سه‌شنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۸


میم‌ته‌سالاری!
...

امروز با انتشار تصاویر مجید توکلی که او را «میم‌ته» می‌خوانیم، با چهرة واقعی «اوپوزیسیون» حکومت اسلامی و اربابان این حکومت آشنا شدیم: فریب، پفیوزی و خودانکاری در اوج خود. به گزارش حنازرچوبه، مورخ 17 آذرماه 1388، ‌میم‌ته، دانشجوی اخراجی دانشگاه،‌ روز گذشته در دانشگاه تهران حضور یافته و پس از هتاکی به مقامات، با چادر و مقنعه قصد فرار داشته که دستگیر می‌شود. تصاویر این شخصیت برجسته، با ریش و سبیل و بدون ریش، با مقنعه و چادر در حنازرچوبه انتشار یافته، و بازتابی است از ماهیت واقعی طاعون سبز، حکومت اسلامی و اربابان این حکومت در لندن و واشنگتن.

پس از گذشت حدود 6 ماه از سخنان رهبر حکومت اسلامی در دانشگاه تهران در باب رعایت قانون، امروز اژه‌ای، ‌ دادستان کل حکومت مقدس از خواب خرگوشی پریده، به یاد آورد که قانون‌شکنی و بر هم زدن نظم عمومی جرم است! همزمان با آشفته شدن خواب اژه‌ا‌ی، سخنگوی وزارت امور خارجة حکومت اسلامی نیز به یاد آورد که حکومت کذا هرگز با ‌«تبادل اورانیوم»، طرح پیشنهادی شورای حکام در وین مخالفت نکرده! می‌بینیم که تغییر چهره، خودانکاری و مرزشکنی و پفیوزی سکة‌ رایج جمکران شده و به پیروی از مقامات جمکران است که «میم‌ته» نان را به نرخ روز می‌خورد.

اصل مطلب یعنی رخدادها چنین می‌گوید که، مرد جوانی به بهانة ابراز مخالفت با حکومت، به مقامات حکومتی که مدعی تقدس الهی است توهین می‌کند. و پس از این ابراز مخالفت قهرمانانه به دستشوئی رفته، ریش و سبیل مقدس را تراشیده، با یک مقنعة آبی‌رنگ و یک چادرسیاه ـ از همان چادرهای پفیوزی که ضمن پنهان کردن مینی ژوپ زهره کاظمی‌ها آنان را به «زهرا رهنورد» روشنفکر و فرهیخته و غیره تبدیل می‌کند، هنگام خروج از دانشگاه توسط مأموران دستگیر می‌شود! البته برای ما عجیب این است که این فرد اصلاً توانسته به دانشگاه وارد شود! اگر خبر حنازرچوبه را بپذیریم، دانشجوی سابق منطقاً نمی‌بایست بتواند وارد دانشگاه شود چرا که باز هم به ادعای رسانه‌های جمکران، روز مقدس «16 آذر» دانشجویان می‌بایست به «کارت آبی‌رنگ» مجهز می‌شدند تا بتوانند به «صحن مقدس» وارد شوند! باری، ما در نظم و ترتیب گورکن‌ها حیران‌ایم! شاید «میم‌ته» از آسمان به درون حرم مقدس دانشگاه افتاده باشد! بگذریم!

آنچه اهمیت دارد «پفیوزمنشی» ایشان است. این فرد می‌داند که توهین به مقامات حکومت اسلامی، توهین به مقدسات به شمار می‌رود. او می‌داند که مطالبات ملت ایران هیچ ارتباطی با «جنگ زرگری» آبمنگل‌ها ندارد، و برای ما هیچ تفاوتی ندارد که «کله پز برخیزد و سگ به جایش بنشیند.» میم‌ته همچنین می‌داند، طبق قوانین حکومت اسلامی موضوع «انتخابات» به پایان رسیده و مدعیان «تقلب»، فقط شایعة تقلب را در برابر «مردم» مطرح کردند؛ و به فرض اگر تقلبی هم صورت گرفته باشد، این تقلب هرگز به اثبات نرسیده، در نتیجه نمی‌توان هم در قلب این حکومت نشست و هم نتایج انتخابات همین حکومت را به زیر سئوال برد.

روشن‌تر بگوئیم،‌ زمانیکه حاکمیت آمریکا اعلام داشت 85 درصد جمعیت واجد شرایط ایران در این نمایشات مهوع شرکت کرده‌اند، در واقع به نوکران‌اش در جمکران تفهیم کرد، تکلیف «انتخابات» را در همان دور نخست روشن کنند! برای دستیابی به نتیجة مطلوب،‌ حدود یک هفته دست محفل «خط‌امام»‌را باز گذاشتند، متأسفانه مطالبات معترضین هیچگونه هم‌سوئی با «خط امام» نداشت،‌ اینجا بود که «رهبر» عظیم‌الشاًن جمکران را برای «تأکید بر قانون» ‌و سرکوب مخالفان به زمین چمن دانشگاه ارسال کردند! نتیجة این ماجرای تأسف‌بار همچنانکه گفتیم گشودن یک جبهة کاذب «حق و باطل» برای پرکردن جیب ارباب بود. از آنجمله‌ است ملاخور شدن بیش از یک‌ونیم میلیارد دلار از ذخائر ارزی ما در لندن در سایة‌ جنجال و هیاهوی موسوی و کروبی و اوباش مخالف‌نما از قماش «میم‌ته». اوباشی که وظیفه‌شان همچون حکومت اسلامی «ساختارشکنی» است. با این تفاوت که حوزة فعالیت «میم‌ته» در «دانشگاه» و حوزة فعالیت حکومت اسلامی در کشور و در عرصة بین‌المللی است.

«میم‌ته» با خروج از جایگاه واقعی خود ـ دانشجوی اخراجی ـ و اسباب‌کشی به جایگاه دانشجو، وارد دانشگاه شده، قانون‌شکنی می‌کند، سپس برای گریز از پیامد گفتار و رفتار خود نه تنها تغییر چهره، که تغییر «جنسیت» هم می‌دهد. به عبارت دیگر ایشان، برای عدم پاسخگوئی، نه تنها ریش مقدس را می‌تراشند که خود را به شکل زنان هم در می‌آورند! این عمل را «اوج ساختارشکنی» می‌دانیم. میم‌ته با ورود به دانشگاه، و هتاکی به مقامات حکومت، نه تنها آگاهانه مرزشکنی می‌کند، که برای «گریز» از پیامد اعمال‌اش «حریم فردی» خود را نیز در هم می‌شکند. وی‌ برای فرار خود را به شکل زنان در ‌آورده، جنسیت خود را نیز پنهان می‌کند، چرا که شهامت ندارد. رفتار میم‌ته، بازتاب حقارت و ذلت و هراس «بندگان خوب» خداوند در یک «حکومت الهی» است. آنجا که فریب، پنهان‌کاری و خودانکاری «انسان» را از انسانی‌ات تهی کرده، و به یک «صورتک» تبدیل می‌کند. این است نتیجة‌ تخریب انسان در حکومت مقدس. آنگلوساکسون‌ها همین شیوة مقدس را در حوزة نفوذ اقتصادی خود اعمال می‌کنند، آنجا که جهت نابودی ملت‌ها «ساختار دولت» به صورتک استعمار تبدیل می‌شود. ‌

شیوة تخریب یا «ساختار شکنی» بر تمامی کشورهای حوزة دلار حاکم شده. در منطقة اروپای غربی و مرکزی این شیوه به صور متفاوت برضد ساختارها و نظم اجتماعی از طریق سوءاستفادة مزورانه از ابزار دمکراتیک اعمال می‌شود: آزادی بیان رسانه‌ای در سوئد، ‌ بحث آزاد در انگلستان،‌ برپائی رفراندوم در سوئیس، و جنجال رسانه‌ای در اروپا پیرامون رفراندوم کذا. اما در منطقة‌ خاورمیانه روند مقدس ساختارشکنی در چارچوب نشخوار پروپاگاند انسان‌ستیز غرب، تداوم «بحران»، ایجاد «آشوب»، «بمبگذاری» و «ترور» در ایران، ترکیه، ‌ عراق، پاکستان و افغانستان تجلی می‌کند. کشورهای هند، چین و روسیه را از این بحث کنار می‌گذاریم چرا که «ساختار دولت»‌ در سه کشور مذکور پوشالی و دست‌نشاندة استعمار نیست. باری در راستای چنین سیاستی است که آنگلوساکسون‌ها اختلافات خود را در عراق حل می‌کنند.

پس از بمب‌گذاری «قهرمانانه» در یک دبیرستان بغداد، و قتل شش تن از شبه‌نظامیان که بر ضد القاعده می‌جنگیدند،‌ مجلس عراق متوجه شد که قانون انتخابات باید هر چه زودتر به تصویب برسد، آنهم به صورتی که معاون نوری‌المالکی نتواند با توسل به اختیارات قانونی خود از تصویب «قانون» پیشنهادی جیره‌خواران شیعی مسلک انگلستان ممانعت به عمل آورد. روز گذشته این قانون با اکثریت «مطلوب» به تصویب رسید. پیامد آنهم 5 انفجار در مراکز دولتی بغداد بود که تاکنون 120 کشته و حدود 500 زخمی برجای گذاشته. امروز همچنین وزرای دفاع آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک،‌ البته «طبق معمول» به طور کاملاً «غیرمنتظره» وارد افغانستان شدند و از حمید کرزای، رئیس طالبان خواستند «امنیت»،‌ «آزادی»،‌ «دمکراسی» و خلاصه شرایطی که منافع پنهان اشغالگران را تهدید می‌کند، هر چه سریع‌تر در کشور برقرار کرده، ریشة فساد را هم از جا برکند!

حمید کرزای هم گفت، شما امر بفرمائید، کیه که اجرا کنه. بعد هم اضافه کرد، ما در کمال استقلال و آزادی در راه تأمین منافع شما عزیزان «ایستاده»‌ و آمادة شهادت‌ایم. و اصولاً، «سر که نه در راه عزیزان بود، بار گرانی است کشیدن به دوش.» اتفاقاً یکی از همان شاهدان «عینی» در مورد میرحسین موسوی، جلاد جمکران، روایت می‌کند که همین امروز، اسپارتاکوس چاه‌جمکران آمادگی خود را برای «شهادت» ابراز داشته! البته ما حضور آن شاهد عینی نابینا بگوئیم که میرحسین موسوی، حتی در جوانی هم شهامت حرف زدن و موضع‌گیری صریح نداشت، حال شما بینوایان پس از سی‌سال می‌خواهید این مزدور جنایتکار و کودتاچی را به عنوان «رهبر آزادیخواه» به ما بفروشید،‌ چون ادعا کرده در مسابقة مارگیری سال 1388،‌ «تقلب» شده؟ مسلم است که تقلب شده، همیشه تقلب شده، خود موسوی از پیشگامان تقلب بود. مگر همین موسوی خامنه‌ای را با 90 درصد آراء از صندوق مارگیری بیرون نمی‌کشید؟ نخستین بار است که تقلب می‌شود؟ به هیچ عنوان. ولی در «انتخابات»‌ تقلب نشده، در یک معرکه‌گیری استعماری شاهد تقلب بودیم، آنهم از سوی متقلبی به نام میرحسین موسوی!

در این چارچوب، در زمینة «هنری»، البته همان «هنر» مورد تأئید سازمان سیا، «مایکل مور» هم یک نامة سرگشاده به اوباما نوشته، خواهان پایان دادن به جنگ می‌شود. مایکل مور، از پامنبری‌های حزب دین‌پرور و ابتذال‌گستر «دمکرات» در ینگه دنیاست که به عنوان «مستندساز» به شوت‌وپرت‌ها حقنه شده. مستندهای مایکل‌مور شباهت عجیبی به «سیاست» گورکن‌ها دارد که چون «عین دیانت‌شان» است هیچ ارتباطی با واقعیات مادی برقرار نمی‌کند! مستندهای مایکل مور نیز در واقع نوعی از انواع «بی‌بی‌گوزک» است! به همین دلیل در فستیوال کن، یک جایزه به فیلم ایشان تعلق گرفت، حال آنکه طبق مقررات این فستیوال فیلم‌های مستند هرگز در بخش «مسابقه» به نمایش درنمی‌آید! ولی زمانیکه ساختارشکنی در دستورکار سازمان ناتو قرار گیرد، و هم‌قبیله‌ای «مور» در جایگاه ریاست فستیوال کن لنگر انداخته باشد، به سادگی می‌توان مقررات را زیر پا گذاشت.

گفتیم که سیاست‌های ناتو ابتدا در چارچوب «فرهنگی» به صورت فیلم، رمان و ... به ملت‌های جهان حقنه می‌شود، سپس به صورت «چماق» بر فرق ملت‌های جهان سوم فرود می‌آید. در راستای همین پروپاگاند انسان‌ستیز است که «مایکل مور» به اوباما «نامه» می‌نویسد تا به شوت‌وپرت‌های «دهکدة جهانی» چنین وانمود کند که تصمیم برای شروع و ادامة جنگ نه با صاحبان صنایع نظامی و نمایندگان‌شان در پنتاگون، که با «رئیس جمهور» انتخابی است! حال آنکه در واقع جز این است. پیشتر با تکیه بر «فرهنگ رضایت‌طلبی»، یکی از آثار مهم «جان کنت گالبرایت» به ساختار «خودمختار» و «غیر دمکراتیک» نظامی در ایالات متحد اشاره کرده‌ایم، همچنین با تکیه بر آثار هاوارد زین و چامسکی به کرات گفته‌ایم، سیاست خارجی آمریکا یعنی «جنگ»، و تصمیم در مورد جنگ هم با پنتاگون، فرماندة ارتش ناتوست. اما جالب اینجاست که نامة مضحک مایکل مور به اوباما این امر را «واژگونه» می‌نمایاند و به ما می‌گوید، اوباما قادر است به جنگ پایان بخشد. به همین دلیل است که نامة پامنبری حزب دمکرات در هم‌سوئی کامل با سخنان «ران پال»، سناتور جمهوریخواه تگزاس قرار گرفته.

مستر «پال»، برای اثبات نیت «خیر»‌ خود در مخالفت با جنگ، ‌ بخشی از مطالب «فرهنگ رضایت طلبی»‌ را از قلم شیوای خود بیان فرموده‌اند! دلیل هم‌صدائی یک هوچی ‌حزب دمکرات با یک سناتور جمهوری‌خواه تگزاس چیست؟ این نیز همان مرزشکنی است. هم مایکل مور، هم سناتور «پال» از جایگاه اجتماعی خود، یعنی مستندساز و قانون‌گزار خارج شده به تبلیغات سیاسی روی آورده‌اند، اینهمه با یک هدف مشخص: رها کردن افغانستان در هرج‌ومرج جهت تهدید و باج‌گیری در کل منطقه! در واقع گاوچران‌ها با اطمینان از کارآئی شبکه‌های قاچاق انسان، کالا و موادمخدر که در عربستان، دوبی، پاکستان، ایران و افغانستان مستقر کرده‌اند خود را در موضع قدرت می‌بینند. اینان می‌پندارند زمان آن رسیده که با شعار «صلح» از صحنه فرار کنند. نتیجة‌ فرار یانکی‌ها از عراق و افغانستان چه خواهد بود؟ تعلیق روند صلح در فلسطین، و ایجاد حاشیة امن برای اسرائیل، ‌ گسترش آشوب به ایران، عربستان، کویت و... جهت چپاول بیشتر و نهایتاً باجگیری از چین، هند و روسیه.

این است دلیل مخالفت مایکل‌مور و سناتور پال با جنگ! در واقع هدف ایالات متحد، گسترش چپاول از طریق ایجاد «اتحادجماهیر آشوب» است. ولی مطالبات گاوچران‌های پلید در قالب عوامفریبانة «مخالفت با جنگ» بیان می‌شود. روشن‌تر بگوئیم برای فروختن کالای «صلح»، مایکل‌مور و سناتور پال،‌ با یک جهش از جایگاه واقعی خود خارج شده، در «سنگر حق» نشسته‌اند. اولی انگشت اتهام را به سوی اوباما گرفته، ‌ و دومی با استناد بر سخنان «آیزنهاور» صاحبان صنایع نظامی را در برابر «مردم» یعنی در رسانه‌ها، به ادامة جنگ متهم می‌کند. چه کسی با جنگ مخالف است؟ همه! صلح «حق» است و جنگ نیز باطل! اما برخلاف مهملات مایکل‌مور و برخلاف اظهارات خداپسندانة آن سناتور تگزاسی، خروج ایالات متحد از افغانستان منافع صاحبان صنایع نظامی را چند برابر خواهد کرد،‌ بدون اینکه ارتش ناتو کوچکترین مسئولیتی در برابر مسائل منطقه داشته و پاسخگوی آشوب‌ها و سرکوب‌ها باشد. به این ترتیب ارتش ناتو در برابر صدمیلیارد دلار درآمد سالانه از مواد مخدری که در افغانستان و پاکستان تولید می‌کند، گروه‌های تبهکار محلی را تجهیز خواهد کرد.

می‌بینیم که منافع چنین صلحی به مراتب از حضور نظامی بیشتر است. خلاصه کنیم پس از سی‌سال جهاد با «کفر» اکنون وضعیت منطقه چنان تنظیم شده که ارتش ناتو با کمال میل حاضر است شکست رسانه‌ای خود را در برابر قدرت عظیم «طالبان» بپذیرد! و هزاران بی‌بی‌گوزک از شهامت و شجاعت «طالبان» یعنی نوکران‌اش در پاکستان و افغانستان برای‌مان نقل کند. همچنانکه تاکنون بی‌بی‌گوزک‌های 22 بهمن و 13 آبان و 22 خرداد را برای‌مان بخوبی نقل کرده. باری سخنان گهربار سناتور «پال» این «مجاهد راه حق» باکد: 830634 در حنازرچوبه مورخ 17 آذرماه 1388 انتشار یافته تا بدانیم و آگاه باشیم که افراد خیرخواه و صلح طلب و انسان‌دوست و مخالف جنگ در افغانستان در جهان فراوان‌اند و قصد دارند منطقه را تحت نظارت «حاکمیت مبهم» و پنهان شبکه‌های خرابکار قرار دهند. این شبکه‌ها دقیقاً همان عملکرد حکومت اسلامی جمکران را خواهند داشت: مزدوری برای آمریکا با شعار «نبرد با آمریکا»! به عبارت دیگر حکومت‌های کذا همچون «میم‌ته» کارشان نفس‌کش‌طلبی و هتاکی است ولی هنگام پاسخگوئی همچون «میم‌ته» با مقنعه و چادرسیاه پا به فرار خواهند گذارد.

باری حکایت مخالفت دروغین با جنگ به ینگه دنیا محدود نمی‌شود. آنگلوساکسون‌های این‌سوی آب نیز مخالفت خود را با «جنگ عراق» مطرح می‌کنند! به استنباط ما انگلستان می‌خواهد از عراق خارج شود،‌ چرا که گورکن‌ها، ترکیه و شیعیان عراق منافع‌اش را حفظ می‌کنند و آمریکا هم با اطمینان از گورکن‌ها و دولت پاکستان ترجیح می‌دهد از افغانستان فرار کند. به این ترتیب خارج از چین و هند، روسیه از دو سو مورد تهدید قرار خواهد گرفت: ایران و افغانستان. رقابت لاشخورها و کفتارها برسر طعمه بسیار «طبیعی» است، و رقابتی است غریزی و الهی.

امروز شبکة «الجزیره» به نقل از «جان سکارلت»، یکی از «نخبگان» حکومت انگلستان که لقب «سر» هم دارند اعلام داشت، در ماه مارس 2003،‌ صدام حسین تمام موشک‌هائی که می‌توانست اسرائیل را هدف قرار دهد نابود کرده بود! به عبارت دیگر تهاجم نظامی به عراق هیچ دلیل موجهی نداشته! بله یک نفر دیگر هم خود را در جبهة «حق» قرارداد،‌ منتهی این «حق» ‌همان باطل دیروزی است که جرج بوش به آن اشاره می‌کرد! جرج بوش انگشت اتهام را به سوی صدام حسین گرفته بود، ‌ و خداوند یعنی افکار عمومی و «مردم» نیز در جبهة پر برکت «حق» یک مبل راحت برای‌اش تعبیه کردند تا روی زمین ننشیند! امروز هم دیگران برای اسباب‌کشی به جبهة حق نوین، «باطل» گذشته را حق می‌نامند. اما «سر سکارلت» توضیح نمی‌دهند که طی سال‌های اخیر از کدام سنگر تغذیه می‌کرده‌اند که صدای دلنشین‌شان را نمی‌شنیدیم! یادآور شویم تهاجم وحشیانة‌ آنگلوساکسون‌ها به خاک عراق از تاریخ 20 مارس 2003 آغاز شد. حال که با معجزات ساختارشکنی و فواید جبهة حق و باطل بهتر آشنا شدیم مروری داشته باشیم بر عملکرد «میم‌ته».

ایشان ابتدا در جایگاه «دانشجو» قرار می‌گیرند، جایگاهی که به دلیل بی‌بی‌گوزک «16 آذر»‌ جایگاهی است «مقدس» و همواره برحق! به محض اینکه دانشجو باشید تمام مخالفان شما در سنگر کفر قرار می‌گیرند و امروز هم «دانشجو» مخالف حکومت معرفی می‌شود! پس دانشجو «حق» دارد، حتی اگر حق نداشته باشد! و «میم‌ته» به عنوان دانشجو در جبهة خدا نشسته، ولی از آنجا که در واقع دانشجو هم نیست، از نظر سرداران جمکران در سنگر شیطان است، به همین دلیل خود را به شکل زن درآورده! به یاد داریم که در اسطوره‌های ادیان سامی زن همدست شیطان است! «میم‌ته» هم با توهین به مقامات رسمی حکومت مقدس همچون «حوا» خود را در کنار شیطان قرار می‌دهد. جایگاه زن در اسطوره‌های ادیان ابراهیمی چیست؟ جایگاه برده! «میم‌ته» هم خود را در چنین جایگاهی می‌بیند در غیراینصورت بجای تغییر جنسیت ظاهری و فرار پای «حرف حق» خود می‌ایستاد. مگر همین اوباش‌الله شعار نمی‌دهد که «می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد؟» پس چرا به هر ذلتی تن می‌دهد؟ پاسخ روشن است، امثال «میم‌ته» کارشان تخریب انسان است، و این تخریب را در نخستین مرحله بر شخص خود اعمال می‌کنند، تا الگوی فریب، رذالت و ترس و پفیوزی برای دیگران باشند. باید بگوئیم «طاعون سبز» در پیشبرد چنین اهدافی بسیار موفق بوده. و باعث ارتقاء مرتبة میم‌ته‌های دو سوی آتلانتیک نیز شده.

امروز میلی‌بند و یان‌کلی حکومت نوکران‌ در جمکران را برای سرکوب بیش از حد مخالفان سرزنش فرموده‌اند! البته اینان نیازی به مقنعه و چادر سیاه ندارند، دهه‌هاست که چادر «حقوق‌بشر» و مقنعة «عفو بین‌الملل» بر سر کرده، به همین دلیل در افکار عمومی جهان در سنگر حق نشسته‌اند! خادمان‌شان نیز، در جمکران با تکیه بر «حق الهی»‌ در «سنگر حق» به دفاع از منافع اربابان خود در لندن و واشنگتن مشغول‌اند. بنابراین هیچ جای تعجب نیست که حامیان واقعی حکومت جمکران امروز مزورانه خود را مدافع «حق» ما ملت معرفی کنند! مزدوران‌شان در همین سنگر مقدس، ضمن جنگ زرگری با یکدیگر به سرکوب ایرانیان مشغول‌اند. اما در غرب هیچ رسانه‌ای پشتیبانی آنگلوساکسون‌ها از «فاشیست ـ مسلمان‌ها» را مطرح نمی‌کند،‌ چرا که اینان نیز همچون میم‌ته خود را در جایگاه «غیر» قرارداده‌اند. این است دلیل انتشار آن مقالة «تحقیقی» پیرامون اثر «ماتیاس کونتزل»‌ در سایت «بی‌بی‌سی»!

رسانة‌ حاکمیت انگلستان می‌خواهد این دروغ بزرگ را به ما حقنه کند که، «تبلیغات اسلامی» به نفع هیتلر در ایران کار شبکة تبلیغاتی آلمان نازی بوده و کارخانة رجاله‌پروری هیچ دخالتی در این امر نداشته! حال آنکه پیش از جنگ دوم جهانی، سفارت انگلستان از طریق دستاربندان به شایعه پراکنی و تبلیغ مقدسات مشغول بوده، و با تکیه بر همین شایعات اوباش را به عنوان «مردم» روانة خیابان‌ها ‌کرده. باید از اهالی بی‌بی‌سی پرسید، فتوی میرزای شیرازی از تبلیغات «گوبلز» سرچشمه می‌گرفت یا از شایعات سفارت انگلستان؟ تخریب و ترور مبارزان صدرمشروطه کار هیتلر بود، یا نتیجة توطئة انگلستان؟ کودتای کلنل آیرون‌ساید را آلمان‌ها سازمان دادند یا پس از کودتا، انگلستان از آلمان نازی به عنوان «چادر سیاه» حاکمیت بریتانیا استفاده کرد؟ مستشاران نظامی آلمان با حمایت کدام دولت‌ها در مناطق شمالی ایران و در مرز اتحاد جماهیر شوروی به دنبال مخازن سوخت بودند؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها فقط کافی است نگاهی به عملکرد «میم‌ته» بیاندازیم!



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت