ستاره و مناره!
...
امروز به مناسبت سالگرد «شهادت» مبلغ دین استعماری، آخوند مدرس، گورکنها در «بهارستان» مراسم روضه و زوزه به راه انداخته بودند. بله میبینیم که خانة مشروطه به مکان ستایش از مشروطهستیزان تبدیل شده. آرمانهای مبارزان صدر مشروطه را به یاد داشته باشیم: جدائی دین از سیاست، قانون بجای شریعت.
جنجال رسانهای پیرامون «مناره» در سوئیس در ارتباط مستقیم با پروپاگاند ابلهانة «هویت» قرار میگیرد که از استکهلم و لندن آغاز شد و سرانجام از ایالات متحد به سوئیس رسید. البته در دیگر کشورهای اروپای غربی نیز بازار مسلمانستیزی و صلیبپرستی گرم و داغ است. هدف از این پروپاگاند انسانستیز که در غرب به راه افتاده، خارج از سرکوب مسلمانان بلاد فرنگ، گسترش سرکوب در کشورهای منطقه است. پروپاگاندیستهای محفل برژینسکی قصد دارند از یکسو «انسان» را در چارچوب دین شناسنامهایاش به زنجیر کشیده، از سوی دیگر او را به یک نماد «ایستا» و «مقدس» یعنی «منارة مسجد»، مکان «استقرار موذن» نیز پیوند دهند. پیام این پروپاگاند به حکومتهای منطقه، توسعة «مسجدسازی» آنهم مسجد با مناره است! چرا که عملکرد «مناره» در واقع تحمیل دین بر فضای اجتماعی خواهد بود.
مناره مکانی است که از آن «فراخوان عام» به ابراز بندگی پخش میشود، البته نه در کشورهای غرب! در کشورهای غرب، بر اساس روایات و حکایات گوساله فریب، کلیسا مرکز پرورش تحجر نیست، بلکه خیلی مترقی و پیشرفته است و اصولاً بدون «کلیسا»، به ویژه کلیسای «کاتولیک» بشریت هرگز با دمکراسی و حقوق بشر آشنا نمیشد! پیشتر گفتیم که پروپاگاند یک «پیام» است که از سوی «قدرت» ارسال میشود جهت «دریافت پاسخ مطلوب»! و رفراندوم «نه! به مناره» در مرکز پولشوئی مافیای جهانی در واقع برای شنیدن پاسخ دلنشین «آری به مناره» و «جانم فدای مناره» در کشورهای مسلماننشین بر پا شد. در واقع محفل برژینسکی از نوکراناش میخواهد به «صدر انقلاب» امام روشنضمیر بازگشته هر روز پنج نوبت، با پخش صدای گوشخراش «موذن» ضمن ایجاد مزاحمت برای کلیة افراد، همه را به «بندگی» و «عبادت» دعوت کنند. دوران طلائی نخست وزیری میرحسین موسوی را که فراموش نکردهایم. در ماه «مبارک» رمضان هنگام «سحر» با صدای نکرة موذن همة افراد از مسلمان و غیرمسلمان، پیر و جوان و بیمار و ... میبایست از خواب بیدار میشدند، چرا که یک گروه از مسلمانان میخواستند برای میل فرمودن «سحری» از رختخواب بیرون آیند! و از آنجا که در تاریخ 12 فروردینماه 1358، حکومت اسلامی مشروعیت 99 درصدی برای خودش ساخته بود، این وحشیگریها را همان 99 درصد فرضی تأئید هم میکردند، و یک درصد فرضی به هیچ عنوان حق اعتراض نداشت. چرا که «مردمسالاری دینی» و «کثرتگرائی مذهبی» یعنی تحمیل عادات و سنتهای مقدس و مبتذل «یک گروه» به «کل» افراد یک ملت.
همین سیاست امروز از فلسطینیان میخواهد که اسرائیل را به عنوان «کشور یهودیان» به رسمیت بشناسند. در واقع همزمان با تحمیل «مناره» بر کشورهای منطقه، سیاست تحمیل «ستاره» نیز بر آنان اعمال میشود؛ البته ستارة داوود! در این راستا نگاهی خواهیم داشت به مصاحبة «دان مریدور»، معاون نتانیاهو که در لوموند، مورخ اول دسامبر 2009 منعکس شده. مریدور، با اشاره به اسطورههای کتاب مقدس حد و مرز کشور کنونی اسرائیل را مشخص فرموده، میگویند، ما خیلی به فلسطینیها لطف کردیم که حاضریم بخشی از سرزمین اسطورهای خود را با آنان تقسیم کنیم! فلسطین باید ما را به عنوان کشور قوم یهود به رسمیت بشناسد و ... و ما در زمان نخست وزیری اولمرت به فلسطینیها پیشنهادات سخاوتمندانهای ارائه کردیم ولی آنها حاضر نشدند بپذیرند. و زمانیکه مصاحبه کننده به مریدور میگوید پیشنهادات کذا شفاهی بوده، مریدور با پرروئی تمام پاسخ میدهد، اگر آنها همین پیشنهادات را به صورت شفاهی میپذیرفتند، آنوقت پیشنهاد رسمی و کتبی حضورشان تقدیم میکردیم! دارودستة نتانیاهو خیلی بیشرم و زرنگاند، درست مانند روضهخوانهای جمکران. چرا که هر دو افتخار نوکری آمریکا را دارند، و میدانیم که گاوچرانها از نوکران پررو خیلی خوششان میآید.
اصرار مریدور و شرکاء برای معرفی اسرائیل به عنوان «کشور ستاره» یا «کشور قوم یهود» چند دلیل دارد. نخست ماستمالی کردن املاک غصبی فلسطینیان، یعنی همزمان بالا کشیدن این املاک و ممانعت از اقامت «غیر یهودیان» در کشور اسرائیل. البته اشتباه نکنیم غیریهودی میتواند یهودی هم باشد! بستگی دارد که «غیر یهودی» را چگونه «تعریف» کنند! روشنتر بگوئیم اگر چه در مصاحبة مریدور هیچ اشارهای به چارچوب حقوقی «یهودی» نشده، ولی یهودی کذا به احتمال قریب به یقین باید ستارهپرست یعنی «دیندار» باشد و تبارش نیز از کشورهای «حوزة دلار». به عبارت دیگر دعوا با اعراب نیست مشکل با یهودیانی است که برای سیاست آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک دردسر ساز شدهاند، یعنی یهودیان اروپای شرقی، یهودیان صلحطلب در غرب و یهودیتباران لائیک. اگر کشور اسرائیل به عنوان کشور «قوم یهود» به رسمیت شناخته شود، مسلم است که صلحطلبان و طرفداران لائیسیته و مخالفان گلهپروری نمیتوانند «یهودی» به شمار آیند. بله گرفتاری حزب «لیکود» یا در واقع گرفتاری آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک که جز گلهداری و دامپروری هیچ سیاستی را نمیپذیرند، با «انسان» است نه با دین! در راستای همین سیاست است که معاون نتانیاهو تلویحاً خواستار تجهیز گورکنها به سلاح هستهای شده، چرا که در اینصورت همة کشورهای منطقه تحت سیطرة گورکنها قرار میگیرند و یک مجموعة اسلامی افراطگرا و پرخاشگر در برابر یک مجموعة «یهودی» صف آرائی خواهد کرد، و به این ترتیب دو قطب کاذب «مطلوب» فاشیسم بینالمل در منطقه ایجاد خواهد شد. دو قطبی که هر دو نوکر آمریکا و هر دو مسلح به سلاح اتمیاند.
بله این است آرزوی قلبی «بنای غاصب»: کسب «استقلال» هر چه بیشتر برای «آشپزباشی ناشی». همچنانکه گفتیم «قدرت» اولی از «استقلال» دومی سرچشمه میگیرد و بالعکس. خلاصه بگوئیم، بدون «مناره» کار «ستاره» لنگ میشود و تضعیف «مناره» و «ستاره» به نابودی «چلیپا» منجر خواهد شد. این است دلیل پروپاگاند «هویت» در ایالات متحد و اروپای غربی که در سوئیس کار را به برگزاری رفراندوم ابلهانة «نه! به مناره» کشاند. بزودی خاجپرستها در دیگر کشورهای اروپا نیز به کشور متمدن سوئیس اقتداء کرده رفراندومهای دیگری برگزار خواهند کرد تا هر چه دلشان میخواهد بگویند، نه! نه به «گوسپندکشان»، «نه به رمضان»، «نه به آفتابه»، و ... و همینطور که در مسیر نه گفتن پس پس میروند میرسند به جنگ کاتولیکهای اسپانیا که به اخراج یهودیان و مسلمانان از این کشور انجامید، و اگر بشریت شانس بیاورد جنگهای صلیبی در همین بزنگاه دوباره آغاز خواهد شد.
در همین راستا، روز گذشته یکی از نمایندگان مجلس ایتالیا پیشنهاد کرد یک «صلیب» به پرچم کشور اضافه شود و خلاصه در همین گیرودار جنگهای صلیبی که بین قرون 11 تا 13 میلادی رخداد، میرسیم به عصر طلائی انگلستان یعنی قرن دوازدهم که، در پناه جنگ خاجپرستان بامنارهها، همة «اصحاب ستاره»، یعنی یهودیان را از کشور «نژاد برتر» اخراج کردند. و اما در گرماگرم هیاهو پیرامون «نه به مناره» در سوئیس، سبزهای اروپا نیز به بهانة دفاع از حقوق مسلمانان، طرفداری از «مناره» را آغاز کردهاند. «دانیل کوین بندیت»، از آشوبطالبان اسلام پرست پارلمان اروپا، در فیگارو، مورخ اول دسامبر سالجاری به اعراب توصیه کرد دلارهایشان را از بانکهای منارهستیزان خارج کنند! البته ایشان گویا فراموش کردهاند که اختیار این دلارها به دست اعراب نیست، این اموال به ارباب آنها تعلق دارد! در هر حال فاشیستهای «بومی» اروپا که سرشان در آخور حزب دمکرات و دینپرور آمریکاست، دست در دست «ستارهپرستان» ساکن فرانسه به ستایش و تمجید از «مناره» مشغول شده، به پادوهای اسلامفروش خود به ویژه در جمکران «راه رستگاری» را نشان میدهند. اما در این غوغای خردجال، که به قول معروف سگ صاحباش را گم میکند، پاسداران جمکران صاحبشان را هرگز گم نخواهند کرد.
اینان برای نجات خود از مهلکه باز هم دست به دامان ارباب شده، چند انگلیسی «متجاوز» در خلیج فارس «کشف» کردهاند! این «خاجپرستان» ظاهراً در آبهای نیلگون «خلیج همیشه فارس» مشغول قایقسواری بودند که توسط سپاهیان اسلام دستگیر شدند؛ و گویا قرار شده همچون گروگانهای پیشین انگلیس نزد ارباب از حکومت اسلامی «شفاعت» کنند. بله اوضاع سخت بحرانی است. و هر چند «رادیوفردا» و فارین پالیسی برای رد گم کردن به ابتذال مقدس یعنی ریش آخوند منتظری و چادرسیاه عیال موسوی چسبیدهاند، و بعضیها در جمکران به یاد «مبارزات فرضی» آخوند مدرس افتادهاند، آلترناتیو حکومت جمکران در دوبی تعیین شده. آلترناتیو ابتذال «مقدس» چیست؟ ابتذال! و جهت بازارگرمی برای ابتذال کذا، حنازرچوبه و کیهان شیپور زدن را آغاز کردهاند.
ابتذال مقدس چه بود؟ زبان متناقض و مبهم «مقدس» و مشتی لات و اوباش که عرصة عمومی را به مکان سینه زنی و عربدهجوئی برای مقدساتشان تبدیل کرده بودند. برای ابتذال بدون تقدس کافی است بجای زبان ابهام الهی، زبان ابهام تصنیفهای «مردمی» و بجای اوباش عادی، اوباش «مست» را قرار دهیم. نتیجه یکی است: هنجارشکنی، خروج از چارچوب مشخص اجتماعی و ایجاد مزاحمت برای دیگران. گویا گوگوش در دوبی کنسرت داشته و گروهی از به اصطلاح مخالفان در کنسرت گوگوش بر ضد حکومت جمکران شعار سر داده و توسط پلیس دوبی بازداشت شدهاند.
شاید به همین دلیل باشد که پاسدار شریعتمداری جهت بازارگرمی برای ابتذال کذا یک «اوپوزیسیون» هم به ما معرفی میکند. این اپوزیسیون طیف گستردهای دارد، از بهزاد نبوی و حاج ابراهیم یزدی تا حاج فرج دباغ و «گوگوش» همه را در برمیگیرد. البته فراموش نکنیم، دلیل ابتذال گوگوش فقط این است که بجای روضهخوانی با چادرسیاه سرسفره نذری، بدون چادر «تصنیف» میخواند. پاسدار شریعتمداری در کیهان، مورخ 10 آذرماه سالجاری جهت بازارگرمی برای خانه شاگردهای «رمزی کلارک» در «خبر ویژه» مینویسد، «نهضت عاظادی» غیرخودی است و گروه بهزاد نبوی و مشارکتچیهای ملاممد خاتمی هم به اینان پیوستهاند و گوگوش هم جزو همین طیف «ضد انقلاب» است! بله، همچنانکه میبینیم کیهان میکوشد با توسل به گوگوش، برای محفل جنایتکاران حکومتی کسب وجهه کند. و حنازرچوبه مورخ 10 آذرماه سالجاری نیز در راستای همین خط گسترش ابتذال و دروغ، از کنسرت گوگوش در دوبی یک گزارش شیوا با کد: 819043 به مخاطب تحویل میدهد.
به گزارش رسانة رسمی حکومت جمکران، نیروهای انتظامی دوبی حدود 50 نفر از «ضدانقلابیون» را در جریان برگزاری کنسرت گوگوش دستگیر کردهاند! نخست میبینیم که ویژگی «ضدانقلاب» از منظر حنازرچوبه این است که عمکردی مشابه «انقلابیون» جمکرانی دارد! روشنتر بگوئیم، اینان مشتی اراذلاند که بجای تحسین رهبرفرزانه و سردادن عربدة «الله اکبر» در کوچه و خیابان، محل لاتبازیهای معمول خود را به کنسرت گوگوش در دوبی انتقال دادهاند. به گزارش حنازرچوبه، در این کنسرت حدود 12000 هزار نفر حضور داشتند و حدود 50 نفر هم شعار میدادند که دستگیر شدند. در صورتیکه در جمکران هرگز اوباش همیشه در صحنه دستگیر نمیشوند، چرا که از جمله طرفداران حکومت مقدساند. در نتیجه همواره «حق» دارند چارچوب نظم عمومی را در هم شکنند!
حنازرچوبه ضمن معرفی گوگوش به عنوان «ضد انقلاب» جزئیات لباس او را نیز در اختیار مشتاقان قرار داده مینویسد، او «لباس» فسفری زرد رنگ بر تن داشت که زیر نور، «سبز» به نظر میرسید! گزارشگر حنازرچوبه همچنین میگوید، گوگوش قصد داشت با «حرکات ضدانقلابی» حاضران را به شعار دادن بر ضد حکومت اسلامی تشویق کند که با دستگیری 50 نفر کذا توطئة گوگوش هم خنثی شد! پیش از ادامة مطلب یادآور شویم در دوران نکبتبار ملاممد خاتمی همین گوگوش از طرف حکومت مقدس به فرنگ ارسال شده بود و کنسرت هم میداد! شاید حنازرچوبه و پاسدار شریعتمداری در جریان نیستند! باری به گفتة رسانة رسمی حکومت جمکران، اکثر حاضران «مست» بودند چرا که «بوی تند مشروبات الکلی» سراسر محوطه را «پوشانده» بود! به استنباط ما آنکه مست بوده نویسندة همین گزارش است! اگر «بوی تند مشروبات الکلی» در فضا پیچیده باشد دلیل مستی شعار دهندگان است؟ اگر دوازده هزار نفر، هر کدام یک جام شراب هم بنوشد حدود 3000 بطر شراب مصرف میشود، بدون اینکه کسی «مست» شود. دنبالة گزارش حنازرچوبه تکرار چرندیات هوچیهای طاعون سبز و مزخرفاتی است که این رسانه چند ماه پیش منتشر کرده و در آن خوانندة پاپ را «مبتذل» خوانده بود. میدانیم که خارج از روضه و زوزه و سینه زنی و مداحی، فعالیتهای غیر منارهای همگی «مبتذل» است. نوشیدن مشروبات الکلی هم که جای خود دارد:
«بيشتر افرادي که براي تماشاي کنسرت اين خواننده [...] در سالن محل برگزاري حضور يافته بودند، حالت غيرعادي و مست داشتند و بوي تند مشروبات الکلي سراسر محوطه را پوشانده بود.»
بدانیم و آگاه باشیم که ماشاالله قصابها و دیگر چماقداران حکومت زمانی که با چوب به رهگذران حملهور میشوند «حالت عادی» دارند، و رایحة عطر «سامسارا» از آنان به مشام میرسد. اما وقتی مردم عادی دمی به خمره بزنند و بخواهند تفریح کنند، «بوی تند مشروبات الکلی» مشام بوقهای استعمار در جمکران را میآزارد. ولی وقتی اربابان در دو سوی آتلانتیک آنقدر «مست» کردند که حکومت اسلامی و دولت موقت و سپاه پاسداران و به ویژه دانشجویان پیرو خط امام را در ایران استفراغ کردند، بوی تند استفراغ ارباب برای کیهان و حنازرچوبه شامهنواز هم بود. با در نظر گفتن بحران «مناره» و آرزوهای «حکومت ستاره»، گوگوش هم یکی از تصنیفهای قدیمیاش «ستاره» را پس از «اصلاحات لازم» اجرا کرده:
مناره، آی مناره
چشام اشکی نداره،
دیگه پیداش نمیشه، نمییادش دوباره
دیگه دوسم نداره، منو تنها میذاره
آخه گوش کن مناره، آی مناره
دل عاشق خریداری نداره
[...]
اگه عشقی نباشه دلی رسوا نمیشه
دل پاک مثل شیشه دیگه پیدا نمیشه
دیگه دنیا مناره برام دنیا نمیشه
آخه گوش کن مناره آی مناره
دل عاشق خریداری نداره
گویا دلیل دستگیری آن پنج تن «آلانگلیس» در آبهای نیلگون خلیجهمیشهفارس هم این بوده که «پنجتن» کذا آهنگ «مناره» میخواندند، و چون بوی تندالکل فضای تنگة هرمز را «پوشانده» بود پاسداران اینان را با گوگوش اشتباه گرفته، دستگیرشان کردند. شاید امروز که سفیر گورکنها به وزارت امورخارجة انگلستان احضار شده، دلیل این دستگیری را «رنگ زرد» لباس پنجتن ذکر کرده که زیر نور به نظر پاسداران «سبز» آمده! در هر حال ما همینجا حضور منارهپرستان و ستارهستیزان، و ستارهپرستان و منارهستیزان و اربابان خاجپرستشان در دو سوی آتلانتیک بگوئیم، با گوگوش و یک اکثریت «مست» نمیتوانید برای ملت ایران «رهبر» سازی کنید. هدف ما جایگزینی خامنهای با گوگوش نیست، سخت کور خواندهاید. ما در تداوم مبارزات نیاکانمان در صدر مشروطه، خواهان استقرار یک دمکراسی سیاسی در ایران هستیم.
جنجال رسانهای پیرامون «مناره» در سوئیس در ارتباط مستقیم با پروپاگاند ابلهانة «هویت» قرار میگیرد که از استکهلم و لندن آغاز شد و سرانجام از ایالات متحد به سوئیس رسید. البته در دیگر کشورهای اروپای غربی نیز بازار مسلمانستیزی و صلیبپرستی گرم و داغ است. هدف از این پروپاگاند انسانستیز که در غرب به راه افتاده، خارج از سرکوب مسلمانان بلاد فرنگ، گسترش سرکوب در کشورهای منطقه است. پروپاگاندیستهای محفل برژینسکی قصد دارند از یکسو «انسان» را در چارچوب دین شناسنامهایاش به زنجیر کشیده، از سوی دیگر او را به یک نماد «ایستا» و «مقدس» یعنی «منارة مسجد»، مکان «استقرار موذن» نیز پیوند دهند. پیام این پروپاگاند به حکومتهای منطقه، توسعة «مسجدسازی» آنهم مسجد با مناره است! چرا که عملکرد «مناره» در واقع تحمیل دین بر فضای اجتماعی خواهد بود.
مناره مکانی است که از آن «فراخوان عام» به ابراز بندگی پخش میشود، البته نه در کشورهای غرب! در کشورهای غرب، بر اساس روایات و حکایات گوساله فریب، کلیسا مرکز پرورش تحجر نیست، بلکه خیلی مترقی و پیشرفته است و اصولاً بدون «کلیسا»، به ویژه کلیسای «کاتولیک» بشریت هرگز با دمکراسی و حقوق بشر آشنا نمیشد! پیشتر گفتیم که پروپاگاند یک «پیام» است که از سوی «قدرت» ارسال میشود جهت «دریافت پاسخ مطلوب»! و رفراندوم «نه! به مناره» در مرکز پولشوئی مافیای جهانی در واقع برای شنیدن پاسخ دلنشین «آری به مناره» و «جانم فدای مناره» در کشورهای مسلماننشین بر پا شد. در واقع محفل برژینسکی از نوکراناش میخواهد به «صدر انقلاب» امام روشنضمیر بازگشته هر روز پنج نوبت، با پخش صدای گوشخراش «موذن» ضمن ایجاد مزاحمت برای کلیة افراد، همه را به «بندگی» و «عبادت» دعوت کنند. دوران طلائی نخست وزیری میرحسین موسوی را که فراموش نکردهایم. در ماه «مبارک» رمضان هنگام «سحر» با صدای نکرة موذن همة افراد از مسلمان و غیرمسلمان، پیر و جوان و بیمار و ... میبایست از خواب بیدار میشدند، چرا که یک گروه از مسلمانان میخواستند برای میل فرمودن «سحری» از رختخواب بیرون آیند! و از آنجا که در تاریخ 12 فروردینماه 1358، حکومت اسلامی مشروعیت 99 درصدی برای خودش ساخته بود، این وحشیگریها را همان 99 درصد فرضی تأئید هم میکردند، و یک درصد فرضی به هیچ عنوان حق اعتراض نداشت. چرا که «مردمسالاری دینی» و «کثرتگرائی مذهبی» یعنی تحمیل عادات و سنتهای مقدس و مبتذل «یک گروه» به «کل» افراد یک ملت.
همین سیاست امروز از فلسطینیان میخواهد که اسرائیل را به عنوان «کشور یهودیان» به رسمیت بشناسند. در واقع همزمان با تحمیل «مناره» بر کشورهای منطقه، سیاست تحمیل «ستاره» نیز بر آنان اعمال میشود؛ البته ستارة داوود! در این راستا نگاهی خواهیم داشت به مصاحبة «دان مریدور»، معاون نتانیاهو که در لوموند، مورخ اول دسامبر 2009 منعکس شده. مریدور، با اشاره به اسطورههای کتاب مقدس حد و مرز کشور کنونی اسرائیل را مشخص فرموده، میگویند، ما خیلی به فلسطینیها لطف کردیم که حاضریم بخشی از سرزمین اسطورهای خود را با آنان تقسیم کنیم! فلسطین باید ما را به عنوان کشور قوم یهود به رسمیت بشناسد و ... و ما در زمان نخست وزیری اولمرت به فلسطینیها پیشنهادات سخاوتمندانهای ارائه کردیم ولی آنها حاضر نشدند بپذیرند. و زمانیکه مصاحبه کننده به مریدور میگوید پیشنهادات کذا شفاهی بوده، مریدور با پرروئی تمام پاسخ میدهد، اگر آنها همین پیشنهادات را به صورت شفاهی میپذیرفتند، آنوقت پیشنهاد رسمی و کتبی حضورشان تقدیم میکردیم! دارودستة نتانیاهو خیلی بیشرم و زرنگاند، درست مانند روضهخوانهای جمکران. چرا که هر دو افتخار نوکری آمریکا را دارند، و میدانیم که گاوچرانها از نوکران پررو خیلی خوششان میآید.
اصرار مریدور و شرکاء برای معرفی اسرائیل به عنوان «کشور ستاره» یا «کشور قوم یهود» چند دلیل دارد. نخست ماستمالی کردن املاک غصبی فلسطینیان، یعنی همزمان بالا کشیدن این املاک و ممانعت از اقامت «غیر یهودیان» در کشور اسرائیل. البته اشتباه نکنیم غیریهودی میتواند یهودی هم باشد! بستگی دارد که «غیر یهودی» را چگونه «تعریف» کنند! روشنتر بگوئیم اگر چه در مصاحبة مریدور هیچ اشارهای به چارچوب حقوقی «یهودی» نشده، ولی یهودی کذا به احتمال قریب به یقین باید ستارهپرست یعنی «دیندار» باشد و تبارش نیز از کشورهای «حوزة دلار». به عبارت دیگر دعوا با اعراب نیست مشکل با یهودیانی است که برای سیاست آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک دردسر ساز شدهاند، یعنی یهودیان اروپای شرقی، یهودیان صلحطلب در غرب و یهودیتباران لائیک. اگر کشور اسرائیل به عنوان کشور «قوم یهود» به رسمیت شناخته شود، مسلم است که صلحطلبان و طرفداران لائیسیته و مخالفان گلهپروری نمیتوانند «یهودی» به شمار آیند. بله گرفتاری حزب «لیکود» یا در واقع گرفتاری آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک که جز گلهداری و دامپروری هیچ سیاستی را نمیپذیرند، با «انسان» است نه با دین! در راستای همین سیاست است که معاون نتانیاهو تلویحاً خواستار تجهیز گورکنها به سلاح هستهای شده، چرا که در اینصورت همة کشورهای منطقه تحت سیطرة گورکنها قرار میگیرند و یک مجموعة اسلامی افراطگرا و پرخاشگر در برابر یک مجموعة «یهودی» صف آرائی خواهد کرد، و به این ترتیب دو قطب کاذب «مطلوب» فاشیسم بینالمل در منطقه ایجاد خواهد شد. دو قطبی که هر دو نوکر آمریکا و هر دو مسلح به سلاح اتمیاند.
بله این است آرزوی قلبی «بنای غاصب»: کسب «استقلال» هر چه بیشتر برای «آشپزباشی ناشی». همچنانکه گفتیم «قدرت» اولی از «استقلال» دومی سرچشمه میگیرد و بالعکس. خلاصه بگوئیم، بدون «مناره» کار «ستاره» لنگ میشود و تضعیف «مناره» و «ستاره» به نابودی «چلیپا» منجر خواهد شد. این است دلیل پروپاگاند «هویت» در ایالات متحد و اروپای غربی که در سوئیس کار را به برگزاری رفراندوم ابلهانة «نه! به مناره» کشاند. بزودی خاجپرستها در دیگر کشورهای اروپا نیز به کشور متمدن سوئیس اقتداء کرده رفراندومهای دیگری برگزار خواهند کرد تا هر چه دلشان میخواهد بگویند، نه! نه به «گوسپندکشان»، «نه به رمضان»، «نه به آفتابه»، و ... و همینطور که در مسیر نه گفتن پس پس میروند میرسند به جنگ کاتولیکهای اسپانیا که به اخراج یهودیان و مسلمانان از این کشور انجامید، و اگر بشریت شانس بیاورد جنگهای صلیبی در همین بزنگاه دوباره آغاز خواهد شد.
در همین راستا، روز گذشته یکی از نمایندگان مجلس ایتالیا پیشنهاد کرد یک «صلیب» به پرچم کشور اضافه شود و خلاصه در همین گیرودار جنگهای صلیبی که بین قرون 11 تا 13 میلادی رخداد، میرسیم به عصر طلائی انگلستان یعنی قرن دوازدهم که، در پناه جنگ خاجپرستان بامنارهها، همة «اصحاب ستاره»، یعنی یهودیان را از کشور «نژاد برتر» اخراج کردند. و اما در گرماگرم هیاهو پیرامون «نه به مناره» در سوئیس، سبزهای اروپا نیز به بهانة دفاع از حقوق مسلمانان، طرفداری از «مناره» را آغاز کردهاند. «دانیل کوین بندیت»، از آشوبطالبان اسلام پرست پارلمان اروپا، در فیگارو، مورخ اول دسامبر سالجاری به اعراب توصیه کرد دلارهایشان را از بانکهای منارهستیزان خارج کنند! البته ایشان گویا فراموش کردهاند که اختیار این دلارها به دست اعراب نیست، این اموال به ارباب آنها تعلق دارد! در هر حال فاشیستهای «بومی» اروپا که سرشان در آخور حزب دمکرات و دینپرور آمریکاست، دست در دست «ستارهپرستان» ساکن فرانسه به ستایش و تمجید از «مناره» مشغول شده، به پادوهای اسلامفروش خود به ویژه در جمکران «راه رستگاری» را نشان میدهند. اما در این غوغای خردجال، که به قول معروف سگ صاحباش را گم میکند، پاسداران جمکران صاحبشان را هرگز گم نخواهند کرد.
اینان برای نجات خود از مهلکه باز هم دست به دامان ارباب شده، چند انگلیسی «متجاوز» در خلیج فارس «کشف» کردهاند! این «خاجپرستان» ظاهراً در آبهای نیلگون «خلیج همیشه فارس» مشغول قایقسواری بودند که توسط سپاهیان اسلام دستگیر شدند؛ و گویا قرار شده همچون گروگانهای پیشین انگلیس نزد ارباب از حکومت اسلامی «شفاعت» کنند. بله اوضاع سخت بحرانی است. و هر چند «رادیوفردا» و فارین پالیسی برای رد گم کردن به ابتذال مقدس یعنی ریش آخوند منتظری و چادرسیاه عیال موسوی چسبیدهاند، و بعضیها در جمکران به یاد «مبارزات فرضی» آخوند مدرس افتادهاند، آلترناتیو حکومت جمکران در دوبی تعیین شده. آلترناتیو ابتذال «مقدس» چیست؟ ابتذال! و جهت بازارگرمی برای ابتذال کذا، حنازرچوبه و کیهان شیپور زدن را آغاز کردهاند.
ابتذال مقدس چه بود؟ زبان متناقض و مبهم «مقدس» و مشتی لات و اوباش که عرصة عمومی را به مکان سینه زنی و عربدهجوئی برای مقدساتشان تبدیل کرده بودند. برای ابتذال بدون تقدس کافی است بجای زبان ابهام الهی، زبان ابهام تصنیفهای «مردمی» و بجای اوباش عادی، اوباش «مست» را قرار دهیم. نتیجه یکی است: هنجارشکنی، خروج از چارچوب مشخص اجتماعی و ایجاد مزاحمت برای دیگران. گویا گوگوش در دوبی کنسرت داشته و گروهی از به اصطلاح مخالفان در کنسرت گوگوش بر ضد حکومت جمکران شعار سر داده و توسط پلیس دوبی بازداشت شدهاند.
شاید به همین دلیل باشد که پاسدار شریعتمداری جهت بازارگرمی برای ابتذال کذا یک «اوپوزیسیون» هم به ما معرفی میکند. این اپوزیسیون طیف گستردهای دارد، از بهزاد نبوی و حاج ابراهیم یزدی تا حاج فرج دباغ و «گوگوش» همه را در برمیگیرد. البته فراموش نکنیم، دلیل ابتذال گوگوش فقط این است که بجای روضهخوانی با چادرسیاه سرسفره نذری، بدون چادر «تصنیف» میخواند. پاسدار شریعتمداری در کیهان، مورخ 10 آذرماه سالجاری جهت بازارگرمی برای خانه شاگردهای «رمزی کلارک» در «خبر ویژه» مینویسد، «نهضت عاظادی» غیرخودی است و گروه بهزاد نبوی و مشارکتچیهای ملاممد خاتمی هم به اینان پیوستهاند و گوگوش هم جزو همین طیف «ضد انقلاب» است! بله، همچنانکه میبینیم کیهان میکوشد با توسل به گوگوش، برای محفل جنایتکاران حکومتی کسب وجهه کند. و حنازرچوبه مورخ 10 آذرماه سالجاری نیز در راستای همین خط گسترش ابتذال و دروغ، از کنسرت گوگوش در دوبی یک گزارش شیوا با کد: 819043 به مخاطب تحویل میدهد.
به گزارش رسانة رسمی حکومت جمکران، نیروهای انتظامی دوبی حدود 50 نفر از «ضدانقلابیون» را در جریان برگزاری کنسرت گوگوش دستگیر کردهاند! نخست میبینیم که ویژگی «ضدانقلاب» از منظر حنازرچوبه این است که عمکردی مشابه «انقلابیون» جمکرانی دارد! روشنتر بگوئیم، اینان مشتی اراذلاند که بجای تحسین رهبرفرزانه و سردادن عربدة «الله اکبر» در کوچه و خیابان، محل لاتبازیهای معمول خود را به کنسرت گوگوش در دوبی انتقال دادهاند. به گزارش حنازرچوبه، در این کنسرت حدود 12000 هزار نفر حضور داشتند و حدود 50 نفر هم شعار میدادند که دستگیر شدند. در صورتیکه در جمکران هرگز اوباش همیشه در صحنه دستگیر نمیشوند، چرا که از جمله طرفداران حکومت مقدساند. در نتیجه همواره «حق» دارند چارچوب نظم عمومی را در هم شکنند!
حنازرچوبه ضمن معرفی گوگوش به عنوان «ضد انقلاب» جزئیات لباس او را نیز در اختیار مشتاقان قرار داده مینویسد، او «لباس» فسفری زرد رنگ بر تن داشت که زیر نور، «سبز» به نظر میرسید! گزارشگر حنازرچوبه همچنین میگوید، گوگوش قصد داشت با «حرکات ضدانقلابی» حاضران را به شعار دادن بر ضد حکومت اسلامی تشویق کند که با دستگیری 50 نفر کذا توطئة گوگوش هم خنثی شد! پیش از ادامة مطلب یادآور شویم در دوران نکبتبار ملاممد خاتمی همین گوگوش از طرف حکومت مقدس به فرنگ ارسال شده بود و کنسرت هم میداد! شاید حنازرچوبه و پاسدار شریعتمداری در جریان نیستند! باری به گفتة رسانة رسمی حکومت جمکران، اکثر حاضران «مست» بودند چرا که «بوی تند مشروبات الکلی» سراسر محوطه را «پوشانده» بود! به استنباط ما آنکه مست بوده نویسندة همین گزارش است! اگر «بوی تند مشروبات الکلی» در فضا پیچیده باشد دلیل مستی شعار دهندگان است؟ اگر دوازده هزار نفر، هر کدام یک جام شراب هم بنوشد حدود 3000 بطر شراب مصرف میشود، بدون اینکه کسی «مست» شود. دنبالة گزارش حنازرچوبه تکرار چرندیات هوچیهای طاعون سبز و مزخرفاتی است که این رسانه چند ماه پیش منتشر کرده و در آن خوانندة پاپ را «مبتذل» خوانده بود. میدانیم که خارج از روضه و زوزه و سینه زنی و مداحی، فعالیتهای غیر منارهای همگی «مبتذل» است. نوشیدن مشروبات الکلی هم که جای خود دارد:
«بيشتر افرادي که براي تماشاي کنسرت اين خواننده [...] در سالن محل برگزاري حضور يافته بودند، حالت غيرعادي و مست داشتند و بوي تند مشروبات الکلي سراسر محوطه را پوشانده بود.»
بدانیم و آگاه باشیم که ماشاالله قصابها و دیگر چماقداران حکومت زمانی که با چوب به رهگذران حملهور میشوند «حالت عادی» دارند، و رایحة عطر «سامسارا» از آنان به مشام میرسد. اما وقتی مردم عادی دمی به خمره بزنند و بخواهند تفریح کنند، «بوی تند مشروبات الکلی» مشام بوقهای استعمار در جمکران را میآزارد. ولی وقتی اربابان در دو سوی آتلانتیک آنقدر «مست» کردند که حکومت اسلامی و دولت موقت و سپاه پاسداران و به ویژه دانشجویان پیرو خط امام را در ایران استفراغ کردند، بوی تند استفراغ ارباب برای کیهان و حنازرچوبه شامهنواز هم بود. با در نظر گفتن بحران «مناره» و آرزوهای «حکومت ستاره»، گوگوش هم یکی از تصنیفهای قدیمیاش «ستاره» را پس از «اصلاحات لازم» اجرا کرده:
مناره، آی مناره
چشام اشکی نداره،
دیگه پیداش نمیشه، نمییادش دوباره
دیگه دوسم نداره، منو تنها میذاره
آخه گوش کن مناره، آی مناره
دل عاشق خریداری نداره
[...]
اگه عشقی نباشه دلی رسوا نمیشه
دل پاک مثل شیشه دیگه پیدا نمیشه
دیگه دنیا مناره برام دنیا نمیشه
آخه گوش کن مناره آی مناره
دل عاشق خریداری نداره
گویا دلیل دستگیری آن پنج تن «آلانگلیس» در آبهای نیلگون خلیجهمیشهفارس هم این بوده که «پنجتن» کذا آهنگ «مناره» میخواندند، و چون بوی تندالکل فضای تنگة هرمز را «پوشانده» بود پاسداران اینان را با گوگوش اشتباه گرفته، دستگیرشان کردند. شاید امروز که سفیر گورکنها به وزارت امورخارجة انگلستان احضار شده، دلیل این دستگیری را «رنگ زرد» لباس پنجتن ذکر کرده که زیر نور به نظر پاسداران «سبز» آمده! در هر حال ما همینجا حضور منارهپرستان و ستارهستیزان، و ستارهپرستان و منارهستیزان و اربابان خاجپرستشان در دو سوی آتلانتیک بگوئیم، با گوگوش و یک اکثریت «مست» نمیتوانید برای ملت ایران «رهبر» سازی کنید. هدف ما جایگزینی خامنهای با گوگوش نیست، سخت کور خواندهاید. ما در تداوم مبارزات نیاکانمان در صدر مشروطه، خواهان استقرار یک دمکراسی سیاسی در ایران هستیم.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت