند با پیوند مذاکرات هسته‌ای به مسائل حقوق بشر این مذاکرات را نیز توسط عملکرد نوکران‌اش «ابتر» کند. به این ترتیب که برای مقامات قدرقدرت حکومت مستقل چاه جمکران این امکان را فراهم ‌آورد تا اینان با توسل به همان سیاست جادوئی «یکجانبه‌گرائی»‌ از ادامة مذاکرات هسته‌ای شانه خالی کنند، ‌چرا که آمریکا و به ویژه اسرائیل به «یکجانبه‌گرائی»‌و «مرزشکنی» اینان در عرصة بین‌المللی نیازمند‌اند.

همانطور که در وبلاگ‌های «تودة سازنده» و «دجال و رجاله» گفتیم حاکمیت آمریکا روند «خودبراندازی» در حکومت اسلامی را ‌آغاز کرده و به همین جهت است که مقامات ینگه‌دنیا در هم‌سوئی کامل با نوکران‌شان در جمکران «افراط‌گرائی» پیشه کرده‌اند تا کنیزکان مطبخی و غلامان حلقه‌ بگوش‌شان برای ما ملت «پامنبری» حقوق‌بشر بخوانند، ‌ از آنجمله ‌است سخنان بیشرمانة عباس‌میلانی در رادیوفردا که با وقاحت تمام تهاجم نظامی آمریکا به عراق را توجیه می‌کند! میلانی مفلوک به شاخک سازمان سیا می‌گوید، «همه باید بفهمند که هیچ حکومتی مالک مردم نیست، همانطور که این امر به صدام حسین نیز تفهیم شد!» به عبارت دیگر استاد حاج عباس میلانی چنین القاء می‌فرمایند که لشکرکشی آمریکا به عراق برای سرنگونی صدام حسین و «دفاع از حقوق مردم عراق» بوده، دلیل دیگری نداشته. البته ابراز نوکری عباس میلانی و شرکاء و دمجنبانی اینان برای ارباب همچنانکه طرفداری جنگ‌فروشانی چون جوزف لیبرمن از «حقوق‌بشر نسبی» هیچ جای تعجب ندارد. تعجب ما از دریدگی و وقاحت گاوچران‌هاست؛ طوری رفتار می‌کنند که گوئی همه کور و ابله‌اند! یانکی‌ها علیرغم جنایات روزمره‌‌‌شان در عراق و افغانستان، همچنان خود را در جایگاه مدافع حقوق ملت ایران قرار داده، ‌ به دلیل سرکوب تظاهرکنندگان حکومتی، به نوکران‌شان در جمکران پارس می‌کنند. حال آنکه تظاهرات طاعون سبز و طرفداران دولت در هم‌سوئی کامل با یکدیگر قرار گرفته.

هدف از این تظاهرات بازگشت به «ادبیات سیاسی» دوران امام روشن‌ضمیر میرحسین و صدور فتوی قتل «محارب با خدا» است. به یاد داریم که پاسدار لاریجانی پس از بازگشت از زیارت نتانیاهو در مصر، اظهار داشت، تظاهرکنندگان به «جنگ با خدا» برخاسته‌اند و رادیوفردا نیز بلافاصله سخنان لاریجانی را منعکس کرد. دلیل این است که رواج ادبیات سیاسی عصر طلائی کودتای بهمن 1357 به گاوچران‌ها امکان می‌دهد تا به ادبیات سیاسی دوران جیمی‌کارتر بازگشته، با قدرت هر چه تمام‌تر بر طبل حقوق‌بشر بکوبند،‌ باشد که با همین شعار پوچ کودتا نیز به راه بیاندازند. هر چند اینبار «پیروان خط امام» که آنزمان با صورتک مخالف سرسخت «نهضت‌عاظادی» و آمریکا به نوکری برای ارباب مشغول بودند اکنون دیگر نقاب ضدامپریالیسم از چهره برداشته در سنگر مزدوری دارودستة شیخ مهدی بازرگان، یعنی در جایگاه واقعی خود نشسته‌اند. البته در مورد تظاهرات رسوای عاشورا، گاوچر‌ان‌ها و نوکران‌شان در جمکران کور خوانده‌اند. همه می‌دانند تظاهرات عاشورا حکومتی بود، همه می‌دانند شعارهای دین‌ستیز آن ساخته و پرداختة ساواک جمکران بود و همه می‌بینند که حکومت اسلامی برای ارعاب مخالفان به همین شعارهای دین‌ستیز نیازمند است.

تظاهرات به اصطلاح مخالفان حکومت در روز عاشورا، و تظاهرات طرفداران احمدی‌نژاد مکمل یکدیگراند. تظاهرات مخالف‌نمایان با شعارهای «دین‌ستیز» برای فراهم آوردن زمینة سرکوب مخالفان حکومت اسلامی، و تظاهرات طرفداران دولت در واقع برای تأئید این سرکوب سازمان داده می‌شود. به همین دلیل است که خبرگزاری‌های «معتبر» از تهیة فیلم و «گزارش مستقیم» منع شده‌اند. به این ترتیب حکومت اسلامی و طاعون سبز می‌توانند همچنان به شایعه‌پراکنی ادامه دهند و خبرگزاری‌های معتبر غرب نیز بدون اینکه مسئولیتی داشته باشند شایعات اینان را به عنوان «خبر» بازتاب می‌دهند.

پیش از ادامة مطلب بهتر است در مورد تصویر وبلاگ «دجال و رجاله» چند نکته را توضیح دهیم. نخست اینکه به دلیل انزوای نسبی رسانه‌ای، «فرانس پرس» هیچ گزارشی ضمیمة تصویر مذکور نکرده، در نتیجه این تصویر در «گسست با زمینة واقعی» خود قرار می‌گیرد. فقط می‌دانیم که صحنة فوق یکی از صحنه‌های عاشورائی است! صحنه‌ای که در آن «سپاه حسین» در نقش «یزیدیان» ظاهر شده! البته این صحنه‌ها برای کسانی که از نزدیک آشوب‌های سال 1357 را شاهد بوده‌اند هیچ تازگی ندارد، فقط خشونت بیشتری در آن به چشم می‌خورد. ولی در روند کار هیچ تفاوتی نمی‌بینیم.

شهربانی و ساواک جهت فراهم آوردن زمینة‌ براندازی، نیروهای انتظامی را ابتر کرده،‌ گروه‌های ضربت را در لباس «مردم» به صحنه می‌آورند. این گروه‌های کوچک یک فرمانده دارند که بر عملیات نظارت می‌کند و اگر به تصویر وبلاگ روز گذشته دقت کنیم، می‌بینیم فرماندة‌ گروه در میانة افراد خود، پشت به دیوار ایستاده، و البته از قضای روزگار صورت‌اش پشت تیرکی که «آرتیسته»، ‌ جهت لگد زدن دست‌مبارک‌شان را بر آن گذاشته‌اند از چشم نامحرمان پنهان مانده و فقط بخشی از بالاتنه و دست‌های‌اش دیده می‌شود! خلاصه «فرانس پرس» با کمال احتیاط و با رعایت «عدالت علوی» عکس گرفته.

عکسی که نه سیخ را می‌سوزاند نه کباب را، و همه «باور»خواهند کرد که «مردم»، نیروی انتظامی را در کمال «مسالمت» و بدون توسل به خشونت می‌توانند همچون «قهرمانان» این عکس لت‌وپار ‌کنند. حال آنکه اینان با «مردم» تفاوت بسیار دارند و آن‌ها که مورد تهاجم قرارگرفته‌اند، منطقاً نمی‌بایست روز عاشورا ـ روزی که قرار است مخالفان فرضی احمدی‌ نژاد خیابان‌ها را اشغال کنند ـ با دست خالی در برابر مردم قرار گیرند! در چنین شرایطی نیروهای ضدشورش حفظ نظم را برعهده دارند. این مختصر را نوشتیم تا اگر دولت مهرورزی و حتی حکومت اسلامی سقوط کرد، شوت‌وپرت‌های حرفه‌ای پیروزی را باز هم به حساب «مردم» و چند دانشجوی عربده‌جو و یا شیرزنان «حرم حسینی» نگذارند. روند کار جز این است!

روند رایج بازگذاردن دست آشوب‌طلبان، و صدور فرمان‌های ضدونقیض برای روسای ساواک و شهربانی است. در دوران مصدق کار ساده‌تر بود، چرا که فقط شهربانی «آیرون ساید» مسئولیت «حفظ نظم» در شهرها را برعهده داشت! سال 1357 سازمان امنیت هم داشتیم، در نتیجه بجای اینکه برای تاراج نفت یک کودتای مختصر و مفید سازمان داده شود، «یک انقلاب شکوهمند» لازم آمد، چرا که هدف اصلی «کل منطقه»‌ بود، نه ایران! کشور ایران می‌بایست به پشت جبهة طالبان تبدیل می‌شد، که شد! پس بهتر است نگاهی داشته باشیم به آنچه پس از «انقلاب شکوهمند» سازمان سیا در ایران، در کشور افغانستان روی ‌داد.

ماه دسامبر سال 1979 میلادی، حدود یک‌ماه پس از اشغال فرمایشی سفارت آمریکا در تهران، اتحاد شوروی نظامیان خود را به افغانستان اعزام داشت و در همان تله‌ای پای گذاشت که به دلیل «عافیت‌طلبی» و تأئید ضمنی «انقلاب اسلامی» در ایران، ورود به آن برای‌اش غیرقابل اجتناب شده بود. اعزام نیرو به افغانستان حدود دو ماه به طول انجامید یعنی تا ماه فوریة 1980. تنها در این هنگام بود که حکومت جمکران اعلام داشت، برای آزادی گروگان‌های آمریکائی دیگر خواهان باز پس گرفتن شاه نیست! در واقع با اشغال نظامی افغانستان زمینة «جهاد» از هر نظر فراهم آمده بود. پس دلیلی نداشت نوکران آمریکا در جمکران برای باز پس گرفتن شاه و محاکمة او پافشاری کنند. اگر شاه ایران محاکمه می‌شد، در واقع پتة حکومت اسلامی و رهبر کبیرش برآب می‌افتاد!

بگذریم. به گزارش نووستی، مورخ 30 دسامبر 2009، در تاریخ 14 آوریل 1988 وزرای امورخارجة شوروی، پاکستان و افغانستان طرح «آشتی ملی» در خصوص «حل سیاسی» اوضاع در «جمهوری دمکراتیک افغانستان» را در سازمان ملل امضاء کردند. و اما حدود سه ماه پس از امضای طرح کذا، امام سیزدهم که می‌خواستند 20 سال برای جنگ با عراق بایستند، در حالت درازکش «جام زهر» را هرت کشیدند. متأسفانه زهر کذا بر جانوران وحشی چندان کارگر نیست، خلاصه این زهر مهلک یعنی زهر «پایان جنگ» حدود یکسال تلاش کرد تا بتواند زمین را از وجود پلید خمینی پاک کند.

باری، در تاریخ 15 فوریه سال 1989 کلیة نظامیان شوروی از افغانستان خارج شدند. و پس از خروج اشغالگران شوروی، افغانستان به کام جنگ داخلی فرو افتاد و پس از انتخاب بیل کلینتون به ریاست جمهوری ایالات متحد، شاهد ظهور پدیدة طالبان و ملامحمد عمر بودیم که همچون امام سیزدهم با آمریکا خیلی دشمن بودند، و به همین دلیل تحصیل برای زنان را هم «ممنوع» کردند. البته ایالات متحد، آنروزها نیز ضمن حمایت از طالبان خیلی شعار دفاع از حقوق بشر می‌داد تا اینکه زمزمة به رسمیت شناختن حکومت ملامحمد عمر شنیده شد و قرار بود حمید کرزای به عنوان سفیر افغانستان به سازمان ملل ارسال شوند که دست تقدیر سرنوشت دیگری را بر‌ای‌شان رقم زد! بله، همانطور که آن تبلیغاتچی ساواک جمکران می‌گفت، تا خدا نخواهد یک برگ هم از درخت نمی‌افتد. سلاح و تجهیزات طالبان هم به ارادة الهی تأمین می‌شد و مثل برگ خزان از درختان افغانستان بر زمین می‌ریخت. تا اینکه خداوند مصلحت خویش در آن دیدند که در افغانستان حضور مستقیم داشته باشند، و اینچنین بود که وقایع 11 سپتامبر پیش‌آمد.

پس این جنایت هولناک را به حساب القاعده گذاشته و لشکرکشی به افغانستان آغاز کردند! آنگاه نوبت به استقرار «دمکراسی» در عراق رسید، تا امروز که می‌رسیم به عباس میلانی! ایشان هم میدان گرفته‌اند تا بتواند در رادیوفردا دمی برای ارباب بجنبانند. به هر تقدیر پس از گذشت 8 سال از تهاجم نظامی ارتش ناتو به افغانستان، قرار است در تاریخ 28 ژانویه 2010 همة کرکس‌ها و لاشخورهای اشغالگر و نوکران‌شان در لندن گرد هم آیند تا شاید حقوق بشر را هر چه بیشتر در افغانستان رعایت کنند!

گوش کن
وزش ظلمت را می‌شنوی؟

این نشست در شرایطی برگزار می‌شود که پاکستان در سکوت کامل در حال فروپاشی است، و دولت یمن همزمان در جبهة عربستان و در داخل به جنگ مشغول است. همچنانکه گفتیم این جنگ با سفر مک‌کین و جوزف لیبرمن منفور به یمن آغاز شد. به گزارش فیگارو،‌ مورخ 29 دسامبر 2009، سال گذشته ایالات متحد بی‌سروصدا یک پایگاه نظامی در یمن احداث کرده تا ضمن آموزش نظامیان یمن، بهتر و بیشتر با القاعده «مبارزه» کند! این هم حکایت همان «پادشاه یمن»‌است؛ می‌گویند «پادشاهی بود در یمن، گوز می‌داد 72 من!» بله این «خبر» 72 منی را نیویورک تایمز به نقل از یک مسئول پیشین و بلندپایة‌ سازمان سیا که خواسته «ناشناس» بماند نقل می‌کند.

ایشان گفته‌اند، سال گذشته سازمان سیا چندین مأمور با تجربه در زمینة مبارزه با تروریسم به یمن ارسال کرده، و قرار است پنتاگون طی 18 ماه آینده مبلغ 70 میلیون دلار ‌برای تجهیز ارتش یمن و آموزش نیروهای وزارت کشور و مأموران حفاظت ساحلی این کشور «ولخرجی» کند، چرا که «عمر فاروق عبدالمطلب» معروف که از «خانواده» دوری می‌کرد و پدرش نیز سفارت آمریکا را در جریان «افکار افراطی» او قرار داده بود اعتراف کرده که القاعده در یمن به او آموزش داده! البته این مطلب را مقامات آمریکا به رسانه‌ها گفته‌اند، چرا که هر چه القاعده «مهم‌تر» باشد دست پنتاگون برای فروش اسقاطی‌های خود و تحمیل شرایط ویژه بر ملت‌های جهان بازتر خواهد شد، و «بی‌بی‌سی» می‌تواند به ما بگوید آمریکا نه فهرست 55 هزار نفری که فهرست 550 هزار نفری از مظنونان در اختیار دارد، که چند هزار نفرشان از حق ورود به بهشت ینگه دنیا محروم‌اند.

آنروزها رفتند
آنروزهای جذبه و حیرت
[...]
از تابش خورشید پوسیدند

بله در آنروزهای خوب یعنی دوران حیات ننگین سناتور مک‌کارتی «روشن ضمیر» یانکی‌ها در داخل مرزهای خود هنرمندان و نویسندگانی را که افکارشان «مظنون»‌ بود و ممکن بود «کمونیست»‌ باشند در «لیست سیاه» می‌گذاشتند! ولی امروز که ایالات متحد در امر سرکوب آزادی بیان خیلی خیلی پیشرفت کرده، به قول علی‌کوچیکه «زشت‌کاران»‌ جهان را در لیست سیاه مک‌کارتی وارد می‌کند، و نه تنها به نام نوکران‌اش «سایبرارتش» به راه می‌اندازد که به بهانة مبارزه با «القاعده» ‌در یمن و عربستان جنگ نیز به راه انداخته و بی‌بی‌گوزک آن جوانک نیجریائی را هم به ابزار تهدید مسافران خطوط هوائی و باج‌گیری از دولت‌های دیگر تبدیل کرده. ولی همین یانکی‌جماعت همچنان مدافع حقوق بشر در ایران است! می‌بینیم که در برابر چنین ادعای گزافه‌ای، «گوز 72 منی آن پادشاه یمنی»‌ همچون دین، ویراست پیروان حلقة فرانکفورت کاملاً «عقلانی» می‌نماید. اما در واقع این سقوط اخلاقی و مسکنت فرهنگی را «پیشرفت» ‌در توحش و لات‌بازی گویند. این پایان فریب و توهمی است که طی دوران جنگ سرد، به کمک فیلم‌های مبتذل هولیوود به ملت‌های جهان فروخته شد!

و بدینسان است
که کسی می‌میرد
و کسی می‌ماند
هیچ صیادی در جوی حقیری، که به گودالی می‌ریزد،
مرواریدی صید نخواهد کرد.

فروغ فرخزاد، دیماه 1313




...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت