مرگ و مناره!
...
جهت گسترش خشونت و قانونشکنی و تشویق تعرض به حریم خصوصی افراد، امروز اکبر بهرمانی مأموریت نوینی برای دانشجویان و اساتید و «نخبگان» دانشگاه تعیین کرد. از امروز دانشجویان و اساتید میباید در جایگاه آخوندهای قانونگریز شیعیمسلک قرار گرفته و به فضولی در امور دیگران، یعنی امر به معروف و نهی از منکر مشغول شوند؛ البته در سطح «مسئولان نظام» بینظمی. به عبارت دیگر دانشجویان و دیگران باید از جایگاه واقعی و شناخته شدة اجتماعی خود به یک جایگاه موهوم و گنگ و نامرئی به نام «جبهة حق» اسبابکشی کرده، و «باطل» یعنی هر که را اربابان حکومت در لندن و واشنگتن نمیپسندند به راه حق و عدالت و غیره «دعوت» فرمایند:
«هاشمی رفسنجانی[...] استادان و دانشجویان را صالحترین قشر در طرح کارشناسانة معضلات کشور و نیز امر به معروف و نهی از منکر نسبت به مسئولان نظام برشمرد.»
این مزخرفات قانونشکنانه در «مهرنیوز»، مورخ 9 آذرماه سال 1388 منتشر شده. مهملات اکبر بهرمانی بخشی است از همان سیاست استعماری که برای تأمین منافع خود و چپاول دیگر ملتها نیازمند قانونشکنی و یکجانبه گرائی است. اینهمه جهت برقراری روابط پنهان، ایجاد شبکههای موازی اقتصادی، گسترش بازارسیاه و تجارت غیرقانونی. استعمار کلاسیک مستقیماً برای تأمین اهداف خود وارد صحنه میشد، ولی استعمار نوین همواره از طریق قانونشکنی دستنشاندگان خود در «حکومتهای مستقل» به این اهداف مقدس، پر سود و پنهان دست یافته. «حکومت مستقل» از آنجا که سایة ارباب است، در داخل به «بازتولید» سیاست استعمار پرداخته با تشویق گروههای وابسته و محافل به قانونشکنی و ایجاد هرجومرج، همان روابط پنهان و پر سود را بر ملتها تحمیل میکند. به عنوان نمونه پس از اشغال سفارت آمریکا در ایران، الگوی روابط اقتصادی غیرمستقیم و غیرقانونی حکومت اسلامی با ایالات متحد در داخل کشور نیز بازتولید شد.
در عرصة بینالمللی یک شبکة دلالی از «منوچهر قربانیفر» تا «ژاک مونسیه» نقش دلال بین آمریکا و نوکراناش در جمکران را بر عهده گرفت، و در داخل کشور که «اقتصاد» به اصطلاح «دولتی» شده بود، یک شبکة دلال و واسطه بین دولت و ملت حائل شد. به این ترتیب که همة کالاهای «ممنوعه» و «حرام» از ضروری و غیرضروری در «بازار آزاد» عرضه میشد، بدون اینکه فروشنده در برابر خریدار کمترین مسئولیتی داشته باشد. نیازی به توضیح نیست که شبکة دلالان شریف و محترم از «بازار» تغذیه میشد، و روح میرحسین موسوی و بهزاد نبوی از این تجارت خبر نداشت! هر چند حقوحسابشان را به طور مرتب از تجار «محترم» دریافت میکردند، چرا که در سنگر «حق» نشسته بودند. باری همین شبکة بینالمللی تبهکار که تحت نظارت امثال نگروپونته به برده فروشی، تجارت مواد مخدر و قاچاق اسلحه اشتغال داشته و دارد، نه تنها از اشغال سفارت آمریکا که از آشوب کودتاچیان ناکام جمکران نیز حمایت کرده. در مورد اشغال سفارت آمریکا و تحریمهای اقتصادی که پیامد آن بود یادآور شویم، این تحریمها در برنامة کودتای 22 بهمن پیشبینی شده بود. و تهاجم به سفارت آمریکا فقط برای «توجیه» قانونیات این موضعگیریها در عرصة بینالمللی صورت پذیرفت.
در اوج «بهار عاظادی»، حدود دو ماه پس از تشکیل «دولت خیابانی» و «مردمی» مهدی بازرگان، بانکهای اروپای غربی نوعی تحریم «نرم» و «اعلام نشده» را به حسابهای شخصی ایرانیان اعمال میکردند. به این ترتیب که برداشت مبلغ بالاتر از 10 هزار دلار از حساب شخصی منوط به دریافت «مجوز» و «دستور از بالا» شده بود، حال آنکه هنوز تا انقلاب دوم امام سیزدهم چند ماه فاصله داشتیم و حاج ابراهیم یزدی هنوز با لهجة آمریکائی، خیلیخوب فارسی «بالاد» بود و ... خلاصه بگوئیم اعمال تحریمهای اقتصادی قسمتی از برنامههای گروه «کارتر ـ برژینسکی» بود و برای تحقق این برنامة مقدس، ساواک جمکران اوباشالله را به سوی سفارت آمریکا هی کرد. دانشجونمایان پیرو خط امام در واقع «ابزار» اعمال سیاست استعمار بودند، همچنانکه در آشوبهای پس از «بیعت» با حکومت، میرحسین موسوی و شیخ کروبی یا بهزادنبوی در جایگاه مشابهی قرار داشتند، جایگاهی که همچنان محفوظ است. پس لطفاً برای «فروش» پادوهای شبکة بینالمللی قاچاق در ایران به عنوان مبارز و رهبر سیاسی «پروپاگاند» نفرمائید که همچون «فارین پالیسی» فقط خود را مضحکه میکنید!
در کنار سوپرمارکت «خدافروشی» که با سرمایة سازمان سیا افتتاح شده تا شیخ منتظری جنایتکار را به عنوان «رهبر» و «مخالف» حکومت توحش به ملت ایران حقنه کند، فارین پالیسی هم اجناس بنجل و پوسیده را که به دلیل شکست کودتا روی دستش باد کرده، به عنوان «روشنفکر» و «متفکر» برای فروش به ملت ایران گذاشته. آخر سال است و حضرات هر چه روی دستشان مانده باید به چند برابر قیمت به ملتهای جهان سوم بفروشند. خلاصه جبهة «حق» هر چه بنجل و زباله دم دست داشته از جمله حاج فرجدباغ و عیال میرحسین موسوی را به عنوان «متفکر» برگزیده! مگر موسوی تاریک اندیش به احمدینژاد نگفت همسرش «روشنفکرترین زن» حکومت اسلامی جمکران است؟ دیدیم که بدبخت حق داشت! فارین پالیسی هم با تکیه بر سخنان «برحق» موسوی، تصویر فرست لیدی ناکام را با همان چادرسیاه «آزادی» و روسری گلمنگلی «استقلال»، به عنوان «سومین متفکر بزرگ و تأثیرگذار جهان» روی جلد چسبانده، و رادیوفردا برای شاد کردن دل ایرانیان این خبر«گجسته» را که نباید با خجسته اشتباه شود، به اطلاع همگان میرساند.
خلاصه ریش و پشم و عینک و دستار آخوند منتظری در برابر«سوپرمارکت خدا» و چادرسیاه و روسری و عینک عیال موسوی روی جلد «مجلة خدا»، زینتبخش سایت رادیوفردا شده، و اگر میخواهید پیش از آغاز ماه دسامبر چهرة نورانی خداوند را مشاهده کنید حتماً سری به سایت رادیو فردا بزنید! اگر کارها بر همین منوال پیش رود بزودی فارین پالیسی اسمال تیغزن را هم به عنوان مهمترین «متفکر» و «روشنفکر» جمکران به جهانیان معرفی خواهد کرد. به گزارش رادیوفردا، فارین پالیسی، به تاریخچة «مبارزات» زهره کاظمی هم اشاره کرده! از آنجمله است دعوت از شیرین عبادی برای سخنرانی در دانشگاه «الزهرا»! بله، عملة استعمار اگر به یکدیگر نان قرض ندهند، چه کنند؟ البته فارین پالیسی به مدرک تقلبی و چرندگوئیهای عیال موسوی و فرصتطلبی وی اشارهای نکرده، اگر نه نمیتوانست یک زننمای عامی، کلهپوک و متقلب را به عنوان «روشنفکر» به خورد ما ملت بدهد.
اشکال کارفرمایان فارین پالیسی اینجاست که میپندارند در داخل و خارج ایران هیچکس از سوابق میرحسین موسوی و شرکاء خبر ندارد و نمیداند امثال زهره کاظمی یا هنگامه رضوی و دیگر آزاد زنان حرمسرای اسلام که مثل گوسفند خریدوفروش شدهاند، کیستند، از کجا آمدهاند، و از نظر تفکر اجتماعی در کدام رده قرار میگیرند! بله، اشکال همینجاست که فاشیستها میپندارند با تبلیغات سراپا دروغ میتوانند امثال زهره کاظمی را در هالهای از ابهام قرار داده، جهت سرکوب زنان ایرانی با زباله برای ما «الگوسازی» کنند. فارین پالیسی ادعا کرده اگر میرحسین موسوی روی کار آمده بود، دمکراسی و حقوق زنان در ایران خیلی تقویت میشد! به عبارت دیگر به زعم حاج آقا «پایناپل» ـ نوع یانکی امثال عسگراولادی را «پاین اپل» مینامیم! بله به زعم حاج آقا «پایناپل»، اکنون «دمکراسی» و «حقوق زنان» در ایران رعایت میشود، ولی گویا کمی «ضعیف» است. برای تقویت همین دمکراسی است که به میرحسین موسوی نیاز دارند!
اگر دوران نخست وزیری نکبتبار موسوی را به یاد داشته باشیم متوجه میشویم دمکراسی مطلوب فارین پالیسی در واقع تقویت همان شبکة تبهکار دلالان بینالمللی است که بخش تجهیزات نظامی آن در اروپا تحت نظارت قبیلة «شرایبر» قرار دارد. این قبیله همچون محفل جیمیکارتر شیفتة حکومت «لولو» و «مرد قدرتمند» یهودستیز در کشورهای مسلماننشین از جمله ایران است. چرا که فقط در چنین شرایطی «آشپزباشی» و «بنای غاصب» میتوانند به عنوان دولبة قیچی جادوئی آنگلوساکسونها همه چیز را ببرند. بنای غاصب «سرزمین» دیگران را میبرد، و آشپزباشی هم «سر» ملتهای منطقه را! دزدی سرزمین که نیازی به توضیح ندارد، ولی بریدن سر ملتهای منطقه از طریق «سفلهپروری» یا تبدیل زباله به «نخبه» میسر میشود، دقیقاً همان کاری که حاجآقا «پایناپل» با «فارین پالیسی» انجام میدهد:
«روى کار آمدن موسوى مىتوانست به تقویت دمکراسى و حقوق زنان در ایران منجر شود.»
این ادعای ابلهانة فارین پالیسی در رادیوفردا، مورخ 8 آذرماه 1388 انتشار یافته. حال اگر از ماهنامة کذا بپرسیم چرا و چگونه چنین معجزاتی صورت میگرفت، هیچ پاسخ منطقی برای مهملاتی که ارائه کرده نخواهد داشت. اولاً سیاست ایران را یک نفر تعیین نمیکند، این سیاست در چارچوبی جهانی مشخص میشود. ثانیاً میرحسین موسوی و همسرش و کل پیروان خط توحش امام، همچون حاج فرج دباغ از آنچه دمکراسی و حقوق بشر نامیده میشود میلیونها سال نوری عقباند! گذشت آن دوران «طلائی» که فارین پالیسی و شرکاء برای کشورهای منطقه، به قول صادق هدایت، از توی لنگشان «الگو» بیرون میکشیدند! عراق و افغانستان در برابر ماست، سوئد و سوئیس و انگلستان و ایالات متحد نیز به همچنین!
بحث شیرین «هویت» که در قالب جنجال رسانهای در استکهلم و لندن آغاز شد، در ایالات متحد به جنجال «فورتهود» و در کشور «پیشرفتة» سوئیس، از مراکز مهم پولشوئی و محل سکونت انسانهای «برتر»، به برگزاری رفراندوم برای «منارة مسجد» انجامید! پس از ماجرای «فورت هود»، محفل سناتور لیبرمن فرصت را مغتنم شمرده حضور مسلمانان را در ارتش آمریکا خطرناک تحلیل فرمودند! سایت «بیبیسی» هم برای محفل کذا یک «پامنبری» خوب اجرا کرد. و اما در سوئیس مرکز فعالیتهای دینی چه پیش آمد؟!
گروهی از مسلمین ساکن یکی از دهات این کشور در ماه نوامبر سال 2006 برای برگزاری مراسم دینی خود مسجدی میخواستند با یک منارة 6 متری و مجوز ساخت منارة کذا را هم دریافت کردند. وقتی میگوئیم مسلمان ساکن دهات سوئیس باید بدانیم که اینان در واقع کارگران مهاجراند که در دهات این کشور به بیگاری گرفته شدهاند، و نه تنها از نظر اقتصادی که از نظر اجتماعی در کمال آرامش سرکوب میشوند، و هیچیک از دکانهای حقوقبشر نیز به سرکوب اینان اشارهای نخواهد کرد. برای کسانی که با این مهد تمدن بشریت آشنائی ندارند، بگوئیم که بر اساس آیات و روایات الهی در کشور کذا آلمانی زبانها در رأس هرم قدرت و در جایگاه الهی قرار گرفته، بقیة ملت هم برحسب ارتباطشان با خداوند سهمی از قدرت میبرند. چرا که اکثر بانکها و صنایع در دست خانوادههای آلمانی زبان است. به این ترتیب میتوان دریافت چرا آلمانی زبانان سوئیس خود را برتر از فرانسه زبانان این کشور میدانند.
این توهم برتری، نه تنها در ردههای بالای اجتماعی پیوسته به صراحت در جمع بیان میشود، که به «ترجیع بند» ردههای پائین نیز تبدیل شده! خلاصه بگوئیم، در چنین شرایطی کارگران مهاجر و مسلمان ساکن دهات این کشور با «فرهنگ» و «متمدن» امکان به راه انداختن جنجال رسانهای ندارند! چرا که رسانهها در دست اینان نیست!
جنجال منارهها در رسانههای غرب از جمله در «فیگارو»، مورخ 27 نوامبر2009، چنین نقل میشود که کارگران بینوای مهاجر مسجد میخواستند و اصرار داشتند که مسجدشان منارة 6 متری هم داشته باشد! و اینگونه بود که دهاتیهای دیگر به دادگاه شکایت بردند، و پس از 3 سال کار به چنین رفراندوم باشکوهی کشید! «ملت» سوئیس با شرکت در رفراندوم کذا با اکثریت قاطع گفتند، «نه! به مناره.» البته کاملاً طبیعی است! اولاً نسبت «مسلمانان» ساکن سوئیس به کل جمعیت این کشور از 4 درصد فراتر نمیرود، ثانیاً همة مسلمانان برخلاف «طارق رمضانها» و دیگر فدائیان «اسلام» استعماری اهل مسجد و منبر نیستند. به عنوان نمونه، مسجد ژنو محل استراحت بعضی از هنرمندان سرشناس این شهر بود! بگذریم و بازگردیم به شعار گوساله پسند «نه! به مناره» که همچون دیگر شعارهای فاشیستها با «نفی» آغاز شده و با همه چیز سرستیز دارد! البته خوب است شعار «مرگ بر مناره» ندادند که «جهان اسلام» برای این توهین به مقدسات لشکرکشی خیابانی را بیآغازد! چرا که «مناره» تبدیل شده به ویژگی «هویت!» در جهان غرب، همه با مناره مخالفاند، در نتیجه اگر قطبنمای بصیرت را از امام سیزدهم دریافت کرده باشید، باید بدانید که «پیام» رفراندوم «نه به مناره» در سوئیس برای جهان اسلام و به ویژه برای ساواک جمکران چیست: تظاهرات میلیونی با شعار، «جانم فدای مناره!»
پس از باد کردن شعارهای پوچ در دکان کودتا، «رفقا» در حزب توده اعلام کردهاند که به دنبال شعارهای «صنفی» میگردند! البته اینهم شعاری بیش نیست! ولی ما برای یاری به «داسالله» از هیچ کوششی فروگذار نخواهیم کرد، که گفتهاند «تو کز محنت دیگران بیغمی، نشاید که نامت نهند آدمی.» این تک بیت معجزه میکند. کافی است یکبار آن را با لهجة گاوچرانهای آتلانتا بخوانید و بعد هم چند جرعه شامپاین روی آن «هرت» بکشید، بلافاصله انقلاب میشود! جیمی کارتر هم در سعدآباد همین کار را کرد، هر چند استخوانهای سعدی از خشم به لرزه در آمد، ولی دیدیم که معجزه شد! پس تظاهرات ابلهفریب 16 آذر امسال را با شعارهای «منارة من کو؟»، یا «درود بر مناره، سلام بر کروبی»، «مناره میرزمد، [روسیه یا آمریکا یا اسرائیل] میلرزد» میتوان شروع کرد! البته «چین» برای این شعار مناسب نیست، قافیه را خراب میکند! در ادامه میتوان تظاهرات را با شعارهای «روح منی مناره، بت شکنی مناره»، «منارة ایرانی، جمهوری ایرانی، فقط سبز، فقط سبز»، و یا «منارهپرستان جهان متحد شوید»، «مخالف مناره، مخالف پیغمبر»، و از همه مهمتر شعار «مرگ بر مخالف مناره» که خیلی خیلی «صنفی» است ادامه داد. در پایان میتوان با شعارهای «یا مرگ، یا مناره»، «ما پیرو قرآنیم، مناره هم میخواهیم»، و بالاخره «کروبی گوساله، بازم بگو مناره!»، نماز سبز مناره را در خیابان برگزار کرد. ولی تک بیت سعدی را بگذارید برای مراسم شام که شامپاین دم دست داشته باشید؛ بدون شامپاین هیچ معجزهای نخواهد شد!
مخالفین نیز میتوانند با «چلیپا» یا همان صلیب تظاهرات کنند، مهم نیست که مسلمان هستید مهم این است که وانمود کنید با اسلام مخالفاید چون کلیسا ارواح شکمش مظهر «ترقی» است.
«هاشمی رفسنجانی[...] استادان و دانشجویان را صالحترین قشر در طرح کارشناسانة معضلات کشور و نیز امر به معروف و نهی از منکر نسبت به مسئولان نظام برشمرد.»
این مزخرفات قانونشکنانه در «مهرنیوز»، مورخ 9 آذرماه سال 1388 منتشر شده. مهملات اکبر بهرمانی بخشی است از همان سیاست استعماری که برای تأمین منافع خود و چپاول دیگر ملتها نیازمند قانونشکنی و یکجانبه گرائی است. اینهمه جهت برقراری روابط پنهان، ایجاد شبکههای موازی اقتصادی، گسترش بازارسیاه و تجارت غیرقانونی. استعمار کلاسیک مستقیماً برای تأمین اهداف خود وارد صحنه میشد، ولی استعمار نوین همواره از طریق قانونشکنی دستنشاندگان خود در «حکومتهای مستقل» به این اهداف مقدس، پر سود و پنهان دست یافته. «حکومت مستقل» از آنجا که سایة ارباب است، در داخل به «بازتولید» سیاست استعمار پرداخته با تشویق گروههای وابسته و محافل به قانونشکنی و ایجاد هرجومرج، همان روابط پنهان و پر سود را بر ملتها تحمیل میکند. به عنوان نمونه پس از اشغال سفارت آمریکا در ایران، الگوی روابط اقتصادی غیرمستقیم و غیرقانونی حکومت اسلامی با ایالات متحد در داخل کشور نیز بازتولید شد.
در عرصة بینالمللی یک شبکة دلالی از «منوچهر قربانیفر» تا «ژاک مونسیه» نقش دلال بین آمریکا و نوکراناش در جمکران را بر عهده گرفت، و در داخل کشور که «اقتصاد» به اصطلاح «دولتی» شده بود، یک شبکة دلال و واسطه بین دولت و ملت حائل شد. به این ترتیب که همة کالاهای «ممنوعه» و «حرام» از ضروری و غیرضروری در «بازار آزاد» عرضه میشد، بدون اینکه فروشنده در برابر خریدار کمترین مسئولیتی داشته باشد. نیازی به توضیح نیست که شبکة دلالان شریف و محترم از «بازار» تغذیه میشد، و روح میرحسین موسوی و بهزاد نبوی از این تجارت خبر نداشت! هر چند حقوحسابشان را به طور مرتب از تجار «محترم» دریافت میکردند، چرا که در سنگر «حق» نشسته بودند. باری همین شبکة بینالمللی تبهکار که تحت نظارت امثال نگروپونته به برده فروشی، تجارت مواد مخدر و قاچاق اسلحه اشتغال داشته و دارد، نه تنها از اشغال سفارت آمریکا که از آشوب کودتاچیان ناکام جمکران نیز حمایت کرده. در مورد اشغال سفارت آمریکا و تحریمهای اقتصادی که پیامد آن بود یادآور شویم، این تحریمها در برنامة کودتای 22 بهمن پیشبینی شده بود. و تهاجم به سفارت آمریکا فقط برای «توجیه» قانونیات این موضعگیریها در عرصة بینالمللی صورت پذیرفت.
در اوج «بهار عاظادی»، حدود دو ماه پس از تشکیل «دولت خیابانی» و «مردمی» مهدی بازرگان، بانکهای اروپای غربی نوعی تحریم «نرم» و «اعلام نشده» را به حسابهای شخصی ایرانیان اعمال میکردند. به این ترتیب که برداشت مبلغ بالاتر از 10 هزار دلار از حساب شخصی منوط به دریافت «مجوز» و «دستور از بالا» شده بود، حال آنکه هنوز تا انقلاب دوم امام سیزدهم چند ماه فاصله داشتیم و حاج ابراهیم یزدی هنوز با لهجة آمریکائی، خیلیخوب فارسی «بالاد» بود و ... خلاصه بگوئیم اعمال تحریمهای اقتصادی قسمتی از برنامههای گروه «کارتر ـ برژینسکی» بود و برای تحقق این برنامة مقدس، ساواک جمکران اوباشالله را به سوی سفارت آمریکا هی کرد. دانشجونمایان پیرو خط امام در واقع «ابزار» اعمال سیاست استعمار بودند، همچنانکه در آشوبهای پس از «بیعت» با حکومت، میرحسین موسوی و شیخ کروبی یا بهزادنبوی در جایگاه مشابهی قرار داشتند، جایگاهی که همچنان محفوظ است. پس لطفاً برای «فروش» پادوهای شبکة بینالمللی قاچاق در ایران به عنوان مبارز و رهبر سیاسی «پروپاگاند» نفرمائید که همچون «فارین پالیسی» فقط خود را مضحکه میکنید!
در کنار سوپرمارکت «خدافروشی» که با سرمایة سازمان سیا افتتاح شده تا شیخ منتظری جنایتکار را به عنوان «رهبر» و «مخالف» حکومت توحش به ملت ایران حقنه کند، فارین پالیسی هم اجناس بنجل و پوسیده را که به دلیل شکست کودتا روی دستش باد کرده، به عنوان «روشنفکر» و «متفکر» برای فروش به ملت ایران گذاشته. آخر سال است و حضرات هر چه روی دستشان مانده باید به چند برابر قیمت به ملتهای جهان سوم بفروشند. خلاصه جبهة «حق» هر چه بنجل و زباله دم دست داشته از جمله حاج فرجدباغ و عیال میرحسین موسوی را به عنوان «متفکر» برگزیده! مگر موسوی تاریک اندیش به احمدینژاد نگفت همسرش «روشنفکرترین زن» حکومت اسلامی جمکران است؟ دیدیم که بدبخت حق داشت! فارین پالیسی هم با تکیه بر سخنان «برحق» موسوی، تصویر فرست لیدی ناکام را با همان چادرسیاه «آزادی» و روسری گلمنگلی «استقلال»، به عنوان «سومین متفکر بزرگ و تأثیرگذار جهان» روی جلد چسبانده، و رادیوفردا برای شاد کردن دل ایرانیان این خبر«گجسته» را که نباید با خجسته اشتباه شود، به اطلاع همگان میرساند.
خلاصه ریش و پشم و عینک و دستار آخوند منتظری در برابر«سوپرمارکت خدا» و چادرسیاه و روسری و عینک عیال موسوی روی جلد «مجلة خدا»، زینتبخش سایت رادیوفردا شده، و اگر میخواهید پیش از آغاز ماه دسامبر چهرة نورانی خداوند را مشاهده کنید حتماً سری به سایت رادیو فردا بزنید! اگر کارها بر همین منوال پیش رود بزودی فارین پالیسی اسمال تیغزن را هم به عنوان مهمترین «متفکر» و «روشنفکر» جمکران به جهانیان معرفی خواهد کرد. به گزارش رادیوفردا، فارین پالیسی، به تاریخچة «مبارزات» زهره کاظمی هم اشاره کرده! از آنجمله است دعوت از شیرین عبادی برای سخنرانی در دانشگاه «الزهرا»! بله، عملة استعمار اگر به یکدیگر نان قرض ندهند، چه کنند؟ البته فارین پالیسی به مدرک تقلبی و چرندگوئیهای عیال موسوی و فرصتطلبی وی اشارهای نکرده، اگر نه نمیتوانست یک زننمای عامی، کلهپوک و متقلب را به عنوان «روشنفکر» به خورد ما ملت بدهد.
اشکال کارفرمایان فارین پالیسی اینجاست که میپندارند در داخل و خارج ایران هیچکس از سوابق میرحسین موسوی و شرکاء خبر ندارد و نمیداند امثال زهره کاظمی یا هنگامه رضوی و دیگر آزاد زنان حرمسرای اسلام که مثل گوسفند خریدوفروش شدهاند، کیستند، از کجا آمدهاند، و از نظر تفکر اجتماعی در کدام رده قرار میگیرند! بله، اشکال همینجاست که فاشیستها میپندارند با تبلیغات سراپا دروغ میتوانند امثال زهره کاظمی را در هالهای از ابهام قرار داده، جهت سرکوب زنان ایرانی با زباله برای ما «الگوسازی» کنند. فارین پالیسی ادعا کرده اگر میرحسین موسوی روی کار آمده بود، دمکراسی و حقوق زنان در ایران خیلی تقویت میشد! به عبارت دیگر به زعم حاج آقا «پایناپل» ـ نوع یانکی امثال عسگراولادی را «پاین اپل» مینامیم! بله به زعم حاج آقا «پایناپل»، اکنون «دمکراسی» و «حقوق زنان» در ایران رعایت میشود، ولی گویا کمی «ضعیف» است. برای تقویت همین دمکراسی است که به میرحسین موسوی نیاز دارند!
اگر دوران نخست وزیری نکبتبار موسوی را به یاد داشته باشیم متوجه میشویم دمکراسی مطلوب فارین پالیسی در واقع تقویت همان شبکة تبهکار دلالان بینالمللی است که بخش تجهیزات نظامی آن در اروپا تحت نظارت قبیلة «شرایبر» قرار دارد. این قبیله همچون محفل جیمیکارتر شیفتة حکومت «لولو» و «مرد قدرتمند» یهودستیز در کشورهای مسلماننشین از جمله ایران است. چرا که فقط در چنین شرایطی «آشپزباشی» و «بنای غاصب» میتوانند به عنوان دولبة قیچی جادوئی آنگلوساکسونها همه چیز را ببرند. بنای غاصب «سرزمین» دیگران را میبرد، و آشپزباشی هم «سر» ملتهای منطقه را! دزدی سرزمین که نیازی به توضیح ندارد، ولی بریدن سر ملتهای منطقه از طریق «سفلهپروری» یا تبدیل زباله به «نخبه» میسر میشود، دقیقاً همان کاری که حاجآقا «پایناپل» با «فارین پالیسی» انجام میدهد:
«روى کار آمدن موسوى مىتوانست به تقویت دمکراسى و حقوق زنان در ایران منجر شود.»
این ادعای ابلهانة فارین پالیسی در رادیوفردا، مورخ 8 آذرماه 1388 انتشار یافته. حال اگر از ماهنامة کذا بپرسیم چرا و چگونه چنین معجزاتی صورت میگرفت، هیچ پاسخ منطقی برای مهملاتی که ارائه کرده نخواهد داشت. اولاً سیاست ایران را یک نفر تعیین نمیکند، این سیاست در چارچوبی جهانی مشخص میشود. ثانیاً میرحسین موسوی و همسرش و کل پیروان خط توحش امام، همچون حاج فرج دباغ از آنچه دمکراسی و حقوق بشر نامیده میشود میلیونها سال نوری عقباند! گذشت آن دوران «طلائی» که فارین پالیسی و شرکاء برای کشورهای منطقه، به قول صادق هدایت، از توی لنگشان «الگو» بیرون میکشیدند! عراق و افغانستان در برابر ماست، سوئد و سوئیس و انگلستان و ایالات متحد نیز به همچنین!
بحث شیرین «هویت» که در قالب جنجال رسانهای در استکهلم و لندن آغاز شد، در ایالات متحد به جنجال «فورتهود» و در کشور «پیشرفتة» سوئیس، از مراکز مهم پولشوئی و محل سکونت انسانهای «برتر»، به برگزاری رفراندوم برای «منارة مسجد» انجامید! پس از ماجرای «فورت هود»، محفل سناتور لیبرمن فرصت را مغتنم شمرده حضور مسلمانان را در ارتش آمریکا خطرناک تحلیل فرمودند! سایت «بیبیسی» هم برای محفل کذا یک «پامنبری» خوب اجرا کرد. و اما در سوئیس مرکز فعالیتهای دینی چه پیش آمد؟!
گروهی از مسلمین ساکن یکی از دهات این کشور در ماه نوامبر سال 2006 برای برگزاری مراسم دینی خود مسجدی میخواستند با یک منارة 6 متری و مجوز ساخت منارة کذا را هم دریافت کردند. وقتی میگوئیم مسلمان ساکن دهات سوئیس باید بدانیم که اینان در واقع کارگران مهاجراند که در دهات این کشور به بیگاری گرفته شدهاند، و نه تنها از نظر اقتصادی که از نظر اجتماعی در کمال آرامش سرکوب میشوند، و هیچیک از دکانهای حقوقبشر نیز به سرکوب اینان اشارهای نخواهد کرد. برای کسانی که با این مهد تمدن بشریت آشنائی ندارند، بگوئیم که بر اساس آیات و روایات الهی در کشور کذا آلمانی زبانها در رأس هرم قدرت و در جایگاه الهی قرار گرفته، بقیة ملت هم برحسب ارتباطشان با خداوند سهمی از قدرت میبرند. چرا که اکثر بانکها و صنایع در دست خانوادههای آلمانی زبان است. به این ترتیب میتوان دریافت چرا آلمانی زبانان سوئیس خود را برتر از فرانسه زبانان این کشور میدانند.
این توهم برتری، نه تنها در ردههای بالای اجتماعی پیوسته به صراحت در جمع بیان میشود، که به «ترجیع بند» ردههای پائین نیز تبدیل شده! خلاصه بگوئیم، در چنین شرایطی کارگران مهاجر و مسلمان ساکن دهات این کشور با «فرهنگ» و «متمدن» امکان به راه انداختن جنجال رسانهای ندارند! چرا که رسانهها در دست اینان نیست!
جنجال منارهها در رسانههای غرب از جمله در «فیگارو»، مورخ 27 نوامبر2009، چنین نقل میشود که کارگران بینوای مهاجر مسجد میخواستند و اصرار داشتند که مسجدشان منارة 6 متری هم داشته باشد! و اینگونه بود که دهاتیهای دیگر به دادگاه شکایت بردند، و پس از 3 سال کار به چنین رفراندوم باشکوهی کشید! «ملت» سوئیس با شرکت در رفراندوم کذا با اکثریت قاطع گفتند، «نه! به مناره.» البته کاملاً طبیعی است! اولاً نسبت «مسلمانان» ساکن سوئیس به کل جمعیت این کشور از 4 درصد فراتر نمیرود، ثانیاً همة مسلمانان برخلاف «طارق رمضانها» و دیگر فدائیان «اسلام» استعماری اهل مسجد و منبر نیستند. به عنوان نمونه، مسجد ژنو محل استراحت بعضی از هنرمندان سرشناس این شهر بود! بگذریم و بازگردیم به شعار گوساله پسند «نه! به مناره» که همچون دیگر شعارهای فاشیستها با «نفی» آغاز شده و با همه چیز سرستیز دارد! البته خوب است شعار «مرگ بر مناره» ندادند که «جهان اسلام» برای این توهین به مقدسات لشکرکشی خیابانی را بیآغازد! چرا که «مناره» تبدیل شده به ویژگی «هویت!» در جهان غرب، همه با مناره مخالفاند، در نتیجه اگر قطبنمای بصیرت را از امام سیزدهم دریافت کرده باشید، باید بدانید که «پیام» رفراندوم «نه به مناره» در سوئیس برای جهان اسلام و به ویژه برای ساواک جمکران چیست: تظاهرات میلیونی با شعار، «جانم فدای مناره!»
پس از باد کردن شعارهای پوچ در دکان کودتا، «رفقا» در حزب توده اعلام کردهاند که به دنبال شعارهای «صنفی» میگردند! البته اینهم شعاری بیش نیست! ولی ما برای یاری به «داسالله» از هیچ کوششی فروگذار نخواهیم کرد، که گفتهاند «تو کز محنت دیگران بیغمی، نشاید که نامت نهند آدمی.» این تک بیت معجزه میکند. کافی است یکبار آن را با لهجة گاوچرانهای آتلانتا بخوانید و بعد هم چند جرعه شامپاین روی آن «هرت» بکشید، بلافاصله انقلاب میشود! جیمی کارتر هم در سعدآباد همین کار را کرد، هر چند استخوانهای سعدی از خشم به لرزه در آمد، ولی دیدیم که معجزه شد! پس تظاهرات ابلهفریب 16 آذر امسال را با شعارهای «منارة من کو؟»، یا «درود بر مناره، سلام بر کروبی»، «مناره میرزمد، [روسیه یا آمریکا یا اسرائیل] میلرزد» میتوان شروع کرد! البته «چین» برای این شعار مناسب نیست، قافیه را خراب میکند! در ادامه میتوان تظاهرات را با شعارهای «روح منی مناره، بت شکنی مناره»، «منارة ایرانی، جمهوری ایرانی، فقط سبز، فقط سبز»، و یا «منارهپرستان جهان متحد شوید»، «مخالف مناره، مخالف پیغمبر»، و از همه مهمتر شعار «مرگ بر مخالف مناره» که خیلی خیلی «صنفی» است ادامه داد. در پایان میتوان با شعارهای «یا مرگ، یا مناره»، «ما پیرو قرآنیم، مناره هم میخواهیم»، و بالاخره «کروبی گوساله، بازم بگو مناره!»، نماز سبز مناره را در خیابان برگزار کرد. ولی تک بیت سعدی را بگذارید برای مراسم شام که شامپاین دم دست داشته باشید؛ بدون شامپاین هیچ معجزهای نخواهد شد!
مخالفین نیز میتوانند با «چلیپا» یا همان صلیب تظاهرات کنند، مهم نیست که مسلمان هستید مهم این است که وانمود کنید با اسلام مخالفاید چون کلیسا ارواح شکمش مظهر «ترقی» است.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت