نوبلحسین!
...
بارها گفتهایم باز هم تکرار میکنیم، احساسات به ویژه احساسات منفی همچون خشم و نفرت در فعالیت سیاسی جائی ندارد. به همین دلیل هدف تبلیغات حکومت اسلامی و ارباباناش برانگیختن احساسات ما ملت است. چرا که فقط به این ترتیب میتوان مطالبات منطقی ما را در هیاهوی احساسات به سکوت کشاند و بر حماقت و پفیوزی راه گشود. فقط از این طریق است که میتوان با «نعلین» و «دانشجو» برایمان «رهبرسازی» کرد. ما ملت صغیر و مهجور نیستیم که اجازه دهیم محفل فاشیسم بینالملل با معرفی تل موهوم «3 میلیون دانشجو» و یا «دانشگاهیان» و «آیات عظام» و «مردم» و غیره به عنوان «قیم» و «وکیل»، مطالبات خود را از زبان این گروههای مبهم و ناشناس در بوق بگذارد!
سازمان سیا میفرماید، بدون «خواست مردم» حکومت مشروعیت ندارد و 1400 سال پیش هم امام اول شیعیان به خواست «مردم» از حکومت کنارهگیری کرد! سازمان سیا همچنین ادعا کرده جامعهای که 3 میلیون دانشجو دارد نمیتواند با فریب اداره شود. البته این سخنان گوسالهپسند و ابلهفریب طبق معمول از زبان جیرهخواران استعمار یعنی اکبر بهرمانی و ملاممد خاتمی بیان شده. رادیوفردا، مورخ 6 دسامبر 2009، این اظهارات را منعکس کرده.
اگر اظهارات لوطی و عنتر استعمار در جمکران را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم خواهیم داشت، پیشتر در ایران دانشجو وجود خارجی نداشته، و به همین دلیل بود که امکان حکومت با فریب فراهم آمد! یا اینکه پیشتر حکومت جمکران محبوب ملت ایران بود، به ویژه پس از کودتای سال 1360 که خمینی دجال در مورد برکناری بنیصدر رسماً اظهار داشت، «اگر همه بگویند آری، من میگویم، نه و حق هم با من است» محبوبیت و مردمی بودن حکومت «مو» لای درزش نمیرفت! آنروزها گویا سازمانسیا با امام اول شیعیان و بیبیگوزکهای ساخته و پرداختة توهمات ملایان آشنائی کافی نداشت، در غیراینصورت نمیگذاشت کار به نخست وزیری میرحسین موسوی بکشد!
بله شاید عجیب باشد که حاکمیت ایالات متحد و نوکران شناختهشدهاش در ایران، پس از سیسال جنایت و سرکوب و تاراج چنین اکتشافات بزرگی هم صورت دهند! ولی در واقع هیچ عجیب نیست! چرا که این پوچپردازیها دقیقاً در راستای اظهارات سرکوبگرانه و مزورانة «نوبلحسین اوباما» در اسلو قرار دارد. ایشان در چند جملة کوتاه طرفداران دمکراسی و مخالفان حکومت اسلامی را «حذف» کرده، دست به ستایش از «دیگنیتی آو ریفورمر...» در برمه، زیمبابوه و ایران زدهاند. سران اوپوزیسیون برمه و زیمبابوه را از این بحث کنار میگذاریم و میپردازیم به دارودستة «اصلاحطلبان» یا همان «فاشیست ـ مسلمانها» که مورد لطف و عنایت «حق» یعنی حاکمیت آمریکا قرار گرفتهاند.
اولاً «اصلاحات» تا زمانیکه تعریف نشده، یک قالب پوچ و شعار کودکفریب است، در نتیجه «اصلاحطلب» را نمیتوان چشم بسته مورد تأئید قرار داد. «مستر» پرزیدنت ایالات متحد بیجهت در شیپور اصلاحات میدمند. با سخنرانیهای عوامپسندانه در اسلو این کالای بنجل را نمیتوانند یکبار دیگر به ملت ایران بفروشند. به عبارت دیگر «ریفورمرهای» جمکران همان کودتاچیهای 22 بهمناند، که از زبالهدان استخراج شده و با دست مقدس سازمان سیا در رأس هرم قدرت در ایران قرار گرفتند، و تا به امروز هیچ دستاوردی جز سرکوب و قانونشکنی و عوامفریبی یا جنایت و ساختارشکنی نداشتهاند، به ویژه با برپائی راهپیمائیهای اخیر بر علیه تقلبی که هرگز به اثبات نرسید!
در تاریخ 4 سپتامبر 2009، فرماندة نظامیان آلمان در افغانستان، بدون داشتن «مجوز حمله»، اقدام به بمباران غیرنظامیان افغانستان کرد، چرا که طالبان چند کامیون حامل سوخت ناتو را ربوده بودند. کامیونهای کذا به علت افتادن در گلولای متوقف شده، ربایندگان از محل میگریزند و مردم در محل تجمع میکنند. و ژرمنهای متمدن پس از ردیابی کامیونها، با نقض مقررات «ایساف»، منطقه را بمباران میفرمایند و در این عملیات «قهرمانانه» 140 تن غیرنظامی را در جا به قتل میرسانند و عدة زیادی نیز مجروح میشوند. میدانیم که آلمانها برای «حفظ صلح» در افغانستان لنگر انداختهاند، ولی همة جنایاتشان در رسانهها به سکوت برگذار میشود. اینبار نیز ژرمنها قصد داشتند نقض مقررات «ایساف» و کشتار غیرنظامیان افغان را همچون دیگر نمونهها پنهان فرمایند، در نتیجه ادعا کردند «طالبان» را در این عملیات نابود کردیم، «خسارات جنبی» هم که طبیعی است! بعد معلوم شد طالبان برای شهادت به انتظار سپاهیان آنجلامرکل ننشسته، از محل گریخته بودند. خلاصه یکی دو نفر استعفا دادند تا بالاخره مجبور شدند به همه بگویند «آلمان» به دلیل اینکه جزو بازندگان جنگ دوم جهانی است، در هر حال حق شرکت در عملیات تهاجمی را نداشته! و جناب وزیر دفاعشان که نسب به «گوتنبرگ» معروف میبرند و از کاتولیکهای متعهد و مکتبی به شمار میروند، به دلیل «تقیه» سخت گرفتار شدهاند. و از آنجا که در آلمان «امکانات» فراهم نیست، ایشان نمیتوانند با چادرسیاه و مقنعه از مهلکه بگریزند و باید «تا حدودی» پاسخگوی جنایاتشان باشند. باشد که سال آینده، همچون پرزیدنت اوباما یک نوبل صلح نازنازی نیز به ایشان اهداء شود، و به زبان شیرین آلمانی برایمان یک سخنرانی به طرفداری از «شرافت» و «کرامت» و «بلاهت» و ساختارشکنی ایراد فرمایند. چرا که مشکل بزرگ ما «آریائینژادان» مرزپرگهر باید همان «بلاهت» باشد.
روشنتر بگوئیم الاغها برایمان دردسرساز شدهاند، نه الاغهای واقعی که مانند همة حیوانات محترم و شریفاند و میدانند چه میکنند، الاغهای انساننما که از پیامد گفتار و کردارشان بیخبراند و نمیدانند چه میگویند و چه خواهند کرد! یعنی میپندارند که میدانند، ولی پس از گذشت زمان به نادانی خود پی میبرند. آنگاه به مصداق حکایت سگی که استخوان خود را گم کرد، به آنها میگوئیم، پشیمانی سودی ندارد! به عنوان نمونه بهتر است نگاهی داشته باشیم به تظاهرات همزمان طرفداران حکومت اسلامی و سلطنتطلبان در خارج مرزها، و پخش فیلم آتش زدن پوستر خمینی در داخل.
سلطنتطلبها میگویند، «مرگ بر جمهوری اسلامی»، گروه دیگر هم عربدة «مرگ برشاه» سر میدهد. اینجاست که ابعاد واقعی مشکلات را میتوان مشاهده کرد! رفتار منطقی چیست؟ منطقی این است که سلطنتطلبان شعار زنده باد شاه، و پاینده ایران ودرود برشاه و غیره بدهند و با طاعونیان سبز نیز کاری نداشته باشند. اما از آنجا که هر دو گروه خود را در «سنگر حق»، و مخالف را در «سنگر باطل» میبینند، لازم است که به هر ترتیب ممکن خواهان «مرگ باطل» شوند! در نتیجه رفتار سلطنتطلبان هم از الگوی رفتار ناهنجار مصباحیزدی و جیرهخواران ساواک در غرب پیروی میکند: الگوی مرگ!
پیروان الگوی مرگ، «زبان یکسویه» و آمرانه دارند، خود را «حق» و مخالف را باطل میشمارند و چون در دین اسلام هم شناوراند، «خداوند بخشندة مهربانشان» نه تنها قتل مخالف را مجاز دانسته که هر گونه رفتار غیرمنطقی را به عنوان مبارزه با مخالف جایز میشمارد. حال بپردازیم به پخش فیلم آتش زدن پوستر خمینی از صداوسیمای جذام زدة جمکران. این فیلم با هدف تقویت «الگوی مرگ» یعنی جان بخشیدن به الاغ مردةلازار ساخته و پخش شد، تا مخالفنمایان، یعنی سران طاعون سبز در سنگر خامنهای قرار گیرند و لشکرکشیهای خیابانی رونق گیرد. شاهد بودیم که اکبربهرمانی یک بیانیه صادر کرد و آخوند کروبی و میرحسین موسوی از این عمل «ساختارشکنانه» انتقاد فرمودند، حال آنکه اینان خود در زمرة ساختارشکنان اصلی این خیمهشببازیاند. پس از پخش این فیلم الهی بود که امروز خامنهای نیز در برابر طلاب و «فضلا» به «دیگران» فرمودند، «انتخابات به پایان رسیده، کنار بکشید!» سپس قرار شد «اوباش حوزه» در اعتراض به این توهین بزرگ راهپیمائی کنند. به عبارت دیگر امروز اگر کسی با حکومت جمکران مخالفت کند، در ردة همان کسانی قرار میگیرد که در همان «فیلم» سیمای کریه جمکران تصویر «مقدس» خمینی را آتش زدند، و چهرهشان هم از دید نامحرم پنهان ماند. خلاصه اهرمهای سرکوب برای حفظ حکومت نعلین، و حقنه کردن نعلین به عنوان اوپوزیسیون از هر سو تقویت میشود.
و از آنجمله است اهدای «تندیسحقوقبشر»، به یک مدافع سرسخت احکام توحش به نام آخوند حسینعلی منتظری، و اهدای نوبل صلح به یک مدافع جنگ و جنایت. روز 11 دسامبر 2009، باراک اوباما در اسلو با توسل به دروغ، تهاجم نظامی آمریکا در بالکان، افغانستان و عراق را موجه دانست. میدانیم که حاکمیت ایالات متحد نیز در «سنگر حق» نشسته! هر چند «حق» در جبهة یانکیها دستار و نعلین نداشته باشد! و با تکیه بر همین جایگاه الهی بود، که باراک اوباما در سخنرانی خود در اسلو، مدافعان دمکراسی را در ایران «بمباران» کرد.
همچنانکه در وبلاگ «نوبلحسینی» گفتیم، رادیوفردا سخنان باراک اوباما را تحریف کرده، و به همچنین است در مورد «صدای آمریکا.» دیگر رسانههای فارسی زبان را از این بحث کنار میگذاریم چرا که اینان خط تبلیغاتی خود را مستقیماً از آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک میگیرند. بیبیسی که همواره در «خط امام» حرکت میکند و بارها تبلیغات مزورانهاش را بررسی کردهایم. پس برای بحث امروز به «رادیوفردا» و «صدای آمریکا» اکتفا میکنیم. هر دو رسانه با تحریف سخنان رئیس جمهور ایالات متحد آن را از چارچوب معاصر خود خارج کرده در چارچوب ادبیات «ارزشی» قرار داده و سخن از«شرافت» به میان آوردهاند. رادیوفردا که کارش درست است؛ از زبان اوباما به شرافت راهپیمایان «شهادت» داده بود. اما صدای آمریکا فقط از واژة «شرافت» استفادة بهینه کرده! البته دلیل تحریف برای ما روشن است، استعمار میکوشد فضای سیاسی ایران را به صورت کاذب دوقطبی کند، و بدون تکیه بر مقدسات «دینی» یا «بومی» ایجاد دو قطب کذا امکانپذیر نخواهد بود.
در ادبیات حماسی «دینی»، واژة «شرافت» جایگاه ویژهای دارد. این واژه همزمان به شرافت «اخلاقی» و «ناموسی» ارجاع میدهد.
به عبارت دیگر واژة کذا از نظر «بار ارزشی» از دیگر واژگان انسانستیز نظیر، «کرامت» و «غیرت» و «اطاعت» و غیره اهمیت بیشتری دارد، و همزمان به مرد و زن و روابط جنسی نیز مرتبط میشود. در قاموس پیروان ادیان ابراهیمی شرافت مرد در گرو شرافت زن قرار گرفته، و شرافت زن نیز زیر دامناش قرار دارد. در نتیجه بیشرافتی زن گریبانگیر مردهای خانوادهاش میشود: پدر، همسر، برادر، و ... و به همین دلیل است که «قتلهای ناموسی» در احکام توحش دین امری است پذیرفته شده و مورد تأئید کتب مقدس ادیان ابراهیمی. خلاصه، موسی و عیسی و محمد برداشت یکسانی از شرافت دارند که با زن و روابط جنسی پیوند مستقیم یافته و اعمال خشونت بر زنان در همین چارچوب کاملاً توجیه میشود. حال آنکه واژة «کرامت» فاقد چنین «فواید» زنستیزی است! این است دلیل واقعی «تبدیل» واژة «دیگنیتی» به «شرافت» در ترجمههای زبان فارسی.
همچنانکه در وبلاگ «دیگنیتی و نفت» گفتیم، سخنان اوباما در مورد برمه، زیمبابوه و ایران با عبارت «دیگنیتی آو ریفورمر» آغاز شد که صدای آمریکا آنرا چنین ترجمه کرده:
«ما شاهد شرافت بیهیاهوی اصلاحگرانی همچون آنگسان سوچی، شجاعت مردم زیمبابوه که در برابر ضرب و شتم به پای صندوقهای رای آمدند و راهپیمائی آرام صدها هزار نفر در خیابانهای ایران هستیم.»
یادآور شویم در این وبلاگ واژة «شرافت» را مد نظر داریم که در رسانههای فارسی زبان ایالات متحد، یعنی رادیوفردا و صدای آمریکا به عنوان معادل «دیگنیتی» قرار گرفته. بررسی کل سخنرانی اوباما را به فرصتی دیگر موکول میکنیم. میبینیم که بر خلاف رادیوفردا، صدای آمریکا دیگر از زبان اوباما «شهادت» نمیدهد، بلکه ایشان در این رسانه «شاهد» میشوند و مشاهده میفرمایند! ولی واژة «شرافت» در «صدای آمریکا» همچنان پابرجا و استوار باقی میماند و گویا ما ملت باید آن را به عنوان «مجسمة آزادی» بپذیریم. در کمال تأسف هیچ مترجمی نمیتواند «شرافت» را در ترادف با «دیگنیتی» قرار دهد چرا که در اینصورت کیفیت کارش را به زیر سوال میبرد. اگر چنین «ترادفی» میبینیم، بدانیم و آگاه باشیم که اگر واژة «دیگنیتی» را در تاریخ 11 دسامبر 2009 یک نفر در «گفتار فردی خود» به کار برده، رسانههای وابسته به حکومت ایالات متحد آن را به قرون وسطی برده، «شرافت» ترجمه کردهاند!
روشنتر بگوئیم اوباما زمانیکه موضوع ایران برمه و زیمبابوه را مطرح کرده از مسائل معاصر یعنی از مسائل هزارة سوم یاد میکند. پیش از ادامة مطلب پرانتزی باز کنیم و یادآور شویم که، در وبلاگ «حق موهن»، به نقل از فیگارو به «صدور پردة بکارت از چین به کشورهای عرب مسلماننشین» اشاره کردهایم. یکی از کاربران در مورد ناموس و شرافت نزد مسلمانان در سایت فیگارو پیامی گذاشته بود که برای دریافت ابعاد موهن واژة «شرافت» مجدداً بخشی از آنرا در همینجا نقل میکنیم:
«قرمساق خشمگین، پرسوناژ اصلی جهان مسلمانان است. در تخیلات این جامعة چوپانی و پدرسالار، که دو نسل پیش در آن ربودن چارپایان فعالیت مهمی به شمار میآمد (زنان به عنوان بخشی از احشام، در برابر احشام به عنوان مهریه رد و بدل میشوند)، تعجبی ندارد که ناموس (و سرمایه) خانوادگی زیر دامن دختران قرار داشته باشد. از اینرو جنایت و خونریزی در این جامعة مزور و دورو، به صورت قتلهای ناموسی بروز میکند. [...]»
حال که ابعاد ارزشی واژة جادوئی «شرافت» را مشاهده کردیم، بازگردیم به تحریف سخنرانی اوباما. اوباما از زبان خود، در زمان و مکان مشخص یعنی در اسلو و در تاریخ 11 دسامبر 2009 به رخدادهائی اشاره دارد که طی چند ماه اخیر در زمان و مکان مشخص و به «دلائل مشخص» در برابر دیدگان جهانیان به وقوع پیوسته. رئیس جمهور آمریکا در مورد این مسائل «اظهارنظر» کرده، و برای بیان نظرات خود به آیات کتاب مقدس و متون قرون وسطی متوسل نشده. خلاصه کنیم، اوباما از زبان انسانی سخن میگوید که در هزارة سوم در جایگاه ریاست جمهور دمکراسی آمریکا قرار گرفته. بنابراین چنین فردی حتی اگر باورهای مذهبی عمیق هم داشته باشد، در مقام رئیس قوهمجریة یک دمکراسی نمیتواند هنگام دریافت نوبل صلح، در برابر رسانههای جهان از واژگان واپسگرا و گنگ فئودال در چارچوب مفاهیم متحجر آیات الهی استفاده کند. نتیجتاً خارج از نقل قول و سخنان پیشینیان، همة واژگانی که از سوی اوباما استفاده شده میباید بدون هیچ بحثوگفتگوئی در مفهوم معاصر و کنونی خود «ترجمه» شود.
اما رسانههای فارسی زبان از قماش «صدای آمریکا» و «رادیو فردا» واژگان اوباما را از چارچوب معاصرشان خارج میکنند و آنها را به گذشتههای دور به ناکجاآباد میبرند، به آنجا که هنوز ارزشهای مقدس حاکم است. و در چنین مکان مقدسی «دیگنیتی» میباید از نظر مترجمین «سخندان» این رسانههای استعماری با ارزشهای دینی و قومی و بومی نیز همخوانی پیدا کند! در نتیجه، این واژه را نه به «شایستگی» و «لیاقت» و «استحقاق» و «سربلندی»، که به «شرافت» ترجمه میکنند! و به این ترتیب است که موسوی و خاتمی و کروبی تبدیل میشوند به الگوهای «شرافت» و همة آنهائیکه در پی شایعهسازی گروه موسوی، با شعار مضحک «رأی من کو» در کوچه و خیابان تجمع کرده بودند، از جمله اوباش گروه رحیمصفوی و محسن رضائی، همگی ساکنان «سنگر شرافت» میشوند! و منطقاً همة آنهائی که در این لشکرکشی استحماری شرکت نکردهاند، از جمله نویسندة این وبلاگ و همفکراناش جایشان در جبهة «بیشرافتی» است! خلاصة مطلب ما میباید مورد سرزنش قرار گیریم. حال آنکه موضوع هیچ ارتباطی با مسائل ناموسی و شرافت و غیره ندارد! قسمت اعظم ایرانیان هم با موسوی و «اصلاح طلبان» مخالفاند و هم با مهرورزی و دلیلی نمیبینند که وارد جنگ زرگری این دو گروه جنایتکار شوند. رادیو فردا و صدای آمریکا با تحریف سخنان اوباما در واقع مخالفان کل حکومت اسلامی را «طرفدار احمدینژاد» معرفی میکنند، همچنانکه شخص اوباما نیز تلویحاً آنان را «نالایق» و «ناشایست» دانسته.
باید بگوئیم چنین بیشرمی و وقاحتی را فقط در پروپاگاند یک نظام استعمارگر و ضدانسانی میتوان مشاهده کرد. حاکمیت ایالات متحد از زبان رئیس جمهور خود ما طرفداران دمکراسی و حقوق بشر را در ایران آشکارا بیلیاقت و ناشایست معرفی میکند، و همزمان شاخکهایاش در رادیو فردا و صدای آمریکا ما را در کنار نوکرانشان در سنگر «بیشرافتی» هم مینشانند تا به این وسیله برای یک گروه دیگر از جیرهخواران وفادارشان یعنی پیروان خط امام «کسب وجهه» کنند. پروپاگاند سازمان سیا در واقع با یک تیر چندین و چند نشان را هدف قرار داده، حذف مدافعان دمکراسی، و استقرار پیروان خط توحش و خیانت در جایگاه رهبری اوپوزیسیون!
اینگونه است که رفتار انسانستیز و رذیلانة امثال «میمته» توسط شبکههای خبرسازی «توجیه» میشود، چرا که ایشان مخالف احمدینژاد به شمار میروند در نتیجه هر عملی که انجام دهند، پسندیده و نیکو و دلفریب خواهد بود! در صورتیکه اصلاً چنین نیست! آنها که به بهانة طرفداری از «میمته» با چادر و مقنعه راهپیمائی میکنند، پیروی از شیوههای انسانستیز حکومت اسلامی را «شیوة مبارزه» میدانند. حال آنکه برای مبارزه با مشتی جنایتکار و مزدور و متقلب نظیر موسوی و کروبی و مهرورزی، ملت ایران نمیباید خود به مشتی جنایتکار و متقلب تبدیل شود!
راهپیمایان محترم! سرنا را از سر گشادش میزنید. چرا که دیگ احساسات مردم پرستانهتان به جوش آمده! بیدلیل نیست که رسانههای عموسام از «شرافت» شما اینهمه تجلیل میکنند. اینان در واقع شما را در جایگاه همان «قرمساق خشمگین» نشاندهاند. همچنانکه آلمان، طالبان ربایندة کامیونهای ناتو را بجای قربانیان غیرنظامی بمباران وحشیانة خود نشانده، و شبکة وزارت دفاع این حکومت «قانونی» روزها و روزها به دروغ ادعا میکرد در این حمله طالبان را به قتل رسانده. اما اگر وزیر دفاع «تیتیش مامانی» آلمان پس از گذشت حدود دو ماه پایشان روی پوست خربزه لیز خورد، افتضاح برخورد «نوبلحسین اوباما» به دو ماه نیز نخواهد کشید.
سازمان سیا میفرماید، بدون «خواست مردم» حکومت مشروعیت ندارد و 1400 سال پیش هم امام اول شیعیان به خواست «مردم» از حکومت کنارهگیری کرد! سازمان سیا همچنین ادعا کرده جامعهای که 3 میلیون دانشجو دارد نمیتواند با فریب اداره شود. البته این سخنان گوسالهپسند و ابلهفریب طبق معمول از زبان جیرهخواران استعمار یعنی اکبر بهرمانی و ملاممد خاتمی بیان شده. رادیوفردا، مورخ 6 دسامبر 2009، این اظهارات را منعکس کرده.
اگر اظهارات لوطی و عنتر استعمار در جمکران را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم خواهیم داشت، پیشتر در ایران دانشجو وجود خارجی نداشته، و به همین دلیل بود که امکان حکومت با فریب فراهم آمد! یا اینکه پیشتر حکومت جمکران محبوب ملت ایران بود، به ویژه پس از کودتای سال 1360 که خمینی دجال در مورد برکناری بنیصدر رسماً اظهار داشت، «اگر همه بگویند آری، من میگویم، نه و حق هم با من است» محبوبیت و مردمی بودن حکومت «مو» لای درزش نمیرفت! آنروزها گویا سازمانسیا با امام اول شیعیان و بیبیگوزکهای ساخته و پرداختة توهمات ملایان آشنائی کافی نداشت، در غیراینصورت نمیگذاشت کار به نخست وزیری میرحسین موسوی بکشد!
بله شاید عجیب باشد که حاکمیت ایالات متحد و نوکران شناختهشدهاش در ایران، پس از سیسال جنایت و سرکوب و تاراج چنین اکتشافات بزرگی هم صورت دهند! ولی در واقع هیچ عجیب نیست! چرا که این پوچپردازیها دقیقاً در راستای اظهارات سرکوبگرانه و مزورانة «نوبلحسین اوباما» در اسلو قرار دارد. ایشان در چند جملة کوتاه طرفداران دمکراسی و مخالفان حکومت اسلامی را «حذف» کرده، دست به ستایش از «دیگنیتی آو ریفورمر...» در برمه، زیمبابوه و ایران زدهاند. سران اوپوزیسیون برمه و زیمبابوه را از این بحث کنار میگذاریم و میپردازیم به دارودستة «اصلاحطلبان» یا همان «فاشیست ـ مسلمانها» که مورد لطف و عنایت «حق» یعنی حاکمیت آمریکا قرار گرفتهاند.
اولاً «اصلاحات» تا زمانیکه تعریف نشده، یک قالب پوچ و شعار کودکفریب است، در نتیجه «اصلاحطلب» را نمیتوان چشم بسته مورد تأئید قرار داد. «مستر» پرزیدنت ایالات متحد بیجهت در شیپور اصلاحات میدمند. با سخنرانیهای عوامپسندانه در اسلو این کالای بنجل را نمیتوانند یکبار دیگر به ملت ایران بفروشند. به عبارت دیگر «ریفورمرهای» جمکران همان کودتاچیهای 22 بهمناند، که از زبالهدان استخراج شده و با دست مقدس سازمان سیا در رأس هرم قدرت در ایران قرار گرفتند، و تا به امروز هیچ دستاوردی جز سرکوب و قانونشکنی و عوامفریبی یا جنایت و ساختارشکنی نداشتهاند، به ویژه با برپائی راهپیمائیهای اخیر بر علیه تقلبی که هرگز به اثبات نرسید!
در تاریخ 4 سپتامبر 2009، فرماندة نظامیان آلمان در افغانستان، بدون داشتن «مجوز حمله»، اقدام به بمباران غیرنظامیان افغانستان کرد، چرا که طالبان چند کامیون حامل سوخت ناتو را ربوده بودند. کامیونهای کذا به علت افتادن در گلولای متوقف شده، ربایندگان از محل میگریزند و مردم در محل تجمع میکنند. و ژرمنهای متمدن پس از ردیابی کامیونها، با نقض مقررات «ایساف»، منطقه را بمباران میفرمایند و در این عملیات «قهرمانانه» 140 تن غیرنظامی را در جا به قتل میرسانند و عدة زیادی نیز مجروح میشوند. میدانیم که آلمانها برای «حفظ صلح» در افغانستان لنگر انداختهاند، ولی همة جنایاتشان در رسانهها به سکوت برگذار میشود. اینبار نیز ژرمنها قصد داشتند نقض مقررات «ایساف» و کشتار غیرنظامیان افغان را همچون دیگر نمونهها پنهان فرمایند، در نتیجه ادعا کردند «طالبان» را در این عملیات نابود کردیم، «خسارات جنبی» هم که طبیعی است! بعد معلوم شد طالبان برای شهادت به انتظار سپاهیان آنجلامرکل ننشسته، از محل گریخته بودند. خلاصه یکی دو نفر استعفا دادند تا بالاخره مجبور شدند به همه بگویند «آلمان» به دلیل اینکه جزو بازندگان جنگ دوم جهانی است، در هر حال حق شرکت در عملیات تهاجمی را نداشته! و جناب وزیر دفاعشان که نسب به «گوتنبرگ» معروف میبرند و از کاتولیکهای متعهد و مکتبی به شمار میروند، به دلیل «تقیه» سخت گرفتار شدهاند. و از آنجا که در آلمان «امکانات» فراهم نیست، ایشان نمیتوانند با چادرسیاه و مقنعه از مهلکه بگریزند و باید «تا حدودی» پاسخگوی جنایاتشان باشند. باشد که سال آینده، همچون پرزیدنت اوباما یک نوبل صلح نازنازی نیز به ایشان اهداء شود، و به زبان شیرین آلمانی برایمان یک سخنرانی به طرفداری از «شرافت» و «کرامت» و «بلاهت» و ساختارشکنی ایراد فرمایند. چرا که مشکل بزرگ ما «آریائینژادان» مرزپرگهر باید همان «بلاهت» باشد.
روشنتر بگوئیم الاغها برایمان دردسرساز شدهاند، نه الاغهای واقعی که مانند همة حیوانات محترم و شریفاند و میدانند چه میکنند، الاغهای انساننما که از پیامد گفتار و کردارشان بیخبراند و نمیدانند چه میگویند و چه خواهند کرد! یعنی میپندارند که میدانند، ولی پس از گذشت زمان به نادانی خود پی میبرند. آنگاه به مصداق حکایت سگی که استخوان خود را گم کرد، به آنها میگوئیم، پشیمانی سودی ندارد! به عنوان نمونه بهتر است نگاهی داشته باشیم به تظاهرات همزمان طرفداران حکومت اسلامی و سلطنتطلبان در خارج مرزها، و پخش فیلم آتش زدن پوستر خمینی در داخل.
سلطنتطلبها میگویند، «مرگ بر جمهوری اسلامی»، گروه دیگر هم عربدة «مرگ برشاه» سر میدهد. اینجاست که ابعاد واقعی مشکلات را میتوان مشاهده کرد! رفتار منطقی چیست؟ منطقی این است که سلطنتطلبان شعار زنده باد شاه، و پاینده ایران ودرود برشاه و غیره بدهند و با طاعونیان سبز نیز کاری نداشته باشند. اما از آنجا که هر دو گروه خود را در «سنگر حق»، و مخالف را در «سنگر باطل» میبینند، لازم است که به هر ترتیب ممکن خواهان «مرگ باطل» شوند! در نتیجه رفتار سلطنتطلبان هم از الگوی رفتار ناهنجار مصباحیزدی و جیرهخواران ساواک در غرب پیروی میکند: الگوی مرگ!
پیروان الگوی مرگ، «زبان یکسویه» و آمرانه دارند، خود را «حق» و مخالف را باطل میشمارند و چون در دین اسلام هم شناوراند، «خداوند بخشندة مهربانشان» نه تنها قتل مخالف را مجاز دانسته که هر گونه رفتار غیرمنطقی را به عنوان مبارزه با مخالف جایز میشمارد. حال بپردازیم به پخش فیلم آتش زدن پوستر خمینی از صداوسیمای جذام زدة جمکران. این فیلم با هدف تقویت «الگوی مرگ» یعنی جان بخشیدن به الاغ مردةلازار ساخته و پخش شد، تا مخالفنمایان، یعنی سران طاعون سبز در سنگر خامنهای قرار گیرند و لشکرکشیهای خیابانی رونق گیرد. شاهد بودیم که اکبربهرمانی یک بیانیه صادر کرد و آخوند کروبی و میرحسین موسوی از این عمل «ساختارشکنانه» انتقاد فرمودند، حال آنکه اینان خود در زمرة ساختارشکنان اصلی این خیمهشببازیاند. پس از پخش این فیلم الهی بود که امروز خامنهای نیز در برابر طلاب و «فضلا» به «دیگران» فرمودند، «انتخابات به پایان رسیده، کنار بکشید!» سپس قرار شد «اوباش حوزه» در اعتراض به این توهین بزرگ راهپیمائی کنند. به عبارت دیگر امروز اگر کسی با حکومت جمکران مخالفت کند، در ردة همان کسانی قرار میگیرد که در همان «فیلم» سیمای کریه جمکران تصویر «مقدس» خمینی را آتش زدند، و چهرهشان هم از دید نامحرم پنهان ماند. خلاصه اهرمهای سرکوب برای حفظ حکومت نعلین، و حقنه کردن نعلین به عنوان اوپوزیسیون از هر سو تقویت میشود.
و از آنجمله است اهدای «تندیسحقوقبشر»، به یک مدافع سرسخت احکام توحش به نام آخوند حسینعلی منتظری، و اهدای نوبل صلح به یک مدافع جنگ و جنایت. روز 11 دسامبر 2009، باراک اوباما در اسلو با توسل به دروغ، تهاجم نظامی آمریکا در بالکان، افغانستان و عراق را موجه دانست. میدانیم که حاکمیت ایالات متحد نیز در «سنگر حق» نشسته! هر چند «حق» در جبهة یانکیها دستار و نعلین نداشته باشد! و با تکیه بر همین جایگاه الهی بود، که باراک اوباما در سخنرانی خود در اسلو، مدافعان دمکراسی را در ایران «بمباران» کرد.
همچنانکه در وبلاگ «نوبلحسینی» گفتیم، رادیوفردا سخنان باراک اوباما را تحریف کرده، و به همچنین است در مورد «صدای آمریکا.» دیگر رسانههای فارسی زبان را از این بحث کنار میگذاریم چرا که اینان خط تبلیغاتی خود را مستقیماً از آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک میگیرند. بیبیسی که همواره در «خط امام» حرکت میکند و بارها تبلیغات مزورانهاش را بررسی کردهایم. پس برای بحث امروز به «رادیوفردا» و «صدای آمریکا» اکتفا میکنیم. هر دو رسانه با تحریف سخنان رئیس جمهور ایالات متحد آن را از چارچوب معاصر خود خارج کرده در چارچوب ادبیات «ارزشی» قرار داده و سخن از«شرافت» به میان آوردهاند. رادیوفردا که کارش درست است؛ از زبان اوباما به شرافت راهپیمایان «شهادت» داده بود. اما صدای آمریکا فقط از واژة «شرافت» استفادة بهینه کرده! البته دلیل تحریف برای ما روشن است، استعمار میکوشد فضای سیاسی ایران را به صورت کاذب دوقطبی کند، و بدون تکیه بر مقدسات «دینی» یا «بومی» ایجاد دو قطب کذا امکانپذیر نخواهد بود.
در ادبیات حماسی «دینی»، واژة «شرافت» جایگاه ویژهای دارد. این واژه همزمان به شرافت «اخلاقی» و «ناموسی» ارجاع میدهد.
به عبارت دیگر واژة کذا از نظر «بار ارزشی» از دیگر واژگان انسانستیز نظیر، «کرامت» و «غیرت» و «اطاعت» و غیره اهمیت بیشتری دارد، و همزمان به مرد و زن و روابط جنسی نیز مرتبط میشود. در قاموس پیروان ادیان ابراهیمی شرافت مرد در گرو شرافت زن قرار گرفته، و شرافت زن نیز زیر دامناش قرار دارد. در نتیجه بیشرافتی زن گریبانگیر مردهای خانوادهاش میشود: پدر، همسر، برادر، و ... و به همین دلیل است که «قتلهای ناموسی» در احکام توحش دین امری است پذیرفته شده و مورد تأئید کتب مقدس ادیان ابراهیمی. خلاصه، موسی و عیسی و محمد برداشت یکسانی از شرافت دارند که با زن و روابط جنسی پیوند مستقیم یافته و اعمال خشونت بر زنان در همین چارچوب کاملاً توجیه میشود. حال آنکه واژة «کرامت» فاقد چنین «فواید» زنستیزی است! این است دلیل واقعی «تبدیل» واژة «دیگنیتی» به «شرافت» در ترجمههای زبان فارسی.
همچنانکه در وبلاگ «دیگنیتی و نفت» گفتیم، سخنان اوباما در مورد برمه، زیمبابوه و ایران با عبارت «دیگنیتی آو ریفورمر» آغاز شد که صدای آمریکا آنرا چنین ترجمه کرده:
«ما شاهد شرافت بیهیاهوی اصلاحگرانی همچون آنگسان سوچی، شجاعت مردم زیمبابوه که در برابر ضرب و شتم به پای صندوقهای رای آمدند و راهپیمائی آرام صدها هزار نفر در خیابانهای ایران هستیم.»
یادآور شویم در این وبلاگ واژة «شرافت» را مد نظر داریم که در رسانههای فارسی زبان ایالات متحد، یعنی رادیوفردا و صدای آمریکا به عنوان معادل «دیگنیتی» قرار گرفته. بررسی کل سخنرانی اوباما را به فرصتی دیگر موکول میکنیم. میبینیم که بر خلاف رادیوفردا، صدای آمریکا دیگر از زبان اوباما «شهادت» نمیدهد، بلکه ایشان در این رسانه «شاهد» میشوند و مشاهده میفرمایند! ولی واژة «شرافت» در «صدای آمریکا» همچنان پابرجا و استوار باقی میماند و گویا ما ملت باید آن را به عنوان «مجسمة آزادی» بپذیریم. در کمال تأسف هیچ مترجمی نمیتواند «شرافت» را در ترادف با «دیگنیتی» قرار دهد چرا که در اینصورت کیفیت کارش را به زیر سوال میبرد. اگر چنین «ترادفی» میبینیم، بدانیم و آگاه باشیم که اگر واژة «دیگنیتی» را در تاریخ 11 دسامبر 2009 یک نفر در «گفتار فردی خود» به کار برده، رسانههای وابسته به حکومت ایالات متحد آن را به قرون وسطی برده، «شرافت» ترجمه کردهاند!
روشنتر بگوئیم اوباما زمانیکه موضوع ایران برمه و زیمبابوه را مطرح کرده از مسائل معاصر یعنی از مسائل هزارة سوم یاد میکند. پیش از ادامة مطلب پرانتزی باز کنیم و یادآور شویم که، در وبلاگ «حق موهن»، به نقل از فیگارو به «صدور پردة بکارت از چین به کشورهای عرب مسلماننشین» اشاره کردهایم. یکی از کاربران در مورد ناموس و شرافت نزد مسلمانان در سایت فیگارو پیامی گذاشته بود که برای دریافت ابعاد موهن واژة «شرافت» مجدداً بخشی از آنرا در همینجا نقل میکنیم:
«قرمساق خشمگین، پرسوناژ اصلی جهان مسلمانان است. در تخیلات این جامعة چوپانی و پدرسالار، که دو نسل پیش در آن ربودن چارپایان فعالیت مهمی به شمار میآمد (زنان به عنوان بخشی از احشام، در برابر احشام به عنوان مهریه رد و بدل میشوند)، تعجبی ندارد که ناموس (و سرمایه) خانوادگی زیر دامن دختران قرار داشته باشد. از اینرو جنایت و خونریزی در این جامعة مزور و دورو، به صورت قتلهای ناموسی بروز میکند. [...]»
حال که ابعاد ارزشی واژة جادوئی «شرافت» را مشاهده کردیم، بازگردیم به تحریف سخنرانی اوباما. اوباما از زبان خود، در زمان و مکان مشخص یعنی در اسلو و در تاریخ 11 دسامبر 2009 به رخدادهائی اشاره دارد که طی چند ماه اخیر در زمان و مکان مشخص و به «دلائل مشخص» در برابر دیدگان جهانیان به وقوع پیوسته. رئیس جمهور آمریکا در مورد این مسائل «اظهارنظر» کرده، و برای بیان نظرات خود به آیات کتاب مقدس و متون قرون وسطی متوسل نشده. خلاصه کنیم، اوباما از زبان انسانی سخن میگوید که در هزارة سوم در جایگاه ریاست جمهور دمکراسی آمریکا قرار گرفته. بنابراین چنین فردی حتی اگر باورهای مذهبی عمیق هم داشته باشد، در مقام رئیس قوهمجریة یک دمکراسی نمیتواند هنگام دریافت نوبل صلح، در برابر رسانههای جهان از واژگان واپسگرا و گنگ فئودال در چارچوب مفاهیم متحجر آیات الهی استفاده کند. نتیجتاً خارج از نقل قول و سخنان پیشینیان، همة واژگانی که از سوی اوباما استفاده شده میباید بدون هیچ بحثوگفتگوئی در مفهوم معاصر و کنونی خود «ترجمه» شود.
اما رسانههای فارسی زبان از قماش «صدای آمریکا» و «رادیو فردا» واژگان اوباما را از چارچوب معاصرشان خارج میکنند و آنها را به گذشتههای دور به ناکجاآباد میبرند، به آنجا که هنوز ارزشهای مقدس حاکم است. و در چنین مکان مقدسی «دیگنیتی» میباید از نظر مترجمین «سخندان» این رسانههای استعماری با ارزشهای دینی و قومی و بومی نیز همخوانی پیدا کند! در نتیجه، این واژه را نه به «شایستگی» و «لیاقت» و «استحقاق» و «سربلندی»، که به «شرافت» ترجمه میکنند! و به این ترتیب است که موسوی و خاتمی و کروبی تبدیل میشوند به الگوهای «شرافت» و همة آنهائیکه در پی شایعهسازی گروه موسوی، با شعار مضحک «رأی من کو» در کوچه و خیابان تجمع کرده بودند، از جمله اوباش گروه رحیمصفوی و محسن رضائی، همگی ساکنان «سنگر شرافت» میشوند! و منطقاً همة آنهائی که در این لشکرکشی استحماری شرکت نکردهاند، از جمله نویسندة این وبلاگ و همفکراناش جایشان در جبهة «بیشرافتی» است! خلاصة مطلب ما میباید مورد سرزنش قرار گیریم. حال آنکه موضوع هیچ ارتباطی با مسائل ناموسی و شرافت و غیره ندارد! قسمت اعظم ایرانیان هم با موسوی و «اصلاح طلبان» مخالفاند و هم با مهرورزی و دلیلی نمیبینند که وارد جنگ زرگری این دو گروه جنایتکار شوند. رادیو فردا و صدای آمریکا با تحریف سخنان اوباما در واقع مخالفان کل حکومت اسلامی را «طرفدار احمدینژاد» معرفی میکنند، همچنانکه شخص اوباما نیز تلویحاً آنان را «نالایق» و «ناشایست» دانسته.
باید بگوئیم چنین بیشرمی و وقاحتی را فقط در پروپاگاند یک نظام استعمارگر و ضدانسانی میتوان مشاهده کرد. حاکمیت ایالات متحد از زبان رئیس جمهور خود ما طرفداران دمکراسی و حقوق بشر را در ایران آشکارا بیلیاقت و ناشایست معرفی میکند، و همزمان شاخکهایاش در رادیو فردا و صدای آمریکا ما را در کنار نوکرانشان در سنگر «بیشرافتی» هم مینشانند تا به این وسیله برای یک گروه دیگر از جیرهخواران وفادارشان یعنی پیروان خط امام «کسب وجهه» کنند. پروپاگاند سازمان سیا در واقع با یک تیر چندین و چند نشان را هدف قرار داده، حذف مدافعان دمکراسی، و استقرار پیروان خط توحش و خیانت در جایگاه رهبری اوپوزیسیون!
اینگونه است که رفتار انسانستیز و رذیلانة امثال «میمته» توسط شبکههای خبرسازی «توجیه» میشود، چرا که ایشان مخالف احمدینژاد به شمار میروند در نتیجه هر عملی که انجام دهند، پسندیده و نیکو و دلفریب خواهد بود! در صورتیکه اصلاً چنین نیست! آنها که به بهانة طرفداری از «میمته» با چادر و مقنعه راهپیمائی میکنند، پیروی از شیوههای انسانستیز حکومت اسلامی را «شیوة مبارزه» میدانند. حال آنکه برای مبارزه با مشتی جنایتکار و مزدور و متقلب نظیر موسوی و کروبی و مهرورزی، ملت ایران نمیباید خود به مشتی جنایتکار و متقلب تبدیل شود!
راهپیمایان محترم! سرنا را از سر گشادش میزنید. چرا که دیگ احساسات مردم پرستانهتان به جوش آمده! بیدلیل نیست که رسانههای عموسام از «شرافت» شما اینهمه تجلیل میکنند. اینان در واقع شما را در جایگاه همان «قرمساق خشمگین» نشاندهاند. همچنانکه آلمان، طالبان ربایندة کامیونهای ناتو را بجای قربانیان غیرنظامی بمباران وحشیانة خود نشانده، و شبکة وزارت دفاع این حکومت «قانونی» روزها و روزها به دروغ ادعا میکرد در این حمله طالبان را به قتل رسانده. اما اگر وزیر دفاع «تیتیش مامانی» آلمان پس از گذشت حدود دو ماه پایشان روی پوست خربزه لیز خورد، افتضاح برخورد «نوبلحسین اوباما» به دو ماه نیز نخواهد کشید.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت