شنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۸


منوچهر و مناره!
...
«امروز بشر عيناً همان نيازهائى را دارد كه پنج ‏هزار سال پيش [...] نيازهاى اصولى بشر هيچ تفاوتى نكرده [...] آن روز هم بشر از نفوذ قدرت‏هاى ستمگر رنج مى‏برد[...]»
«نیازهای تاریخی بشر» از زبان رهبر فرزانه، در سال 1384!

به تلة حکومت اسلامی پای نگذاریم. این حکومت مزدور بیگانه برای سرکوب و ارعاب ملت ایران باز هم خود را در «انزوای رسانه‌ای» قرار داده. به گزارش فرانس پرس،‌ این حکومت ضمن قطع ارتباط اینترنت با خارج از کشور، حضور خبرنگاران داخلی و خارجی را به مدت سه روز در مرکز تهران ممنوع کرده! مسلماً چنین تصمیمی با موافقت اربابان در لندن و واشنگتن اتخاذ ‌شده.

هدف از پروپاگاند وحشیانة «نه! به مناره» در سوئیس، نقض مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر از طریق نشاندن «آزادی ادیان» بجای «آزادی بیان»‌ است. برای تداوم این جنجال مهوع یکی از وکلای سرشناس ژنو ‌تصمیم گرفته به دادگاه حقوق بشر اروپا متوسل شود تا در اروپا «مناره» را به عنوان «حق مسلم» مسلمانان به رسمیت بشناسند!

برای گسترش ابهام بر فضای جامعة ایران، ‌ «بی‌بی‌سی» برای‌مان شیپور «پیروان خط امام» می‌نوازد، حال آنکه رادیوفردا به «بازتولید» سخنان حکیمانة امام سیزدهم مشغول است! البته در بسته‌بندی جدید و از زبان کسی که خود را «جامعه‌شناس» می‌خواند. در این گیرودار بعضی‌ها در روزنامة لوموند تأکید دارند که شرکت در تظاهرات 16 آذر برای‌مان دمکراسی را به ارمغان خواهد آورد، و البته در کنار جنجال بوق‌های کذا، هیاهو پیرامون «نه! به مناره» به گسترش ابهام شتاب بیشتری ‌بخشیده.

رادیوفردا که از سوی «مک‌کین»، سناتور راه «حق علیه باطل» به عنوان «مخالف» سرسخت حکومت اسلامی معرفی ‌شد، به «بازتولید» سخنرانی‌های گوساله‌پسند خمینی پرداخته تا این دروغ بزرگ را به ما بفروشد که گویا اختیار ارز حاصل از چپاول نفت به دست دولت مفلوک احمدی نژاد است، ‌ و این دولت بجای مصرف دلارهای نفتی در داخل کشور آن‌ها را در کشورهای دیگر «خرج» می‌کند! حال آنکه حکومت اسلامی پادوی ایالات متحد است، نه بیشتر و نه کم‌تر. باری در راستای ارائة‌ تصویر قدرتمند از حکومت جمکران که در سراسر دنیا سرمایه‌گذاری کرده و گویا مدرسه و بیمارستان و غیره باز می‌کند، رادیوفردا هم مانند خمینی دجال طرفدار مستضعفین و پابرهنه‌ها شده، البته از زبان همان مجید محمدی معروف! همچنانکه گفتیم آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک از آنجا که در جبهة‌ «حق» نشسته و سیاست‌شان عین دیانت‌شان شده، خود را برای یک پرش عظیم دنیوی «حق علیه باطل» آماده می‌کنند، باطل کیست؟ ملت ایران!

بله در پی ایجاد دو قطب کاذب: «حق و باطل»، از طریق «شایعة تقلب»، رادیوفردا هم با پخش مطالب «شبه‌علمی» و عوام‌پسند و ابله فریب ضمن گشایش جبهة «مستضعف و مستکبر»، دفاع از حقوق مستضعفان را بر عهده گرفته. روشن‌تر بگوئیم رادیوی کذا همچون روحانیت سیاست‌زده مدافع «حق مردم» شده! خلاصه «بی‌بی‌سی» برای‌مان شیپور پیروان خط امام می‌نوازد، رادیوفردا هم با انتشار سخنان حکمیانة امام از زبان کسی که خود را «جامعه‌ شناس» معرفی می‌کند، به گسترش ابهام شتاب بیشتری می‌بخشد. محور این کاروان خردجال همان «ضدرفراندوم» سوئیس است که اکثریت را بر علیه اعتقادات و باورهای اقلیت بی‌دفاع بسیج کرده، تا در میان‌مدت «آزادی ادیان» را بجای «آزادی بیان» بنشاند.

به هم‌میهنان عزیز بگوئیم، با شرکت در هر تظاهرات،‌ چه حکومتی و چه ضدحکومتی، بیشتر به عمق ابهام فرو رفته و در نتیجه از دمکراسی و مطالبات «صریح» و منطقی خود دور می‌شویم. گویا بعضی‌ها نمی‌خواهند این مطلب را عنوان کنند ولی تظاهرات حکومتی و نیمه‌حکومتی، توأم با تکرار شعارهای مبتذل و مقدس و حماقت‌پرور طی لشکرکشی‌های خیابانی، فقط جهت تحریک افکار عمومی و در واقع برای «قدرت نمائی» و ارعاب مخالفان صورت می‌پذیرد. این همان روند حرکت‌های «اسلامی» در هیاهوی 22 بهمن است که جهت ارعاب ملت، و سرکوب مطالبات عمومی، این مطالبات را به نیازهای مشتی آخوند مزدور استعمار محدود کرد. این تحرکات که دقیقاً از الگوی پروپاگاند استعماری پیروی می‌کند، «پیامی» است جهت دریافت «پاسخ مطلوب» از سوی مخالف‌نمایان، یا همان همکاران پنهان حکومت. تحرکات کذا از روند رفراندوم «نه به مناره» پیروی می‌کند. رفراندومی که برای دریافت پاسخ مطلوب از اتحاد جماهیر نوکری به راه افتاده.

از اینرو توصیة ما تحریم تظاهرات «16 آذر» است. در یک نظام استعماری برپائی هر گونه «تظاهرات» ـ‌‌ دولتی یا ضددولتی ـ نهایت امر به‌ دو قطبی کردن کاذب فضای اجتماعی می‌انجامد، یعنی به ایجاد جبهة «نیک و بد» یا همان «حق و باطل» معروف اسلام‌فروشان. کشاندن «مردم» به تظاهرات «16 آذر»‌ در واقع از مطالبات پنهان اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن است که از زبان جیره خواران‌شان در داخل و خارج مرزها تئوریزه شده، «بیان» می‌شود.

به پیروی از نیویورک‌تایمز، بوق مناره‌پرستان، روزنامة «لوموند» نیز برای شرکت در تظاهرات 16 آذرماه از زبان دیگران فراخوان داده! البته ما تعجب نمی‌کنیم، ولی مطالبات ما هیچ ارتباطی به «16 آذر» و مرده‌پرستی و شهیدپروری نخواهد داشت.

روز دانشجو یعنی همان «16 آذر» کذا، «سنگر حق» یا یکی از دو قطب‌ کاذب استعماری است که بر «مرزشکنی» و «یکجانبه‌گرائی» محمد مصدق در راه مقدس «ملی کردن نفت» تکیه دارد. «ملی‌کردن نفت» نیز به نوبة خود پیامد شایعة‌ لغو قرارداد «دارسی» در زمان پهلوی اول بود که در واقع جهت «تمدید» طویل‌المدت آن صورت گرفت. همچنانکه گفتیم استعمار برای گسترش دامنة چپاول خود به «مرزشکنی» و «یکجانبه‌گرائی» نیاز دارد، و این عمل را از طریق دست‌نشاندگان خود در جهان سوم انجام می‌دهد. فتوی خائنانة‌ میرزای شیرازی و تهاجم اوباش به قهوه‌خانه‌های پایتخت، نخستین نمونة تحمیل «یکجانبه‌گرائی» به دربار قاجار جهت «لغو» قرارداد رژی تنباکو و پرداخت غرامت هنگفت به بانک‌های انگلیس بود. پیشتر گفتیم که لغو این قرارداد، تحت فشار لشکرکشی‌های خیابانی اوباش حلقه‌به‌گوش استعمار بریتانیا، بانک نوپای شاهی را به نزولخورهای ساکن لندن مقروض کرد. و از آنجا که چنین تاراج «یک‌شبه» به مذاق آنگلوساکسون‌های این سوی آب شیرین آمد، از همان روزها تصمیم بر آن شد که «استقلال»، یا قانون‌شکنی و «یکجانبه گرائی» با توسل به شعارهای پوچ «دین پرستانه»،‌ «میهن پرستانه» و به بهانة «حفظ منافع ملی» و تأمین «حق مردم»، تبدیل شود به «سیاست رسمی» حکومت‌ها در ایران!

کودتای کلنل آیرون‌ساید برای تحقق همین هدف مقدس صورت پذیرفت. پس از این کودتا، قرارداد خفت‌بار دارسی به دروغ و به صورت یکجانبه لغو شد تا با همان شرایط خفت‌بار «تمدید» شود. سپس «مصلحت» بر این قرار گرفت که قرارداد نفت با شرکت بریتیش پترولیوم نیز «به صورت یکجانبه» لغو شود تا ملت ایران پس از تحمل تحریم اقتصادی، ‌ نه تنها از منافع خود صرفنظر کند که به شرکت کذا خسارت هم بپردازد و در مقابل یک کودتا و یک «قهرمان» تحویل بگیرد. محمد مصدق در شیادی، خیانت و مزدوری به راستی «قهرمان»‌ هم بود. از آن زمان محمد مصدق در جبهة «حق» نشست و هر کس با تکیه بر محمد مصدق قانون‌شکنی می‌کرد بلافاصله در همین جبهة جادوئی جائی برای خود می‌یافت. پس جای تعجب نیست که «دانشجویان» دانشگاه تهران نیز با تکیه بر سنگر «حق» مصدقی،‌ مرزشکنی کرده و ضمن خروج از جایگاه واقعی اجتماعی خود به مسافرت نیکسون به تهران «اعتراض» فرموده، معرکة 16 آذر و کربلای حسینی به راه اندازند. ماجرای 16 آذر سال 1332 چه بود، جز یک قانون‌شکنی دو سویه؟

می‌گویند، یک جدال لفظی بین دانشجویان با نظامیان حاضر در دانشگاه، «جبهة‌ حق» را به وجود آورد. نظامیان برای دستگیری دانشجویان کذا وارد کلاس می‌شوند، و به دستور رئیس دانشگاه زنگ تعطیل کلاس‌ها به صدا درمی‌آید. به استنباط ما چنین عمل ابلهانه‌ای اگر از پیش طراحی نشده باشد، به قتل سه دانشجو منجر شده. رئیس دانشگاه به پیروی از پیشوای‌شان، مصدق «تجمع» را مصلحت دانستند! در پی تجمع دانشجویان شعار «دست نظامی از دانشگاه کوتاه»‌ شنیده می‌شود، حال آنکه نظامیان از آغاز سال تحصیلی در دانشگاه حضور داشتند و چنین شعار فریبنده‌ای از زبان کسی شنیده نشده بود!

فراموش نکنیم که در تاریخ 16 آذر 1332، کمتر از 4 ماه از کودتای آنگلوساکسون‌ها و ارتقاء محمد مصدق به جایگاه قهرمان ملی می‌گذشت و آن‌هائی‌که دوران نخست وزیری محمد مصدق را زیسته‌اند، خارج از بحران ناشی از تحریم اقتصادی، انواع سرکوب اجتماعی، تعطیلی رسانه‌ها و لشکرکشی‌های خیابانی را نیز شاهد بوده‌اند. خلاصه بگوئیم پس از کودتای 28 مرداد، و نمایش «سیابازی» محاکمة قهرمان ملی که «تیمسار آزموده» و مصدق در آن به ترتیب نقش «لوطی» و «عنتر» استعمار را ایفا می‌فرمودند، محمد مصدق به دلیل محکومیت، «قهرمان‌تر» هم شد! و به این ترتیب التهاب فضای جامعه نیز افزایش یافت. چرا که در باور عام نه تنها «جبهة حق» شکست خورده بود و «چند حسین شهید»، ‌ از جمله «حسین فاطمی» حقانیت آنرا به اثبات می‌رساند، که هدف کودتاچیان به زعم «مردم» کوتاه کردن دست مصدق و یاران‌اش از مسند قدرت بود، حال آنکه شعبان جعفری، «رهبر» کودتا در واقع در شهربانی دولت مصدق به خدمت اشتغال داشت! اصل مطلب جز این بود! آخرین «مأموریت» محمد مصدق اجرای طرح استعماری ملی کردن نفت بود، البته با توسل به یکجانبه‌گرائی. ایشان به دلیل کهولت می‌بایست صحنة سیاست را ترک می‌فرمودند و چنین هم شد. خداوند اراده کرد، «بشود» و شد!

بعد چه پیش آمد؟ سرکوب، ارعاب و گسترش بحران به فضای دانشگاه جهت توجیه حضور نظامیان در یک مکان علمی! اگر دانشجو در «جایگاه واقعی» خود قرار می‌گرفت دلیلی برای حضور نیروهای نظامی در دانشگاه وجود نداشت. ولی در یک ساختار پوشالی که مدعی «استقلال» است هیچکس جایگاه واقعی اجتماعی ندارد، در نتیجه مرزشکنی به روزمرة حکومت و مخالف‌نمایان‌اش تبدیل می‌شود. و هر مرزشکنی،‌ همچنانکه طی 6 ماه اخیر شاهدیم، دو قطب کاذب «حق و باطل» ایجاد می‌کند. بهترین مکان تحمیل مرزشکنی و ایجاد بحران نیز همان دانشگاه است، جائیکه «جمعیت جوان» و پرشور روزانه چندین ساعت در آن حضور دارد و به دلیل شرایط ویژة‌ کشور بجای فعالیت علمی به فعالیت سیاسی می‌پردازد. به همین جهت در ایران، همچنانکه از زبان مقامات حکومت اسلامی می‌شنویم، «دانشجو» را به مرزشکنی تشویق می‌کنند!

به این ترتیب منافع استعمار در چند جبهه تأمین می‌شود. فعالیت علمی جای خود را به فعالیت سیاسی می‌سپارد، سرکوب دانشجویان توجیه می‌شود و اگر دانشجویان کذا پیرو خط توحش امام هم باشند چه بهتر! می‌توانند رأساً «یکجانبه‌گرائی» مطلوب هیزاکسلنسی و شرکاء در آنسوی آتلانتیک را اعمال کنند، همچنانکه 13 آبانماه 1358 به ارادة‌ الهی چنین شد. متأسفانه دانشگاه‌های ایران همواره توسط مشتی اوباش جیره‌خوار حکومت به آشوب کشیده می‌شود و این آشوب پس از نفوذ از دانشگاه به سطح جامعه تشدید می‌شود و دوباره به درون دانشگاه کمانه می‌کند. در درازمدت این «تبادل التهاب» می‌تواند به ابزار ایجاد شورش جهت سازمان دادن به یک سرکوب گسترده تبدیل شود. همچنانکه در یونان نیز شاهد همین روند بودیم.

به یاد داشته باشیم که هیز‌اکسلنسی سابقة خدمت در کشور کودتاخیز یونان را دارند هر چند کودتا‌ی‌شان برای بازگشت به دوران «امام روشن ضمیر» ناکام مانده! ولی مسلماً از «امکانات» و اهرم‌های‌شان در دانشگاه حداکثر استفاده را خواهند فرمود. که گفته‌اند، ‌ «فقط شیطان ناامید می‌شود.» و جبهة «خدا و شیطان» اخیراً توسط آخوند منتظری افتتاح شد، پس دلیلی برای ناامیدی نیست؛ هیز اکسلنسی در «جبهة خداوند» لنگر انداخته‌اند! در روایات چنین آمده که خداوند «نفت» را برای پیروان راه حق آفرید. مصدق در این سنگر می‌رزمید، شیخ مهدی بازرگان نیز برای حفاظت از همین سنگر الهی یک «نهضت حق» به راه انداخت چرا که از ایران بوی خوش نفت به مشام می‌رسید. و این رایحة خوش همچنان مشام آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک را نوازش می‌د‌هد. به همین دلیل شیپورهای تفنگ‌فروشان غرب هم‌صدا با نیویورک تایمز و شرکاء از امت همیشه در صحنه برای حضور فعال در تظاهرات روز دانشجو دعوت کرده، چنین وانمود می‌کنند که با شرکت در این تظاهرات، دموکراسی را در نخستین چهار‌راه خواهیم یافت. حال آنکه با توسل به ابهام و برپائی مراسم شهیدپرستی و عربده جوئی در خیابان نه تنها به دمکراسی نمی‌رسیم که هر چه بیشتر در کام گرداب ابهام فرو می‌افتیم. به عبارت دیگر با دست‌وپا زدن در دریای ابهام نمی‌توان به «صراحت» رسید:

خورشید به گل نهفت، می‌نتوانم
و اسرار زمانه گفت، می‌نتوانم
از بحر تفکرم برآورد خرد
دری که ز بیم سفت، می‌نتوانم

همچنانکه خیام را هم نمی‌توان به عنوان «شاعر» معرفی کرد! خیام دانشمند بوده، شاید رباعیاتی سروده باشد. حرفة خیام «علمی» است، نه هنری. پیش از ادامة مطلب در مورد وبلاگ «خورشید و خیام» توضیح دهیم، نام مدیرعامل «انجمن خوشنویسان ایران» در سال 2535، «خسرو زعیمی» بوده. حال بازگردیم به جنجال مناره‌ها.

منوچهرمتکی، وزیر امورخارجة گورکن‌ها به دلیل «نه! به مناره»، تلفنی به وزیر امورخارجة‌ سوئیس، یعنی همان «میشلین کالمی ـ ری» اعتراض کرده! البته این ادا اطوارها، آن‌هم از سوی حکومتی که به سنی‌مذهبان ایران اجازه نمی‌دهد در تهران حتی مسجد بسازند، نشانه‌ای از حماقت جمکرانی‌هاست و وسیلة تفریح پنیرفروش‌ها در کوهپایه‌های آلپ!

باری به گزارش مهرنیوز، مورخ 14 آذرماه 1388، متکی به سوئیس «هشدار» داده!
البته نه برای سرکوب مسلمانان که برای ستیز با «اسلام»! بله همانطور که پیشتر گفتیم هدف این پروپاگاند مهوع نقض آشکار قطعنامة «دوربان 2» است. قطعنامه‌ای که بر رعایت حقوق انسانی پیروان همة ادیان تأکید دارد، حال آنکه امثال متکی مدافع حقوق پیروان ادیان نیستند، اینان طرفدار حقوق «مناره» به شمار می‌روند، طرفدار نماد خصوصاً سرکوبگر «مکان» مقدس دین اسلام. وزیر امور خارجه گورکن‌ها در این مکالمة تلفنی از سوئیس به عنوان یکی از کشورهای پیشرو در زمینة‌ حقوق‌بشر یاد کرده، و خواهان رعایت حقوق بشر در این کشور شده. البته فراموش نکنیم که «حقوق بشر» در قاموس امثال متکی به پذیرش ساختن مناره محدود می‌‌ماند، حقوق انسان‌ها برای متکی اهمیتی ندارد. به گزارش مهرنیوز، مورخ 14 آذرماه سال‌جاری:

«متکی در این گفتگوی تلفنی [...] خاطرنشان کرد: [...] ممنوعیت احداث مناره در سوئیس چهرة سوئیس را در اذهان مسلمانان به عنوان یک کشور پیشرو در عرصه حقوق بشر خدشه‌دار کرده است.»


از اینجا نتیجه می‌گیریم که با احداث مناره، حقوق بشر رعایت خواهد ‌شد! در پاسخ به متکی، خواهر «میشلین» همان مزخرفاتی را که پیشتر به لوموند تحویل داده بود، طوطی‌وار تکرار می‌کند: ما که مخالف بودیم، ‌ تقصیر حزب حاکم است، دمکراسی ما این است! و حزب حاکم به راستی در عرصة رعایت حقوق بشر بسیار پیشرفته است، درست مثل دولت سوئیس. البته متکی بی‌جهت مزاحم میشلین کالمی شده، ریشة این مسائل را باید در «غدیر» جستجو کرد!

بله ما هم این مهم را نمی‌دانستیم، رهبر فرزانه گوشزد فرمودند که اگر «غدیر» درست محقق می‌شد، مسیر «تاریخ» تغییر می‌کرد! می‌بینیم که تحت حکومت جمکران اخیراً بی‌بی‌گوزک‌های شیعی‌مسلکان نه تنها در گذشته «تحقق» یافته‌اند، که «درست» تحقق نیافته‌اند. خلاصه این بی‌بی‌گوزک‌ها «اشکال» دارند، به همین دلیل است که مسیر تاریخ از راه راست «منحرف» شده. پس لازم است از طریق «بازگشت به گذشته» یعنی به صدراسلام مسیر تاریخ را «اصلاح» کنیم، هر چند امامان شیعه نیز چنین می‌خواستند، ولی به گفتة رهبر فرزانه نتوانستند. خلاصه چون امامان نتوانستند به گذشته بازگردند،‌ آنگلوساکسون‌های مدافع اسلام، خمینی و ‌خامنه‌ای را برای تحقق آرزوهای ائمه به میدان آورده‌اند!

به مناسبت غدیر سال 1384،‌ رهبر فرزانه در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق فرموده‌اند، نیازهای بشر از 5 هزار سال پیش تاکنون عوض نشده، بشر همواره از ظلم و ستم رنج برده و خلاصه اگر غدیر همانطور که خداوند اراده کرده بود و پیامبر می‌خواستند و مسلماً مقام رهبری هم از آن مطلع‌اند اجرا می‌شد، «امروز» از نظر تاریخی خیلی جلوتر بودیم! فرمایشات رهبر معظم انقلاب در رجانیوز، ‌مورخ 14 آذرماه سالجاری انتشار یافته. این سخنان عجیب حتماً «نگاه تاریخی» مقام معظم به روایت دست‌ساز «غدیر» خوانده می‌شود:

«در نگاه تاريخى به اسلام و در تحليل تاريخى حوادث صدر اسلام، موضوع غدير ـ يعنى نصب جانشين ـ يك ضرورتى بود كه اگر آنچنان كه تدبير شده بود ـ تدبير رحمانى و الهى و تدبير نبوى ـ عمل مى‏شد، بدون ترديد مسير تاريخ بشر عوض مى‏شد و امروز ما در جايگاه بسيار جلوترى از تاريخ طولانى بشريت قرار داشتيم[...]»


البته در اینکه معنای «تاریخ طولانی بشریت» چیست می‌باید نظر مقام معظم را جویا شویم، ولی مفهوم عبارت کذا هر چه باشد، از نظرما رهبر فرزانه شکسته نفسی می‌فرمایند! ایشان اکنون نیز، خصوصاً پس از حوادث پساافتضاحاتی در جایگاه بسیار «جلوتری» از تاریخ طولانی بشریت قرار گرفته‌اند، البته از عقب:‌

«در طول دوران دويست‏وپنجاه ساله‏ى زندگى ائمه[...] هر وقت ائمه توانسته‏اند [...]‌ خودشان را آماده كرده‏اند [...] به همان مسيرى كه پيغمبر پيش‏بينى كرده بود برگردند؛ اما خوب، نشده است ديگر. حالا ماها در اين برهه به ميدان آمده‏ايم و همّتى هست به فضل و توفيق الهى و انشاءالله كه به بهترين وجهى ادامه پيدا كند.»

همان منبع!

ائمه هر وقت توانسته‏اند[...]‌ خودشان را آماده كرده‏اند [...] به همان مسيرى كه پيغمبر پيش‏بينى كرده بود برگردند؛ اما خوب، نشده است ديگر. حالا ماها را در اين برهه به ميدان آورده‌اند، قول تعامل هم داده‌اند که به فضل و توفيق هیزاکسلنسی انشاءالله كه به بهترين وجهى ادامه پيدا كند.




...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت