جادوی مستند!
...
جنجالی که پیرامون «اختلاس» به راه افتاد افلاس حکومت جمکران را جبران نکرد، از اینرو کارفرمایان شیخ صادق صبا در شبکة بیبیسی، با پخش «آن فیلم» به اصطلاح «مستند» که بیشتر به داستان علاالدین و چراغ جادو شباهت داشت، در واقع برای رهبر «قلعة حیوانات» و شرکایاش یک تکه استخوان دندانگیر و مناسب پرتاب کردند تا اینان بتوانند با تغذیه از آن به کشف «شبکة مخفی» مشغول شوند.
با پوزش از خوانندگان گرامی! مطلب مربوط به «مشاغلمختلف دیمیتری مدودف» که در وبلاگ «بیلی و لیبی» به آن اشاره کردیم، در سایت فارسی نووستی، مورخ 15 سپتامبر 2011 انتشار یافته. اما علیرغم تمامی اشتباهات ما گویا «صاحب زمان»، رئیس جمهور روسیه صدای ما را شنید و برای تأدیب رجب اردوغان «بیلی را برداشت»، آنهم با چه ظرافتی! به گزارش رادیوفردا، مورخ 18 سپتامبر 2011، هیئتی از سناتورهای روسیه وارد دمشق شد تا طرفین «دعوا» را به مذاکره تشویق کند. در نتیجه، «شورای ملی گذار» سوریه که قرار بود در «ترکیه» و تحت نظارت ارتش ناتو تشکیل جلسه دهد، نشست خود را در داخل مرزهای سوریه برگزار کرد و اینچنین بود که رهبر «قلعة حیوانات» و رجب اردوغان بیچاره شدند!
شاید تلویزیون «بیبیسی» فارسی، فیلم بسیار «مستند» و جنجالی خاله سوسکة مقام معظم را به همین مناسبت پخش کرده باشد! در این «فیلم»، از زبان چند ایرانینما و نانخورهای حکومت جمکران، از قماش مزروعی، اسدی، خلجی، میردامادی و آن یکی خواهرزادة «حاخعلی» به ما میگویند، «علیخامنهای در جوانی روشنفکر بود؛ پیپ میکشید؛ از فروغ فرخزاد متنفر بود؛ و با ادبیات کلاسیک آشنائی داشت و ... و خلاصه ساواک به او مشکوک شد، و او را به زندان و تبعید فرستادند!» قصة کدوقلقلهزن «بیبیسی» تا اینجا میتواند شامل حال همة ملایان خودفروختة جمکران شود. میدانیم که «شاه مستبد» و در واقع ساواک و شهربانی، در چارچوب سیاست توحشگستر ارباب، یعنی تبدیل آخوند به مخالفنما، این «جانوران وحشی» را در روایات و شایعات به زندان میانداخت و سخت شکنجه میکرد! و اما شگفت اینکه هیچیک از این جانوران وحشی در «زندان شاه» به «شهادت» مطلوب خود دست نیافت؛ همانجا چاق و چله و پروار شد تا «شاه» برود، و او «آزاد» شود و جوانان ایرانی را در راه «اسلام» طویلة مککارتی به مسلخ بفرستد. مسلماً ارادة خداوندی چنین بوده!
همان خداوندی که تفنگ و فشنگ را آفرید و پیامبران را برانگیخت تا «انسان آزاد» را به بندة حقیر و ذلیل و زورپرست تبدیل کنند. به همین دلیل است که به گزارش مهرنیوز، مورخ 28 شهریورماه سالجاری، وزارت آموزش و پرورش حکومت جمکران در مدارس «زنگ نماز» گذاشته تا حقارت و ذلت را از کودکی به ایرانیان بیاموزد؛ باشد که از این مفر دوام و بقای «قلعة حیوانات» و منافع یانکیها تأمین شود. و شاید به همین دلیل «رادیوفردا» باز هم به آخوند متوسل شده و از زبان نزدیکان «حاخ»، یعنی برادر «رحیم صفوی» به ما میگوید، «انتخابات خرداد 1388 باطل است.» بله، کسی که به «انتخابات» کذا نری...ه بود، همین رحیمصفوی ک...دریده بود که در لندن به مفتخوری و مفتگوئی و جفتکپرانی مشغول است و اینک، ناغافل «مخالف کودتا» هم از آب درآمده.
سایت «رادیوفردا» عکس بزرگی از برادر رحیم صفوی با یک تپه ریش و پشم چاپ کرده تا همه بدانند و آگاه باشند که آخوند رحیم صفوی که، همچون دیگر آخوندهای سیاستزده جمکران، موجودیتاش را مدیون کودتاست، با کودتا خیلی مخالف است و انتخابات سال 1388را شرعاً «باطل» کرده. دلیل هم روشن است؛ رحیمصفوی، همچون علیخامنهای و ممدیونسکو میخواست کودتای میرحسین پیروز شود، نه ضدکودتای مهرورزی! اگر برنامة هیزاکسلنسی با موفقیت روبرو میشد، آخوند صفوی «حقانیات» انتخابات را در همین سایت «رادیوفردا» تأئید میفرمودند و به این ترتیب کارفرمایان این «رادیو» نیز بر مشروعیات حکومت جمکران مهر تأئید میگذاردند و ... و راه آن «وحشی بیابانی» همچنان ادامه مییافت. ولی کودتاچیهای سبز، فراموش کرده بودند که برای هر کودتا، همواره یک «ضدکودتا» نیز پیشبینی میشود؛ و این یک اصل کلی است به قدمت تاریخ استعمار! قصد مقایسه نداریم ولی در روسیه نیز شاهد بودیم که کودتای تاواریش گورباچف با ضدکودتای یلتسین ابتر شد! اما در روسیه هیچکس از کودتای «باطل» سخن به میان نمیآورد، چرا که کودتای «حق» هرگز وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت. فقط در قاموس آتلانتیستهاست که «کودتای حق» معنا و مفهوم مییابد؛ کودتائی که سگهای هارشان آن را «بیداری اسلامی» میخوانند.
«بیداری اسلامی»، هر روز صدها جوان و نوجوان مناطق بیداریزده را آواره میکند، و آنها که خیلی خوش شانس باشند صحیح و سالم به قریة «لامپهدوزا» در ایتالیا میرسند! اما در «قلعة حیوانات» برای گرامیداشت چنین فاجعة انسانیای «سمینار بینالمللی» بر پا کردهاند و نخستین سخنران آن نیز خود حاخعلی، «رهبر قلعه» بود. همانکه «بیبیسی» برایاش مستند کدوقلقلهزن ساخت و پرداخت تا با حقنه کردن چندین دروغ شاخدار به مخاطب، نقش استعمار را در وقایع کشور ایران به پشت صحنه بکشاند.
بله، آنچه در مستند کذا جلب توجه میکند این است که یک کشور کلیدی منطقه تبدیل میشود به «چاردیواری اختیاری» چند آخوند و پاسدار و این «جماعت» بدون هر گونه دخالت قدرتهای جهانی، هر کاری که بخواهند انجام میدهند. به عنوان نمونه، بر اساس کدوقلقلهزن بیبیسی، علی خامنهای در سال 1363، وزارت اطلاعات تأسیس میکند!
در «چاردیواری» اختراعی بیبیسی نه اقتصاد وجود دارد، نه سیاست، نه فرهنگ و نه جامعه؛ آخوند است و پاسدار و شعار احمقانة «نبرد با آمریکا»، آنهم با تفنگ و تجهیزات آمریکائی! همان آمریکائی که حکومت اسلامی را در ایران به قدرت رسانده و 32 سال است با چنگ و دندان از این مجموعة «شترگاوپلنگ» پشتیبانی میکند و آن را به ترکیه نیز گسترش داده. افتتاح دفتر طالبان در قطر، رفع تحریم از قبیلة «ئوفر» و هلمنمبارزطلبیهای رجب اردوغان، «مشتی است نمونة خروار!» بررسی کدو قلقله زن «مستند» بیبیسی را در همینجا به پایان میبریم و یادآور میشویم که در این مستند از یکسو، هیچ اشارهای به نقش «لاریجانیها» در حکومت توحش نشده، و از سوی دیگر پسر خامنهای را «طرفدار» احمدینژاد معرفی کردهاند تا در صورت امکان، «خط امام» و حاکمیت آخوند در ایران از طریق «مجتبی» تداوم یابد. حضورشان بگوئیم، با توجه به آنچه در لیبی و سوریه میگذرد، و با در نظر گرفتن تغییر اجباری سیاست اقتصادی در اتحادیة اروپا و همچنین «پاسخ» وزیر امور خارجة مصر به جنجال اردوغان، بیبیسی و کارفرمایاناش سخت کور خواندهاند!
وزیر امور خارجة مصر، طی یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با رجب اردوغان اعلام داشت، «مصر صلح با اسرائیل را به زیر سئوال نخواهد برد.» به زبان سادهتر، دولت مصر آب پاکی را روی دست نخستوزیر ترکیه ریخت تا ایشان بدانند برای اسلامگرایان و اربابانشان در لندن و واشنگتن، «هوا خیلی پس است.» البته «پسی هوا» ابتدا برای فرانسه در لیبی آشکار شد.
به گزارش فرانسپرس، مورخ 19 سپتامبر 2011، طرفداران قذافی، 17 مزدور مسلح، از جمله چند افسر فرانسوی و یک تبعة انگلستان را که برای «شورای ملی گذار» میجنگیدند دستگیر کردهاند. این خبر در سایتهای «نووستی» نیز انتشار یافته. همزمان اعلام شد که بانک فرانسوی «ب. ئن. پ»، به فعالیت خود در روسیه پایان داده و «جبهة متحد سکولار» در سوریه از جامعة جهانی برای پایان دادن به خشونتها کمک خواسته! با توجه به اظهارات «دشک» در باب ماجرای «سوفیتل»، اگر این خبرهای به ظاهر نامربوط را در کنار یکدیگر بگذاریم به دلائل واقعی جنجال رجب اردوغان نیز پی میبریم.
«دومینیک شتروس ـ کان»، رئیس مستعفی صندوق بینالمللی پول که قرار بود به عنوان رئیس جمهور «سوسیالیست» فرانسه انتخاب شود و پیش از ورود به کاخ الیزه تمام بدهیهای یونان را ببخشد، در تاریخ 18 سپتامبر سالجاری، ضمن تأئید رابطة جنسی با کارگر سوفیتل میفرمایند، اینکار از نظر اخلاقی اشتباه بود، ولی «هیچ خشونتی در میان نبوده!» به عبارت دیگر «نفیسا دیالو»، کارگر سوفیتل با مشاهدة هیکل نیم برهنة ایشان اختیار از کف داده و از آنجا که «دشک» نیز همچون عین اول شیعیان، یار بیوه زنان و مستضعفان بوده، آرزوی نفیسا را برآورده کرده. میبینیم که کارگر سوفیتل به رئیس سابق صندوق بینالمللی پول یک چیزی هم بدهکار شده!
البته «شتروس ـ کان»، در وقاحت و بیشرمی به گرد پای «سایروس ونس جونیور» نمیرسد! چرا که ایشان یک «متجاوز» را آزاد هم کردهاند. اگر «شتروس ـ کان» متجاوز نبود، میتوانست از دادستان نیویورک شاکی شود؛ ولی دیدیم که چنین نکرد! اما آنها که با چم و خم دستگاه قضائی در آمریکا آشنا هستند نیک میدانند که وکلای متجاوز رشوة کلانی به دادستان پرداخت کردهاند تا ایشان خود را به خریت بزنند؛ ولی جهانیان ابله نیستند.
اگر کارگر سوفیتل در محل به «شتروس ـ کان» اعتراض میکرد، نه تنها نتیجهای نمیگرفت که اخراج هم میشد، چرا که هیچ شاهدی نداشت. در نتیجه مسئولان «سوفیتل» میبایست بین کارگر و یک مشتری «بلندپایه» انتخاب میکردند. کارگر هتل فراوان است، ولی رئیس صندوق بینالمللی پول فقط «یکی» است! برای دادستان نیویورک نیز «اصل» همین بود و به همین دلیل «تجاوز» را نادیده گرفت تا متجاوز بتواند در تلویزیون فرانسه، ضمن گلایه از خشونت دستگاه قضائی، قربانی تجاوز را نیز به دروغگوئی متهم کند.
اما اصل مطلب این است که با آگاهی از روند رایج در «سوفیتل»، ابتدا رئیس صندوق بینالمللی پول را با دستبند از هواپیمای ارفرانس بیرون کشیدند، بعد حضرت «سایروس ونس جونیور» یعنی «سوج» را در جریان امر قرار دادند؛ و اینگونه بود که دستگیری «دشک» گردنگیر حضرت «سوج» شد! در واقع، یک جناح از حاکمیت ایالات متحد با ورود «دشک» به کاخ الیزه و تداوم سیاست اسلام نوازی و اسرائیلپرستی مخالف بوده، در غیراینصورت چنین جنجالی به راه نمیافتاد و کار به خفقان رجب اردوغان در مورد سوریه نیز نمیکشید.
هیاهوی دولت ترکیه و شیخکهای منطقه بر علیه دولت سوریه، همچون جنجال اربابانشان در هراس اینان از «گذار قانونی به دمکراسی» در یک کشور مسلماننشین ریشه دارد. پیشتر هم گفتیم استعمار، بنابرتعریف قانونشکن و برانداز است. همچنانکه طی سدة اخیر در کشورمان شاهد بوده و هستیم، قانونشکنان و براندازان همواره مورد پشتیبانی استعمار قرار گرفتهاند؛ بهترین نمونهاش همین میرحسین موسوی و شیخ کروبی! بیش از دو سال است که شیپورهای غرب میکوشند این دو جنایتکار را نیز همچون آن «وحشی بیابانی» در جایگاه رهبری ملت ایران قرار دهند و با افزایش دامنة توحش و سرکوب در کشورمان، منافعشان را تداوم بخشند. از عراق، افغانستان، مصر، تونس و لیبی نمیگوئیم که «عیان است، و چه حاجت به بیان!» ولی بد نیست کمی از «ساحل عاج» بگوئیم، که «جنبش سبزش» با کمک ارتش بیگانه در انتخابات پیروز شد و طرفداران میرحسیناش توانستند «رایش» خود را بیابند و همة مشکلات کشور را حل کنند.
اگر بوقهای طویلة مککارتی در مورد ساحل عاج خفقان اختیار کردهاند؛ دلیل موجه دارد. تصفیههای خونین، سرکوب عمومی و به ویژه تهاجم نظامی کشورهای همسایه به ساحل عاج بخوبی پیش میرود و جای هیچگونه نگرانی نیست! پس ما هم باز میگردیم به آشوبهای مسلحانه در سوریه که خواب از چشم اتحادیة بشر دوست اروپا ربوده، و روزی نیست که کاترین اشتون، چند سطل اشک تمساح برای «مردم» سوریه نریزد؛ همین روزهاست که اروپا را سیل اشک تمساح با خود ببرد! پس تا «سیل» به راه نیفتاده نگاهی داشته باشیم به گزارش «رادیوفردا» از مسائل سوریه که تحت عنوان مبهم و موذیانة «جنبش اعتراضی در جهان عرب» انتشار یافته!
نخست باید بگوئیم که امروز «جهان عرب» بجای ملتها نشسته! اگر فراموش نکرده باشیم، در روزهای خوش کودتای 22 بهمن نیز «جهان اسلام» بجای ملت ایران نشسته بود؛ دوران نورانی امام روشن ضمیرشان را میگوئیم ها. «حضرات»، این سگهار را در جایگاه رهبری «انقلاب اسلامی» قرار داده، قلادهاش را هم باز کرده بودند تا کشتار و سرکوب ملت ایران و تاراج ثروتهای ملی را تحت عناوین ابلهفریبی از قماش، «مبارزه با سلطه» و «دفاع از مستضعفین» توجیه کند. امروز که عبارت انسانستیز «جهان اسلام» دیگر فرسوده شده، شیپورهای عموسام به «جهان عرب» دخیل بستهاند.
یکی از فواید عبارت احمقانة «جهان عرب» این است که فردیات انسانها را نفی میکند و اولویت را به «جمع اعراب» میدهد. همانطور که واژة مبهم «معترض» نیز حق انتخاب آزاد را از انسان سلب میکند. خلاصه بر اساس این تبلیغات، «عربیات» و «اعتراض» همچون «اسلام»، ابتدا در چارچوب منافع غرب «تعریف» میشود، بعد هم تک تک اعراب و مسلمانزادگان موظف خواهند بود خود را در این چارچوب مبهم قرار دهند؛ چرا که در غیراینصورت عربیات و مسلمان بودنشان خدشهدار میشود، یعنی از سوی سازمان سیا به زیر سئوال میرود!
جهت ممانعت از این امر، نه تنها میباید مشتی جانور وحشی را بر اینان حاکم کنند، که در کوچه و خیابان نیز چماقدار و چاقوکش را به کار خواهند گمارد تا «جهان عرب» به «راه راست» هدایت شود! برنامهای که دهههاست با موفقیت تمام در کشورمان به مورد اجرا گذاشته شده و نتیجة این «برنامه» چیزی نیست جز حاکمیت توحش آخوند بر سرنوشت ایرانی. و اما در مورد واژة گنگ و مبهم «معترضان»، آنهم در سوریه، موضوع بسیار پیچیدهتر از اینهاست.
چارچوب مطالبات «معترضان» کذا را «غرب» تعیین میکند. از اینرو، رسانههای غرب بر طبل «باید برود» کوفته و میکوبند. «شاه» باید برود؛ «صدام» باید برود؛ «مبارک» باید برود؛ قذافی باید برود؛ و ... و اکنون «اسد» هم باید برود، چرا؟ چون در غیراینصورت امکان کودتا و براندازی وجود ندارد. به همین دلیل است که دولت رجب اردوغان و اتحادیة اروپا یکشبه مدافع تل موهوم «معترضان» در سوریه شدهاند؛ البته مطالبات معترضان مذکور به «اسد باید برود» محدود میشود. همانطور که ایرانینمایان و رهبر «روشن ضمیرشان» عربدة «شاه باید برود» سر داده بودند و ... و شاه رفت و ارتش در کنار «مردم» قرار گرفت تا ارتباط رهبران «انقلاب» با دربار فاش نشود.
اما در لیبی چنین نشد! امروز همه میدانند که «معترضان» لیبی و اعضای «شورای ملی گذار» همچون قذافی و ارتش استعماری لیبی سر در آخور غرب دارند. پس از مسافرت دیوید کامرون و سرکوزی به لیبی، و به ویژه پس از سخنرانی سرکوزی در باب «لیبی متحد» همه دریافتند که «بعضیها» رویای تجزیة لیبی راهم در سر داشتند و ناکام ماندند!
پس از محرز شدن شکست برنامة حضرات در لیبی بود که شیون علیخامنهای و دیگر مقامات «قلعة حیوانات» به آسمان برخاست، و رجب اردوغان نیز در حالیکه به سوریه پارس میکرد و برای اسرائیل خطونشان رسانهای میکشید، اشکریزان به لیبی رفت. و اما همینکه بعضیها دریافتند تهاجم نظامی به سوریه منتفی است، یانکیها و نوکرانشان در جمکران برای رفع و رجوع تصویر مخدوش دولت ترکیه از دو سو پای به میدان عوامفریبی گذاشتند.
از یک سو یانکیها برای وساطت میان اسرائیل و ترکیه اعلام آمادگی کردند، تا زمینة مناسب برای هارتوپورت «دوات اوغلو» فراهم آید. و از سوی دیگر صالحی، وزیر امور خارجة جمکران نیز از دولت پوشالی ترکیه در مورد «نصب سپر دفاعی» توضیح خواست تا همه بدانند، این دولت ترکیه است که در مورد نصب سپر کذا تصمیم میگیرد، نه واشنگتن! بله این است مصداق «ابلهی گفت و خری باور کرد!» آنکه در مورد نصب سپر دفاعی تصمیم میگیرد، در آمریکا نشسته؛ حتی اروپا هم در اینمورد اختیاری ندارد.
اظهارات «دیمیتری روگزین»، نمایندة دایم روسیه در ناتو را که فراموش نکردهایم! روسیه در مورد نصب این سپر در خاک اروپا، از آمریکا تضمین امنیتی میخواست. و اگر اروپا با اینهمه اهنوتلپ در این عرصه طرف صحبت قرار نمیگیرد، به طریق اولی، ترکیه اصلاً هیچکاره است. اما از آنجا که شیپورهای استعمار، ترکیه را همچون دیگر دستنشاندگانشان «مستقل» میخواهند، وزیر امورخارجة جمکران نیز میباید بر همین توهم صحه بگذارد، و همزمان «استقلال» قوة قضائیة جمکران را نیز به مخاطب بفروشد. نیازی به توضیح نیست که بگوئیم بهترین محل فروش ابهام و توهم، پس از بیبیسی، همین رادیوفردا است که بدون کوچکترین چشمداشتی، سخاوتمندانه کالاهای تولیدی سازمان سیا را به رایگان در اختیار شوتوپرتها قرار میدهد!
رادیوفردا، مورخ 26 شهریورماه سالجاری، در مطلبی تحت عنوان مضحک، «صالحی: ترکیه باید برای استقرار سامانه راداری ناتو توجیه لازم را داشته باشد» مینویسد، وزیر امور خارجة ایران ـ و نه حکومت اسلامی ـ فرمودهاند:
«[...] استقرار سامانه راداری ناتو را ضروری نمیبینیم [...] دوستان ما در ترکیه باید برای این موضوع توجیه لازم را داشته باشند[...]»
میبینیم که «دوستان» آقای صالحی در جایگاهی قرار گرفتهاند که میتوانند برای استقرار سپر دفاعی در ترکیه، این کشور را به «چاردیواری اختیاری» مشتی آخوند فکلکراواتی تبدیل کنند! در فیلم «مستند» و ابلهفریب بیبیسی نیز دیدیم که محفل کودتای 22 بهمن چگونه از «استقلال کامل» برخوردار شده بود. «مستند کذا» تلویحاً چنین القا میکند که علی خامنهای، همچون علاالدین به «چراغ جادو» دست یافته! خامنهای دوبار به پشت جبهه میرود، گویا همانجا «نمازی» هم به کمرش میزند؛ و از قضای روزگار همین کافی است که از نفوذ فراگیر در سپاه و ارتش برخوردار شود! سپس خامنهای دستی به چراغ جادو میکشد و همة رسانهها را هم تحت کنترل خود در میآورد. بعد خامنهای با بنیصدر مخالف است، در نتیجه دیو چراغ جادو به کمکاش میآید و کاری میکند که «مجلس» جمکران بنیصدر را عزل کند و ... و سرانجام همین چراغ جادوست که بهشتی و باهنر و بقیة «مزاحمان» را از سر راه خمینی و حاخعلی برمیدارد و خامنهای را بجای خمینی مینشاند.
بله، «چراغ جادو» را دستکم نگیریم؛ خیلی معجزات دارد! فقط به صاحبان چراغ کذا بگوئیم خروج «زیمنس» از صنایع هستهای، ترور «برهانالدین ربانی» در قلب کابل، و به ویژه انفجار چاههای نفتی عراق در مرزهای کویت را هم نباید «دستکم» گرفت!
...
<< بازگشت