سه‌شنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۹۰


ریش و تشویش!
...

از ادب و نزاکت دیوید کامرون،  نخست وزیر بریتانیا،  از شگفتی‌های «سقوط قذافی» و از آکروباسی دادستان «منتخب» نیویورک،  یعنی سایروس ونس جونیور که همان «سوج» خودمان باشد،  هر چه بگوئیم کم گفته‌ایم.   حضرت سوج با صدور بیانیه‌ای اعلام داشتند،  «نفیسا دیالو مورد تجاوز قرار گرفته،  ولی ما از محاکمة ‌متجاوز صرفنظر می‌کنیم!»   اظهارات علوی «سوج» که در همة رسانه‌های غرب،  از جمله در سایت فیگارو،  مورخ 23 اوت 2011 انتشار یافت جان تازه‌ای در کالبد حزب سوسیالیست فرانسه دمید.    به نظر می‌رسد سال 2012،   نیکولا سرکوزی در انتخابات پیروز نشود!  خلاصه دولت انگلستان می‌تواند برنامه‌اش را با کمی «تغییر» در فرانسه به اجرا بگذارد.   به این ترتیب که سوسیالیست‌ها بدون «دشک» وارد کاخ الیزه شوند.   در ایران و سوریه نیز دیوید کامرون کمی نرمش به خرج داد؛  قرار شد حکومت «مستقل» جمکران به تجهیز آشوب‌طلبان سوریه پایان دهد و دکان کفن‌فروشی‌اش را نیز در این کشور تعطیل کند.   این بود دلیل تعویض سفیر قلعة‌ حیوانات در سوریه،  و بیانات شیوای علاالدین بروجردی در مخالفت با «شورشیان مسلح» اینکشور. خلاصه به مصداق «دود از کنده پا می‌شه»،   دیوید کامرون،  علیرغم تضعیف موقعیت جهانی بریتانیا،  هنوز می‌تواند در اروپا و در دیگر مناطق تحت نفوذ لندن سیاست‌گزاری‌هائی صورت دهد.    

کاش «مستر» کامرون،   نخست وزیر کشور ما بودند!  کامرون هم مودب و خوش‌پوش است،  هم مرتب و موقع شناس.   به محض اینکه خبر سقوط حکومت لیبی منتشر شد،   دیوید کامرون برای بار دوم تعطیلات خود را نیمه‌کاره گذاشته،  جهت تشکیل یک نشست ویژه با وزرای‌اش به لندن بازگشت.   دیوید کامرون پس از نشست کذا اعلام داشت از اینکه در «انقلاب لیبی» نقش داشته‌ایم احساس غرور می‌کنیم!  البته ایشان نفرمودند،  «هر چند نقش‌مان بر آب شد!»   اظهارات دیوید کامرون که با کد 30530310،  در سایت حنازرچوبه،   مورخ 31 مردادماه سالجاری انتشار یافت ما را با چارچوب «انقلاب» در قرن بیستم،   به ویژه در کشورهای جهان سوم بیشتر آشنا می‌کند!   چارچوبی که کودتای بلشویک‌ها نیز خارج از آن قرار نمی‌گیرد.   کودتا،   بدون حمایت بیگانه نمی‌تواند سازمان یابد.   البته کودتا در روسیه،  با کودتا در یک کشور استعمارزده نظیر ایران نمی‌تواند یک‌سان تلقی شود،  چرا که شرایط واقعی،  یعنی جامعه،  زمینة تاریخی و شرایط حاکم بر این کشورها متفاوت است.  از مطلب دور نشویم،   که شگفتی‌های سقوط لیبی را از دست خواهیم داد.   این سقوط،  آن سقوطی نبود که ارتش ناتو می‌طلبید! 

به عنوان نمونه،   «حسنی مبارک»،  هرگز معمر قذافی را نکوهش نکرد،  حال آنکه موضع ایشان در مورد سوریه متفاوت بود.   همچنین رسانه‌های غرب با خبررسانی‌های کشکی‌شان،  مواضع واقعی آمریکا و متحدان‌اش را مبهم جلوه می‌دادند تا این «باور» را تقویت کنند که «روسیه» از قذافی پشتیبانی می‌کند.   حال آنکه رخدادها دقیقاً خلاف این امر را به اثبات رساند!  یک‌روز پس از آنکه قطعنامة  شورای امنیت در مورد لیبی به امضای دیمیتری مدودف رسید،  کاخ سفید تحریم‌های اقتصادی علیه روسیه را تمدید کرد!  

به گزارش سایت فارسی نووستی،  مورخ 22 مردادماه 1390،  باراک اوباما،  مهلت قانون «آی. ئی. ئی. پی. ای» را یک‌سال دیگر تمدید نمود.   این قانون به رئیس‌جمهور اختیار می‌دهد کشورهائی را که برای ایالات متحد «تهدید» شمرده می‌شوند تحریم کند.  این تحریم‌های پرسود که به یانکی‌ها امکان می‌دهد بازارسیاه،  یعنی اقتصاد زیرزمینی را گسترش دهند،  از سال 1979 بر ملت ایران اعمال می‌شود و به قول رهبر انقلاب‌شان و همچنین به ادعای «فارین پالیسی» زمینة‌ «پیشرفت» فراوان در ایران فراهم آورده!   جالب اینکه شکرخوری‌های ورق‌پارة «فارین‌پالیسی» را کیهان جمکران به عنوان «مستندات» تاریخی و توجیهات «الهی» حکومت اسلامی به مخاطب حقنه کرده،   و به همة مخالفان تحریم اقتصادی انگ «غرب زده»،  «آمریکائی» و «دشمن نظام» می‌زند؛   حال آنکه آمریکا هیچ دشمنی‌ای با حکومت «قلعة‌ حیوانات» نداشته و ندارد.   در واقع پاسدار شریعتمداری با انتشار مطالب بی‌پایة فارین‌پالیسی برای ارباب‌اش دم‌جنبانی می‌کند،   و چرا راه دور برویم؟

همین کیهان با توسل به اظهارات ابله‌پسند رامین جهانبگلو در سایت رادیوفردا،  به بازار گرمی برای ایشان پرداخته و آنحضرت را مخالف نظام و طرفدار دمکراسی معرفی می‌کند!   حال آنکه پسرخالة پروفسور نصر دقیقاً در هم‌سوئی با ممدیونسکو و دیگر فعلة فاشیسم اسلامی به تحریف مدرنیته پرداخته،   تا با تهی‌کردن آن از انسان‌محوری،  یک مدرنیتة «نیست‌درجهان»،   یعنی مدرنیتة‌ «دینی» و «بومی» به ما ملت بفروشد.   همانطور که آش‌فروش‌ها نیز حقوق انسانی زن ایرانی را با توحش و بردگی،  یعنی «حضور زن» در جامعه طاق زده‌اند،  و به همین دلیل نیز از دست لچک‌نوازان ایران‌ستیز در بلاد فرنگ جوایز فراوان دریافت داشتند.   شاهد بودیم که حضرت گورباچف نیز سخت مورد توجه یانکی‌ها و متحدان‌شان در اروپا قرار گرفتند!

این است «وجه مشترک» سیمین و میکائیل که هر دو از «اخته شدن» گلایه‌ها دارند؛   اولی بر اخته شدن زبان فارسی اشک حسرت می‌ریزد،   و دومی بر اخته شدن دمکراسی.   حال آنکه اولی غزل حافظ را به لجن کشیده و آن را به ابزار مداحی از پاسدارجماعت تبدیل کرده،   و دومی هم یک کودتاچی ناکام بیش نیست!  سایت نووستی،  مورخ 29 مردادماه مصاحبة «کریس بویان»،   مدیر سرویس بین‌المللی ریانووستی را در مورد رویدادهای اوت 1991 منتشر کرده.   این مصاحبه در ویراست فارسی‌اش با آنچه در سایت فرانسه زبان نووستی آمده «کمی» تفاوت دارد!   در ویراست فارسی چنین آمده:      

«[...] من همچنین نشست خبری [...] پس از بازگشت گارباچف را بخاطر دارم [...] در کنار وی ایستاده بودم و سخنان‌ وی را [...] ضبط می‌کردم [...] به گارباچف نگاه کرده و فکر می‌کردم [...] برای سال‌های طولانی چهره مهمی در تاریخ جهان باقی خواهد ماند [...]»

اگر همین مصاحبه را در ویراست فرانسه‌اش با هم بخوانیم ممکن است فکر کنیم شوخی در کار است:

«[...] نشست خبری [...] پس از بازگشت گورباچف را به یاد دارم [...] در کنار وی ایستاده بودم و سخنان‌اش را [...] ضبط می‌کردم [...] او را از پشت می‌دیدم و فکر می‌کردم [...] چهره مهمی در تاریخ جهان باقی خواهد ماند [...]»

بله،   ما هم با ویراست فرانسة مطلب موافق‌ایم؛   گورباچف حتماً «از پشت» چهرة مهمی در تاریخ جهان باقی خواهد ماند.   ایشان مایل بودند اتحاد جماهیر شوروی را به هر ترتیب حفظ کنند،  خوشبختانه موفق نشدند!   به همین دلیل است که از سال 2000 کشور روسیه تهدیدی برای ایالات متحد به شمار می‌رود و می‌باید روابط تجاری با چنین کشور خطرناکی تحت نظارت کاخ‌سفید «محدود» شود.   به گزارش نووستی،   جهت پیشگیری از «صدور اورانیوم با غنای بالا» روسیه شامل این تحریم‌ها شده.   به حق حرف‌های نشنیده!

چرا یانکی‌ها،   چین و اسرائیل و نوکرانشان را در پاکستان تحریم نمی‌کنند‌؟   بین خودمان بماند،  از نظر ما گاوچران‌ها می‌باید اول خودشان را تحریم ‌کنند،  چرا که بزرگ‌ترین تهدید برای جامعة جهانی خودشان هستند.   یانکی‌ها با اعمال این تحریم‌ها از یکسو تجارت کشورهای رقیب را به سکون کشانده زمینه‌ساز گسترش اقتصاد زیرزمینی می‌شوند،   و از سوی دیگر بازار سیاه را گسترش می‌دهند،   چرا؟  چون در بازار سیاه هیچ قانون و مقرراتی حاکم نیست.   به همین دلیل الهی و جادوئی است که سازمان سیا به جنایتکارانی نظیر نگروپونته نیاز دارد.

وظیفة اینان ترور و تخریب جهت فروپاشاندن «تولید» در کشورها و تبدیل‌شان به «بازار» است. بازار فروش سلاح،  موادمخدر و برده،‌  دقیقاً نظیر عربستان.   روند تبدیل کشور به «بازار» نه تنها بر ایران،  عراق،   افغانستان و پاکستان که بر  بسیاری از کشورها در اروپا و آفریقا و آمریکای لاتین حاکم شده.   یانکی‌ها برای این شرایط لذیذ و مفرح که به ادعای علی‌خامنه‌ای و «فارین‌پالیسی» به «پیشرفت» ملت‌ها منجر می‌شود،  چه جانفشانی‌ها که نکرده‌اند.  افسوس که روسیه نتوانسته با استفاده از این «فرصت طلائی» پیشرفت کند.   دلیل هم اینکه حکومت روسیه اسلامی نیست:                

«[...]  ایران،  از سال 1979،  [میانمار و سودان،  از سال 1997]،  روسیه،  از سال 2000، جهت جلوگیری از صادرات اورانیوم با غنای بالا،  زیمبابوه،  از سال 2003،  سوریه،  از سال 2004،  بلاروس، از سال 2006 به خاطر تخریب مجامع دموکراسی،  کره شمالی،  از سال 2008،  و لیبی،  از سال 2011 در فهرست کشورهائی [قرار گرفته‌اند] که روابط تجاری با [آن‌ها] توسط این قانون محدود می‌شود[...]»

بد نیست بدانیم گاوچران‌ها «کوبا» را نیز در فهرست کشورهای «تروریست» قرار داده‌اند، ‌ حال آنکه تروریسم جهانی تحت نظارت سازمان سیا فعالیت می‌کند؛   در عراق،  افغانستان و به ویژه در پاکستان.   افسوس و صد افسوس که رهبران این عملیات خداپسندانه یکی پس از دیگری ناپدید می‌شوند.   همین مستر «جاستین وارنر» که اخیراً «ناپدید» شدند،   چقدر برای «توسعه» در مناطق قبایلی پاکستان عرق شرافت ریختند،   نتیجه چه شد؟   «دشمنان» پیشرفت و توسعة  پاکستان آنحضرت را با آن  وضعیت مفتضح ربودند!   یانکی‌ها هم عصبانی شده دولت مستقل پاکستان را فرمودند،   ما دیگه پول نداریم،  پول توجیبی‌‌ات را مثل همیشه از شیوخ عربستان و امارات بگیر!  و اینجا بود که حنازرچوبه،   از کاشفان «آب ولرم»، ‌ ضمن سرشماری «گدایان» در عربستان،  یک‌بار دیگر توحش اسلام را به اثبات رساند.

به گزارش بوق «قلعة حیوانات»، ‌ در عربستان «تکدی‌گری» فراوان شده!  واژة عربی«تکدی»‌ به اضافة پسوند فارسی «گری»،  حتماً در زبان الکن «فرهیختگان» قلعة حیوانات معنای گدائی باید بدهد!   و این «گدائی» به ادعای حنازرچوبه،   مورخ 30 مردادماه سالجاری،   «کسب وکار پر درآمدی» نیز هست.   اتفاقاً حنازرچوبه درست می‌گوید،  در «اقتصاد» قلعة‌ حیوانات گدائی کسب و کار به شمار می‌آید؛  مگر «کار» آخوند جماعت چیست؟  دریافت پول در برابر زوزه و روضه برای رنج‌های فرضی علی و حسن و حسین و زینب و فاطمه!   اما حنازرچوبه هرگز آخوند را به نام واقعی‌اش نمی‌خواند،   در صورتیکه همین رسانة ابتذال‌گستر،   پدیدة  اجتماعی «فقر» را به سخره گرفته و می‌نویسد،  متکدیان به کمک‌های اجتماعی قانع نیستند و به دلیل حرص و طمع گدائی هم می‌کنند و «معنویت» ماه مبارک رمضان را خدشه‌دار می‌سازند!   

بله مرده‌شویان که ثروت‌های ما ملت را برای تأمین رضایت اربابان‌شان تاراج می‌کنند، «معنویت» ماه مبارک را اصلاً خراب نکرده‌اند،   چرا که این تاراج در پس پرده صورت می‌گیرد و «چادرسیا» به سر دارد:             

«[...] با حلول ماه مبارك رمضان،  [...] بر شمار متكديان [...] افزوده شده و [تکدی]  به يك كسب و كار پردرآمد تبديل مي‌شود كه با حال و هواي معنوي اين ماه تناسبي ندارد [...] به گفته يك شهروند سعودي [...] پديدة تكدي‌گري متكديان را از كمك‌هاي خيريه بي‌نياز مي‌كند [...] وآن‌ها به دليل حرص و آز بر انجام اين كار ناپسند اصرار مي‌ورزند[...]»

با پوزش از خوانندگان گرامی باید بگوئیم،  خاک بر سر آن «شهروند سعودی!»   حتماً  حنازرچوبه با انتشار این مزخرفات انتظار دارد که توحش حکومت‌های اسلامی نادیده گرفته شود.   انسانی که به دلیل چپاول استعمار و مزدوری شیخک‌های صحرای حجاز برای گذران زندگی‌اش به افلاس افتاده،  و از دیگران برای زنده ماندن کمک می‌طلبد،  «طماع» و «حریص» است،   ولی امثال علی‌خامنه‌ای به مال دنیا نظر ندارند،  چرا؟  چون سفارت کذا جیره و مواجب‌شان را از اموال ملت‌ها پرداخت می‌کند تا همه بدانند و آگاه باشند که اینان فقط به «معنویات» توجه دارند،   و هرگز «کار ناپسند» نکرده و نمی‌کنند.

کار بوزینه نبودست فن نجاری
دعوی یافه مکن،  یافه مگو،  ژاژ مخای 

می‌گویند در جمکران یک «شاعر» به رهبر قلعة‌ حیوانات اعتراض کرده و ایشان هم با مهر و محبت با «شاعر ناراضی» برخورد کرده‌اند.   بله،   چه نشسته‌اید که در این «قلعه» مراسم شعرخوانی هم بر پا می‌کنند!   از قرار معلوم علی‌خامنه‌ای همچون سلف دجال‌اش «اهل شعر» هم هست!   سایت فارسی زبان نووستی،  ‌مورخ27 مردادماه 1390،  به نقل از رسانة اینترنتی «روز» ما را با جزئیات مراسم شعرخوانی در حضور رهبر جمکران و ماجرای شاعر معترض آشنا کرده.   مات و مبهوت مانده‌ایم که کدام شاعری حاضر می‌شود با «رهبر» قلعة حیوانات گفتگو کند؟!  محمدحسین جعفریان!   از مداحانی که قرار شده برای حفظ نظام «پولادین» در جایگاه «معترض» بتمرگند:

«[...] محمدحسین جعفریان دوبار در میان سخنان رهبری، حرف‌های ایشان را قطع کرد[...]  جعفریان،  شاعر و مستندساز [...] دو دوره رایزن فرهنگی سفارت [حکومت اسلامی]  در افغانستان بوده و چند فیلم مستند درباره این کشور و نیز در تمجید از آیت‌الله خامنه‌ای ساخته [...]»

اوه!   جعفریان دوبار سخنان رهبری را قطع کرد!   بله،  همین رهبر بی‌سروپا که سه دهه است صدای ملت ایران را در گلو خفه کرده،  روابط‌اش با نوچه‌ها و مداحان «دوستانه» است؛  به هم نان قرض می‌دهند.  جعفریان از چماقداران و مداحان «قلعة‌ حیوانات» است که خودش را برای «رهبر» لوس کرده،   تا ایشان دستی به سر و گوش‌اش بکشند و «هنرش» را شکوفاتر کنند. 

چشم‌تان روز بد نبیند!   نمی‌دانم چه پیش آمد که پس از مطالعة گزارش مذکور به دوران نورانی امام روشن‌ضمیر بازگشتم.   بله ساعت 7 صبح یکشنبه 21 اوت،  با عربدة «مرگ ظالمان،  ظالمان» از خواب پریدم و هنوز که هنوز است حال و روزی ندارم.  کم خوابی به یک‌طرف،  کابوس مجاهدبازی و مجاهدپرستی در بهار عاظادی به طرف دیگر!   آنروزها که بازرگان نخست وزیر بود و «امت واحده» پیرامون نبوغ امام ضدامپریالیست‌شان به اجماع رسیده،   برای یانکی‌ها پشتک و وارو می‌زدند،   رادیوی «قلعة‌ حیوانات» سرودهای انقلابی پخش می‌کرد که مضمون همه‌شان بر دو قطب متضاد و مبهم «خیر و شر» تمرکز یافته و    خلاصه،   برای پروپاگاند بسیار مناسب بودند.   

در یکی از این سرودها «مجاهدین» که نماد روشنائی شده بودند،   قلب «تیرگی» را می‌دریدند و وطن را از ظلمت  نجات داده،  آن را غرق «نور» و «روشنائی» می‌فرمودند!    بعد هم عربده می‌زدند که «فریاد انقلاب خلق»  ناقوس مرگ «دشمنان» را به صدا در می‌آورد و «مرگ ظالمان سخت و بی‌امان» خواهد بود:

قلب تیرگی درید اختر مجاهدین
وقتی این وطن پر از ظلمت زمانه شد
فریاد انقلاب خلق ناقوس مرگ دشمنان
هر لحظه می‌دهد نوید از مرگی سخت و بی‌امان
مرگ ظالمان،  ظالمان،  ظالمان
سخت و بی‌امان،   بی‌امان،  بی‌امان!

می‌بینیم که به قول «ارسطو» خیلی پوئتیکه!   درست مثل خطبه‌های داش احمدخاتمی و شرکاء در علفزار دانشگاه سابق تهران می‌ماند.   بله،   آنروز وقتی با تپش قلب،  نفس تنگی،  و از همه مهم‌تر با حال تهوع از خواب پریدم،  «ترجیع بند» کذا در گوشم پیچیده بود و ... و یک لحظه پنداشتم در ایران هستم و در دورة صدارت شیخ مهدی!   چند لحظه‌ای به اضطراب گذشت تا  متوجه شدم هزاران کیلومتر از «قلعة حیوانات»،  یعنی از «بیت رهبری» فاصله دارم و از مجاهد و فدائی و فرقان و قرآن فعلاً خبری نیست.   ولی مگر آشفتگی و پریشانی دست‌بردار بود؟  

تمام صحنه‌های مهوع و نکبت‌بار انقلاب‌شان در ذهن‌ام جان گرفت.  سخنرانی‌های ابلهانة رهبرشان،   عربده‌جوئی‌‌های اراذل و اوباش همراه رهبرشان،   تزویر و حماقت و به ویژه بی‌شخصیتی و خودفروختگی نخست‌وزیرشان،  گزارش سایت اینترنتی «روز» را به یادم آورد و پریشانی‌ام دو چندان شد.  در عوض با شنیدن خبر تعویض سفیر مرده‌شویان در سوریه گل از گل‌ام شکفت و به عظمت و بزرگی «شات‌آپ» ارسالی از سوی روسیه پی بردم!   

به محض اینکه وزارت امور خارجة روسیه رسماً مخالفت خود را با براندازی در سوریه به اربابان حکومت جمکران اعلام داشت،   مرده شویان نیز سفیرشان را در این کشور تغییر دادند و بروجردی،  رئیس شورای امنیت ملی‌شان که در واقع مأمور تأمین امنیت منافع ارباب در لندن و واشنگتن است،   طی یک مصاحبة‌ مطبوعاتی هر آنچه دروغ در توبره‌اش ریخته بودند  تحویل خبرنگاران داده،   چنین وانمود کرد که حکومت مرده‌شویان طرفدار اصلاحات در سوریه است و از شورشیان مسلح هم حمایت نمی‌کند!   به عبارت دیگر،   پس از عقب‌نشینی دولت «مستقل» ترکیه،  نوبت به مرده‌شویان رسید که برای حفظ ظاهر،   دخالت‌ آشکارشان  در شورش‌های سوریه را با وقاحت فراوان «کتمان» کنند.

به گزارش بی‌بی‌سی،   مورخ 20 اوت 2011،  وزارت امورخارجة حکومت اسلامی سفیر جدیدی به سوریه اعزام داشته.  «بی‌بی‌سی» می‌گوید،   دلیل تغییر سفیر حکومت اسلامی در سوریه اعلام نشده!   ولی به قول معروف،   «چه حاجت به بیان است؟»  یک چرخش مختصر در لیبی،‌   لندن را در سوریه به عقب راند.  و اینگونه بود که وزارت امورخارجة حکومت «مستقل» اسلامی بساط ریش و پشم و نعلین‌پروری را در دمشق برچید.     

سفیر جمکران در سوریه،  «احمد موسوی» نام داشت و یک آخوند چرب و چیلی بود با دستار سیاه رنگ.    پیشتر نیز،   یعنی در دوران نورانی آن وحشی بیابانی،   آخوند محتشمی‌پور،   برادر عیال تاج‌زاده در سوریه به خرابکاری و تروریست‌پروری مشغول بود.   محتشمی‌پور پس از دریافت یک «هشدار»،  بالاجبار لاشه‌اش را به تهران آورد،   به گلة‌ «اصلاح‌طلبان» پیوست و هم‌صدا با بی‌بی‌سی،  از احداث «خط لولة صلح»  انتقاد کرد.   مسلماً فعالیت‌های «دیپلماتیک» شیخ احمد موسوی نیز در سوریه از این چارچوب مزدوری فراتر نرفته.   ولی به نظر می‌رسد سیاست اربابان حکومت جمکران در این کشور تغییر یافته،   و می‌باید دکان آخوندفروشی حداقل در ظاهر تعطیل شود.   گویا این تغییر سیاست،   کشور «پاکستان» را نیز شامل شده،   چرا که «قلعة‌ حیوانات» سفیر جدیدی به این کشور نیز اعزام کرده.   حال امورخارجة جمکران را رها می‌کنیم،   و باز می‌گردیم به شگفتی‌های سقوط لیبی که مورد استقبال رسانه‌های سوریه قرار گرفت و باعث شد دولت‌های فرانسه و انگلستان جلسة اضطراری تشکیل دهند!   

اگر اینان خواستار چنین شرایطی بودند،   منطقاً هیچ نیازی به تشکیل جلسة اضطراری نمی‌داشتند!   به عنوان نمونه،   زمانی که دولت خیابانی شیخ مهدی در ایران استقرار یافت نه در لندن،  و نه در پاریس چنین جلساتی تشکیل نشد؛   دلیل هم روشن بود.   اوضاع به کام اینان تغییر یافت!   حال آنکه برخلاف جاروجنجال شیپورهای «سیا»،  در لیبی به هیچ عنوان چنین نیست!

شرمی بدار از ریش خود،  از ریش پر تشویش خود
بسته دو چشم از عاقبت،   در هرز لب بگشاده‌ای   

ظاهراً «تقسیم غنائم» در لیبی می‌باید به صورت نوینی صورت پذیرد که به مذاق باراک اوباما خوش نیامده.   و این است دلیل تشکیل نشست‌های اضطراری در لندن و پاریس،   و پارس کردن نایب رئیس صنف کفن‌فروش در میدان بهارستان.   به گزارش حنازرچوبه،   مورخ 31 مردادماه سالجاری،  حجت‌الاسلام و المسلمین «حسین ابراهیمی»،  نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی،  که جهت پرهیز از اتلاف وقت،   ایشان را به اختصار «ح. ا. و» می‌خوانیم،  با اشاره به سقوط قذافی اعلام داشتند،   این امر قابل پیش‌بینی بود،   چرا که «مردم» دیکتاتور را سرنگون می‌کنند.  «حاو» در ادامة این پیشگوئی‌های الهی خواستار فعال شدن «دیپلماسی اسلامی» در لیبی شده.   البته پیش از بلبل‌زبانی‌های ایشان،  حنازرچوبه از سقوط قذافی استقبال کرده و نوشته بود،‌   شاید بتوانیم «امام موسی صدر» را پیدا کنیم!   اما بعد که وخامت اوضاع مشخص شد،   قلادة «حاو» را باز کردند تا یک شکم سیر «هرزبافی» کند:

«[...] كاملاً مشخص بود نيروهاي مستبد و ديكتاتور باقي نخواهند ماند [...] با توجه به سقوط دولت قذافي [...]‌ کشورهای مصر و تونس و سازمان كنفرانس اسلامي [...] بايد با ديپلماسي فعال وارد صحنه شوند تا سلطه‌گران نتوانند بر منطقه مسلط شوند[...]»

بله نگرانی «حاو»‌ دلیل موجه دارد!   تسلط بر لیبی،  یعنی تسلط بر کشورهای عرب و آفریقائی  و به ویژه اعمال سیاست در مصر و تونس!   به عبارت دیگر،  قدرت نظارت ارتش ناتو بر کشورهای عرب و آفریقائی کاهش یافته و همین امر باعث نگرانی جیره‌خواران این ارتش لچک‌نواز در جمکران شده.   به همین دلیل است که هم‌سوئی دیویدکامرون با «حاو» را اینچنین به صراحت شاهدیم.   کامرون طی نشست مطبوعاتی‌اش اعلام داشت،   ما به «خواست مردم» لیبی احترام می‌گذاریم،   «حاو» نیز خواهان مدیریت کشور توسط «مردم» شد:‌

«[...]‌ ابراهيمي [...] افزود:  اميدواريم مردم ليبي بتوانند اوضاع را مديريت كنند تا استعمارگران [...]‌ نتوانند بر كشورشان مسلط شوند[...]»‌

خلاصه ایشان خواهان برپائی طویله‌ای از نوع حکومت جمکران در لیبی شده‌اند،‌  چرا که «مدیریت مردم» بر کشور،  همان تبدیل کشور به طویله است.   سیاستی که استعمار با موفقیت تمام در ایران به مورد اجرا گذارده،   و نتایج درخشان آن نیز در برابر ماست.   اما این بازی مهوع را،   با توجه به چرخش سیاست روسیه،  و آنچه در سوریه و لیبی می‌گذرد،  دیگر نمی‌توان ادامه داد!   شرمی بدار از ریش خود... 
       














...











Share