دوشنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۸


سه خام پخته‌خوار!
...
نهضت‌آزادی طرفدار دمکراسی نیست! گروه برژینسکی سخت کور خوانده اگر می‌پندارد با بازگشت به صدر «انقلاب شکوهمند» 1357، خواهد توانست مک‌کارتیست‌های «نهضت آزادی» را بجای حکومت اسلامی بنشاند! با ترفند ابلهانة تحمیل «انزوای سیاسی» بر خانه شاگردهای رمزی کلارک در «نهضت‌بازاری» و آخوند صانعی کاری از پیش نخواهید برد، حتی اگر در انگلستان حزب محافظه‌کار بجای حزب کارگر بنشیند.

این سال 2010 سال عجیبی است! در این سال فرخنده سیاست انگلستان جهت حفظ کاسه و کوزة «فدائیان اسلام» در منطقه آمادة همه نوع فداکاری شده. از آنجمله ا‌ست رقص شکم، ستریپ‌تیز و ... و جایگزین کردن «حزب کارگر» با «حزب محافظه‌کار»! برای تحقق چنین سیاست مقدسی، حنازرچوبه نیز اعادة حیثیت از خانوادة سلطنتی بریتانیا و «جان میجر»، جانشین «برحق» مارگارت تاچر و از کارمندان فعال «بنیاد کارلایل» را آغاز کرده، می‌نویسد، چارلز، ولیعهد انگلستان با جنگ عراق مخالف بوده و جان میجر هم «با اکراه» این جنگ را تأئید کرده، و ... و این «قصة خوب، برای بچه‌های خوب» تحت عنوان « ولیعهد انگلیس: جنگ عراق یک اشتباه بزرگ بود»، با کد: 875662 در حنازرچوبه، مورخ 13دی‌ماه 1388 انتشار یافته.

بله به دلیل شکست برنامه‌های آنگلوساکسون‌های اینسوی آتلانتیک در کودتای خردادماه، ‌و فرسایش طاعون سبز، آنگلوساکسون‌های آنسوی آتلانتیک «نهضت عاظادی» را به عنوان آلترناتیو احمدی‌نژاد پیش کشیده‌اند. این است دلیل واقعی توقف فرضی فعالیت‌های سیاسی گروه شیخ ‌مهدی، و جنجال پیرامون آخوند صانعی. به یاد داریم که «نهضت بازاری» از سال 1340 با تأئید محمد مصدق کار مزدوری برای گاوچران‌ها را آغاز کرد و هر گاه نوکران انگلستان در سربالائی افلاس به هن هن افتاده‌اند، خانه‌شاگردهای رمزی کلارک، یعنی پیروان راه «شهید» مک‌کارتی وارد صحنه شده‌اند. و می‌دانیم که برای موفقیت سیاست آنگلوساکسون‌ها لازم است شرایط و احوالات نوکران‌شان بر «بی‌بی‌گوزک‌های» شیعیان پیرامون زندگی امامان‌ و معصومین، به ویژه زندگی «امام علی» و «امام حسین» منطبق شود. در این راستا شاهد بودیم که یک «ابوالفضل شهید» به کاروان «میرحسین، یاحسین» تقدیم کردند، ولی علیرغم چنین هدیة گرانبهائی کارخانة رجاله پروری نتوانست میرحسین موسوی را به «حسین شهید» تبدیل کند. البته ممکن است برای داغ کردن بازار موسوی او را ترور هم بفرمایند، یا پس از دستگیری و محاکمة کشکی، رهبر طاعون سبز را اعدام کنند، ولی هیچیک از این‌ترفندها ضامن دوام حکومت طالبان جمکران نخواهد بود. ولی مگر طالبان‌پروران دو سوی آتلانتیک می‌توانند از اسلام نان و آبدار «علوی» و «نبوی» و «خط امام» چشم پوشی کنند؟ به هیچ عنوان. اینان به دلیل شکست برنامة موسوی، دامنة مطالبات خود را گسترده‌تر کرده، رویای بازگشت به دوران کلینتون و اجرای سیاست تجزیة روسیه را در سر می‌پرورانند! به همین دلیل «نهضت‌بازاری» و آخوند صانعی را نمک‌سود کرده، تا شاید به موقع، از لاشة پوسیدة پیروان شیخ مهدی بازرگان، زرشک پلو با مرغ تقدیم ملت ایران کنند!

عاشق خویش‌اند و صنعت‌کرد خویش
دم ماران را سر مارست کیش

فراموش نکنیم که «نهضت عاظادی»، از طرفداران پروپاقرص «چچنی آزاد» و سیاست جنگ‌طلبانة حزب لیکود در منطقه نیز به شمار می‌رود. و اگر این تشکل منفور در جایگاه قدرت قرار گیرد، همان شرایط سرکوب، تنش و آشوب دوران مهدی بازرگان، نخست وزیر خیابانی امام سیزدهم را بر کشور حاکم خواهد کرد. این ‌است هدف اصلی عقب‌نشینی دروغین میرحسین موسوی: بازگشت به «صدر انقلاب» و دوران خوش نخست وزیری شیخ بازرگان!

نخستین گام برای تحقق چنین سیاستی که در واقع پیامد شکست تظاهرات مفتضحانة عاشورا و خودبراندازی حکومت اسلامی‌ است، تحمیل «انزوای سیاسی» بر آخوند صانعی و «نهضت بازاری» جهت استقرار اینان در جایگاه مقدس «امام علی» شیعی‌مسلکان است! می‌دانیم که ایشان، یعنی امام اول شیعیان در راه خدا از «قدرت» کناره‌گیری کردند و زمانیکه «مردم» ‌به پای‌شان افتادند، با بی‌میلی و «اکراه» خلافت را پذیرفتند تا استعمار از قصة خلخال آن زن یهودی برای ما ملت در هزارة سوم «نظریة حکومت»‌ استخراج کند، و از زبان الکن عمله و اکره‌اش در داخل و خارج مرزهای کشور هر روز این نظریة «مترقی» را به ما ملت حقنه نماید.

آنگلوساکسون‌ها طی 150 سال اخیر سیاست خود را در ایران از طریق اوباش و دستاربند «در خیابان» اعمال کرده‌اند. به این ترتیب که دستاربند برای ترور و یا تجمع «فتوی» داده، «اوباش» نیز فتوی‌ کذا را به اجرا در آورده. اما با پیشرفت ارتباطات، آنگلوساکسون‌ها برای اعمال این سیاست خیابانی، رسانه‌های جمعی را نیز جهت کمک به دستاربند و اوباش وارد صحنه کرده‌اند تا هر گاه مصلحت ایجاب کرد، «مردم» بدون کمترین مطالبات مادی و ملموس، با شعارهای «معنوی» در خیابان تظاهرات کنند و بلافاصله یک حکومت نوین و به ویژه «مردمی» بر سرنوشت ایرانیان حاکم شود.

فراموش نکنیم که «تغییر آنی» حکومت با توسل به «تظاهرات مردمی» و «شعارهای پوچ» را «کودتا» خوانند. به هوش باشیم! اربابان حکومت اسلامی برای سروسامان دادن به کودتای ناکام خردادماه چشم امید به مراسم «اربعین» دوخته‌اند تا با توسل به تل فاقد هویت «مردم»‌ که جز «مطالبات پوچ» هیچ ندارد، یک‌بار دیگر برای ملت ایران حکومت خیابانی و «سرگذر» تعیین کنند.

ویژگی حکومت خیابانی همین شعارهای پوچ است. سال1357 را به یاد داریم، همة «مردم» با شعار «مرگ بر شاه»، خواهان «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»‌ بودند. گویا مردم کذا، ‌ نه به مسکن و ‌آموزش و بهداشت نیاز داشتند، نه به رفاه و امنیت اجتماعی. همة این مسائل ملموس «مادی» را شعارهای دهان‌پرکن «معنوی» به پشت صحنه می‌راند. شعارهائی که از زبان اوباش و دستاربند در فضای اجتماعی طنین‌افکن شده، راه بر مطالبات منطقی سد کرده بود. امروز نیز استعمار و نوکران‌اش هدف مشابهی را دنبال می‌کنند: طرح شعارهای ابلهانه نظیر، «انتخاب» رئیس قوة قضائیه توسط مردم، یا استعفای احمدی نژاد و ... و تعجبی ندارد که باز هم «بی‌بی‌سی» همچون سال 1357 در بوق همین مطالبات ابلهانه بدمد.

چرا که بوق حاکمیت بریتانیا در هم‌سوئی کامل با حکومت اسلامی و مخالف‌نمایان‌اش برای هدایت افکار عمومی به سراب برهوت همچون موریانه به پوچ‌‌‌سازی مطالبات مادی و ملموس ملت ایران مشغول است. به عنوان نمونه، ما می‌گوئیم، مسکن،‌ ‌آموزش، بهداشت و رفاه و امنیت و حکومت قانون برای همة ایرانیان، حال آنکه استعمارگران و مخالف‌نمایان سخن از «استعفای ‌احمدی‌نژاد» و «برپائی انتخابات» به میان می‌آورند. ما می‌گوئیم «گذار قانونی به دمکراسی»، بوق‌های استعمار برای «آزادی مردم» جهت برپائی «تظاهرات خیابانی» سینه چاک می‌دهند. ما می‌گوئیم، دین و اعتقادات و باورهای ملت ایران «حریم خصوصی» است، رهبر «طاعون سبز» در بیانیة خود از خلخال آن زن یهودی و خط امام «روشن ضمیر» سخن می‌‌گوید. ما از «تحریم تظاهرات خیابانی» می‌گوئیم، اربابان حکومت جمکران هم‌صدا با طاعون سبز خواهان «آزادی تظاهرات» مسالمت‌آمیز می‌شوند. در این «مسیر مقدس» بی‌بی‌سی و رادیوفردا، همچون دیگر رسانه‌های غرب در کنار حکومت اسلامی قرار گرفته‌اند. امروز استعمار تمام امکانات خود را به کار گرفته تا باز هم قانون‌شکنی کرده و با کمک تل موهومی که «مردم» می‌خواند برای ملت ایران در کوچه و خیابان حکومت تعیین کند.

درخور آمد شخص خر با گوش خر

در این راستا سایت بی‌بی‌سی، ‌مورخ 14 دیماه سالجاری، مطالبات حاکمیت بریتانیا را از زبان مزدوران استعمار تحت عنوان گوساله‌فریب «خواسته‌های بهینة جنبش سبز» چنین بیان می‌کند:

«استعفای محمود احمدی نژاد [...] برگزاری انتخابات مجدد و لغو نظارت استصوابی[...] آزادی کلیة زندانیان سیاسی و انتخابی کردن ریاست قوة قضائیه[...] استقلال دانشگاه‌ها [...] به رسمیت شناختن حق جنبش‌های دانشجوئی و زنان، اجتماعات مسالمت‌آمیز و فعالیت احزاب سیاسی[...]»

این مطالبات ابلهانه و پوچ از سوی «روشنفکران و فعالان سیاسی خارج از کشور» مطرح شده و به امضای حاج فرج دباغ، عبدالعلی بازرگان، آخوند محسن کدیور، پاسداراکبر، و عطاالله مهاجرانی هم رسیده! از آنجا که اینان همگی از جمله نانخورهای شناخته‌شدة کودتاچیان 22 بهمن‌اند، می‌باید اذعان داشت که این «شعارهای» دهان‌پرکن نیز صرفاً برای به بیراهه کشاندن مطالبات جنبش مدنی مطرح می‌شود. به یاد داریم هیاهوی «انقلاب اسلامی» را، آنزمان که همین جفنگیات و گنده‌گوئی‌ها تحت عنوان مطالبات «دانشگاهیان» و «دانشجویان» و غیره از رادیو «بی‌بی‌سی» به گوش می‌رسید. شعارهای احمق‌پسند که هیچ هدفی جز به بیراهه کشیدن ملت ایران نداشت. به عنوان نمونه، در همین بیانیه استعفای احمدی نژاد و انتخابی بودن رئیس قوة‌ قضائیه مشکل کمبود مسکن را حل می‌کند یا باعث کاهش تورم خواهد شد؟ به رسمیت شناختن جنبش‌های دانشجوئی در کدام چارچوب می‌باید صورت پذیرد؟ در چارچوب رسمیت دادن به «لات‌بازی» و تبدیل دانشگاه به محل فعالیت غیرمسئولانة گروه‌های خلق‌الساعة سیاسی؟ از این گذشته،‌ برگزاری مجدد انتخابات در این حکومت جز کسب مشروعیت مجدد برای ولایت فقیه هدف دیگری را دنبال می‌کند؟ مسلم است که خیر! و بالاخره «استقلال دانشگاه‌ها» و انتخابی بودن رئیس قوة‌قضائیه دیگر چه صیغه‌ای است؟ در کدام کشور دنیا رئیس قوة قضائیه را «مردم» انتخاب می‌کنند، و کدام دانشگاه شناخته شدة جهان از سیاست‌های کلی دولت و آموزش عالی «مستقل» است؟ این مزخرفات فقط در آبدارخانة سازمان سیا تولید می‌شود پس همانجا هم مصرف‌اش کنید! همة این حرف‌ها برای سرگرم کردن شوت‌و پرت‌هاست. پس حضور شیخ صادق صبا بگوئیم، اراذل و اوباش ارسالی حکومت جمکران به فرنگستان نه روشنفکراند، نه سخنگوی جنبش مدنی ایران. گذشت آنروزهای خوب که «بی‌بی‌سی» با پشم و کشک برای ملت ایران «روشنفکر» و «رهبر کبیر انقلاب» سر هم می‌کرد. بگذریم.

جالب اینجاست که حاج فرج و دیگر غلامان حلقه‌بگوش استعمار، ضمن ابراز مخالفت با دخالت بیگانه و ابراز «نگرانی» از تحریم‌ها، حمایت خود را از «تمامیت ارضی»‌ کشور نیز اعلام داشته‌اند! و جالب‌تر اینکه فرهیختگان و نخبگان خیابانی ساکن فرنگ با همان زبان ابتذال آخوندی ادعا کرده‌اند که سرکوب و دشمن‌سازی «از 20 سال قبل» در ایران آغاز شده! به عبارت دیگر، قبلاً همه چیز بر وفق مراد اینان و «مردم» بوده! به گفتة پاسدار شریعتمداری در کیهان، مورخ 14 دیماه سالجاری، آخوند حمید دباشی، از غلامبچگان مبارز سازمان سیا نیز در جمع روشنفکران خیابانی سرقدم رفته و «سخنان شیوائی» بر زبان رانده.

البته هیچیک از این فرهیختگان مخالفتی با سنگسار و قصاص و تعددزوجات ندارند فقط می‌خواهند زنان و دانشجویان «تجمع» کنند، و زوزة «استقلال» سر دهند. باری، در پی صدور بیانیة سگ‌های سیرک عموسام، امروز آخوند مصلحی، رئیس ساواک جمکران ادعا کرد، بیگانگان در آشوب‌ها دست داشتند! بخشی از سخنان ایشان در سایت نووستی، مورخ 14 دیماه 1388 منعکس شده. اتفاقاً آخوند مصلحی بخشی از واقعیت را بیان کرده. مسلم است که بیگانگان در آشوب‌های ماه‌های اخیر دست داشتند، ولی ایشان نمی‌گویند که ساواک جمکران نیز در همین مسیر فعال بوده. چرا که بیگانگان همچون دوره‌های گذشته، فقط با همکاری و همیاری دولت و ساواک و شهربانی در کشور آشوب به پا می‌کنند. فقط پس از شکست تلاش‌های حکومت جهت خودبراندازی، و به ویژه پس از تظاهرات مفتضحانة عاشورا است که رئیس ساواک جمکران انگشت اتهام را اینچنین به سوی «بیگانگان» گرفته، فریاد آی دزد سر می‌دهد تا نقش وزارت اطلاعات را در این تحرکات ضدایرانی پنهان نگاه دارد. همچنانکه رسانه‌های انگلستان نیز برای انحراف افکار عمومی و تطهیر علیاحضرت الیزابت دوم، تونی بلر مفلوک را «مسئول» جنگ عراق معرفی می‌کنند! حال آنکه در انگلستان، و در تمامی کشورهای تحت‌الحمایة بریتانیا فرماندة کل قوا شخص «الیزابت دوم» است. فرمان جنگ بدون «توشیح» ایشان رسمی‌ات نخواهد یافت!

در این گیرودار، اکبر بهرمانی هم یاد روزهای خوش دوران مصدق کرده می‌گوید، اگر مصدق از کاشانی جدا نشده بود سقوط نمی‌کرد! بله، این سخنان سرشار از حماقت که با کد: 878280 در حنازرچوبه، مورخ 14دیماه سالجاری منتشر شده قصد القاء این دروغ بزرگ را دارد که استعمار در ایران هیچ نقشی نداشته و خلاصه، هر کس از آخوند جدا نشود در قدرت باقی می‌ماند! حال آنکه حاج اکبر خیلی کور خوانده، آخوند جماعت طی 8 دهة گذشته فقط در سایة آنگلوساکسون‌ها بازارش گرم شده بود، و خدمت سردار سازندگی عرض کنیم، این دوران طلائی دیگر بسر رسیده! اکنون اربابان‌تان هم به افلاس افتاده، یا از تهاجم به عراق ابراز ندامت می‌کنند یا می‌کوشند خود را در جرگة مخالفان این جنگ وحشیانه قرار دهند!

باری، حنازرچوبه مورخ، 13 دیماه 1388 می‌نویسد، هفته نامة «نيوز. آو. د. ورلد» نوشت، در سال 2003، پرنس چارلز، ضمن مردود شمردن گزارش‌هاي اطلاعاتي در مورد عراق با حمله به اینکشور مخالفت فرموده! هفته نامة کذا که چنین اخبار مؤثقی را به نقل از «يک منبع مطلع» منتشر کرده می‌افزاید، ولیعهد انگلستان مخالفت خود را با تهاجم نظامی به عراق با برخي سياستمداران و افراد صاحب نفوذ در میان گذاشته بود! همین هفته نامه می‌نویسد، «پرنس چارلز اعزام نيروي نظامي به عراق را باعث بي‌ثباتي بيشتر در منطقه می‌دانست» و می‌بینیم که «پيش‌بيني» ملوکانه، با تأخیری چندین ساله تا چه حد «دقیق» بوده!

همینجا بگوئیم که «پیش‌بینی» ‌ولیعهد انگلستان همواره درست از آب در می‌آید، به ویژه اگر این پیش‌بینی‌ها 6 سال پس از حمله به عراق و به نقل از یک منبع مطلع مطرح شود! البته منبع کذا گویا از دو نکتة مهم مطلع نیست! نخست اینکه سال‌ها پیش از حمله به عراق، جنگنده‌های انگلستان هر روز به بمباران غیرنظامیان در مناطق نفت‌خیز این کشور مشغول بودند و ایشان فراموش کرده‌اند که مخالفت پرنس چارلز عزیز را با این جنایات که در واقع پیش درآمد تهاجم نظامی بود مطرح کنند! دیگر اینکه پرنس چارلز دوست داشتنی و مهربان بجای اینکه مخالفت خود را با تهاجم نظامی با مقامات انگلستان در میان بگذارند، می‌بایست با مادر محترمه‌شان در اینمورد صحبت می‌کردند، چرا که فرماندة کل قوا در کاخ باکینگ‌هام نشسته نه در «10 داونینگ ستریت»! البته هنوز هم دیر نیست! ماهی را هر وقت از آب بگیرند تازه است. ایشان می‌توانند رسماً از مامان جان‌شان بخواهند ارتش‌های تحت فرمان‌ خود را از منطقه خارج کنند، تا اگر الیزابت دوم با این کار مخالفت کرد، حداقل کسی در «صلح طلبی» پرنس چارلز تردید نکند. البته ما خیلی دلمان می‌خواهد این افسانه‌های شاه‌پریان را باور کنیم، ولی آنچه در ادامة مطلب از زبان جان میجر نقل شده، به ما می‌گوید که خبر موثق کذا یک داستان برای فریفتن کودکان انگلیسی است.

آورده‌اند که «سر» جان ميجر، نخست وزیر اسبق انگلیس روز گذشته طی مصاحبه با شبکة 4 «بي.‌ بي‌. سي»‌ از سياست‌هاي توني بلر و حملة نظامی به عراق انتقاد کرده و گفته، این‌ها فقط می‌خواستند دولت عراق را سرنگون کنند! بله، «نفت» و چپاول در این تهاجم وحشیانه هیچ نقشی نداشته ، مطالبات دولت بلر هم عین مطالبات نوکران جمکرانی‌اش همه «معنوی» بوده: سرنگونی دولت عراق! ولی کیست که نداند برای سرنگونی این دولت دست‌نشانده به لشکرکشی نیازی نبود! جان‌میجر اگر قصد بازار گرمی برای حزب محافظه کار را دارد، بهترین کاری که می‌تواند انجام دهد خودداری از مصاحبه است! تا آنجا که ما به یاد داریم پیش از اینکه نام تونی بلر در جراید مطرح شود، حزب محافظه کار به رهبری تاچر و سپس همین جان‌میجر دست‌دردست جرج بوش اول، قصد تجزیة عراق را داشت! فرانسه نیز از تجزیة عراق حمایت می‌کرد، و «ژان لوکانوئه» رسماً این مطلب را از تلویزیون دولتی فرانسه مطرح کرد. البته در آغاز سال نو درست نیست از این حرف‌ها بزنیم، ولی ناچاریم به جان میجر بگوئیم، خودتی!

ایشان گفته‌اند در سال 2003، با توجه به ادعای تونی بلر در مورد وجود سلاح‌هاي کشتار جمعی در عراق با اکراه از این حمله حمایت ‌کرده‌اند، و اکنون متوجه شده‌اند که فریب خورده‌اند:

«من در سال 2003 [...] با اکراه از این حمله حمايت مي‌کردم ولي الان مشخص شده است که موضوع اصلي نه سلاح هاي کشتار جمعي بلکه موضوع تغيير رژيم در بغداد بوده [...] ضربه‌اي که [انگلستان] از نحوة‌ برخورد دولت بلر با موضوع عراق و در نهايت حمله به آن کشور ديد [...] از رسوائي‌هاي مالي اخير نمايندگان پارلمان [شدیدتر] بود.»

در اینجا حداقل مشخص شد که نه پرنس چارلز و نه جان میجر با اشغال نظامی افغانستان هیچ مخالفتی ندارند! و خلاصه اوضاع در افغانستان به کام است. یکصد میلیارد دلار درآمد سالانه از مواد مخدر تولیدی در افغانستان، صادرات مواد مخدر «روانگردان» از غرب به این کشور و تبدیل افغانستان به محل صادرات و واردات مواد مخدر جهان‌ مسلماً یکی از افتخارات بزرگ بریتانیای کبیر در تاریخ آیندة بشری به شمار خواهد آمد. در هر حال، بوق‌های حاکمیت بریتانیا در تلاش‌اند تا جانشین الیزابت دوم و جایگزین حزب حاکم ‌کارگر را به عنوان مخالف جنگ عراق به جهانیان بفروشند. اما نتیجة انتخابات انگلستان هر چه باشد، اکبر بهرمانی بی‌جهت به شکمش صابون نزند، دیگر این کشور نمی‌تواند «فدائیان اسلام»‌را در قالب نهضت آزادی یا جبهة ملی بر ایران و ایرانی حاکم کند.

مثنوی حکایتی دارد «کور دوربین»، «کر تیزشنو»‌ و «برهنة درازدامن» که آنان را «سه خام پخته‌خوار» می‌خواند، وصف‌الحال آنگلوساکسون‌هاست و نوکران‌شان.

گفت کور اینک سپاهی می‌رسند
من همی بینم که چه قوم‌اند و چند
گفت کر آری شنودم بانگ‌شان
که چه می‌گویند پیدا و نهان
آن برهنه گفت ترسان زین منم
که ببرند از درازی دامنم
کور گفت اینک به نزدیک آمدند
خیز بگریزیم پیش از زخم و بند
کر همی گوید که آری مشغله
می‌شود نزدیک‌تر یاران هله
آن‌برهنه گفت آوه دامنم
از طمع برند و من ناایمن‌ام







0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت