پنجشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۹۰



هیتلر و هولیوود!
...

ابله‌پسندترین سناریوهای هولیوود بر محور «نابودی» تمرکز یافته،  به ویژه نابودی «انسان».  آرتیسته به دلائل مختلف می‌کوشد یک انسان دیگر را نابود کند.   به عنوان نمونه،  اگر پرسوناژ اصلی از مقامات بلندپایه ینگه‌دنیا باشد و مرتکب خلاف شود،  می‌کوشد شاهد و اسناد دال بر عمل خلاف‌اش را نابود کند.   پرسوناژ کذا پس از موفقیت در جنایت نیز با برپائی مراسم سوگواری باشکوه،  برای مقتول‌ چند لیتر اشک تمساح می‌ریزد.   در پایان فیلم ممکن است رسوائی پرسوناژ را شاهد باشیم،  شاید هم به خوبی و خوشی ماجرا به نفع جنایتکار پایان گیرد.   سیاست یانکی‌ها و متحدان‌شان در کشورهای جهان سوم دقیقاً از همین سناریو پیروی می‌کند،   با این تفاوت که صاحبان طویلة مک‌کارتی جنایات‌ فرامرزی‌شان را در قالب پوچ «دفاع از مردم» به «ارزش» می‌گذارند.  اینان برای حفظ تصویر کاذب خود از هیچ جنایتی فروگذار نمی‌کنند؛  ترور، ‌ کودتا،  به راه انداختن کاروان‌های خردجال و نهایت امر،‌   پس از فروپاشی اتحادشوروی،   تهاجم نظامی!  

اگر امروز تهاجم نظامی به بهانة واهی «مبارزه با تروریسم» و جلوگیری از «گسترش سلاح‌های کشتار جمعی» صورت می‌گیرد،  طی جنگ دوم جهانی شاهد بودیم که شرکت آمریکا در جنگ و کشتار به بهانة مخالفت با هیتلر انجام شد؛  حال آنکه ارتش آلمان در خدمت سرمایه‌داری غرب می‌جنگید.   پس از شکسته شدن محاصرة لنینگراد،  یعنی زمانیکه ارتش آلمان نازی نفس‌های آخر را می‌کشید،  حضرات مخالف هیتلر از آب درآمدند و اینگونه بود که هیتلر «خودکشی» کرد و نمایش «دادگاه نورنبرگ» را شاهد بودیم،   و... و اینچنین بود که اسناد و شواهد ارتباط غرب و حمایت برخی محافل یهودی از هیتلر نابود شد،   و سیه‌کاری غربی‌ها از چشم جهانیان پنهان ماند.   همین برنامة پاکسازی دهه‌هاست که ادامه دارد.    

ایالات متحد و هم‌پیمانان آدمخوارش می‌کوشند جای پای‌‌شان را در سرکوب‌ها،  تاراج و جنایات در کشورهای مسلمان‌نشین «پاک» کنند.   این «پاک‌سازی» که در سال 1979 از کشور ایران آغاز شد اینک به لیبی رسیده.   البته این شیوة مقدس را یانکی‌ها از برادران‌شان در اینسوی آتلانتیک آموخته‌اند.   گاوچران‌ها با نیم نگاهی به وقایع شهریور 1320 دریافتند که می‌باید برای خروج از بن‌بست،  هم‌پیمانان قدیم را نکوهش و سپس قربانی کرد،   و هر گاه لازم آمد،   برای‌شان گنبد و بارگاه و«امامزاده» ساخت.   این است دلیل «کشف» جسد هیتلر در آمریکای لاتین!  یانکی‌ها به جنازة این جنایتکار وفادار نیازمند شده‌اند و از اینرو «بی‌بی‌سی» را فرمودند،   در این باب گزارشی علمی و مستدل تهیه کرده و به شوت‌وپرت‌ها بفروشد.

مژده به قوادان و قلتبانان‌ و همة پیروان «خط امام!»   آنگلوساکسون‌ها برای «هیتلر» روشن ضمیرشان یک «جسد» اختراع کرده‌اند تا بتوانند در آمریکای لاتین  برای این شهید راه حق و عدالت یک «مرقد مطهر» بنا کرده،    این منطقه را به یک «مکة مکرمه» مجهز نمایند.  همزمان با انتشار این خبر بهجت اثر،   هیلاری کلینتن پس از وعدة فروش سلاح به شورای ملی گذار لیبی،  از این کشور عازم افغانستان شد تا از «مذاکره با طالبان» پشتیبانی به عمل آورد.  این است پیامد «منطقی» تعطیل شدن یکی از دکه‌های شبکة بین‌المللی تجارت روسپی در منطقة شمال فرانسه:   فروپاشی حزب سوسیالیست فرانسه و استقرار آمریکا در دو سنگر متضاد،  یعنی همزمان طرفداری از تروریسم در افغانستان،  و ادعای مبارزه با آن در کشور ایران!  و برای نشستن در این سنگر حماقت چه کسی شایسته‌تر از هیلاری کلینتن؟       
   
در پی تعطیلی هتل کارلتون شهر «لیل» در ارتباط با فعالیت «حلال» شبکة بین‌المللی خرید و فروش روسپی ناگهان هتل «ریتز کارلتون» پاریس،   واقع در میدان معروف «واندوم» نیازمند «تعمیرات» شد!   این همان هتلی است که می‌گویند به خانوادة «الفاید» تعلق دارد؛  گویا تعمیرات‌ این هتل «مقدس» حدود دو سال و نیم به درازا خواهد کشید،   از اینرو تمام کارمندان و کارگران‌اش هم اخراج شده‌اند.   

یکوقت فکر نکنید،   تعطیلی این «کارلتون» در گران‌ترین محلة پاریس با تعطیلی آن کارلتون در شهر «لیل» ارتباطی دارد،   به هیچ عنوان!   کارلتون پاریس به صورت «محترمانه» و داوطلبانه برای «تعمیرات» تعطیل می‌شود،   چرا که مسئولان‌اش از «شهادت» هتل کارلتون شهر «لیل» عبرت گرفته‌اند!    بله،   رهبری آن شبکة‌ تجارت روسپی که در کشورهای فرانسه، بلژیک و آمریکا به پاسداری از «ارزش‌های غیرقابل تغییر اسلام» اشتغال داشت،   پس از تهاجم سپاهیان «کفر» به کارلتون «لیل» دوزاری‌اش افتاد و متوجه شد که جناح چپ‌نمای حزب سوسیالیست فرانسه دیگر آینده‌ای نخواهد داشت و احزاب اینکشور می‌باید از صورت‌بندی دوران جنگ سرد خارج شوند.   در این راستا لازم است حزب سوسیالیست به جناح «میانه» نزدیک شده،    چپ‌نمایان‌اش را با حزب کمونیست و دیگر تشکل‌های چپ فرانسه جایگزین کند.  

روشن‌تر بگوئیم،  حزب سوسیالیست دیگر امکان دودوزه بازی نخواهد داشت،   چرا که جایگاه «شترمرغی» سنتی‌اش را از دست داده!   و اینگونه است که پیامد توقیف «ارزش‌های تغییر ناپذیر اسلام» در بوشهر،   جنجال ابلهانة تروریسم به کنار،   به تغییرات سیاسی در اروپای غربی  و به ویژه در فرانسه منجر می‌شود و همزمان،  طرح سازمان سیا،  یعنی ترور سفیر عربستان در آمریکا که پس از لو رفتن به حساب «پاسداره» و «کاسبه»  نوشته شد ابعاد گسترده‌تری می‌یابد.   بله،   «تجارت برده» را دستکم نگیریم؛  این کسب حلال،  پردرآمدترین فعالیت اقتصادی یانکی‌ها و متحدان‌شان در سازمان ناتو و مکمل قاچاق سلاح و مواد مخدر است.     

بی‌دلیل نیست که ابتر شدن یک شبکة بین‌المللی تجارت مقدس «روسپی» در فرانسه جیغ و فریاد پادوهای «مسلمان» شبکة مذکور و در رأس‌شان علی خامنه‌ای را در رادیوفردا،  صدای آمریکا و به ویژه در کیهان به آسمان برده.   رهبر قوادان فرزانه و پامنبری‌های ایشان با چرندبافی،  هتاکی و الصاق برچسب یک جنگ زرگری تمام عیار به راه انداخته‌اند تا افکار عمومی را به بیراهه کشیده و بازگشت به دوران نورانی صدارت میرحسین را به ارزش بگذارند!   ارتباط شبکة بین‌المللی تجارت روسپی با «سبزالله» و «پیروان خط امام» در ایران ارتباطی است مستقیم.   منتهی اینان نمی‌توانند بگویند نان‌شان را از دست‌های مقدس تجار محترم روسپی دریافت می‌کنند؛  اسلام‌شان خدشه‌دار می‌شود.   پس به ناچار برای پنهان داشتن اصل‌مطلب،  در مخالفت با «انتخاب» ریاست جمهوری و «خودفروشی» جنجال و هیاهو به راه انداخته‌اند.

روند کار چنین است.   ابتدا علی‌خامنه‌ای با اظهارات ابلهانه در مورد «انتخاب» رئیس جمهور توسط مجلس جمکران جبهة‌ حماقت را برای ایجاد جنجال و هیاهو افتتاح می‌کند.   سپس فرج‌الله سلحشور با الصاق برچسب به زنان هنرپیشة‌ حکومتی جبهة ابتذال را می‌گشاید.   در همین راستا،  «پیام» کاربران رادیوفردا در رابطه با نفس‌کش‌طلبی‌های «سلحشور»،   از تقدس لبریز می‌شود؛   و تعجبی هم ندارد!   تقدس و ابتذال دو روی سکة انسان‌ستیزی‌اند.  همزمان با این نمایش مهوع،   «صدای آمریکا»،  به نقل از معاون پیشین وزارت کشور جمکران که همه فن حریف و «طناز» از آب درآمده،   پاسخ دندان‌شکنی به فرج‌الله «علف‌شور» می‌دهد تا «سینمای تمیز» دوران میرحسین را به همگان معرفی کند.

در این گیرودار است که یکی از ساواکی‌های جمکران که دست به مخالف‌نمائی زده،  فرصت را مغتنم شمرده و ضمن ثناخوانی برای «زهرا خانوم» ادعا می‌کند،  میرحسین و شیخ کروبی حکومتی نیستند و «حذف نظام» نمی‌باید اینان را شامل شود.   البته هدف ایشان از چنین یاوه‌سرائی‌ها این است که ما به بیراهه نرویم.   «راه راست» این است که همچون سال 1979،  همه بر «یک نقطه» متمرکز شده و خواهان براندازی شویم:

«[...] مراقب باشيم که راه را در ميان اين هياهو[...] گم نکنيم:  جهت دادنِ تمامی تلاش‌ها به سوی حذف اين نظام [...] با تمام جناح بندی‌های درونی آن.   طبعاً اصلاح طلبانِ [...] غير حکومتی،   مثل مهندس موسوی و کروبی جزء اين جناح بندی‌ها نيستند.   زهرا رهنورد هم اساساً هرگز جزء اين حکومت نبوده [...]  اين بانوی فرهيخته را بسياری از اهل قلم ـ  از جمله خود من [...] می‌شناختند[...]»

بله حضرت «اصفهانی»،   نویسندة سطور بالا که مخاطب را ابله پنداشته،   خود را اهل قلم می‌داند،  بعد هم بر فرهیختگی زهراخانوم تأکید می‌کند،   و این تحفة نطنز را خارج از طیف حاکمیت قرار ‌می‌دهد،  چرا؟   چون ایشان به عنوان «اهل قلم» این بانوی فرهیخته را می‌شناخته‌اند!  قضیة روباهه است و دم‌اش!  حضورشان بگوئیم،   پیش از اینکه زهرا خانوم مینی‌ژوپ‌اش را با «چادرسیا» تاخت بزند،   خیلی‌های دیگر هم این بانوی «فرهیخته» را می‌شناختند.   بهتر است سرکار تند نروید؛   چرا که شواهد و اسناد را با «آب ژاول» و وعظ و مدح و ثنا نمی‌توان «پاک» کرد.   

اولاً هدف ما بر خلاف کودتاچیان 22 بهمن «حذف نظام»  نیست؛   هدف استقرار دمکراسی است.  یعنی حاکمیت مجموعه قوانین انسان‌محور بجای توحش خدامحوری.  همان توحشی که سازمان سیا بر ملت ایران حاکم کرده.   ثانیاً جنایات میرحسین موسوی و شیخ کروبی از یاد هیچکس نرفته،  اینان می‌باید پاسخگو باشند.   و از همه مهم‌تر،  ملت ایران به راهنمائی پامنبری‌های بیشرم محفل کودتا هیچگونه نیازی ندارد.  مشتاقان موسوی و کروبی می‌توانند برای مطالعة مطلب سرشار از وقاحت حضرت «اصفهانی» به «عصرنو»،   «اخبار روز» و سایت‌های هم‌سو مراجعه کنند.   ما هم می‌رویم به سراغ «صدای آمریکا» و درافشانی‌های آن سید طناز در باب «سینمای تمیز!»    «سید» به ما «تمیزترین سینمای کشور» را معرفی می‌کند.   سینمائی که «عرفان» و «دین‌باوری» از تولیدات آن به شمار می‌رود:            

«[...] تمیزترین سینمای کشور،   زمانی بود که سیدمحمد بهشتی مدیرعامل فارابی بود [...]    خاتمی وزیر بود و فیلم‌هائی بی‌نظیر تولید می‌شد [...] هر چه فیلم خوب درباره عرفان و دین‌باوری بود،  کسانی ساختند که مخالف شما هستند [...] هر چه فیلم مبتذل و سطحی و احمقانه و عنیف بود،   توسط حزب‌اللهی‌ها ساخته شد [...] چند طلبه و روحانی وارد سینما شدند و سینما را به گند کشیدند [...]»

امروز فهمیدیم که سینما بر دو نوع است؛  «سینمای کثیف» و «سینمای تمیز»!‌  نوع تمیز آن تحت نظر وزیر ارشادی همچون «ممدیونسکو» قرار دارد،   و ریاست بنیاد فارابی‌اش را ممد بهشتی،   نوچة میرحسین،  عهده‌دار است.   این سینما از سال 1365 «بهترین» فیلم‌های تاریخ سینمای ایران را تولید کرده.  می‌بینیم که معاون پیشین وزارت کشور حکومت جمکران،   مانند دیگر مقامات حکومت کفن‌فروشان همه فن حریف است و در شارلاتانیسم از ممدیونسکو هیچ کم ندارد؛  فقط  فراموش کرده که ما فراموشکار نیستیم،   و نمی‌داند که ما می‌دانیم دلیل به راه افتادن این جنجال ابتذال چیست.   

«نبوی»،  یا همان «سیدطناز» در مخالفت با اظهارنظر زیرشکمی ‌«علف‌شور» می‌گوید،   «عاشق» این سینماست و «معتقد» است که این سینما قدرت جذب مخاطب را دارد و «زیبائی‌شناسی» نوینی به جهانیان عرضه کرده:  

«[...] البته که من قبول ندارم که سینمای ایران ...خانه است [...] من و بسیاری از ایرانیان عاشق این سینما هستیم و معتقدیم این سینما هم قدرت جذب مخاطب را داشت،  هم زیبایی‌شناسی نوین و هنرمندانه‌ای را به جهان عرضه کرد و هم موفق شد به طرح مسائل سینمای ایران بپردازد.»

باری جناب نبوی دور برداشته،  هم وسط دعوا نرخ تعیین می‌کند،   هم ادعای هنرشناسی دارد و برای «این سینما» بازارگرمی هم می‌کند،  چرا؟   چون این سینما تحت نظارت طویلة اسلامی مک‌کارتی فعالیت می‌کند،   و «سید» هم سر در آخور همین طویله دارد.   سلیقه‌ها مختلف است ولی «هنر سینما» را سلیقة افراد و معتقدات‌شان تعریف نمی‌کند!   در کمال تأسف «هنر» سیاست نیست که مشتی جوجه فاشیست از طریق جنگ زرگری با «دیانت‌شان» آن را به کثافت بکشند.  مسئولان بسیار محترم «صدای آمریکا» بجای انتشار مزخرفات «فاشیست ـ مسلمان‌ها» و گسترش ابتذال می‌توانند از اهل فن برای اظهار نظر در مورد سینما استفاده کنند  و به ویژه در مورد سینمای ایران از صاحب‌نظران دعوت به عمل آورند تا به ارتقاء فرهنگ مخاطب کمکی کرده باشند.   ولی خوب هدف این عزیزان گسترش ابتذال است نه شکوفائی فرهنگی؛   رک و پوست کنده بگوئیم اینان در ایران به سگ‌هار احتیاج دارند،   نه به انسان. بی‌دلیل نیست که قلادة خامنه‌ای را گشوده‌اند تا هیاهو به راه اندازد،  و هر چه دل تنگ‌ ارباب‌اش می‌خواهد بر زبان آورد.

خواست ارباب چیست؟   «براندازی»،  یا به قول فعلة فاشیسم «حذف نظام»،   با هدف ممانعت از گذار قانونی به نظام دمکراتیک در کشور ایران.   به عبارت دیگر،   بازتولید کودتای 22 بهمن 57 از طریق هدایت افکار عمومی به مسیر مقدس «تمرکز بر یک نقطه».   برای تحقق چنین هدف مقدسی،   البته در دوران جنگ سرد،  می‌بایست ایران ابتدا به کاریکاتور اتحاد شوروی تبدیل می‌شد تا دست شبکه‌های «انساندوست» آمریکا برای انتقاد باز باشد.  ایجاد حزب رستاخیز،   یعنی تحمیل نظام تک حزبی بر ایران در راستای همین سیاست خداپسندانه صورت پذیرفت.   و شاهد بودیم که پس از پای گذاشتن در مسیر «تک حزبی»،   روند سقوط پهلوی دوم شتاب گرفت.   حال یک پرانتز باز می‌کنیم و خلاصه‌ای از شرایط «پسارستاخیزی» ارائه می‌دهیم.

«خانم! مرغ نیست،  پیاز گیر نمیاد؛ و ...  و برق رفت!» به اضافة دروازه‌های تمدن بزرگ  روزمرة ما را تشکیل می‌داد!   پیاز و سیب زمینی به کیمیا تبدیل شده بود؛   برای خرید شیر «پاک» و کرة پاستوریزه که هر دو طعم زهرمار داشت،  می‌بایست سبیل بقال محل را حسابی چرب می‌کردند؛  و در این واویلا ماجرای «آلستوم» نیز پیش آمد و در شهر تهران هر روز چند ساعت برق قطع می‌شد.  کار بجائی رسید که سروصدای «مراد. صاد»،   از اقوام نزدیک  شهبانوی هنرپرور نیز در آمد.  

ایشان که یک همسر بریتانیائی داشتند،  و خودشان هم خیلی خیلی مبادی آداب  بودند و حداقل هفته‌ای یکبار بر «چارم لندن» تأکید می‌فرمودند،   می‌گفتند «تمام مواد غذائی در فریزر از بین میره» و حق هم داشتند!   وقتی 8 ساعت برق قطع شود،   آنهم در تابستان تهران محتویات فریزر را می‌بایست در سطل زباله می‌ریختیم.   اینجا بود که برای قطع برق به ما برنامه دادند و مشخص شد هر محله روزی 4 ساعت خاموشی خواهد داشت.   از شما چه پنهان این برنامة مولوکانه خیلی‌ها را خوشحال کرد؛  چرا که معلوم شد آرایشگاه‌شان چه ساعاتی قابل استفاده است.   

بله،  این مسائل خیلی مهم‌تر از فریزر «مراد. ‌صاد» بود!   تصور کنید عروسی خواهرتان است و همة قوم و قبیلة عروس به آرایشگاه هجوم آورده‌اند که ناگهان برق قطع می‌شود و معلوم نیست قطع برق چه مدتی ادامه خواهد یافت و ... و اما وقتی برنامه را دادند،  همه می‌توانستند تاریخ ازدواج را مشخص کنند و اینگونه بود که ما هم از شر خواهرمان آسوده شدیم.   البته رهائی از شر افراد خانواده به سادگی «براندازی» نیست.  سازمان سیا توانست خودش را به سادگی از شر پهلوی‌ها خلاص کند.   

این سازمان با یک حرکت جادوئی توانست  حاکمیت فرسوده را قدر قدرت جلوه دهد؛  در تاریخ دوم ماه مارس 1975،  حزب رستاخیز اختراع شد و اعلیحضرت فرمودند،  «ما می‌خواهیم ایران را به دروازه‌های تمدن بزرگ ببریم،  هر کس نمی‌خواهد عضو حزب رستاخیر باشد،  آزاد است که برود!»   نتیجه این شد که خود اعلیحضرت از ایران رفتند،   و سازمان سیا دروازه‌های توحش بزرگ را به روی ما ملت گشود.    

علیرغم فروپاشی اتحادشوروی،   اینک پس از گذشت 46 سال از این نمایش مهوع،  سازمان سیا قصد «بازتولید» آن را کرده و همة لوطی و عنترهای‌اش که «عاشق این سینما» هستند،   «معتقداند» که ارباب در این برنامه موفق خواهد شد!  جای تعجب نیست،‌  همانطور که  نوچه‌ها همیشه «گنده‌لات» را قدرقدرت تصور می‌کنند،   کودکان نیز پدر را می‌ستایند.  حتی اگر زپرتی و مفلوک و درمانده باشد و مثل بعضی‌ها ضمن بمب‌گذاری در مشروب‌فروشی‌های عراق،  این عمل وحشیانه را به حساب افراط‌گرایان مسلمان بنویسد و همزمان جنازة  هیتلر را در آرژانتین کشف کند.    














...











Share