غارپیمایان!
...
همه در «هونولولو» و سپس در «بالی» به «اجماع» رسیدند! در هونولولو تصمیم گرفتند از منافع کلیسا در «استرالیا» حمایت کنند؛ در «بالی» هم تدبیری اندیشیدند تا آمریکا مجبور نشود تقاضای فلسطینیها را «وتو» کند! به همین دلیل کمیسیون ذیصلاح با مطرح شدن درخواست فلسطین در شورای امنیت مخالفت کرد. خندههای شیرینی که سرگئیلاوروف و هیلاری کلینتن تحویل یکدیگر میدادند دلیل داشت. به این ترتیب، علیرغم بیماری مامان هیلاری، هم روسیه در سنگر مدافع عضویت فلسطین در سازمان ملل لنگر انداخت، هم دست دوستی به سوی یانکیها دراز کرد تا از «وتوی» درخواست فلسطینیها نجات یافته و در افکار عمومی تصویر نفرتانگیزشان، نفرتانگیزتر نشود. «قال» شیخ مسعود بهنود که «این رسم روزگار است.» البته شیخ مسعود تنها نیستند؛ دیگران، نه تنها «قال» میکنند که برخی اوقات «قیل» هم به راه میاندازند.
به عنوان نمونه سناتور مارگلوف خودمان! ایشان ویراست نوین «میشل ستروگف» در دربار دیمیتری مدودف هستند، و پیشتر قطرهای از دریای بیکران عظمتشان را در این وبلاگ چکانده بودیم! سوسمارخواران آنحضرت را «مارغیلوف» خوانند! به گزارش سایت عرب زبان نووستی، مورخ 19 نوامبر 2011، قال «مارغیلوف» که «برگزاری انتخابات پایهریزی یک سیاست متین و محکم را در فلسطین مستقل امکانپذیر میکند.» خلاصه سناریوی «انتخابات، استقلال» و غیره را گویا همه پسندیدهاند:
«قال [...] ميخائيل مارغيلوف إن الانتخابات الفلسطينية [...] يمكن أن تشكل قاعدة سياسية متينة لبناء دولة فلسطينية مستقلة [...]»
بله، ابزار جادوئی «انتخابات»، خصوصاً نوع نمایشی و سفارشی آن را دستکم نگیریم! ابزار کذا آنقدر جادوئی و فریبنده است که «چشم عقل» را در همین اتحادیة اروپا هم کور کرده. اسپانیائیها که همین چند روز پیش در برابر دیدگانشان بانک «گلدمن ساکس» در یونان و ایتالیا «نخستوزیر» تعیین کرد، روز گذشته برای شنیدن وعدههای سرخرمن نامزدهای احزاب چپ و راست تجمع کرده، به ترهات اینان گوش سپردند. برای رد گم کردن یک گروه سوم هم به راه انداخته بودند که «تحریم انتخابات» را توصیه کند! خلاصه بازار خرپروری، بجز در فرانسه و جمکران داغ و گرم است. در فرانسه رسوائی هتل کارلتون شهر «لیل» که یک شاخهاش به «دومینیک شتروس ـ کن» وصل میشود، سوسیالیستها و سبزها را به ائتلافی ناخواسته واداشت.
جریان از اینقرار بود که مارتین اوبری، شهردار سوسیالیست شهر «لیل» و دبیرکل حزب سوسیالیست فرانسه، توافقنامهای را با سبزها به امضاء رساند که بخشی از آن مورد اعتراض «فرانسو اولاند»، نامزد حزب سوسیالیست در انتخابات ریاست جمهوری قرار گرفت! روز گذشته سبزها نیز در غیاب رهبرشان، مادام «اوا ژولی» توافقنامة مذکور را با 74 درصد آرا به تصویب رساندند. این بود که هم دانیل میتران، عیال فرانسوا میتران «راحل» روانة بیمارستان شد و هم یک خاخام روشنضمیر درگذشت. خلاصه دیروز در فرانسه برنامة روضه و زوزه و سوگواری حسابی به راه بود. به ویژه در «بی. اف. ام. تی. وی» که برای پنهان داشتن افلاس سرکوزی در سوریه، برای «آنیس» 14 ساله روضه میخواند.
و قال «پیک نت»، که سردار «تهرانی مقدم» یک موشک قارهپیما میساختند که ناگهان «شهید» شدند. سایت کذا این «حدیث مسلم»، یا بهتر بگوئیم این بیبیگوزک را از زبان داداش کوچیکة تهرانیمقدم نقل کرده. بله، درست میگویند؛ تهرانیمقدم موشک میساخت، ولی نه موشک قارهپیما؛ موشکی از انواع «غارپیما!»
این قماش موشک برای «بازگشت به صدر اسلام»، یعنی بازگشت به دامان تمدن و فرهنگ پیشرفتة «غار» مورد استفاده قرار میگیرد. هیچکس نمیتواند نقش چشمگیر «غار» را در دین مبین انکار کند. محمد «صاد»، پیامبر اسلام هر شب به «غار» حری تشریففرما میشدند. البته «غارنشینی»، و دیگر ناهنجاریهای شخصیتی، برخلاف ادعای «دانشمندان» طویلة مککارتی نمیتواند مورثی و یا «ژنتیک» باشد. با اینهمه در مورد پیامبر اسلام استثناء قائل میشویم؛ ایشان از بدو تولد موجودی استثنائی بودند؛ حداقل حنازرچوبه، مورخ 16 فروردین 1386چنین ادعائی دارد. حنازرچوبه مینویسد، در سپیدهدم جمعه، 17 ربیعالاول سال 571 میلادی، نوری از زمین به آسمان برخاست و محمد، در حالیکه ذکر خدا میگفت در نزدیکی کعبه متولد شد:
«[...] سپيده دم جمعه [...] نوري به سوي آسمان بلند شد و محمد [...] در حاليكه ذكر اللهاكبر، الحمدالله كثيرا و سبحانالله بكره و اصيلا بر لب داشت، گام بر جهان خاكي نهاد[...]»
عجب نوزاد بااستعدادی بودند ایشان! به محض خروج از شکم مادر، مثل بلبل قرآن میخواندند، هر چند هنوز قرآن «نازل» نشده بود، ولی ایشان قرآن را فوت آب بودند. نمیدانیم در زبان سوسمارخواران، مترادف «بلبل» چیست؛ شاید اگر سایت عرب زبان نووستی مطلبی در باب «بلبل» منتشر کند ما بتوانیم آن را «کش» رفته و در زبان عربی پیشرفت کنیم. در هر حال اهمیتی ندارد، مهم این است که بدانیم همزمان با تولد محمد «صاد» معجزات فراوانی به وقوع پیوست که حنازرچوبه به «گوشهای» از آنها اشاره کرده! نمیدانستیم معجزات هم «گوشه و کنار» دارد.
باری مقارن با این میلاد میمون و مبارک، بتهای خانة کعبه از جا کنده شدند؛ در حجاز باران فراوان بارید؛ کنگرههای کاخ ساسانیان در تیسفون فروریخت؛ آتش آتشکدة فارس خاموش شد؛ دریاچة ساوه خشکید؛ ولی در عوض آب رودخانة «سماوه» افزایش یافت! در واقع حرف «میم» محمد، برای خود جائی در «ساوه» دست و پا کرد و اینگونه بود که رودخانة «سماوه» هم اختراع شد:
«[...] مقارن ميلاد اين مولود آسماني [...] معجزههاي عجيبي شكل گرفت [...] در ذيل به گوشهاي از آنها اشاره ميشود [...] در آن سال [...] نعمت فراوان نصيب مردم حجاز شد [...] در همان بامداد [...] همه بتهاي كعبه به يكباره از جا كنده و سرنگون شدند [...] ايوان [...] مدائن (كاخ شاه ايران) به لرزه درآمد و چهار كنگره آن فرو ريخت [...] آتشكده فارس [...] به يكباره خاموش شد [...] آب درياچه ساوه در زمين فرو رفت و خشكيد [...] آب رود سماوه [...] زياد شد [...] نوري تابان از جانب حجاز صعود كرده پخش و به سوي شرق جهان كشيده شد [...] در تمام جهان، هيچ تختي از پادشاهان در جاي خود نماند، مگر اين كه صبح آن شب واژگون شد [...]»
«معجزه عجیب» و این «گوشه» را داشته باشید تا ببینیم بعد چه میشود! چند روز پس از تولد محمد، او را به «حلیمه» میسپارند تا به ایشان شیر بدهد. محمد «صاد» تا 4 سالگی شیر حلیمه را مینوشند و در این مدت نیز حوادث خارقالعادهای رخ میدهد که حنازرچوبه به هیچ «گوشهای» از آنها اشاره نکرده. باری محمد پس از گذراندن دورة 4 سالة شیرخوارگی میرود پهلوی ماماناش، آمنه! دو سال نمیگذرد که آمنه از دست آنحضرت دق کرده و جان میسپارد. سپس نوبت به «عبدالمطلب» میرسد؛ ایشان هم در برابر «عظمت» پیامبر بیش از دو سال دوام نمیآورند، و جای خود را به ابوطالب میسپارند:
«چند روز پس از تولد محمد [...] حليمه [...] وی را براي شيردهي به سوي خانواده خود برد و چهار سال از [او] نگهداري [...] كرد [...] در اين مدت حوادث [...] فوقالعادهاي مشاهده كرد [...] محمد [...] در سن شش سالگي از [مهر و محبت مادری] محروم شد [...] پس از مادر[...] عبدالمطلب [سرپرست ایشان شد] ولی [...] دو سال نگذشته بود كه جد گرامي پيامبر[...] به سوي حق شتافت [...]»
خلاصه جای تعجب ندارد که با چنین سوابقی آنحضرت خیلی از خود راضی باشند و در دریای توهمات دست و پا بزنند. به ادعای حنازرچوبه، یک «یهودی» از محمد میپرسد، چرا محمد، احمد، بشیر و نذیر نامیده میشود؟ پیامبر گرامی نیز چنان پاسخی به آن «یهودی» فضول میدهند که توفان شده و پشت شیمون پرز به لرزه درآید! بله پیامبر به آن «یهودی» فرمودند، «در زمین و آسمان ستودنی هستند، پیروان خدا را به رحمت الهی مژده میدهند و گناهکاران را از دوزخ میترسانند.» نمیدانم هنگام به زبان راندن این «سخنان نغز» ایشان هنوز شیرخواره بودند یا پستانک دم سوسمار میمکیدند! خلاصه آنحضرت با لاف و گزاف الهیشان «آن یهودی» را از رو بردند:
«[...] پيامبر پاسخ داد، محمد از اين روست كه در زمين [...]ستوده شده هستم، احمد از آن روست كه [...] در آسمان ستودهتر از زمينم [...] بشير بدان جهت است كه پيروان خدا را به رحمت الهي مژده ميدهم [...] نذيرم كه گنهكاران را از دوزخ ميترسانم [...]»
و این است نتیجة غارنشینی. حضرت محمد «صاد» آنقدر غارنشینی کردند تا سرانجام خداوند خونخوار ادیان ابراهیمی جبرئیل را به سراغشان فرستاد تا توهمات آنحضرت شکوفا شود. و شاهد بودیم که ایشان سرانجام به این نتیجه رسیدند که برای سلطه بر انسانها و غارت اموالشان از سوی خداوند مأموریت دارند. اتفاقاً در هزارة سوم، حاکمیت آمریکا نیز همین مأموریت را برای خود قائل شده و به همین دلیل مایل است با تجهیز حکومت اسلامی به «موشک قارهپیما»، این حکومت مفلوک را در رسانههایاش به «دشمن آمریکا» تبدیل کند. به این ترتیب از یکسو زمینه برای گسترش تحریمهای اقتصادی به ملت ایران و رونق تجارت زیرزمینی فراهم میشود، و از سوی دیگر، کفنفروشها میتوانند این تحریمها را نشان «دشمنی آمریکا با اسلام» دانسته و طرفداران دمکراسی را مدافع آمریکا معرفی کنند.
حال آنکه ما مدافعان استقرار دمکراسی در ایران نیک میدانیم که بدون حمایت آمریکا، حکومت اسلامی هرگز نمیتوانست بر ملت ایران تحمیل شود. نیازی نداریم به رخدادهای ایران در دوران ریاست جمهوری کارتر بازگردیم؛ نیم نگاهی به آشوبهای اخیر در سوریه، و شرایط اسفبار عراق و افغانستان و نتایج «بحار نکبتبارعرب» در مصر، تونس و لیبی کفایت میکند. اما آمریکا در این میدان به هیچ عنوان تنها نیست.
روز گذشته شیخکهای اتحادیة عرب در مراکش جمع شده و از زبان شیخ قطر، نقض حقوق بشر در سوریه را محکوم کردند! همزمان آلن ژوپه، وزیر امورخارجة فرانسه به ترکیه رفت و رجب اردوغان بلبل زبانی از سر گرفت. بله، «مسیو» ژوپه با دم مسیحائیاش الاغ مردة لازار را زنده کرد. و اردوغان که مدتی بود به عزای مادرش نشسته بود، ترکتازی از سر گرفته و فرمود، دولتی که نتواند مردم را راضی کند، باید برود. گرفتاری اردوغان و ارباباناش این است که در سوریه «علویها» حاکمیت را به دست دارند، و در ترکیه علویها طرفدار دمکراسی و رعایت حقوق کردها هستند؛ از اینرو همواره مورد تهاجم «گرگهای خاکستری» قرار میگیرند! از سوی دیگر، حکومت جمکران، علیرغم تبلیغات رسانهای غرب، دشمن شماره یک دولت لائیک سوریه بوده و هست.
در دوران نورانی امام روشنضمیر میرحسین، زمانیکه اخوانالمسلمین بر علیه حزب بعث کاروان خردجال در «حما» به راه انداخت، «رادیو ـ تلویزیون» گورکنها چنان جنجالی به پا کرده بود که بیا و ببین! بوق اسلامی سازمان سیا هر روز برایمان از شهادتطلبی زینب کوماندوها قصه میگفت و عربدة «خون بر شمشیر پیروز است» سر میداد.
«پیروزی خون بر شمشیر» یکی دیگر از شعارهای گوسالهپسند فاشیستهاست که چپنمایان جمکران نیز کاربرد آنرا نیک میشناسند. اگر پیروزی خون بر شمشیر مسلم است، چرا پیامبرتان دو دستی به شمشیر چسبیده بود؟ چرا محمد و جانشیناناش «دین بر حق» را به زور شمشیر بر «کفار» تحمیل میکردند؟ و از همه مهمتر، چرا استعمار غرب برای گسترش منافع خود در کشورهای مسلماننشین به «دین مبین» نیازمند شده؟ پاسخ به این پرسش «توضیح واضحات» است؛ در حکومت «باورها» و توهمات «مقدس»، همچنانکه در حکومت جمکران نیز شاهدیم، هیچ حد و مرزی برای «سرکوب انسان» وجود ندارد. اعتراض یکی از شیخکهای قطر به نقض حقوق بشر در سوریه، و شیرین زبانیهای رجب اردوغان در مورد «عدم رضایت مردم» از دولت سوریه دلیل موجه دارد؛ حاکمیت فرانسه به عنوان شاخة دوم سیاست آمریکا، خواهان براندازی در سوریه و استقرار حکومت توحش در این کشور است. ولی این برنامة شیرین با عقبنشینی آمریکا و عدم حمایت واشنگتن از شورشیان مسلح در سوریه شکست خورده.
در واقع مسیو «ژوپه» بیهوده رنج سفر بر خود هموار کردند. همزمان با مسافرت ایشان، کاندی رایس نیز آروارهاش را خسته کرد و گفت، «فلادیمیر بوتین» یعنی ولادیمیر پوتین، دمکراسی را به سخره گرفته. اظهارات ایشان در سایت نووستی، مورخ 18 نوامبر سالجاری انتشار یافته:
«أعلنت [...] كوندوليزا رايس في مقابلة اجرتها معها وكالة رويترز [...] فلاديمير بوتين يستهزئ من الديمقراطية [...]»
بله هنوز مدودف نرفته، کاندی رایس، جنگ زرگریاش را با پوتین از سر گرفته. البته قال «کوندولیزا» ریشه در مخالفت «بوتین» با لشکرکشی به سوریه دارد، در غیر اینصورت آقای «بوتین» از منظر کاندی یکپارچه «دمکراسی» میشدند. فراموش نکنیم که لشکرکشی جرج بوش به افغانستان و عراق فقط به دلیل احترام وی به دمکراسی بوده. با توجه به آبنباتهائی که روسیه در لیبی به دهان آمریکا گذاشت ـ دستگیری سیفالاسلام آخرینشان بود ـ آب از لبولوچة کاندی رایس سرازیر شده. پس ضمن تقدیم یک دستمال کاغذی، حضورشان بگوئیم اسلامگرایان سوریه و اربابانشان در غرب، به ویژه «کوندولیزا» میباید «غاز» بچرانند. «غاز»، همچون اسامی محمد الهی است. اگر نقطة «ز» را حذف کنیم غاز به «غار» تبدیل میشود، و کاندی و شرکاء میتوانند سوار بر موشک «غارپیما»، ساختة دست سردار تهرانیمقدم به صدر اسلام بازگشته و با محمدصاد دمخور شوند. آنحضرت نیز مانند رجب اردوغان و شیخک های عرب خیلی خیلی به «الدیمقراطیه» یعنی «الدمکراسی» احترام میگذاشت.
به این ترتیب امیدی هست که محمد «صاد» همانطور که مامان آمنه و جد بزرگشان را سر به نیست کردند، تفنگفروشان اسلامپرست را نیز در عرض همان دو سال «معمول» ریشهکن کنند تا ما بتوانیم به صدای بلند بخوانیم، «قولوا لا اله الاالله تفلحوا!» یعنی «اگر میخواهی رستگار شوی، بگو تف بر حوا!»
[...] در آن سال [...] نعمت فراوان نصیب مردم جهان شد [...] همه بتهاي کعبه به جای خود بازگشتند[...] آتش در آتشكدة فارس از نو زبانه کشید [...] آب درياچة ساوه طغیان کرد و ایران را از وجود پلید ملایان و حوزههای علمیهشان پاک کرد [...] دود سفیدی از ملارد برخاست و آه از نهاد شیمون پرز برآمد [...] و در تمام جهان، هیچ خشتکی نماند، مگر این که صبح آن شب پاره شد [...]
...
<< بازگشت