موش و موشک!
...
یانکیها چقدر مشتاق بودند نمایش روحوضی «اعتراض به تقلب» در جمکران را در روسیه نیز «بازتولید» کنند؛ و نشد! وزارت کشور روسیه با صدور مجوز تظاهرات برای «معترضین» به نتایج انتخابات، تمامآرزوهای هیلاری کلینتن را نقش بر آب کرد! این است تفاوت حاکمیت مستقل با حکومت دستنشانده. اولی در مسیر کاهش بحران گام برمیدارد، حال آنکه دومی، همچنانکه مورد ایران نشان داد، با توسل به سرکوب میکوشد از یکسو، دامنة بحران را افزایش دهد، و از سوی دیگر، جیرهخواران استعمار را در جایگاه «قهرمان» و «رهبر مخالفان» بنشاند.
اینچنین بود که جنایتکارانی نظیر میرحسین موسوی و مهدی کروبی به «قهرمان» و «رهبر» تبدیل شدند. در داخل و خارج کشور، 2 سال پروپاگاند پیگیر و پیوستة استعمار ایندو خودفروخته را از واقعیت وجودیشان جدا کرده تصویرشان را واژگونه نمایاند. به عنوان مثال شیخ مهدوی کنی، که هم آخوند است و هم فراماسون، اخیراً به صورت تلویحی «لنین» را در جمال بیمثال میرحسین موسوی رویت فرمودهاند! سایت «پیک نت» در مطلبی تحت عنوان «دلائل کودتا علیه موسوی»، مصاحبة «پاسدار اسلام» را با مهدوی کنی منتشر کرده. ایشان، یعنی مهدوی کنی، میفرمایند با شرکت موسوی در انتخابات 1388 مخالف بودهاند، چون او را «سوسیالیست» و «مخالف ولایت» میدانستهاند:
«[...] من آقای میرحسین را از نظر اقتصادی یک آدم سوسیالیست میدانم. ایشان نه فقط در دوران جنگ، که اصولاً سبک تفکرش این بود. مسئله بعدی هم اینکه ایشان به آقای خامنهای اعتقاد ولایی ندارد[...]»
محض اطلاع آنها که دوران صدارت نکبتبار موسوی را شاهد نبودهاند بگوئیم، دولت موسوی در تمامی ابعاد اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، علمی و صنعتی هیچ نبود جز دولت «بازار سیاه». به عنوان نمونه، در سالهای «دفاع مقدس» که «اقتصاد کوپنی» بر ملت ایران حاکم شده بود، انواع کالاهای غیرضروری، از لباسهای دوخت فرنگ گرفته، تا نسکافه و شکلاتهای تولیدی آلمان در دسترس امت «پولدار» و همیشه در صحنه قرار داشت! به همین دلیل است که آخوند مهدوی کنی میخواهد موسوی را به عنوان «سوسیالیست» به مخاطب بفروشد. به این ترتیب مهدوی کنی، هم سوسیالیسم را به لجن میکشد، هم میرحسین مفلوک را برای رونق «بازارسیاه» به ارزش میگذارد. و مسلماً به همین دلیل است که «پیک نت» نقش «جارچی» مهدویکنی را برعهده گرفته. لجن پراکنی مهدویکنی به «سوسیالیسم» را بررسی نمیکنیم که اتلاف وقت خواهد بود؛ ولی از مطلب شیوای سایت «پیک نت» پیرامون «توهین به عاشورا» دیگر نمیتوان صرفنظر کرد؛ حیف است!
سایت کذا به بهانة دفاع از مراسم روضه و زوزة حسین«عین»، در واقع «جامعة مختلط» را هدف قرار داده و در این جامعة فرضی، زنان را «روسپی» و مردان را «قاتل» معرفی میکند! «غلمزن» پیک نت مینویسد، سال 1376، یک شب پیش از انتخابات، سردار ضرغامی روسپیها و آدمکشها را با چند اتومبیل به خیابان آورد تا برقصند و شادی کنند و بعد هم «صدا و سیما» از اینان به عنوان طرفداران محمد خاتمی یاد کرد. پیک نت در ادامه میافزاید، این صحنهسازی به «کارناوال عاشورا» معروف شد ولی اگر آن «توطئه» کارناوال نبود، تعزیة امسال را میتوان یک کارناوال دانست:
«در سال 1376 [...] در آن شبی که روز بعدش قرار بود [...] تکلیف محمد خاتمی و ناطق نوری روشن شود، سردار ضرغامی چند اتومبیل را با خانمهائی که امنیتیها و سپاهیها و کارگزاران احمد جنتی در شورای نگهبان میشناختند و در اختیارش گذاشته بودند پر کرد [...] زنها نیمه حجاب و بیحجاب بودند و چند جوانی هم همراهشان بودند که بعدها قتل زنجیرهای کردند و شبکة چماقداران موتور سوار را درست کردند. کف میزدند و میرقصیدند [...] اتفاقاً آن سال [...] انتخابات مصادف شده بود با عاشورا [...]»
بله، جای تردید نیست؛ زبان پیک نت، همان زبان آخوند، یعنی زبان انسانستیز «احترام به مقدسات» است: «زنها» در عاشورا «نیمه حجاب» بودند و میرقصیدند؛ غلمزن پیک نت عین شیخ مسعود بهنود مینویسد! اگر به یاد داشته باشیم ایشان هم در مطلب وزینشان از «شلوار جین چسبان» و کمر عریان و ... و به ویژه از خندیدن و آدامسجویدن «دانشجویان» ابراز انزجار فراوان فرموده بودند. خلاصه، آخوند و توله آخوند دشمن «نظم قانونی» است و چشم دیدن «زندگی» و شادی را ندارد. به عنوان نمونه، نگاهی داشته باشیم به تراوشات اخیر قلم شیوای مهرانگیز کار که تحت عنوان«جانيان خوشاقبال: نگاه حقوقی مهرانگيز کار به قتلهای زنجيرهای [...]» در گویانیوز انتشار یافته.
در این نگرش به اصطلاح «حقوقی»، بیوة پورزند، به بهانة انتقاد از قوانین و مقرراتی نظیر حفظ نظم که ممکن است اجرایشان به قتل منجر شود، در واقع به لاپوشانی «فتوی قتل» پرداخته. فتوی، حتی در حکومت اسلامی جمکران نیز پدیدهای است خارج از چارچوب «قوانین»، به همین دلیل شامل «نگرش حقوقی» مهرانگیز کار نشده؛ چرا که افاضات به اصطلاح «حقوقی» ایشان در واقع تهاجم به «قانون» و «قانونگزار» و مجری قوانین است. نوچة هاله اسفندیاری «آخوند» و «قانونشکن» را تلویحاً مورد تأئید قرار میدهد، به شرط اینکه «مخالف حکومت» باشند!
بله، این قماش «نگرش حقوقی» ویژة حقوقبگیران طویلة مککارتی است که نگرش حقوقی و هر نگرش انسانی را مردود میدانند. این جماعت نیروی انتظامی را با «قاتل» در ترادف قرار میدهد تا با بتواند همزمان آخوند و «قانونشکنی» را به ارزش گذاشته، و با تحمیل نگرش انسانستیزش از حفظ نظم قانونی «انتقاد» به عمل آورد:
«[...] قوانين جزائی ايران [...] شمشير قانون را به [...] کسانی سپرده که میتوانند [...] بیآنکه در سلسله مراتب حوزوی و دينی، مقام و منزلتی داشته باشند حکم بر اعدام شخص يا اشخاصی صادر کنند و [...] آن را شخصاً [...] به اجرا بگذارند [...]»
پیام روشن است؛ قانونگزاری و اجرای قوانین حق مسلم کسانی است که در سلسله مراتب حوزوی و دینی صاحب مقام باشند! به عبارت دیگر، مهرانگیز کار در طلب «آیات عظام» شب و روز له له میزند و در تداوم لهلهاتاش «اطاعت از مافوق» در نیروهای نظامی و انتظامی را به زیر سئوال میبرد. به زبان سادهتر، این «حقوقدان» اجرای مقرارت را «تخلف از مقررات» به شمار میآورد:
«[...] به موجب [...] همان قانون هر گاه [...] مأمور نظامی يا انتظامی در اجرای دستور آمر قانونی اقدام به تيراندازی [کند] هيچگونه تخلف از مقررات نکرده [...]»
بله در قاموس اعضای طویلة مککارتی، «اشکال» قوانین جزائی [ایران] این است که «اجرای مقررات» را «جرم» نمیشناسد! به همین دلیل است که در «نگرش مهرانگیزی» این قوانین «ضد حقوقبشری» خوانده میشود. حقوقدان زبدة جمکران، در ادامة استدلالات شکمیاش به این نتیجه میرسد که جان «عموم مردم» که در زندگی خصوصیشان از رابطة جنسی لذت میبرند و به سیاست دخالت میکنند، در اختیار «مشتی ظالم» قرار گرفته:
«[...] بنابراين عموم مردمی که در کار سياست چون و چرا میکنند [...] که در زندگی خصوصی [...] به سليقه خود و جفتشان از رابطه جنسی لذت میبرند [...] کسانی که از اسلام برگشتهاند [...] بیخدايان [...] غيرمسلمانان [...] و بسياری ديگر، طبق اين قوانين ضد حقوق بشری جان و حياتشان در اختيار مشتی ظالم قرار گرفته [...]»
به به! با تعریف «انسان» در قاموس نوچة هالهاسفندیاری آشنا شویم؛ دخالت به سیاست و جفتگیری! چه نوچة خوبی انتخاب کرده عیال شائول بخاش؛ حقوقدانی که نه تنها حرف دهاناش را نمیفهمد که با ساختار زبان فارسی هم بیگانه است:
«[...] به اين صورت که اول کشته میشوند، پس از آن تازه به جرمشان در دادگاه رسيدگی میکنند[...]»
درست است که حکومت جمکران خرتوخر است، و حقوقدانانی همچون مهرانگیزکار دارد، ولی به یاد نداریم که تاکنون در این حکومت نظمستیز کسی را پس از «کشته شدن» در دادگاه محاکمه کرده باشند. گویا مهرانگیز کار خیلی «کار» داشته که برای نگارش چنین مطلب شیوائی بجای قلم، از «مغز قلم» استفاده کرده. این حقوقدان برجسته مقالة «مغزقلمیشان» را با لجنپراکنی به «نظم حقوقی» پایان میدهد:
«[...] آيا [...] به اين نظم حقوقی که جانیپرور است میتوان احترام گذاشت؟»
باید به همة لوطی عنترهای سیرک عموسام گوشزد کنیم که «نظم حقوقی» هرگز نمیتواند «جانیپرور» باشد، ولی «نظم دینی» جهت پرورش الاغهای طویلة مککارتی و شکوفائی استعدادهایشان واقعاً اعجاز میکند. به عنوان نمونه هفتة گذشته به پاسداران جمکران یک هواپیمای بدون سرنشین اهداء شد تا از ماتم موشکها به درآیند! در بیانیة سپاه به جزئیات فنی «شکار» هواپیما اشاره شده، ولی روز جمعه آخوند صدیقی در وقوقیة دانشگاه سابق تهران اعلام داشت، امت اسلامی «اجر» گریههایاش را گرفت. بله معلوم شد هواپیمای کذا در اختیار پاسداران قرار گرفته تا با هارت و پورت برای آمریکا، بتوانند زمینة مناسب را برای رویگردانی ارباب از مذاکرات هستهای فراهم آورند.
در هرحال آخوند جماعت که درپیوند گ...ز به شقیقه مهارت فراوان دارد، این رخدادها را به خدا و عجز و لابة بندة خدا منسوب میکند. آخوند همچنانکه در آثار وزین بهنود و مهرانگیز میبینیم، از هر پدیدهای ابزار گسترش توحش میسازد. در این راستا استاد شریعتی هم شعر را به ابزار «ارشاد» و «نهی از منکر»تبدیل کرده بودند. استاد «شهید» به «پوپکشان» هشدار میدهند که از «دشت مخوف آزادی» بپرهیزد چرا که زیر بوتة گل و درخت و دیوار دامی هست و ... و گرگ «بدکاره» و «بدنامی» در کمین نشسته:
[...]
اندرین دشت مخوف،
که تو آزادیاش ای پوپک من میخوانی
زیر هر بوتةگل،
لب هر جویة آب،
پشت آن کهنه فسونگر دیوار،
که کمین کرده تو را زیر درختان کهن،
پوپکم! دامی هست،
گرگ خونخوارة بدکارة بدنامی هست
به حق حرفهای نشنیده! شاید استاد شهید، عبارت «گرگ بدکاره» و «بدنام» را از شیخ مسعود بهنود در «پیک نت» به عاریت گرفته باشند؟! ما که تا به حال گرگ «بدکاره» و «بدنام» نشنیده بودیم. در هر حال این «شعر لطیف» همزمان ما را به یاد موشک «شهید» تهرانیمقدم و نصایح آن مرغ خردمند به جوجهاش انداخت.
گفت با جوجه مرغکی هشیار
که ز پهلوی من مرو به کنار
گربه را بین که دم علم کرده
[...]
تا کله چرخ دادهای خوردت!
بله شهید تهرانی مقدم هم به موشکشان همین نصایح را فرمودند؛ او را از گربه ترساندند. ولی مگر گوش موشک به این حرفها بدهکار بود! اینچنین شد که ایشان برای نجات موشک رفتند به سراغ «پوپک» استاد شریعتی:
موشکام
اندرین دشت مخوف،
که تو آزادیاش ای موشک من میخوانی
زیر هر بوتة گل،
[...]
موشکام! دامی هست.
موشکام
موشک شیرین سخنام
[...]
این همه در بر هر ناکس و هر کس منشین.
من از آن دارم بیم،
کاین لجنزار تو را موشکام آلوده کند،
سردار آنقدر موشک را «ارشاد» کردند تا منفجر شد، و داغاش به دل رهبر ماند. پس «لئون پانهتا» که در همان حوالی میپلکید، به حال زار رهبر جمکران «رحمت» آورد و فریاد زد: «خط قرمز ما خلیج فارس است!» و آصفعلی زرداری، نخستوزیر پاکستان از مهابت فریاد «پانهتا» بستری شد! ناگفته نماند که در این گیرودار، رسانهها از «کمکهای مالی» پاکستان به جدائیطلبان کشمیر نیز «خبر» دادند و ... و همزمان با نشست اعضای اتحادیة اروپا در بروکسل، نخستوزیر بریتانیا اعلام داشت، هر گونه تغییر در عهدنامة اروپا را «وتو» خواهد کرد. به این ترتیب سران اروپا ناچار شدند یک توافقنامة «بیندولتی» تنظیم کنند که انگلستان را شامل نشود.
بله شرایط نوین استراتژیک میرود تا بریتانیا را در برابر اروپا قرار دهد. خلاصه، روز گذشته دیوید کامرون بیتفاوت از کنار سرکوزی گذشت و چنان دستی به پشت ایشان زد که از شمشیر برندهتر بود. به قول «مشقاسم» پنداری «جیمزباند» از کنار سرکوزی گذشت؛ نه جیمزباند سنتی؛ جیمزباند نوین!
در حکایات «پوپوف» چنین آمده که پدری در دوران نورانی «اتحاد جماهیر شوروی»، زبان به ستایش از خدمات دولت به خانوادهها گشود و گفت: از وقتی پسرم را به دبستان بردم دولت مسئولیت او را بر عهده گرفت، و دیگر او را ندیدم تا امروز که پزشک سرشناسی شده. «پوپوف» میپرسد، پس از اینهمه سال چگونه توانستی او را بشناسی؟ پدر میگوید، از لباسهاش، همان لباسهای دبستاناش را به تن داشت.
اما پایان گرفتن کابوس اتحاد شوروی، به «خدمات» عمو سام پایان نداد. این «خدمات» افراد را به ضبطصوت تبدیل کرده؛ همه طوطیوار به تکرار مطالبات انسانستیز یانکیها مشغول شدهاند. از رادیوفردا و بیبیسی گرفته تا پیکنت و مسعود و مهرانگیز و ... و به ویژه حنازرچوبه، همگی به ستایش از مرزشکنی نشستهاند. حنازرچوبه، مورخ 19 آذرماه سالجاری در گزارشی تحت عنوان «دمکراسی هند و شیعیان کشمیر» زبان به نکوهش دمکراسی هند گشوده چرا که به «عزداران حسینی» کشمیر مجوز لشکرکشی خیابانی نداده. علامت تعجب هم نمیگذاریم.
فعلة فاشیسم هنوز تفاوت «حریم خصوصی» باورها و حریم اجتماعی را نمیشناسد. آزادی ادیان به این معناست که پیروان هر دین و مسلکی حق دارند «اماکن مذهبی» از آن خود داشته باشند؛ اینان حق ندارند مراسم مذهبی خود را در اماکن عمومی اجرا کنند؛ پارکها، خیابانها و سطح شهر «دینی» نیست، متعلق به همة مردم است. ولی گذشته از این مسائل، حکومت اسلامی که به سنیها اجازة ساختن مسجد نمیدهد، خانقاههای دراویش را بر سرشان ویران میکند و ... و ریختن خون بهائیان را «مباح» میشمارد، به هیچ عنوان در جایگاهی نیست که بتواند از «آزادی ادیان» سخن به میان آورد. اگر هیلاری کلینتن میگه پنیر، سرکار سر تو بذار بمیر! از مطلب دورافتادیم، بازگردیم به دیویدکامرون و جیمزباند خودمان!
کت و شلوار جیمزباند نوین معمولاً سیاه رنگ است، حال آنکه دیوید کامرون همچنان به رنگ سرمهای وفادار مانده. اینهمه در شرایطی که حتی «ماریو مونتی» هم رنگ خاکستری را کنار گذاشت، و سرانجام در برابر دوربین لبخند زد! باری در جیمزباند نوین «ابزار جادوئی» به چشم نمیخورد؛ دوستیها یا گذرا و متزلزلاند، یا از پایه و اساس دروغین. پرسوناژ فیلم به تنهائی در برابر «دشمنان» قرار گرفته، دشمنانی که حتی به درون تشکیلات «ام. آی. 6» نفوذ کردهاند. همین شرایط است که خشونت پرسوناژ فیلم و همچنین تزلزل او را افزایش داده.
جیمزباند جدید به کرات اشتباه میکند، گاه با خودیها نیز در گیر میشود، و اکثر اوقات او را زخمی و خونآلود میبینیم. خلاصه این «جیمز» با آن «جیمز»، از زمین تا آسمان فاصله دارد؛ حتی طرز لباس پوشیدناش. ولی زباناش زبان همان جیمزباند سنتی است؛ زبان خدمت به «نظام نظمشکن» بریتانیا، بگذریم!
اگر برخلاف گذشته، بوقهای استعمار در مورد «تظاهرات روسیه» سکوت اختیار کردهاند، دلیل موجه دارد؛ تظاهرات روز گذشته «قانونی» بود! به عبارت دیگر، «معترضین» پس از کسب مجوز از وزارت کشور تظاهرات کردند، حال آنکه تظاهرات روزهای پیش بدون مجوز وزارت کشور روسیه برگزار شده بود، و به قول جمکرانیها «خودجوش» بود. تظاهرات «خودجوش» کذا با «سوت» هیلاری کلینتن و در «اعتراض به تقلب» آغاز شد. ایشان پیش از اعلام نتایج انتخابات به «تقلب» اعتراض کردند و اعضای «سازمانهای غیردولتی» تحت نظارتشان را به خیابان «هی» فرمودند.
شاید بعضیها میپنداشتند حاکمیت روسیه به سرکوب متوسل شده و میتوانند همچون دوران جنگ سرد، انزوای سیاسی را به سهولت بر این کشور تحمیل کنند؛ دیدیم و دیدند که چنین نشد! پیکنت، رادیوفردا و بیبیسی آب در هاون میکوبند؛ تحولات دمکراتیک روسیه پشت مرزهای اینکشور متوقف نخواهد ماند. همسایگان روسیه، به ویژه کشور ایران نیز از این تحولات تأثیر خواهند پذیرفت.
آمریکا تا موش شده بود در چنین سوراخی گیر نیفتاده بود؛
موشکام، موشک شیرین سخنام...
...
<< بازگشت