کمیسیون کرنش!
...
من در میان تودة سازندهای قدم به عرصة هستی
نهادهام
[...]
که در پناه آسمان درخشان امن و امنیتاش
از صبح تا غروب ششصدوهفتادوهشت [...]هیکل گچی
به تبلیغ طرحهای سکون و سکوت مشغولاند
ما در وبلاگ «ببر و باکو»، ضمن تأکید بر «جدائی دین از سیاست»، مخالفت خود را با قانون اساسی مشروطه نیز اعلام کردیم. دلیل هم روشن است، نظارت روحانی بر تدوین و اجرای قوانین اصل «جدائی دین از سیاست» را ابتر خواهد کرد، همچنانکه «جمهوری» را با صفت «اسلامی» ابتر کردند. روز 12 فروردینماه 1358 با برگزاری یک «شبه رفراندوم» برای عبارت متناقض «جمهوری اسلامی» یک مشروعیت 99 درصدی اختراع شد و همین کافی بود تا «ولایت فقیه» در مجلس خبرگان کذا به تصویب برسد. سپس یک قانون اساسی مبهم و سرشار از بلاهت را در هیاهوی اشغال فرمایشی سفارت آمریکا «خواست مردم» جلوه دادند. در صورتیکه خارج از طرفداران لائیسیته، حتی مجاهدین خلق نیز با این شبهقانون رسماً مخالفت کردند. ولی وقتی یک حکومت دست نشانده مشروعیت خود را از تل موهوم «مردم» میگیرد، همة سیاستهای استعماری، از جمله سرکوب ملت را نیز خواست همان «مردم» معرفی خواهد کرد. و چرا راه دور برویم؟ پس از انتشار «نامة سرگشادة» هیزاکسلنسی، «سایمون گاس» همة نوکران استعمار بریتانیا در مهرنیوز، مورخ 25 بهمن ماه 1388، همصدا کاهش روابط با انگلستان را «خواست مردم» معرفی میکنند!
این «مردم» کیستند؟ اینان همان خادمان استعمار و دشمنان اصلی ملت ایراناند. این «مردم» همان اوباشاند که با فتوی دستاربند خیابانهای شهر را اشغال میکنند، به سفارتخانهها حمله میکنند، شخصیتهای سیاسی را ترور میکنند و ... و همین اوباش اخیراً به سفارتخانههای فرانسه و ایتالیا نیز حمله بردند بدون اینکه مأموران انتظامی حکومت قدرقدرت از قانونشکنیشان ممانعت به عمل آورند، چرا که این «مردم» بازوهای استعمار در ایراناند. به محض پیروزی «انقلاب» شکوهمند و استقرار دولت خیابانی مهدی بازرگان لشکرکشیهای خیابانی «مردم» نیز شدت یافت. شبها خمینی در تلویزیون قطبزاده به روخوانی بیانیههای ساواک مشغول بود، روزها هم «مردم» به حمایت از همین «امام» خمینی در خیابان عربده میزدند، به دفاتر روزنامهها حمله میکردند و رادیوی مفتضح حکومت اسلامی برایمان سرودهای بندتنبانی مداحان ساواک را پخش میکرد تا به ما بگوید پرستش خمینی دجال و سر دادن زوزة «الله اکبر» در ترادف است با «آزادی»:
این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد
فریاد انسانهاست کز نای جان خیزد
[...]
ما نغمة اللهاکبر بر زبان داریم
ما چون خمینی رهبری روشنروان داریم
بله این ابیات نغز و بندتنبانی همراه با ملودیهای خردرچمن، چند روز پس از ورود «امام» روشنضمیر از «سروصدای» چاه جمکران، یا همان رادیو و تلویزیون برای «مردم» پخش شد و ما دریافتیم که مداحان و مطربهای ساواک همچون حقوقدانان طراح «پیشنویس قانون اساسی» جمکران برای سرقدم رفتن «وقت کافی» در اختیار داشتهاند. البته برنامههای رادیو و تلویزیون به این مختصر محدود نمیشد، ابدا!ً استعدادهای اسلامی «مردم» را دستکم نگیریم! لابلای این سرودهای بندتنبانی، «آورام» یزدی به همراه آبدارچی حسینیه ارشاد، «استاد» اصفهانی و چند سر لاتولوت و چاقوکش «شو» اسلامی برایمان اجرا میکردند.
آنروزها از آنجا که حضرات در موضع قدرت بودند، نمایش «شمشیر بران» به اجرا در آمده بود. آورام یزدی با یک من ریش و با لهجة آمریکائی از تیمسار رحیمی میخواست که به گناهان خود «اعتراف» کرده و «توبه» کند. و در حالیکه رحیمی تکرار میکرد «من سوگند وفاداری خوردهام»، تیمسار ناجی، فرماندار نظامی اصفهان ترسان و لرزان به «اشتباهات» خود اعتراف میکرد. البته هر دو نفر به یکسان تیرباران شدند، ولی دو خاطرة متفاوت از خود برجای گذاشتند. باری، جالب است که امروز، این «مردم» بسیار نگران حال آورام یزدی شدهاند، به ویژه در «گویانیوز»! همچنین گروهی از «مردم» در همین «نیوز» خواهان «رهبری» خاتمی و کروبی هستند و ... و خلاصه همان «مردم» ایرانستیز بار دیگر به «صحنه» آمده، همچون سال 1357، مطالبات اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن را برای ما ملت ایران نشخوار میکنند. اما اینبار شمشیر بران در کار نیست چرا که آنگلوساکسونها به افلاس افتادهاند. این روزها مد رایج همان «کاسة گدائی» است با چاشنی «نامة سرگشاده»!
همان نامهای که هیزاکسلنسی «سایمونگاس» با دستهای مقدسشان به رشتة تحریر درآوردند تا نوکرانشان در «مجلس اسلامی» با توسل به «قطبنمای بصیرت» مطالبات حاکمیت انگلستان را به عنوان «خواست مردم» و «احقاق حق مردم» مطرح کرده در بوق بگذارند. «کرمی راد» و «آقازاده»، اعضای «کمیسیون امنیت ملی» که ریاستاش هم با علاءالدین بروجردی مفلوک است، به خبرنگار مهرنیوز گفتهاند، «چون دخالت انگلستان در ایجاد آشوبهای پس از انتخابات به اثبات رسیده، باید برای توسعة کشور و حفظ حق مسلم مردم با این کشور قطع رابطه کنیم، و همة مسئولان برای کاهش روابط به اجماع رسیدهاند.» مسلم است که همه برای کاهش روابط با ارباب در لندن به «اجماع» میرسند، چرا که خواست ارباب جز این نیست. چه خوش گفت جرج اورول که سگهای دستآموز خوب برای معلق زدن نیازی به شنیدن صدای شلاق مربی ندارند. منتهی برخلاف سگهای سیرک عموسام، سگهای دستآموز استعمار بریتانیا در جمکران برای معلق زدن به «نامة سرگشاده» هیزاکسلنسی محتاج بودند.
فقط باید از این گوسالههای ننه حسن که در کمیسیون امنیت ملی به نوکری برای استعمار مشغولاند بپرسیم، چرا رهبران آشوب، یعنی محمد خاتمی، میرحسینموسوی، شیخ کروبی، و ... تحت پیگرد قانونی قرار نگرفتهاند، یا چرا «مجلس خبرگان رهبری» از «ولی فقیه» به دلیل سکوت در برابر آشوبها بازخواست نمیکند؟ همچنین اعضای کمیسیون کذا میباید توضیح دهند، در صورت کاهش روابط سیاسی با انگلستان، تکلیف روابط پنهان اقتصادی با این کشور یعنی پولشوئی، قاچاق کالا، برده فروشی، قاچاق اسلحه، و ... که جملگی از طریق امارات در جریان است چه خواهد شد؟ و از همه مهمتر، ارز حاصل از چپاول نفت که در بانکهای لندن ذخیره شده چه میشود؟ قرار است جنتلمنهای نزولخور هم مانند یانکیها دارائیهای ایران را در بانکهایشان «برای همیشه» مسدود کنند تا «توسعة کشور» تضمین شود؟ گویا «برنامه» همین باشد! حال به فواید «سیاست ما عین دیانت ماست» بهتر پی میبریم.
این شعار استعماری که توسط اربابان در دهان آخوند مدرس خودفروخته گذاشته شد و خمینی و دیگر ملایان به «بازنشخوار» آن پرداختند، در واقع سیاست را به پوچپردازی و سردادن شعار مبهم تقلیل میدهد. اوباش با تکیه بر این شعار از یکسو با نفی «اکنونیات» مشکلات و مسائل جامعه، راه حل مشکلات را در توضیحالمسائل و نهجالبلاغه و آیات مبهم قرآن میجویند و شرایط واقعی، یعنی «انسان در زمان و مکان مشخص» را نادیده میانگارند، و از سوی دیگر، با حذف عامل اقتصاد از سیاست کشور، آن را به پوچگوئی و ابهام تبدیل میکنند. چرا که دین مدعی «معنویت» است، حال آنکه سیاست بر امکانات مادی پای میفشارد. با در نظر گرفتن این مسائل است که «مسئولان» مفلوک جمکران، قطع یا کاهش روابط با اربابانشان را در لندن با حفظ منافع ملی مترادف میخوانند، حال آنکه چنین سیاستی، همچون نمونة قطع رابطه با آمریکا در واقع به زیان ملت ایران است و فقط منافع آنگلوساکسونها را تأمین خواهد کرد.
همچنانکه پیشتر هم گفتیم انگلستان، به عنوان نخستین تولیدکننده و فروشندة انرژی فسیلی در جهان، سهامدار اصلی کنسرسیوم و تعیین کنندة سیاست در کشور ایران به شمار میرود. و این سیاست را با در نظر گرفتن منافع ملی خود و به ویژه منافع شرکایاش در ایالات متحد اعمال میکند. به یاد داریم که فاتحان جنگ جهانی دوم آنگلوساکسونها و اتحاد جماهیر شوروی بودند و در پیمان آتلانتیک شمالی، انگلستان «شریک» ایالات متحد است. هر چند آمریکا فرماندة ارتش ناتو به شمار میرود، عملیات نظامی انگلستان تحت فرماندهی آمریکا صورت نمیگیرد. در صورت لزوم این فرماندهی «مشترک» خواهد بود. همچنین فرماندهی ارتش کشورهای کانادا، استرالیا و دیگر کشورهای تحتالحمایة بریتانیا بر عهدة ملکة انگلستان است. این مختصر را گفتیم تا چارچوب قدرت امپراطوری بریتانیا روشنتر شود، و بعضیها به این توهم دچار نشوند که انگلستان «ببرکاغذی» است! به هیچ عنوان! سیاستگزار منطقه هنوز انگلستان است و اگر این کشور مصلحت خود را در کاهش یا قطع روابط سیاسی با روضهخوانهای جمکران دیده، مسلماً منافع استراتژیک و اقتصادی خود را مد نظر قرار داده. از اینرو سفیر بریتانیا نامة سرگشاده مینویسد، و عاجزانه از پادوهایاش تقاضا میکند که روابطشان را با ارباب کاهش ندهند، تا نوکران نیز به پیروی از رهنمودهای داهیانه و نوکرانة خمینی، هر آنچه غربیها میگویند عکساش را انجام دهند!
حال اگر مجلس گورکنها طبق معمول «سیاست لجبازی» در پیش گرفته و با ارباب قطع رابطه کند، جنتلمنهای نزولخور لندن با یک تیر چند نشان خواهند زد. نخست اینکه نوکرانشان را همچون دوران طلائی «انقلاب» شکوهمند، نیرومند و مستقل جلوه میدهند، دیگر اینکه در مورد آشوبهای آیندة فاشیستهای طاعون سبز از خود سلب مسئولیت خواهند نمود. میدانیم که برای هی کردن «مردم خداجو» به خیابانها و لشکرکشیهای خیابانی هیچ نیازی به حضور سفیر و دیپلماتهای غرب در ایران وجود ندارد. مجری سیاستهای استعمار «مجموعة مقدس» ساواک و شهربانی است. در نتیجه قطع رابطه با انگلستان، دست اهرمهای استعمار را برای ایجاد آشوب و گسترش سرکوب باز میگذارد. به همین دلیل است که همة بزغالههای ترانس ژنیک استعمار یعنی اعضای شورای امنیت ملی جمکران «بعبعکنان» قصد برآوردن «خواست مردم» را دارند.
بروجردی، رئیس ترانس ژنیکها به مهرنیوز میگوید، روز سه شنبه به نامة سرگشادة هیزاکسلنسی پاسخ خواهد داد! «کرمی راد»، خواهان «برخورد قاطعانه» شده، میگوید «هیچ تردیدی در دخالت انگلستان در اغتشاشات وجود ندارد، مجلس طرحی برای کاهش روابط با این کشور تهیه کرد و قرار است طرح مذکور در کمیسیون امنیت ملی بررسی شود.» بله یک جلسه تشکیل شد و در آن مسئولان وزارت امورخارجه، سفیر گورکنها در انگلستان، نمایندگانی از وزارت اطلاعات و نمایندة اتاق بازرگانی حضور یافته و ابتدا قطع کامل و سپس کاهش روابط را مطرح کردند! کرمیراد، در ادامه میگوید، «ما اسنادی در دست داریم که نقش مستقیم انگلستان در آشوبها را ثابت میکند و با اجماع میان مسئولان باید روابط خود را با این کشور کاهش دهیم» چرا که این عمل نشان اراده برای حفظ حقوق مسلم «مردم» است:
«اسنادی در اختیار ما قرار گرفته است که نشان از نقش مستقیم انگلیس در فتنههای بعد از انتخابات دارد [...] کاهش سطح روابط حداقل کاری است که ما میتوانیم انجام دهیم و این نشاندهندة اراده کشورمان برای حفظ تمامیت و حقوق مسلم مردم است.[...] ما نباید بگذاریم کشورهای بیگانه مانعی برای توسعه کشورمان [شوند] بهترین پاسخ به اینگونه کشورها برخورد قاطعانه است.»
نمیدانستیم قطع یا کاهش «رابطة سیاسی» باعث توسعة کشور هم میشود! مسلماً این توسعه از قماش همان توسعهای خواهد بود که پس از اشغال سفارت آمریکا نصیب ملت ایران شد، یعنی توسعة دلالی و گسترش روابط با همان شبکة پنهان تجارت که تحت نظارت سازمان سیا در منطقه فعالیت میکند. بهتر است به کرمیراد بگوئیم حقوق مسلم آن «مردم» که در گرو گسترش روابط پنهان با ارباب است، با حقوق ملت ایران در تضاد قرار میگیرد.
به یاد داریم که همین «مهرنیوز» از جمله سایتهای بسیار نزدیک به حضرت محمد خاتمی معرفی میشد، و «ذکر» اصلاحطلبان گرفته بود. ولی علیرغم تمامی خوشرقصیهای مهرنیوز، کمیسیون امنیت ملی نمیتواند خوشخدمتی در پیشگاه انگلستان را با شعار «حقوق مردم» توجیه کند. دورة شیرین شارلاتانیسم مصدق با شعار منافع ملی دیگر سپری شده! ولی جالب اینجاست که یک عضو دیگر از همین «کمیسیون» کاهش روابط را به دلیل همسوئی انگلستان با آمریکا و اسرائیل الزامی دانسته!
فردی به نام «علی آقازاده» که افتخار «سیدی» هم دارد از خواب بیدار شده و کشف کرده که انگلستان با آمریکا متحد است! این است نتیجة سیسال حاکمیت لات و چاقوکش در ایران. عضو کمیسیون امنیت ملی جمکران گویا از «اتحاد» انگلستان و آمریکا تا به حال بیخبر بوده. حال که چشمان شهلایاش به واقعیات روشن شده، شعارهای پوچ سازمان تبلیغات اسلامی را برخاسته از «عزم ملی» معرفی میکند:
«آقازاده [این طرح را] ناشی از عزم ملی و اجماع مسئولان [دانسته، گفت] این پیشنهاد تقریباً مورد تأئید همة نمایندگان مجلس و مسئولان کشوری بوده و در واقع واکنشی [است] به شیطنتهای [...] این کشور در وقایع بعد از انتخابات ایران[...]»
باید پرسید، کدام مسئولان و چه مجلسی؟ و من چقدر به این مجلس و این مسئولان افتخار میکنم! الحق که از نظر «حماقت» گوی سبقت از امامشان ربودهاند. جا دارد مسئولان و نمایندگان مجلس کذا را به گاری ببندند تا حداقل وجودشان به درد کاری بخورد! بله، این مجلس بازتولید همان مجلس دوران نکبتبار هویداست، مجلسی که «توفیق» آنرا «مجلس شوربا» مینامید. البته آنروزها مجلس سنا هم داشتیم که فروغفرخزاد آنرا مجلس «سپاس و ثنا» خواند، و در «توفیق» به مجلس «دعا و ثنا» شهرت یافت. مجلس چاه جمکران مجموعهای است از «شوربا» و «دعا و ثنا». پیشتر امیرعباس هویدا برای دفاع از لوایح دولت در مجلس شوربا حضور یافته میگفت، «شاهنشاه آریامهر»! کار تمام بود و همه چیز تصویب میشد! امروز در مجمع کشکی فرمایشی جمکران میگویند، «اسلام، امام، رهبر، حق مردم» و اجماع حاصل میشود و همة برگزیدگان امت روی «مسند مخملپوش» به معلق زدن میپردازند:
من میتوانم از فردا
با اعتماد کامل
خود را [...] به یک دستگاه مسند مخملپوش
در مجلس تجمع و تأمین آتیه
یا مجلس سپاس و ثنا میهمان کنم
زیرا که من تمام مندرجات مجلة هنر و دانش و
تملق و کرنش را میخوانم
(فروغفرخزاد)
سرودة سیاوش کسرائی در وبلاگ «ببر و باکو»، بخشی از شعر «شبنمی و آه» در رثای فروغ بود:
آی! ای گلهای فراموشی باغ
مرگی از باغچة خلوت ما میگذرد داس به دست
و گلی چون لبخند
میبرد از بر ما
[...]
راه را گر گره افتاده به پای
باد را گر نفس خوشبو در سینه شکست
آب را اشک اگر آمد در چشم زلال
گل یخ را پرها ریخت اگر
[...]
نهادهام
[...]
که در پناه آسمان درخشان امن و امنیتاش
از صبح تا غروب ششصدوهفتادوهشت [...]هیکل گچی
به تبلیغ طرحهای سکون و سکوت مشغولاند
ما در وبلاگ «ببر و باکو»، ضمن تأکید بر «جدائی دین از سیاست»، مخالفت خود را با قانون اساسی مشروطه نیز اعلام کردیم. دلیل هم روشن است، نظارت روحانی بر تدوین و اجرای قوانین اصل «جدائی دین از سیاست» را ابتر خواهد کرد، همچنانکه «جمهوری» را با صفت «اسلامی» ابتر کردند. روز 12 فروردینماه 1358 با برگزاری یک «شبه رفراندوم» برای عبارت متناقض «جمهوری اسلامی» یک مشروعیت 99 درصدی اختراع شد و همین کافی بود تا «ولایت فقیه» در مجلس خبرگان کذا به تصویب برسد. سپس یک قانون اساسی مبهم و سرشار از بلاهت را در هیاهوی اشغال فرمایشی سفارت آمریکا «خواست مردم» جلوه دادند. در صورتیکه خارج از طرفداران لائیسیته، حتی مجاهدین خلق نیز با این شبهقانون رسماً مخالفت کردند. ولی وقتی یک حکومت دست نشانده مشروعیت خود را از تل موهوم «مردم» میگیرد، همة سیاستهای استعماری، از جمله سرکوب ملت را نیز خواست همان «مردم» معرفی خواهد کرد. و چرا راه دور برویم؟ پس از انتشار «نامة سرگشادة» هیزاکسلنسی، «سایمون گاس» همة نوکران استعمار بریتانیا در مهرنیوز، مورخ 25 بهمن ماه 1388، همصدا کاهش روابط با انگلستان را «خواست مردم» معرفی میکنند!
این «مردم» کیستند؟ اینان همان خادمان استعمار و دشمنان اصلی ملت ایراناند. این «مردم» همان اوباشاند که با فتوی دستاربند خیابانهای شهر را اشغال میکنند، به سفارتخانهها حمله میکنند، شخصیتهای سیاسی را ترور میکنند و ... و همین اوباش اخیراً به سفارتخانههای فرانسه و ایتالیا نیز حمله بردند بدون اینکه مأموران انتظامی حکومت قدرقدرت از قانونشکنیشان ممانعت به عمل آورند، چرا که این «مردم» بازوهای استعمار در ایراناند. به محض پیروزی «انقلاب» شکوهمند و استقرار دولت خیابانی مهدی بازرگان لشکرکشیهای خیابانی «مردم» نیز شدت یافت. شبها خمینی در تلویزیون قطبزاده به روخوانی بیانیههای ساواک مشغول بود، روزها هم «مردم» به حمایت از همین «امام» خمینی در خیابان عربده میزدند، به دفاتر روزنامهها حمله میکردند و رادیوی مفتضح حکومت اسلامی برایمان سرودهای بندتنبانی مداحان ساواک را پخش میکرد تا به ما بگوید پرستش خمینی دجال و سر دادن زوزة «الله اکبر» در ترادف است با «آزادی»:
این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد
فریاد انسانهاست کز نای جان خیزد
[...]
ما نغمة اللهاکبر بر زبان داریم
ما چون خمینی رهبری روشنروان داریم
بله این ابیات نغز و بندتنبانی همراه با ملودیهای خردرچمن، چند روز پس از ورود «امام» روشنضمیر از «سروصدای» چاه جمکران، یا همان رادیو و تلویزیون برای «مردم» پخش شد و ما دریافتیم که مداحان و مطربهای ساواک همچون حقوقدانان طراح «پیشنویس قانون اساسی» جمکران برای سرقدم رفتن «وقت کافی» در اختیار داشتهاند. البته برنامههای رادیو و تلویزیون به این مختصر محدود نمیشد، ابدا!ً استعدادهای اسلامی «مردم» را دستکم نگیریم! لابلای این سرودهای بندتنبانی، «آورام» یزدی به همراه آبدارچی حسینیه ارشاد، «استاد» اصفهانی و چند سر لاتولوت و چاقوکش «شو» اسلامی برایمان اجرا میکردند.
آنروزها از آنجا که حضرات در موضع قدرت بودند، نمایش «شمشیر بران» به اجرا در آمده بود. آورام یزدی با یک من ریش و با لهجة آمریکائی از تیمسار رحیمی میخواست که به گناهان خود «اعتراف» کرده و «توبه» کند. و در حالیکه رحیمی تکرار میکرد «من سوگند وفاداری خوردهام»، تیمسار ناجی، فرماندار نظامی اصفهان ترسان و لرزان به «اشتباهات» خود اعتراف میکرد. البته هر دو نفر به یکسان تیرباران شدند، ولی دو خاطرة متفاوت از خود برجای گذاشتند. باری، جالب است که امروز، این «مردم» بسیار نگران حال آورام یزدی شدهاند، به ویژه در «گویانیوز»! همچنین گروهی از «مردم» در همین «نیوز» خواهان «رهبری» خاتمی و کروبی هستند و ... و خلاصه همان «مردم» ایرانستیز بار دیگر به «صحنه» آمده، همچون سال 1357، مطالبات اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن را برای ما ملت ایران نشخوار میکنند. اما اینبار شمشیر بران در کار نیست چرا که آنگلوساکسونها به افلاس افتادهاند. این روزها مد رایج همان «کاسة گدائی» است با چاشنی «نامة سرگشاده»!
همان نامهای که هیزاکسلنسی «سایمونگاس» با دستهای مقدسشان به رشتة تحریر درآوردند تا نوکرانشان در «مجلس اسلامی» با توسل به «قطبنمای بصیرت» مطالبات حاکمیت انگلستان را به عنوان «خواست مردم» و «احقاق حق مردم» مطرح کرده در بوق بگذارند. «کرمی راد» و «آقازاده»، اعضای «کمیسیون امنیت ملی» که ریاستاش هم با علاءالدین بروجردی مفلوک است، به خبرنگار مهرنیوز گفتهاند، «چون دخالت انگلستان در ایجاد آشوبهای پس از انتخابات به اثبات رسیده، باید برای توسعة کشور و حفظ حق مسلم مردم با این کشور قطع رابطه کنیم، و همة مسئولان برای کاهش روابط به اجماع رسیدهاند.» مسلم است که همه برای کاهش روابط با ارباب در لندن به «اجماع» میرسند، چرا که خواست ارباب جز این نیست. چه خوش گفت جرج اورول که سگهای دستآموز خوب برای معلق زدن نیازی به شنیدن صدای شلاق مربی ندارند. منتهی برخلاف سگهای سیرک عموسام، سگهای دستآموز استعمار بریتانیا در جمکران برای معلق زدن به «نامة سرگشاده» هیزاکسلنسی محتاج بودند.
فقط باید از این گوسالههای ننه حسن که در کمیسیون امنیت ملی به نوکری برای استعمار مشغولاند بپرسیم، چرا رهبران آشوب، یعنی محمد خاتمی، میرحسینموسوی، شیخ کروبی، و ... تحت پیگرد قانونی قرار نگرفتهاند، یا چرا «مجلس خبرگان رهبری» از «ولی فقیه» به دلیل سکوت در برابر آشوبها بازخواست نمیکند؟ همچنین اعضای کمیسیون کذا میباید توضیح دهند، در صورت کاهش روابط سیاسی با انگلستان، تکلیف روابط پنهان اقتصادی با این کشور یعنی پولشوئی، قاچاق کالا، برده فروشی، قاچاق اسلحه، و ... که جملگی از طریق امارات در جریان است چه خواهد شد؟ و از همه مهمتر، ارز حاصل از چپاول نفت که در بانکهای لندن ذخیره شده چه میشود؟ قرار است جنتلمنهای نزولخور هم مانند یانکیها دارائیهای ایران را در بانکهایشان «برای همیشه» مسدود کنند تا «توسعة کشور» تضمین شود؟ گویا «برنامه» همین باشد! حال به فواید «سیاست ما عین دیانت ماست» بهتر پی میبریم.
این شعار استعماری که توسط اربابان در دهان آخوند مدرس خودفروخته گذاشته شد و خمینی و دیگر ملایان به «بازنشخوار» آن پرداختند، در واقع سیاست را به پوچپردازی و سردادن شعار مبهم تقلیل میدهد. اوباش با تکیه بر این شعار از یکسو با نفی «اکنونیات» مشکلات و مسائل جامعه، راه حل مشکلات را در توضیحالمسائل و نهجالبلاغه و آیات مبهم قرآن میجویند و شرایط واقعی، یعنی «انسان در زمان و مکان مشخص» را نادیده میانگارند، و از سوی دیگر، با حذف عامل اقتصاد از سیاست کشور، آن را به پوچگوئی و ابهام تبدیل میکنند. چرا که دین مدعی «معنویت» است، حال آنکه سیاست بر امکانات مادی پای میفشارد. با در نظر گرفتن این مسائل است که «مسئولان» مفلوک جمکران، قطع یا کاهش روابط با اربابانشان را در لندن با حفظ منافع ملی مترادف میخوانند، حال آنکه چنین سیاستی، همچون نمونة قطع رابطه با آمریکا در واقع به زیان ملت ایران است و فقط منافع آنگلوساکسونها را تأمین خواهد کرد.
همچنانکه پیشتر هم گفتیم انگلستان، به عنوان نخستین تولیدکننده و فروشندة انرژی فسیلی در جهان، سهامدار اصلی کنسرسیوم و تعیین کنندة سیاست در کشور ایران به شمار میرود. و این سیاست را با در نظر گرفتن منافع ملی خود و به ویژه منافع شرکایاش در ایالات متحد اعمال میکند. به یاد داریم که فاتحان جنگ جهانی دوم آنگلوساکسونها و اتحاد جماهیر شوروی بودند و در پیمان آتلانتیک شمالی، انگلستان «شریک» ایالات متحد است. هر چند آمریکا فرماندة ارتش ناتو به شمار میرود، عملیات نظامی انگلستان تحت فرماندهی آمریکا صورت نمیگیرد. در صورت لزوم این فرماندهی «مشترک» خواهد بود. همچنین فرماندهی ارتش کشورهای کانادا، استرالیا و دیگر کشورهای تحتالحمایة بریتانیا بر عهدة ملکة انگلستان است. این مختصر را گفتیم تا چارچوب قدرت امپراطوری بریتانیا روشنتر شود، و بعضیها به این توهم دچار نشوند که انگلستان «ببرکاغذی» است! به هیچ عنوان! سیاستگزار منطقه هنوز انگلستان است و اگر این کشور مصلحت خود را در کاهش یا قطع روابط سیاسی با روضهخوانهای جمکران دیده، مسلماً منافع استراتژیک و اقتصادی خود را مد نظر قرار داده. از اینرو سفیر بریتانیا نامة سرگشاده مینویسد، و عاجزانه از پادوهایاش تقاضا میکند که روابطشان را با ارباب کاهش ندهند، تا نوکران نیز به پیروی از رهنمودهای داهیانه و نوکرانة خمینی، هر آنچه غربیها میگویند عکساش را انجام دهند!
حال اگر مجلس گورکنها طبق معمول «سیاست لجبازی» در پیش گرفته و با ارباب قطع رابطه کند، جنتلمنهای نزولخور لندن با یک تیر چند نشان خواهند زد. نخست اینکه نوکرانشان را همچون دوران طلائی «انقلاب» شکوهمند، نیرومند و مستقل جلوه میدهند، دیگر اینکه در مورد آشوبهای آیندة فاشیستهای طاعون سبز از خود سلب مسئولیت خواهند نمود. میدانیم که برای هی کردن «مردم خداجو» به خیابانها و لشکرکشیهای خیابانی هیچ نیازی به حضور سفیر و دیپلماتهای غرب در ایران وجود ندارد. مجری سیاستهای استعمار «مجموعة مقدس» ساواک و شهربانی است. در نتیجه قطع رابطه با انگلستان، دست اهرمهای استعمار را برای ایجاد آشوب و گسترش سرکوب باز میگذارد. به همین دلیل است که همة بزغالههای ترانس ژنیک استعمار یعنی اعضای شورای امنیت ملی جمکران «بعبعکنان» قصد برآوردن «خواست مردم» را دارند.
بروجردی، رئیس ترانس ژنیکها به مهرنیوز میگوید، روز سه شنبه به نامة سرگشادة هیزاکسلنسی پاسخ خواهد داد! «کرمی راد»، خواهان «برخورد قاطعانه» شده، میگوید «هیچ تردیدی در دخالت انگلستان در اغتشاشات وجود ندارد، مجلس طرحی برای کاهش روابط با این کشور تهیه کرد و قرار است طرح مذکور در کمیسیون امنیت ملی بررسی شود.» بله یک جلسه تشکیل شد و در آن مسئولان وزارت امورخارجه، سفیر گورکنها در انگلستان، نمایندگانی از وزارت اطلاعات و نمایندة اتاق بازرگانی حضور یافته و ابتدا قطع کامل و سپس کاهش روابط را مطرح کردند! کرمیراد، در ادامه میگوید، «ما اسنادی در دست داریم که نقش مستقیم انگلستان در آشوبها را ثابت میکند و با اجماع میان مسئولان باید روابط خود را با این کشور کاهش دهیم» چرا که این عمل نشان اراده برای حفظ حقوق مسلم «مردم» است:
«اسنادی در اختیار ما قرار گرفته است که نشان از نقش مستقیم انگلیس در فتنههای بعد از انتخابات دارد [...] کاهش سطح روابط حداقل کاری است که ما میتوانیم انجام دهیم و این نشاندهندة اراده کشورمان برای حفظ تمامیت و حقوق مسلم مردم است.[...] ما نباید بگذاریم کشورهای بیگانه مانعی برای توسعه کشورمان [شوند] بهترین پاسخ به اینگونه کشورها برخورد قاطعانه است.»
نمیدانستیم قطع یا کاهش «رابطة سیاسی» باعث توسعة کشور هم میشود! مسلماً این توسعه از قماش همان توسعهای خواهد بود که پس از اشغال سفارت آمریکا نصیب ملت ایران شد، یعنی توسعة دلالی و گسترش روابط با همان شبکة پنهان تجارت که تحت نظارت سازمان سیا در منطقه فعالیت میکند. بهتر است به کرمیراد بگوئیم حقوق مسلم آن «مردم» که در گرو گسترش روابط پنهان با ارباب است، با حقوق ملت ایران در تضاد قرار میگیرد.
به یاد داریم که همین «مهرنیوز» از جمله سایتهای بسیار نزدیک به حضرت محمد خاتمی معرفی میشد، و «ذکر» اصلاحطلبان گرفته بود. ولی علیرغم تمامی خوشرقصیهای مهرنیوز، کمیسیون امنیت ملی نمیتواند خوشخدمتی در پیشگاه انگلستان را با شعار «حقوق مردم» توجیه کند. دورة شیرین شارلاتانیسم مصدق با شعار منافع ملی دیگر سپری شده! ولی جالب اینجاست که یک عضو دیگر از همین «کمیسیون» کاهش روابط را به دلیل همسوئی انگلستان با آمریکا و اسرائیل الزامی دانسته!
فردی به نام «علی آقازاده» که افتخار «سیدی» هم دارد از خواب بیدار شده و کشف کرده که انگلستان با آمریکا متحد است! این است نتیجة سیسال حاکمیت لات و چاقوکش در ایران. عضو کمیسیون امنیت ملی جمکران گویا از «اتحاد» انگلستان و آمریکا تا به حال بیخبر بوده. حال که چشمان شهلایاش به واقعیات روشن شده، شعارهای پوچ سازمان تبلیغات اسلامی را برخاسته از «عزم ملی» معرفی میکند:
«آقازاده [این طرح را] ناشی از عزم ملی و اجماع مسئولان [دانسته، گفت] این پیشنهاد تقریباً مورد تأئید همة نمایندگان مجلس و مسئولان کشوری بوده و در واقع واکنشی [است] به شیطنتهای [...] این کشور در وقایع بعد از انتخابات ایران[...]»
باید پرسید، کدام مسئولان و چه مجلسی؟ و من چقدر به این مجلس و این مسئولان افتخار میکنم! الحق که از نظر «حماقت» گوی سبقت از امامشان ربودهاند. جا دارد مسئولان و نمایندگان مجلس کذا را به گاری ببندند تا حداقل وجودشان به درد کاری بخورد! بله، این مجلس بازتولید همان مجلس دوران نکبتبار هویداست، مجلسی که «توفیق» آنرا «مجلس شوربا» مینامید. البته آنروزها مجلس سنا هم داشتیم که فروغفرخزاد آنرا مجلس «سپاس و ثنا» خواند، و در «توفیق» به مجلس «دعا و ثنا» شهرت یافت. مجلس چاه جمکران مجموعهای است از «شوربا» و «دعا و ثنا». پیشتر امیرعباس هویدا برای دفاع از لوایح دولت در مجلس شوربا حضور یافته میگفت، «شاهنشاه آریامهر»! کار تمام بود و همه چیز تصویب میشد! امروز در مجمع کشکی فرمایشی جمکران میگویند، «اسلام، امام، رهبر، حق مردم» و اجماع حاصل میشود و همة برگزیدگان امت روی «مسند مخملپوش» به معلق زدن میپردازند:
من میتوانم از فردا
با اعتماد کامل
خود را [...] به یک دستگاه مسند مخملپوش
در مجلس تجمع و تأمین آتیه
یا مجلس سپاس و ثنا میهمان کنم
زیرا که من تمام مندرجات مجلة هنر و دانش و
تملق و کرنش را میخوانم
(فروغفرخزاد)
سرودة سیاوش کسرائی در وبلاگ «ببر و باکو»، بخشی از شعر «شبنمی و آه» در رثای فروغ بود:
آی! ای گلهای فراموشی باغ
مرگی از باغچة خلوت ما میگذرد داس به دست
و گلی چون لبخند
میبرد از بر ما
[...]
راه را گر گره افتاده به پای
باد را گر نفس خوشبو در سینه شکست
آب را اشک اگر آمد در چشم زلال
گل یخ را پرها ریخت اگر
[...]
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت