از قم تا کپنهاگ!
...
بهترین راه برای پایان دادن به جنگ زرگری دو جناح کاذب حکومت اسلامی طرح مطالبات صنفی است. با حمایت از مطالبات صریح «صنفی» کارگران، معلمان، کارمندان و دیگر اقشار جامعه، دکان صدور بیانیههای بیسروته موسوی و نامهنگاریهای ابلهانة کروبی تعطیل خواهد شد و حضرات همگی در جایگاه واقعیشان، یعنی در طویلة رهبری آرام خواهند گرفت.
به هوش باشیم! اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن هدفی جز سرکوب و به بیراهه کشاندن مطالبات ما ملت ندارند. اینان برای تحقق سیاستهایشان به تجمع مردم، تظاهرات خیابانی و اجماع پیرامون «شعار پوچ» و «والا» نیازمندند. و یکی از راههای ابتر کردن این سیاست، طرح «مطالبات صنفی» و خودداری از شرکت در تظاهرات با اهداف گنگ «سیاسی» است.
خداوند حکومت اسلامی را خیلی دوست دارد، مرگ حسینعلی منتظری ممکن است بتواند زمینه را برای لشکرکشیهای خیابانی طاعون سبز فراهم آورد. اگر حکومت اسلامی تلاش میکند مرگ حسینعلی منتظری را به سکوت برگذار کند، حداقل یک دلیل موجه دارد: تشویق «فاشیست ـ مسلمانها» برای برگزاری مراسم روضه و زوزه و نوحه، و اقدام به دستگیریهای نمایشی جهت گسترش هیاهو و گرم کردن بازار طاعون سبز. در این راستا بوق تفنگفروشان امروز جنجال و هیاهوی رسانهای را آغاز کرد. شیپورهای استعمار به ما میگوید، «مرگ آیتالله حسینعلی منتظری، لیدر اوپوزیسیون، مخالفان را در ماتم فرو برد!» رسانههای غرب، از جمله «یورونیوز» مراسم سوگواری و نوحهخوانی مفصلی برای آیتالله حسینعلی منتظری، «لیدر اوپوزیسیون» به راه انداختند و خلاصه از مردهپرستی و مردهفروشی و مردهنوازی فروگذار نکردند. میدانیم که اینان همچون کفتار از جسد تغذیه میکنند و خلاصه به محض اینکه رایحة دلنشین مرگ در فضا پراکنده شود، بوقهای سازمان ناتو به فغان درآمده، شیون و زاری و ناله و زوزه میآغازند.
یکی از فواید برپائی مراسم روضه و زوزه این است که شما زندگی را فراموش میکنید! چرا که در مراسم مردهپرستی به شما گوشزد خواهد شد که، این جهان فانی است و بیجهت غم جهان فانی نخورید و بجای طرح مطالبات صنفی، به فکر آیندة خود در آن جهان باشید که جاودان است، و احتیاجات مادی نیز درکار نیست. چرا که آنجهان «معنوی» است و نیازهای مادی در آن وجود نخواهد داشت. به عبارت دیگر در آنجهان فرضی یک خداوند وجود دارد که به اهالی «سنگر حق» پاداش میدهد و مخالفانشان را نیز در آتش جهنم کباب میکند. درست مثل دوران طلائی تفتیش عقاید. آنروزهای خوب نیز کلیسا حکومت معنوی را بر اروپا حاکم کرده، خود را «حق» و مخالفان را «باطل» میشمرد، پس «باطلان» را دستگیر کرده و پس از محاکمه در دادگاه مقدس با تقلید از خداوندگار، حکم الهی را در موردشان به اجرا میگذاشت. به این ترتیب در میدان شهر هیزم فراوان میانباشتند و اومانیستها را به عنوان مخالفان خداوند در برابر دیدگان «شهروندان» مردمسالاری دینی در آتش میافکندند تا بقیه هم بدانند، اومانیسم به پایان رسیده ـ این مطلب را اخیراً مهرورزی در کپنهاگ اعلام کرد ـ و اینچنین بود که «عدالت» اجرا میشد!
امروز خبر درگذشت حسینعلی منتظری در سراسر جهان پخش شد، به ویژه در بیبیسی، مورخ 20 دسامبر 2009! و ما متوجه شدیم که حقوقبشر فروشان در دکان حاجیه عبادی که چندی پیش در روز جهانی حقوق بشر تندیس کذا را به آیتالله منتظری اهداء کرده بودند دروغ گفتهاند! بیانیة دکان عبادی حاکی از این بود که آیتالله منتظری از سال 1360 با کشتار و سرکوب ملت ایران مخالفت کردهاند، حال آنکه چنین نیست! نخستین بار ایشان در سال 1367 به دلیل افشای روابط پنهان حکومت اسلامی با آمریکا و اعتراض به اعدامهای جمعی از مقام ولایتعهدی عزل شدند. به گفتة «بیبیسی»، آیتالله منتظری در سال 1376 نیز به مرجعیت خامنهای اعتراض کرد و به همین دلیل حسینیه و دفتر وی تخریب شد و چند سال تحت «حصر خانگی» قرار گرفت. اما آیتالله منتظری از هیچکس و هیچ چیز نمیترسیدند! از مصاحبه با رسانههای خارجی هم ابائی نداشتند و ... و همچنانکه شاهد بودیم پس از کاروان خردجال طاعون سبز، تمثال مبارکشان زینتبخش «بیبیسی» و رادیوفردا و شرکاء شده بود. به یاد داریم که سه دهة پیش نیز بوقهای استعمار با کوفتن بر طبل «آیتالله خمینی» این موجود وحشی و عربدهجو را به «رهبرکبیر انقلاب» تبدیل کردند.
باری، «بیبیسی» در وصف احوالات آیتالله منتظری، داستانهای فراوان به هم بافته و خلاصه سرگذشت ایشان را تا حد امکان بر بیبیگوزکهائی که در وصف «ائمه» ساخته شده منطبق کرده. از آنجمله است، آنحضرت از شاگردان این حضرت بودند، در راه حق و عدالت به زندان یزید زمان افتادند، شکنجه شدند ولی هرگز در برابر «ظالم» تسلیم نشدند و ... و سرانجام نیز به دست حاکم ظالم شهید شدند! البته این بخش از داستان چند سال دیگر به سرگذشت ایشان افزوده خواهد شد، چرا که فعلاً موضوع فوق محرمانه است.
آوردهاند که شب گذشته، علیخامنهای به «توپ لیزری» ساخت گاوچرانها فرمان داد که حسینعلی منتظری را هدف قرار دهد، باشد که طرفداراناش به کمک شهربانی و ساواک شهر قم را به آشوب کشند و گورکنها بتوانند شرایط را به دوران طلائی نخستوزیری شاپور بختیار بازگردانند و باز هم تل «مردم» را پیرامون شعارهای عوامفریبانه گردآورند، و بر اساس هیچوپوچهائی همچون «استقلال»، «آزادی»، «منافع ملی» و ... ایجاد «اجماع» کنند. سه دهة پیش چنین شد، پس بهتر است مراقب باشیم. اگر مطالبات ملت ایران با آنچه در سال 1357 مطرح میشد تفاوت کرده، اهداف استعمار هیچ تفاوتی نکرده! شاید بهتر باشد بگوئیم مطالبات استعمار از ملت ایران بفزونی یافته. به همین دلیل است که دفتر احمدینژاد برای تطهیر محمد مصدق و پنهان داشتن خیانتهای وی در راه تأمین منافع انگلستان اقدام به انتشار 4 جلد کتاب حاوی «اسناد» نخستوزیری دوران پهلوی میکند!
بارها در مورد خیانتهای مصدق و به ویژه خسارات ملیکردن نفت سخن گفتهایم، پس تکرار مکررات نمیکنیم. فقط این اصل اساسی را گوشزد میکنیم که در ایران، «یکجانبهگرائی» و نقض قوانین و مقررات بینالمللی با توسل به شعار پوچ «استقلال» همواره حرکتی بوده در مسیر تأمین منافع اربابان حکومت در لندن و واشنگتن. این «استقلال» پوشالی با کودتای کلنل آیرونساید پایهگذاری شد و تا زمانی که دست استعمار از ایران کوتاه نشود، حکومت ایران با سر دادن عربدة «استقلال» و «حفظ منافع ملی»، یا «منافع اسلام» و مزخرفاتی از این دست، ضمن سرکوب ما، ثروتهایمان را به بانکهای غرب سرازیر خواهد کرد. تردیدی نیست که برای سرکوب همه جانبة ملت ایران، استعمار ضمن پشتیبانی پنهان از حکومت، در رسانهها خود را مدافع حقوق بشر نیز جلوه دهد تا به این ترتیب راه را برای شورش باز نگاهدارد. به این دلیل است که آنگلوساکسونها با پشتیبانی از حکومت جمکران از حل بحران هستهای ممانعت میکنند و همزمان، جهت ارعاب ملت ایران، زبان به تهدید میگشایند تا مزدوران خود را به یکجانبهگرائی و خروج از «ان. پی. تی» تشویق کنند.
بهترین نمونة یکجانبهگرائی و قانون شکنی، سرباز زدن حکومت اسلامی از اجرای تعهداتی است که آنها را در مذاکرات ژنو و مذاکرات وین پذیرفته بود. همین چند روز پیش بود که متکی، وزیر امورخارجة گورکنها که هیچ نقشی در مذاکرات هستهای ندارد، وارد این مقوله شده و از «تبادل اورانیوم» در «کیش» سخن میگفت. در حالیکه چند روز بعد پرزیدنت مهرورزی به فرانسپرس اعلام داشتند، اگر با زبان خوش با ما صحبت کنند، به تعهداتمان عمل خواهیم کرد! و این سخنان در سایت بیبیسی، مورخ 18 دسامبر 2009 نیز انتشار یافت. این مسائل تزلزل و شکاف در حکومت جمکران را نشان میدهد که بازتاب تضعیف آنگلوساکسونهاست در کل منطقه.
به همین دلیل است که اینان برای ارائة «تصویر قدرتمند» و مستقل و مقتدر از نوکرانشان به تبلیغات عجیب و غریب روی آوردهاند. یک روز توان موشکی جمکرانیها را به رخ شوتوپرتها میکشند، روز دگر اینان را به «سایبرارتش»مجهز میکنند تا سانسور فارسی زبانان روی اینترنت را به ارتش کذا نسبت دهند، حال آنکه سایتها و وبلاگهای ما به طرق مختلف مستقیماً از غرب سانسور میشود. به عنوان نمونه برای کاهش امکان ارتباط مخالفان با ایران، «هشدار ویروس» روی سایتها و وبلاگهائی میگذارند که در کنترل شرکتهای خارجی است و ... و این «خدمات» قهرمانانه از سوی کشورهای غرب در اختیار جمکران قرار گرفته. هم اینان که خود را به گزاف مدافع حقوقبشر میخوانند و برای قربانیان سرکوب در ایران اشک تمساح سرازیر میکنند در واقع حامیان اصلی حکومت اسلامیاند.
در تبلیغات رسانههای اینان است که حکومت اسلامی به تهدید جهانی تبدیل میشود، و یا قصد نابودی اسرائیل میکند. تمام سخنانی که از زبان مقامات حکومت اسلامی و مخالفنمایاناش میشنویم، مطالبات استعمار از ملت ایران است و بس. اگر مسیر این تبلیغات تغییر کند، حکومت جمکران یک شبه تبدیل میشود به دوست صمیمی اسرائیل و مسلم است که در اینصورت اوپوزیسیون مفلوکاش میباید به مخالفت با اسرائیل بپردازد! به عنوان نمونه، در پی اجرای نمایش مهوع پاره کردن عکس خمینی، یکی از نوسوادان مؤنث حکومتی در سایت «گویا» تعریف نوینی از دمکراسی ارائه داده و خواهان حکومتی شده بود که در آن بتوان «عکس امام» را هم پاره کرد!
بله این است «اهداف سیاسی» جیرهخواران صادراتی جمکران به غرب: طرح مسائل ابلهانه و نامربوط جهت به بیراهه کشاندن مطالبات جنبش مدنی. البته باید بگوئیم نخستین بار است که «پاره کردن عکس» به عنوان مطالبات سیاسی مطرح میشود، اما با در نظر گرفتن سابقة درخشان زینب کذا در مزخرفبافی و پوچگوئی جای تعجب نیست. این گلة حماقتگستر و بلاهتنواز از سفلهگان خودی را با ارز حاصل از چپاول نفت به ینگه دنیا صادر کردهاند تا تبدیلشان کنند به «اوپوزیسیون!» چرا که اربابان حکومتاسلامی چنین پنداشتهاند که میتوان با بازگشت به گذشته، سیاستهای دوران جنگ سرد را از نو در جهان اعمال کرد.
به عنوان نمونه رسانههای غرب «نشست کپنهاگ» را که با شکست کامل روبرو شد به عنوان پیروزی در بوق و کرنا گذاشتهاند، و گروه لوتی و عنتر و علاف که روزهاست شمع به دست، در اطراف «بلاسنتر» نمایش روحوضی اجرا میکنند از توافق کپنهاگ انتقاد میکنند، حال آنکه اصولاً هیچ توافقی در کار نبوده. یک ورقه امضاء شده که از نظر حقوقی «الزامآور» هم نیست! به عبارت دیگر، امضا شدن و نشدن آن علیالسویه است! در کپنهاگ، کشورهای جهان سوم هیچ به دست نیاوردند، کشورهای اروپائی هم هیچ از دست ندادند، ولی در پروپاگاندشان چنین گفتند که چین و هند به امضای این توافقنامة پوچ تمایل نداشتند و خلاصه «ما پیروز شدیم!» در صورتیکه این هوچیگری برای تهدید کشورهای جهان سوم به راه افتاده. از یکسو در نشست کذا هیچ به دست نیامد، و از سوی دیگر برای ممانعت از دستیابی به هرگونه توافق ملموس و الزامآور، طی دوازده روز یک نمایش مهوع با 300 هزار علاف در کپنهاگ اجرا میشد. روشنتر بگوئیم، ایالات متحد و شرکاء برای ابتر کردن مطالبات کشورهای دیگر، معادل 30 لشکر را برای ارعاب مخالفانشان به کپنهاگ آورده بودند. باید ببینیم در ماه دسامبر چه کسانی میتوانند مدت 12 روز در دانمارک خیمه و خرگاه بر پا کنند؟ فصل تعطیلات هنوز آغاز نشده. در نتیجه این جمعیت عظیم نه دانشگاهی است، نه کارمند، نه کارگر! اقشار مرفه اروپا هم اهل عربده جوئی در کوچه و خیابان نیستند؛ برنامههای مفرحتری دارند، و در این فصل سال سرشان به کار گرم است، پس باید ببینیم مخارج هتل و خوراک 300 هزار خیابانگرد کذا از کجا تأمین میشود؟ مسلماً «اد میلیبند»، وزیر حفظ محیط زیست انگلستان، که در نشست کپنهاگ مثل سگهار به نمایندة یکی از کشورهای آفریقائی معترض به «پیشنهادات» پوچ سران 30 کشور پارس میکرد، میتواند به ما بگوید سربازان کذا چگونه «بسیج» میشوند.
چون سگ صیاد جنبان کرده دم
سنگ را میکرد ریگ او زیر سم
«اد میلیبند» شباهت عجیبی به آنیکی میلیبند، وزیر امورخارجة بریتانیا داشت و خلاصه قبیلة «میلیبند» کابینة گوردون براون را اشغال کردهاند. بگذریم و بازگردیم به رویاهای فاشیستها برای «بازگشت به گذشته.» به گزارش فرانس پرس، رهبر واتیکان تصمیم گرفته «پی 12»، یکی از پاپهای خوب و نازنازی مدافع آدولف هیتلر را «تبرک» کند. «برنهایم»، خاخام اعظم فرانسه از کلیسا تقاضا کرده از اینکار صرفنظر فرماید و اسرائیل جهت افشای سوابق درخشان «پی 12»، خواهان گشایش آرشیو واتیکان شده. و اما نمونة دیگر روند عادیسازی فاشیسم را در گرجستان مشاهده میکنیم. در این کشور «بنای افتخار»، بنای یادبود سربازانی که طی جنگ دوم جهانی در نبرد با ارتش هیتلر جان باختهاند منفجر شد و دو نفر هم در این انفجار کشته شدند. به گزارش نووستی، مورخ 28 آذرماه سالجاری، قرار بوده «بنای افتخار» بازسازی شود! و اما بهترین نمونة تحریف تاریخ را در جمکران خودمان خواهیم یافت، در همان 4 جلد کتاب حاوی «اسناد مداخلة انگلستان در امور ایران» که در وبلاگ «پشه و اندیشه» به آن اشاره کردیم.
جلد اول این مجموعه به ما میگوید که، طرفداری ایران از آلمان نازی یک «تهمت» بوده و انگلستان بعضی از ایرانیان را به اتهام طرفداری از دولتهای محور ـ آلمان، ایتالیا و ژاپن ـ بازداشت کرده:
«اسناد جلد نخست [...] شامل روابط ايران و انگليس در دورة اشغال کشور توسط متفقين و تحميل پيمان اتحاد سه جانبه [...] مداخله مستقيم در امور [...] ايران با استناد به متن پيماننامة مذکور[...] بازداشت مقامات و مديران دولتي و غيردولتي [...] به اتهام طرفداري از دولتهاي محور[...] و مواردي از اين قبيل [...] اسناد در اين مجلد بيشتر مربوط به سالهاي 1320 تا 1326 است.»
بله طرفداری دولت «مستقل» و مقاماتاش از فاشیستها یک «اتهام» بوده! دروغ میگویند که حکومت مستقل ایران، برای حفظ منافع بریتانیا، با هیتلر همکاری داشته! فقط «اسناد» نخستوزیری پهلوی، ویراست حکومت جمکران واقعیت را بازتاب میدهد چون حکومت جمکران در سنگر حق نشسته! ولی حمایت دولت ایران از دولتهای محور و حضور مستشاران نظامی آلمان نازی در مناطق مرکزی و شمال ایران آنهم تحت حمایت سفارت انگلستان یک واقعیت تاریخی است، که با انتشار چنین مزخرفاتی نمیتوان آنرا پنهان داشت. اگر آرشیو اسناد واتیکان پیرامون جنگ دوم جهانی گشوده شود، مسلماً آرشیو شرکای هیتلر در دو سوی آتلانتیک نیز گشوده خواهد شد و «فاشیست ـ مسلمانهای» جمکران متوجه میشوند که تاریخ را نمیتوان با کاغذپاره تحریف کرد.
حیلههاشان را همه برهم زنم
وآنچ افزایند من بر کم زنم
آب را آرند و من آتش کنم
نوش و خوش گیرند و من ناخوش کنم
به هوش باشیم! اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن هدفی جز سرکوب و به بیراهه کشاندن مطالبات ما ملت ندارند. اینان برای تحقق سیاستهایشان به تجمع مردم، تظاهرات خیابانی و اجماع پیرامون «شعار پوچ» و «والا» نیازمندند. و یکی از راههای ابتر کردن این سیاست، طرح «مطالبات صنفی» و خودداری از شرکت در تظاهرات با اهداف گنگ «سیاسی» است.
خداوند حکومت اسلامی را خیلی دوست دارد، مرگ حسینعلی منتظری ممکن است بتواند زمینه را برای لشکرکشیهای خیابانی طاعون سبز فراهم آورد. اگر حکومت اسلامی تلاش میکند مرگ حسینعلی منتظری را به سکوت برگذار کند، حداقل یک دلیل موجه دارد: تشویق «فاشیست ـ مسلمانها» برای برگزاری مراسم روضه و زوزه و نوحه، و اقدام به دستگیریهای نمایشی جهت گسترش هیاهو و گرم کردن بازار طاعون سبز. در این راستا بوق تفنگفروشان امروز جنجال و هیاهوی رسانهای را آغاز کرد. شیپورهای استعمار به ما میگوید، «مرگ آیتالله حسینعلی منتظری، لیدر اوپوزیسیون، مخالفان را در ماتم فرو برد!» رسانههای غرب، از جمله «یورونیوز» مراسم سوگواری و نوحهخوانی مفصلی برای آیتالله حسینعلی منتظری، «لیدر اوپوزیسیون» به راه انداختند و خلاصه از مردهپرستی و مردهفروشی و مردهنوازی فروگذار نکردند. میدانیم که اینان همچون کفتار از جسد تغذیه میکنند و خلاصه به محض اینکه رایحة دلنشین مرگ در فضا پراکنده شود، بوقهای سازمان ناتو به فغان درآمده، شیون و زاری و ناله و زوزه میآغازند.
یکی از فواید برپائی مراسم روضه و زوزه این است که شما زندگی را فراموش میکنید! چرا که در مراسم مردهپرستی به شما گوشزد خواهد شد که، این جهان فانی است و بیجهت غم جهان فانی نخورید و بجای طرح مطالبات صنفی، به فکر آیندة خود در آن جهان باشید که جاودان است، و احتیاجات مادی نیز درکار نیست. چرا که آنجهان «معنوی» است و نیازهای مادی در آن وجود نخواهد داشت. به عبارت دیگر در آنجهان فرضی یک خداوند وجود دارد که به اهالی «سنگر حق» پاداش میدهد و مخالفانشان را نیز در آتش جهنم کباب میکند. درست مثل دوران طلائی تفتیش عقاید. آنروزهای خوب نیز کلیسا حکومت معنوی را بر اروپا حاکم کرده، خود را «حق» و مخالفان را «باطل» میشمرد، پس «باطلان» را دستگیر کرده و پس از محاکمه در دادگاه مقدس با تقلید از خداوندگار، حکم الهی را در موردشان به اجرا میگذاشت. به این ترتیب در میدان شهر هیزم فراوان میانباشتند و اومانیستها را به عنوان مخالفان خداوند در برابر دیدگان «شهروندان» مردمسالاری دینی در آتش میافکندند تا بقیه هم بدانند، اومانیسم به پایان رسیده ـ این مطلب را اخیراً مهرورزی در کپنهاگ اعلام کرد ـ و اینچنین بود که «عدالت» اجرا میشد!
امروز خبر درگذشت حسینعلی منتظری در سراسر جهان پخش شد، به ویژه در بیبیسی، مورخ 20 دسامبر 2009! و ما متوجه شدیم که حقوقبشر فروشان در دکان حاجیه عبادی که چندی پیش در روز جهانی حقوق بشر تندیس کذا را به آیتالله منتظری اهداء کرده بودند دروغ گفتهاند! بیانیة دکان عبادی حاکی از این بود که آیتالله منتظری از سال 1360 با کشتار و سرکوب ملت ایران مخالفت کردهاند، حال آنکه چنین نیست! نخستین بار ایشان در سال 1367 به دلیل افشای روابط پنهان حکومت اسلامی با آمریکا و اعتراض به اعدامهای جمعی از مقام ولایتعهدی عزل شدند. به گفتة «بیبیسی»، آیتالله منتظری در سال 1376 نیز به مرجعیت خامنهای اعتراض کرد و به همین دلیل حسینیه و دفتر وی تخریب شد و چند سال تحت «حصر خانگی» قرار گرفت. اما آیتالله منتظری از هیچکس و هیچ چیز نمیترسیدند! از مصاحبه با رسانههای خارجی هم ابائی نداشتند و ... و همچنانکه شاهد بودیم پس از کاروان خردجال طاعون سبز، تمثال مبارکشان زینتبخش «بیبیسی» و رادیوفردا و شرکاء شده بود. به یاد داریم که سه دهة پیش نیز بوقهای استعمار با کوفتن بر طبل «آیتالله خمینی» این موجود وحشی و عربدهجو را به «رهبرکبیر انقلاب» تبدیل کردند.
باری، «بیبیسی» در وصف احوالات آیتالله منتظری، داستانهای فراوان به هم بافته و خلاصه سرگذشت ایشان را تا حد امکان بر بیبیگوزکهائی که در وصف «ائمه» ساخته شده منطبق کرده. از آنجمله است، آنحضرت از شاگردان این حضرت بودند، در راه حق و عدالت به زندان یزید زمان افتادند، شکنجه شدند ولی هرگز در برابر «ظالم» تسلیم نشدند و ... و سرانجام نیز به دست حاکم ظالم شهید شدند! البته این بخش از داستان چند سال دیگر به سرگذشت ایشان افزوده خواهد شد، چرا که فعلاً موضوع فوق محرمانه است.
آوردهاند که شب گذشته، علیخامنهای به «توپ لیزری» ساخت گاوچرانها فرمان داد که حسینعلی منتظری را هدف قرار دهد، باشد که طرفداراناش به کمک شهربانی و ساواک شهر قم را به آشوب کشند و گورکنها بتوانند شرایط را به دوران طلائی نخستوزیری شاپور بختیار بازگردانند و باز هم تل «مردم» را پیرامون شعارهای عوامفریبانه گردآورند، و بر اساس هیچوپوچهائی همچون «استقلال»، «آزادی»، «منافع ملی» و ... ایجاد «اجماع» کنند. سه دهة پیش چنین شد، پس بهتر است مراقب باشیم. اگر مطالبات ملت ایران با آنچه در سال 1357 مطرح میشد تفاوت کرده، اهداف استعمار هیچ تفاوتی نکرده! شاید بهتر باشد بگوئیم مطالبات استعمار از ملت ایران بفزونی یافته. به همین دلیل است که دفتر احمدینژاد برای تطهیر محمد مصدق و پنهان داشتن خیانتهای وی در راه تأمین منافع انگلستان اقدام به انتشار 4 جلد کتاب حاوی «اسناد» نخستوزیری دوران پهلوی میکند!
بارها در مورد خیانتهای مصدق و به ویژه خسارات ملیکردن نفت سخن گفتهایم، پس تکرار مکررات نمیکنیم. فقط این اصل اساسی را گوشزد میکنیم که در ایران، «یکجانبهگرائی» و نقض قوانین و مقررات بینالمللی با توسل به شعار پوچ «استقلال» همواره حرکتی بوده در مسیر تأمین منافع اربابان حکومت در لندن و واشنگتن. این «استقلال» پوشالی با کودتای کلنل آیرونساید پایهگذاری شد و تا زمانی که دست استعمار از ایران کوتاه نشود، حکومت ایران با سر دادن عربدة «استقلال» و «حفظ منافع ملی»، یا «منافع اسلام» و مزخرفاتی از این دست، ضمن سرکوب ما، ثروتهایمان را به بانکهای غرب سرازیر خواهد کرد. تردیدی نیست که برای سرکوب همه جانبة ملت ایران، استعمار ضمن پشتیبانی پنهان از حکومت، در رسانهها خود را مدافع حقوق بشر نیز جلوه دهد تا به این ترتیب راه را برای شورش باز نگاهدارد. به این دلیل است که آنگلوساکسونها با پشتیبانی از حکومت جمکران از حل بحران هستهای ممانعت میکنند و همزمان، جهت ارعاب ملت ایران، زبان به تهدید میگشایند تا مزدوران خود را به یکجانبهگرائی و خروج از «ان. پی. تی» تشویق کنند.
بهترین نمونة یکجانبهگرائی و قانون شکنی، سرباز زدن حکومت اسلامی از اجرای تعهداتی است که آنها را در مذاکرات ژنو و مذاکرات وین پذیرفته بود. همین چند روز پیش بود که متکی، وزیر امورخارجة گورکنها که هیچ نقشی در مذاکرات هستهای ندارد، وارد این مقوله شده و از «تبادل اورانیوم» در «کیش» سخن میگفت. در حالیکه چند روز بعد پرزیدنت مهرورزی به فرانسپرس اعلام داشتند، اگر با زبان خوش با ما صحبت کنند، به تعهداتمان عمل خواهیم کرد! و این سخنان در سایت بیبیسی، مورخ 18 دسامبر 2009 نیز انتشار یافت. این مسائل تزلزل و شکاف در حکومت جمکران را نشان میدهد که بازتاب تضعیف آنگلوساکسونهاست در کل منطقه.
به همین دلیل است که اینان برای ارائة «تصویر قدرتمند» و مستقل و مقتدر از نوکرانشان به تبلیغات عجیب و غریب روی آوردهاند. یک روز توان موشکی جمکرانیها را به رخ شوتوپرتها میکشند، روز دگر اینان را به «سایبرارتش»مجهز میکنند تا سانسور فارسی زبانان روی اینترنت را به ارتش کذا نسبت دهند، حال آنکه سایتها و وبلاگهای ما به طرق مختلف مستقیماً از غرب سانسور میشود. به عنوان نمونه برای کاهش امکان ارتباط مخالفان با ایران، «هشدار ویروس» روی سایتها و وبلاگهائی میگذارند که در کنترل شرکتهای خارجی است و ... و این «خدمات» قهرمانانه از سوی کشورهای غرب در اختیار جمکران قرار گرفته. هم اینان که خود را به گزاف مدافع حقوقبشر میخوانند و برای قربانیان سرکوب در ایران اشک تمساح سرازیر میکنند در واقع حامیان اصلی حکومت اسلامیاند.
در تبلیغات رسانههای اینان است که حکومت اسلامی به تهدید جهانی تبدیل میشود، و یا قصد نابودی اسرائیل میکند. تمام سخنانی که از زبان مقامات حکومت اسلامی و مخالفنمایاناش میشنویم، مطالبات استعمار از ملت ایران است و بس. اگر مسیر این تبلیغات تغییر کند، حکومت جمکران یک شبه تبدیل میشود به دوست صمیمی اسرائیل و مسلم است که در اینصورت اوپوزیسیون مفلوکاش میباید به مخالفت با اسرائیل بپردازد! به عنوان نمونه، در پی اجرای نمایش مهوع پاره کردن عکس خمینی، یکی از نوسوادان مؤنث حکومتی در سایت «گویا» تعریف نوینی از دمکراسی ارائه داده و خواهان حکومتی شده بود که در آن بتوان «عکس امام» را هم پاره کرد!
بله این است «اهداف سیاسی» جیرهخواران صادراتی جمکران به غرب: طرح مسائل ابلهانه و نامربوط جهت به بیراهه کشاندن مطالبات جنبش مدنی. البته باید بگوئیم نخستین بار است که «پاره کردن عکس» به عنوان مطالبات سیاسی مطرح میشود، اما با در نظر گرفتن سابقة درخشان زینب کذا در مزخرفبافی و پوچگوئی جای تعجب نیست. این گلة حماقتگستر و بلاهتنواز از سفلهگان خودی را با ارز حاصل از چپاول نفت به ینگه دنیا صادر کردهاند تا تبدیلشان کنند به «اوپوزیسیون!» چرا که اربابان حکومتاسلامی چنین پنداشتهاند که میتوان با بازگشت به گذشته، سیاستهای دوران جنگ سرد را از نو در جهان اعمال کرد.
به عنوان نمونه رسانههای غرب «نشست کپنهاگ» را که با شکست کامل روبرو شد به عنوان پیروزی در بوق و کرنا گذاشتهاند، و گروه لوتی و عنتر و علاف که روزهاست شمع به دست، در اطراف «بلاسنتر» نمایش روحوضی اجرا میکنند از توافق کپنهاگ انتقاد میکنند، حال آنکه اصولاً هیچ توافقی در کار نبوده. یک ورقه امضاء شده که از نظر حقوقی «الزامآور» هم نیست! به عبارت دیگر، امضا شدن و نشدن آن علیالسویه است! در کپنهاگ، کشورهای جهان سوم هیچ به دست نیاوردند، کشورهای اروپائی هم هیچ از دست ندادند، ولی در پروپاگاندشان چنین گفتند که چین و هند به امضای این توافقنامة پوچ تمایل نداشتند و خلاصه «ما پیروز شدیم!» در صورتیکه این هوچیگری برای تهدید کشورهای جهان سوم به راه افتاده. از یکسو در نشست کذا هیچ به دست نیامد، و از سوی دیگر برای ممانعت از دستیابی به هرگونه توافق ملموس و الزامآور، طی دوازده روز یک نمایش مهوع با 300 هزار علاف در کپنهاگ اجرا میشد. روشنتر بگوئیم، ایالات متحد و شرکاء برای ابتر کردن مطالبات کشورهای دیگر، معادل 30 لشکر را برای ارعاب مخالفانشان به کپنهاگ آورده بودند. باید ببینیم در ماه دسامبر چه کسانی میتوانند مدت 12 روز در دانمارک خیمه و خرگاه بر پا کنند؟ فصل تعطیلات هنوز آغاز نشده. در نتیجه این جمعیت عظیم نه دانشگاهی است، نه کارمند، نه کارگر! اقشار مرفه اروپا هم اهل عربده جوئی در کوچه و خیابان نیستند؛ برنامههای مفرحتری دارند، و در این فصل سال سرشان به کار گرم است، پس باید ببینیم مخارج هتل و خوراک 300 هزار خیابانگرد کذا از کجا تأمین میشود؟ مسلماً «اد میلیبند»، وزیر حفظ محیط زیست انگلستان، که در نشست کپنهاگ مثل سگهار به نمایندة یکی از کشورهای آفریقائی معترض به «پیشنهادات» پوچ سران 30 کشور پارس میکرد، میتواند به ما بگوید سربازان کذا چگونه «بسیج» میشوند.
چون سگ صیاد جنبان کرده دم
سنگ را میکرد ریگ او زیر سم
«اد میلیبند» شباهت عجیبی به آنیکی میلیبند، وزیر امورخارجة بریتانیا داشت و خلاصه قبیلة «میلیبند» کابینة گوردون براون را اشغال کردهاند. بگذریم و بازگردیم به رویاهای فاشیستها برای «بازگشت به گذشته.» به گزارش فرانس پرس، رهبر واتیکان تصمیم گرفته «پی 12»، یکی از پاپهای خوب و نازنازی مدافع آدولف هیتلر را «تبرک» کند. «برنهایم»، خاخام اعظم فرانسه از کلیسا تقاضا کرده از اینکار صرفنظر فرماید و اسرائیل جهت افشای سوابق درخشان «پی 12»، خواهان گشایش آرشیو واتیکان شده. و اما نمونة دیگر روند عادیسازی فاشیسم را در گرجستان مشاهده میکنیم. در این کشور «بنای افتخار»، بنای یادبود سربازانی که طی جنگ دوم جهانی در نبرد با ارتش هیتلر جان باختهاند منفجر شد و دو نفر هم در این انفجار کشته شدند. به گزارش نووستی، مورخ 28 آذرماه سالجاری، قرار بوده «بنای افتخار» بازسازی شود! و اما بهترین نمونة تحریف تاریخ را در جمکران خودمان خواهیم یافت، در همان 4 جلد کتاب حاوی «اسناد مداخلة انگلستان در امور ایران» که در وبلاگ «پشه و اندیشه» به آن اشاره کردیم.
جلد اول این مجموعه به ما میگوید که، طرفداری ایران از آلمان نازی یک «تهمت» بوده و انگلستان بعضی از ایرانیان را به اتهام طرفداری از دولتهای محور ـ آلمان، ایتالیا و ژاپن ـ بازداشت کرده:
«اسناد جلد نخست [...] شامل روابط ايران و انگليس در دورة اشغال کشور توسط متفقين و تحميل پيمان اتحاد سه جانبه [...] مداخله مستقيم در امور [...] ايران با استناد به متن پيماننامة مذکور[...] بازداشت مقامات و مديران دولتي و غيردولتي [...] به اتهام طرفداري از دولتهاي محور[...] و مواردي از اين قبيل [...] اسناد در اين مجلد بيشتر مربوط به سالهاي 1320 تا 1326 است.»
بله طرفداری دولت «مستقل» و مقاماتاش از فاشیستها یک «اتهام» بوده! دروغ میگویند که حکومت مستقل ایران، برای حفظ منافع بریتانیا، با هیتلر همکاری داشته! فقط «اسناد» نخستوزیری پهلوی، ویراست حکومت جمکران واقعیت را بازتاب میدهد چون حکومت جمکران در سنگر حق نشسته! ولی حمایت دولت ایران از دولتهای محور و حضور مستشاران نظامی آلمان نازی در مناطق مرکزی و شمال ایران آنهم تحت حمایت سفارت انگلستان یک واقعیت تاریخی است، که با انتشار چنین مزخرفاتی نمیتوان آنرا پنهان داشت. اگر آرشیو اسناد واتیکان پیرامون جنگ دوم جهانی گشوده شود، مسلماً آرشیو شرکای هیتلر در دو سوی آتلانتیک نیز گشوده خواهد شد و «فاشیست ـ مسلمانهای» جمکران متوجه میشوند که تاریخ را نمیتوان با کاغذپاره تحریف کرد.
حیلههاشان را همه برهم زنم
وآنچ افزایند من بر کم زنم
آب را آرند و من آتش کنم
نوش و خوش گیرند و من ناخوش کنم
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت