شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۹۰



سردار در سانفرانسیسکو!
...

اگر از کودتای نرم در ترکیه و سیابازی‌های اوباما با کنگره بگذریم،   می‌رسیم به تحکیم دوبارة جایگاه محفل مرداک در حاکمیت بریتانیا که مهم‌ترین پیامدهای‌اش را در مصر و ایران شاهدیم.   محفل «مرداک» که از تفاله‌های دوران جنگ سرد است،   از شیفتگان اسلام و اسرائیل به شمار می‌رود.   منافع محفل کذا چنین ایجاب می‌کند که اسرائیل به عنوان کشور «قوم یهود» در انزوای کاذب قرار گیرد.  و برای تحقق چنین شرایطی لازم است تمام کشورهای مسلمان‌نشین منطقه به توحش حکومت اسلامی آراسته شده و همچون حکومت جمکران،   ضمن ایجاد روابط پنهان با اسرائیل،   روزی پنج نوبت خواهان نابودی این کشور شوند!   این است دلیل خیمه زدن اوباش اسلامگرا در میدان «تحریر» قاهره،  و استعفای ناگهانی سران ارتش ترکیه و استقرار «پلیس نظامی» در رأس ارتش اینکشور.

با توجه به عضویت  ترکیه در سازمان جنایتکار «ناتو»،  استعفای «ناگهانی» سران ارتش این کشور که با صلاحدید سرفرماندهی «ناتو» یعنی پنتاگون صورت گرفته،  هدفی جز باد انداختن در آستین اسلامگرایان دنبال نمی‌کند.  بد نیست بدانیم همزمان با حضور «دیمیتری روگزین» در ترکیه این «نمایش» به روی صحنه رفت.   به عبارت دیگر،   آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک جهت تبدیل «ترکیه» به طویلة اسلام به توافق رسیده‌اند،  از اینرو قدرقدرت ‌نمایاندن دولت مفلس اردوغان برای موفقیت طرح طویله‌سالاران الزامی است.    تعجبی ندارد که طبق معمول دهه‌های گذشته،   ملت ایران می‌باید تاوان توافق طویله‌سالاران دو سوی آتلانتیک را بپردازد.  

لازم است ارز حاصل از فروش نفت ایران به هند از طریق ترکیه به حکومت مفلس ملایان پرداخت شود.   روشن‌تر بگوئیم،  این ارز توسط ناتو ملاخور خواهد شد.   به این ترتیب که اعضای ناتو ارز حاصل از فروش نفت ایران به هند را به بانک‌های خود سرازیر کرده و در برابر آن هر چه «خنزر پنزر» و بنجل و زیبیل در دستگاه‌شان دارند به حکومت قدرقدرت جمکران صادر خواهند فرمود.   

خلاصه همانطور که استعمار بریتانیا با اختراع «کشور» پاکستان از ارتباط مستقیم ایران با هند ممانعت به عمل آورد،   اینک سازمان ناتو از ارتباط مستقیم اقتصادی میان ایران و هند نیز ممانعت می‌کند.   در چنین شرایطی است که بوق‌های ناتو جهت باد انداختن در آستین جیره‌خواران‌ سنتی‌شان،   به «ماساژ» حکومت جمکران با «روغن قاز» مشغول شده‌اند.   بهترین نمونه‌های این روغن‌مالی را در رسانه‌های اسرائیل‌پرست و اسلام‌نواز «شپیگل» و «گاردین» می‌توان مشاهده کرد.   نیازی به توضیح نیست که بگوئیم کیهان جمکران ترهات ایندو رسانه را بی‌کم‌وکاست و بدون «تفسیر» انتشار داده!   بهتر بگوئیم کیهان جمکران در تأئید ترهات ارباب «تفسیرکی» ضمیمه کرده.

«شپیگل» با اشاره به عملیات «خداپسندانة» نروژ،   برای مسلمانان اشک تمساح فراوان سرازیر کرده و می‌نویسد،   ابتدا این جنایات را به حساب مسلمانان گذاردند و زمانی که معلوم شد مسلمین در این ماجرا دخالت نداشته‌اند،   از آن‌ها حتی عذرخواهی هم نکردند و ... و خلاصه  کارفرمایان «شپیگل» از ظلمی که به مسلمانان روا داشته شده ابراز تأثر فرموده‌اند!  چرندیات شپیگل در کیهان،  مورخ ‌28 ژوئیه سالجاری،  تحت عنوان «هفته نامه اشپيگل اقدامات و تبليغات نژادپرستانه و ضداسلامي غرب عليه مسلمانان را عامل وقوع جنايت نروژ دانست» انتشار یافته.   

پیش از ادامة مطلب بهتر است برای رفع نگرانی خوانندگان گرامی این وبلاگ از «آزادی» احتمالی موسوی و کروبی از «زندان رژیم» و شرکت‌ اینان در انتخابات بگوئیم،   ایندو جنایتکار در زندان نیستند که کسی آزادشان کند.  اربابان حکومت اسلامی در راستای سیاست تبدیل زباله به قهرمان و مبارز،  می‌خواهند چنین القاء کنند که موسوی و کروبی زندانی سیاسی‌اند.   هدف از انتشار این دروغ‌های شاخدار کسب وجهه برای ایندو جیره‌خوار وفادار است!   در ایران،  با توجه به «باورهای» عام،  جهت تبدیل مزدور به مبارز کافی است از او تصویر «حسین مظلوم» ارائه دهند.   به این ترتیب شوت‌وپرت‌ها همة سوابق‌اش را فراموش می‌کنند.   البته در این روند سرنوشت‌ساز نقش ساواک بسیار چشمگیر است.   این تشکل ایران‌ستیز،  برای ستایش از زندانیان دروغین و یا هتاکی به آنان تمام فعله‌های‌اش را در داخل و خارج مرزها بسیج می‌کند.   به عنوان نمونه،   نگاهی داشته باشیم به مطلب پرمغز یکی از مخالف‌نمایان جیره‌خوار ساواک که پاسدار شریعتمداری مأموریت گرم کردن بازارش را برعهده گرفته.  

کیهان جمکران این فرد را «ضدانقلاب» و «طرفدار اسرائیل» معرفی می‌کند،   حال آنکه «پیام» مطالب وی تطهیر علی‌خامنه‌ای و میرحسین موسوی از جنایات حکومت است!   بله،   وقتی منقل تریاک به خرفتی و بلاهت و خودفروختگی افزوده شود،   نتیجه‌ای جز این نخواهد داد! باری «ضدانقلاب» کذا نوشته‌اند،  «موسوی و خامنه‌ای نه تنها از اعدام زندانیان در تابستان 1367 ‌خبر نداشتند که اصولاً با اعدام مخالف بوده‌اند!»   این گوسالة‌ ننه‌حسن چنین القاء می‌کند که پیش از سال 1367،  اعدام جمعی زندانیان وجود نداشته؛   حال آنکه پس از کودتای سال 1360،   شرایط به مراتب بدتر از تابستان 67 بود.   

پس از برکناری بنی‌صدر و فرار پرافتخار ایشان به اتفاق مسعود رجوی که همواره برای «شهادت» ابراز آمادگی می‌کرد،   شهربانی آیرون‌ساید و پاسداران کمیته‌ها با یونیفورم،   در کنار لباس شخصی‌ها به قلع‌وقمع جوانان مشغول شدند.   در مدارس،  در ادارات و حتی در خیابان افراد را دستگیر می‌کردند و طی 24 ساعت حکم اعدام‌شان را به مورد اجرا می‌گذاشتند.   در همان روزها بود که رسانة کیهان با افتخار نام این به اصطلاح «معدومین» را نیز منتشر می‌کرد.   8 نفر از همین «معدومین» را شخصاً می‌شناسم؛   یک دختربچة سیزده ساله به نام «مژگان. الف» به عنوان «محارب» و «ضدانقلاب» اعدام شد،  و برای مرجان،  خواهر کوچکترش حکم «زندان ابد» صادر کردند.   پدر و مادر «مژگان» فقط دو فرزند داشتند.  اگر اشتباه نکنم،   در آن‌ روزهای نورانی،  ملاممد خاتمی سرپرستی کیهان را بر عهده داشت و اکنون این پاسدار شریعتمداری است که بجای «کله‌پز» نشسته و تمام تلاش خود را برای حقنه کردن ملاممد به عنوان «مخالف» به کار می‌برد،  هر چند که نتیجه‌ای هم نگرفته.   شاید به همین دلیل باشد که اخیراً «اتحاد جمهوریخواهان» سند افتتاح یک دکان نوین را به نام «دکتر مهرداد مشایخی» صادر کرده.

ایشان هم «مهر» دارند،  هم «داد»،   و هم «مشایخ!»   به عبارت دیگر،   آنحضرت واجد تمام شرایط مقدسات «بومی» و «دینی» هستند،  اما با دمکراسی کاری ندارند،  پس جای نگرانی نیست!   ولی حضور هیزاکسلنسی،   ‌رهبر معنوی جنبش سبز که به دلائلی به افغانستان پرتاب شده‌اند بگوئیم،   اگر هزاران دکان دیگر هم برای این جنبش منفور افتتاح کنید نمی‌توانید در خارج از مرزها «اجماع» به وجود آورید و آن را همچون سال 1357،   به درون مرزهای ایران صادر کنید.   دکان اسلام‌گرائی و «نفی» می‌باید تعطیل شود.   هر فرد و گروهی که ادعای مخالفت با حکومت اسلامی را دارد،   می‌باید نوع حکومت مطلوب خود را نیز مشخص کند.

روشن‌گهر بود ز نسب‌نامه بی‌نیاز

‌ما خواهان استقرار  دمکراسی در ایران هستیم؛   مخالفت ما با افراد نیست،   با پایه و اساس حکومت «خدامحور» است؛   از اینرو تحت هیچ شرایطی با مخالفان دمکراسی هم‌صدا نخواهیم شد.   به زبان روشن‌تر،  هیزاکسلنسی آرزوی «ایجاد اجماع» در میان ایرانیان ساکن خارج را می‌باید با خود به گور ببرند!   از مطلب دور افتادیم،   بازگردیم به مداحی «گاردین» از حکومت اسلامی.

پس از جنجال محفل «مرداک»،   نخست‌وزیر انگلستان برای «تحقیق» در اینمورد یک کمیسیون ویژه تعیین فرمودند.   کمیسیون کذا یک‌سال مهلت دارد تا «نتایج مطلوب» را در اختیار شوت‌وپرت‌ها بگذارد.  طی اینمدت اسکاتلندیارد نیز تمام تلاش خود را به خرج می‌دهد تا «شاهدان کلیدی» و روزنامه نگاران مزاحم جوانمرگ شوند،   و وال‌ستریت جورنال هم ثابت می‌کند که این «جونم‌مرگ» شده‌ها با مواد مخدر و الکل سروکار داشته‌اند!   مسلماً طی این تحقیقات اسناد و مدارکی هم ناپدید می‌شود،   و به ما خواهند گفت که اسناد مذکور اهل الکل و موادمخدر بوده‌اند!   خلاصه «حقیقت» را به ما خواهند گفت.   به ویژه «بی‌بی‌سی» ما را در جریان «حقیقت واقعی» و «واقعیت حقیقی» قرار می‌دهد تا نادان از این جهان نرویم!

خوانندة گرامی!   «حقیقت»،   «کمال» و ... و «جاودانگی» مفاهیم متعلق به فلسفة «کلاسیک» است.   این فلسفه با «انسان‌محوری» مدرنیته در تضاد قرار می‌گیرد،   و به همین دلیل است که اهالی «بی‌بی‌سی» و رادیوفردا می‌کوشند با توسل به ابزار مبهم «حقیقت»، ‌ چارچوب «واقعیت» را شکسته آن را مخدوش کنند.   از اینرو «حقیقت» را مترادف «راستی» می‌نمایانند؛  حال آنکه چنین ترادفی ایجاد ابهام می‌کند!   به عبارت دیگر،  «حقیقت‌گوئی» به هیچ عنوان نمی‌تواند در ردة «راست‌گوئی» قرار گیرد،   دلیل هم اینکه در چارچوب فلسفة کلاسیک،  ابهام خداوند نیز «حقیقت» شمرده می‌شود.   حال آنکه «راست‌گوئی» هرگز به ابهام،  و به ویژه به ابهام خداوند ارجاع نمی‌دهد.  پیشتر در تمام وبلاگ‌های مربوط به مدرنیته،   تضاد «حقیقت» با «واقعیت» را توضیح داده‌ایم،   پس بازگردیم به انعکاس مداحی گاردین در کیهان جمکران.

به مصداق مثل معروف «قحبه چون پیر شود،   پیشه کند دلالی»،  گاردین نیز پیرانه‌سر به دلالی برای «انقلاب اسلامی» مشغول شده،   و کیهان در مقام مترجم این دلالی‌ها ایفای نقش می‌کند.   کیهان،   مورخ 8 مردادماه سالجاری در خبر ویژة خود تحت عنوان «گاردين:  اين مرد لاغر اندام ايراني پشت آمريكائي‌ها را بارها لرزانده است»،   به بازنشخوار پروپاگاند ایران‌ستیز آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک پرداخته.   داستان از اینقرار است که آمریکا و انگلستان به شدت از «نقش سازندة حکومت اسلامی» در عراق به وحشت افتاده‌اند!  ترس و وحشت اینان با «اس.  ام.  اس» ارسالی سردار «قاسم سلیمانی» آغاز شد. 

یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
پتریوس نشسته بود
خره خراطی می‌کرد
[...]

آورده‌اند که ژنرال پتریوس خیلی علاقه دارد از دورة ماموریت‌اش در عراق داستانی را بازگو کند که قهرمان آن کسی نیست جز قاسم سلیمانی.   گفته می‌شود قاسم‌آقا یک «اس. ام.  اس» برای پتریوس فرستاده بود که لرزه بر اندام ایشان انداخت.   سردار قاسم در پیام‌شان فرموده بودند،  ای پتریوس!   بدان و آگاه باش که من قاسم سلیمانی هستم!   کسی که سیاست‌های ایران را در عراق،   غزه،  لبنان و افغانستان تدوین می‌کند.   قاسم‌آقا در ادامه می‌افزایند،  سفیر ایران در عراق عضو سپاه قدس است و جانشین او نیز از همین سپاه خواهد بود:

«ژنرال پترائوس!   شما بايد مرا بشناسي،   من قاسم سليماني هستم،  كسي كه سياست‌هاي ايران را در عراق،  لبنان،  غزه و افغانستان تدوين مي‌كند و صدالبته سفير ايران در بغداد نيز عضو سپاه قدس است و كسي كه جايگزين او مي‌شود نيز عضو سپاه قدس است [...]»

گویند چون پتریوس این «مسیج» را دید،   نعره‌ای زد و از هوش برفت.   چون به هوش آمد، او را گفتند،   در انفجارهای تکریت حداقل 15 تن کشته شده‌اند.   به گزارش کیهان،  مورخ 8 مردادماه سالجاری،‌  و به نقل از «ایسنا»،   یک خودرو حاوی مواد منفجره در برابر بانک «رافدین» منفجر شد و همزمان یک تروریست انتحاری نیز خود را منفجر کرد.   این ابتکارات طبق معمول ریشه در دلار داشته.   قرار بود نظامیان عراق برای دریافت حقوق‌شان به این بانک مراجعه کنند ولی بانک مذکور به دلیل کمبود نقدینگی پرداخت حقوق نظامیان را به تأخیر انداخت!   در نتیجه،   تمام تلاش‌های سردار سلیمانی و جانشین ژنرال پتریوس نقش بر آب شد!   البته این نخستین بار نیست که روز پرداخت حقوق در عراق  بمب منفجر می‌شود،   اما نخستین بار است که این برنامه به اهداف اصلی خود نمی‌رسد! 

یادآور شویم،   پرداخت حقوق به صورت «وجه نقد» از پیشرفت‌هائی است که پس از استقرار حکومت اسلامی در عراق حاصل شده؛   پیش از آن دولت حقوق کارمندان را به حساب‌شان واریز می‌کرد،   و کسی مجبور نبود برای دریافت حقوق در برابر بانک «صف» ببندد.   با توجه به «استفراغات‌» گاردین اینهم از معجزات سردار سلیمانی باید باشد که همه کارة عراق هستند و قدرت‌شان هم از علی‌خامنه‌ای سرچشمه می‌گیرد.   از اینرو به ادعای گاردین هیچکس نمی‌تواند با قاسم‌آقا بجنگد:    

«قدرت و وجهه قاسم سليماني به عنوان [...] قدرتمندترين بازيگر عرصة منطقه [...] افزايش نيز يافته [...] قدرت ارتباط‌هاي سليماني [...] با مقامات عراقي مشخص شده [...] برخي از مقامات عراقي او را ستايش مي‌كنند [...]»

البته «دلالی» گاردین برای سپاه قدس دلیل موجه دارد؛   وظیفة این تشکل منفور حفاظت از «انقلاب» اسلامی و «صدور» آن به کشورهای مسلمان‌نشین است.   گاردین ادعا کرده «جوامع شیعه» برای «انقلاب» خیلی مستعد هستند و با سپاه قدس همراهی خواهند کرد،   و این سپاه متحد «سنی» ‌هم دارد!   شیپور تفنگ‌فروش‌های اسرائیل‌پرست می‌افزاید،   طی 8 سال گذشته متحدین سپاه قدس با ارتش آمریکا جنگیده و به همین دلیل آمریکا ناچار است نظامیان خود را از عراق خارج کند:

«[...] وظيفه سپاه قدس حفاظت از انقلاب و صدور آن به كشورهاي اسلامي است.  جوامع شيعه [...] با سپاه قدس همراهي خواهند داشت [...] 8 سال گذشته [...] شاهد جنگ بين متحدين [...] سپاه قدس با ارتش آمريكا بوده‌ايم [...] نتيجه آن را اكنون مي‌بينم [...] ارتش آمريكا در حال ترك عراق است [...]»

باید پرسید،  متحدین سپاه قدس آمریکا را فراری داده‌اند،  ‌ یا هدف اربابان گاردین القاء این دروغ بیشرمانه است که حکومت جمکران دشمن آمریکاست و برنامة‌ «سیابازی» اوباما با کنگره هم در همین راستا به اجرا درآمده؟   هدف از این برنامة مهوع سلب مسئولیت از آمریکا در برابر لات‌بازی‌های اسلام‌گرایان منطقه است.   همچنانکه در ایران نیز شاهد بودیم حاکمیت ایالات متحد با سازماندهی به اشغال سفارت‌اش در تهران،   در واقع در برابر شوروی جاخالی داد و به این توهم دچار شده که همین برنامه را می‌تواند در عراق هم تکرار کند.   به همین دلیل شایع کرده‌اند سربازان آمریکائی از عدم پرداخت حقوق‌شان نگران هستند،   و این «نگرانی»،  در سایت فیگارو،   مورخ 30 ژوئیه 2011 منعکس شده!   البته مسائل دیگری هم وجود دارد،   ‌نگرانی «ختنه» در سانفرانسیسکو که به مراتب از اهمیت بیشتری برخوردار است!  تا جائی که قرار بود برای‌اش رفراندوم برگزار کنند.   اما نشد، که نشد!      

بله بی‌خیال «رفراندوم ختنه» در سانفرانسیسکو!  چه نشسته‌اید که اهالی سانفرانسیسکو،   با الهام از رفراندوم شیخ مهدی در «بهارعاظادی» می‌خواستند پیرامون «ختنه،  آری یا نه؟» رفراندوم برگزار کنند که یک قاضی در برابر این حرکت مردم‌سالارانه موضع‌گیری کرد.   به گزارش فیگارو،  مورخ 9 2 ژوئیه 2011،  علیرغم جمع‌آوری 7 هزار امضای لازم جهت برگزاری رفراندوم برای ممنوعیت ختنة افراد نابالغ،   قاضی «لوره‌تا جولیانو» به طرفداری از گروه‌های مذهبی و پزشکان،  رفراندم کذا را فاقد مشروعیت شناخت.   خلاصه در سانفرانسیسکو نبرد خونین بین طرفداران و مخالفان «ختنه» همچنان در جریان است.   اگر گاردین بود می‌گفت،   و هر دو گروه از سردار قاسم سلیمانی و سپاه قدس جهت حضور در سانفرانسیسکو و شرکت در نبرد ختنه دعوت به عمل آورده‌اند،   چرا که ایشان حداقل در جبهة «ختنه» مرد جنگ‌اند! گفته می‌شود،   سردار «فرشته‌ای» هستند «مودب» و «منطقی»!   شاید هم یواشکی به قول شازده اسدالله میرزا سری به «لس‌آنجلس» زده باشند،   ولی با سانفرانسیسکو اصولاً کاری ندارند؛  بی‌ادبیه:   

«[...] گاردين از قول [...] مستخدم سازمان سيا [...] نوشت سليماني قدرتش را مستقيماً از [...] علي‌خامنه‌اي مي‌گيرد [...] مقامات مهم عراقي سليماني را به شكل يك فرشته مي‌بينند [...] يكي از [...] دستياران ارشد نوري‌المالكي [...] دربارة سليماني مي‌گويد [...] او [...] آرام سخن مي‌گويد و منطقي و بسيار مودب است [...] تا زماني كه پشتوانه او را نشناسيد،   نمي‌دانيد چه قدرتي دارد،   هيچ كسي نمي‌تواند با او بجنگد[...]»

بله این بی‌بی‌گوزک‌هائی است که گاردین برای قاسم سلیمانی تولید کرده تا به مصرف پاسدار شریعتمداری برسد.   اما داستان به این مختصر محدود نمی‌ماند.  گویا سردار سلیمانی همچون «جیمزباند» همه فن حریف هم هستند و همچون امامان شیعی‌مسلکان خواص و معجزات فراوان دارند،   و «نوری‌المالکی» به همت ایشان بوده که برای بار دوم به نخست‌وزیری دست یافته: 

«[...] سليماني [...] با موهاي جوگندمي،   لاغر و با لبخندي مليح [...] اصلاً يك مرد جنگي به نظر نمي‌رسد [...] مي‌گويند او بدون هيچ محافظي [...] به همه جا مي‌رفته [...] آمريكائي‌ها تا زماني كه او به ايران باز مي‌گردد،   از حضور او در عراق خبردار نمي‌شوند.   [به گفتة] يكي از مقامات [...] آمريكا [...] او مانند قيصر سوز و هراس‌انگيز است [...] ‌همه جا هست و هيچ جا نيست [...]»

اگر معنای «قیصر سوز» را می‌دانید به ما هم بگوئید!   شاید هم خود سردار سلیمانی بتوانند مشکل ما را حل کنند چرا که به ادعای گاردین ایشان خیلی باهوش هستند:‌    

«[...]سليماني را [...] فردي با هوش مي‌دانند [...] مقامات آمريكا كه [چند سال را صرف متوقف كردن كار افراد وفادار به سليماني كرده‌اند] مي‌گويند مايل هستند او را ببينند [...]  مبهوت كارهاي او شده‌اند [...] يكي از مقامات بلندپاية ارتش آمريكا [...] مي‌گويد [...] از او خواهم پرسيد كه از ما چه می‌خواهد؟  [...] پترائوس سال گذشته [...] گفت كه مشكلي كه سليماني براي او درست كرده چه بوده [...]»

امیدواریم مشکل کذا از قماش نبرد «دشک» در سوفی‌تل نباشد!  به هر تقدیر هر چه بوده،  پتریوس از ترس سلیمانی از عراق ‌گریخته!   باری کیهان جمکران به عنوان «تفسیر» ترهات گاردین،  در واقع پامنبری این رسانه شده و می‌نویسد،   آمریکا هیچ نفوذی در منطقه ندارد؛   ملت‌های منطقه برای جمهوری اسلامی خیلی احترام قائل‌اند و آرمان‌های‌شان را در «انقلاب اسلامی» جستجو می‌کنند:     

«[...] واقعيت [...] اين است كه ملت‌هاي منطقه براي [حکومت اسلامی] اعتبار ويژه‌اي قائلند [...] و بسياري از آرمان‌هاي خود را در سيماي انقلاب اسلامي جست و جو مي‌كنند و سليماني حامل اين پيام است [...]»

معلوم نیست پاسدار شریعتمداری این «واقعیت» را از کجا استخراج کرده!  در هر حال همین کیهان،  به نقل از مرکز تحقيقات امنيتي «ستراتفور» آمريكا چنین تیتر زده:

«ايران بزودي جايگزين نيروهاي نظامي آمريكا در خليج فارس مي‌شود»

بله با توجه به این مقالات نغز متوجه می‌شویم که به چه دلیل روح‌الله خمینی شاه را به عنوان «ژاندارم خلیج فارس» سرزنش می‌کرد؛   «شیخ» مایل بود مستقیماً جیره‌خوار ارباب باشد.  حال اگر به مطلب «رهروان مهر و کین» در سایت «رادیوفردا» نیم نگاهی بیاندازیم،   بازنویسی و تحریف تاریخ به کنار،   خواهیم دید که همه برای ژاندارمی خلیج فارس به اجماع رسیده و برای ارباب معلق می‌زنند.

یکی بود یکی نبود
زیر گنبدکبود
[...]
خره خراطی می‌کرد
آخونده ژاندارمی می‌کرد           
 










...


Share