چهارشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۸


تراوستی!
...
فعل «ترا‌وستیره»، مرکب از پیشوند لاتین «ترانس» و فعل «وستیره»، در قرن 16 میلادی به زبان ایتالیائی وارد شد. آنزمان، معنای «حقیقی» فعل مذکور «تغییر آرایش و لباس» برای شرکت در بالماسکه یا بازی بر صحنة تئاتر بوده. مسلم است که فعل مذکور معانی مجازی فراوان دارد، از آنجمله است «تحریف»، «جعل»، «نمایاندن» و ... و از اینرو، افرادی را که در هیئت جنس مخالف در اجتماع ظاهر می‌شوند در زبان فرانسه «تراوستی» می‌خوانند. «تراوستی» کسی را گویند که می‌خواهد جنسیت خود را آنچه نیست بنمایاند، به طور مثال، مردی که می‌خواهد زن شناسائی شود و بالعکس. در هرحال ساختار شخصیت تراوستی، «ناهنجار» به شمار می‌رود. و این مختصر را گفتیم تا ابعاد پروپاگاند مهوع فرانکفورتر آلگماینه در تجلیل و ستایش از زنانی که لباس مردانه می‌پوشند تا «آزاد» باشند، و مردانی که به ‌بهانة همبستگی با «میم‌ته» بسیج شده‌، با چادر و مقنعه عکس گرفته‌اند روشن‌تر شود. فرانکفورترآلگماینه، ما را به «تحریف جنسیت» و «خود تخریبی» تشویق می‌کند.

گزارش این رسانة آلمانی زبان در مورد «تابوشکنی»، همچون دیگر گزارش‌های بشردوستانة رسانه‌های غرب یک هدف اصلی و اساسی را دنبال می‌کند که عبارت است از «تخریب انسان». تخریب انسان به عنوان «ساختاری منسجم»،‌ و تخریب انسان در مقام موجودی برخوردار از قابلیت «برخورد منطقی» که آنرا «شعور» می‌خوانیم. برای تخریب انسان به عنوان ساختار منسجم کافی است انسان از نظر فیزیکی درهم شکسته شود. نخستین مرحلة فروپاشاندن انسان تخریب ساختار شخصیتی اوست. این امر خداپسندانه از طریق ایجاد تزلزل در جایگاه واقعی اجتماعی فرد انجام می‌پذیرد. و نخستین جایگاه واقعی انسان در جامعه از بدو تولد جنسیت اوست!

پس هنگامیکه جنسیت انسان متزلزل شود، یعنی چارچوب‌های آن متغیر باشد این هدف در نخستین مرحلة خود تحقق یافته. در نتیجه، فرانکفورتر آلگماینه زبان به تجلیل از مردان و زنانی می‌گشاید که خود را به شکل جنس مخالف درمی‌آورند. یادآور شویم چنین تمایلاتی در همة جوامع از ناهنجار و بهنجار وجود دارد. در جوامع بهنجار این امر «جرم» شناخته نمی‌شود، در نتیجه «ممنوع» نیست. اما کسیکه در یک جامعة دمکراتیک در هیئت جنس مخالف در اجتماع ظاهر می‌شود، در واقع گرایش جنسی خود را آشکار می‌کند. پیش از ادامة مطلب توضیح دهیم این گروه را نمی‌توان با همجنس‌گرایان در یک رده قرارداد. «تراوستی» فقط همجنس‌گرا نیست، تراوستی می‌خواهد از هر نظر در جایگاه جنس‌ مخالف قرار گیرد. اگر زن است می‌خواهد «مرد» باشد و همه او را به عنوان مرد بپذیرند. حال آنکه مورد همجنس‌گرا متفاوت است. همجنس‌گرا ـ زن یا مرد ـ گرایش به جنس مخالف ندارد، ولی هرگز خود را به شکل جنس مخالف در نمی‌آورد. همجنس‌گرا «جنسیت» خود را پنهان نمی‌کند، حال آنکه تراوستی جنسیت خود را نمی‌پذیرد و آنرا «نفی» می‌کند. این ناهنجاری شخصیتی که «انتخابی» هم نیست، از سوی رسانه‌های غرب به عنوان «تابوشکنی» و «ساختارشکنی» در ایران، مورد تمجید ستایش قرار می‌گیرد.

شعر از شعور رو به شعار آورد

البته باید بگوئیم اگر چه روزگاری برادر «گوبلز» سلام‌الله در بارگاه هیتلر،‌ با پروپاگاندشان همة ملت‌های جهان را به «راه حق» دعوت می‌کردند، ولی به دلیل شکست آلمان نازی، همة صاحب‌نظران پروپاگاند آن آستان مقدس، همچون دانشمندان آلمان به آمریکا مهاجرت کردند و فناوری و دانش خود را در اختیار عموسام،‌ حامی مستضعفان جهان و مدافع ابدی حقوق‌بشر ویژه‌ای قرار دادند که «نسبی» است. اینچنین است که رسانه‌های آلمان از نظر پروپاگاند پای‌شان لنگ می‌زند و به همین دلیل است که فرانکفورترآلگماینه اینچنین بیگدار به آب زده و لات‌بازی‌ و حماقت و ابتذال را به عنوان «نشانه‌های آزادی» در ویترین خود عرضه کرده. از آنجمله است: همه روی فیس بوک می‌گویند ما مجیدیم! بله همه ممکن است خیلی حرف‌های ابلهانة دیگر هم بزنند، ولی دلیل نمی‌شود حرف‌شان منطقی باشد! سی سال پیش «همه» می‌گفتند، «شاه برود، همه چیز درست می‌شود»، آیا همه چیز درست شد یا کل منطقه به باغ وحش ناتو تبدیل شد؟ بگذریم!‌ هر چه ژرمن‌ها به دلیل بی‌استعدادی در امر تبلیغات به «میم‌ته» دخیل بسته‌اند، «صدای آمریکا» بجای ستایش ابلهانه از این شخصیت «فرهیخته» و به ویژه «با شهامت»، تلاش دارد حاکمیت یانکی‌ها را به عنوان «مدافع حقوق‌بشر» برای هزارمین بار به ما بفروشد.

این رسانه در تاریخ 15 دسامبر 2009، یک «گزارش» در بسته‌بندی ویژة کریسمس که چشم کودکان را خیره می‌کند، به مخاطب ارائه کرده، آنهم به قلم شیوای «شریف‌پور» خودمان! بله حاجیه هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجة باراک اوباما به دلیل گرفتاری‌های سن‌وسال، نیت لیفتینگ فرموده‌اند. البته لیفتینگ «حقوق بشر!» می‌بینیم که در ینگه دنیا کسی بر طبل ساختارشکنی و تابوشکنی نمی‌کوبد، چرا که «ساختارشکن» واقعی همان حاکمیت آمریکا است. ولی از آنجا که «ساختارشکنی» ارزشی است «منفی» گاوچران‌ها برای ساختارشکنی و چپاول با صورتک «مدافع حقوق بشر» به میدان می‌آیند. چه کسی با حقوق‌بشر مخالف است؟ هیچکس! روشن‌تر بگوئیم، اگر کسی همچون تاواریش‌های ساواکی خودمان از این «لوس‌بازی‌ها» دل خوشی هم نداشته باشد، محال است در رسانه‌‌های جمعی غرب نظر واقعی خود را بیان کند. به چند دلیل.

نخست‌ اینکه اعلامیة ‌جهانی حقوق‌بشر در چارچوب قوانین حقوقی به صراحت مدافع «دیگنیتی انسان» است. همان «دیگنیتی» که رسانه‌های عموسام آنرا ویژة امت همیشه در صحنه «شرافت» ترجمه کردند! بله، همان دیگنیتی ایجاب می‌کند که‌ «آزادی بیان» محترم شمرده شود! همان دیگنیتی ایجاب می‌کند، تمامیت «پیکر انسان» به عنوان یک «ساختار» به رسمیت شناخته شود، در نتیجه نه تنها هرگونه ضرب و شتم، شکنجه و تجاوز محکوم است، که «انسان» نیز به عنوان موجود برخوردار از «شعور»، مسئول و پاسخگوی اعمال خود شناخته خواهد شد. این ارتباطی است دوسویه بین انسان و ساختار قدرت، یا بهتر بگوئیم بین افراد جامعه و دولت دمکراتیک. چنین ارتباطی را در غرب نمی‌توان آشکارا به زیر سئوال برد، چرا که «انسان‌محوری» پایه و اساس دمکراسی است و تخریب انسان عملی است بس نکوهیده. به همین دلیل رسانه‌های غرب از قول کسی که، ظاهراً به دلیل روانپریشی، با مجسمة برنزی به نخست وزیر ایتالیا حمله کرده بود یک نامة قشنگ منتشر کردند تا به ما بگویند، حتی روانپریش‌های بلاد فرنگ هم می‌دانند که اعمال خشونت کاری است ناپسند!

بله ضارب «فرضی» برلوسکنی یک نامة سرگشاده قلمی کرده و رسانه‌های غرب آن را در بوق گذاشته‌اند. می‌بینیم که در چنین شرایطی «داسیون» مسجدپرست نمی‌توانند همچون نعلین‌های حکومت توحش بر ضد «حقوق بشر» چماق تکفیر بلند کنند! در عوض هم اینان در هم‌سوئی کامل با مقامات حکومت جمکران و چماقداران برون‌مرزی‌اش‌، بیشرمانه از مدافعان دمکراسی و حقوق‌بشر «انتقاد» به عمل می‌‌آورند و ما را «دین‌ستیز» و «کافر» و «مرتد» می‌خوانند، چرا؟ چون فضای رسانه‌های فارسی زبان ـ مخالف و موافق حکومت ـ از پروپاگاند انسان‌ستیز و ابتذال گستر «بی‌بی‌سی» و رادیو فردا تأثیر می‌پذیرد، در نتیجه جز اسلام خوب و اسلام بد، یا همان سنگر حق و باطل در آن هیچ نخواهیم یافت. خلخال زن یهودی، منطق‌علوی و «کارگران علوی» و این مزخرفات به جای مطالبات ملت ایران نشسته. چرا که اربابان حکومت جمکران در لندن و واشنگتن ملت‌های منطقه را «انسان» به شمار نمی‌آورند. در نتیجه می‌کوشند چارچوب گنگ و مبهم «دین» را به عنوان «فرهنگ» بر ملت‌ها تحمیل کنند.

اینچنین است که نظامیان آلمان به خود اجازه می‌دهند در افغانستان با نقض قوانین و مقررات ایساف، سر خود به عملیات تهاجمی دست بزنند و با وقاحت تمام قربانیان جنایت خود را «طالبان» بخوانند. در افغانستان همة‌ کسانی که توسط اشغالگران کشته می‌شوند «طالبان» ‌نام دارند. به عنوان نمونه، اخیراً خبرگزاری‌های غرب می‌گویند، امروز 150 طالبان در افغانستان کشته شدند. یعنی نه تنها از این کشتار خیال‌تان آسوده باشد، که خوشحالی هم بکنید! می‌دانیم که آنگلوساکسون‌ها، ارواح شکم‌شان برای مبارزه با ملاعمر و طالبان به افغانستان لشکرکشی فرموده‌اند! همان حکومتی که هم اینان در دوران ریاست جمهوری کلینتون با همراهی صمیمانة بی‌نظیر بوتو و نوکران‌شان در جمکران سازمان داده بودند. در نتیجه، وقتی «150 طالبان» کشته می‌شوند، همه باید راضی و خشنود باشند. بله این «طالبان» که در دوران کلینتون ساخته و پرداخته شدند، امروز از دشمنان آمریکا به شمار می‌روند، ‌ و این ارادة الهی است که چنین ایجاب می‌کند!

به همین دلیل است که هیلاری کلینتون در دوران خوش طالبان پروری، با روسری به مصر و مراکش می‌رفت و از ملاممد خاتمی قرآن هدیه می‌گرفت، و امروز خواهان رهبری حمایت از حقوق‌بشر در جهان شده! به گفتة صدای آمریکا، روز 23 آذرماه سالجاری، هیلاری کلینتون در دانشگاه «جرج تاون» در باب حقوق‌بشر در قرن 21 سخنرانی «مهمی» ایراد کرده. از نظر ما «اهمیت» سخنرانی کذا فقط در این است که پرروئی حاکمیت آمریکا را به اثبات می‌رساند. این حاکمیت قانون‌شکن و تبهکار، که جنایات‌اش در یوگسلاوی، ایران، عراق، افغانستان و دیگر کشورهای منطقه همچنان ادامه دارد، خود را مدافع حقوق‌بشر هم می‌خواند. البته جای تعجب نیست، وقتی پیشنماز، باراک اوباما، ضمن دلبری از خامنه‌ای، از موسوی جلاد تقدیر می‌کند، مسلم است که هیلاری کلینتون هم باید خواهان رهبری حقوق بشر در جهان باشد، که گفته‌اند، «پیشنماز که بگو...د، پس‌نماز خواهد ر...د.» و خانم کلینتون هم وظیفة پس‌نمازی را به بهترین وجه ممکن انجام داده‌اند، به طوریکه رایحة خوش عبادت‌شان از سایت صدای آمریکا به مشام می‌رسید و طاعونیان را بر روی خطوط اینترنت از خود بیخود کرده بود.

باری حاجیه کلینتون در دانشگاه جرج تاون فرموده‌اند، ما هرگز حقوق ‌بشر را قربانی منافع مادی نخواهیم کرد! ایشان در ادامه می‌گویند که اصلاً صحبت انتخاب بین این دو را مطرح نکنید که منافع ما از حقوق‌بشر جدا شدنی نیست. به عبارت دیگر این «حقوق»، باشیر اندرون شده و با جان به در شود. اگر به یاد داشته باشیم براندازی حکومت ایران که با ورود جیمی‌کارتر به کاخ سفید تقارن یافت، با همین شعار فریبنده آغاز شد. جیمی‌کارتر، در کاخ سفید از حقوق بشر داد سخن می‌داد، حال آنکه برنامة‌ اصلی سرکوب ملت ایران و تبدیل کشورمان به پشت جبهة طالبان بود. سخنرانی هیلاری کلینتون را در همین چارچوب واژگون‌نمایانة پروپاگاند فاشیسم می‌باید بررسی کرد. حاکمیت آمریکا هرگز مدافع حقوق‌بشر نبوده، و بهتر است به خود «تهمت ناروا» نزند. حاکمیت ایالات متحد شعار حقوق‌بشر را به ابزار پیشبرد سیاست‌های ساختارشکنانة خود تبدیل کرده، همچنان که آنگلوساکسون‌های این سوی آب نیز برای همراهی با برادران دینی خود دولت‌هائی را که باید برانداخته شوند، در کاغذپاره‌های‌شان به عنوان «تهدید علیه منطقه» معرفی می‌کنند. نمونة عراق در برابر ماست، مصاحبة مهمل و بی‌شرمانة تونی بلر با «بی‌بی‌سی 1» به همچنین. چند روز پیش هم «تایمز لندن» با ارائة مزخرفات سنتی، یک بمب اتم به دست گورکن‌ها داده بود!

البته هیچیک از سازمان‌های مدعی دفاع از حقوق بشر از این بوق‌های تبلیغاتی به جرم «شایعه‌پراکنی» جهت تهدید و ارعاب ملت ایران شکایت نمی‌کند، چرا که این سازمان‌های غیردولتی و بشردوست از جنگ و ساختارشکنی و جنایات دولت‌های غرب تغذیه می‌کنند. ولی نه این سازمان‌ها و نه آنگلوساکسون‌ها ماهیت انسان‌ستیز خود را آشکار نمی‌کنند. اینان خود را در پناه «شعارهای پوچ» و «شایعه» پنهان کرده‌اند. اگر تراوستی‌ها به دلیل ساختار شخصیتی، جنسیت خود را نفی می‌کنند، آنگلوساکسون‌ها آگاهانه، با توسل به شعار و شایعه به انکار جنایات خود و فریب افکار عمومی مشغول‌اند. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجة کشوری که طی ‌سدة اخیر ـ به تاریخ معاصر این کشور اکتفا می‌کنیم ـ به جز جنگ و جنایت و تاراج هیچ سیاست دیگری در جهان اعمال نکرده، امروز در سنگر جهانی دفاع از حقوق بشر لنگر انداخته تا قطب‌نمای بصیرت را به دست اتحاد جماهیر نوکری بدهد:

«وزير [امور] خارجة آمريکا [ضمن رد این گزینه که آمریکا باید در برخورد با کشورهائی نظیر چین و روسیه بین منافع ملی و حقوق بشر انتخاب کند] اعلام کرد، دولت آمريکا نمی‌تواند در برنامه‌های خود، دمکراسی، حقوق بشر و توسعه را از يکديگر جدا سازد.»


بله اتفاقا ما هم می‌دانیم که دولت آمریکا در «برنامه‌های خود» نمی‌تواند چنین کار ناشایستی انجام دهد، اما دولت آمریکا در عملکرد خود هرگز از این برنامه‌ها پیروی نکرده! «برنامه‌ها» سر جای خود قرار دارند، و برنامة واقعی، یعنی جنگ و جنایت و تاراج هم به صورت «خارج از برنامه» یا طبق برنامة پنهان صورت می‌گیرد. در واقع برنامه‌های حقوق‌بشرفروشی، جز پروپاگاند و شایعه هیچ نیست. حداقل امروز مشخص شده که آمریکا و شرکای‌اش در غرب در پوشش دفاع از حقوق‌بشر به سرکوب و جنایت در منطقه مشغول‌اند، و خلاصه بهتر است دکان گزافه‌گوئی و حقوق‌بشرفروشی را تعطیل کنند. امروز همه می‌دانند عملیات 11 سپتامبر با هدف توجیه تهاجم نظامی به افغانستان و عراق صورت پذیرفته. مسئولین «محترم» صدای آمریکا! شما که احمق نیستید، پس ما را هم ابله نیانگارید که بتوانیم به «شرافت‌تان» گواهی دهیم.

باری هنوز سخنرانی جادوئی هیلاری به پایان نرسیده بود که مقامات «سازمان حقوق‌بشر اول» جنجال و هیاهو به راه انداختند، که اصلاً سیاست خارجی آمریکا باید بر حقوق بشر متمرکز شود. البته منظور «حقوق» خودشان است که از قبل «شعار» حقوق بشر تأمین می‌شود. حضرات در بیانیة خود گفته‌اند، دولت‌هائی که حقوق‌ شهروندان خود را نقض می‌کنند، عامل بی‌ثباتی و بحران‌اند و خلاصه نمی‌توانند متحد آمریکا باشند! به عبارت دیگر، به ادعای حقوق‌بشرفروشان، شیخ‌نشین عربستان سعودی هم شهروند دارد، هم حقوق شهروندان خود را رعایت می‌کند و فقط به همین دلیل متحد آمریکاست!

بیانیة دکان حقوق‌بشر می‌گوید، هیلاری کلینتون در مورد رابطه با ایران، کلمبیا و روسیه وعده‌هائی برای پیشبرد دمکراسی داده که باید محقق شود. شاید مسئولین دکان کذا نمی‌دانند که آمریکا با کلمبیا هیچ مشکلی ندارد، و اخیراً برای دفاع از دمکراسی، 7 پایگاه نظامی در همین کشور احداث کرده تا «اوریبه» در جنایت و سرکوب دست تنها نماند. همچنین بیانیة دکان کذا در مورد «هندوراس» عملاً خود را به کوری زده، و از همه مهم‌تر اینکه «سازمان حقوق‌بشر اول» هنوز نمی‌داند که قانون اساسی حکومت اسلامی «شهروند» را به رسمیت نمی‌شناسد. بله، این سازمان هم یکی از همان دکان‌های شایعه پراکنی و مهمل‌بافی است که همچون روحانیت شیعی‌مسلک و زالو صفت «در کنار مردم» ایران قرار گرفته تا از خون‌شان تغذیه کند. از اینرو سازمان کذا از اوباما می‌خواهد تا از مردم ایران برای دستیابی به دمکراسی حمایت فرماید:

«سازمان حقوق بشر اول از دولت پرزيدنت اوباما خواسته است تا در مورد ايران [...] بار ديگر بر حمايت خود از مردم ايران برای دستيابی به آزادی و دمکراسی تأکيد ورزد.»


البته آنچه اوباما «می‌بایست» انجام دهد، این بود که در امور ایران به هیچ عنوان دخالت نکند. و آنچه سازمان «حقوق‌بشر اول» ‌می‌باید انجام ‌دهد، تعطیل کردن دکان حقوق ‌بشری است که به تدریج با قوانین و مقررات حقوقی بکلی بیگانه شده. این تشکیلات می‌پندارد که ارتش آمریکا می‌تواند به بهانة دفاع از حقوق بشر در ایران، خاک کشورمان را به توبره بکشد:

«با توجه به وضعيت حاد حقوق بشر در ايران اين کشور نمونة خوبی برای سياست پيشبرد حقوق بشر و دمکراسی برای ايالات متحده آمريکا به شمار می‌رود [...] آيندة تنش بين [آیندة روابط] دولت‌های آمريکا و ايران بدون وجود يک دولت دمکراتيک در تهران البته با عواقب نامعلوم و احتمالاً مخاطره‌آميز روبرو است.»

بله می‌بینیم که حضرات حقوق‌بشرفروش‌ها شکم‌شان را برای جنگ خوبی صابون زده‌اند ولی از آنجا که شهامت ندارند خواست‌های واقعی خود را بر زبان آورند، ردای «دمکراسی در ایران» برتن کرده‌اند. برخلاف تراوستی‌های بی‌آزار که باید به حال خود رها شوند، این قماش تراوستی را باید در افکار عمومی تا آنجا که امکان دارد افشا کرد. چرا که تراوستی‌های «معنوی» ساختارشکنی و جنایت را به عنوان دمکراسی و حقوق‌بشر به مردمان می‌فروشند. خلاصه «برنامه‌شان» چنین است!



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت