یکشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۹۰


پارچین و پیتزا!
...
 

بهوش باشیم!   آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک  در اروپا به حمایت  از فاشیست‌ها برخاسته و در جهان سوم در پی تحمیل ویراست‌های «بومی ـ دینی» از قماش محمد  مصدق  هستند!   این سیاست استعماری همچنانکه طی سدة اخیر،  به ویژه از آغاز جنگ دوم جهانی شاهد بودیم،  بر سه پایة مبهم «مردم»،  «مجلس» و «رهبر» قدرقدرت «بومی ـ دینی» استوار بوده. ‌ از آنجا که اینروزها در حکومت جمکران تیغة چاقوی «مردم» کند شده،  حاکمیت بریتانیا به تیز کردن چاقوی زنگ زدة ‌«مجلس» قیام کرده،   و این است دلیل بلبل زبانی‌های اخیر پاسدار علی لاریجانی.      

به نظر می‌رسد کارفرمایان هیزاکسلنسی «چیل‌کات»،   در مورد بحران دست‌ساز هسته‌ای ایران رویای «بازتولید» لات‌بازی‌های محمد مصدق پیرامون «لغو امتیاز نفت شمال» را در سر می‌پرورانند.  در این راستا قرار شده،‌   به اصطلاح «مجلس» جمکران،   جهت تأمین و گسترش منافع لندن،  گزارش آژانس را به ابزار یکجانبه‌گرائی و قانون‌شکنی در عرصة بین‌المللی تبدیل کند.  باشد که هم مشکل صلح برای اسرائیل حل شود،  و هم مشکل انگلستان و متحدان‌اش.   مطالبات استعماری حاکمیت بریتانیا امروز از زبان پاسدار علی لاریجانی در رسانه‌ها انتشار یافت.

در یازدهمین روز ماه نوامبر سال 2011 میلادی،  حاکمیت آمریکا پس از دستیابی به نتیجة مطلوب،  بساط لات‌بازی «اشغال وال‌ستریت» را برچید.   و اینگونه بود که باراک اوباما مقام معظم رهبری را در کربلای وال‌ستریت تنها گذارد و برای شرکت در نشست آپک،   «آسیا ـ پاسیفیک» به هونولولو رفت.   تزار «صاحب زمان»،  ‌ دیمیتری مدودف نیز در محل حضور داشت و  به گزارش فرانس‌پرس،‌  مورخ 13 نوامبر،  باراک اوباما پس از گفتگو با «صاحب زمان» اعلام داشت،  «روسیه و آمریکا برای واداشتن حکومت اسلامی به رعایت و اجرای مقررات بین‌المللی تلاش می‌کنند.»   اینجا بود که واکنش منفی حاکمیت بریتانیا به مواضع باراک اوباما از زبان پاسدار علی لاریجانی شنیده شد و  در سایت فرانسه‌زبان نووستی،  مورخ 13 نوامبر انتشار یافت.   چنین گفت علی لاریجانی،  کارگزار عراقی انگلستان در ایران که،   «مجلس» در مورد ادامة همکاری ما با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تصمیم خواهد گرفت:

«همکاری و عدم همکاری ما با آژانس هیچ تفاوتی ندارد؛  گزارش آژانس نشان داد که از آمریکا و اسرائیل دستور می‌گیرد[...]»

اینهم بهانة «مناسب» جهت فراهم آوردن زمینة مطلوب گسترش تحریم‌ها و در نتیجه چپاول هر چه بیشتر ملت ایران.   به یاد داشته باشیم که روز دوم دسامبر سال 1941 میلادی،   محمد مصدق،  طرح «لغو» امتیاز نفت شمال را به «مجلس» ارائه داد تا نفت ایران در انحصار آنگلوساکسون‌ها باقی بماند.   سپس همین مصدق با توسل به همان مجلس کشکی،   نفت کذا را «ملی» کرد،  و بعد از آن با انحلال مجلسی که به «ملی» کردن نفت رأی داده بود،   اعلام داشت «هر جا مردم باشند،  مجلس همانجاست.»   اینگونه بود که مصدق زمینة کودتای 28 مرداد را فراهم آورد تا تبدیل شود به «قهرمان ملی!»  پیشتر در مورد شاهکارهای محمد مصدق توضیح مفصل داده‌ایم،  پس نیازی به تکرار مکررات نیست،  هر چند استعمار انگلستان دست از «تکرار» نمی‌شوید.     

حضور جنتلمن‌های نزول‌خور لندن بگوئیم،‌ حاکمیت بریتانیا نمی‌تواند با توسل به یک عراقی خودفروخته و رسوا و با تکیه بر مجلسی متشکل از مفتگویان و مفتخواران رسواتر جمکران،  صحنه‌سازی مهوع «دکتر» مصدق را دوباره در ایران بازتولید کند.   امروز نه اتحاد جماهیر شوروی وجود دارد،   نه ملت ایران مشروعیتی برای حکومت اسلامی قائل است،  و از همه مهم‌تر هیتلری هم در پی «آرمیستیس» ظهور نخواهد کرد.

از شما چه پنهان که پریروز سالگرد «آرمیستیس» بود.   روز11 نوامبر سال 2011،  سالگرد «آرمیستیس» یا همان «آتش‌بس» نخستین جنگ جهانی است.  93 سال پیش در چنین روزی،  سرمایه داری‌های غرب که در سال 1914،  به بهانة ترور «فرانسوا فردیناند» جنگ به راه انداخته بودند و با حمایت از کودتای بلشویک‌ها،   روسیه را در انزوای «سیاسی ـ اقتصادی» قرار دادند،   در سال 1918 سلاح را موقتاً بر زمین گذاشتند تا برای تسخیر مسکو نفسی تازه کنند.  و شاهد بودیم که آتش‌بس اینان زمینة‌ گسترش فاشیسم را فراهم آورد؛  آدولف هیتلر در همان راهی که پیشتر ناپلئون پیموده و شکست خورده بود پای گذارد و شکست خورد.  سپس نوبت رسید به  «تاریخ نویسان» حرفه‌ای که از «نبرد آمریکا» با هیتلر بی‌بی‌گوزک بسازند.   نتیجة این «تاریخ‌نویسی‌ها» یک بهتان تاریخی شد.

طی دهه‌های متمادی،   فاشیسم از منظر سرمایه‌داری و کلیسای کاتولیک «مطرود» معرفی ‌شد،  و آمریکا در جایگاه رهبر جهانی مخالفان فاشیسم نشست.   ولی با آنچه در یونان و فرانسه پیش آمد،  اینک به صراحت می‌بینیم که آمریکا در عمل رهبری فاشیسم را برعهده گرفته.        

چه روزگار تلخی!   با استعفای «دنیس راس»،  مشاور اوباما در امور خاورمیانه و تعطیلی دکان «اشغال وال‌ستریت» در ینگه دنیا،   هم «علی» تنها ماند؛  هم «حسین»؛  و هم «شیمون پرز!»  در عوض میرحسین جلاد با «اکشتافات» و «اختراعات» آژانس جهانی انرژی اتمی،   پیرامون فعالیت‌های «نظامی ـ هسته‌ای» ایران گویا از تنهائی به در آمده.  

به گزارش سایت «پیک نت»،  به نقل از سایت «یو‌.اس. تو. دی»،   تصاویر هوائی از یک «کانتینر فولادی» در نزدیکی «پارچین» به دست آمده و این کانتینر محل آزمایش‌های هسته‌ا‌ی حکومت ملایان بوده!  گفته می‌شود «دالیلنکو»،  یک دانشمند 76 ساله «روس» این «آزمایشگاه هسته‌ای» را مخصوص مرده‌شویان ساخته!  بله حکمت این استنتاج مسلماً این است که با حذف «نکو» از نام دانشمند روس،   «دالیل» باقی می‌ماند که باید آن را «دلیل» تلفظ کرد!   خلاصه،  گزارش آژانس اصلاً کشکی نیست!  «پیک نت» می‌نویسد،   سایت‌های «بی‌نام و نشان» سپاه گزارش و تصاویر را به سخره گرفته و ادعا کرده‌اند،  کانتینر کذا «مستراح» پارچین است.   به عبارت دیگر،  از یک‌سو ماهواره‌های جاسوسی عموسام «مبال» را با آزمایشگاه اتمی حکومت قدر قدرت جمکران اشتباه گرفته‌اند،  و از سوی دیگر،   ابهت و شوکت سپاه پاسداران بجائی رسیده که دانشمندان صاحب‌نام روس برای‌شان محل تخلی می‌سازند! 

به قول رویترز،  «ممکن است» این مبال آزمایشگاه اتمی باشد؛  جای آسوشیتدپرس خالی که بگوید،  «معلوم می‌شود» که ر...دن پاسدارها انفجار بمب اتمی است.   و اینجاست که هیلاری کلینتن،  سر و پا برهنه وارد میدان شده،    زینب‌وار از حکومت اسلامی می‌خواهد پیرامون تخلی «برادران» در پارچین «توضیح» دهد.   پس تعجبی ندارد که سایت «بی‌بی‌سی» با انتشار تصاویر این زینب زمان،   اظهارات بی‌سروته آنحضرت را در بوق بگذارد.  البته رسانه‌های غرب،   بدون استثناء هارت‌وپورت عیال بیل کلینتن را بازتاب داده‌اند،  چرا که ایشان به عنوان وزیر امور خارجة یانکی‌ها،   از توانائی‌های «اولیاء» برخوردارند،  و در مورد ویژة‌ «مبال فولادین پارچین» مسلماً به نیروی الهی «انبیاء» نیز مجهز شده‌اند. 

در اینکه یانکی‌ها از توانائی‌های الهی برخوردارند،  تردید روا نیست؛   به عنوان نمونه اینان از یک‌سو با توسل به محفل «آیپک» و سفیر اسرائیل در سازمان ملل موفق به تطهیر «ویشی‌ست‌های» فرانسه،  یعنی طرفداران اشغال فرانسه توسط نازی‌ها شدند،   و از سوی دیگر در یونان،  فاشیست‌های وابسته به «سرهنگ‌ها» را بار دیگر به ساختار دولت وارد کردند.

یادآور شویم از سال 1974 میلادی،   یعنی از اوج افلاس یانکی‌ها در ویتنام،   فاشیست‌ها جرأت نیافته بودند ساختار دولت یونان را به حضور «فرخنده‌‌شان» بیالایند!   در فرانسه نیز،‌ جنگ دوم جهانی سرنگونی «ویشی‌ست‌ها» را در پی آورد.  اما در آستانة‌ «آرمیستیس» 2011،  یانکی‌ها رودربایستی را در یونان و فرانسه بکلی کنار گذاردند.  همچنانکه شاهد بودیم بهانة‌ اینان برای تطهیر فاشیسم در یونان،   «بحران مالی» بود؛    فرانسه نیز پیرامون همین «بحران مالی» مورد تهدید مستقیم «دکان‌» نزول‌خواران نیویورک قرار گرفت.

ابتدا بنیاد مالی «ستاندارد. اند. پورز»،   در مورد وضعیت مالی فرانسه هشدار داد!   سپس اعلام شد رهبر «ویشی‌ست‌های» فرانسه،  در شرایطی که یک به اصطلاح «گل‌ایست» و مخالف نازی‌ها رئیس جمهور این کشور است،  به ضیافت رسمی دعوت خواهد شد!    بعد هم گفتند «ستاندارد. اند. پورز» اشتباه کرده!   این بود نتیجة درخشان سفر «مارین لوپن»،   رهبر«جبهة ملی» فرانسه به آمریکا که گزارش مفصل آن در لوموند،  مورخ 5 نوامبر سالجاری در دسترس مشتاقان قرار گرفته. 

مارین  لوپن،   رهبر فاشیست‌های فرانسه ابتدا در نیویورک با سفیر اسرائیل در سازمان ملل گپ زدند،   سپس با «ویلیام جونیور دایموند»،  از کادرهای «آیپک» ملاقات کرده و حسابی  سر بر آستان مقدس دکان ایشان سائیدند.   از آنجا که ویلیام «الماس» جونیور ایشان را پسندید،   قرار شد کاخ الیزه برای مارین لوپن دعوت‌نامه بفرستد،  آنگاه اشتباه «ستاندارد. اند. پورژ» هم به اطلاع جهانیان رسید!   

خلاصه اگر اسناد و مدارک همکاری برخی بانک‌داران یهودی با فاشیست‌ها منتشر نشده و هر کس به این واقعیت تلخ،   حتی در قالب «رمان» اشاره کرده،   یک برچسب «یهودستیز» برپیشانی‌اش چسبانده‌اند،   اینک به صراحت می‌بینیم که محافل یهودی ینگه دنیا نه تنها از «خط‌امام»‌ و مقام معظم،  که از مارین لوپن هم حمایت می‌کنند.   حال آنکه فاشیست‌های فرانسه و رهبرشان،   البته در ظاهر،   دشمن سرسخت حکومت مرده‌شویان به شمار می‌روند.

پیشتر به کرات گفته‌ایم حکومت جمکران،   همچون حکومت ساحل عاج و امثالهم مخارج فعالیت‌ سیاست‌پیشگان غرب را تأمین می‌کند،   و در دوران مأموریت «خرازی»،  داماد ممدیونسکو در فرانسه،   حضور ژان ماری لوپن در «سفارت» حکومت اسلامی «چشمگیر» و «خبرساز» بود.   از مطلب دور افتادیم،   بازگردیم به جنجال افشاگری پیرامون تبادلات خاله‌زنکی اوباما و نیکولا و ابراز انزجار اینان از نخست وزیر اسرائیل.   

این پروپاگاند ابله‌فریب همزمان چندین پیام به مخاطب ارسال می‌کرد.  نخست اینکه اوباما و سرکوزی،  یا بهتر بگوئیم شاخة دوم سیاست آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک هیچ بده بستانی با اسرائیل و نخست وزیر این کشور ندارد؛   در نتیجه مسئول تاخت و تاز نتانیاهو و تداوم «شهرک‌سازی‌» نیست!   حال آنکه تداوم شهرک‌سازی بدون حمایت غرب امکان ندارد.

پیام دیگر پروپاگاند مذکور در واقع ابراز انزجار «اوباما ـ سرکوزی» از استقرار صلح و عقب‌نشینی غیرقابل اجتناب دولت نتانیاهو بود.   بله،   اگر سناتور مک‌کین پس از انتشار خبر بسیار موثق «جنجال میکروفن‌های باز» بلافاصله مواضع آمریکا را مشخص کردند،  حکمتی داشت.   آمریکا و متحدان‌اش با استقرار صلح،   به ویژه در خاور نزدیک مخالف‌اند!   دلیل هم اینکه صلح «اسرائیل ـ فلسطین»،  مرگ حکومت‌های اسلامی را نه تنها در ایران که در افغانستان،  ترکیه و پاکستان به دنبال خواهد آورد و دست محافلی را که سال‌هاست با صرف میلیاردها دلار در عربستان،  امارات،  اردن و ... برای «اسلام‌بازی» دکان باز کرده‌اند در پوست گردو خواهد انداخت.   

به عبارت دیگر،   هر آنچه استعمار بریتانیا طی سدة اخیر در ایران،   و در کل منطقه ساخته و پرداخته فرو می‌ریزد.   این است دلیل بهار نکبت‌بار عرب که از «بهار انقلاب ارتش ناتو» در جمکران ملهم شده.  جایگزینی استبداد فرسوده با استبداد تازه نفس «مردمی»،   با هدف گسترش دامنة چپاول استعماری طلیعة همین «بهار» است.   پس از «سقوط دیکتاتور»،  می‌بینیم که تونس،  مصر و به ویژه لیبی «آباد و آزاد» شده‌اند؛   از اینرو هیچیک از «روشنفکران» غرب به جنایات ارتش ناتو در لیبی اعتراض نکرد،   چرا؟  چون رسانه‌ها پدیدة‌ مبهم «خواست مردم» را در شیپور گذاشته بودند.   حال باید از لوطی‌وعنترهای عموسام بخواهیم جزئیات «خواست مردم» را برای‌مان توضیح دهند و بگویند چرا «خواست مردم» در لیبی و تونس و مصر،   همچون خواست «مردم» در آمریکا انسان‌ستیز شده؟

با توجه به این مهم که در آمریکا تشکیل حزب و فعالیت سیاسی آزاد است،  بوق‌های طویلة مک‌کارتی می‌توانند پاسخی منطقی برای این پرسش ساده داشته باشند:   آن‌ها که خواهان «اشغال وال‌ستریت» هستند،  و خود را 99 درصد جمعیت آمریکا معرفی می‌کنند،   به چه دلیل کاروان خردجال در خیابان به راه می‌اندازند؟   این 99 درصد چرا حزب تشکیل نمی‌دهد؟   پاسخ به این پرسش روشن است.   کارناوال اشغال وال‌ستریت مطالبات مادی و ملموس ندارد،  این بساط «خردجال» است که جهت تخریب مخالفان واقعی حاکمیت عموسام به راه افتاده.  

حاکمیتی که برای حفظ منافع مافیای خودی،  مکزیک را در وحشت ترور فرو برده.   سقوط هلیکوپتر وزیر کشور مکزیک در همین چارچوب می‌تواند بررسی شود.    در واقع دولت «منتخب» مکزیک وظیفه دارد برای مافیای وابسته به حاکمیت آمریکا تسهیلات لازم را فراهم آورد.   و به موازت تلاش‌های حسینی حاکمیت مکزیک،   یانکی‌ها نیز به بهانة «مبارزه با مهاجرت غیرقانونی» در مرز مکزیک دیوار می‌کشند و خندق حفر می‌کنند!   همانطور که در یونان نیز در ظاهر برای جلوگیری از مهاجرت خندق کند‌ه‌اند.   اما واقعیت این است که یانکی‌ها در برابر گسترش نفوذ روسیه در سراسر جهان به «سنگرسازی» مشغول‌ شده‌اند.  یک دیوار برلن فروریخته و پاسخ سرمایه‌داری غرب به آیندة انسان‌ در برابرماست:  برپائی صدها دیوار برلن در جهان.   نام این توحش و تحجر را گذاشته‌اند،  مبارزه با تروریسم،  تأمین امنیت،  حمایت از «مردم» و طرفداری از «آزادی.»   علامت تعجب هم نمی‌گذاریم.   بیشرمی و وقاحت سرمایه‌سالاری هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد،   از اینرو می‌خواهد با «سنگر سازی»،  توحش بی‌مرز خود را بر «زندگی انسان» تحمیل ‌کند.  

سنگرسازی راه‌های مختلف دارد:  سرکوب ملت‌ها تحت عنوان مبارزه با تروریسم،  تهاجم نظامی به کشورها به بهانة حمایت از «خواست مردم»،   به راه‌انداختن کاروان‌های خردجال در مخالفت با «دیکتاتور»،   و ... و توسل به «انتخابات» و به راه انداختن کاروان خردجال در اعتراض به تقلب در همین «انتخابات» و ... و از همه مهم‌تر تجزیة کشورهای بزرگ با هدف ایجاد «یک کشور،  یک مذهب،  یک قوم».   همان روندی که با خروج قذافی از تریپولی و سرانجام با قتل وی با شکست روبرو شد.   از اینرو در فردای میعاد «آرمیستیس»،   اتحادیة اروپا برنامة تجزیة لیبی را هم به خاک سپرد.

به گزارش فرانس‌پرس،  مورخ 12 نوامبر 2011،  کاترین اشتون برای افتتاح نمایندگی اتحادیة اروپا در تریپولی وارد لیبی شد.   روز 12 نوامبر سالجاری روز بزرگی است؛   در چنین روزی همزمان با رسوائی اتحادیة‌ عرب،   رویای تجزیة لیبی نیز به خاک سپرده ‌شد!   کاترین اشتون که پیش از خروج قذافی از تریپولی دکه‌ای در «بنغازی» افتتاح کرده بود،   روز گذشته مجبور شد دکة اتحادیه اروپا را در تریپولی باز کند.  همچنین دست اتحادیة عرب نیز از مناقشات سوریه کوتاه شد.   

به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی،   مورخ 12 نوامبر سالجاری،   وزیر امور خارجة روسیه از اینکه مخالفان بشار اسد در آمریکا و ترکیه از هرگونه مذاکره سر باز می‌زنند،   ابراز تأسف کرد؛   البته تأسف  دارد ولی تعجب ندارد!  آمریکا با استقرار دمکراسی و قانونگرائی،  به ویژه در کشورهای مسلمان‌نشین مخالف است.   و به همین دلیل در این کشورها کاروان خردجال به راه می‌اندازد.  

تونس،   مصر و نمونة اسف‌بار لیبی و به همچنین خفقان روشنفکران غرب در برابر وحشی‌گری‌های ارتش ناتو در اینکشورها در برابر ماست.   همة لوطی‌وعنترهای عموسام پیرامون تهاجم نظامی به لیبی به اجماع رسیده‌اند.  این «اجماع» در مورد سوریه نیز مشهود است،   اما برخلاف لیبی،   دست عموسام برای کودتا در سوریه باز نیست!   از اینرو اسقف اعظم کلیسای ارتدوکس روسیه برای ملاقات با بشار اسد عازم سوریه شده.   این خبر را سایت نووستی،   مورخ 12 نوامبر سالجاری منتشر کرده.   و این است دلیل اخراج سوریه از اتحادیة عرب. 

اتحادیة کذا که به افتخار پادوئی برای آمریکا نائل آمده،   و به همین دلیل نیز حکومت جمکران برای عضویت در آن سرودست می‌شکست،   از کلیة اعضای خود خواسته با سوریه «قهر دیپلماتیک» کنند.   اینروزها بازار «قهر» گرم و داغ است؛   هیلاری کلینتن هم از طالبان «خوب» دعوت کرد با «القاعده» حرف نزنند،   و بیایند با «عمه» هیلاری هم‌صحبت شوند.   بله،   هیلاری کلینتن دست از محاسن ملاعمر نمی‌شوید.   بیل کلینتن یک «مونیکا» داشت با پیتزا،   هیلاری هم یک «ملاعمر» دارد با یک خروار حشیش و ... و «آیپک»، خارج از مارین لوپن،   یک «هرمن کین» افراط‌گرا و رنگین پوست دارد که صاحب فروشگاه‌های  زنجیره‌ای پیتزا است.   بالاخره  وقتی دانشمند روس برای پاسدارهای پارچین «مبال» فولادی می‌سازد، یهودیان هیتلرپرست نیز برای تجهیز اینان به سلاح اتمی به پیتزا فروش رنگین‌پوست نیاز دارند.
   

 











...












Share