مرداک و ربکا!
...
«وقتي امام عصر[...] در خانة كعبه ظهور ميكند و مشغول نماز صبح ميشود، عيسي بن مريم از آسمان نزول ميكند در حاليكه آب وضو از محاسن مبارك امام [...] میچكد [...] وقتي حضرت [...] ميخواهند تكبير بگويند [...] حضرت عيسي وارد شده و پشت سر ايشان ميايستد [...] امام [...] عقب عقب برميگردند و دست مباركشان را بين دو كتف حضرت عيسي گذاشته [...] ميفرمايند جلو بايستيد تا ما به شما اقتدا كنيم [...] حضرت عيسي ميفرمايد شما جلو بايستيد چرا كه شما اميريد و من وزير [...] اين فرمايش حضرت عيسي جنبة استراتژيك [دارد] و مسئلة مهم سياسي است [...] حكومت حضرت مهدي [...] جهاني است و در حكومت جهاني يك نفر بايد حرف بزند، حضرت عيسي [...] به امام زمان [...] ميفرمايد شما اميريد [...] اگر بنا باشد من جلو بايستم در دنيا ميگويند در حكومت اسلامي حرف را دو نفر ميزند [...]»
بله استراتژی «عین» دوازدهم را عیسی مسیح تعیین میکند، استراتژی حکومت امام سیزدهم نیز توسط پیروان مسیح مشخص میشود. این سخنان استراتژیک که در کیهان جمکران انتشار یافته از خطبههای نماز جمعة 24 تیرماه سالجاری در دانشگاه سابق تهران استخراج شده.
در تاریخ 17 ژوئیه 2011، کارفرمایان رادیوفردا، جهت گرامیداشت 21 امین سالگرد تولد نهاد سرکوب «شورای نگهبان» در حکومت اسلامی، با توجیه ضمنی قتل «روحالله داداشی»، برای مخالفان جنبش منفور سبز فتوی قتل صادر کردند. بله، میعاد 17 ژوئیه را دستکم نگیریم. 93 سال پیش در چنین روزی، بلشویکها تزار روسیه و فرزندان و حتی مستخدماناش را تیرباران کردند تا به اصطلاح «طرحی نو در اندازند!» که خوب هم در انداختند. سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 17 ژوئیه به این «گسست» اشاره دارد.
در هر حال، نتایج اسفبار این کودتا در برابر ماست: جنگ داخلی، استقرار ارعاب استالینیسم، فروپاشی اتحاد شوروی، تاراج و آشوب دوران یلتسین، جنگ داخلی در چچنی و گسترش تروریسم در روسیه. وارد جزئیات نمیشویم، اما کودتای بلشویکها نه تنها در روسیه، که در ایران و سایر کشورهای منطقه نیز سرکوب و کشتار را گسترش داد. استقرار حکومت مقدس و رواج تقدیس و توحش در کشورمان را به زدوبند بلشویکها با گاوچرانها مدیونایم، هر چند این روند توحش به مذاق اعضای طویلة مککارتی چنان خوش آمده که حضرات همچون آخوند، به توجیه جنایت نشستهاند. تعجبی هم ندارد، حکومت اسلامی جمکران، در واقع ساخته و پرداختة همین طویلهسالاران است که اخیراً برای سوریه و لیبی اشک تمساح میریزند.
همزمان با برگزاری نشست آمریکا و متحداناش در استانبول پیرامون لیبی، مسافرت صالحی به اطریش نه تنها به شکافهای موجود در حاکمیت جمکران افزود که آنها را ژرفتر کرد و همزمان ابعاد گستردة حماقت و توحش و تزویر مخالفنمایان این حکومت را نیز به نمایش گذارد. خلاصه روشن شد که مخالفت اینان با شخص احمدینژاد است نه با کل حکومت توحش.
در این میانه، آنچه برای ما تأسفآور است، نه پوچ پردازیهای قلم به مزدهای استعمار، که «ایمیلهای» ارسالی دوستان از اروپا و به ویژه از ینگه دنیاست. بیش از یکسال است که حضرات ما را با جوک و کاریکاتورهای «احمدینژاد» بمباران میفرمایند، بدون اینکه از خود سئوال کنند، چرا در بلاد فرنگ هیچ جوک و کاریکاتوری در مورد میرحسین و شیخ مهدی تولید نمیشود؟ بهتر است بپرسیم چه شده که در بلاد غرب ایندو جنایتکار «تقدس» یافتهاند و هیچکس به خود اجازه نمیدهد گذشتة پرافتخارشان را مطرح کند؟
«تقدس» چیست؟ پوشاندن کردار و گفتار افراد در لعاب تملق، ستایش و تحسین! برای ساختن و پرداختن، و از همه مهمتر جهت حقنه کردن چنین لعاب گوسالهفریبی به مخاطب، بهرهگیری از ابزار «برچسب» الزامی است! معلق زدن میرزای شیرازی برای ارباب به کنار، این برنامة گوسالهپسند پیشتر در دوران مصدق نیز به اجرا در آمد و خادم وفادار کارخانةرجاله پروری را به «قهرمان ملی» تبدیل کرد. سپس نوبت به روحالله خمینی رسید، و ایشان ضمن دریافت جیره و مواجب از دربار، با ایراد یک سخنرانی سرشار از بلاهت، تبدیل شدند به «رهبر مخالفان شاه!» بدون فداکاریهای شهربانی و ساواک چنین معجزاتی نمیتوانست تحقق یابد. پیش از ادامة مطلب بد نیست به عملکرد «مستقل» این دو نهاد استعماری در دوران پهلوی دوم اشارهای داشته باشیم.
در دوران نکبتبار صدارت هویدا، شهربانی کل کشور، به ویژه در تهران موی بلند را برای جوانان «حرام» میشمرد؛ البته به طور غیر رسمی! کار حضرات این بود که «هیپیها» را در خیابان دستگیر کرده و در محل موهایشان را بتراشند! برای اجرای این عملیات قهرمانانه نه وزارتخانه تأسیس شده بود نه بخشنامهای افتخار صدور یافته بود. به عبارت دیگر، در این میانه دربار و دولت دخالتی نداشتند؛ شهربانی کل کشور، همچون شیخ مسعود بهنود و حکومت جمکران «مستقل» عمل میکرد. همانطور که «بیبیسی» هم، ارواح شکمش از «استقلال» برخوردار است. شاید به همین دلیل باشد که سایت کذا به عدد 72 ارادت میورزد تا هم به بیبیگوزکهای کربلا یعنی حسین و 72 تن ارجاع دهد، هم به میرحسین جلاد و 72 شهید «انتخابات اسیر!»
بالاخره امروز با مفهوم «انتخابات آزاد» در باغ وحش جمکران آشنا شدیم! مردهشویان سبز میگویند، وقتی میرحسین موسوی و کروبی آزاد شوند، انتخابات هم آزاد خواهد بود! امروز هم حکومت جمکران چند تن از زندانیان تزئینی مؤنث را به مرخصی فرستاد تا از طریق مصاحبههای گوسالهپسندشان، پیام ارباب را به ملت مصیبتزدة ایران برسانند. این خبر مسرتبخش نیز همچون توجیه قتل طرفداران احمدینژاد در سایت «رادیوفردا» انتشار یافته. رادیوی مذکور در مطلبی تحت عنوان، «قویترین مرد ایران در یک درگیری خیابانی کشته شد» مینویسد، مقتول از طرفداران احمدینژاد بوده و مخالفت خود را با معترضین به نتایج انتخابات دهم اعلام داشته:
«[آقای داداشی همزمان با اعتراضات خیابانی به نتایج انتخابات دهم] گفته بود، همین جا قصد دارم [...] کمربند قهرمانیام را به رئیسجمهور محترم [...] تقدیم کنم [...] قویترین مرد ایران دکتر احمدینژاد است [...]»
تا اینجا شاهدیم که یک ورزشکار از یک دولتمرد طرفداری کرده. بالاخره اگر دژخیمانی چون موسوی و کروبی به ادعای بوقهای روپرت مرداک دهها میلیون طرفدار دارند، میتوانیم بپذیریم یکی دو نفری هم ممکن است از احمدینژاد پشتیبانی کنند! جالب اینجاست که رادیوفردا، پس از اینکه اینان به قتل میرسند اظهاراتشان را بازتاب میدهد! اما آنچه بر جذابیت گزارش کذا میافزاید انتشار پیامهای کاربران رادیوفردا است. پیامهائی که کارساز پروپاگاند آخوندپرستان ینگه دنیا میشود و به همین دلیل، مسئولان بسیار شریف و محترم و متمدن «رادیوفردا» نیز راه را بر این کاربران باز میگذارند. به عنوان نمونه، فردی به نام «امید» میگوید، این است عاقبت کسی که از احمدی نژاد تعریف کند:
«[...] کسی که از قاتل ملت، احمدی نژاد، اونقدر تعریف و تمجید میکنه، اینم میشه آخر و عاقبتش [...]»
به عبارت دیگر، خوب شد! نوش جانش و چشمش کور! میخواست از احمدینژاد تعریف نکنه! البته موجودات وحشی و درنده همه جا وجود دارند ولی چنین درندگانی نمیتوانند تراوشات ذهن علیلشان را در رسانهها منعکس کنند؛ این قماش «آزادی»، یعنی توجیه و تأئید جنایت را یانکیها ویژة ایران و ایرانی در بوق میگذارند، همانطور که پیشخدمتهای آدمخوارشان همچون عبدالعلی بازرگان، مهرانگیز کار و شرکاء نیز وظیفه دارند به ستایش «اسلام خوب»، «زور خوب» و سرکوب «برحق» بنشینند. یکی دیگر از «آزادیخواهان» برگزیدة «رادیوفردا» فرمودهاند، «خلایق هر چه لایق!» دیگران هم کاسه و کوزه را بر سر «مردم فاسد» یا «حکومت فاسد» شکستهاند و ... و خلاصه از قضای روزگار هیچکس نپرسیده این حکومت پا در هوا چگونه توانسته طی 32 سال در برابر ملت ایران بایستد؟ و البته اگر هم کسی چنین پرسشی را مطرح کند مسلم بدانیم، «رادیوفردا» از انتشار آن خودداری میورزد. خواست کارفرمایان رسانههای غرب این است که ایرانی بپذیرد، حکومت اسلامی «مستقل» است و همة کشورهای متمدن غرب که در حال حاضر به بمباران غیرنظامیان لیبی مشغولاند، دشمن خونی این حکومتاند. همه میباید این دروغ بزرگ را باور کنند که «از ماست که بر ماست»:
«[...] همه ما، قربانيان اخلاق رو به زوال رفته جامعهای شدهايم كه توليد كنندهاش خلايق ايرانند [...] مردم حس انساني به هم ندارند [...]»
بله! اصل اساسی این است که به مصداق «ابلهی گفت و خری باور کرد»، همه بدانند و آگاه باشند که در این باغ وحش، استعمار هیچ نقشی ایفا نمیکند! فقط «مردم» هستند و «حکومت!» و به عبارت دیگر، کشور ایران نوعی «چاردیواری، اختیاری» است. حال آنکه واقعیت جز این است. اگر در هر کشور، «مردم» و «حکومت» تعیینکننده باشند، هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که هیلاری کلینتن، عمله اکرة کاخ سفید را برای «گفتگو» در مورد لیبی در استانبول جمع کند. آنهم زمانی که ارتش ترکیه تهاجم به خاک کردستان عراق را آغاز کرده. همچنین هیچ دلیلی وجود ندارد که دیویدکامرون، نخستوزیر بریتانیا برای حفظ منافع انگلستان، آصف زرداری را به جمکران بفرستد تا «گلف نیوز» مفلوک دم از ضدامپریالیسم «پاکستان» بزند و ملایان جمکران جفنگ بافی پیرامون حکومت امام زمان و استراتژی عیسی مسیح را به اوج برسانند.
امامی کاشانی در ادامة خطبههای نماز وقاحت، مشخصات حکومت امام زمان و ترکیب دولت ایشان را نیز دقیقاً توضیح داده، سپس از حکومت امام دوازدهم در آیندهای که از پیش مشخص شده، پرش میکند به زمان حال و میگوید، امروز هم در جامعة ما همانطورکه حضرت عیسی قرار است در آینده بفرمایند، «حرف»، حرف یکنفر است:
«[...] امام زمان [...] به روايتي 7 و [یا] 9 مشاور دارد [...] نظرها را اخذ ميكند ولي حرف، حرف ايشان است. تا وقتي در دنيا ميخواهند در مورد حكومت اسلامي بحث كنند، بگويند در اين حكومت حرف، حرف يك نفر است [...]»
چقدر این کاشانی با ذهن و ضمیر امام زمان آشنا است، تو گوئی خودشه! روح «عین» دوازدهم در جسم کاشانی حلول کرده و هر چه دوست دارد از زبان او میگوید:
«[...] در جامعه ما نيز نظام، نظام اسلامي است [...] الان نيز در نظام ما حرف، مال يك نفر و آن ولي امر مسلمين جهان است [...] نبايد در دنيا [...] بگويند كه در [این نظام] حرف را دو يا 3 نفر ميزنند [...] اين موضوع به [سخنان حضرت عيسي] که اگر من جلو بايستم عمارت و حكومت امير تضعيف مي شود بر ميگردد[...]»
گویا ساتاس مفلوک نمیبیند که در جمکران چه خرتوخری به راه افتاده و حرف، حرف هیچکس نیست! به همین دلیل آخوند کاشانی ابراز امیدواری کرده که از ایران به حکومت امام زمان نقب بزند:
«[...]اميدواريم [ایران] دالان ورود به عصر حضرت امام زمان [...] باشد و نظام ما به نظام ايشان وصل شود [...]»
اما دچار توهم نشویم! امام زمان از علم و اظهار نظر علمی، مشابه اظهارات لاریجانیها خیلی خوششان میآید؛ نه اینکه باغ وحش جمکران خیلی «علمی» است، کاشانی هم در ادامة بیبیگوزکسرائی خواهان ابراز نظر«علمی» دیگران شده:
«[...] اين حرف به معناي آن نيست كه كسي نبايد اظهار نظر كند [...] اظهار نظر علمي كه موجب تضعيف حكومت نشود، ممنوع نيست [...] ما كه از منتظران ظهور امام زمان [...] هستيم بايد مثل آن حضرت و اركان اطراف ايشان حركت كنيم[...]»
جونم براتون بگه! همة این تغییر و تحولات نشان فروپاشی محافل غربی مدافع سیرک اصلاحطلبی در کشورمان است. دستگیری «ربکا بروکس»، سردبیر «نیوز آو د ورلد» شاهدی است بر این مدعا! این خانم 43 ساله، از سال 1997، یعنی همزمان با جنجال ملاممد خاتمی در ایران در جایگاه سردبیری رسانة کذا قرار گرفتند. در آن روزهای خوب، ربکا خیلی جوان بود و شاید به یاد نیاورد که والری ژیسکار، میزبان خمینی و شخص روپرت مرداک در دوران ریاست حاخ ممداردکانی به ایران آمده بودند، ولی ما هرگز این رخدادهای فرخنده را فراموش نخواهیم کرد. همچنین فراموش نمیکنیم که در تاریخ 17 ژوئیه 2011، پلیس بریتانیا، برای حفظ پرستیژ دولت پر جلال و جبروت این کشور ناچار شد «ربکا»، نوچة روپرت مردخای را دستگیر کند و در واقع به یک سیاست انسانستیز 14 ساله پایان دهد! این است دلیل تقارن جنجال روپرت مرداک با سفر صالحی به اطریش و سلوونی.
با سفر صالحی به اطریش، حکومت پوشالی اسلامی پس از طی طریق در راه توحش «نه شرقی، نه غربی» خود پای در مسیر «اطریش ـ سلوونی» گذارد. این تغییر، به نوبة خود تحولی است در جهت مثبت، به ویژه پس از آنکه اطریش با لغو شهروندی افتخاری رهبر آلمان نازی، ناچار شد رسماً از دوران نورانی هیتلر روشنضمیر چشم پوشی کند. نیمنگاهی به بیانیههای اخیر وزارت امور خارجة حکومت اسلامی و اظهارات یکی از برادران لاریجانی، نشان از شکاف میان وزارت امور خارجه با رهبر حکومت اسلامی و محفل لاریجانیها دارد.
بیانیههای وزارت امور خارجه جمکران پیرامون سودان جنوبی، همکاری با آرژانتین در مورد انفجار بمب در مرکز یهودیان این کشور و اعزام گزارشگر ویژه حقوقبشر به ایران نشان میدهد که دوران لاتبازی یا همان «استقلال و آزادی» تل موهوم «مردم» در ایران به سر رسیده. سخنان مضحک علیخامنهای در مورد کشور اسلامی سودان را که فراموش نکردهایم! ایشان خواهان حفظ تمامیت ارضی سودان بودند. اما وزارت امور خارجة حکومت اسلامی با صدور بیانیهای سودان جنوبی را به رسمیت شناخت، و به این ترتیب به مقام معظم گفت، زکی! وزارت امورخارجه همچنین یک لیوان آب زرشک «تگری» به محفل لاریجانیها تعارف کرد ولی این امر به مذاق «رادیوفردا» خوش نیامد.
انتشار ترهات جواد لاریجانی در رادیوفردا نشان ناخشنودی سازمان سیا از احترام حکومت جمکران به مقررات بینالمللی است. همچنانکه بارها در این وبلاگ گفتهایم و باز هم خواهیم گفت، «یکجانبهگرائی» و عدم رعایت قوانین بینالمللی از سوی دولت و حاکمیت آخوندی همواره ضامن تأمین منافع استعمار بوده، هست و خواهد بود. به همین دلیل از یکسو پیشنهاد روسیه برای رفع تحریمها از ملت ایران مورد اعتراض لوطی و عنترهای استعمار در «مجلس» جمکران قرار گرفت، و از سوی دیگر، آنگلوساکسونها قلادة جوادلاریجانی را نیز گشودند تا از حقوقبشر دینی دفاع کند.
جفتکپرانی مفتگویان و مفتخوران مجلس جمکران در سایت رادیوفردا، مورخ 25 تیرماه سالجاری انتشار یافته و فاقد اهمیت است چرا که اینان بدون توجه به تزلزل محافل حامی اصلاحطلبان در غرب، طبق معمول مطالبات قدیم لندن و واشنگتن را بازنشخوار میکنند. در عوض شکرخوریهای پسرخالة احمد توکلی بسیار جالب است! چرا که ایشان یک تنه به جای دولت نشسته و «سیاست» تعیین میکنند.
به گزارش رادیوفردا، مورخ 25 تیرماه سالجاری، جواد لاریجانی میگوید: «تعیین گزارشگر حقوق بشر برای ایران پذیرفتنی نیست!» لاریجانی مشخص نکرده «مخالفت» از کدام طرف میآید. ولی مشخص است که مخالفت سگهای هار استعمار، در واقع مخالفت ارباب است با سیاست نوین:
«[...] در حالیکه [به گفتة] وزیر امورخارجة [حکومت اسلامی]، تهران ابتدا به ساکن خواستار اعزام گزارشگر موضوعی به ایران شده بود، دبیر ستاد حقوق بشر قوة قضائیه [...] گفته [...] این امر [...] پذیرفتنی نیست [...]»
به گزارش رادیوفردا، محمدجواد لاریجانی، یا همان «م. ج. ل»، این اقدام را «یکجانبه» شمرده و خواهان برخورد با همة کشورها شده! چنین فرمود «م. ج. ل» که:
«[...] سیاست ما پذیرفتن گزارشگر ویژه حقوق بشر نیست [...]»
گندهگوئیهای «مجل» به اینجا میرسد که میباید به زندان گوانتانامو و ابوغریب و زندانهای اسرائیل گزارشگر ویژه بفرستند، ما که هیچ اشکالی در حقوقبشرمان وجود ندارد:
«[...] در کارنامة حقوق بشری ایران هیچ تنشی وجود ندارد [...] همة اتهامهائی که تاکنون [...] از شورای حقوق بشر سازمان ملل به ایران [وارد] شده [...] با پاسخهای دقیق [حکومت اسلامی] همراه بوده [...]»
البته غلامبچة هیزاکسلنسی درست میگوید؛ تمام موارد وحشیگری و سرکوب با احکام شریعت اسلام مطابقت کامل دارد؛ همان اسلام ناب و خوب و سبز و رحمانی و مامانی که دهههاست لندن و واشنگتن از طریق اطلاعات و کیهان در بوق آن میدمند. به عنوان نمونه نگاهی داشته باشیم به برخی ترهات کیهان جمکران، مورخ 25 تیرماه سالجاری:
«[...] كساني كه امروز ولايت فقيه را برنميتابند فردا به امام زمان هم پشت ميكنند [...] حرف در نظام ما حرف ولي امر مسلمين است [...] داعية مسئولان نظام نوكري امام زمان است [...] ايران قلب بيداري اسلامي در دنيا [...]علوم قرآني از 1400 سال قبل تا به امروز هر روز گستردهتر شده [...] دنياي امروز براي شنيدن مطالب اسلام آمادگي دارد [...]»
بله امروز سالگرد تأسیس شورای نگهبان منافع استعمار در ایران است! ولی علیرغم اینهمه اسلام و امام و ریش و پشم و نعلین و آداب جماع و تخلی، نه تنها رئیس پلیس اسکاتلندیارد را پیش پای دیویدکامرون سربریدند، که پیش پای هیلاری کلینتن، نشست به اصطلاح اوپوزیسیون سوریه در استانبول منتفی شد! به گزارش نووستی، مورخ 25 تیرماه سالجاری، کنفرانسهای اوپوزیسیون سوریه در دمشق و استامبول لغو شد:
«[به گزارش فرانسپرس] اپوزیسیون سوریه [...] به خاطر [...] تلفات تظاهرکنندگان [...] کنفرانس نجات ملی [...] را که قرار بود روز شنبه به طور همزمان در استانبول و دمشق برگزار شود، لغو کرد.»
حال دولتهائیکه مزدور مسلح به سوریه اعزام میکنند، ناچار خواهند شد در سیاستشان تجدید نظر به عمل آورند، چرا که دکان اصلاحطلبی روپرت مرداک نیز اعلام ورشکستگی کرد. بهتر بگوئیم، سیاستی که طی سدة اخیر، پس از کودتای بلشویکها، مسیر حاکمیت ایران را تعیین میکرد تغییر یافته. در این تغییر استراتژیک نه «مردم» نقش دارند، نه حکومت اسلامی؛ این تغییرات در چارچوب تحولات «کلان ـ استراتژیک» صورت میپذیرد.
وقتي آفتاب امپراتوری روپرت مرداک غروب ميكند [...] عيسي بن مريم از آسمان نزول ميكند در حالي كه از لب و لوچة ملایان آب [...] میچكد [...] دیوید کامرون وارد شده و پشت سر ايشان ميايستد [...] مرداک عقب عقب برميگردد و دست مباركاش را بين دو كتف ربکا بروکس گذاشته و ميفرمايند جلو بايستيد تا ما به شما اقتداء كنيم [...] ربکا ميفرمايد شما جلو بايستيد چرا كه شما اميريد و من وزير [...] اين فرمايش ربکا جنبة استراتژيك [دارد] و مسئله مهم سياسي است [...] حكومت حضرت مرداک [...] جهاني بود و در حكومت جهاني يك نفر میبايست حرف بزند [...] اما امروز در حكومت بریتانیا هیچکس حرف نمیزند [...]
...
<< بازگشت