آدمصورتان!
...
گرچه آدمصورتان سگصفت مستولیاند
هم کنون بینند کز میدان دل عیاروار
جوهر آدم برون تازد [...]
(سنائی)
حزب دمکرات ایالات متحد به این توهم دچار شده که از طریق تکرار لاتبازی پیرامون «حقوقبشر»، و بازتولید وحشیگریهای دوران ریاست جمهوری جیمیکارتر میتواند در ایران به همان نتایج شیرین سال 1979 دست یابد. و از قضای روزگار در ذهن علیل رهبر حکومت اسلامی جمکران نیز چنین توهمی ایجاد شده. از قدیم گفتهاند: «دل به دل راه داره!» این است دلیل انفجار بمب در بیمارستان «لوگر»، پس از سخنرانی خررنگکن باراک اوباما و معلق زدن علیخامنهای برای حاکمیت ایالات متحد، آنهم در پوشش انتقاد از حضور نظامی آمریکا در افغانستان!
بله، «حاخعلی» که شعار گوسالهفریب «ما میتوانیم» را از دهان اوباما گرفت و در کفن خمینی جاسازی کرد، به محض اینکه باراک اوباما دهان باز کند، توانائیهای ارباب را با انفجار بمب و کشتار غیرنظامیان به اثبات خواهد رساند. آتشسوزی سینما رکس آبادان نیز ریشه در همین قماش توانائیها داشت. باری، دردسرتان ندهم، دو سه روزی است که باراک اوباما به احساس توانائی دچار شده. پس از یک سلسله عملیات خرابکارانه در عراق، بهای نفت را در بازارجهانی کاهش داده و جیرهخواراناش به عنوان دستگرمی بمبی هم در افغانستان منفجر کردند. این عملیات قهرمانانه توسط مزدبگیران یانکیها صورت میگیرد تا دستهای ارباب کثیف نشود. به ویژه که اخیراً اجداد ارباب ایرلندی هم از آب درآمدهاند! پیشتر به ما میگفتند، اوباما «بچة بوشهر» بوده. در هر حال، تفاوتی نمیکند، انگلستان هم در بوشهر و هم در ایرلند حضور داشته و امکان دارد اجداد اوباما را جهت گشت و گذار از بوشهر به ایرلند برده باشد و ... و خلاصه از این نظر باراک حسین اوباما نیز مانند حسین و میرحسین و یاحسین و غیره خیلی چیزها را مدیون بریتانیاست.
باری، اوباما از تاریخ 24 ژوئن 2011، مبارزات انتخاباتی خود را در چند جبهة متفاوت آغاز کرد. در خارج مرزها این مبارزات شامل کشتار غیرنظامیان در عراق، افغانستان و اعمال تحریم بر علیه ایران و همچنین تزریق نفت به بازار جهانی شد. در داخل مرزها، همین مبارزات شرافتمندانه از طریق نمایش «نبرد» با مافیا، حمایت از همجنسگرایان، و به ویژه افتتاح سیرک مفرح «امیرارجمند» صورت پذیرفت.
دارودستة اوباما در دانشگاه به «امیرارجمند» تریبون دادهاند تا ایشان، ضمن تأکید بر اجرای قانون اساسی انسانستیز جمکران، خواهان احترام به مفاد «اعلامیة» جهانی حقوق بشر شده و نه تنها خریات خویش که بیشعوری اربابانشان را نیز به اثبات برساند که بخوبی رسانده. و همه دریافتند که اوباش محفل سبز هنوز که هنوز است از «انسانمحوری» در اعلامیة جهانی حقوقبشر آگاه نشدهاند.
داستان ما به اینجا رسید که اوباما، غلام حلقه به گوش «قبیلة طلائی»، طی یک سخنرانی گوسالهفریب خواهان خروج نظامیان آمریکا از افغانستان شد. سپس 28 کشور عضو «سازمان جهانی انرژی» با سرازیر کردن ذخائر استراتژیک نفت، به میزان دو ماه مصرف جهانی، بهای نفت را کاهش دادند. آنگاه وزیر امورخارجة بریتانیا با همتای اماراتیاش یواشکی وارد افغانستان شد و ... و این تحرکات از قضای روزگار با «نشست امنیتی» در جمکران و انفجار بمب در یک بیمارستان افغانستان تقارن زمانی یافت. پس از این انفجار، علی خامنهای طی دیدار با حمید کرزای در کمال وقاحت اعلام داشت، تا وقتی نظامیان آمریکا در افغانستان حضور دارند، عملیات تروریستی ادامه خواهد یافت. به مصداق مثل، «سگ در سایة دیوار راه میرود، گمان میکند سایة خود اوست»، علی خامنهای نیز ضمن بازنشخوار پیام اوباما آن را به حساب خودش نوشته.
حنازرچوبه، مورخ 25 ژوئن 2011، در گزارشی با کد: 30447276 مینویسد، خامنهای به کرزای گفت، تا نظامیان آمریکا از افغانستان خارج نشوند «امنیت واقعی» برقرار نخواهد شد:
«[...] رهبر معظم [...] امروز در ديدار [با] رئيس جمهور افغانستان [...] تأكيد كردند: تا زمانيكه نظاميان آمريكائي در افغانستان حضور داشته باشند، امنيت واقعي برقرار نخواهد شد [...]»
کرزای نیز در پاسخ حاخعلی میگوید، امیدواریم هر چه زودتر کشور توسط «مردم» و «جوانان» اداره شود! بله، بیجهت نیست که خامنهای را رهبر «انقلاب» میخوانند؛ انقلاب کذا همان کودتائی است که حتی سلطنتطلبان نیز در انقلابیات آن تردیدی به خود راه نداده و نخواهند داد، چرا؟ چون اگر حضرات «جاوید شاه»، این کودتای ننگین را به نام واقعیاش بخوانند، برایشان دردسرساز خواهد بود. در چنین شرایطی اینان نیز میباید بر «خیانت» ارتش، ساواک و شهربانی به دلیل همکاریشان با ژنرال هویزر مهر تأئید بگذارند. و میدانیم که «خیانت ارتش» به «شاهنشاه» از جمله مسائل بعید است! حضرات حتی اگر بخواهند هم نمیتوانند چنین مسائلی را مطرح کنند.
کودتای 22 بهمن، یعنی حکومت شیخ، در واقع «تداوم منطقی» کودتای کلنل آیرونساید بود که کودتای 28 مرداد و دیگر کودتاهای پس از 22 بهمن 1357 تا امروز را نیز شامل شده. و اگر قرار باشد دور باطل سیاست استعماری تکرار شود، پس از «شیخ» نوبت به «شاه» خواهد رسید و شاه نیز نه تنها به ارتش و ساواک و شهربانی که به تمام گروههای مزدور استعمار که طی سه دهة اخیر مسلح شدهاند نیازمند خواهد بود.
اما در این میان اشکالاتی پیش آمده؛ لندن و واشنگتن دیگر نمیتوانند این دور باطل را «تکمیل» کنند. به همین دلیل است که با امثال امیر ارجمند، عربسرخی و ... و سکینه و ملاممد خاتمی معرکه میگیرند و از زبان ایرانینمایانی همچون «مازیار بهاری»، خامنهای مفلوک را شخص اول مملکت، و ملی ـ مذهبیها را «نخبه» میخوانند. هدف استعمار نشاندن ایرانستیزان «ملی ـ مذهبی» در جایگاه اوپوزیسیون حکومت اسلامی است. شاید به همین دلیل ذوق و قریحة «سیمین دو بهبهان»، مادر معنوی آشفروشها نیز گل کرده و ایشان «گردآفرید» شاهنامه را نکوهش فرمودهاند!
خانم سیمین بهبهانی، که فرضاً شاعر هستند، بجای سرودن شعر، در واقع «شعار» میسرایند. ایشان پس از آنکه چند سال پیش برای پاسدار اکبر «شال و قبا» فرستادند، به رجزخوانی «زورخانهای» پرداخته و برای ورود به «گود» ابراز آمادگی کردهاند. بهتر است بگوئیم «نفسکش» میطلباند. سیمین جان در شاهکار اخیرشان ضمن ستایش از شخص شخیص خودشان و تأکید بر ماندن در «دیار»، فرمودهاند که، «واه، واه!» هیچ دلم نمیخواد مثل گردآفرید فریبکار باشم، من خیلی خیلی درخشانم، یک دشت سخن دارم، به این راحتی شکار نخواهم شد و... و خلاصه تا میدان هست، «ما» هم هستیم و هنوز دلمان میخواهد سواری بگیریم:
«[...] تا گود هست [...] اهل کنار نخواهم شد [...] چابک غزال غزل هستم [...] مهار نخواهم شد[...] گيسو به حيله چرا پوشم گردآفريد چرا باشم [...]»
بله از سیمین بهبهانی یاد بگیریم؛ گردآفرید که برای حضور در صحنة نبرد، کلاه خود بر سر گذاشته «حیلهگر» بوده. گویا برای تأمین رضایت سیمینجان، «گردآفرید» میبایست با گیسوی افشان یا با روسری بر اسب سوار میشده. حضورشان بگوئیم، حتی اسب سواری تفریحی نیز در چنین شرایطی ممکن نیست؛ شما که اهل سواری هستید! «جونم براتون بگه»، گردآفرید که برای نبرد لباس رزم برتن کرده، فریبکار بوده اما خانم سیمین بهبهانی که به مداحی فعلة فاشیسم اشتغال دارند «شرافتمند» هستند.
سرکار خانم بهبهانی! شما که «شعار» میسرائید، چرا به گردآفرید چسبیدهاید؟! الگوهای سرکار تا آنجا که ما میدانیم «مردمی ـ مذهبی» هستند، چرا به سراغ فاطمه و زینب و زهرا و ... و همپالکیهایتان نمیروید؟ چرا به سراغ آنهائی نمیروید که «بدون حیله»، از سر ذلت و حقارت، نماد بردگی بر سر دارند و با لات بازی و شعار و مغلطه، «حضور زن» را در جامعه بجای «حقوق انسانی زن» نشاندهاند؟ چه شده که چشم چپتان به گردآفرید افتاده؟ با الگوهای مقدس و مذهبیتان در تضاد قرار میگیرد؟
سرکار خانم! «به حیله» گیسو مپوشانید! به اطاعت از رهبر کبیر انقلابتان لچک سر کنید و از تکذیب دروغهائی که در مورد حضور فعال شما در تظاهرات 8 مارس 1979 توسط ریزهخواران سفرة «ولایت» ردیف میشود، همچنان خودداری فرمائید. ولی ما همینجا میگوئیم که در تظاهرات زنان ایران بر علیه حجاب، سیمین بهبهانی، مدعی پرمدعای «شاعری» شرکت نداشت. نه سیمین بهبهانی حضور داشت، و نه آن خاله شلختههائی که ضمن نشخوار دروغهای کیهان ادعا میکنند، روز 8 مارس 1979 در تهران برف میبارید! هیچکدامتان نبودید؛ به فرمان امامتان در این تظاهرات شرکت نکردید. با توجه به اینکه سرکار خانم بهبهانی، همچون دیگر آشفروشها، پیرو امام روشنضمیر میرحسین هستند، هیچ دلیلی ندارد خود را به فروغ فرخزاد بچسبانند:
«گيسو به حيله چرا پوشم گردآفريد چرا باشم [...]تنها صداست که میماند، من ماندگار نخواهم شد [...]در عين پيری و بيماری دستی به يال سمندم هست، مشتاق تاختنم [...]»
چه باید گفت؟ همچنان که میبینیم به مصداق سرپیری و معرکهگیری، خانم بهبهانی مشتاق تاختن شدهاند! گویا طی این سه دهه در شاهراه استحماری کوفتن پتک ولایت و جفنگیات شیعیمسلکی بر سر زن ایرانی کم تاختوتاز کردهاند! اصولاً «مردمی ـ مذهبی»، یا «ملی ـ مذهبی» اهل سواری است، از اینرو مثل «سگ حسن دله» به همه جا سر میکشد!
شیفتگی لندن و واشنگتن به این جماعت دلیل موجه دارد. اگر فراموش نکرده باشیم، نهضت «عاظادی»، از زبان «آورام» یزدی خواهان «استقلال چچنی» شده بود، و هنوز هم هیچیک از اعضای این نهضت منفور اظهارات مداخله جویانة رهبر نهضت کذا را در امور همسایة ایران، فدراسیون روسیه تکذیب نکردهاند. روشنتر بگوئیم، محفل شیخ مهدی بازرگان برای حفظ منافع ارباباناش، از قرار دادن ملت ایران در برابر لولة توپ استراتژی مسکو حمایت میکند، و از رویاروئی با روسیه استقبال به عمل میآورد! حکومت اسلامی نیز دقیقاً در همین مسیر قرار گرفته، منتهی سیاست ارباباناش در غرب چنین ایجاب میکند که این حکومت پوشالی را «ضدآمریکائی» بنمایاند. جای تعجب نیست که «بیبیسی» و رادیوفردا نیز بکوشند تا جیرهخواران آنگلوساکسونها را محبوب «روسیه» معرفی کنند!
حقنه کردن چنین دروغ شاخداری از لاتبازی آمریکا و متحداناش در شورای امنیت آغاز میشود. به این ترتیب که لندن و واشنگتن با ارائة یک متن کشکی و فاقد مشروعیت حقوقی میکوشند از آن «قطعنامه» بسازند، همچنانکه در مورد عراق نیز چنین کردند. یانکیها با تکیه بر «نگرانی جامعة جهانی»، کشور عراق را مورد تهاجم قرار دادند و سالهاست که دکانهای حقوقبشرشان در مورد اوضاع اسفبار ملت عراق خفقان اختیار کردهاند؛ این خفقان همچنان ادامه دارد.
در مورد لیبی نیز شاهدیم که حقوقبشر فروشان در سکوت فرو رفتهاند؛ دلیل هم اینکه، ارتش آدمخوار ناتو، ارتشی است «الهی» که در راه «حق» با «دشمن» میجنگد، در نتیجه تمام جنایاتاش نادیده گرفته میشود. این ارتش هم «مشروعیت الهی» دارد، هم خیلی «مؤدب» است! وقتی «اشتباه» میکند و انسانها را به بمب و موشک میبندد، پوزش میطلبد! ولی رفتار همین «ارتش مؤدب» زمانیکه خبر «شاهکارهایاش» منتشر نمیشود، با ادب و نزاکت بیگانه است. به عنوان نمونه، درگیری بین مسلمانان و مسیحیان در مصر هیچ ارتباطی با این سازمان جهنمی نداشته و ندارد! دلیل کشتن و به گروگان گرفتن خبرنگاران و فیلمبرداران غیرآمریکائی در عراق و افغانستان به این ترتیب «روشنتر» میشود. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به روند قطعنامهسازی یانکیها.
اینان که از طریق پادوهایشان در بازارسیاه به ملایان سلاح و تجهیزات نظامی میفروشند، اخیرًا هواپیمائی ملی ایران را به اتهام دست داشتن در «حمل تجهیزات کشتار جمعی» تحریم کردهاند! بوقهایشان هم فرصت را غنیمت شمرده، مخالفت وزارت امور خارجة روسیه با این تحریمها را به حساب طرفداری روسیه از حکومت جمکران گذاردهاند! حال آنکه ایالات متحد از یکسو به اوباش جمکران نظیر کدیور و امیر ارجمند در دانشگاههایاش تریبون میدهد، و از سوی دیگر، از طریق شرکتهای ثالث به ملایان تسلیحات نظامی میفروشد. دلیل واقعی تحریم هواپیمائی ملی ایران را میباید از زبان خامنهای بشنویم. رهبر جمکران در ملاقات با کرزای میگوید:
«[...] امريكائيها نسبت به قبل، در منطقه و حتي در جهان بسيار ضعيف شدهاند و [...] تلاش دارند [...] ضعف خود را در منطقه جبران كنند [...]»
اتفاقاً خامنهای بخشی از واقعیت را میگوید. اما حاخعلی فراموش کرده که تضعیف آمریکا، به معنای تضعیف نوکراناش یعنی حکومتهای اسلامی از جمله حکومت جمکران خواهد بود! با در نظر گرفتن این مهم، به استنباط ما هدف اصلی گاوچرانها از اعمال تحریم کذا بر هواپیمائی ملی این است که از یکسو در ارتباط روسیه با ایران مانع ایجاد کنند، و از سوی دیگر، سلاحهای کشتار جمعی را مستقیماً و یا از طریق شرکای اروپائیشان به دست ملایان برسانند. به این ترتیب یانکیها به بهانة تشدید تحریمها و سختگیری، در عمل تحریمهای شورای امنیت را به دست خود نقض خواهند نمود! هماینان جهت جایگزین کردن رهبر مافیای شهر «بوستون» چنان جنجالی به راه انداختهاند که بیا و ببین!
رسانهها عربده میکشند که، این تبهکار پس از 20 سال دستگیر شده! این روندی است که از الگوی دستگیری نازیهای از کار افتاده الهام گرفته. آمریکا پس از اینکه حضرات «نازیهای» فراری فرسوده میشدند، و یا به قولی «میسوختند» آنان را به دست سازمانهای به اصطلاح مدافع یهودیان میداد تا میدان مناسب جهت لاف و گزاف در باب پیگیری حقوق یهودیان برای نوکرانشان فراهم آید. در مورد دستگیری رهبر مافیای «بوستون» نیز واقعیت این است که تبهکار مذکور 80 ساله شده؛ زمان بازنشستگیشان فرا رسیده، و حاکمیت آمریکا در این توهم دستوپا میزند که ضمن بازتولید صحنهسازی «نازیگیری» برای رهبران از کار افتادة مافیا، میتواند افکار عمومی را همچنان بفریبد. اصولاً این حاکمیت غرق توهم است؛ از اینرو در ایران نیز دستاندرکار همین صحنهسازیها شده.
گر چه آدمصورتان سگصفت مستولیاند ...
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت