بانکالله!
...
آه از این زشتان که مهرو مینمایند از نقاب
از درون سو کاهتاب و از برون سو ماهتاب
پس از افشاگریهای بنیصدر در مورد طرفداری خمینی از کودتای آنگلوساکسونها در سال 1332، پاسدار شریعتمداری هم به نوبة خود پتة رهبر فرزانه را به آب انداخت و معلوم شد علیخامنهای برخلاف ادعای بوقهای استعمار در سنگر موسوی و کروبی از آشوبهای «پساافتضاحات» پشتیبانی میکرده. البته ما پیشتر گفته بودیم که رهبر فرزانه به دلیل همدستی با طاعون سبز یک هفته خفقان اختیار کردند، تا شاید با یک حرکت «مردمی» زیر پای احمدینژاد را کشیده، دست در دست موسوی «محبوب» و «مردمی» در کمال افتخار روابط پنهان با آمریکا را آشکار کنند! ولی دچار توهم نشویم، خامنهای در اینگونه موارد تصمیم گیرنده نیست! به هیچ عنوان! برنامة «حرکت مردمی» در اتاق «فکر» اربابان طراحی شد و رهبر فرزانه، همچون دیگر مقامات حلقه به گوش حکومت بسیار «مستقل» فقط مجری و فرمانبردار بودند. باری در این گیرودار، «زاکانی»، یکی دیگر از «مقامات» جمکران هم ادعا کرده، طبق یک نظرسنجی، «انتخابات» یا بهتر بگوئیم «بیعت» به دور دوم کشیده میشد. و از همه جالبتر داسالله است که بازهم برای «پیروزی مردم» و گسترش سرکوب، تحلیل کشکی ارائه میدهد.
بله، اوضاع همچنانکه میبینیم بسیار وخیم است. و اما آنچه در آشفته بازار افشاگری گورکنها هرگز به زیر سئوال نمیرود، همان «آمار ارباب»، یعنی «مشارکت 85 درصدی» در مسابقات مارگیری است. چرا که این آمار در واقع «الهی» است، درست مثل آیات قرآن که جبرئیل سلامالله به فرمان «الله» به محمد رسولالله تحویل داد. چه میگویم؟ آمار ارباب از آیات کذا هم محکمتر است چرا که تفسیربردار نیست! اگر آیات خداوند را میتوان تفسیر کرد، آمار خداوند را نمیتوان. به یاد داریم «نیویورکتایمز» تلاش داشت با «تفسیر» آیات قرآن از زبان لاله بختیار، حقوق زنان را در اسلام کمی افزایش دهد و آنان را از «حق طبیعی» کتک خوردن از جنس مذکر محروم کند! خوشبختانه موفق نشد؛ مگر میتوان زنان «مومن» و «متدین» و مسلمان را از حقوقشان محروم کرد؟ به هیچ عنوان. و در راستای تأمین همین «حقوق» است که در شهر «متمدن» و «مترقی» نجف یک «بانک زنانه» به نام «بابیلون» افتتاح شده!
بله مناطق شیعه نشین عراق همچنانکه میدانیم تحت نظارت آنگلوساکسونهای اینسوی آب قرار دارد و اینان به دلیل اوباشپرستی و علاقه به اندرونی و حرمسرا تصمیم گرفتهاند اندرونی را بدون دخل و تصرف به «بیرون» انتقال دهند. نتیجة این «پیشرفتهای» اجتماعی همانطور که اوباش حکومت اسلامی در بوق میگذارند تقویت «حضور زن» در جامعه است، البته نه حضور هر زنی، که حضور زنان اندرون. به این ترتیب است که میتوان در عراق، حقارت و ذلت و بندگی را به «الگو» تبدیل کرد. بانک کذا، یک «اندورنی» است که در خیابان شعبه زده. کارمندان بانک همه مؤنث و محجبهاند، و هیچ مردی هم حق ورود به این بانک حسینی را ندارد، به احتمال زیاد مشتریان بانک نیز همچون کارمندان حجابشان را رعایت خواهند کرد. اوباشالله مقتدیصدر مراقب نوامیس اسلام خواهند بود. جالب این است که در بانک کذا ریاست و نگهبانی با مردان است؛ زنان فقط در این بانک «کار» میکنند، مسلماً با حقوقکمتر از کارمندان دیگر بانکها! از امتیازات زنان «بانکالله» این است که رئیس و نگهبانان حق ورود به بانک را ندارند. البته «این انگلیسیهای چشچپ» یک نکتة مهم را در این ساختار پیشرفته و بسیار «دمکراتیک» نادیده گرفتهاند، و آنهم حضور چند «خواجه» و غلام «اخته» جهت حفظ نظم درون «مرغدانی» است. به این ترتیب که پیش میرویم ممکن است مقام و مرتبة خواجگی هم نصیب تونیبلر، نخست وزیر سابق حزب کارگر شود. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به افشاگری کیهان، مورخ 2 آذرماه 1388 در مورد علیخامنهای.
پاسدار شریعتمداری در «خبر ویژه»، به نقل از «منتجبنیا» مینویسد، نامزدهای معترض پس از اعلام نتایج «انتخابات» با خامنهای تماس گرفته و رهبر فرزانه به آنان گفته، هر حرفی دارید بزنید. «منتجبنیا» میافزاید، ما دلائلمان را ارائه کردیم، قرار شد یک کمیتة حقیقتیاب انتخابات را مجدداً بررسی کند، خامنهای هم از این پیشنهاد استقبال کرد. ولی بعد مسائل دیگری پیش آمد و «رهبر» موضع گرفتند و گفتند، انتخابات هیچ اشکالی نداشته. پیش از ادامة مطلب یادآور شویم آخوند منتجبنیا همان دستاربندی است که مصاحبة خود را با رادیوفردا تکذیب کرده بود، و رادیوفردا برای اثبات دروغگوئی ایشان به ناچار نوار متن مصاحبهاش را پخش کرد. این مختصر را گفتیم تا روشن شود «منتجبنیا» همچون دیگر گورکنها دروغگو و اهل تقیه و پفیوزی است. در ضمن پاسدار شریعتمداری هم در دروغپردازی دست کمی از دیگران ندارد. اما آنچه اهمیت دارد «انتشار» سخنان منتجبنیا در روزینامة کیهان است. روشنتر بگوئیم پاسدار شریعتمداری با پخش سخنان منتجبنیا همان میگوید که ما ششماه پیش در همین وبلاگها گفته بودیم.
خبرویژة کیهان از زبان منتجبنیا میگوید، خامنهای نسبت به طرح اعتراض کروبی و موسوی نظر مثبت داشته و بعد تغییر عقیده داده. ما هم چند روز سکوت خامنهای را دلیل رضایت او و ارباباناش از آشوبها دانستیم و گفتیم برخلاف خطبة مقام معظم، اگر قرار بر رعایت قانون میبود، وزارت کشور و نیروهای انتظامی وظیفه داشتند همان روز نخست یعنی 23 خردادماه سالجاری نسبت به هرگونه تجمع غیرمجاز هشدار دهند، ولی شاهدیم که چنین نشد! علاقة رهبر فرزانه و سرداران به حفظ نظم و پاسداری از قانون یک هفته پس از مسابقات مارگیری بروز کرد! حضرات ظاهراً خواب بودند یا قانون و مقررات نیمبندشان را فراموش کرده بودند! یک هفته پس از انتخابات کذا مقام معظم دریافتند که باید «آبرویشان» را در گرو «رعایت قانون» بگذارند! خلاصه اگر 6 ماه پیش مقامات و سرداران و لباسشخصیها با قانون و مقررات خودشان بیگانه بودند، امروز گویا هر کس قانون اساسی کذا را قبول داشته و از نقض آن جلوگیری کند، «بسیجی» به شمار میرود.
امروز اتفاق عجیبی افتاد! پاسدار رحیمصفوی در «ایلنا»، مورخ دوم آذرماه سالجاری، ضمن تأکید بر اینکه بسیج تحت فرماندهی دولت نیست، از «بسیجیان» خواسته هر کجا که هستند با «نقض قانون اساسی» مبارزه کنند! اینکه پاسدار رحیمصفوی همصدا با موسوی، خاتمی و کروبی سنگ قانون اساسی را به سینه میزند نشان میدهد شکاف در حکومت جمکران ممکن است کار را به درگیریهای درون جناحی بکشاند. رحیمصفوی تلویحاً احمدی نژاد را تهدید میکند که در صورت «نقض قانون اساسی» یا بهتر بگوئیم در صورت حرکت در جهت مخالف گروه موسوی، با اوباش حلقهبگوش سفارت کذا روبرو خواهد شد. بله، پاسدار رحیم صفوی که روزگاری جهت بازارگرمی برای دارودستة محمد خاتمی نقش مخالف اصلاحطلبان را ایفا میکرد، و بجز قانون اساسی مزدوری و نوکری هیچ قانونی نمیشناسد، امروز همصدا با ملامحمدخاتمی مدافع «قانون اساسی» چاه جمکران شده. ایلنا، مورخ دوم آذرماه سالجاری در خبری با کد: 91601 به نقل از رحیمصفوی مینویسد:
«[دستیار ارشد خامنهای گفت] هر کس در هر نقطهای از ایران به قانون اساسی اعتقاد داشته باشد[...] بسیجی محسوب میشود[...] بسیج [تحت فرماندهی رهبر] است، نه دولت [بسیج از مصوبات شورایعالی امنیت که به تأئید خامنهای برسد] اطاعت میکند[...]»
بله! قانون اساسی جمکران یعنی مشتی روایت و قصص آمیخته به قوانین مدنی که سیسال است اجرا نشده، ناگهان نزد لاتوچاقوکشهای «بیت رهبری» تقدس یافته، عزیز و گرامی و محترم شده. به همین دلیل مشاور ارشد خامنهای در امور چماقداری نیز بجای تقاضای «رعایت» قانون کذا، «اعتقاد» به آن را الزامی دانسته! میدانیم که مشاوران رهبرفرزانه، همگی همچون مقام معظم از طویلة استعمار بیرون کشیده شدهاند، در نتیجه برای ترهات رحیمصفوی علامت تعجب هم نمیگذاریم. همچنانکه برای سخنرانی مضحک عیال احمدی نژاد در ایتالیا. «فرست لیدی» در نشست «اف. آ. او» با چادرسیاه حضور یافتند، تا پیشرفتهای زن ایرانی را به جهانیان ثابت کنند. ایشان که اصلاً قرار نبود سخنرانی بفرمایند، در حاشیة نشست کذا یک سخنرانی مبسوط ایراد کرده، جهانیان را فرا خواندند تا از «الگوی تغذیة خانوار» در جمکران پیروی کنند که بسیار موفق است. «جهانیان» هم طبق معمول، کف زدند، فیلم و عکس گرفتند و آگاهی و خرد و هوش و فراست و بلاغت «فرست لیدی» جمکران را ستودند، بعد هم در گزارشهایشان گفتند، 40 درصد ایرانیان زیر خط فقر زندگی میکنند. خلاصه مقامات و نخبگان جمکران اسباب تفریح اربابان در غرب شدهاند. همین روزهاست که یکی از همین بنیادهای بیبنیاد به «فرستلیدی» جمکران به دلیل ایراد چنین سخنان ابلهانهای چندین و چند جایزه در زمینة هنری، فیلمسازی و فیلمبازی و فن بیان هم اعطا کند. البته اشتباه نکنیم، در جمکران از این قماش «نوابغ» فراواناند. از آن جملهاند، عوامگرایان «چپنما»، یا همان داسالله که تجلی وقاحت آخوندیسم و شقاوت استالینیسماند از اینرو آنان را «آختالینیست» بنامیم که «حق مطلب» را ادا کرده باشیم!
عاشق چادر مباش و خر مران در آب و گل
تا نمانی ز آب و گل مانند خر اندر خلاب
ویژگی «آختالینیستها»، سفسطه و مغلطه جهت فریفتن شوتوپرتهاست. در این راستا بهتر است نگاهی به مقالة «خواهر» سپیده صلحجو داشته باشیم که در سایت «اخبارروز»، مورخ اول آذرماه سالجاری انتشار یافته. مقالة کذا طبق سنت رایج آختالینیستها یک تحلیل بیاساس و گنگ و مبهم و به ویژه کشکی از شرایط ایران ارائه میکند، و در کمال بیشرمی خواهان برگزاری «انتخابات آزاد» در حکومتی میشود که بنابرتعریف اصولاً نمیتواند انتخابات داشته باشد و برگزاری مراسم انتخابات در آن جز یک شبیهسازی مضحک برای فراهم آوردن خوراک رسانههای غرب نبوده و نیست. باری، خواهر سپیده همچون دیگر رفقایشان، در تحلیل عمیق خود اصلاً فراموش میکنند که ایران در یک فضای خیالی، خارج از زمان و مکان قرار نگرفته، و سیاستهای جهانی نیز بر آن حاکماند! البته جای تعجب نیست!
«داسالله» فقط در یک کشور «یوتوپیک» مسائل و مشکلات را «مشاهده» و بررسی میکند، چرا که اگر بخواهد واقعیات زمان و مکان را در نظر بگیرد، از لاشة آخوند و تابوت استالین فاصله خواهد گرفت، و ممکن است به نوع آدمیزاد نزدیک شود. در اینصورت ناچار خواهد بود با رها کردن شیوة عوامفریبی و شعارهای پوچ، تحلیل «منطقی» هم ارائه کند؛ و این امر هیچ به «مصلحت» و «نرخ روز» نیست! در عمل اگر کسی بخواهد ویژگی شرایط اقتصادی حکومت جمکران را به صورت خلاصه بیان کند، ارتباط این حکومت با کشورهای حوزة دلار، خصوصاً با اتحادجماهیر نوکری کفایت خواهد کرد. واردات 54 هزار دسته بیل کذا از اندونزی را فراموش نکنیم. اما برای نادیده انگاشتن ارتباط دولت جمکران با کشورهای حوزة دلار فقط لازم است که تحلیلگر خود را همچون داور مسابقة «فرانسه ـ ایرلند» به کوری بزند، این همان کاری است که «داسالله» در آن «فوق تخصص» دارد.
چون به سگ نان افکنی، سگ بو کند آنگه خورد
سگ نهئی شیری چه باشد بهر نان چندین شتاب
در هر آن مردار بینی رنگکی گوئی که جان
جان کجا، رنگ از کجا، جان را بجو، جان را بیاب
کوری مصلحتی فواید و نعمات بسیار میتواند داشته باشد. هفتة گذشته مربی تیم فرانسه از برکت کوری مصلحتی داور مسابقه حدود 900 هزار یورو «پاداش» دریافت کرد! مسلماً حق و حساب داور نابینا را پیش از مسابقه پرداخته بودند، اگر نه پیروزی تیم فرانسه به شکست تبدیل میشد. «آختالینیستهای» جمکران هم حق و حساب میگیرند، تا نقش همان داور کور را ایفا کنند. به این ترتیب اربابانشان در لندن و واشنگتن در بازی فوتبال با دست به ما ملت گل میزنند و بازی را به نفع خود «تمام» میکنند. خواهر سپیده میپرسند، ممکن است از ما انتقاد کنند و بگویند، چگونه «چپ» میتواند از مطالباتی دفاع کند که نتیجة آن به نفع امثال بهرمانی تمام میشود؟ البته نگران نباشیم، ایشان پاسخ به این نوع پرسشها را در آستین حاضر و مهیا دارند، و بجای آنکه برچسب «چپ» را از پیشانی برداشته، همانچه هستند، یعنی «چپنما» و فاشیست را بجایش بچسبانند، میفرمایند، در صورت «پیروزی مردم» حکومت اسلامی نمیتواند خود را به صورت گذشته بازسازی کند! مسلماً چنین پیشگوئیهائی بدون گوی بلورین امکانپذیر نخواهد بود:
«دوستانی به این دیدگاه ما انتقاد خواهند داشت که [...] چگونه چپ میتواند از خواستی دفاع کند که به نفع اشخاصی نظیر رفسنجانی تمام شود؟ به نظر ما جمهوری اسلامی [...]در صورت پیروزی مردم و بدست آوردن این خواست [انتخابات آزاد] امکان بازسازی خود به شکل قبل را هرگز بدست نخواهد آورد.»
باید بپذیریم که حداقل نیمی از ادعاهای خواهر سپیده درست است، واقعیت این است که حکومت اسلامی سیر قهقرائی میپیماید و هرگز نمیتواند آرایش نخستین روزهای کودتای بهمنماه 1357 را به دست آورد. ولی اشکال تحلیل این خواهر آختالینیست و فرهیخته این است که نمیگوید در صورت «پیروزی مردم»، جناح خط توحش امام با تکیه بر مشروعیت 85 درصدی اهدائی ارباب با قدرت تمام سرکوب همه جانبة مخالفان «خط توحش» را آغاز میکند، و هیچیک از مدافعان حقوقبشر در غرب به این سرکوبها اعتراض نخواهد داشت، درست همچون دوران «نورانی» خمینی که تبلیغات رسانههای غرب همة «مردم» ایران را طرفدار اسلام و رهبر کذا معرفی میکرد و افکارعمومی جهان با تکیه بر «اجماع» فرضی مردم چنین برداشت میکرد که همین «مردم» از سرکوبها و وحشیگریهای «رهبرکبیرانقلاب» حمایت میکنند!
راه دور نمیرویم! پیش از پیروزی «مردم» کذا در بهمنماه 1357، تحلیل داسالله چه بود؟ زیر علم خمینی سینه بزنیم تا «مردم» پیروز شوند، بعد آخوندها با یک «خیزش مردم» به حاشیه رانده میشوند! آیا شما همین مزخرفات را به هم نمیبافتید سپیدهجان؟ چرا! آنروزها اوضاع چگونه بود؟ دولت بختیار آمادة برگزاری رفراندوم برای تغییر حکومت از سلطنت به جمهوری بود، سوسیال دمکراسی شاپور بختیار از «جمهوری اسلامی» رهبر آخوندتان «چپ ستیزتر» بود؟ نه! پس اشکال شما «چپنماها»، که البته به گزاف خود را «مارکسیست» هم جا زدهاید چه بود؟ ترس از برقراری یک حکومت قانونی، و خروج جامعه از سیطرة سرکوب فاشیستی حاکمیت!
بله اشکال اصلی همینجاست! اشکال سرکار و همپالکیهایتان همچون «امامالله» که امروز تشت رسوائیاش حتی از بام بنیصدر هم به زمین افتاده، «زورپرستی» و انسانستیزی است. در نتیجه به محض تضعیف قدرت سرکوب حکومت در ایران خواهان «پیروزی مردم» و خط توحش میشوید تا همچون دوران امام «روشنضمیر»، با شکار جوانان و سرکوب ملت ایران «عدالت علوی» برقرار شود. بیپرده بگوئیم سرکار و دیگر رفقا دربهدر به دنبال یک «پدر قدرتمند» میگردید تا منافع خداوند را در لندن و واشنگتن تأمین کند. همین شما بینوایان نبودید که تظاهرات زنان را بر علیه حجاب در تاریخ 8 مارس 1979 محکوم کردید؟ اوضاع را چگونه تحلیل میفرمودید؟ در کشور شیلی زنان باعث شدند امپریالیسم بر علیه سالوادور آلنده کودتا کند! خمینی دجال، کودتاچی و جیرهخوار دربار پهلوی، در تحلیل کورهای مصلحتی جمکران تبدیل شده بود به سالوادور آلنده.
بله! آلندة سوسیالیست، با انتخابات قانونی در جایگاه ریاست جمهور شیلی قرار گرفته بود و در چارچوب قانون اساسی اینکشور خواستار استقرار عدالت اجتماعی و گسترش حقوق مردم بر پایة سوسیالیسم بود. حال آنکه خمینی مفلوک جز آلت دست استعمار هیچ نبود و استعمار او را برای برقراری «عدالت علوی» با «ایرفرانس» فرستاده بود تهران! کمیتة استقبال از ایشان هم با شرکت اوباش و چاقوکشان بازار و حوزه تشکیل شده بود. خلخال آن «زن یهودی» را هم در لندن به عنوان قلاده به گردنش آویزان کرده بودند، و هر شب دستهای مقدس «وستمینستر» قلادة امام را میکشید تا برای رعایت حجاب و شکستن قلمها فتوی صادر کند.
امروز هم در شرایطی کمابیش مشابه قرار داریم. حکومت اسلامی فرسوده شده، شمار طرفداران میرحسین موسوی در سراسر کشور به یک میلیون نفر هم نمیرسد، پس لازم است دوباره یک مسابقه بین ملت ایران و نوکران استعمار ترتیب داده شود تا فاشیستهای چپنما در آن نقش همان «داور کور» را ایفا کنند، و «مردم» کذا در این گیرودار پیروز شوند. میبینیم که این نقش به راستی برازندة «داسالله» هم هست. اما سپیدهجان! اینبار چه خودتان را به کوری بزنید و چه نزنید، چه تراخم داشته باشید و چه آبلهمرغان، واقعاً کور خواندهاید! دیگر این تحلیلهای کودکستانی، یا بهتر بگوئیم این دروغهای ناشیانه را احدی از دکان مخروبة «چپالله» نخواهد خرید.
چنگ دجال از درون و رنگ ابدال از برون
دام دزدان در ضمیر و رمز شاهان در خطاب
(مولوی)
از درون سو کاهتاب و از برون سو ماهتاب
پس از افشاگریهای بنیصدر در مورد طرفداری خمینی از کودتای آنگلوساکسونها در سال 1332، پاسدار شریعتمداری هم به نوبة خود پتة رهبر فرزانه را به آب انداخت و معلوم شد علیخامنهای برخلاف ادعای بوقهای استعمار در سنگر موسوی و کروبی از آشوبهای «پساافتضاحات» پشتیبانی میکرده. البته ما پیشتر گفته بودیم که رهبر فرزانه به دلیل همدستی با طاعون سبز یک هفته خفقان اختیار کردند، تا شاید با یک حرکت «مردمی» زیر پای احمدینژاد را کشیده، دست در دست موسوی «محبوب» و «مردمی» در کمال افتخار روابط پنهان با آمریکا را آشکار کنند! ولی دچار توهم نشویم، خامنهای در اینگونه موارد تصمیم گیرنده نیست! به هیچ عنوان! برنامة «حرکت مردمی» در اتاق «فکر» اربابان طراحی شد و رهبر فرزانه، همچون دیگر مقامات حلقه به گوش حکومت بسیار «مستقل» فقط مجری و فرمانبردار بودند. باری در این گیرودار، «زاکانی»، یکی دیگر از «مقامات» جمکران هم ادعا کرده، طبق یک نظرسنجی، «انتخابات» یا بهتر بگوئیم «بیعت» به دور دوم کشیده میشد. و از همه جالبتر داسالله است که بازهم برای «پیروزی مردم» و گسترش سرکوب، تحلیل کشکی ارائه میدهد.
بله، اوضاع همچنانکه میبینیم بسیار وخیم است. و اما آنچه در آشفته بازار افشاگری گورکنها هرگز به زیر سئوال نمیرود، همان «آمار ارباب»، یعنی «مشارکت 85 درصدی» در مسابقات مارگیری است. چرا که این آمار در واقع «الهی» است، درست مثل آیات قرآن که جبرئیل سلامالله به فرمان «الله» به محمد رسولالله تحویل داد. چه میگویم؟ آمار ارباب از آیات کذا هم محکمتر است چرا که تفسیربردار نیست! اگر آیات خداوند را میتوان تفسیر کرد، آمار خداوند را نمیتوان. به یاد داریم «نیویورکتایمز» تلاش داشت با «تفسیر» آیات قرآن از زبان لاله بختیار، حقوق زنان را در اسلام کمی افزایش دهد و آنان را از «حق طبیعی» کتک خوردن از جنس مذکر محروم کند! خوشبختانه موفق نشد؛ مگر میتوان زنان «مومن» و «متدین» و مسلمان را از حقوقشان محروم کرد؟ به هیچ عنوان. و در راستای تأمین همین «حقوق» است که در شهر «متمدن» و «مترقی» نجف یک «بانک زنانه» به نام «بابیلون» افتتاح شده!
بله مناطق شیعه نشین عراق همچنانکه میدانیم تحت نظارت آنگلوساکسونهای اینسوی آب قرار دارد و اینان به دلیل اوباشپرستی و علاقه به اندرونی و حرمسرا تصمیم گرفتهاند اندرونی را بدون دخل و تصرف به «بیرون» انتقال دهند. نتیجة این «پیشرفتهای» اجتماعی همانطور که اوباش حکومت اسلامی در بوق میگذارند تقویت «حضور زن» در جامعه است، البته نه حضور هر زنی، که حضور زنان اندرون. به این ترتیب است که میتوان در عراق، حقارت و ذلت و بندگی را به «الگو» تبدیل کرد. بانک کذا، یک «اندورنی» است که در خیابان شعبه زده. کارمندان بانک همه مؤنث و محجبهاند، و هیچ مردی هم حق ورود به این بانک حسینی را ندارد، به احتمال زیاد مشتریان بانک نیز همچون کارمندان حجابشان را رعایت خواهند کرد. اوباشالله مقتدیصدر مراقب نوامیس اسلام خواهند بود. جالب این است که در بانک کذا ریاست و نگهبانی با مردان است؛ زنان فقط در این بانک «کار» میکنند، مسلماً با حقوقکمتر از کارمندان دیگر بانکها! از امتیازات زنان «بانکالله» این است که رئیس و نگهبانان حق ورود به بانک را ندارند. البته «این انگلیسیهای چشچپ» یک نکتة مهم را در این ساختار پیشرفته و بسیار «دمکراتیک» نادیده گرفتهاند، و آنهم حضور چند «خواجه» و غلام «اخته» جهت حفظ نظم درون «مرغدانی» است. به این ترتیب که پیش میرویم ممکن است مقام و مرتبة خواجگی هم نصیب تونیبلر، نخست وزیر سابق حزب کارگر شود. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به افشاگری کیهان، مورخ 2 آذرماه 1388 در مورد علیخامنهای.
پاسدار شریعتمداری در «خبر ویژه»، به نقل از «منتجبنیا» مینویسد، نامزدهای معترض پس از اعلام نتایج «انتخابات» با خامنهای تماس گرفته و رهبر فرزانه به آنان گفته، هر حرفی دارید بزنید. «منتجبنیا» میافزاید، ما دلائلمان را ارائه کردیم، قرار شد یک کمیتة حقیقتیاب انتخابات را مجدداً بررسی کند، خامنهای هم از این پیشنهاد استقبال کرد. ولی بعد مسائل دیگری پیش آمد و «رهبر» موضع گرفتند و گفتند، انتخابات هیچ اشکالی نداشته. پیش از ادامة مطلب یادآور شویم آخوند منتجبنیا همان دستاربندی است که مصاحبة خود را با رادیوفردا تکذیب کرده بود، و رادیوفردا برای اثبات دروغگوئی ایشان به ناچار نوار متن مصاحبهاش را پخش کرد. این مختصر را گفتیم تا روشن شود «منتجبنیا» همچون دیگر گورکنها دروغگو و اهل تقیه و پفیوزی است. در ضمن پاسدار شریعتمداری هم در دروغپردازی دست کمی از دیگران ندارد. اما آنچه اهمیت دارد «انتشار» سخنان منتجبنیا در روزینامة کیهان است. روشنتر بگوئیم پاسدار شریعتمداری با پخش سخنان منتجبنیا همان میگوید که ما ششماه پیش در همین وبلاگها گفته بودیم.
خبرویژة کیهان از زبان منتجبنیا میگوید، خامنهای نسبت به طرح اعتراض کروبی و موسوی نظر مثبت داشته و بعد تغییر عقیده داده. ما هم چند روز سکوت خامنهای را دلیل رضایت او و ارباباناش از آشوبها دانستیم و گفتیم برخلاف خطبة مقام معظم، اگر قرار بر رعایت قانون میبود، وزارت کشور و نیروهای انتظامی وظیفه داشتند همان روز نخست یعنی 23 خردادماه سالجاری نسبت به هرگونه تجمع غیرمجاز هشدار دهند، ولی شاهدیم که چنین نشد! علاقة رهبر فرزانه و سرداران به حفظ نظم و پاسداری از قانون یک هفته پس از مسابقات مارگیری بروز کرد! حضرات ظاهراً خواب بودند یا قانون و مقررات نیمبندشان را فراموش کرده بودند! یک هفته پس از انتخابات کذا مقام معظم دریافتند که باید «آبرویشان» را در گرو «رعایت قانون» بگذارند! خلاصه اگر 6 ماه پیش مقامات و سرداران و لباسشخصیها با قانون و مقررات خودشان بیگانه بودند، امروز گویا هر کس قانون اساسی کذا را قبول داشته و از نقض آن جلوگیری کند، «بسیجی» به شمار میرود.
امروز اتفاق عجیبی افتاد! پاسدار رحیمصفوی در «ایلنا»، مورخ دوم آذرماه سالجاری، ضمن تأکید بر اینکه بسیج تحت فرماندهی دولت نیست، از «بسیجیان» خواسته هر کجا که هستند با «نقض قانون اساسی» مبارزه کنند! اینکه پاسدار رحیمصفوی همصدا با موسوی، خاتمی و کروبی سنگ قانون اساسی را به سینه میزند نشان میدهد شکاف در حکومت جمکران ممکن است کار را به درگیریهای درون جناحی بکشاند. رحیمصفوی تلویحاً احمدی نژاد را تهدید میکند که در صورت «نقض قانون اساسی» یا بهتر بگوئیم در صورت حرکت در جهت مخالف گروه موسوی، با اوباش حلقهبگوش سفارت کذا روبرو خواهد شد. بله، پاسدار رحیم صفوی که روزگاری جهت بازارگرمی برای دارودستة محمد خاتمی نقش مخالف اصلاحطلبان را ایفا میکرد، و بجز قانون اساسی مزدوری و نوکری هیچ قانونی نمیشناسد، امروز همصدا با ملامحمدخاتمی مدافع «قانون اساسی» چاه جمکران شده. ایلنا، مورخ دوم آذرماه سالجاری در خبری با کد: 91601 به نقل از رحیمصفوی مینویسد:
«[دستیار ارشد خامنهای گفت] هر کس در هر نقطهای از ایران به قانون اساسی اعتقاد داشته باشد[...] بسیجی محسوب میشود[...] بسیج [تحت فرماندهی رهبر] است، نه دولت [بسیج از مصوبات شورایعالی امنیت که به تأئید خامنهای برسد] اطاعت میکند[...]»
بله! قانون اساسی جمکران یعنی مشتی روایت و قصص آمیخته به قوانین مدنی که سیسال است اجرا نشده، ناگهان نزد لاتوچاقوکشهای «بیت رهبری» تقدس یافته، عزیز و گرامی و محترم شده. به همین دلیل مشاور ارشد خامنهای در امور چماقداری نیز بجای تقاضای «رعایت» قانون کذا، «اعتقاد» به آن را الزامی دانسته! میدانیم که مشاوران رهبرفرزانه، همگی همچون مقام معظم از طویلة استعمار بیرون کشیده شدهاند، در نتیجه برای ترهات رحیمصفوی علامت تعجب هم نمیگذاریم. همچنانکه برای سخنرانی مضحک عیال احمدی نژاد در ایتالیا. «فرست لیدی» در نشست «اف. آ. او» با چادرسیاه حضور یافتند، تا پیشرفتهای زن ایرانی را به جهانیان ثابت کنند. ایشان که اصلاً قرار نبود سخنرانی بفرمایند، در حاشیة نشست کذا یک سخنرانی مبسوط ایراد کرده، جهانیان را فرا خواندند تا از «الگوی تغذیة خانوار» در جمکران پیروی کنند که بسیار موفق است. «جهانیان» هم طبق معمول، کف زدند، فیلم و عکس گرفتند و آگاهی و خرد و هوش و فراست و بلاغت «فرست لیدی» جمکران را ستودند، بعد هم در گزارشهایشان گفتند، 40 درصد ایرانیان زیر خط فقر زندگی میکنند. خلاصه مقامات و نخبگان جمکران اسباب تفریح اربابان در غرب شدهاند. همین روزهاست که یکی از همین بنیادهای بیبنیاد به «فرستلیدی» جمکران به دلیل ایراد چنین سخنان ابلهانهای چندین و چند جایزه در زمینة هنری، فیلمسازی و فیلمبازی و فن بیان هم اعطا کند. البته اشتباه نکنیم، در جمکران از این قماش «نوابغ» فراواناند. از آن جملهاند، عوامگرایان «چپنما»، یا همان داسالله که تجلی وقاحت آخوندیسم و شقاوت استالینیسماند از اینرو آنان را «آختالینیست» بنامیم که «حق مطلب» را ادا کرده باشیم!
عاشق چادر مباش و خر مران در آب و گل
تا نمانی ز آب و گل مانند خر اندر خلاب
ویژگی «آختالینیستها»، سفسطه و مغلطه جهت فریفتن شوتوپرتهاست. در این راستا بهتر است نگاهی به مقالة «خواهر» سپیده صلحجو داشته باشیم که در سایت «اخبارروز»، مورخ اول آذرماه سالجاری انتشار یافته. مقالة کذا طبق سنت رایج آختالینیستها یک تحلیل بیاساس و گنگ و مبهم و به ویژه کشکی از شرایط ایران ارائه میکند، و در کمال بیشرمی خواهان برگزاری «انتخابات آزاد» در حکومتی میشود که بنابرتعریف اصولاً نمیتواند انتخابات داشته باشد و برگزاری مراسم انتخابات در آن جز یک شبیهسازی مضحک برای فراهم آوردن خوراک رسانههای غرب نبوده و نیست. باری، خواهر سپیده همچون دیگر رفقایشان، در تحلیل عمیق خود اصلاً فراموش میکنند که ایران در یک فضای خیالی، خارج از زمان و مکان قرار نگرفته، و سیاستهای جهانی نیز بر آن حاکماند! البته جای تعجب نیست!
«داسالله» فقط در یک کشور «یوتوپیک» مسائل و مشکلات را «مشاهده» و بررسی میکند، چرا که اگر بخواهد واقعیات زمان و مکان را در نظر بگیرد، از لاشة آخوند و تابوت استالین فاصله خواهد گرفت، و ممکن است به نوع آدمیزاد نزدیک شود. در اینصورت ناچار خواهد بود با رها کردن شیوة عوامفریبی و شعارهای پوچ، تحلیل «منطقی» هم ارائه کند؛ و این امر هیچ به «مصلحت» و «نرخ روز» نیست! در عمل اگر کسی بخواهد ویژگی شرایط اقتصادی حکومت جمکران را به صورت خلاصه بیان کند، ارتباط این حکومت با کشورهای حوزة دلار، خصوصاً با اتحادجماهیر نوکری کفایت خواهد کرد. واردات 54 هزار دسته بیل کذا از اندونزی را فراموش نکنیم. اما برای نادیده انگاشتن ارتباط دولت جمکران با کشورهای حوزة دلار فقط لازم است که تحلیلگر خود را همچون داور مسابقة «فرانسه ـ ایرلند» به کوری بزند، این همان کاری است که «داسالله» در آن «فوق تخصص» دارد.
چون به سگ نان افکنی، سگ بو کند آنگه خورد
سگ نهئی شیری چه باشد بهر نان چندین شتاب
در هر آن مردار بینی رنگکی گوئی که جان
جان کجا، رنگ از کجا، جان را بجو، جان را بیاب
کوری مصلحتی فواید و نعمات بسیار میتواند داشته باشد. هفتة گذشته مربی تیم فرانسه از برکت کوری مصلحتی داور مسابقه حدود 900 هزار یورو «پاداش» دریافت کرد! مسلماً حق و حساب داور نابینا را پیش از مسابقه پرداخته بودند، اگر نه پیروزی تیم فرانسه به شکست تبدیل میشد. «آختالینیستهای» جمکران هم حق و حساب میگیرند، تا نقش همان داور کور را ایفا کنند. به این ترتیب اربابانشان در لندن و واشنگتن در بازی فوتبال با دست به ما ملت گل میزنند و بازی را به نفع خود «تمام» میکنند. خواهر سپیده میپرسند، ممکن است از ما انتقاد کنند و بگویند، چگونه «چپ» میتواند از مطالباتی دفاع کند که نتیجة آن به نفع امثال بهرمانی تمام میشود؟ البته نگران نباشیم، ایشان پاسخ به این نوع پرسشها را در آستین حاضر و مهیا دارند، و بجای آنکه برچسب «چپ» را از پیشانی برداشته، همانچه هستند، یعنی «چپنما» و فاشیست را بجایش بچسبانند، میفرمایند، در صورت «پیروزی مردم» حکومت اسلامی نمیتواند خود را به صورت گذشته بازسازی کند! مسلماً چنین پیشگوئیهائی بدون گوی بلورین امکانپذیر نخواهد بود:
«دوستانی به این دیدگاه ما انتقاد خواهند داشت که [...] چگونه چپ میتواند از خواستی دفاع کند که به نفع اشخاصی نظیر رفسنجانی تمام شود؟ به نظر ما جمهوری اسلامی [...]در صورت پیروزی مردم و بدست آوردن این خواست [انتخابات آزاد] امکان بازسازی خود به شکل قبل را هرگز بدست نخواهد آورد.»
باید بپذیریم که حداقل نیمی از ادعاهای خواهر سپیده درست است، واقعیت این است که حکومت اسلامی سیر قهقرائی میپیماید و هرگز نمیتواند آرایش نخستین روزهای کودتای بهمنماه 1357 را به دست آورد. ولی اشکال تحلیل این خواهر آختالینیست و فرهیخته این است که نمیگوید در صورت «پیروزی مردم»، جناح خط توحش امام با تکیه بر مشروعیت 85 درصدی اهدائی ارباب با قدرت تمام سرکوب همه جانبة مخالفان «خط توحش» را آغاز میکند، و هیچیک از مدافعان حقوقبشر در غرب به این سرکوبها اعتراض نخواهد داشت، درست همچون دوران «نورانی» خمینی که تبلیغات رسانههای غرب همة «مردم» ایران را طرفدار اسلام و رهبر کذا معرفی میکرد و افکارعمومی جهان با تکیه بر «اجماع» فرضی مردم چنین برداشت میکرد که همین «مردم» از سرکوبها و وحشیگریهای «رهبرکبیرانقلاب» حمایت میکنند!
راه دور نمیرویم! پیش از پیروزی «مردم» کذا در بهمنماه 1357، تحلیل داسالله چه بود؟ زیر علم خمینی سینه بزنیم تا «مردم» پیروز شوند، بعد آخوندها با یک «خیزش مردم» به حاشیه رانده میشوند! آیا شما همین مزخرفات را به هم نمیبافتید سپیدهجان؟ چرا! آنروزها اوضاع چگونه بود؟ دولت بختیار آمادة برگزاری رفراندوم برای تغییر حکومت از سلطنت به جمهوری بود، سوسیال دمکراسی شاپور بختیار از «جمهوری اسلامی» رهبر آخوندتان «چپ ستیزتر» بود؟ نه! پس اشکال شما «چپنماها»، که البته به گزاف خود را «مارکسیست» هم جا زدهاید چه بود؟ ترس از برقراری یک حکومت قانونی، و خروج جامعه از سیطرة سرکوب فاشیستی حاکمیت!
بله اشکال اصلی همینجاست! اشکال سرکار و همپالکیهایتان همچون «امامالله» که امروز تشت رسوائیاش حتی از بام بنیصدر هم به زمین افتاده، «زورپرستی» و انسانستیزی است. در نتیجه به محض تضعیف قدرت سرکوب حکومت در ایران خواهان «پیروزی مردم» و خط توحش میشوید تا همچون دوران امام «روشنضمیر»، با شکار جوانان و سرکوب ملت ایران «عدالت علوی» برقرار شود. بیپرده بگوئیم سرکار و دیگر رفقا دربهدر به دنبال یک «پدر قدرتمند» میگردید تا منافع خداوند را در لندن و واشنگتن تأمین کند. همین شما بینوایان نبودید که تظاهرات زنان را بر علیه حجاب در تاریخ 8 مارس 1979 محکوم کردید؟ اوضاع را چگونه تحلیل میفرمودید؟ در کشور شیلی زنان باعث شدند امپریالیسم بر علیه سالوادور آلنده کودتا کند! خمینی دجال، کودتاچی و جیرهخوار دربار پهلوی، در تحلیل کورهای مصلحتی جمکران تبدیل شده بود به سالوادور آلنده.
بله! آلندة سوسیالیست، با انتخابات قانونی در جایگاه ریاست جمهور شیلی قرار گرفته بود و در چارچوب قانون اساسی اینکشور خواستار استقرار عدالت اجتماعی و گسترش حقوق مردم بر پایة سوسیالیسم بود. حال آنکه خمینی مفلوک جز آلت دست استعمار هیچ نبود و استعمار او را برای برقراری «عدالت علوی» با «ایرفرانس» فرستاده بود تهران! کمیتة استقبال از ایشان هم با شرکت اوباش و چاقوکشان بازار و حوزه تشکیل شده بود. خلخال آن «زن یهودی» را هم در لندن به عنوان قلاده به گردنش آویزان کرده بودند، و هر شب دستهای مقدس «وستمینستر» قلادة امام را میکشید تا برای رعایت حجاب و شکستن قلمها فتوی صادر کند.
امروز هم در شرایطی کمابیش مشابه قرار داریم. حکومت اسلامی فرسوده شده، شمار طرفداران میرحسین موسوی در سراسر کشور به یک میلیون نفر هم نمیرسد، پس لازم است دوباره یک مسابقه بین ملت ایران و نوکران استعمار ترتیب داده شود تا فاشیستهای چپنما در آن نقش همان «داور کور» را ایفا کنند، و «مردم» کذا در این گیرودار پیروز شوند. میبینیم که این نقش به راستی برازندة «داسالله» هم هست. اما سپیدهجان! اینبار چه خودتان را به کوری بزنید و چه نزنید، چه تراخم داشته باشید و چه آبلهمرغان، واقعاً کور خواندهاید! دیگر این تحلیلهای کودکستانی، یا بهتر بگوئیم این دروغهای ناشیانه را احدی از دکان مخروبة «چپالله» نخواهد خرید.
چنگ دجال از درون و رنگ ابدال از برون
دام دزدان در ضمیر و رمز شاهان در خطاب
(مولوی)
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت