کود و تا!
...
بیندیش از آن خر که بر چوب منبر
همی پای کوبد به الحان قاری
پریدوش، یعنی پریشب حضرت دیوید کامرون که رنگ و رویشان بنفش شده بود، در مورد «مینیکودتای» نروژ فرمودند: «نروژ همسایة ماست و برای گسترش همکاری در زمینة امنیتی با این کشور آمادهایم!»
از قدیم گفتهاند، «مرگ خوبه، ولی برای همسایه!» و از آنجا که نروژ هم در همسایگی بریتانیاست، گویا مرگ برایش مناسب تشخیص داده شده، آنهم مرگی که همچون تصفیه و انفجار در نخستوزیری و مقر حزب جمهوری اسلامی جمکران از نوع «شهادت بیش از 72 تن» باشد! کودتاهای سال 1360 را که فراموش نکردهایم؛ این قماش کودتاها همواره برای حکومت مفتضح جمکران «نعمت الهی» به شمار میآمد، هنوز هم «در» بر همین پاشنه میچرخد و بعضیها آرزو دارند که همچنان بچرخد. چرا که در پی هر کودتا، حداقل یک کاروان خردجال به راه میافتد و تحولات الهی در حکومت جمکران ثمرة همین کاروانهای خردجال است. این حکومت ریشه در کودتای استعماری آیرونساید دارد و همچون دیگر کودتاها از «خشونت» تغذیه میکند.
همچنانکه طی 32 سال اخیر شاهدیم، حکومت جمکران دست از لشکرکشی خیابانی نمیشوید. روز گذشته نیز حکومت مردهشویان به بهانة اعتراض به ترور «فرضی» یکی از دانشمندان هستهای کاروان خردجال خوبی به راه انداخت. البته بعداً معلوم شد دانشمندشان هنوز «هسته» نداشته و دانشجوی رشتة برق بوده. ولی این امر مانع از پارسیدن پاسدار علیکوچیکه، رئیس مجلس جمکران نشد. همچنانکه در وبلاگ «سیفون و سلاخ» هم گفتیم، مقامات جمکران بلافاصله ادعا خواهند کرد که، «آمریکا و اسرائیل برای ممانعت از پیشرفتهای کشور اسلامی دست به چنین ترور ناجوانمردانهای زدهاند.» ولی از آنجا که اربابان طویلهسالار حکومت جمکران در سیر قهقرائی افتادهاند، حکومت مردهشویان نتوانست قتل یک «دانشمند هستهای» را به حساب عملیات ضداسلامی ارباباناش بنویسد؛ همه فهمیدند که ساواک جمکران اشتباهاً یک دانشجوی بیهسته را به قتل رسانده!
بله به مصداق «بیله دیگ، بیله چغندر» یا به مصداق «تره به تخمش میره، حسنی به باباش»، ساواک حکومت مردهشویان هم به بابایاش، صاحب طویلة مککارتی شباهت فراوان دارد از اینرو علیرغم افشای دروغاش در باب ترور «دانشمند هستهای»، از به راه انداختن کاروان خردجال در تهران دریغ نورزید. این حکومت بدون این نوع کاروانها و لشکرکشیهای خیابانی دوام و بقایاش به خطر میافتد. از سوی دیگر، بدون تکیه بر مقدسات و تعصبات، یعنی بدون تغذیه از حماقت و بلاهت نمیتوان کاروان خردجال به راه انداخت. به عبارت دیگر، خردجال و «مقدسات» لازم و ملزوم یکدیگرند. به همین دلیل است که لندن و واشنگتن ریسمان جادوئی «حکومت آخوند» و «قانون اساسی» تحفة این حکومت را رها نمیکنند.
هدف اصلی اینان حفظ آخوند و قانون اساسی حکومت جمکران است. برای تحقق چنین هدف مقدسی است که «فاشیست ـ مسلمانها»، ضمن تقسیم شدن به دو گروه کاذب، در واقع در همسوئی کامل با یکدیگر قرار گرفته و همگی بر طبل همین «قانون اساسی» که ثمرة حکومت توحش و کودتاست میکوبند. آخرین نمونة همسوئی فاشیستها، البته پس از لاتبازی میرحسین، صدور بیانیة مضحک «جوانان» مشارکتچی است که در سایت «گویا» نیز انتشار یافته.
مشارکتچیها که به دلیل قیاس به نفس، مخاطب را ابله پنداشتهاند میگویند، «دخالت به حریم خصوصی افراد نقض قانون اساسی است، تحمیل پوشش به زنان مانع از فساد نمیشود و ...» جالب اینکه بیانیة کذا تحت عنوان گوسالهپسند، «دخالت در امور شخصی شهروندان نقض حقوق بشر و خلاف قانون اساسی است»، در سایت عوامفریب «کلمه» انتشار یافته و سایت «گویا» هم این شاهکار بینظیر را مناسب انعکاس دیده! خلاصه، بدانید و آگاه باشید که قانون فاقد انسجام حقوقی حکومت جمکران که با تکیه بر توحش فقهشیعه و حکایات و قصص و بیبیگوزگ سر هم شده، «حریم خصوصی» را به رسمیت میشناسد! چقدر در اشتباه بودیم ما!
ما که میپنداشتیم «حریم خصوصی» در زمرة مفاهیم حقوقی معاصر و انسانمحور است! نگو اشتباه میکردیم؛ در روایات عصرحجر، و احکام فقه عجیبالخلقة شیعیمسلکان هم به «حریم خصوصی» اشاره شده! از شما چه پنهان، ما هر چه گشتیم، در این قانون مبهم و «نظمگریز» جز تهاجم به حریم خصوصی هیچ ندیدیم. دلیل هم اینکه، در این «شبه قانون»، پنج اصل اساسی و بی اساساش به کنار، همه چیز میباید در چارچوب بیدروپیکر و مبهم «اسلام» قرار گیرد!
گویا «جوانان» جبهة مشارکت میپندارند، آن اسلام خوب و سبز و رحمانی و مامانی میرحسین در قانون اساسی وجود دارد، و از آنجا که این به اصطلاح «قانون» درست اجرا نشده، حریم خصوصی افراد هم مورد تهاجم قرار میگیرد! حال آنکه برخلاف توهمات این «جوانان»، وجود حاکمیت مدعی تقدس، فینفسه تهاجم به حریم خصوصی انسانها است. چرا که «تقدس»، به دلیل ابهام حاکم بر آن، بنابرتعریف «انسانستیز» است. بنابراین ادعای اینکه «ابهام» نیک و بد میتواند وجود داشته باشد، اگر شارلاتانیسم مدعی را به اثبات نرساند، مسلماً دال بر حماقت وی خواهد بود. «جوانان» جبهة مشارکت، و اولیای «محترمشان» که طی سه دهة اخیر نان اسلام و همین «شبهقانون اساسی» حکومت اسلامی را جویدهاند، بهتر است به ما بگویند در سنگر شارلاتانیسم نشستهاند، یا در سنگر بلاهت؟ اگر به متن بیانیة این «عزیزان» دقت کنیم خواهیم دید که کار به این سادگیها نیست؛ حضرات در هر دو سنگر به «مبارزه» مشغولاند. حضور اینان بگوئیم، همزمان با استقرار دولت خیابانی مهدی بازرگان تهاجم به حریم خصوصی ایرانیان در دستورکار حکومت کودتا قرار گرفته بود.
باری، بیانیةکذا آمیزهای است از شعارهای پوچ و عوامپسند و همزمان سرکوبگرانهای که ساواک جمکران در دهان احمدینژاد، خامنهای و موسوی و کروبی میچپاند. وجه مشترک این شعارهای گوساله فریب، «ابهام» و «توحش» حاکم بر آنهاست. ابهام «فریبنده» و توحشی که وظایف قانونی در جامعه را نه به قوانین که به «ذات» مرتبط میکند! به عنوان نمونه، بهتر است نگاهی به عبارات «کرامت انسانی» و «وظیفة ذاتی حکومت» که در بیانیة مذکور مورد استفاده قرار گرفته بیاندازیم.
ترکیب گنگ و مبهم و فریبندة «کرامت انسانی» که ورد زبان احمدینژاد نیز هست، از تعریف منسجم حقوقی معاصر برخوردار نیست. هر کس میتواند از ظن خود یار این عبارت شده و آنرا «تفسیر» کرده و به آن «مفهوم» بخشد. به همچنین است در مورد تأمین امنیت به عنوان «وظیفة ذاتی حکومت!» این قماش بیانیهها در واقع اطلاعیههای گنگ و بیسروته امام خمینیشان را در آشوبهای بهمن 1357 تداعی میکند. اینان به مخاطب القاء میکنند که وظایف حاکمیت «ذاتی» و «طبیعی»است، حال آنکه در یک جامعة بهنجار یعنی دمکراتیک، قوانین و به طریق اولی «حکومت» ارتباطی با «ذات» و «طبیعت» و این قماش شعارهای گنگ و نامفهوم نمیتواند برقرار کند، چرا؟ چون حکومت ذاتی و طبیعی، یعنی حاکمیت قانون جنگل، یعنی حکومت زور. همانطور که در حکومت جمکران نیز شاهدیم، در چنین حکومتی حقوق انسانی وجود ندارد که به رسمیت شناخته شود.
بنابراین «جوانان» جبهة مشارکت بهتر است در بیانیههای آیندة خود این نکتة پیشپاافتاده را مد نظر داشته باشند تا دیگر مفاهیم معاصر و انسانمحور حقوقی را به واژگان توحش پدرسالاری ادیان ابراهیمی آلوده نکنند. «جوانان» عزیز! اگر پدر و مادرتان به دلیل عدم آگاهی به شما نگفتهاند، ما میگوئیم که صدور چنین بیانیههائی را «پیوند گ...ز به شقیقه میخوانند»، و زدن چنین پیوندهای «مقدسی» کاری است بس ناپسند. به عنوان نمونه قانون اساسی حکومت جمکران با حقوق جهانشمول بشر از هر جهت در تضاد قرار میگیرد. چرا که حکومت جمکران خدامحور است و آن حقوق جهانشمول، انسان محور! هیچکس نمیتواند پدیدة مبهم خدا را با وجود صریح و مادی انسان در ترادف قرار دهد، البته بجز اصلاحطلبان چاه جمکران:
«[...] برقراری امنيت از وظايف ذاتی حکومت و [...] از مسئوليتهای [...] نيروی انتظامی [...] است. ولی ما با هرگونه دخالت در امور شخصی شهروندان و [...] نقض کرامت انسانی، حقوق اساسی و آزادی های بنيادين آنها به شدت مخالفيم و آن را [...] خلاف حقوق جهانشمول بشر و همچنين قانون اساسی [...] میدانيم[...]»
کیست که نداند «حقوق بشر» با احکام توحش سنگسار و قصاص ارتباطی ندارد؟ ترفند اصلی فاشیستها ردیف کردن مفاهیم متضاد، جهت مخدوش کردن مرز این مفاهیم و شکستن چارچوب «معانی» آنهاست؛ و این عملیات «قهرمانانه» را مهملبافی گویند. اگر قرار بر چرندبافی است، در راستای چنین ترهاتی میتوان فراوان یاوهپردازی کرد؛ به عنوان نمونه مشارکتچیها میتوانند بگویند: «ما با هرگونه دخالت در امور شخصی شهروندان [...] به شدت مخالفايم و آنرا [...] خلاف حقوق جهانشمول بشر، و دین عقلانی و کله پاچه و آش کشک و قانون اساسی جمکران [...] میدانيم[...]» اتفاقاً آخوند دستغیب هم جز این نگفته!
سایت «رادیوفردا»، مورخ 3 مردادماه 1390، با انتشار اظهارات نغز و پرمغز و شیوای این آخوند خداترس به همراه تصویر مبارک ایشان، گام بلندی در خدمت به فرهنگ و دانش این مرز و بوم برداشته. «رادیوفردا» از زبان «دستغیب» برای «شرکت مردم» در انتخابات آینده «شرط و شروط» گذاشته و مینویسد، حضرت آيتالله دستغيب، نمایندة مجلس خبرگان و حامی «معترضان» خواهان آزادی موسوی و کروبی و دیگر زندانیان سیاسی شده و فرمودهاند، نظارت استصوابی میباید لغو شود و ... و ولی فقیه به جایگاه قانونیاش بازگردد تا «مردم» در انتخابات شرکت کنند!
بله ما هم از هوش سرشار آیتالله دستغیب واقعاً حیرتزده شدیم؛ چنین به نظر میرسد که ایشان پس از مشورت با «عمه حکیمه»، شرایط «مردم» برای شرکت در انتخابات جمکران را کشف کرده باشند! خلاصه از آنجا که ایشان «دستغیب» هستند حتماً دست غیب هم در کار بوده؛ اگر نه هر کسی نمیتواند از این مسائل پیچیده و پنهان با این صراحت «آگاه» شود! بدون کمک فکری «عمه حکیمه» هیچکس نمیتوانست بداند که موسوی و کروبی «زندانی» هستند! و «رادیوفردا» هم نمیتوانست چنین دروغ شاخداری را برای ما ملت یکبار دیگر در بوق بگذارد. خوشبختانه به مصداق «تا ابله در جهان هست، مفلس در نمیماند»، آخوند جماعت افلاس سازمان سیا را بخوبی جبران میکند.
دستغیب میگوید، اگر وضع موجود ادامه یابد، رأی دادن خلاف شرع و عقل است! به عبارت دیگر میباید بپذیریم که «عقل» با توحش «شرع» در ترادف قرار دارد؛ این همان «عقل» تولیدی محفل فرانکفورت است که امثال «هابرماس» مبلغ آن شدهاند، و میبینیم که آخوندهای جمکران، مدافع یا مخالف مهرورزی، همگی از پروپاگاند توحشگستری تغذیه میکنند که در غرب تولید شده:
«[...] دستغیب [...] اعلام کرد [...] در صورت ادامة وضعيت جاری [...] رأی دادن، وجه شرعی و عقلی ندارد[...]»
به حضرت آیتالله دستغیب، دوستانه پیشنهاد میکنیم، به امر مقدس چرت زدن روی مبلهای گرم و نرم مجلس خبرگان ادامه دهند که هوا بیش از اینها «پس» است! با توجه به تخریب حرم مقدس «رودلف هس» در آلمان، و «کشف» ارتباط تروریست نروژی با افراطگرایان انگلستان، بهتر است جیرهخواران سنتی استعمار نیز در جمکران حواسشان را خوب جمع کنند! از محسنی اژهای یاد بگیرید!
اژهای پس از چندین روز خفقان، امروز ناگهان از خواب بیدار شد و به یاد آورد که، «حمید بقائی نه دستگیر شده و نه تحت پیگرد قانونی قرار گرفته!» اظهارات اژهای در سایت ایسنا، مورخ سوم مردادماه سالجاری انتشار یافته. ایسنا، همچنین تصاویری از سربازان تحت فرماندهی ویژة تیمسار «نقدی» منتشر کرده. گویا در تهران میلیونها موش برای شهادت در راه جناب تیمسار بسیج شدهاند! تیمسار سرلشکر دکتر مهندس «نقدی»، آنطور که «رادیوفردا» میگوید، قرار است اسرائیل را هم نابود کنند تا در داخل، «امنیت» برقرار شود! حال میتوان دریافت به چه دلیل مشارکتچیها در بیانیهشان، تأمین امنیت را «وظیفة ذاتی» حکومت به شمار آورده بودند. ذات حکومت جمکران استعماری است، در نتیجه تمام وظایفاش در تأمین منافع ارباب خلاصه میشود. و به طریق اولی، کردار و گفتار مقاماتاش هرگز از چارچوب منافع استعمار خارج نخواهد شد.
حکومت جمکران که در زمینة بحرانسازی هستهای به افلاس افتاده، تلاش کرد از طریق «ترور» و یا جنجال پیرامون «یک ترور فرضی» تنور دکان هستهای را داغ نگاه دارد، که به دلیل پسروی ارباب، اینجا نیز با ناکامی روبرو شد. همچنانکه شاهد بودیم، جیغوفریاد احمدی نژاد نیز بجائی نرسید و صالحی، وزیر امورخارجة حکومت اسلامی در مسیر مخالف لاتبازیهای احمدینژاد از طرح روسیه برای حل بحران هستهای استقبال کرد! اما امثال «نقدی» ابلهتر از این هستند که دریاباند در اطرافشان چه میگذرد. به همین دلیل است که یاوهگوئیهای ایشان به مذاق سازمان سیا خیلی شیرین میآید.
سایت «رادیوفردا»، مورخ سوم مردادماه سالجاری سخنرانی عنتر آن آستان مقدس را منعکس کرده و مینویسد، رئیس بسیج میگوید، آمریکا و اسرائیل دانشمند هستهای ما را ترور کردهاند، و برای «ما» هیچ راهی بجز «محو اسرائیل» نمانده! این همان بادی است که محفل برژینسکی از 33 سال پیش در انبان حکومت اسلامی انداخت، و رهبران و مقامات این حکومت مفلس همچنان به این «باد» دلخوشاند. در راستای همین سرخوشیها، تیمسار نقدی، در واکنش به ترور فرضی دانشمند «فرضیشان» فرمودهاند:
«[حکومت اسلامی] برای تأمين امنيت خود چارهای جز محو رژيم صهيونيستی از صفحة روزگار ندارد[...]»
با توجه به اینکه طی 33 سال اخیر، تهدید اسرائیل از سوی حکومت مردهشویان بهترین ابزار سرکوب ملت ایران و تأمین منافع حاکمیت اسرائیل بوده، اظهارات «نقدی» هم «شرعی» است و هم «عقلانی.» ولی تیمسار نقدی همچنانکه گفتیم هنوز به ابعاد افلاس ارباب پی نبرده، از اینرو بدون توجه به «پیام» سخنرانی خامنهای در هرمزگان در باب «عدم تهاجم»، و بدون در نظر گرفتن سخنان محتاطانة رئیس ساواک جمکران، همچنان به جفتکپرانی ادامه میدهد و در واقع «باد» ارباب را «نقد» میکند.
رئیس سازمان بسیج ادعا کرده، آمریکا به دلیل هراس از واکنشهای انقلابی، اسرائیل را مأمور انجام جنایات کرده و اگر بخواهیم امنیت داشته باشیم لازم است اسرائیل را نابود کنیم. بله، اینگوسالة ننهحسن ماجرای «بده ـ بستان» قبیلة «ئوفر» را با حکومت انقلابی جمکران بکلی فراموش کرده، اگر نه چنین شکرخوریهائی نمیکرد:
«[علیرغم سخنان وزير اطلاعات]، رئيس سازمان بسيج [...] میگويد [...] طراح اصلی اين جنايت فجيع [...] آمريکاست [...] که به خاطر آسيب پذيریاش در برابر واکنشهای انقلابی، اجرای جناياتش را به [اسرائیل] که يک موجوديت بسته و محدود دارد واگذار میکند[...]»
به حق حرفهای نشنیده! عبارت «موجودیت بسته و محدود» را نمیباید فراموش کنیم. حتماً در ذهن علیل تیمسار نقدی، حکومت جمکران موجودیت «باز» و «نامحدود» دارد و جهانیان هنوز بیخبرند! تیمسار نقدی بهتر است بجای «باد در قفس کردن»، آنهم در آشفته بازار جمکران، نگاهی به تصاویر «تظاهرات» موشها در شهر تهران بیاندازند، که در سایت ایسنا هم انتشار یافته. باشد که جناب تیمسار به ابعاد پیشرفتهای علمی حکومت اسلامی بیشتر پی ببرند، و زیادتر از دهانشان شکر میل نکنند که پس از ماجرای مرداک، این شکرخوریها دیگر شرعی و عقلانی شمرده نمیشود! همچنین به جناب تیمسار توصیه میکنیم متن سخنرانی علیخامنهای در بندرعباس را با دقت بیشتری بخوانند؛ اگر هم سواد خواندن ندارند از «عمه حکیمه» کمک بگیرند. باشد که دریاباند تخریب گنبد و بارگاه «رودلف هس» در آلمان، و عملیات شگفتانگیز نروژ در واقع نشانگر ورشکستگی رسمی محفل «محو اسرائیل» در غرب به شمار میرود! همان محفلی که سه دهه است آخوند و پاسدار و تولههایشان در ایران به جویدن ناناش اشتغال دارند.
به گزارش فیگارو، مورخ 25 ژوئیه 2011، از تروریستی که خرابکاریهای نروژ به وی منسوب شده یک «مانیفست» در 1538 صفحه به دست آمده! دمش گرم، چه توضیحالمسائلی نوشته. ایشان در این «مانیفست» از «ارتباط» با فاشیستهای بریتانیا و آلمان نیز سخن به میان آوردهاند و مسلم بدانیم «کار» به این مختصر یعنی به لندن و برلن محدود نخواهد ماند. تمام شبکههای فاشیست در اروپای غربی میباید متلاشی شود؛ شبکههائی که طی جنگ جهانی دوم مورد حمایت سرمایهداری غرب قرار گرفت و پس از پایان جنگ به ابزار کسب «آراء مردم» برای «چپ نمایان» تبدیل شد.
همچنانکه شاهد بودیم سوسیالیستهای فرانسه نیز برای خرد کردن احزاب راست به فاشیستهای «جبهة ملی» متوسل شدند و این بازی مهوع آنقدر ادامه یافت که چپ بکلی فرسوده شد و رهبر فاشیستها در دور دوم انتخابات فرانسه در برابر ژاک شیراک قرار گرفت! آقای شیراک نیز با تکیه بر حمایت «تمامی» احزاب توانستند یک «دولت محبوب و مردمی» تشکیل دهند. گویا اینبار قرار بود سوسیالیستها همین نمایش را برای ارسال «دشک» به کاخ ریاست جمهوری از نو تکرار کنند، که نشد!
ماجرای هتل «سوفیتل» به رویای طلائی «سوسیالیسم کازینو» پایان داد. ولی سوسیالیستهای فرانسه امید خود را به نئوفاشیستها هنوز حفظ کرده بودند. از اینرو در نظرسنجیها «مارین لوپن»، رهبر فاشیستها و رقیب سوسیالیستها، «عزیز» همگان شده بود. اما پس از مینیکودتای نروژ، سروصدای حضرات و رقیب نازنازیشان ناگهان فروکش کرد؛ در لندن نیز بساط مرداک بکلی فراموش شد! اگر دلیلاش را نمیدانید از «عمه حکیمه» بپرسید!
به گزارش فیگارو، مورخ 25 ژوئیه سالجاری، مردی در اردن، پس از قطع آلت تناسلی رقیب خود، او را گردن زد! دیوید کامرون نیز ضمن محکوم کردن جنایات نروژ، 007 یا همان «جیمزباند» را برای «تحقیقات» به این کشور فرستاد. بله، چه نشستهاید که یک مأمور اسکاتلندیارد، همان اسکاتلندیاردی که رئیساش، «سر» استیونسون در جریان جاسوسی محفل مرداک نبود، برای تحقیق در مورد ارتباط آن تروریست نروژی با دوستان بریتانیائیاش به اسلو اعزام شده! بد نیست بدانیم پدر تروریست مذکور نیز در فرانسه سکونت دارد! شاید بزودی دریابیم که عمة این تروریست خونخوار نیز تحت فرماندهی تیمسار نقدی، خود را برای «محو اسرائیل از صحنة روزگار» آماده میکند.
میگویند سلاخ نروژ چند تن کود خریده و با همین کودها بمب ساخته بود! اگر چه در اسلو هیچ حفرهای ناشی از انفجار بمب به چشم نمیخورد، ولی ما این خبر موثق را میپذیریم! چرا که «کود» از «کودتا» فقط یک «تا» کم دارد! کافی بود ایشان کودها را «تا» میکردند، که کردند! و به نظر میرسد برای نجات مفلسان با بعضیها هم خیلی خوب «تا» کرده باشند! که گفتهاند، «تا» ابله در جهان هست، مفلس در نمیماند.
...
<< بازگشت