جمعه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۹


«ندا» و توحش!
...

برای جبران کمبود دردآور ماشاالله‌ قصاب و زهراخانوم و دیگر «پیروان خط امام» جهت تجاوز به حریم خصوصی افراد، و همچنین جهت مخالفت با روند صلح در منطقه «بی‌بی‌سی» پروپاگاند مهوعی به راه انداخته که بخشی از آن در فارس‌نیوز منعکس می‌شود.

طی 31 سال گذشته اراذل و اوباش ساواک تحت عناوین «مردم همیشه در صحنه»‌، «خانوادة‌ شهدا»‌ و... سیاست کشورمان را در خیابان تعیین کرده‌اند. ولی این ‌روزها سایت بی‌بی‌سی ضمن تجاوز به حریم خصوصی،‌ از زبان نامزد و مادر «شهید»، نه تنها برای‌مان سیاست خارجی تعیین می‌کند، که برای سگ‌های‌ هار استعمار از جمله دارودستة‌ میرحسین موسوی فرصتی فراهم می‌آورد تا «طرفداران صلح در منطقه» را وابسته به اسرائیل بخوانند! حال آنکه میرحسین موسوی همچون دیگر اعضای محفل کودتاهای 22 بهمن 1357، 13 آبان 1358 و... و خصوصاً کودتای 22خردادماه 1388 از جیره‌خواران صاحب‌نام جنگ‌فروشان مدافع اسرائیل در غرب به شمار می‌رود. پس از ساواکی‌های سبز، چه مونث و چه مذکر می‌خواهیم که سکوت اختیار کرده و بیش از این‌ها بند را به آب ندهند. مخالف استقرار صلح در منطقه اسرائیل است و اربابان‌اش در لندن و واشنگتن.

ما به کرات در این وبلاگ گفته‌ایم و باز هم می‌گوئیم، رهبران به اصطلاح «جنبش‌سبز»، همچون رهبرکبیر انقلاب 22 بهمن‌ماه 1357 و دیگر پیروان خط توحش امام، در زمرة پیشخدمت‌های خوب محفل جنگ‌طلبان حامی اسلام و اسرائیل قرار داشته و دارند. خوشبختانه اهداف اربابان این محفل کاملاً روشن است: تجزیة همة کشورهای منطقه بر اساس سیاست استعماری «یک کشور، یک مذهب» یا «یک کشور،‌ یک قوم». نتیجة اعمال این سیاست جنایت‌کارانه در برابر ماست: اشغال نظامی افغانستان و عراق، جنگ داخلی در پاکستان، و از همه مهم‌تر تداوم سیاست شهرک‌سازی اسرائیل خارج از مرزهای قانونی و بین‌المللی‌اش با تکیه بر بحران دست‌ساز هسته‌ای در ایران. خلاصه کنیم، فراهم آوردن زمینة «مرزشکنی» و «یکجانبه‌گرائی» در عرصة‌ بین‌المللی برای اسرائیل، از طریق سرکوب دوجانبة ملت‌ ایران.

لشکرکشی‌های خیابانی و تجاوز به حریم خصوصی زندگی افراد دو روی سکة‌ همین سیاست سرکوب است که از پروپاگاند ارعاب ملت ایران در رسانه‌های غرب تغذیه می‌کند. به همین دلیل است که سایت «بی‌بی‌سی»، جزئیات روابط ندا با نامزدش کاسپین ماکان را از زبان افراد خانوادة ندا منتشر می‌کند. چرا که این امر در واقع تجاوز به حریم خصوصی زندگی ندا و کاسپین ماکان به شمار می‌رود. پخش این جزئیات از زبان خواهر و مادر «ندا» همزمان حامل چند پیام خشونت و ابتذال است. نخست به ما می‌گوید، نقل جزئیات روابط خصوصی افراد توسط اعضای خانواده‌شان عملی است قابل قبول! دیگر اینکه مادر «ندا» به دلیل اینکه فرزندش کشته شده، حق دارد مسیر سیاست خارجی ایران را نیز تعیین کند.

پیش از ادامة مطلب لازم است یادآور شویم که از نظر ما پرسوناژ «ندا» و تصاویر جان سپردن او بر شبکة مجازی از حد یک فیلم تبلیغاتی فراتر نمی‌رود و همچنانکه پیشتر هم گفتیم امیدواریم این جنایت واقعیت نداشته باشد. اینرا گفتیم تا روشن شود که هیچ شواهد و مدارکی پیرامون قتل ندا و سهراب و... و دیگران در دست نداریم، پس از گذشت ده ماه از کودتای ناکام 22 خردادماه، هیچ خبر مؤثقی در مورد این افراد به ما نرسیده، و در نتیجه اینان را همچون کاسپین‌ ماکان به عنوان «پرسوناژ» رسانه‌ای در نظر می‌گیریم. حال بازگردیم به مرزشکنی در عرصة اجتماعی و تجاوز به حریم خصوصی افراد به عنوان دو روی سکة انسان‌ستیزی.

در وبلاگ «وجهه و واتیکان» گفتیم که جمشید برزگر در مورد چند‌وچون ارتباط ندا و نامزد فرضی‌اش پرس‌وجو می‌کرد. می‌دانیم که طبق مقررات حکومت توحش، خارج از چارچوب ازدواج ارتباط و معاشرت زن و مرد ممنوع است. هیچ زن یا مرد بالغی حق ندارد خارج از این چارچوب زندگی کند. و همچنین می‌دانیم که خارج از «حدود اسلامی»، ارتباط زن و مرد «فساد» تلقی می‌شود و افرادی که روابط‌شان غیراسلامی باشد «فاسد» به شمار می‌روند و طبق احکام توحش مستوجب مجازات خواهند بود. با توجه به مسائل فوق نخستین دستاورد مهم گزارش «بی‌بی‌سی» در مورد ندا این است که او را چه در «باور عام»‌ و چه از منظر مقررات حکومت جمکران «فاسد» معرفی کند. به زبان ساده‌تر با گزارش «بی‌بی‌سی» عمل مقدس «برچسب زدن» به پیشانی ندا امکانپذیر می‌شود. حال آنکه در «باورعام» پرسوناژ کاسپین ماکان برچسبی دریافت نمی‌کند، چرا که «زن» نیست. پیشتر گفتیم که «پدر طالقانی» در مصاحبة رسمی خود با رسانه‌های دوران صدارت شیخ مهدی بازرگان، تظاهرکنندگان 8 مارس 1979را «زنان بدنام» خواندند. و نیازی به توضیح نیست که بگوئیم در ذهن علیل ایشان تهاجم اوباش به این زنان کاملاً موجه و «برحق» ‌بوده! اما شیوة مقدس برچسب زدن به افراد با حکومت توحش امام روشن‌ضمیر به مرز پرگهر پای نگذاشته. پیش از ظهور خردجال نیز این شیوه توسط ساواک در رسانه‌های رسمی اعمال می‌شد.

از قربانیان این روش خداپسندانه یکی از خوانند‌گان معروف و محبوب نسل جوان بود که به کوری چشم ساواک نام‌اش را ذکر نمی‌کنیم، چرا که هیچ جرمی مرتکب نشده. یک روز تصویر این مرد جوان را در حالیکه شماره‌ای هم به گردنش انداخته بودند در روزی‌نامه‌های سال‌های «هیچ»، یعنی در دوران نخست‌وزیری «هویدا» منتشر کردند و گفتند که پلیس او و چند تن دیگر را «پای منقل» دستگیر کرده! البته معلوم نیست به چه دلیل چنین بساطی به راه افتاد. یک عده می‌گفتند «سیاسی» است ولی آنچه اهمیت داشت شایعات کوچه و خیابان نبود، ویراست رسمی از «جرم» بود که در رسانه‌ها انتشار یافت. بر اساس این ویراست «تریاک کشیدن» و به طور کلی «اعتیاد» جرم به شمار می‌رفت، بنابراین هر کس «معتاد» بود، می‌بایست «مجرم» نیز شناخته می‌شد! در صورتی که «اعتیاد» به مواد مخدر برای یک فرد بالغ جرم نیست؛ خرید و فروش و توزیع مواد مخدر است که جرم به شمار می‌رود! از این گذشته اعتیاد یک فرد بالغ به دیگران مربوط نمی‌شود. اما با دستگیری آن خواننده به همه چنین تفهیم کردند که «حریم خصوصی» افراد به رسمیت شناخته نخواهد شد.

پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد «اعتیاد» و به ویژه بساط تریاک در آن روزها توضیح مختصری بیاوریم،‌ توضیحاتی که بر مشاهدات شخصی نویسنده استوار است. بساط تریاک پای ثابت تمام میهمانی‌ها شده بود. در پارتی‌ها، یک اتاق ویژة کشیدن تریاک در نظر ‌گرفته می‌شد و اکثر مردان جوان و گاهی اوقات زنان پس از صرف‌ شام پای منقل می‌‌نشستند! تریاک مورد نیاز را معمولاً از بازار تجریش تهیه می‌کردند. حوالی خانة دریادار اردلان، یک شیره‌کش‌خانة عمومی تحت نظارت شهربانی فعالیت «فرهنگی» داشت و یک پاسبان هم «نگهبان» آن بود. باید دید در چنین شرایطی دستگیری یک خوانندة معروف به «جرم» فرضی کشیدن تریاک چه پیامی می‌تواند داشته باشد؟ تحقیر معتاد!

همه می‌بایست می‌دانستند که «معتاد»، در هر جایگاهی که باشد «مجرم» است. ولی آیا «اعتیاد» جرم است؟ به هیچ عنوان! اعتیاد یک پدیدة اجتماعی است که به افراد تحمیل می‌شود. کسی که برای رفع دلهره و اضطراب، هر روز قرص آرام‌بخش مصرف می‌کند «معتاد» است. کسی که برای مبارزه با همین ترس‌های ناخودآگاه به مشروب پناه می‌برد نیز معتاد است و در همة جوامع بهنجار، چنین افرادی را محتاج کمک می‌دانند. چه کسی «معتاد» می‌شود؟ کسی که به دلائل مختلف ـ ‌فردی و اجتماعی ـ قادر نیست به قول معروف «زندگی عادی» داشته باشد. ساواک منفور چنین فرد شکننده‌ای را مستوجب تحقیر اجتماعی نیز قلم‌داد می‌کرد و او را از نظر حقوقی «مجرم» معرفی می‌نمود. در نتیجه، گلة ‌عوام نیز در همین مسیر توحش قرار می‌گرفتند. اگر به مقالة شیوای آخوند برقعی در باب «پایگاه طبقاتی جنبش سبز» مراجعه کنیم خواهیم دید که در چارچوب نظرات توحش‌پرور ایشان، «معتاد» همچنان محکوم به شمار می‌رود. بله توحش «جنبش‌سبز» و مرده‌پرستی ‌و انسان‌ستیزی ریشه در توحش سال‌های «هیچ» دارد، همان سال‌هائی که به انزوای خوانندگانی چون ویگن و دلکش انجامید و صدای بسیاری از استعدادهای درخشان همچون اسدالله ملک را در سینه خاموش کرد.

اسدالله ملک را اکثر ایرانیان به عنوان ویولونیست می‌شناسند، ولی همین ویولونیست معروف صدای بسیار زیبا و رسائی داشت اما هرگز نخواست خواننده شود. دلیل هم این بود که وزارت «فرهنگ و هنر» تحت نظارت ساواک «روضه‌خوان» تحویل ملت می‌داد. صدای اسدالله ملک را دوبار شنیدم. هر دو بار در جشن تولد برادر زاده‌اش بود. اول با اصرار و خواهش و تمنای بزرگترها «زهره»، یکی از تصنیف‌های داریوش رفیعی را خواند. بعد هم بدون اینکه کسی التماس کند، آهنگی را که برای یکی از ترانه‌های حمیرا ساخته بود و هنوز در رادیو پخش نشده بود برای همه خواند. و باید بگویم بدون موزیک و میکروفون و غیره از حمیرا بسیار بهتر می‌خواند. امیدواریم طرفداران حمیرا فتوی قتل‌مان را صادر نکنند. همچنین امیدواریم طرفداران گوگوش از ما کینه‌ای به دل نگیرند. همچنانکه پیشتر هم گفتیم آنچه مورد بررسی قرار می‌گیرد، واژگان «شعر» است نه سراینده و نه خوانندة آن.

باری در همان سال‌های‌ هیچ، ساواک علاوه بر «تحقیر» خوانندگان در زمینة «هنری» نوآوری‌های فراوان به خرج ‌داد. از آنجمله است شایعه‌پراکنی جهت «فروش» کالای بنجل. ساواک منفور همانطور که جهت جذب مشتری بیشتر برای دکان علی شریعتی، شایع می‌کرد که آثار وی ممنوع است و شریعتی را از مخالفان رژیم معرفی می‌نمود، برای ترانه‌های انسان‌ستیز هم به همین شیوه متوسل می‌شد. هر چه ابعاد انسان‌ستیزی شعر بیشتر بود، شایعة ‌مخالفت ساواک با آن گسترده‌تر می‌شد. به عنوان نمونه گوگوش ترانه‌ای داشت به نام «دو پنجره» که در آن دو دلداده به «دو پنجرة زندانی» در یک دیوار سنگی تشبیه شده بودند و خلاصه آرزوی‌شان این بود که دیوار کذا خراب شود و هر دو با هم بمیرند تا «در آن دنیا» بتوانند دست یکدیگر را بگیرند! ساواک شایع کرده بود که این ترانه برای «زندانیان سیاسی» ساخته شده و ممنوع است! در نتیجه، اهالی‌مرز پرگهر برای خریدن «دوپنجره» سرودست می‌شکستند.

باری، دو پنجرة کذا برای گرفتن دست یکدیگر «آمادة شهادت» بودند ولی از شدت بدجنسی از «غسل شهادت» حرفی نمی‌زدند که مخاطب نفهمد این ترهات در واقع پیش‌درآمد شعارهای لات‌الله است که چند سال بعد برای «غسل شهادت» از «امام» دجال‌شان خواهند خواست که «فرمان» بصدورد: «اماما، اماما جان به فدایت، فرمان بده تا بکنیم غسل شهادت!» بله اگر آن دو پنجرة خبیث از این مزخرفات برای‌مان می‌خواندند ممکن بود بفهمیم حکومت خیابانی نکبت و ادبار و توحش نعلین و چادرسیاه در راه است!

اتفاقاً یک گله از چادرسیاه‌های ساواک جمکران امروز در پایتخت مرده‌شویان و مرده‌پرستان و زوزه‌کشان جهان، یعنی در شهر قم راهپیمائی کرده خواهان مبارزه با «بدحجابی» شده‌اند. می‌بینیم که ساواک جمکران «پیام» مصاحبة «بی‌بی‌سی» با اعضای مونث خانوادة «ندا» را بخوبی دریافت کرده، و بلافاصله لشکر سگ‌های‌ هار را با چادرسیاه روانة خیابان نموده.

به گزارش مهرنیوز، مورخ ششم فروردینماه 1389، «بانوان قمی»، یعنی زنانی که ازدواج کرده‌اند، و مسلماً به همین دلیل می‌باید «محترم» شمرده شوند، برای مبارزه با بدحجابی راه‌پیمائی فرموده‌اند. گفته می‌شود چادرسیاه‌های ساواک آن تکه پارچه را نشان «فرهنگ و تمدن و عفاف» می‌دانند. نام راهپیمائی سگ‌های ‌هار «ندای عصمت» بوده! مهرنیوز می‌نویسد، «بانوان محجبة قمی» از «رواج بدحجابی» در کشور انتقاد کرده و «الگوی عفت» خود را «فاطمه معصومه» دانسته‌اند. بله از وقتی گوشی را به دست آخوندمکارم و دیگر آیات عظام داده‌اند، تظاهرات «طلاب» تعطیل شده! اینک نوبت به اوباش مونث حوزه رسیده تا خیابان‌ها را اشغال کرده و پیام ارباب در لندن و واشنگتن را به ملت ایران ابلاغ نمایند، و هم‌صدا با زهرا رهنورد به ستایش از اسلام و حجاب مشغول شوند:

«الله‌اکبر، لااله‌الا‌الله، فاطمة معصومه الگوی عفت ماست پیروی از این بانو باعث عزت ماست [...] نشانة تمدن حجاب است و...»

چه کسی می‌گوید حجاب نشان تمدن است؟ زهره کاظمی، همان کسی که «چادر آزادی» به سر کرده و از سوی فارین‌پالیسی به ‌عنوان «روشنفکر»‌ برگزیده شده،‌ بگذریم. اوباش مؤنث یک بیانیه صادر کرده و گفته‌اند، از آنجا که جامعة دینی ما ـ همان باغ وحشی که چنین موجوداتی در آن نگهداری می‌شوند ـ بر اساس باورهای اصیل اسلام بنا شده، پس حفظ این ارزش‌ها در گرو محافظت از همین باورهاست! راستش این «عملیات» در واقع یک «دورباطل» لغوی یا بهتر بگوئیم پوچ‌گوئی است. ساواک مفلوک هذیان می‌گوید. ما که متوجه نشدیم مفهوم این مزخرفات آشفته و پریشان چیست:‌

«از آنجا که جامعة دینی ما بر اساس باورهای اسلام اصیل و رفتارهای منطبق با اصول الهی و انسانی بنا نهاده شده است، بیشک حفظ این ارزشها و دفاع از کیان امت اسلامی در گرو محافظت همین باورها و دستورات حیاتبخش و سعادت آفرین دین خواهد بود.»


بله، یاد بگیرید! پیش از اسلام، و به ویژه پیش از ظهور خردجال در ایران «جامعه» وجود نداشت! جز فاطمه و معصومه هم «زن» در جهان وجود نداشته. پس لازم است زن ایرانی از این دو موجود موهوم و ناشناس و ذلیل «پیروی» کند. این همان علوفه‌ای است که دهه‌هاست برای نشخوار «ساتاس» در غرب تولید می‌شود. یک روز با شعار «نفت ملی» و با آهنگ «دو پنجره» آنرا به ما ملت حقنه کرده‌اند، یک روز با چادرسیاه. ولی در هر حال با لشکرکشی خیابانی و سگ‌های هار!

«همه‌اش زیر سلطه اموات زندگی می‌کنند و مردمان زنده امروز از قوانین شوم هزار سال پیش تبعیت می‌نمایند. کاری که پست‌ترین جانور نمی‌کند [...]»

صادق هدایت، «توپ مرواری».

حال باید ببینیم دلیل راهپیمائی بوزینه‌های مونث ساواک چیست؟ دلیل این است که سران کشورهای منطقة نوروز از جمله رئیس جمهور تاجیکستان و جلال طالبانی، رئیس جمهور عراق برای برگزاری جشن‌های نوروز به ایران می‌آیند، و گورکن جماعت هم از جشن نفرت دارد. همچنانکه در کلیپ گروه رقص «خورشیدخانوم» در اوتاوا هم شاهد بودیم کسی زحمت جابجا شدن به خود نداده بود. باری سگ‌های هار ساواک چنین گفته‌اند که «حجاب» نمودار نظام «فرهنگی» اسلام است و برای همکاری با گشت ارشاد ابراز آمادگی کرده‌اند.

«[...] اشتغال کریمانة بانوان را قانونمند کنند [...] مسئولان الگوی عملی عفاف را پیاده کنند [...] در برخورد با تولیدکنندگان و عرضه کنندگان لباسهای نامناسب کوتاهی نکنند [...]‌ آمادة همکاری با نیروی انتظامی برای دفاع از حریم عفاف و حجاب هستیم.»

می‌بینیم که واردکنندگان و مصرف‌کنندگان «لباس‌های نامناسب» برای اینان مشکلی ایجاد نمی‌کنند. مهم این است که از تولید و فروش آن در داخل مرزها جلوگیری شود. هر کس لباس نامناسب می‌خواهد سری به «دوبی» بزند که خمس و زکات مکارم و دیگر آیات عظام مترقی و لیبرال هم محفوظ بماند. این جماعت «چادرسیاه» کار و زندگی ندارند و در واقع برای «کاریابی» راهپیمائی می‌کنند، کارشان بازاریابی برای «سفر به امارات» ‌است. امارات، مرکز خرید و فروش برده. به همین دلیل است که خواهران بر طبل حجاب و عفاف می‌کوبند. حجاب‌شان را که رعایت کنند «عفاف‌شان» هم تضمین شده، حتی اگر در امارات «اشتغال کریمانه» داشته باشند. اگر کسی معنای «اشتغال کریمانه» را می‌داند، ما را هم در جریان قرار دهد تا نادان از این جهان نرویم. همزمان با راهپیمائی سگ‌های‌هار ساواک در قم، در پایتخت کوبا، حدود 20 نفر در اعتراض به دستگیری نزدیکان‌شان راهپیمائی کردند. پلیس از تظاهر کنندگان محافظت می‌کرد که مورد تهاجم قرار نگیرند. چرا که گروه عظیمی از مردم به عنوان مخالفت با راه‌پیمایان با پرچم‌های کوبا در مسیرشان تجمع کرده بودند. از مطلب دورافتادیم بازگردیم به دو پنجرة خودمان:

توی یک دیوار سنگی، دوتا پنجره اسیرن
دوتا خسته، دوتا تنها، یکی‌شون تو یکی‌شون من
[...]
کاشکی این دیوار خراب شه، من و تو با هم بمیریم
توی یک دنیای دیگه، دستای همو بگیریم

بله این مطالبات سرشار از خشونت همراه با ملودی‌ به شنونده حقنه می‌شد تا متوجه نشود برای‌اش روضة امام حسین می‌خوانند. به همین دلیل بود که اسدالله ملک هرگز نخواست خواننده باشد، می‌گفت، «اولش دستتو باز می‌گذارن، بعد باید مداحی کنی.» و درست می‌گفت. البته همه حاضر به مداحی نبودند. بعضی‌ها مثل اکبر گلپایگانی مستقیماً مداح شدند، و برای‌مان می‌خواندند که وقتی همه خواب هستند، «چشمای‌ شاهه بیدار» و... بعضی‌ها مثل مرضیه، غیرمستقیم مداحی می‌کردند. در ‌آغاز دوران بروبیای هویدا، اشک‌شان «هویدا» می‌شد، یا به مناسبت ازدواج شاه با فرح دیبا، مشاهده می‌کردند که بین «شهریار گل‌ها» و گلی «که به لطف و صفا چو دیبا بود»، پیوندی «فرح‌زا» برقرار شده و ... البته فکر نکنید این مجیزگوئی‌ها مورد پسند دربار بود! احتمالاً مورد پسند «سازمان» بوده! حتما اینروزها «مریم و قجر» بجای «فرح» و «دیبا» نشسته،‌ و می‌شنویم «که به لطف و صفا چو مریم بود»! می‌بینیم که قافیه‌ هم جور است، بگذریم!

ساواک برای پیشبرد سیاست اربابان‌اش از دربار دستور نمی‌گرفت، همچنانکه امروز هم کسی برای مقام معظم تره خرد نمی‌کند. فرمان وحشی‌گری و مرزشکنی یا لشکرکشی خیابانی و تجاوز به حریم خصوصی افراد مستقیماً از سوی محافل جنگ‌فروش غرب صادر و توسط رسانه‌های‌شان پخش می‌شود. ساواک هم مجری این فرامین است. اما دوران خوش طالبان پروری و لشکرکشی‌های خیابانی به پایان رسیده. به گزارش «فرانس‌پرس»، امروز کرة شمالی ایالات متحد و کرة جنوبی را تهدید کرد که اگر دست به عملیات براندازانه بزنند، مورد حملة اتمی قرار خواهند گرفت.

البته کره شمالی چنین امکاناتی در اختیار ندارد، در واقع آمریکا از سوی همسایگان کرة‌شمالی تهدید شده. مسلماً اربابان جنبش‌سبز در لندن و واشنگتن هم «پیام» کرة شمالی را خوب دریافت کرده‌اند و می‌دانند که باید بر لشکرکشی‌های خیابانی، حتی در پایتخت مرده‌شویان جهان نقطة پایان بگذارند.





...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت